تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
سلام پرسشگر محترم، در پاسخ به سوال شما نکات ذیل قابل ارائه میباشد:
1. برای بررسی این موضوع ابتدا باید رابطه دین و مذهب را از دیدگاه اسلام ناب تعریف کنیم. در یک تقسیم بندی میتوان گفت در این رابطه دو دیدگاه بیشتر وجود ندارد. یک نظر این است که دین هیچ نقشی در سیاست و حکومت ندارد و دیدگاه دیگر این است که دین در امر سیاست و حکومت نیز همانند سایر امور اجتماعی و فردی دارای آموزه هایی است که اطاعت از آنها واجب و جزو دین به حساب میآید. ما معتقدیم به دو دلیل واضح، اسلام در امر حکومت و سیاست نیز میتواند و باید دخالت کند. اول اینکه در اسلام احکام سیاسی – اجتماعی مانند جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قصاص، حدود و تعزیرات و ... وجود دارد که بدون تشکیل حکومتی دینی و حاکمانی دین دار و دین مدار امکان پیاده شدن آنها در اجتماع نیست. دوم اینکه امر سیاست و حکومت در صدر اسلام و توسط پیامبر اکرم (ص) و ائمه شیعه(ع) به اجرا درآمده و ایشان در هر جا و هر عصری مترصد تشکیل حکومت عدل علوی بوده اند. بنابراین دین در همه ابعاد سیاست و حکومت دینی باید جاری شود.
2. حال که مفروض ما این شد که دین در سیاست دخالت مستقیم و عمیقی دارد باید پذیرفت که هر رفتار سیاسی نیز باید تابع فرهنگ سیاسی آن حکومت و ارزش ها و هنجارهای اصیل اسلامی باشد. توضیح اینکه هر حکومتی تابع فرهنگی سیاسی است که شاخه ای از فرهنگ تشکیل دهنده آن جامعه به حساب میآید. بدین ترتیب که لازمه اجرای این فرهنگ آن است که در هر سه حوزه ارزش گذاری، رفتار و نماد های سیاسی باید تابع مبانی، احکام واعتقاداتی باشد که زیربنای فکری آن فرهنگ سیاسی را تشکیل داده است. استفاده از نمادهای مذهبی، بروز دادن رفتار مذهبی، تعریف هنجارهای سیاسی رایج طبق ارزشهای دینی و اتخاذ مبادی ارزشگذاری از آموزه های دین توسط مسئولین سیاسی و حاکمان یک جامعه دینی دارای حکومت مذهبی، جزو ابتدایی ترین شرط سیاستمداری به شمار میرود.
آنچه که مورد اشکال است هنگامی است که گفتار مذهبی و استفاده از نمادهای دینی با رفتارهای سیاسی همگونی ندارد که در این صورت این ایراد به فرد خاطی برمیگردد نه به مذهب یا استفاده از فرهنگ سیاسی مذهبی توسط سیاستمداران.« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ اى کسانى که ایمان آورده اید، چرا چیزى مى گویید که انجام نمى دهید»[1] این حالت که اغلب از آن به صورت ریا یا نفاق یاد میشود آسیب طبیعی یک جامعه الهی و همچنین حکومتی مذهبی است؛ خداوند انسانها را به صورت مختار خلق کرده و راه صحیح را برای رسیدن به پیشرفت و کمال مطلوب به آنها شناسانده است. صِرف پذیرش دعوت الهی پایان راه نیست بلکه ابتدای راه است. ادامه مسیر الهی با عبور از گردنه های سخت امتحانات الهی امکانپذیر است. « أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ ؛ آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مى شوند و مورد آزمایش قرار نمى گیرند؟ »[2] همین سنت امتحان است که مدعی را از اهل عمل تمایز میبخشد.
3. وجود پدیده نفاق هرچند که در کوتاه مدت بر ضرر مردم است و همین صدمه مذکور در سوال شما را نیز در پی دارد ولی در طولانی مدت مزیت بسیار بزرگی را نیز برای جامععه دینی به همراه خواهد داشت و آن آشنایی مردم با پدیده نفاق و ابعاد آن در جامعه اسلامی است. هدف از سیاست در اسلام کسب قدرت و حاکمیت بر مردم نیست بلکه هدف هدایت مردم بوده و شناخت نفاق یکی از اساسی ترین راه های تکامل جامعه اسلامی در جهت هدایت به سوی الله است.
4. وقتی که ثابت شد دستور الهی بر استفاد از فرهنگ سیاسی توسط حاکمان دینی قرار گرفته است توجیحات مبتنی بر برخی مفروضات روانشناسی و یا هر دانش دیگری جایگاهی نخواهد داشت. از سوی دیگر در صورت عدم استفاده حاکمان از ادبیات دینی، فرهنگ سیاسی مذهبی در خطر فراموشی قرار میگیرد و به جای آن ادبیات سکولار و سپس فرهنگ سیاسی آن جایگزینش خواهد شد. این، خطری به مراتب بیشتری برای عرضه دین در همه ابعاد خود در اجتماع دینی خواهد داشت. نتیجه استفاده از ادبیات غیر دینی جایگزینی تدریجی سیاست و حکومت سکولار و به حاشیه رانده شدن دین از صحنه اجتماع و سیاست است که این نتیجه، با مفروضات ما مبنی بر لزوم پذیرش دین در مدیریت جامعه در جهت تامین سعادت دنیوی و اخروی بشر،در تضاد است.
[1] الصف : 2
[2] العنکبوت : 2 .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.