نشانه های اولیای الهی /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

علائم و مشخصات اولیای الهی چیست؟ از کجا می توان آنها را در این زمانه شناخت؟


در یک نگاه عام، اولیاء الهی شامل پیامبران ، ائمه و حتی دیگر مومنینی می شود. یعنی هر کسی که در مسیر بندگی و اطاعت خداوند متعال طی مسیر نماید -با وجود اختلاف مراتب معنوی که دارند ـ از مصادیق دوستان خدا شمرده می شود.2 ـ علاوه بر اطلاق عام که در بالا اشاره شد، نوعی از ولایت خاص هم برای اهل بیت پیامبر (ع) شمرده شده است که این ولایت برگرفته از قرابت رسول خدا و نوعی طهارت معنوی است و بخاطر برخورداری از این ولایت خاص، محبت به آنها بر مسلمانان واجب شده است.آیه «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» (شوری 23) به همین مطلب اشاره دارد.3 ـ نوعی دیگر از ولایت بر حاکم اسلامی ـ دارای شرایط خاص ـ اطلاق می شود. یعنی ولی امر مسلمین به علت دارا بودن ولایت زعامت از اولیاء الهی محسوب می شود و مراتبی از ولایت را داراست که این ولایت در مسئله حکومت و حاکمیت متبلور است.4 ـ نوعی از ولایت وجود دارد که امامان معصوم از آن برخوردارند که همان ولایت تصرف است. این ولایت که نوعی ولایت معنوی است بالاترین مراحل ولایت است و صاحبان این ولایت از آن حیث که نوعی قدرت تاثیرگذاری و نیروی تصرفی در وجود آنها به فعلیت رسیده است از جمله اولیاء الله محسوب می شوندکه دارای تصرف تکوینی می باشند. این ولایت مخصوص انسان کامل است که حجت خداوند در زمین محسوب می شوند و ائمه اطهار مصداق این ولایت هستند که علاوه بر ولایت های بالا ، از این قسم هم برخوردارند.استاد مطهری در این مورد می فرمایند:نظریه ولایت تکوینی از یک طرف مربوط است به استعداد های نهفته در این موجودی که به نام «انسان» در روی زمین پدید آمده است و کمالاتی که این موجود شگفت بالقوه دارد و قابل به فعلیت رسیدن است، و از طرف دیگر مربوط است به رابطه این موجود با خدا. مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل می گردد و اثر وصول به مقام قرب ـ البته در مراحل عالی ان ـ این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویات، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می شود. زمین هیچگاه از ولیی که حامل چنین معنویتی باشد، و با عبارت دیگر، از «انسان کامل» خالی نیست.ولایت به این معنی غیر از نبوت و غیر از خلافت و غیر از وصایت و غیر از امامت به معنی مرجعیت در احکام دینی است؛ غیریتش با نبوت و خلافت و وصایت، واقعی است و با امامت، مفهومی و اعتباری.(ولاءها و ولایتها ص56)از آنجا که احتمالا مراد شما اقسام بالا نیست و منظور از اولیاء الله گروهی از مومنیی باشند که قادر به نوعی کارهای خارق العاده و دارای قدرت های معنوی و الهی اند چند نکته را یادآوری می کنیم:الف) حقیقت این است که هر کسی که ادعای اولیاء الله بودن را دارد ولی نسبت به احکام ظاهری دین (یعنی همان شریعت اسلامی و فروعات فقهی) بی تفاوت است و یا از غیر این طریق به قدرت های غیر عادی دست یافته است. از اولیاء الله محسوب نمی گردد. به عبارت دقیق تر، شریعت راه بندگی و راه قرب الهی است و اگر غیر از این راهی برای رسیدن به منزلت معنوی وجود داشت احکام شرعی مهمل و بی خاصیت خواهد بود.ابن عربی -که در عرفان اسلامی جایگاه رفیعی دارد- دراین باره میگوید: بدان که من در مکر الاهی و چگونگی در امان ماندن از این مکر دقت کردم، چاره ای به نظرم نرسید جز آنکه باید دست به دامن شریعت زد؛ بنابراین اگر خداوند کسی را بخواهد به سوی خیر و سعادت هدایت کند و از گرفتاریهای مکر در امان بدارد، کاری میکند که او هیچگاه میزان شریعت را از دست نگذارد... هیچ بنده ای نباید از این میزان غفلت کند... هرکه بخواهد از مکر حق ایمن بماند، باید میزان شریعت را از دست ندهد؛ میزانی که آن را از پیامبر به ارث برده و فرا گرفته است. پس هر چه از طرف خدا دریافت کند آن یافته ها را در این میزان بگذارد؛ اگر با میزان شرع پذیرفته شد آن را داشته باشد و گرنه ترکش کند.ابن عربی سفارش میکند که حتی باید دریافت های غیبی و الهامات معنوی را نیز با میزان شریعت سنجید. او میگوید: اهل اللّه در این مورد اختلاف ندارند. بسیاری از بزرگان حوزه کشف و شهود گرفتار آشفتگی شده، از نظر تشخیص حالات خود دچار پیچیدگیهای مکر میگردند و لذا باید میزان شریعت را از دست نگذارند.ابن عربی حتی پا را فراتر گذاشته می گوید:”. حقیقت عین شریعت است وی تصریح می کند: هر که از شریعت فاصله بگیرد، اگر تا آسمان هم بالا رفته باشد به چیزی از حقیقت دست نخواهد یافت!... حقیقت عین شریعت است. شریعت مانند جسم و روح است که جسمش احکام است و روحش حقیقت”.(مجله معرفت، شماره 35)علامه طباطبایی دراین باره فرموده اند:اینکه از بعضی شنیده شده است که میگویند سالک پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فیوضات ربانیه، تکلیف از او ساقط میگردد، سخنی است کذب و افترایی است بس عظیم؛ زیرا رسول اکرم (ص) با این که اشرف موجودات و اکمل خلایق بودند، با این حال تا آخرین درجات حیات تابع و ملازم احکام الهیه بودند. بنابراین سقوط تکلیف به این معنی دروغ و بهتان است.(مجله معرفت-شماره 4- جایگاه شریعت در قلمرو عرفان)ایت الله بهجت در فرمایشی عمیق این مهم را اینگونه یاداور شدند: مگر میشود راهی برای رسیدن به خداوند باشد و انرا خداوند از طریق پیامبرانش به مردم نرسانده باشد؟اگر غیر مومنینی با پاره ای از اعمال شاقه به قدرت غیر عادی ـ که بسیار هم محدود است ـ دوستان خدا از طریق عبادت و ذکر ـ که در متون دین نشان داده شده اند ـ به این مقامات دست می یابند.استاد مطهری فرموده اند: برای کسب این پیروزی (قدرت تصرف )هیچ چیزی مانند عبادت که اساسش توجه به خداست، نمی باشد. ریاضت کشان از راه های دیگر وارد می شوند و حداکثر این است که از راه مهمل گذاشتن زندگی و ستم بر بدن، اندکی بدان دست می یابند، ولی اسلام از راه عبادت ـ بدون اینکه نیازی به آن کارهای ناروا باشد ـ این نتیجه را تامین می کند. توجه دل به خدا و تذکر اینکه در برابر رب الارباب و خالق و مدبر کل قرار گرفته است، زمینه تجمع خاطر و تمرکز ذهن را فراهم می کند.(همان ص 80)ب) افرادی که بنابر مصلحت الهی، دارای قدرت تصرف در پدیده های هستی اند مراتب مختلف دارند و حدود تصرف آنها دقیقاً قابل سنجش نیست. شیهد مطهری در این مورد گفته اند:ما حدود ولایت تصرف و یا ولایت تکوینی یک انسان کامل و یا نسبتاً کامل را نمی توانیم دقیقاً تعیین کنیم؛ یعنی مجموع قرائن قرآنی و قرائن علمی که نزد ما هست اجمالاً وصول انسان را به مرتبه ای که اراده اش بر جهان حاکم باشد، ثابت می کند؛ اما در چه حدودی؟ آیا هیچ حدی ندارد و یا محدود به حدی است؟ مطلبی است که از عهده ما خارج است.(همان ص 60)ج) اولیاء الله هیچ گاه دنبال مریدپروری و دکان بازی و شهرت طلبی نیستند و بسیاری از ایشان تا سالها و پاره ای تا آخر عمر از بروز کرامات معنوی خود خودداری می کنند بطوریکه بعضی از آنها بعد از مرگ خود شناخته می شوند. به عبارت روشن تر، اولیاء الهی از آنجا که در سایه تعلیمات دین به مکان قرب الهی نزدیک شده اند دائماً دیگران را به خداوند و دین الهی دعوت می کنند نه به خود . معلوم می شود مرامهایی مثل بهائیت و صوفیه و مکاتب عرفانی نو ظهور کاملاً از مسیر اولیاء الهی جدا شده و ادعای ایشان کذب و بی اساس است.د) در زمان ما کسانی که مورد تائید علمای اسلام و از طرف بزرگانی چون رهبر انقلاب، آیت الله بهجت، آیت الله حسن زاده آملی و..معرفی و یا مورد تایید باشند می توانند از دیگران در این مسیر دستگیری نمایند و می توان به عنوان ولی خدا به آنها نگریست و از نظر معنوی استفاده کرد.ه) این افراد از نظر خصیصه های روحی و قلبی دارای صفات متعدد و فراوانی اند که علی (ع) در خطبه های همام (خطبه 184 نهج البلاغه) ویژگیهای آنها را برای یکی از اصحابش برشمرد. بعنوان ذکر بعضی از این خصلت های روحی و قلبی به دو خصلت از زبان استاد مطهری اکتفا می کنیم.ـ ملک دنیا در اولیای حق اثر ندارد . اولیای حق کسانی هستند که اگر تمام ملک دنیا را هم به آنها بدهند که داده هم شده است ، وقتی که همین ملک ظاهر را هم دراختیار آنها قراربدهند یک ذره از آن روح عبودیتشان کاسته نمی شود . امیرالمومنین هم خلیفه بود ، ولی آیا در روح علی کسی کوچکترین احساسی می توانست مشاهده کند که علی هم تکیه ای داشته باشد که این منم و این لشکرهای من است و این قدرت من است ؟ باز همان عبد ضعیف ذلیل در مقابل خدای متعال است . باز شبها که می شود در محراب عبادت آنچنان عجز و لابه می کند ، چون می داند که همه اینها در مقابل ذات حق هیچ و پوچ است . انسان اگر خدا راداشته باشد همه چیز را دارد ، اگر خدا را نداشته باشد هرچه داشته باشدهیچ چیز ندارد .سلیمان نبی آن طور که در آثار و روایات آمده است با آن ملک جن و انسی که خداوند متعال به او داده است ، خودش در باطن خودش با خدا یک عبدبسیار ذلیلی است و جز عبودیت و ذل عبودیت چیز دیگری احساس نمی کند .(اشنایی با قران ج 8 ص 203)ـ مرگ برای اولیاالله یک آرزوست . آیا آنها در صدد تحقق بخشیدن به این آرزو هستند یا در عین اینکه مرگ برای آنها یک امر آرزویی است با آن مبارزه هم می کنند ؟ نکته این است که هم آرزویش را دارند و هم با آن مبارزه می کنند ( مگر در دو صورت که خواهیم گفت ) ، چرا ؟ برای اینکه مثل آنان همان مثل دانشجوست :دانشجویی که در خارج از کشور است تا آن آخرین لحظه ای که هنوز فرصت کارکردن وپیشرفت دارد با بیرون رفتن از این محل مبارزه می کند با اینکه آرزوی آن را دارد ، مگر آن ساعتی که احساس کند که دیگر در اینجا کاری برایش نمانده است ، یعنی آنچه باید انجام می داده ، انجام داده است .این است مضمون این فراز از دعای مکارم الاخلاق که زین العابدین سلام الله علیه به خداوند عرض می کند: « الهی و عمرنی مادام عمری بذله فی طاعتک فاذا کان مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک »( بحارالانوار ، ج / 73 ص . 62 ) خدایا به من طول عمربده ولی نه همیشه . اولیاالله در عین اینکه مرگ برایشان آرزوست همیشه از خدا طول عمر می خواهند زیرا برای اولیاالله و غیراولیاالله در همین فرصت عمر است که انسان مراتب قرب به حق را طی می کند . می دانند ازاینجا که رفتند ، دیگر در آنجا درجه شان همان است که هنگام رفتن از این عالم داشته . امام زین العابدین سلام الله علیه به خداوند عرض می کند که خدایا به من طول عمربده مادامی که عمر من مبذول در راه توست و سرمایه ای است که در راه توبذل می شود ، ازآنساعتکهاین سرمایه چراگاه شیطان است آن را نمی خواهم . اگر بناست من زنده بمانم ولی آن زندگی برای من مایه خیر و برکت یعنی خدمت در راه تو نباشد ، بذله در راه تو نباشد که دیگر در آن صورت زندگی برای من تکامل نیست نقص است خدا اینچنین زندگی را نمی خواهم . (اشنایی با قران ج 7 ص72 )باید توجه داشت صرف ادعای داشتن کرامت و حتی انجام کارهای عجیب دلیل بر ولی خدا بودن نیست.ایت الله مصباح یزدی این مطلب را چنین گفته اند:بعضی از دانستنیهای غیر متعارف، باابزارها و مقدماتی حاصل می شوند;یعنی اشخاصی زحمت ها و ریاضت هایی می کشند و تمرین هایی را انجام می دهند تا چنین قدرتی را به دست می آورند.این هم امری مشترک بین حق و باطل است.در صورتی که کارهای عاقلانه تری وجود دارد و آدم می تواند با زحمت کمتری به کمالات بالاتری نایل شود، تحمل این ریاضت ها برای این که صرفا اطلاعاتی پیدا کند، چه فایده ای دارد؟ مگر مااز همان اطلاعاتی که از راه چشم و گوش به دست می آوریم چقدراستفاده می کنیم؟ خوب، ما می بینیم که مردم در حال رفت وآمد هستند، حالا کسی ببیند که دیروز مردم داشتند می رفتند و می آمدند، این چه امتیازی است؟البته، این نوعی کمال است،یعنی امری وجودی است که آنها دارند و دیگران ندارند. آری چنین چیزی امکان دارد و وجود هم دارد. راهش نیز باز است،قابل تعلیم و تعلم است، استاد دارد. ازاو دستور می گیرند وعمل می کنند وچنین حالاتی برایشان پیدا می شود.اما اهل فن می گویند: این مکاشفات، گرچه در حال ذکر، دعا، سجده و یا در حال نماز باشند به دو دسته تقسیم می شوند:1- مکاشفات شیطانی2- مکاشفات رحمانی(ربانی)عامل مکاشفه گاه شیطان است و گاه ملک. تشخیص این که کدام یک شیطانی وکدامیک رحمانی است، کار هر کسی نیست. محققین از عرفا گفته اند که برای تشخیص مکاشفه صحیح از ناصحیح، باید مضمون مکاشفه را بر کتاب و سنت عرضه کرد; اگر موافق قرآن و حدیث باشد، صحیح است و اگر مخالف کتاب و سنت باشد، شیطانی وناصحیح است. پس ملاک برای شناختن مکاشفه صحیح از ناصحیح، قرآن و سنت است، این را نیز محققین از عرفا گفته اند که صرف حصول مکاشفه برای کسی، دلیل براین نیست که او از اولیا خداوند است. حال اگر شخصی اهل ریاضتهای باطل نیست، اعتقاداتش صحیح است و دین و مذهب درستی دارد، عباداتش، نماز و روزه اش، صحیح است، در حال عبادت، نماز شب، سجده و یا در حال ذکر، مکاشفه ای رحمانی برایش واقع شد که مضمونش صحیح و مطابق کتاب و سنت است، آیا این شخص به مقام قطبی و مرشدی رسیده است؟ آیا حرفهایش در مورد سایر مطالب حجت است؟ آیا صلاحیت تربیت دیگران را دارد؟به هیچ وجه چنین نیست، وقوع مکاشفه در این افراد، صرفا دلیل براین است که در آن حالت، لطافتی روحی وجود داشته است. نه این که، این شخص، تبدیل به یک قطب یا مرشد یا مربی کامل شده، و سخن او در همه مسائل حجت باشد. حتی اگر ثابت شود که مکاشفه اش رحمانی و ربانی بوده است.(گنجینه اخلاق و عرفان - کشف و کرامت)منابع جهت مطالعه بیشتر :1ـولاءها و ولایتها-استاد مطهری 2ـانسان کامل -استاد مطهری3ـسیری در افاق -حیدری کاشانی4ـافتاب و سایه ها -محمد تقی فعالی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image