انسان خدایی-علامات مؤمن -نشانه‌های مؤمن /

تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه

علائم انسانهای خدایی چیست؟


- انسانهای خدایی ، انسانهایی هستند که به جهت ایمانشان به خدا ، به وصف خدایی متصفند. انسان خدایی کسی است که اندیشه و اعتقاد و اخلاق و سبک زندگی اش خدایی است و نیت اش کسب رضایت خدا است و در مسیر محبت خداوند حرکت می کند. خدایی شدن علم و عمل فراوان می خواهد و توضیح زیاد می طلبد اما شما درباره علائم آنها سوال کرده اید.این انسانها نشانه های زیادی دارند ، در ذیل، با توجه به آیات کریمه قرآن ،سعی شده بعضی از علائم ونشانه های انسانهای خدایی آورده شود : الف)در تفسیر نمونه، ج 14، ص: 189 پیرامون سوره مؤمنون آمده:بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِقَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ (2) وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (3) وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ (4) وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (5) إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ (6) فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ (7) وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (8) وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ (9) أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ (10) الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ (11)به نام خداوند بخشنده بخشایشگر 1- مؤمنان رستگار شدند. 2- آنها که در نمازشان خشوع دارند.3- و آنها که از لغو و بیهودگى رویگردانند.4- و آنها که زکات را انجام مى دهند.5- و آنها که دامان خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ مى کنند.6- تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیرى از آنها ملامت نمى شوند.7- و هر کس غیر این طریق را طلب کند تجاوزگر است.8- و آنها که امانتها و عهد خود را مراعات مى کنند.9- و آنها که از نمازها مواظبت مى نمایند.10- (آرى) آنها وارثانند.11- که بهشت برین را ارث مى برند، و جاودانه در آن خواهند ماند.صفات برجسته مؤمنان- نخست به سرنوشت لذتبخش و پر افتخار مؤمنان- پیش از بیان صفات آنها- اشاره مى نماید تا شعله هاى شوق و عشق را در دلها براى رسیدن به این افتخار بزرگ زنده کند.مى فرماید: مؤمنان رستگار شدند، و به هدف نهایى خود در تمام ابعاد رسیدند (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ). افلح از ماده فلح و فلاح در اصل به معنى شکافتن و بریدن است، سپس به هر نوع پیروزى و رسیدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است.در حقیقت افراد پیروزمند و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه بر مى دارندو راه خود را به سوى مقصد مى شکافند و پیش مى روند.البته فلاح و رستگارى معنى وسیعى دارد که هم پیروزیهاى مادى را شامل مى شود، و هم معنوى را، و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است.پیروزى و رستگارى دنیوى در آن است که انسان آزاد و سربلند، عزیز و بى نیاز زندگى کند، و این امور جز در سایه ایمان امکان پذیر نیست، و رستگارى آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار، در میان نعمتهاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک، و در کمال عزت و سربلندى به سر برد.راغب در مفردات ضمن تشریح این معنى مى گوید: فلاح دنیوى در سه چیز خلاصه مى شود: بقاء و غنا و عزت، و فلاح اخروى در چهار چیز: بقاى بدون فنا، بى نیازى بدون فقر، عزت بدون ذلت، و علم خالى از جهل.سپس خداوند به بیان این صفات پرداخته و قبل از هر چیز انگشت روى نماز مى گذارد و مى گوید: آنها کسانى هستند که در نمازشان خاشعند (الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ). خاشعون از ماده خشوع به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مى شود، و آثارش در بدن ظاهر مى گردد.در اینجا قرآن اقامه صلاة (خواندن نماز) را نشانه مؤمنان نمى شمارد بلکه خشوع در نماز را از ویژگیهاى آنان مى شمرد، اشاره به اینکه نماز آنها الفاظ و حرکاتى بى روح و فاقد معنى نیست، بلکه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار در آنها پیدا مى شود که از غیر او جدا مى گردند و به او مى پیوندند، چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار مى شوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر مى گذارد، خود را ذره اى مى بینند در برابر وجودى بى پایان، و قطره اى در برابر اقیانوسى بیکران.لحظات این نماز هر کدام براى او درسى است از خودسازى و تربیت انسانى و وسیله اى است براى تهذیب روح و جان.در حدیثى مى خوانیم که پیامبر ص مردى را دید که در حال نماز با ریش خود بازى مى کند فرمود:اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه! : اگر او در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نیز خاشع مى شد « تفسیر صافى ».اشاره به اینکه خشوع یک حالت درونى است که در برون اثر مى گذارد.پیشوایان بزرگ اسلام آن چنان خشوعى در حالت نماز داشتند که به کلى از ما سوى اللَّه بیگانه مى شدند، تا آنجا که در حدیثى مى خوانیم: پیامبر اسلام ص گاه به هنگام نماز به آسمان نظر مى کرد اما هنگامى که آیه فوق نازل شد دیگر سر بر نمى داشت و دائما به زمین نگاه مى کرد « تفسیر مجمع البیان ».- دومین صفتى را که بعد از صفت خشوع براى مؤمنان بیان مى کند این است که: آنها از هر گونه لغو و بیهودگى رویگردانند (وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ).در واقع تمام حرکات و خطوط زندگى آنان هدفى را دنبال مى کند، هدفى مفید و سازنده چرا که لغو به معنى کارهاى بى هدف و بدون نتیجه مفید است.در حقیقت لغو همانگونه که بعضى از مفسران بزرگ گفته اند هر گفتار و عملى است که فایده قابل ملاحظه اى نداشته باشد، و اگر مى بینیم بعضى از مفسران آن را به باطل تفسیر کرده اند.و بعضى به معنى همه معاصى. و بعضى به معنى دروغ.و بعضى به معنى دشنام یا مقابله دشنام به دشنام.و بعضى به معنى غنا و لهو و لعب.و بالآخره بعضى به معنى شرک، تفسیر کرده اند همه اینها مصداقهاى آن مفهوم جامع و کلى است.البته لغو تنها شامل سخنان و افعال بیهوده نمى شود بلکه افکار بیهوده و بى پایه اى که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است به خود مشغول مى دارد همه در مفهوم لغو جمع است.در واقع مؤمنان آن چنان ساخته شده اند که نه تنها به اندیشه هاى باطل و سخنان بى اساس و کارهاى بیهوده دست نمى زنند، بلکه به تعبیر قرآن از آن معرض و رویگردانند.- در آیه بعد به سومین صفت مؤمنان راستین که جنبه اجتماعى و مالى دارد اشاره کرده مى گوید: آنها کسانى هستند که زکات را انجام مى دهند (وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ) زکات منحصرا به معنى زکات واجب نیست، بلکه زکاتهاى مستحبّ در شرع اسلام فراوان است، آنچه در مدینه نازل شد زکات واجب بود ولى زکات مستحبّ قبلا نیز بوده است.بعضى از مفسران ،این احتمال را داده اند که زکات به صورت یک حکم وجوبى اما بدون حد و حدود در مکه بوده است، یعنى مسلمانان موظف بودند مقدارى از اموال خود را به نیازمندان بپردازند، ولى بعد از تشکیل حکومت اسلامى و تاسیس بیت المال زکات تحت برنامه مشخصى قرار گرفت و نصابها و مقدارهاى معینى براى آن قرار داده شد و مامور این جمع زکات از طرف پیامبر ص به هر سو اعزام شدند.اما اینکه بعضى از مفسران مانند فخر رازى و آلوسى در روح المعانى و راغب در مفردات نقل کرده که زکات در اینجا به معنى هر گونه کار نیک و یا تزکیه و پاکسازى روح و جان است بسیار بعید به نظر مى رسد، زیرا در قرآن مجید هر جا نماز و زکات همراه با هم ذکر مى شود زکات به همان معنى انفاق مالى است، و استفاده معنى دیگر نیاز به قرینه روشنى دارد که در اینجا نیست.- چهارمین ویژگى مؤمنان را مساله پاکدامنى و عفت به طور کامل، و پرهیز از هر گونه آلودگى جنسى قرار داده، چنین مى گوید: آنها کسانى هستند که فروج « جمع فرج کنایه از دستگاه تناسلى است.» خویش را از بى عفتى حفظ مى کنند (وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ).مگر نسبت به همسران و کنیزانشان که در بهره گیرى از آنها هیچگونه ملامت و سرزنش ندارند (إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ).از آنجا که غریزه جنسى سرکش ترین غرائز انسان است و خویشتن دارى در برابر آن نیاز به تقوى و پرهیزگارى فراوان و ایمان قوى و نیرومند دارد، در آیه بعد بار دیگر روى همین مساله تاکید کرده و مى گوید: هر کس غیر این طریق را (جهت بهره گیرى جنسى) طلب کند تجاوزگر است (فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ).تعبیر به محافظت فروج گویا اشاره به این است که اگر مراقبت مستمر و پى گیر در این زمینه نباشد، بیم آلودگى فراوان است.و تعبیر به همسران شامل همسران دائم و موقت هر دو مى شودتعبیر به غَیْرُ مَلُومِینَ (آنها مورد ملامت قرار نمى گیرند) ممکن است اشاره به طرز فکر غلطى باشد که براى مسیحیت انحرافى پیدا شده که آنها هر گونه آمیزش جنسى را خلاف شان انسان مى پندارند و ترک مطلق آن را فضیلت مى دانند تا آنجا که کشیشان کاتولیک و همچنین زنان و مردان تارک دنیا، در تمام عمر، مجرد زندگى مى کنند، و هر گونه ازدواج را مخالف این مقام روحانى تصور مى کنند! (هر چند این مساله بیشتر جنبه ظاهرى دارد اما در خفا جمعى از آنها طرقى براى اشباع غریزه جنسى خود انتخاب مى کنند و کتابهاى نویسندگان خودشان پر است از داستانهایى که در این زمینه نوشته اند «1».به هر حال امکان ندارد خداوند غریزه اى را به عنوان بخشى از نظام احسن در انسان بیافریند و بعد آن را به کلى تحریم یا مخالف مقام انسانى بداند.این نکته چندان نیاز به یاد آورى ندارد که حلال بودن همسران مخالف با بعضى از موارد استثنایى نیست، مانند حالت عادت ماهانه و امثال آن.همچنین حلال بودن کنیزان (زنان برده) مشروط بر شرائط متعددى است که در کتب فقهى آمده و چنان نیست که هر کنیزى به صاحب آن حلال باشد، و در واقع در بسیارى از جهات و شرائط، همان شرائط همسران را دارد.- در هشتمین آیه مورد بحث به پنجمین و ششمین صفت برجسته مؤمنان اشاره کرده، مى گوید: آنها کسانى هستند که امانت ها و عهد خود را مراعات مى کنند (وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ).حفظ و اداى امانت- به معنى وسیع کلمه- و همچنین پایبند بودن به عهد و پیمان در برابر خالق و خلق از صفات بارز مؤمنان است.در مفهوم وسیع امانت، امانتهاى خدا و پیامبران الهى و همچنین امانتهاى مردم جمع است، نعمتهاى مختلف خدا هر یک امانتى از امانات او هستند، آئین حق، کتب آسمانى، دستور العملهاى پیشوایان راه حق و همچنین اموال و فرزندان و پستها و مقامها، همه امانتهاى اویند که مؤمنان در حفظ و اداى حق آنها مى کوشند تا در حیاتند از آن پاسدارى مى کنند و به هنگام ترک دنیا آنها را به نسلهاى برومند آینده خود مى سپارند، و چنین نسلى را براى پاسدارى آن تربیت مى کنند.دلیل بر عمومیت مفهوم امانت در اینجا علاوه بر گستردگى و اطلاق لفظ، روایات متعددى است که در تفسیر امانت وارد شده، گاهى امانت به معنى امامت امامان معصوم که هر امام آن را به امام بعد از خود مى سپارد تفسیر شده «1» و گاه به مطلق ولایت و حکومت. جالب اینکه زراره که از شاگردان بزرگ امام باقر ع و امام صادق ع است چنین مى گوید: منظور از جمله أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها (آیه 58 سوره نساء) این است که ولایت و حکومت را به اهلش واگذارید! و این نشان مى دهد که حکومت از مهمترین ودیعه هاى الهى است که باید آن را به اهلش سپرد.همچنین دلیل عمومیت عهد و پیمان، تعبیراتى است که در سایر آیات قرآن آمده از جمله و أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ: به عهد خداوند وفا کنید هنگامى که عهد و پیمان بستید (نحل- 91).قابل توجه اینکه در بعضى از آیات قرآن تعبیر به اداى امانت و یا عدم خیانت در امانت شده، در حالى که در آیه مورد بحث تعبیر به رعایت امانت شده که هم شامل ادا مى شود هم محافظت و مراقبت کامل از آن.بنا بر این اگر کوتاهى در اصلاح چیزى که مورد امانت است باعث ضرر یا خطرى بشود شخص امین موظف است که در اصلاح آن نیز بکوشد (و به این ترتیب سه کار لازم است اداء و حفظ و اصلاح).به هر حال مسلم است که پایبند بودن به تعهدات و حفظ و اداى امانات از مهمترین پایه هاى نظام اجتماعى بشر است و بدون آنها هرج و مرج در سرتاسر جامعه به وجود خواهد آمد، به همین دلیل حتى افراد و ملتهایى که اعتقاد الهى و مذهبى نیز ندارند براى مصون ماندن از این هرج و مرج اجتماعى ناشى از خیانت در عهد و امانت، خود را موظف به انجام این دو برنامه- لا اقل در مسائل کلى اجتماعى- مى دانند.- بالآخره در نهمین آیه آخرین ویژگى مؤمنان را که محافظت بر نمازها است بیان کرده مى گوید: آنها کسانى هستند که در حفظ نمازهاى خویش مى کوشند (وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ ).جالب اینکه: نخستین ویژگى مؤمنان را خشوع در نماز و آخرین صفت آنها را محافظت بر نماز شمرده است، از نماز شروع مى شود و به نماز ختم مى گردد چرا که نماز مهمترین رابطه خلق و خالق است.نماز برترین مکتب عالى تربیت است.- نماز وسیله بیدارى روح و جان و بیمه کننده انسان در برابر گناهان است.- خلاصه نماز هر گاه با آدابش انجام گیرد زمینه مطمئنى براى همه خوبیها و نیکیها خواهد بود.یاد آورى این نکته نیز لازم است که آیه نخست و آیه اخیر اشاره به دو مطلب متفاوت مى کند، و به همین دلیل در آیه نخست، صلاة به صورت مفرد و در آیه اخیر به صورت جمع است، اولى به مساله خشوع و توجه خاص درونى که روح نماز است و اثر بر تمام اعضاء مى گذارد اشاره مى کند، و دومى به مساله آداب و شرائط نماز از نظر وقت و زمان و مکان و همچنین از نظر تعداد نمازها، و به نمازگزاران و مؤمنان راستین توصیه مى کند در همه نمازها مراقب همه این آداب و شرائط باشند.- بعد از ذکر این صفات ممتاز، نتیجه نهایى آن را به این صورت بیان مى کند: آنها وارثانند (أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ).همان وارثانى که فردوس و بهشت برین را به ارث مى برند و جاودانه در آن خواهند ماند (الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ).فردوس در اصل- به گفته بعضى- یک لغت رومى است و بعضى آن را عربى و بعضى اصل آن را فارسى مى دانند و به معنى باغ است، یا باغ مخصوصى که تمام نعمتها و مواهب الهى در آن جمع است و لذا مى توان آن را به عنوان بهشت برین (بهترین و برترین باغهاى بهشت) نامید.تعبیر به ارث بردن ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان بدون زحمت به آن مى رسند همانند ارث که انسان زحمتى براى آن نکشیده است، درست است که نائل شدن به مقامات عالى بهشت، بسیار تلاش و کوشش و پاکى و خودسازى مى خواهد ولى آن پاداش عظیم در مقابل این اعمال ناچیز بقدرى زیاد است که گویى انسان بى زحمت به آن رسیده است.توجه به این نکته نیز لازم است که در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام ص چنین نقل شده:ما منکم من احد الا و له منزلان: منزل فى الجنة، و منزل فى النار، فان مات و دخل النار ورث اهل الجنة منزله: هر یک از شما بدون استثنا داراى دو منزل است: منزلى در بهشت، و منزلى در دوزخ، اگر دوزخى شود و وارد جهنم گردد اهل بهشت منزلگاه او را به ارث مى برند.تعبیر به ارث در آیه مورد بحث ممکن است اشاره به این نکته نیز باشد.این احتمال را نیز بعضى از مفسران دور ندانسته اند که تعبیر به ارث در اینجا اشاره به سرانجام کار مؤمنان است، همچون میراث که در پایان کار به وارث مى رسد.و به هر حال این مرحله عالى بهشت طبق ظاهر آیات فوق مخصوص مؤمنانى است که داراى صفات بالا هستند، به این ترتیب دیگر بهشتیان در مراحل پائینتر قرار دارند.- درسوره مؤمنون (23): 57 تا 61 / إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ - وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ - وَ الَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ - وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ - أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ .- این آیات شریفه صفات مؤمنین صالحین را بیان میفرماید:- (إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ) خداى سبحان صفات مؤمنین را شرح داده و مى فرماید: آنهایى هستند که از خشیت پروردگارشان مشفقند. و اشفاق به گفته راغب به معناى عنایت آمیخته با ترس است، چون شخص مشفق هم مشفق علیه خود را دوست مى دارد و هم بیمناک خطرى است که برایش پیش مى آید و در قرآن کریم هم آمده است که: وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ- ایشان از قیامت مشفقند. ربى که مالک و مدبر امر ایشان است و لازمه اش آن است که نجات و هلاکتشان دائر مدار رضا و سخط او باشد، در نتیجه مؤمنین، هم از او خشیت دارند و هم دوستش مى دارند، چون نجات و سعادتشان به دست او است، و نجات و سعادت خود را مى خواهند. و همین معنا ایشان را واداشته که به آیات او ایمان آورده، او را پرستش کنند. مؤمن باید بین خوف و رجاء باشد. دو معصیت کبیره، یکى امن من مکر اللَّه است و یکى یأس من روح اللَّه، نباید مأیوس از رحمت و مغفرت و عفو الهى باشد با آن سعه رحمت و مغفرت و لو با گناه جن و انس باشد. (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) زمر آیه 54. و نباید مطمئن باشد که حکما و حتما اهل بهشت هست و با ایمان از دنیا مى رود میفرماید: (أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ) اعراف آیه 97 و مکرر گفته شده که احدى استحقاق بهشت ندارد حتى انبیاء و هر که بهشت رفت از باب تفضل است فقط قابلیت مى خواهد. زیرا جمیع عبادات تقابل با نعم الهیه نمى کند و اگر خداوند بواسطه یک معصیت مؤاخذه کند حق دارد پس مؤمن باید بین الامرین باشد.- (وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ) - ایمان بآیات اللَّه ایمان به قرآن است که از باء بسم اللَّه تا سین و الناس کلام حق است و بر حضرت رسالت نازل شده و بتمام دستورات او باید عمل کرد، و ایمان بجمیع انبیاء که تمام از جانب حق منصوب شده و تماما معصوم و واجد جمیع شرایط نبوت بودند و حسب و نسب آنها تا آدم أبو البشر همه پاک بودند در اصلاب شامخه و ارحام مطهره بوده اند. و ایمان به اوصیاء طاهرین از امیر المؤمنین تا خاتم الوصیّین و ایمان به جمیع احکام الهیه از عبادات و سایر احکام تکلیفیه و وضعیه و حدود الهیه و بتمام ضروریات دینیه و مذهبیّه که تمام اینها آیات الهیه هستند.- (وَ الَّذِینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ) تمام طبقات سواى شیعه اثنى عشریه خالى از شرک نیستند حتى بعض شیعه از عرفاء و غیرهم. زیرا از براى شرک اقسامى است. پنج قسم است: - شرک ذاتى؛( منسوب بابن کمونه).- شرک صفاتى(مانند اکثر عامه که صفات را زائد بر ذات مى دانند)، - شرک افعالى (که امر خلق و رزق را مستند به غیر خدا مى پندارند به انبیاء و اولیاء و ملائکه و اسباب و وسائط نسبت میدهند)،- شرک عبادى (مثل عبادت کنندگان اصنام و شمس و قمر و کواکب و گاو و گوساله و آتش و غیراینها.)- شرک نظرى (که امیدش و توکلش و نظرش بغیر خدا باشد.)- وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ و معناى این آیه این است که: مؤمنین کسانى هستند که آنچه خدا بآنها عنایت فرموده بجا مى آورند و به مصرف الهى صرف مى کنند و مع ذلک قلوب آنها ترسان و لرزان است چون مى دانند که آنها بسوى پروردگارشان مراجعت میکنند. (وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا) یعنى بجمیع وظایف که بآنها داده شده عمل مى کنند از وظایف مالى خمس. زکاة. صله رحم. احسان بفقراء صرف فى سبیل اللَّه و وظایف عبادى از صلوة و صوم و حج و جهاد و غیرها. (وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ) و معذالک دل هاى ایشان ترسان و لرزان است. زیرا مى ترسند که قصور و تقصیرى در آنها بوده یا از جهت فقدان شرایط صحت که من جمله ولایت اهل بیت باشد یا بعض شرایط دیگر یا نقصان بعض اجزاء که من جمله حضور قلب است و من جمله تقواى از معصیت که میفرماید: (إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ) مائده آیه 30 و بسا ممکن است بواسطه کثرت معاصى حبط شود و موجب زوال ایمان شود و سایر شرایط قبول. (أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ) فعل محذوف است به دلالت جمله یعنى یعلمون انهم الى ربهم راجعون، معتقد به قیامت و سؤال و جواب و نامه عمل و شهود بر اعمال هستند و میدانند که خداوند عالم السر و الخفیات است و بسیار دقیق در حساب است که هیچ عملى جزئى و کلى از قلم او نمى افتد ؛در این آیه شریفه دلالت است بر اینکه مؤمنین علاوه بر ایمان به خدا وبه آیات او ،ایمان به روز جزا نیز دارند، پس تا اینجا صفات مؤمنین متعین شد. و خلاصه اش این شد که تنها: به خدا ایمان دارند و براى او شریک نمى گیرند و به رسولان او و به روز جزا هم ایمان دارند، و به همین جهت عمل صالح انجام مى دهند.- أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ فرق است بین مسارعت و عجله، در امور خیریه سرعت تعبیر میکنند و در امور شرعیه عجله و خیرات جمع محلى به الف و لام ، افاده عموم دارد شامل جمیع خوبیها مى شود از معارف الهیه و تکمیل اخلاق حمیده و اتیان به جمیع اعمال صالحه بر یکدیگر سبقت مى گیرند. و در تفسیر برهان در ذیل این آیات شریفه اخبار زیادى بسیار مفصل از ائمه اطهار در بیان مصداق این آیات شریفه نقل کرده. و خلاصه آنها اینکه تا مى توانید اعمال خیریه را ،سرّا ،بجا آورید و لو مردم تعریف شما را نکنند یا مذمت کنند باید نزد خدا محمود باشید، خیر در مردى است که هر روز زیاد کند در اعمال خیریه و تدارک کند سیئات را بالتوبه و از شرایط مهمه آنها ولایت اهل بیت است و قناعت بمقدار کفایت از قوت و لباس، و اینکه خوف آنها از جهت شک نیست، بلکه از جهت کوتاهى در عمل است و در محبت اهل البیت و ولایت آنها. و تا میتوانید مبتلا به غیبت و دروغ و حسادت و سستى در عبادت نشوید و خود را بر دیگران ترجیح و تفضیل ندهید، چه بسا گنه کارانى آمرزیده شوند و بسا عبّادى بدون ایمان از دنیا روند الى غیر ذلک.- مقصود از تضرّع رجاء است به قرینه مقابله با خوف، زیرا که تضرّع و ابتهال و پناه دادن از متفرّعات رجاست، و مقصود این است که مؤمنین از الطاف بى منتهاى الهى مغرور نشوند و در عین حال ،از رحمت خدا مأیوس نگردند، و بین خوف و رجاء واقع شوند که آن دو از صفات مؤمنین است.- اوصافى که خداى سبحان در این آیات از ابرار شمرده، فرموده: (إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً، عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ، یُفَجِّرُونَها تَفْجِیراً، یُوفُونَ بِالنَّذْرِ، وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً، وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ، لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً، تا آنجا که مى فرماید، وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً، - براستى ابرار از جامى مینوشند که مزاج کافور دارد، چشمه اى که بندگان خدا از آن مینوشند و آن را به هر جا که خواهند روان کنند، نیکوکاران به نذر وفا کنند و از روزى که شر آن روز عالمگیر است، بیم دارند و طعام را با آنکه دوستش دارند به مستمند و یتیم و اسیر دهند و منطقشان این است که ما شما را فقط براى رضاى خدا طعام میدهیم، و از شما پاداشى و سپاسى نخواهیم،- تا آنجا که فرمود- و پروردگارشان هم در عوض آن صبرى که کردند، بهشت و دیبا پاداششان دهد). « دهر- 5- 12»- در این آیات، ایمان به خدا و ایمان به روز جزا و انفاق در راه خدا و وفاى به عهد و صبر را نام برده و نیز فرموده: (کَلَّا إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ، وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ، کِتابٌ مَرْقُومٌ، یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ، إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ، تا آنجا که مى فرماید: یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ و تا آنجا که مى فرماید: عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ، حاشا که کتاب ابرار هر آینه در درجات بلندى است، و تو نمى دانى آن درجات چیست قضایى است رانده شده که مقربین درگاه خدا آن را مشاهده میکنند که ابرار همانا در نعیم باشند- تا آنجا که مى فرماید، از شرابى خالص و صافى و سر به مهر مینوشند،- تا آنجا که مى فرماید- چشمه اى که همان مقربین خودشان از آن مینوشند). « مطففین- 28»- خداوند در ضمن اوصافى که براى عباد خود ذکر کرده، فرموده: (إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ، تو اى ابلیس بر بندگان من تسلط نمى یابى) و از سوى دیگر مقربین را توصیف کرده، به اینکه: (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ، فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ، سبقت گیرندگان در دنیا بسوى خیرات که سبقت گیرندگان به مغفرتند در آخرت، اینان به تنهایى مقربین و در بهشت نعیمند) پس معلوم میشود این عباد اللَّه که در آخرت بسوى نعمت خدا سبقت مى گیرند، همانهایند که در دنیا بسوى خیرات سبقت میگرفتند - از آنچه گذشت این معنا روشن شد: که ابرار داراى مرتبه عالیه اى از ایمان هستند و آن مرتبه چهارم است و خداى تعالى در باره شان فرموده: (الَّذِینَ آمَنُوا، وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ، أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ، کسانى که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم نیامیختند، تنها اینان هستند که داراى امنیتند و هم راه یافتگانند). - (وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ) وکسانی که درسختیها، صبور وپایدارند، کلمه (صابرین) را منصوب آورد، یعنى نفرمود (صابرون) و نصب آن به تقدیر مدح است تا به عظمت صبر اشاره کرده باشد- در آیه ذیل، دو صفت از صفات ستوده مؤمنین را ذکر کرده،- اول اینکه: الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً- مؤمنین کسانى هستند که روى زمین با وقار و فروتنى راه مى روند و هون به طورى که راغب گفته به معناى تذلل و تواضع است « مفردات راغب، ماده هان.» بنا بر این، به نظر مى رسد که مقصود از راه رفتن در زمین نیز کنایه از زندگى کردنشان در بین مردم و معاشرتشان با آنان باشد. پس مؤمنین، هم نسبت به خداى تعالى تواضع و تذلل دارند و هم نسبت به مردم چنینند، چون تواضع آنان مصنوعى نیست، واقعا در اعماق دل، افتادگى و تواضع دارند و چون چنینند ناگزیر، نه نسبت به خدا استکبار مى ورزند و نه در زندگى مى خواهند که بر دیگران استعلاء کنند و بدون حق، دیگران را پائین تر از خود بدانند و هرگز براى به دست آوردن عزت موهومى که در دشمنان خدا مى بینند در برابر آنان خضوع و اظهار ذلت نمى کنند. پس خضوع و تذللشان در برابر مؤمنین است نه کفار و دشمنان خدا، البته این در صورتى است که به گفته راغب کلمه هون به معناى تذلل باشد. و اما اگر آن را به معناى رفق و مدارا بدانیم معناى آیه این مى شود که: مؤمنین در راه رفتنشان تکبر و تبختر ندارند.- صفت دومى که براى مؤمنین آورده این است که، چون از جاهلان حرکات زشتى مشاهده مى کنند و یا سخنانى زشت و ناشى از جهل مى شنوند، پاسخى سالم مى دهند، و به سخنى سالم و خالى از لغو و گناه جواب مى گویند، شاهد اینکه کلمه سلام به این معنا است آیه لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً « سوره واقعه، آیه 26. بهشتیان در بهشت هیچ سخنى لغو و گناه نمى شنوند، هر چه مى شنوند سلام است و سلام. - و این صفت، صفت عباد رحمان در روز است که در میان مردمند - و اما صفت آنان در شب ، همان است که آیه بعدى بیان نموده مى فرماید: وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً کلمه بیتوته به معناى ادراک شب است- چه بخوابد یا نخوابد- و کلمه لربهم متعلق است به کلمه سجدا و دو کلمه سجد و قیام جمع ساجد و قائم است و مراد از این بیتوته در شب در حال سجده و حال ایستاده این است که: شب را به عبادت خدا به آخر مى رسانند، که یکى از مصادیق عبادتشان همان نماز است که هم افتادن به خاک جزء آن است و هم به پا ایستادن.- وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ این جمله عطف است بر جمله الذین آمنوا و این آیه با دو آیه بعدش صفات نیک مؤمنین را مى شمارد و کبائر الاثم عبارت است از گناهان کبیره اى که آثار سوئش بزرگ است، و خداى تعالى از جمله آنها مى گسارى و قمار را شمرده، و فرموده قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ « بگو در آن دو گناهى است بزرگ. سوره بقره، آیه 219» و کلمه فواحش جمع فاحشة است که به معناى گناه شنیع و بى شرمانه است، و خداى تعالى زنا و لواط را از مصادیق آن شمرده و فرموده: وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً به زنا نزدیک نشوید که این عمل فاحشه است. سوره اسرى، آیه 32 و از لوط حکایت کرده که در باره لواط فرموده: أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ. آیا پیش چشم یکدیگر مرتکب فاحشه مى شوید. سوره نمل، آیه 54.- یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ- با در نظر گرفتن اینکه این سوره در مکه نازل شده جمله مورد بحث اشاره اى است اجمالى به احکامى که بعد از این در باره تحریم گناهان کبیره و فواحش تشریع مى شود.- وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ- این جمله اشاره است به فضیلت عفو در هنگام غضب که از بارزترین صفات مؤمنین است، و به همین جهت اینطور که ملاحظه مى کنید تعبیر کرده، و نفرموده و یغفرون اذا غضبوا چون در آن تعبیر از چند جهت تاکید به کار رفته، و مانند تعبیر دوم عفو و مغفرت را منحصر در صورت غضب نکرده.- وَ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ راغب مى گوید: کلمه انتصار و کلمه استنصار هر دو به معناى طلب یارى است «4». و بنا به گفته وى معناى آیه چنین مى شود: مؤمنین کسانى اند که چون ببینند به یکى از مؤمنین ظلم شده از دیگران طلب نصرت مى کنند، و چون همگى بر سر حق متفق و چون یک تن واحدند، قهرا اگر به یکى از ایشان ظلم شود مثل این است که به همه ایشان ظلم شده، یک دل و یک جهت در مقابل آن ظلم مقاومت نموده، نیروى خود را در یارى او بکار مى بندند.براى رفع ظلم مقاومت مى کنند. پس این آیه با جمله قبلى که مى فرمود: و چون خشم مى گیرند عفو مى کنند منافات ندارد، براى اینکه مقاومت در برابر ظلم و جلوگیرى از اینکه در اجتماع رخنه یابد بر هر کسى که قدرت بر آن داشته باشد به حکم فطرت واجب است، هم چنان که فرموده: وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ و نیز فرموده: فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِی ءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ - قوله تعالى: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ این آیه صفات مؤمنین را بیان میفرماید و از جمله صفات آنها این است که چون در نزد ایشان ذکر خدا شود، قلوب و دلهایشان از ترس خدا بلرزد ،زیرا متوجه عظمت پروردگار شده و با شنیدن آیات عقاب و عدالت بر مراتب ایمان آنها افزوده گردد و چون یادى از احسان و رحمت و فضل و پاداش طاعات پروردگار شود آرامش دل پیدا نموده و مطمئن شوند و امور خود را بخداى خویش واگذارند در آنچه که از عاقبت آن ترسان هستند و در قبولى و پذیرش اعمال بخداوند امیدوار باشند.- و نیز از صفات مؤمنین این است که بر خدا توکّل و اتکاء دارند آرى لازمه ایمان حقیقى همین است وقتى ایمان بمرتبه یقین و اطمینان قلبى رسید و واقعا انسان بمرتبه (علم الیقین) یا (عین الیقین) رسید و دانست که همه امور بدست خلّاق عالم است و او مربّى و ناظم و مصلح و تنظیم کننده امور است و آنچه واقع شده و میشود همه در لوح محفوظ و دفتر آفرینش ضبط و ثبت است - خلاصه یکى دیگر از صفات برجسته مؤمن این است که در تمام امور اتکاء و توکل آن بر خدا است و باید دانست که توکل بر خدا منافى با کسب و عمل نیست، انسان عاقل باید دنبال کسب و عمل برود و متّکى بخدا باشد نه بر اسباب ظاهریه دنیوی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image