رشد معنوی-فرصتهای رشد معنوی-چالش‌های رشد معنوی /

تخمین زمان مطالعه: 35 دقیقه

فرصتها و چالشهای رشد معنوی انسان را بررسی کنید؟


ابتدا باید از سؤال خوب شما تشکر کنم . باید خدا را شکر کرد که انسان هاى خوبى مثل شما در این وانفسا دغدغه معنویت دارند و من نیز خداى را شکر مى کنم که براى یکى از بندگان خوب خدا مى نویسم . از آن جا که پاسخ کمى طولانى است توصیه مى کنم با حوصله و دقت آن را بخوانید و عجله به خرج ندهید . سؤال خوب شما را در سه بخش پاسخ مى دهیم . 1 - چیستى رشد معنوى 2 - فرصت هاى رشد معنوى 3 - چالش هاى رشد معنوى بخش اول : « چیستى رشد معنوى » تعریف رشد معنوى از یک طرف بسیار آسان و از طرفى بسیار پیچیده است . از این جهت که حرف هاى گوناگونى در این زمینه زده مى شود و پراکندگى بسیارى در این مقوله مشاهده مى گردد انسان دچار سردر گمى شده و کار پیچیده مى گردد . از طرف دیگر باید بگویم که چیستى رشد معنوى امرى ساده است از شما سؤال مى کنم : وقتى مى گوییم رشد معنوى ، منظورمان از « معنا » چیست ؟ اگر ما مراد از معنا را بفهمیم آن گاه رشد معنوى نیز معلوم مى شود . اگر بگوییم معنا یعنى « آن حس معنویتى که در وجود انسان است » و یا معنا یعنى « ماوراء ماده » و . . . مقصود شفاف نمى شود . مراد و منظور ما از « معنا » یک چیز بیشتر نباید باشد آن هم « خدا » است . معناى زندگى انسان خدا است و رشد معنوى یعنى رشد خدایى . رشد معنوى به معناى رشد و ارتقاء در جهت خدایى شدن انسان است « به خدا رسیدن و تقرب به خداوند و به رنگ خدا در آمدن » . « رنگ خدا » اگر به قلب خودمان رجوع کنیم مى بینیم حس قلبى ما از رشد معنوى این است که بتوانیم ارتباط نزدیک تر و بهترى با خدا داشته باشیم و به خداوند که مبدا ما است نزدیک شویم . وقتى در خود کمبود خدا را حس مى کنیم به دنبال معنویت مى رویم و رشد معنوى را مى طلبیم . مشکل ما این است که خدا در زندگى ما حضور دارد , ولى حضور او را ما درست درک نمى کنیم . مشکل ما این است که از صبح تا به شب زندگى مان را با خدا رنگ نمى زنیم . مشکل ما این است که خدا را به زندگى مان راه نداده ایم . مشکل ما این است که وجود خودمان را نه تنها پر از خدا نکرده ایم بلکه گاهى در صد کمى از آن را هم به خدا اختصاص نداده ایم . مشکل ما این است که خود را به در و دیوار مى کوبیم و به دنبال گم شده خود هستیم , در حالى که گمشده حقیقى ما خدا است . مشکل ما این است که همه چیزمان از خداست و در حق او نمکدان شکنى مى کنیم و بنده شکر گذار نیستیم . مشکل ما این است که « توحید » را به دل و عمل باور نداریم . مشکل ما این است که خدا را بهانه قرار داده اما چنگ به دیگر خدایان دروغین مى زنیم . مشکل ما این است که در زبان به خدا توکل مى کنیم اما در باطن به دیگران . مشکل ما این است که نماز مى خوانیم اما دلمان جاى دیگر است . مشکل ما این است که عبادت مى کنیم اما بى روح . مشکل ما این است که بنده هستیم اما بنده مال و دنیا و . . . . مشکل ما این است که مولایمان خداست اما به سراغ شیطان که دشمن ما و مولاى ماست مى رویم . و بالاخره مشکل اصلى ما این است که « خدا محور » نیستیم . به همین خاطر در مسیر رشد معنوى دچار چالش مى شویم . دوست مؤمنم ! مى بینى ما چقدر از خدا - این همه چیز و تمام سرمایه مان و بهترین و زیباترین موجود عالم و خالق و آفریدگارمان - دور افتاده ایم و داریم دست و پا مى زنیم تا بلکه دستان بى رمقمان به خارى دستاویز شود و ما را نجات دهد در حالى که خدا با تمام مهربانى و قدرت و عظمیت , با آغوش باز منتظر ماست بخش دوم : « فرصت هاى رشد معنوى » وقتى براى ما روشن شد که معنویت حقیقى چیست و رشد و ارتقاء این معنویت به چه معناست باید فرصت ها را در این راستا قرار داد . اصلى ترین فرصت هایى را که باید براى رشد مورد توجه قرار داد را مى آوریم : 1 - فرصت عمر : بدان که دنیا و عمر انسان بسیار کوتاه است و به زودى بساط جهان برچیده خواهد شد . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم مى فرماید : « دنیا در مقابل آخرت مثل این است که یکى از شما انگشتش را در آب دریا فرو برد . آن گاه به آن چه از آب دریا که بر روى انگشت او قرار گرفته بنگرد » . ( 1 ) دنیا مانند همان چند قطره اى است که بر روى انگشت باقى مانده و آخرت ، تمامِ دریاى نامتناهى است . ( لطفا با دقت به این حدیث فکر کنید ) . « خسران و ضرر » لحظه لحظه عمر انسان در حقیقت فرصتهایى هستند براى پر شدن از خدا و خدایى شدن انسان که اگر از دست برود و نتوانیم از آن در جهت خدایى شدن استفاده کنیم , دچار خسران خواهیم شد . خداوند متعال در سوره عصر مى فرماید : تمام انسان ها در خسران هستند « إن الانسان لفى خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات » . تمام انسان ها در خسران اند , مگر کسانى که عمر خویش را با ایمان به خدا و عمل صالح که انسان را به خدا نزدیک مى کند , پر کند . مى دانید تفاوت خسران با ضرر چیست ؟ چرا خداوند فرموده : ان الانسان لفى خسر و نفرموده ان الانسان لفى ضرر . فرق خسران با ضرر این است که ضرر ، قابل جبران است اما خسران دیگر قابل جبران نیست . فردى که در تابستان یخ مى فروشد ، اگر نتواند یخ هاى خود را به فروش برساند چه اتفاقى مى افتد ؟ یخ هاى او آب شده و تمام سرمایه او از دست مى رود . اما کسى که سیب مى فروشد اگر مشترى براى او نیاید مى تواند سیب ها را به بعدا بفروشد و یا با قیمت کمترى بفروشد یا آب آن ها را بگیرد . این شخص ضرر کرده اما شخص یخ فروش که آب شدن سرمایه خود و از دست رفتن آن را مى بیند دچار خسران شده است . ما انسان ها در این دنیا دچار خسران هستیم زیرا سرمایه عمرمان قابل بازگشت نیست و این سرمایه قطره قطره دارد از دست مى رود . این است که خداوند در سوره عصر مى فرماید : ان الانسان لفى خسر . « بى نهایت » بنشین و حساب کن که چند سال دارى ؟ و حداکثر چند سال از عمرت باقى مانده ؟ فرض کنیم سن شما حدود 20 سال است . اگر میانگین عمر انسان 80 سال باشد 60 سال از عمر شما باقى مانده . از این 60 سال ، 20 سال را ما در خواب هستیم زیرا در شبانه روز 8 ساعت مى خوابیم و 8 ساعت یعنى یک سوم روز و به عبارتى یک سوم عمر . بنابراین فشرده عمر شما در این دنیا نهایتا 40 سال است البته درصورتى که حادثه اى پیش نیاید و زودتر به دیار باقى نرویم . چهل سالى که همراه با سختى هاى دنیایى مخصوص به خود است مانند پیرى ، محدودیت ها ، مریضى ها ، مصیبت ها و . . . حال این دنیاى محدود را با آخرت نا محدود مقایسه کن . وقتى از جهنمى ها در مورد مدت زمان سپرى شده در دنیا مى پرسند آن ها جواب مى دهند : یک روز یا کمتر از یک روز ( کهف ، 19 ) . آیا مى توانى زمانى براى مقدار آخرت بیان کنى ؟ جهان آخرت چند برابر این دنیا است ؟ دو برابر ؟ ده برابر ؟ صد برابر ؟ هزار برابر ؟ میلیون برابر ؟ میلیارد برابر ؟ میلیارد میلیارد هم در برابر زمان دنیاى آخرت هیچ است . این دنیا مى آید و مى رود همان طور که تا بحال هم آمده و رفته و اگر برگردیم و به پشت سر خود یعنى به تاریخ نگاه کنیم مى بینیم کسانى رستگار شدند که با خدا بودند و از غفلت سر برون آوردند . دوست مؤمنم ! ما هم به خود بیاییم و هیچ گاه ابدیت خود را با غفلت چند ساله عوض نکنیم که ما براى بقاء خلق شده ایم نه براى فنا . هم دنیاى خویش را آباد کنیم و هم آخرت خود را . بیاییم از اسارت خود را نجات دهیم آخر تا کى مى خواهیم اسیر نفس و شیطان باقى بمانیم ؟ مگر ما عاشق و اسیر و بنده خدا نیستیم ؟ افرادى مانند فضیل عیاض و جهانگیر خان قشقایى و . . . که مسیر نا صحیح مى رفتند با شنیدن یک نکته به خود آمدند و مسیر خود را براى همیشه تغییر داده و خود را جاودانه کردند . چرا من و شما از همین حالا با شنیدن این نکات بر نگردیم و با خداى خود دست آشتى ندهیم و خود را جاودانه نکنیم . 2 - فرصت عبادت و تقوا : هدف از خلقت یک حیوان که در جنگل و یا در میان انسان ها زندگى مى کند چیست ؟ بسیارى از حیوانات براى استفاده انسان ها خلق شده اند . خداوند هم در یک حدیث قدسى مى فرماید : یا ابن آدم ، خلقت الأشیاء کلّها لأجلک ، و خلقتک لأجلى ، و أنت تفرّ منّى ! اى انسان همه چیز را براى تو خلق کردم و تو را براى خودم خلق کردم در حالى که تو از من فرار مى کنى . ( 2 ) همه چیز در عالم طبیعت در اختیار انسان است . حال جا دارد بپرسیم انسان براى چه خلق شده ؟ انسان در میان این همه موجودات عالم اعم از آسمان ها ، زمین ، حیوانات ، گیاهان و . . . چه مى خواهد ؟ چرا ذات انسان همه این موجودات را مى خواهد در کنترل خود قرار دهد ؟ هدف و غرض خداوند از خلق انسان در میان این موجودات چیست ؟ من و شما که انسان هستیم باید یک بار براى همیشه این سؤال را در ذهن خود به درستى حل کنیم . راه صحیح آن است که این سؤال را از سازنده خودمان - که از همه بهتر مى داند ما را براى چه ساخته است - بپرسیم یعنى آفریدگار عالم ، خداوند متعال و والا . خداوند در نامه خود به انسان ها یعنى قرآن کریم مى فرماید : و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون . جن وانسان را خلق نکردم مگر براى عبادت . ( ذاریات ، 56 ) بنابراین فلسفه خلقت ما انسان ها عبادت کردن است . اما این عبادت باید براى ما درست جا بیافتد تا دچار خطا نشویم . جالب این جاست که همه موجودات عالم در راستاى آن هدفى که خداوند براى آن خلقشان کرده حرکت مى کنند غیر از انسان . حتى موجودات دیگر پا را فراتر نهاده و مخلوق بودن خود را و کرنش خود را در مقابل پروردگار به اثبات مى رسانند . همه موجودات عالم مشغول تسبیح خداوند هستند به غیر از انسان . یسبح لله ما فى السموات و الارض . اما در این میان انسان که براى عبادت و تسبیح خلق شده چه مى کند ؟ هر کارى غیر از عبادت و تسیبح . دوش مرغى به صبح مى نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوى و من خاموش همه موجودات رو به سوى حق دارند و در حال تسیبح و او را به بزرگى مى خوانند مگر شمار زیادى از ما انسان ها . . . . . آه آه از این همه دورى که تا بحال داشته ایم و عبادت را درک نکرده ایم . آه آه از کمى توشه و طولانى بودن سفر . عبادت و بندگى خدا از مهمترین فرصت هاى خدایى شدن و رشد معنوى انسان است . حقیقت عبادت ، با خدا بودن و معرفت راستین نسبت به اوست . اگر از صبح با خدا زندگى کردیم و او را در کنار خود دیدیم و اگر خدا را محور زندگى خود قرار دادیم که تمام سنگ آسیاب زندگى مان بر گرد این محور مى چرخید مى توان گفت در مسیر عبادت هستیم . عبادت از عبد مى آید و عبد یعنى گوش به فرمان . عبد و بنده خوب کسى است که گوش به فرمان مولایش باشد و خواسته مولا را فورا و با علاقه به انجام برساند . خلاصه ى خواسته خداوند متعال از ما انسان ها انجام واجبات و ترک محرمات است . واجبات ما را به خدا نزدیک مى کند و خدا آن ها را دوست دارد . محرمات هم مبغوض خداست و ما باید از آن ها دورى کنیم . باید توجه داشت که شاهراه بندگى همین انجام واجبات و ترک محرمات است . وقتى از عرفاى بزرگ هم در مورد بندگى مى پرسیم همین پاسخ را مى دهند . حال اگر باز هم حال معنوى داشتیم مى توانیم به مستحبات رو بیاوریم و براى تجدید قوا آن ها را انجام دهیم اما باید اصل بودن واجبات و ترک محرمات را فراموش نکرد . 3 - فرصت کسب معرفت : کسب معرفت خداوند نیز از فرصت هاى اصلى رشد معنوى انسان است . دین دارى و رشد معنوى انسان اصولا با معرفت خداوند آغاز مى شود . اول الدین معرفت الجبار . دین با معرفت خدا شروع مى شود . معرفت است که باعث عمل و عبودیت و عشق مى شود و انسان را به مقصد خویش که خداى تعالى است مى رساند . امام حسین علیه السلام « لیعبدون » در آیه ى « و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » را به « لیعرفون » تفسیر کرده است . ( 3 ) . حال که معرفت و شناخت از اهمیت والایى برخوردار است باید براى آن در زندگى انسانى حسابى جداگانه باز کرد . معرفت آن قدر مهم است که در روایات ما آمده : یک ساعت تفکر از 70 سال عبادت برتر است . قدر و منزلت و برترى عالم بر عابد نیز از همین جا نشأت مى گیرد . دلیل اهمیت تفکر که نتیجه آن معرفت است این است که معرفت به زندگى انسان جهت مى دهد و انسان را از نظر سطح بندگى بالا مى برد . دیدگاه او نسبت به زندگى ، مرگ ، روابط انسانى و . . . کاملا تغییر مى کند . چنین فردى بر محور خدا حرکت مى کند و خدا را همه جا در کنار خود مى بیند و کاملا با خدعه هاى شیطان و سربازانش آشناست و صلاح خود را با توجه به معرفتى که نسبت به حضرت حق به دست آورده مى شناسد و فریب ناکسان را نمى خورد . بنابراین باید فکر جدى براى کسب معرفت نسبت به خداوند و اولیاى خداوند کرد . باید توجه داشت که معرفت و شناخت یک دفعه به دست نمى آید و باید آرام آرام آن را کسب کرد . با کسب معرفت ما بعد شناختى خود را بالا مى بریم با افزایش بعد شناختى در واقع ایمان انسان زیاد مى شود وقتى ایمان بالا رفت مستقیما روى اعمال تأثیر مى گذارد . معرفت و شناخت چیزى نیست که خیال کنید مخصوص افراد خاص است و غیر قابل دسترس . خیر این طور نیست معرفت را باید ذره ذره و با توجه به راهنمایى هاى خداوند متعال که در قرآن آمده کسب کرد . به عنوان مثال قرآن خیلى روى عبرت گرفتن از گذشتگان و با دیده تفکر و اندیشیدن به طبیعت نگریستن تأکید دارد . تغییر فصول ، کوه ها ، زمین ، گیاهان ، ستارگان ، حیوانات و . . . همه و همه مى تواند انسان را به سوى شناخت توحیدى هدایت کند . اگر نیک بنگریم مى بینیم که تمام عالم و هر چیزى که اطراف ماست جلوه اى از جمال و جلال خداوند است اما ما بینا نیستیم . یک گل زیبا مى تواند حس معرفت انسان را فعال کرده و شناخت توحیدى او را بالا ببرد . به راستى چه چیزى را مى توانید در عالم نام ببرید که جلوه اى از خدا نباشد . شرور عالم هم یا اثر اعمال انسان هاست و یا در ظاهر شر و در واقع و باطن خیر است . خلاصه این که براى کسب معرفت باید خدا را در همه چیز دید . چند راه براى کسب معرفت عنوان مى شود : 1 - تفکر کردن و تمرین کردن در این که در همه چیز خدا را ببینیم . ما انسان ها خیلى زود خدا را و همه چیز را فراموش مى کنیم . باید آن قدر تلاش کنیم تا یاد خدا براى ما ملکه شود . راه آن هم این است که خدا را در همه چیز ببینیم . وقتى ما از صبح که از خواب بر مى خیزیم فکر و ذکرمان این باشد که خدا را محور قرار دهیم و او را بهتر از قبل ببینیم پس از مدتى تمرین براى ما ملکه مى شود و شیرینى و حلاوت یاد و حضور خدا را خواهیم چشید . خود خواب یکى از نعمت هاى بزرگ الهى است . به آن فکر کنید . از خواب بلند مى شویم تا وضو گرفته و نماز بخوانیم . وضو دروازه و اجازه ورود به درگاه رحمت الهى است . نماز صحبت بنده با خداوند است و ما در نماز از مولاى خود خواسته هایى داریم که مهم ترین آن ها خود اوست . ما در سوره حمد مهم ترین خواسته مان این است که او را مى خواهیم . ایاک نعبد و ایاک نستعین . و . . . . اما معمولا به این خواسته توجه نداریم و فقط لقلقه زبان شده است . اگر صبحانه اى مى خوریم همه و همه هدیه هاى خداوند است . وقتى به سر کار و یا درس مى رویم باید بر حرکت خود و سلامتى خود که نعمت بسیار بزرگ و فراموش شده اى است خداى را شکر کنیم و . . . . باید دقت کرد و در لحظه لحظه زندگى خداى را دید . 2 - به هر واقعه و حادثه اى با دیده عبرت نگریستن و بى تفاوت از کنار آن نگذشتن . پیامبر مى فرماید : أغفل الناس من لم یتّعظ بتغیر الدنیا من حالٍ إلى حال . غافل ترین مردم کسى است که از دگرگونى دنیا از حالى به حالى دیگر پند نگیرد . ( 4 ) خداوند در قرآن مى فرماید : به درستى که در تفاوت روز و شب و آن چه خداوند در آسمان ها و زمین خلق کرده ، نشانه هایى براى افرادى است که تقوا پیشه کنند . . . . . و کسانى که از نشانه هاى ما غافل هستند ، آنان جایگاهشان آتش است . . . . . ( سوره مبارکه یونس ، 6 و 7 و 8 ) 3 - استفاده از انسان هاى با معرفتى که از ما جلوتر هستند . یکى از راه هاى کسب معرفت این است که از افرادى که در شناخت از ما پیشى گرفته اند استفاده کنیم . عالمان و عارفانى که این راه را رفته و گوى سبقت را از ما ربوده اند را باید یافت و در مقابل آنان زانو زد و حتى یک حرف هم شده از آن ها یاد گرفت . باید براى یافتن این افراد دقت کرد و دل به هر کسى نسپرد . در این روزگار افراد زیادى مدعى معنویت و عرفان هستند و انسان هاى زیادى را نیز فریب داده اند . اگر انسان طالب معرفت باشد ، خدا را شکر امروزه به راحتى مى تواند آن را کسب کند . برنامه هاى خوب صدا و سیما ، سخنرانان عالم و عارف و برنامه هاى مذهبى در مساجد و سایر اماکن مذهبى ، سى دى هاى فراوان از سخنرانان مطمئن و با معرفت و . . . از برنامه هاى خوب سیما مى توان برنامه « سمت خدا » را نام برد . از سخنرانان خوب مى توان آقاى پناهیان ، آقاى نقویان ، آیت الله حائرى شیرازى و . . . را نام برد . 4 - مطالعه کتب خوب و معرفتى : یکى از راه هاى سریع و خوب مطالعه کتاب هایى است که در ازدیاد معرفت ما اثر دارد . براى مطالعه کتاب باید برنامه داشت هم در انتخاب کتاب ها و هم در استمرار این کار . باید کار مطالعه را بسیار نرم و با حجم کم شروع کنید . مثلا براى هر روز فقط 5 - 10 صفحه قرار دهید به طورى که هر روز حداقل این مقدار را مطالعه کنید . باید بدانید که موضوع مطالعه شما هر چه که باشد مى تواند شما را به نوعى در جهت کسب معرفت رهنمون شود اما بهتر است موضوع خود را مشخص نموده و در آن راستا مطالعه نمایید . موضوع شروع شما مى تواند آشنایى و ارتباط با خدا ، صفات او و آفرینش باشد . البته زندگى عالمان ، عارفان و شهدا نیز به انسان نیرو داده و ما را انگیزه مند مى کند . کتاب هاى زیر توصیه مى شود : 1 - گناهان کبیره شهید دستغیب . گناهان کبیره ، شهید دستغیب 2 - توحید مفضل ، امام صادق علیه السلام 3 - معراج السعاده ، ملا احمد نراقى 4 - به کجا و چگونه ، محمد عالم زاده نورى ، انتشارات مؤسسه امام خمینى ( ره ) 5 - کتاب هاى پرسش و پاسخ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى با موضوعاتى که بنیادین بوده و در بسیارى موارد مى تواند چاره دردهاى ما باشد . 6 - تندیس اخلاص و کتاب هاى دیگر در مورد احوالات مرحوم شیخ رجبعلى خیاط 7 - الهى نامه ، آیت الله حسن زاده آملى 8 - سرى کتاب هاى نیمه پنهان ماه 9 - چهل حدیث امام خمینى ( ره ) 10 - صهباى معرفت ، جواد نورى ، انتشارات انصاریان 11 - غم عشق ( نخستین گامهاى سیر وسلوک ) ، نشر طوباى محبت . 12 - به سوى خودسازى ، آیه الله مصباح 4 - فرصتِ دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا : این یکى از فرصت هاى خیلى سازنده است . دوست داشتن دوستان خدا به این علت که آنان دوستان خدا هستند و خدا آنان را دوست دارد به رشد ما کمک خواهد کرد . افراد شاخص که دوستان خدا هستند ائمه اطهار علیهم السلام مى باشند . دوستى آنان و حرکت بر مبناى کلام آنان معرفت و عمل ما را مى افزاید . آنان چون بنده هاى خاص خدا هستند مى توانند دست ما را در موقعیت هاى مختلف گرفته و ما را در این راه پر خطر یارى نمایند . از محبت اهل بیت مخصوصا امام حسین علیه السلام باید بیشترین استفاده را در راه توحید و خدا محورى و رشد معنوى کرد . دشمنى و بغض نسبت به دشمنان خدا نیز ما را به سمت تعادل برده و در رشد معنوى تأثیر بسیارى دارد . روحیه استکبار ستیزى ، دشمنى با شیطان و دشمنى با انسان هایى که دشمن خدا به حساب مى آیند ناشى از همین فرصت است و مؤثر در رشد معنوى . رهبرى جامعه پرچمدار این مبارزه است , بنابراین پیروى از رهبرى و ولایت فقیه در این راستا بسیار موثر است . در این مورد نیز خداست که محور کار قرار دارد . دوستى دوستان « خدا » و دشمنى دشمنان « خدا » . بخش سوم : « چالش هاى رشد معنوى » 1 - چالش غفلت : اولین و مهمترین چالش رشد معنوى انسان غفلت از خداوند است . حقیقت این است که خواب غفلت اکثر انسان ها را ربوده . ما نیز چشم ها را فرو بسته و حجاب غفلت بر دیده ها نهاده ایم . از آن جایى که دار دنیا با جذابیت هاى آن ما را به سوى خود مى کشد ما نیز آرام آرام و بدون این که متوجه شویم در این گرداب فرو مى رویم . غفلت باعث مردن قلب و روح انسان شده ( 5 ) و بصیرت را از انسان مى گیرد . ( 6 ) انسان غافل را اشتباه و فراموشى مى گیرد ( 7 ) او همیشه دنبال سرگرمى و از واقعیت گریختن است . ( 8 ) سفارشات زیادى که به تفکر ، تعقل و عبرت آموزى شده همه حاکى از اهمیت آن بوده و نقطه مقابل غفلت است . غفلت پر ضررترین دشمن انسان است زیرا پوشش و لایه اى در قلب آدمى ایجاد کرده و او را از دیدن حقایق باز مى دارد . تحصیل بیدارى : مهمترین عامل بیدارى و ترک غفلت در انسان معرفت توحیدى خداوند است . راه هاى عملى ترک غفلت 1 - آهنگ کار نیک کردن : پیامبر خدا فرمود : اى اباذر ! آهنگ کار نیک کن هر چند آن را انجام ندهى ، تا در زمره غافلان نوشته نشوى . ( 9 ) 2 - یاد و ذکر دائمى خداوند : امام على علیه السلام مى فرماید : با پیوسته به یاد خدا بودن است که پرده غفلت کنار مى رود . ( 10 ) 3 - اهمیت به نمازهاى واجب : امام باقر علیه السلام : هر مؤمنى که به نمازهاى واجب اهمیت دهد و آن ها را به وقتش بخواند از غافلان نیست . ( 11 ) 4 - محاسبه : هر روز وقتى را معین نماید که در آن وقت به حساب نفس خود برسد و طاعات و معاصى خود را موازنه نماید . پس اگر آن را مقصر یافت ، در مقام عتاب و خطاب در آورد و الّا شکر پروردگار نماید . ( 12 ) 5 - مراقبه : همیشه متوجه خود و مراقب ظاهر و باطن خود باشد که معصیتى از او صادر نشود و واجبى را ترک ننماید . ( 13 ) 2 - چالش دوستى دنیا ما انسان ها داراى دو بُعد مادى و معنوى هستیم . از آن جا که غرایز و گرایشات مادى ما انسان ها به صورت ظاهرى حس مى شود و باید براى رفع آن اقدام کرد معمولا بعد مادى غلبه کرده و پس از رفع آن باید به سراغ بعد معنوى رفت . به عنوان مثال وقتى انسانى گرسنه مى شود باید براى رفع گرسنگى بکوشد و . . . . این بعد مادى با دنیا سنخیت زیادى داشته و باعث مى شود که ما را به سمت دنیا بکشاند و در آن فرو ببرد تا جایى که برخى انسان ها براى بدست آوردن دنیا حاضرند بسیارى از گرایشات و اصول معنوى خود را پایمال کنند . دنیا مانند گردابى است که اگر به هوش نباشیم ما را به درون خود مى کشد . بنابر این باید از دنیا کناره گرفت . اما آیا این به معناى رهبانیت است ؟ آیا باید گوشه عزلت گزید و خود را از جامعه و دنیا دور کرد ؟ این تزاحم ماده و معنا را چه باید کرد ؟ از طرفى گرایشات مادى انسان را مى کشاند و از طرفى گرایشات معنوى و دستورات دین ما را به سمت دیگر مى خواند ؟ چه باید کرد ؟ « راه چاره چیست ؟ » اسلام راه هاى زیادى ارائه مى کند که به مهم ترین آن ها اشاره مى کنیم . 1 - توجه به ماهیت دنیا : وقتى انسان متوجه شود که واقعیت دنیا چیست و چه ماهیتى دارد ، راحت تر مى تواند دل از دنیا بکند . امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود : همانا ( لذت هاى ) دنیا شش چیز بیش نیست : طعامى که خورده مى‌شود ، و نوشیدنى که آشامیده مى‌شود ، و جامه‌اى که پوشیده شود ، و مرکوبى که براى سوارى بکار آید و قابل ازدواجى که با آن مقاربت شود ، و بوى خوشى که استشمام گردد پس بهترین غذاها عسل است که آب دهان زنبور عسل است و نیکوترین آشامیدنى ها آب است که نیکوکار و بدکار در ( بهره بردارى از ) آن مساویند و نیکوترین لباس ها حریر است که حاصل از کرم ابریشم است و نیکوترین حیوان جهت سوارى ، اسب است ، و بر آن ( هنگام جنگ ) مردان کشته میشوند و نیکوترین چیزها که قابل براى نکاح است زنان هستند . . . همانا زن ، نیکوترین عضو خود را ( که صورت است ) آراسته و زینت میکند ، و آنچه عمده مقصود مردان است زشت‌ترین اعضاء وى است که عورتش باشد ، و نیکوترین بوئیدنى ها مشک است که قسمتى از خون است [ خون نافه آهو ] . ( 14 ) در مورد پستى دنیا روایات زیادى داریم از جمله این که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : دنیا نزد من از آب بینى عطسه بز نیز پست تر است . و این که دنیا نزد من از تکه برگى که در دهان ملخى باشد نیز پست تر است . البته یک موضوع را باید مورد نظر قرار داد و آن این که دنیا که از آن به بدى یاد مى شود کوه و دشت و دریا و جنگل و حیوانات و . . . نیست بلکه دنیاى مذموم در درون ما انسان هاست . دنیاى مذموم ، حسادت ها ، دل بستگى ها ، ظلم ها ، بى حرمتى ها و از این قبیل مسائل است . پس دنیاى ناپسند در درون ما انسان هاست و ما نیز باید طبیعت و دنیاى زیبا که خلقت خداوند توانا است را با خصلت هاى ناپسند دنیایى خلط نکنیم . در یک تحلیل کلى هر قسمت از دنیا که بتواند در خدمت آخرت در بیاید با ارزش و اگر به آخرت ضربه و صدمه وارد کند بى ارزش و پست است . 2 - توجه به کوتاهى دنیا : سفارش دیگرى که ائمه اهل بیت علیهم السلام به ما کرده اند این است که به کوتاهى دنیا توجه داشته باشیم و مبادا که ابدیت را در مقابل این چند روزه دنیا بفروشیم . اولئک الذین اشتروا الحیاه الدنیا بالآخره فلا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینصرون ( بقره ، 86 ) آنان کسانى هستند که آخرت را در مقابل دنیا فروختند . پس در عذاب آن ها تخفیف داده نمى شود و آنان [ در روز قیامت ] یارى داده نمى شوند . بحث کوتاهى دنیا در ابتداى این نوشتار آمد و روایات ما نیز فراوان است از بحث کوتاهى دنیا در قالب مثال هاى مختلف از جمله این که دنیا مانند گذرگاهى است . دنیا مانند سایه بعد از ظهر است . دنیا مانند کاروانى است که دارد استراحت مى کند و فورا نداى « الرحیل » یعنى کوچ کردن را سر مى دهند . 3 - زهد ورزیدن : زهد در آموزه هاى اسلامى به معناى عزلت گزینى و به معناى نداشتن نیست . مى دانى زهد به چه معناست ؟ اسلام نمى گوید از دنیا کناره گیرى کنید اما مى فرماید : اگر مى خواهید دلبسته خدا باشید , به دنیا دل نبنیدید . وقتى انسان به دنیا دل نبست دیگر مسائل و مشکلات دنیایى برایش ساده و قابل تحمل مى شود , آنگاه راهش به سوى خدا هموار خواهد شد . دنیا و دلبستگى هاى آن مانع حرکت انسان به سوى خدا و خدایى شدن است . اسلام همین را مى خواهد . حضرت امیر علیه السلام زهد را بسیار زیبا تعریف کرده است : « زهد بین دو کلمه از قرآن است : « لا تاسوا على ما فاتکم و لا تفرحو بما اتاکم » ( سوره حدید ، 23 ) خداى سبحان فرمود : « تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید ، و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید » کسى که بر گذشته افسوس نخورد ، و به آینده شادمان نباشد ، همه جوانب زهد را رعایت کرده است . » ( 15 ) کسى که عاشق خدا شد دیگر نسبت به دنیا بى تفاوت مى شود و رفتن و آمدن آن برایش مساوى مى گردد . نه رویکردن دنیا به او چنانش شاد مى کند که از خدا منحرف شود و نه از دست رفتن دنیا او را محزون مى سازد , وقتى خدا با او است . بنابراین زهد ، نداشتن نیست . زهد دل بسته نبودن است . این که شما هیچ مالى نداشته باشى یا ساده زندگى کنى زهد نیست . زهد یک فضیلت اخلاقى درونى است . ممکن است شخصى بسیار ساده زندگى کند اما انسان زاهدى نباشد زیرا نتوانسته بهتر از این زندگى کند و اگر بتواند حتما این کار را مى کند و شدیدا دل بسته به دنیاست اما از طرف دیگر ممکن است فرد ثروت مندى در درون خود انسان زاهدى باشد . زهد در درون اوست و دل بسته به مالش نیست . مردى صوفى مسلک با خواندن فصل زهد کتاب « معراج السعاده » علامه نراقى به زیارت وى شتافت . چند روزى مهمان او بود . او با دیدن وضعیت زندگى علامه نراقى ، رفت و آمدها و مراجعات مختلف ، زبان به اعتراض گشود و گفت : من فکر مى کردم داراى زهد بى نظیرى باشى لکن شما را این چنین نیافتم . علامه نراقى چیزى نگفت . سخن از زیارت امام حسین ( ع ) و کربلا پیش آمد . علامه نراقى گفت : دلم شوق دیدار و زیارت آن حضرت داد و هر دو تصمیم گرفتند به زیارت حرم امام حسین ( ع ) بروند ، در نزدیکى هاى قم آن مرد صوفى گفت : من کشکول خود را در کاشان جا گذاشته ام ، علامه گفت : بدون آن هم مى توان سفر کرد . آن مرد گفت : من به قدرى به آن کشکول علاقه مندم که لحظه اى نمى توانم بدون آن زندگى کنم ، بازمى گردم و تا کشکول خود را به دست نیاوردم به کربلا نخواهم رفت . علامه نراقى گفت : خوب بیندیش که زاهد کیست ؟ من از آن همه ملک ، باغ و . . . چشم پوشیدم و دل کندم ولى تو از یک کشکول نمى توانى دل بکنى ، زهد پشت پا زدن به زندگى نیست بلکه وابسته و اسیر آن نبودن است . زهد یک مساله قلبى است و ارتباط چندانى به ظاهر زندگى ندارد ( 16 ) « اسلام ، دین اعتدال » دین اسلام بسیار کامل و متعادل است . دین اسلام که سفارش به زهد و دل نبستن به دنیا مى نماید در جاى دیگر سفارش مى کند براى امور دنیایى ات طورى باش که گویا همیشه زنده هستى و براى امور آخرتى ات طورى باش که گویا فردا مى میرى . ( کن لدنیاک کانک تعیش أبدا و کن لأخرتک کأنک تموت غداً ) مثلاً اگر خانه مى سازى طورى بساز که نقص و عیبى نداشته باشد زیبا ، بادوام ، بزرگ و . . . . - البته یک مسلمان در همه کار خود اعتدال و میانه روى را دستور کار خود قرار مى دهد از طرف دیگر هم مى فرماید براى امور آخرتت هم طورى باش که گویا فردا مى میرى . نکته این جا است که ما انسان ها خیلى راحت به خواب غفلت فرو مى رویم و بى خبر از این که این مال فانى چرا و به چه منظور در اختیارمان قرار داده شده با آن سرگرم بوده و باطن آن را فراموش مى نماییم . 3 - چالش شیطان و هواى نفس باید بدانیم که شیطان و نفس نه تنها دست ما را در این راه نمى گیرند بلکه در سر راه ما سنگ اندازى نیز مى کنند مخصوصا شیطان که دشمن قسم خورده است و به هیچ وجه از پاى نمى نشیند و تا لحظه مرگ دست از سر انسان بر نمى دارد . هدف او از بین بردن دین انسان هاست و براى رسیدن به هدفش از هیچ کارى دریغ نمى ورزد . البته شیطان به هیچ وجه نمى تواند کسى را مجبور به گناه کند بلکه از روش هاى خود بهره گرفته و گناه را براى انسان زیبا جلوه مى دهد یا با حیله هاى دیگر ، مقدمات گناه را براى انسان فراهم مى کند . نکته : در این میان ممکن است انسان فریب شیطان را خورده و زمین بخورد . نباید از ادامه مسیر ناامید شد که ناامیدى از رحمت خدا بالاترین گناه است . ( به « بالاترین » توجه کنید . ) « ناامیدى ممنوع » باید برخاست و دوباره حرکت کرد . ما در مسیر معنویت مانند کودکى هستیم که تازه دارد راه رفتن را یاد مى گیرد نباید ناامید شد باید با یک توبه راه را ادامه داد . . در هیچ صورتى شما حق نا امید شدن از درگاه خداوند را ندارید . خداوند آن قدر با بندگانش مهربان است که از حد و حساب بیرون است . در روایات آمده است که وحشى « غلام هند ، همسر ابوسفیان » ، قاتل حضرت حمزه عموى پیامبر ( ص ) چون از کرده‌ى خود پشیمان شد ، خدمت پیامبر ( ص ) رسید و از آن حضرت سوال نمود که آیا درب توبه به روى من باز است و آیا خداوند گناه مرا خواهد بخشید و راهى براى نجات من نیز هست . در پاسخ این آیه نازل شد که « اى پیامبر به بندگان گناهکار و اسراف کار در مورد خودشان بگو ، که نباید از رحمت خداوند مأیوس شوید . آرى خداوند تمامى گناهان را مى‌بخشد » ( زمر ، 53 ) . 4 - چالش عادت هاى بد ( راحت طلبى ) برخى اوقات ما کار خوب را مى دانیم و این را هم مى دانیم که باید به سمت آن کار خوب برویم اما عادات بد ما اجازه نمى دهند آن کار را انجام دهیم . به عنوان مثال ما مى دانیم که قرآن کلام یار و نامه محبوب است به ما انسان ها و این را هم مى دانیم که باید با کتاب خدا انس گرفت و همه خوبى هاى ارتباط با کتاب خدا را مى دانیم اما راحت طلبى و تن آسایى و عادات بد ما به وقت گذرانى و . . . اجازه نمى دهد به سمت تلاوت و تدبر در قرآن برویم . براى مبارزه با عادات بد باید از روش پلکانى و یا تدریجى استفاده کرد . به این ترتیب که باید طبق یک برنامه ریزى صحیح ، آرام آرام این عادات بد را کنار گذارد . مى توان با تشویق براى خودمان این عادات را ترک کنیم مثلا اگر موفق شدیم براى یک هفته یک کار خوب - که قبلا برایمان سخت بوده - را انجام دهیم به خودمان یک هدیه دوست داشتنى بدهیم . پس از مدتى آن عادت بد ج انشاءالله ج به یک عادت خوب تبدیل مى شود . 5 - چالش گناهان : گناهان به مانند سمى مى مانند که به طرز شگفت آورى جلوى رشد معنوى ما را مى گیرند . گناه یعنى از خدا دور شدن و به دشمنان خدا نزدیک شدن . گناه یعنى رها کردن خدا . گناه یعنى خدا را از محوریت کنار گذاشتن . گناه یعنى پشت کردن به خدا . گناه گناه گناه گناه . . . . امان از این گناه که انسان را به هلاکت مى افکند . اگر ما انسان ها مى دانستیم که گناه با روح ما چه مى کند ، آن وقت امکان نداشت به سمت گناهان برویم . ارجاعات : 1 - التفسیر المعین ، ص 2 220 - تحریر المواعظ العددیه ، ص 574 3 - تفسیر نور الثقلین ، ذیل آیه شریفه 4 - التفسیر المعین ، محمد هویدى ، ص 5 230 - . ک غررالحکم ، 6 5765 - . ک غررالحکم ، 7 5762 - منتخب میزان الحکمه ، بحث غفلت 8 - منتخب میزان الحکمه ، بحث غفلت 9 - منتخب میزان الحکمه ، 10 4834 - منتخب میزان الحکمه ، 11 4835 - منتخب میزان الحکمه ، 12 4837 - معراج السعاده ، باب غفلت 13 - معراج السعاده ، باب غفلت 14 - طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز ، ترجمه‌ج 1 ، ص 15 174 - نهج البلاغه ، ترجمه مرحوم دشتى ، حکمت 16 439 - زهد اسلامى ، شفیعى مازندرانى ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى ، صفحه 51 دوست مؤمنم ! سؤال خوب شما ما را به پاسخى که مقدارى طولانى است کشاند . امیدوارم با صبر و حوصله پاسخ ما را بخوانید . از شما درخواست دارم تحلیل خود و بازتاب پاسخ ما را براى ما نوشته و بفرستید تا ما نیز بتوانیم به شما خوبان بهتر خدمت کنیم . خدا نگهدارت باشد . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image