فصل (۷۱): (وحدت حقیقت امیرمومنان با پیامبر صلى الله علیهما و آلهما)  /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

فصل (۷۱): (وحدت حقیقت امیرمومنان با پیامبر صلى الله علیهما و آلهما)


فصل (71): (وحدت حقیقت امیرمومنان با پیامبر صلى الله علیهما و آلهما) و قد تحقق مما تقدم ان حقیقة على علیه السلام و حقیقة النبى صلى الله علیه واله واحدة ، و هذا هو المطلوب من هذا البحث . و فى معرض هذا البحث (یبحث ) عن کل واحد من الائمة علیهم السلام ، و ورد عنهم علیهم السلام ایضا: نحن حجة الله ، و نحن باب الله ، و نحن لسان الله ، و نحن وجه الله ، ونحن عین الله فى خلقه ، و نحن ولاة امر الله فى عباده ، ونحن خزنة علم الله ، ونحن عیبه وحى الله ، و اهل دین الله ، و علینا نزل کتاب الله ، و بنا عبدالله ، ولولانا ما عرف الله ، و نحن ورثة نبى الله . از آن چه گذشت ثابت شد که حقیقت على علیه السلام و حقیقت پیامبر صلى الله علیه و آله یکى است و غرض از این بحث همین است ، و در معرض همین بحث از هر یک از امامان علیهم السلام نیز بحث مى گردد، و نیز از خود آن بزرگواران علیهم السلام وارد شده است که : ما حجت خدائیم ، ما باب خدا، ما زبان خدا، ما وجه خدا، ما چشم خدا در میان خلق ، ما والیان امر خدا در میان بندگان او، ما خزینه داران علم خدا، ما گنجینه وحى خدا، اهل دین خدا مى باشیم ، و کتاب خدا بر ما فرود آمده ، و خدا به وسیله ما عبادت شده ، و اگر ما نبودیم خدا شناخته نمى شد، و ما وارثان پیامبر خداییم . و هر چند از بیان معنى ولایت که ذکر شد معلوم گشت که على بن ابى طالب علیه السلام بعد از خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله اشرف و افضل و اعلم از جمیع انبیا و ملائکه است ، و لکن اخبارى نیز که در این معنى وارد شده است این ضعیف ایراد مى نماید، و همچنین اخبارى که در اعلم بودن امیرالمومنین علیه السلام و افضلیت او از سایرائمه علیهم السلام وارد شده است ایراد مى نماید تا سالک راه حق تعالى معرفت تام به ایشان بهم رسانیده ، استعانت از باطن ایشان در سلوک نماید. روى فى کفایة الاثر عن الصادق علیه السلام انه قال : قال رسول الله صلى الله علیه و آله : ان الله تعالى جعل لاخى على بن ابى طالب علیه السلام فضایل لاتحصى کثرة ، فمن قرا فضیلة من فضائله مقرا بها غفر الله من ذنبه ما تقدم و ما تاخر. (و فى المجالس بزیادة : و لو وافى القیامة بذنوب الثقلین ). و من کتب فضیلة من فضائله لم یزل الملائکة یستغفرون له ما بقى لتلک الکتابة رسم . و من استمع الى فضیلة من فضائله غفر الله له الذنوب التى الکتبها بالسمع . و من نظر الى کتاب من فضایله غفر الله له الذنوب التى اکتسبها بالنظر. ثم قال صلى الله علیه و آله : النظر الى على بن ابى طالب علیه السلام عبادة ، لا یتقبل الله تعالى ایمان عبد الا بولایته ، - و فى المجالس بزیادة : و البراءة من اعدائه -. (816) در کفایة الاثر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: همانا خداى متعال براى برادرم على بن ابى طالب علیه السلام فضائلى قرار داده که از فراوانى قابل احصا و شمارش نیست ، پس هر که فضیلتى از فضائل او را بااقرار بدان بخواند (بازگوید) خداوند گناهان گذشته دور و نزدیک او را بیامرزد - و در مجالس این اضافه را دارد؛ هر چند با گناهان جن و انس در قیامت وارد شود - و هر که فضیلتى از فضائل او را بنویسد، پیوسته فرشتگان براى او آمرزش مى طلبند تا رسم و اثرى از آن نوشته باقى است ، و هر که به یکى از فضائل او گوش سپارد، خداوند گناهى را که وى با گوش مرتکب شده بیامرزد، و هر که به نوشته اى از فضائل او بنگرد، خداوند گناهانى را که وى با چشم مرتکب شده بیامرزد. سپس فرمود: نگاه به على بن ابى طالب علیه السلام عبادت است . خداوند ایمان بنده اى را نمى پذیرد جز با ولایت او. - و در مجالس این اضافه را دارد: و بیزارى از دشمنان او -. و فى الکافى عن ام سلمه رضى الله عنها قالت : سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول : مامن قوم یجتمعون یذکرون فضل محمد صلى الله علیه و آله و آل محمد علیهم السلام الا هبطت ملائکة السماء یستغفرون لهم ، فاذا تفرق القوم عرجت الملائکة بما قالوه ، فتارج اقطار السماء بارج الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح . (817) و در کافى از ام سلمه - رضى الله عنها - روایت کرده که گفت : از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم مى فرمود: هیچ گروهى اجتماع نکنند که در آن فضل محمد و آل محمد صلى الله علیه و آله را یاد کنند جز این که فرشتگان آسمان فرود آیند و براى آنان آمرزش طلبند، پس چون آن گروه پراکنده شوند فرشتگان آن چه را آنان گفته اند بالا برند، پس ‍ اقطار آسمانها با بوى سخن پاک به سوى او (خدا) بالا رود و عمل صالح (آن را بالا مى برد) خوشبو گردد. وفى تفسیر الامام علیه السلام عند قوله تعالى : الذى جعل لکم الارض فراشا، عن امیرالمومنین علیه السلام ، عن النبى صلى الله علیه و آله فى حدیث طویل : لو ان رجلا عمره الله تعالى مثل عمر الدنیا مائة الف مرة ، و رزقه مثل اموالها مائة الف مرة ، فانفق امواله کلها فى سبیل الله تعالى ، و افنى عمره صائم نهاره و قائم لیلة لا یفتر شیئا منه و لا یسام ، ثم لقى الله تعالى منطویا على بغض محمد صلى الله علیه و آله او بغض على علیه السلام الا اکبه الله على منخره فى نار جهنم ، و لرد الله تعالى (علیه ) اعماله و احبطها. (818) و در تفسیر امام عسکرى علیه السلام ذیل آیه : آن کسى که زمین را براى شما فرش قرار داد از امیرمومنان ، از رسول خدا صلى الله علیه و آله در ضمن حدیثى طولانى نقل فرموده است که : اگر مردى را خداوند متعال صد هزار برابر عمر دنیا عمر دهد، و صد هزار برابر اموال دنیا به او روزى دهد، و او تمام اموالش را در راه خداى متعال انفاق نماید و تمام عمرش را با روزه روز و قیام شب با تلاشى خستگى ناپذیر بسر برد، سپس خداى متعال را در حالى ملاقات کند که دشمنى محمد صلى الله علیه و آله یا على علیه السلام را در دل داشته باشد، همانا خداوند او را بر بینى در آتش ‍ دوزخ اندازد و خداوند تمام اعمال او را رد کند و بى بهره و ثمر گذارد. و فى المجالس عن ابى مسلم قال : خرجت مع الحسن البصرى و انس بن مالک حتى اتینا باب ام سلمة - رضى الله عنها - فقعد انس على الباب و دخلت انا مع الحسن البصرى ، فسمعت و هویقول : السلام علیک یا اماه و رحمة الله و برکاته ، فقالت : و علیک السلام ، من انت یا بنى ؟ فقال : انا الحسن البصرى ، فقالت : فیما جئت یا حسن ؟ فقال : لتحدثینى بحدیث سمعته من رسول الله صلى الله علیه و آله فى على بن ابى طالب علیه السلام ، فقالت ام سلمة رضى الله عنها: والله لاحدثنک بحدیث سمعته اذناى من رسول الله صلى الله علیه و آله و والا فصمتا، و راته عیناى و الا فعمیتا، ووعاه قلبى و الا فطبع الله علیه ، و اخرس لسانى ان لم اکن سمعت من رسول الله صلى الله علیه و آله یقول لعلى بن ابى طالب علیه السلام : یا على ما من عبد لقى الله یوم یلقاه جاحدا لولایتک الا لقى الله بعبادة صنم او وثن . قال : فسمعت الحسن البصرى و هو یقول : الله اکبر اشهد ان علیا علیه السلام مولاى و مولى المومنین . فلما خرج قال انس بن مالک : مالى اراک تکبر؟ قال : سالت امنا ام سلمة ان تحدثنى بحدیث سمعته من رسول الله صلى الله علیه و آله فى على علیه السلام ، فقالت لى کذا و کذا، فقلت : الله اکبر، اشهد ان علیا علیه السلام مولاى و مولى کل مومن . فسمعت عند ذلک انس بن مالک و هو یقول : اشهد على رسول الله صلى الله علیه و آله انه قال هذه المقالة ثلاث مرات او اربع مرات . (819) و در مجالس از ابومسلم روایت کرده که گفت :با حسن بصرى و انس بن مالک بیرون شدم تا به در خانه ام سلمه - رضى الله عنها - رسیدیم ، انس بر لب در نشست ، من و حسن بصرى داخل شدیم ، وشنیدم که حسن مى گفت : سلام بر تو اى مادر و رحمت و برکات خدا بر تو باد، ام سلمه گفت : سلام بر تو، که هستى اى فرزندم ؟ گفت : من حسن بصرى هستم ، ام سلمه (رض ) گفت : حسن ! براى چه آمده اى ؟ گفت : براى آن که برایم یک حدیثى را که از رسول خدا (ص ) درباره على بن ابى طالب (ع ) شنیده اى بازگویى . ام سلمه گفت : به خدا سوگند اکنون حدیثى برایت بازگویم که دو گوشم از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیده و گرنه کر شوند، و دو چشمم دیده و گرنه کور شوند، و دلم فرا گرفته و گرنه خدا آن را مهر کند، و زبانم را لال سازد اگر نشنیده باشم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که به على بن ابى طالب علیه السلام مى فرمود: اى على هیچ بنده اى نیست که روز قیامت خدا را ملاقات کند در حالى که منکر ولایت تو باشد جز این که خدا را با بت پرستى ملاقات خواهد کرد. راوى گوید: پس از حسن بصرى شنیدم مى گفت : الله اکبر، گواهى مى دهم که على علیه السلام مولاى من و مولاى مومنان است . و چون بیرون شد انس بن مالک گفت : چرا تو را مى بینم که تکبیر مى گویى ؟ گفت : از مادرمان خواستم که حدیثى را که از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره على علیه السلام شنیده برایم بازگوید، و او چنین و چنان گفت ، من گفتم : الله اکبرت گواهى مى دهم که على علیه السلام مولاى من و مولاى هر مومنى است . راوى گوید: در این جا از انس بن مالک شنیدم که مى گفت : گواهى مى دهم که رسول خدا صلى الله علیه و آله این سخن را سه یا چهار بار فرموده است . مخفى نماناد که این حدیث دلالت بر حسن حال حسن مى کند. و فى المجالس عن سلمان الفارسى رحمه الله قال : مر ابلیس بنفر یتناولون امیرالمومنین علیه السلام ، فوقف امامهم ، فقال القوم : من الذى وقف امامنا؟ قال : انا ابومزة ، فقالوا: یا ابومرة اما تسمع کلامنا؟ فقال : سواة لکم ، تسبون مولاکم على بن ابى طالب ! فقالوا له : من این علمت انه مولانا؟ فقال : من قول نبیکم : من کنت مولاه فعلى مولاه . فقالوا له : انت من موالیه و شیعته ؟ فقال : ما انا من موالیه و لا من شیعته و لکن احبه ، و لا یبغضه احد الا و شارکته فى المال و الولد. فقالوا له : یا ابا مرة فتقول فى على شیئا؟ ففال لهم : اسمعوا منى معاشر الناکثین و القاسطین و المارقین ، عبدت الله عز و جل فى الجان اثنى عشر الف سنة ، فلما اهلک الله الجان شکوت الى الله عز و جل الوحدة ، فعرج بى الى سماء الدنیا، فعبدت الله تعالى فیها اثنى عشر الف سنة اخرى فى جملة الملائکة ، فبینا نحن کذلک نسبح الله عز و جل بذات جلاله و نقدسه اذ مربنا نور شعشعانى ، فخرت الملائکة لذلک النور سجدا، فقالوا: سبوح قدوس ، نور ملک مقرب او نبى مرسل . فاذا النداء من قبل الله عز و جل : لا نور ملک مقرب و لا نبى مرسل ،هذا نور طینة على بن ابى طالب علیه السلام . (820) و در مجالس از سلمان فارسى (ره ) روایت است که : ابلیس بر گروهى گذر کرد که به امیرمومنان علیه السلام ناسزا مى گفتند، وى در برابر آنان ایستاد، گفتند: این کیست که در برابر ما ایستاده ؟ گفت : من ابومره ام . گفتند: اى ابامره آیا سخن ما را نمى شنوى ؟ گفت : بدا به حال شما! مولاى خود على بن ابى طالب را ناسزا مى گویید! بدو گفتند: از کجا مى دانى که او مولاى ماست ؟ گفت : از این سخن پیامبرتان که : هر که من مولاى اویم پس على مولاى اوست . گفتند: آیا تو از اهل ولایت و شیعیان اویى ؟ گفت : من از اهل ولایت و شیعیان او نیستم ولى او را دوست مى دارم ، و هیچ کس ‍ او را دشمن نمى دارد جز این که من در مال و اولاد او شریک خواهم شد. گفتند: اى ابامره آیا درباره على چیزى مى گویى ؟ گفت : اى گروه عهد شکن و ستمگر و منحرف ، به من گوش فرا دارید من دوازده هزار سال خدا را در میان جنیان عبادت کردم ، چون خداوند جنیان را نابود ساخت من از تنهایى به خداوند شکایت بردم ، خداوند مرا به آسمان دنیا بالا برد، در آن جا نیز دوازده هزار سال دیگر در میان فرشتگان به عبادت خدا پرداختم ، در این حال که ما مشغول تسبیح خداى بزرگ به ذات جلال او بوده و او را تقدیس مى نمودیم ناگاه نورى فروزان بر ما گذشت ، فرشتگان در برابر این نور به سجده افتاده گفتند: خداى ما از هر عیب و نقصى منزه است ، این نور فرشته مقرب یا پیامبر مرسلى است ! ناگاه از سوى خداى بزرگ ندا آمد که : این نه نور فرشته مقرب و نه نور پیامبر مرسلى است ت این نور سرشت على بن ابى طالب علیه السلام است . و فى السرائر لمحمد بن ادریس مستطرفا من جامع البزنطى ، عن سلیمان بن خالد قال : سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول : ما من نبى و لا آدمى و لا انسى و لا جنى و لا ملک فى السماوات الا و نحن الحجج علیهم ، و ما خلق الله خلقا الا و قد عرض ولایتنا علیه و احتج بنا علیه ، فمومن بنا، و کافر جاحد حتى السماوات و الارض و الجبال - الحدیث . (821) تامل فیه تجد اللطائف من معانیه . و در سرائر محمد بن ادریس از جمله احادیثى که از جامع بزنطى گلچین نموده حدیثى است از سلیمان بن خالد که گفت : از امام صادق علیه السلام شنیدم مى فرمود: هیچ پیامبر و آدمیزاده و انس و جن و فرشته اى در آسمان ها نیست جز این که ما حجت بر آنانیم ، و خداوند آفریده اى را نیافریده جز این که ولایت ما را بر او عرضه داشته و به واسطه ما بر او اتمام حجت نموده است ، گروهى به ما مومن اند و گروهى کافر جاحد، حتى آسمانها و زمین و کوه ها نیز اینگونه اند.... و در این حدیث تامل کن ، باشد که لطایفى از معانى آن بیابى . و فى الکافى عن ابى عبدالله علیه السلام : و رب هذه البنیة و رب هذه الکعبة - ثلاث مرات - لو کنت بین موسى و خضر علیهما السلام لاخبرتهما انى اعلم منهما، و لانباتهما بما لیس فى ایدیهما. (822) و در کافى از امام صادق علیه السلام روایت کرد که سه بار چنین سوگند یاد فرمود که : سوگند به پروردگار این ساختمان و سوگند به پروردگار این کعبه ، اگر میان موسى و خضر علیهما السلام بودم حتما آن دو را با خبر مى ساختم که من از آن دو داناترم ، و به آنان از آن چه در اختیار نداشتند خبر مى دادم . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image