ترس از خدا /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

چرا همیشه بیشتر حرف از «ترس و خوف» از خداست. مثلا داریم: حضرت فاطمه(س) در نماز از ترس خدا نفس نفس می زد و یا حضرت علی(ع) شب ها از ترس خدا مثل چوب خشک بیهوش می شد و ... خوب اینکه زندگی نشد! مگه خدا چقدر ترس داره شما که می گین خدا خیلی مهربونه؟ تو رو به قرآن نگید نوشته هایی که هست بیشتر در مورد مهربانی خدا صحبت میکنه چون من هر چی میخونم بیشترش در مورد ترس از خداست!


توجه به نکات زیر در دستیابی به پاسخ,مفید است.اسلام دین جامع وکاملی است که به همه ابعاد ونیازهای انسان توجه نموده است واین چنین نیست که همیشه باید نشست وگریه کرد.توجه کنید که انسان در شبانه روز به تغذیه,تفریح, استراحت,کار وفعالیت برای اداره زندگی,بهداشت ونظافت,رسیدگی به امور زن وفرزند,تحصیل علم,اطلاع از حوادث روز,وعبادت وامور دیگر,اشتغال دارد,وتنها بخشی از اوقات آن به عبادات وفکر برای آینده اختصاص دارد.نکته دیگر آنست که انتظار از افراد متفاوت است,اولیاءالهی بخاطر معرفت بالائی که نسبت به عظمت خداوند دارند,خائف از این هستند که حق بندگی را انجام ندهند,ولذا در جواب کسانی که می گفتند این قدر خودتان را به زحمت می اندازید می فرمودند:اَفَلااَکونُ عبداً شکوراً ,آیا من بنده شاکر نباشم.همانگونه که بیان شد زندگی دارای ابعاد گوناگون است وشما فقط به بُعد عبادی آن توجه کرده ایددر صورتی که همه فعالیت های انسان اگر به انگیزه صحیح انجام شود عبادت محسوب می شود.معصومین علیهم السلام هم به همه ابعاد زندگی توجه داشتند ,لذت وتفریح ,زن وبچه,معاشرت با مردم ,صله رحم,شوخی با اطرافیان,کار وتلاش و...داشتند نه اینکه دائماًبنشینند وگریه کنند.نکته بعدی آنست که این گریه ها سازندگی دارد وهمین هاست که علی را علی کرده است والا او هم مانند یک سیاستمدار بود ولی اینکه اینقدر نسبت به ضعیفان مهربان است ,در عین اینکه در اوج شجاعت است ,معلول خداترسی اوست,خدا ترسناک نیست,علی وفاطمه در اثر معرفت عمیق خود را بدهکار می دانند.ابتدا باید توجه کنیم که معناى ترس از خدا چیست؟ ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیت هایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفه اش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(ع) در این زمینه مى فرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»1 کیفیت ترس از خدا و امید به رحمت الهی:«خوف و رجا» یا «بیم و امید» در آیات و روایات دو صفت از صفات خوب مؤمنان راستین است. اهل ایمان نه از غضب و عذاب خداوند ایمن می شوند و نه از رحمتش مأیوس و ناامید می گردند. توازن این بیم و امید که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خدا است همواره در وجودشان حکمفرماست چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یأس و سستی می کشاند و غلبه رجا و طمع، انسان را به غرور و غفلت وامیدارد و این هر دو دشمن حرکت تکاملی انسان در مسیر او به سوی خدا است. به وسیله دو بال خوف و امید انسان می تواند به اوج آسمان سعادت پرواز کند و مسیر تکامل را طی نماید. در حدیثی از حضرت صادق(ع) می خوانیم: «ینبغی للمؤمن ان یخاف الله خوفا کانه یشرف علی النار و یرجوه رجاءا کانه من اهل الجنه؛ سزاوار است بنده مؤمن آن چنان از خدا بترسد که گویی در کنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است و آن چنان به او امیدوار باشد که گویی اهل بهشت است» (تفسیر نمونه، ج 20، ص 253). خداوند در سوره الم سجده، آیه 16 درباره بندگان مؤمن ومخلص خود چنین می فرماید: «تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ینفقون؛ پهلوهایشان در دل شب از بسترها دور می شود (به پا می خیزند و به درگاه خدا رو می آورند) در حالی که پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند و از آنچه به آنها روزی داده انفاق می کنند». در آیه 9 از سوره زمر خداوند در مورد گروهی از شایستگان و بندگان صالح می فرماید: «یحذر الاخره و یرجو رحمه ربه؛ از عذاب آخرت می ترسند و به رحمت پروردگارش امید دارد». امیر مؤمنان(ع) در حدیثی می فرماید: «خیر الاعمال اعتدال الرجاء والخوف؛ بهتر عملها تعادل میان امید و بیم است» (میزان الحکمهه، ج 3، ص 179، ح 5206). در حدیث دیگری حضرت صادق(ع) از پدر بزرگوارش چنین نقل می کند: «هیچ بنده ای نیست مگر این که در قلبش دو نور است: نور بیم و نور امید، اگر با یکدیگر مقایسه و سنجیده شوند هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد» (همان، ح 5208). جناب لقمان حکیم در وصیتی به فرزندش چنین می گوید: «چنان از خدا بترس که اگر اعمال نیک جن و انس را هم انجام داده باشی باز تو را عذاب می کند و چنان به او امیدوار باش که اگر گناه جن و انس را مرتکب شده باشی تو را مورد رحمت قرار می دهد» (همان، ح 5209). بنابراین منظور از اجتماع خوف و رجا بهره مندی آدمی از این دو ویژگی درونی است. به طوری که تعادل درونی خود را به طور مداوم حفظ کند و هرگاه غرور و غفلت دامنگیر او شد خوف و ترس سراسر وجودش را فرا گیرد وهرگاه ناامید و افسردگی دامنگیر او شد رجاء و امید به رحمت دل او را لبریز کند لذا این دو باید در هر زمان در قلب انسان باشد تا آن تعادل مطلوب حاصل گردد و زمینه برای تکامل و صعود انسان به سوی سعادت ابدی و کمال فراهم گردد مانند کوهنوردی که در حال صعود از کوه باید هم بیم از سقوط داشته باشد و احتیاط کند و هم امیدوار به صعود با توانمندی و سلامتی باشد که از راه باز نایستد. سرچشمه هاى ترس از خدا چیست؟ ترس از خدا سرچشمه هاى مختلفى دارد. شمارى از آن ها عبارت است از: الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مى گردد. ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کم ترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مى شود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند). ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بى پایان را تصور مى کنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مى دوزند، حالت خوف مى یابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مى فرماید: « الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم؛ آن ها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى شود دل هایشان مملو از خوف پروردگار مى گردد».2 فرق خوف و خشیت 1. برخى مانند راغب اصفهانى گفته اند: فرق میان این دو آن است که خشیت خوف توأم با تعظیم است و بیش تر از دانایى ناشى مى شود. از این رو، خداى سبحان آن را به علما اختصاص داده مى فرماید: «انما یخشى الله من عباده العلماء.» 2. بعضى نیز گفته اند: خوف هم از امر ناخوشایند حاصل مى شود و هم از ناحیه کسى که ممکن است این ناخوشایندى را به آدمى برساند. هم گفته مى شود: من از بیمارى خوف دارم و هم گفته مى شود: من خوف دارم از این که فلان چیز بیمارم کند. برخلاف خشیت که تنها از آورنده شر است. از این رو، گفته مى شود: «خشیت الله؛ من از خدا ترسیدم» ولى گفته نمى شود: «خشیت المرض؛ از بیمارى ترسیدم». 3. برخى هم مانند علامه طباطبایى مى فرمایند: ظاهراً فرق میان آن دو این است که خشیت به معناى تأثیر قلبى از اقبال و روى آوردن شر یا نظیر آن است و خوف به معناى تأثیر عملى انسان است به این که از ترس در مقام اقدام برآمده، وسایل گریز از شر و محذور را فراهم سازد؛ هرچند که در دل متأثر نگشته، دچار هراس نشده باشد. آنگاه علامه در مقام استدلال بر مدعاى خویش چنین مى آورد: و لذا مى بینیم خداى سبحان در توصیف انبیا مى فرماید: «و لا یخشون احدا الا اللّه 3»، و ترس از غیر خدا را از ایشان نفى مى کند و حال آن که خوف را در بسیارى از جاها براى آنان اثبات نموده، از آن جمله مى فرماید: «فاوجس فى نفسه خیفةً موسى؛ در خود احساس ترس نمود4، و نیز مى فرماید: «و اما تخافن من قوم خیانة؛ و اگر از مردمى ترس خیانتى داشتى.5» 4. بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیش ترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مى کند. اساساً باید گفت هرگز خشیت بدون معرفت حاصل نمى شود. لذا در آیه 28 سوره فاطر مى خوانیم: «انما یخشى الله من عباده العلما» به همین جهت، باید گفت خوف ناشى از معرفت شرط اول بهشتى شدن است. 5. همان طور که انسان در عیان از خدا مى ترسد، در نهان نیز باید از او بترسد؛ زیرا تا در دلى خوف خدا نباشد و در نهان و آشکار احساس مراقبت یک نیروى معنوى برخود نکند، انذارهاى انبیا و اولیا بى اثر خواهد بود. براى همین است که خدا مى فرماید: «انما تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب؛ تو فقط کسانى را انذار مى کنى که از پروردگار خود در غیب و پنهانى مى ترسند.6» باز در اوصاف بهشتیان مى فرماید: «من خشى الرحمن بالغیب؛ همان کسى که از خداوند رحمان در نهان بترسد7». همانند داستان حضرت یوسف و زلیخا. علت ترس از خدا خداوند متعال در موضوع ترس دو تعبیر مختلف دارد گاه می فرماید انسان های مؤمن و خداباور نه در یک سطح از ایمان و معرفت قرار دارند و نه همگی حالات یکسان و روحیات مشابه دارند؛ بلکه مراتب ایمانی مؤمنان گوناگون و حالات آنها نیز متفاوت است. برخی بیشتر اهل خوف از خداوند و برخی حالت غالب شان، رجا و امید است، برخی اهل گریه و ناله و عده ای سرور و شادمانی اند. برخی حالشان با فقر و تهی دستی سازگار و عده ای با برخورداری و غنا، عده ای اهل ذکر و ورد و دعا و گروهی اهل تفکر و اندیشه عمیق هستند. آن چه مهم است توجه داشتن به معیارهایی است که توسط قران کریم و امامان معصوم(ع) برای ما بیان شده است. حالات و روحیات انسان اموری نیستند که در اختیار انسان باشند و انسان خود آنها را انتخاب کند بلکه این حالات با توجه به زمینه های روحی و جسمی و حتی شرایط محیطی و فیزیکی و آب و هوایی و نیز شرایط تغذیه متفاوت است ولی توجه به معیارها و هماهنگ کردن برنامه زندگی و اعمال و رفتارمان با آنها، امری اختیاری و انتخابی است. مثلا در مورد نماز اصل مهم توجه به نماز و اهمیت دادن به آن و رعایت شرایط و آداب و اوقات به ویژه حضور قلب در نماز است و یا آیات قرآن و روایات پیشوایان دین به این نکته تأکید دارند که مؤمن باید بین خوف و رجا و بیم و امید باشد و هیچ کدام بر دیگری برتری و فزونی نداشته باشد و باید تا حد امکان خود را با این معیار هماهنگ کنیم. نکته دیگر این است که حالات خوف اولیاء و برگزیدگان متناسب با میزان معرفت و آشنایی آنها با عظمت الهی و جلال خداوند است. و تا انسان به این درجه از معرفت و کمال نرسد، ظهور چنین حالاتی برای او امکان پذیر نمی باشد. پس باید بکوشیم که رتبه ایمان و درجه معرفت خود را بالا ببریم و با تعمیق بخشیدن به معرفت و اعتقادمان و تلاش درانجام اعمال صالح به خصوص انجام واجبات و دوری از محرمات و گناهان خود را به حد استاندارد بندگی و ایمان برسانیم و در این هنگام به حالی که متناسب با این رتبه و جایگاه است، ترتیب اثر دهیم. [به کتاب معراج السعاده، ملا احمد نراقی، انتشارات کشف الفطاء، بحث خوف، ص 139 رجوع کنید].----------------پى نوشت ها: 1. نهج البلاغه، کلمه قصار82. 2. حج(22)36. 3. احزاب(33):39. 4. طه(20):67. 5. انفال(8):58، ترجمه المیزان، ج 11،ص 252. 6. فاطر(35):18. 7. ق(50): 33. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image