دست برتر ایران در تحولات منطقه؟ /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

پس از جنگ دوم غزه (۸ روزه) بسیاری از مجموعه های سیاسی، شخصیت ها و رسانه ها درباره آن سخن گفتند و تحلیل کردند.


پس از جنگ دوم غزه (8 روزه) بسیاری از مجموعه های سیاسی، شخصیت ها و رسانه ها درباره آن سخن گفتند و تحلیل کردند. در ظاهر، این درگیری نظامی بین رژیم صهیونیستی و چند گروه مقاومت مردمی و شبه نظامی بود و با توجه به شکست صهیونیست ها، به نفع آنها بود که کلیه مطالبی که پس از پایان درگیری اظهار می شد در چارچوب مسائل دوطرف خلاصه گردد و به موضوعات پیرامونی و مرتبط کشیده نشود، با این حال صهیونیست ها نتوانستند مطالب پس از جنگ را مدیریت کنند و مانند شکست در جنگ 8روزه، در نبرد رسانه ای و کلامی تفسیری جنگ هم شکست خوردند و برخلاف میل آنها دامنه مسائل پس از جنگ گسترش پیدا کرد و عرصه های مختلف، منطقه و حتی فرامنطقه را نیز در بر گرفت. در کشاکش این قضیه، هفته گذشته امام خامنه ای(مدظله العالی) فرمانده معظم کل قوا در دیدار فرمانده نیروی دریایی ارتش و مسئولان این نیرو با لحاظ کردن رخدادهای مختلف و از جمله جنگ دوم غزه (8 روزه) و پیروزی مقاومت در این جنگ فرمودند: «نگاه به اوضاع منطقه و جهان به خوبی دست برتر جمهوری اسلامی را در این تحولات نشان می دهد.» معظم له با تأکید بر اینکه یکی از دلایل جنجال های صورت گرفته علیه جمهوری اسلامی توفیقات کسب شده است، افزودند: «در مقایسه سیاست خاورمیانه ای غربی ها و سیاست خاورمیانه ای جمهوری اسلامی به وضوح مشاهده می شود که سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی به اهداف خود نزدیک شده است.» نوشتار حاضر درصدد تبیین بیشتر و بررسی مختصر دو فراز فوق از بیانات امام خامنه ای(مدظله العالی) است. الف- خاستگاه مفهومی بحث عبارت «دست برتر» در سیاست در وضعیت های مختلف کاربرد دارد و معنا پیدا می کند و به این مفهوم است که در نقطه معناداری از یک رقابت دوطرفه و یا چندطرفه، وضعیت رقبا نسبت به یکدیگر چگونه است و چون کاربرد آن در نقطه ای از یک فرآیند است با اینکه می تواند نشانی از یک وضعیت باشد، هیچ گاه بر پایان یک مسئله دلالت نمی کند و پس از مشاهده عبارت «دست برتر» باید منتظر فرجام قضیه بود. به حسب ویژگی های موضوع مورد منازعه، زمان این انتظار تا حدودی قابل پیش بینی است. برای مثال زمان «جنگ سرد» بسیار طولانی بود و منازعه ایران و آمریکا نیز بسیار طولانی شده و می تواند طولانی تر هم بشود. چنین وضعیتی بین دو کره هم حاکم است؛ اما با شدت کمتر. در بیانات امام خامنه ای(مدظله العالی) به «تحولات منطقه ای و جهانی» نیز اشاره شده که برای درک دقیق تر عبارت «دست برتر» باید به عبارت «تحولات منطقه ای و جهانی» هم توجه کرد. این عبارت اشاره به رخدادها و جغرافیایی دارد که دقت در آن برای «دست برتر» حقیقت مصداقی و عینی ارائه می کند و بحث از عالم انتزاع به عالم عین وارد می شود. در عالم سیاست «تحولات» در یک جغرافیای سیاسی، به مسائلی اطلاق می شود که بر مسائل حکومتی هر آنچه که در قالب آن جغرافیای سیاسی قرار دارد، تأثیر می گذارد، هر چند که ممکن است ظاهری کاملاً غیر سیاسی داشته باشد. ب- دوره زمانی برای بررسی و تبیین بیشتر بیان پیش گفته امام خامنه ای(مدظله العالی) در ذیل دو عبارت «دست برتر» و «تحولات منطقه ای و جهانی» باید دوره زمانی مشخص و معیار مقبولی را در نظر گرفت. در نظر گرفتن دوره زمانی مشخص برای این اهمیت دارد که موضوع، فرایندی است و نمی توان با آن لحظه ای و یا در مقیاس های کوچک زمانی مانند روز، هفته و ماه برخورد کرد، زیرا در این مقیاس ها رخدادهایی که سر جمع بخشی از آنها به تحول معنا می شود، به تمامه ظهور و افول نیافته و نمی تواند مبنای محکمی برای بررسی و تحلیل باشد؛ از این رو در این بحث دوره ده ساله (یک دهه) در نظر گرفته شده است. البته در انتخاب دوره ده ساله اندکی تسامح به کار رفته و در اینجا منظور از دوره ده ساله یا دهه گذشته از سال 2000 میلادی تا زمان حاضر است که حدود دوازده سال می باشد. ج- معیار داوری معیار داوری انتخاب شده، معیاری کلی است که در بحث های عمومی و تخصصی محض به اشکال مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. این معیار عبارت است از مقایسه وضعیت کلیه عواملی که در ابتدای سال 2000 وجود داشتند و در حال حاضر هم وجوددارند. با اینکه در مسئله حاضر ممکن است بسیاری از نکات دقیق و ناپیدا به صحنه نیایند و یا با معیار «مقایسه» قابل سنجش و در نتیجه داوری نباشند؛ اما به نظر می رسد هر آنچه که در معرض داوری با معیار مقایسه قرار می گیرد برای رسیدن به نتیجه بحث که همان «دست برتر» است کفایت می کند، هر چند که با یافتن معیارهای دیگر و سنجش اموری که با معیار مقایسه قابل سنجش نیستند، قوت اثبات ادعا بیشتر می شود. د- وضعیت کشورها در دهه گذشته چون جغرافیای بحث گسترده است و بخش بزرگی از جهان پویا و فعال و منطقه غرب آسیا را در بر می گیرد و پرداختن به تک تک کشورهایی که در این جغرافیا قرار دارند خارج از گنجایش بحث در حجم محدود است، به برخی از آنها به شکل تجمیع شده، پرداخته می شود: 1- کشورهای غربی؛ کشورهای غربی در دهه گذشته به پیروی از سیاست های پس از جنگ جهانی دوم که میان روابط آمریکا و اروپا حاکم شده بود، ادامه دادند. براساس آن سیاست ها، اروپا حوزه نفوذ آمریکا بود؛ اما با شکلی محترمانه، نه آبرومندانه. حاکمیت این روابط به آنها اجازه داده بود تا در عرصه هایی که آمریکا مجاز می شمارد و در آن ادعایی نداشت، آنها مستقل و سلطه گرایانه حضور یابند. برای نمونه، فرانسه مجاز بود که همچنان در آفریقا مستعمراتی در شکل نوین داشته باشد و یا انگلیس جزایری را در خارج از قلمرو سیاسی و رسمی اش در اختیار داشته باشد و با اینکه کشورهای اروپایی می توانستند به کشورهای دیگر سلاح بفروشند و... اما همه اینها به معنای برهم خوردن حاکمیت سیاسی نانوشته، آمریکا بر اروپا نبود. بر پایه این رابطه دیرینه و نانوشته اروپایی ها در بیشتر مسائل سیاسی بین المللی تابع آمریکا بودند؛ از این رو هر جا آمریکا موفقیتی به دست می آورد در مقایس کوچک تری موفقیت آنها هم محسوب می شد و چنانچه با ناکامی مواجه می شد آنها هم ،ناکام می شدند. لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق نمونه بارزی از این رابطه است و حضور نیافتن نیروهای نظامی فرانسه در لشکرکشی آمریکا به افغانستان به معنای گسسته شدن حاکمیت این رابطه میان آمریکا و فرانسه نبود؛ بلکه ناشی از ویژگی شخصی ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه بود که با روی کار آمدن سارکوزی موضوع به حالت اول بازگشت. در اوایل دهه گذشته آمریکا و غرب با دو یورش غیر قانونی که به افغانستان و عراق بردند، نشان دادند که بر مقدرات مناطق مختلف دنیا حاکمند و رقیب جدی در مقابل ندارند، آنها سعی می کردند در برخورد با ایران هم همین موضوع را القا کنند تا آنجا که پس از اشغال عراق صحبت از حمله به ایران و تغییر جغرافیای سیاسی غرب آسیا(خاورمیانه) با نام خاورمیانه جدید بود. آنها در آن زمان خودشان را در اوج قدرت می دیدند و احساس می کردند مسئله ایران را نیز در گام بعدی حل می کنند. شعار تمامیت خواهانه بوش پسر که پس از حادثه 11 سپتامبر گفت «هر کس با ما نیست علیه ما است» نشانه این احساس قدرت و نیز خط سیری بود که آنها می خواستند در آینده طی کنند. 2- رژیم صهیونیستی؛ مسائل امنیتی و حتی اقتصادی و نظامی این رژیم نامشروع، با وضعیت غرب و به ویژه آمریکا گره خورده است. هر زمانی که آمریکا قدرتمندتر بوده این رژیم غاصب نیز احساس قدرت و امنیت بیشتری داشته و هر گاه آمریکا دچار چالش های جدی شده، ضعف و نگرانی، دامنگیر رژیم صهیونیستی گردیده است. 3- کشورهای غرب آسیا؛ کشورهای غرب آسیا(خاورمیانه) و نیز شمال آفریقا در آغاز دهه گذشته به نظر حکامشان وضعیت مناسب و مطلوبی داشتند و تا پیش از طرح مسئله «خاورمیانه جدید» که دگرگونی در جغرافیای سیاسی، آنها را نیز شامل می شد، دغدغه چندانی نداشتند، پس از گرفتار شدن آمریکا و شرکایش در افغانستان و عراق و بسته شدن پرونده «خاورمیانه جدید»، حکام این کشورها دوباره احساس آرامش، امنیت و سرخوشی کردند. آنها با برقراری روابط پیدا و پنهان با رژیم صهیونیستی به گمان خود داشتند این مسئله بغرنج تاریخی را به بهای خیانت به آرمان ملت مظلوم فلسطین حل می کردند و با فشاری هم که آمریکا و غرب بر ایران وارد می ساختند گمان می کردند، نباید نگرانی چندانی از ایران : که غرب برای شان ساخته بود : داشته باشند. 4- ایران؛ جمهوری اسلامی ایران در آغاز این دوره باوجود ادامه راه امام خمینی(ره) و حفظ تمامی آرمان ها و شعارهای انقلاب، هنوز چندان نتوانسته بود از پوسته دوران پس از جنگ خارج شود؛ اما با تمام مشکلات داخلی و خارجی که داشت برای مردم جهان یک کشور مستقل و انقلابی و ایستاده در برابر آمریکا شناخته می شد و همچنان بر سیاست حمایت از ملت فلسطین و رویارویی با رژیم صهیونیستی تأکید می کرد و بسیاری از ملت های مسلمان در درون شان ایران را تحسین می کردند. هـ - وضعیت کنونی کشورها 1- کشورهای غربی؛ نومحافظه کاران آمریکا با روی کار آمدن بوش پسر احساس کردند می توانند رویاهای شیطانی شان را اجرایی کنند. آنها با فرو ریختن مشکوک برج های دوقلو، اجرایی کردن رویاهای شان را کلید زدند و بوش با اعلام آغاز مجدد جنگ های صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان، به افغانستان و سپس به عراق حمله کرد و کشورهای غربی را نیز به دنبال خود کشاند، آنها باور نمی کردند این اقدام به ظاهر مقتدرانه و مستکبرانه در درونش در حال رقم زدن سرنوشت تلخ و سیاهی برای آمریکا و غرب است. اندکی پس از سقوط طالبان در افغانستان و صدام در عراق آنها متوجه شدند در چه گردابی قدم گذاشته اند. در آن زمان برای آنها امکان نداشت کار را نیمه رها کنند و مجبور بودند اشغال را ادامه دهند و این به معنای فرو رفتن بیشتر در باتلاق بود؛ اما آن را به ترک کارزار ترجیح می دادند، زیرا خروج از افغانستان وعراق در آن زمان برای آنها هزینه هایی به مراتب بیشتر از هزینه های اشغال و تحمل آن داشت. در نهایت با روی کار آمدن یک حکومت شیعی در عراق که اوج خواسته ایران بود، آمریکا با شکست مفتضحانه و بدهی سنگین پولی که اقتصاد آمریکا را دچار بحران کرد، عراق را تخلیه کرد و رفت. وضعیت کشورهای اروپایی بسیار بدتر از آمریکا شد؛ زیرا آمریکا بحران اقتصادی اش را به سمت این کشورها سوق داد و آنها که توان تحمل آن را نداشتند، دچار به هم ریختگی اقتصادی شدند که اتحادیه اروپا را تا مرز فروپاشی کشاند و در حال حاضر در آن دست و پا می زند. 2- رژیم صهیونیستی؛ این رژیم نامشروع در ابتدای دهه اخیر با فشار و قدرت نمایی حزب الله لبنان مجبور به تخلیه مزارع شعبا در لبنان شد و در جنگ 33 روزه در سال 2006 به شدت از حزب الله شکست خورد و دو سال بعد هم در جنگ 22 روزه از نیروهای مقاومت فلسطین شکست خورد و این به معنای پیروزی انقلاب اسلامی بود. شکست رژیم صهیونیستی دو سر داشت یکی خود این رژیم نامشروع بود و دیگری آمریکا و غرب که در واقع آنها هم شکست خوردند. رژیم صهیونیستی در این دو شکست در خارج از میدان جنگ نیز چیزهای مهمی را از دست داد که ارزش آن کمتر از نتیجه جنگ نبود و آن فرو ریختن هیمنه شکست ناپذیری این رژیم و از دست دادن اعتماد در نزد ساکنان غاصب سرزمین های اشغالی بود این ضربه آنچنان سنگین بود که رژیم صهیونیستی به هیچ وجه نتوانست آن را جبران کند و ته مانده آن هم با حمله موشکی مقاومت فلسطین در جنگ (8 روزه) به تل آویو و سایر شهرها از بین رفت. 3- کشورهای غرب آسیا؛ توفان بیداری اسلامی که از شمال آفریقا و کشور تونس شروع شد خیلی سریع لیبی و مصر را در بر گرفت و وارد فضای غرب آسیا شد و ارکان حکومت برخی از حکام مستبد را به لرزه درآورد. حاصل این توفان بزرگ، سرنگونی بن علی در تونس، قذافی در لیبی، مبارک در مصر و عبدالله صالح در یمن بود، افزون بر اینکه حالت اضطراب ماندگاری در نزد حکام کشورهای عرب خلیج فارس بر جای گذاشت و مردم این کشورها را به حرکت هایی واداشت که باید نتیجه آن را در آینده دید. 4- ایران؛ ایران، دهه اخیر را پرتلاش آغاز کرد و با برداشتن گام های بلند در عرصه های مختلف علمی که خیلی زود به بار نشست و امتیاز بزرگی بر سایر امتیازهای جهانی و منطقه ای ایران افزود، با هوشمندی تمام مسائل منطقه ای و جهانی را با دقت زیر نظر گرفت و با افزایش توانایی هایش در برابر استکبار و شرکایش، تحریم های تشدید شده را مدیریت کرد، بحث هسته ای را به مراحل بسیار خوبی رساند و با ایفای نقش حساب شده در تحولات منطقه، شاهد سر برآوردن شاخه هایی از جنس انقلاب اسلامی در نقاط مختلف شد و در مسئله اخیر نیز پیروزی مقاومت بر رژیم صهیونیستی در جنگ 8 روزه نشان داد که مدار تحولات از نقاط ترسیم شده استکبار خارج شده و در مدار اهداف ایران قرار گرفته است. نتیجه چنانچه مجموعه تحولات دهه گذشته در نقشه ای رسم شود، بیشتر نقاط رسم شده دارای رنگ تعلقات و خواسته های جمهوری اسلامی ایران است، نقاط اندکی هم که به رنگ خواسته های ایران نیست در مقایسه با سایر نقاط چندان مهم نمی باشد و وزنی ندارد به غیر از سوریه که وضعیت مقاومت 21 ماهه حکومت سوریه در برابر ترویست های تحت حمایت غرب و برخی کشورهای عربی نیز رنگ تعلقات ایرانی دارد. برآیند این بررسی با معیار مقایسه فشرده، حاکی از آن است که وضعیت کشورهای مهم در تحولات دهه اخیر، به نسبت ابتدای دهه، دچار ضعف شدیدی شده که همچنان ادامه دارد و در مقابل وضعیت بیشتر مسائلی که در حوزه منافع ایران قرار دارد با تحولات پیش آمده، بسیار تقویت شده است و این به معنای داشتن دست برتر جمهوری اسلامی بر تحولاتی است که همچنان ادامه دارد. از خصوصیات برجسته این تحولات دگرگونی کامل آن نسبت به وضعیت های موجود در اوایل این دهه است. در هر صورت مسائل موجود، همگی برتر بودن دست ایران را در تحولات صورت گرفته تأیید می کند و با وجود تلاش دشمن برای تغییر جدید این تحولات به نفع استکبار، ایران و شرکایش قادرند روند تحولات را در مسیر موجود حفظ کنند و دهه جاری را نیز به نفع اهداف خودشان به جلو ببرند. ان شاءالله بصیرت .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image