مرجع تقلید  /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

تنها کسی که ذاتاً هدایت مردم را بر عهده دارد ، خداوند متعال است و جز او هیچکس قادر نیست هادی مردم باشد ، مگر آنکه از جانب او به منسب هدایتگری گماشته شده باشد. پس عقل منطقی و استدلال گر و انبیاء و ائمه (ع) نیز ، هادیان مردمند ، چون از سوی خداوند متعال مورد تأیید قرار گرفته اند. عقل منطقی ـ نه وهم عقل نما ـ حجّت ذاتی خداست و حجّیّت کتاب خدا ، انبیاء و ائمه نیز به تأیید عقل منطقی است. بنا بر این ، برای هدایت شدن باید به عقل منطقی ، کتاب خدا و سنّت قطعی نبیّ مکرّم او و اوصیای معصوم رسول الله مراجعه نمود.


تنها کسی که ذاتاً هدایت مردم را بر عهده دارد ، خداوند متعال است و جز او هیچکس قادر نیست هادی مردم باشد ، مگر آنکه از جانب او به منسب هدایتگری گماشته شده باشد. پس عقل منطقی و استدلال گر و انبیاء و ائمه (ع) نیز ، هادیان مردمند ، چون از سوی خداوند متعال مورد تأیید قرار گرفته اند. عقل منطقی ـ نه وهم عقل نما ـ حجّت ذاتی خداست و حجّیّت کتاب خدا ، انبیاء و ائمه نیز به تأیید عقل منطقی است. بنا بر این ، برای هدایت شدن باید به عقل منطقی ، کتاب خدا و سنّت قطعی نبیّ مکرّم او و اوصیای معصوم رسول الله مراجعه نمود. در این حیطه نه کسی می تواند ادّعای مرجعیّت داشته باشد و نه بر اصحاب اندیشه جایز است که در این حیطه تقلید نمایند ؛ البته حساب مستضعفین فکری که قادر به فهم اندیشمندانه ی ظواهر کتاب و قطعیّات سنّت هم نیستند جداست.امّا در فروتر از اصول دین و مبانی و مسائل روشن اخلاقی و قطعیّات احکام فقهی ، که دایره ی تقلید محدود به آن می باشد ، به حکم عقل ، سه وظیفه بر عهده ی هر مسلمانی می باشد ؛ یا هر کسی باید شخصاً این احکام جزئی را از قرآن و سنّت استخراج نموده به آنها عمل نماید ، که لازمه ی آن سالها تحصیل علوم دینی و کسب قدرت اجتهاد است ؛ یا اگر به قدرت اجتهاد نرسیده ولی نزدیک به اجتهاد است ، می تواند عمل به احتیاط نماید ؛ که لازمه ی این امر نیز سالها تحصیل علوم دینی است ؛ و حالت سوم این است که اگر نه مجتهد و نه متخصّص و نه قریب به اجتهاد است ، پس به حکم عقل باید از متخصّص ترین مجتهدها تقلید نماید ؛ چون در این حالت ، احتمال خطا بسیار کمتر می شود.بالاخره یک شخص عادی و غیر متخصّص در احکام جزئی فقهی ، یا باید به علم خود عمل نماید ، که علمی در این باره ندارد ؛ پس عمل به علم خودش ، عمل به جهل خواهد بود ؛ یا باید عمل به احتیاط نماید که آن هم برای افراد عادی ممکن نیست ؛ چون کسی می تواند عمل به احتیاط نماید که تمام احتمالات یک مسأله ی فقهی را دانسته و شاملترین آنها را بشناسد ؛ و این توانایی تنها در کسی است که نزدیک به اجتهاد باشد ؛ و حالت سوم این است که در مورد احکام جزئی فقهی ، به متخصّص فنّ رجوع نماید ؛ و روشن است که هر چه این متخصّص از مهارت و سابقه ی بیشتری در فنّ خود برخوردار باشد ، احتمال خطای او کمتر خواهد بود. پس عقل حکم می کند که افراد عادی به مجتهد اعلم مراجعه نمایند تا کمتر در معرض خطا و اشتباه باشند.امّا چون مرجع تقلید معصوم نیست ، به هر حال شکّی نیست که در مواردی دچار خطا خواهد بود ؛ امّا باید توجّه داشت که خطای او نه ضرری به حال خود او دارد و نه به حال مقلّدین او ؛ چون وظیفه ی عقلی و نقلی او این بوده که از راه اجتهاد ، حکم خدا را استخراج نماید و در حدّ توانش به وظیفه ی خود عمل نموده است ؛ و وظیفه ی مقلّد نیز این بوده که به حکم عقل و نقل به مجتهد و متخصّص رجوع نماید ، که وظیفه ی خود را انجام داده است. پس هر دو در نزد خدا عذر موجّه دارند و اجر خود را خواهند داشت ؛ و خدا عادلتر از آن است که بنده ی معذور را مورد مؤاخذه قرار دهد. روند هدایتی که یک فرد اهل فکر طیّ می کند این است که ، ابتدا با برهان عقلی وجود خدا و برخی صفات او را اثبات می نماید ؛ آنگاه از راه صفات الهی ، وجوب بعثت انبیاء را اثبات می کند و از راه معجزه و دیگر ادلّه ، مصداق خارجی نبی را مشخّص می نماید ؛ و از راه صفات خدا و ویژگیهای نبی ، به ضرورت وجود امام معصوم راه پیدا می کند ؛ و از راه نصّ و معجزه ، شخص امام معصوم را تشخیص می دهد ؛ و آنگاه معارف و اصول احکام و اخلاقیّات را از نبی و امام می گیرد ؛ و تمام این پروسه تنها بر عهده ی خود شخص است و تقلید در آن جایز نیست ؛ البته ملاحظه ی آراء و دلائل دیگران جدا از بحث تقلید است. تا اینجا شخص تمام اصول دین و مذهب ، اصول اخلاق و اصول احکام فقهی را به دست می آورد ؛ امّا بعد از این مرحله و تنها در فروع احکام فقهی ، که بسیار زیاد بوده و کسب آنها یک عمر زحمت علمی می طلبد ، از عهده ی تک تک افراد خارج است و هر کسی استعداد لازم برای رسیدن به اجتهاد در این باب را ندارد. لذا شخص در همان بخشی از دین که خود به آن رسیده است می یابد که تحصیل این بخش از دین بر تک تک افراد واجب عینی نبوده ، واجب کفایی است ؛ یعنی بر تعداد معدود واجب است که توانایی لازم برای آن را داشته باشند. همچنین می یابد که اصل هدایت به همان بخشهای پیشین می باشد و خداوند متعال در حیطه ی جزئیّات احکام بر بندگان سخت نمی گیرد. لذا خطاهای جزئی در این حیطه ، باعث گمراهی حقیقی شخص نمی شود. البته باید توجّه داشت که گاه برخی از مقلّدین ، از حدّ مجاز تقلید از متخصّص ، فراتر رفته به نوعی تعصّب و شخص پرستی مبتلا می شوند ؛ که اسلام به هیچ وجه این امر را نمی پسندد. رجوع به مجتّهد ، دقیقاً بر همان مبنایی استوار است که رجوع به پزشک و مهندس و دیگر متخصّصین بر آن استوار می باشد ؛ یعنی همانگونه که یک فرد عادی هنگام بیماری ، باید به حکم عقل به پزشک متخصّصص رجوع کرده از خوددرمانی بپرهیزد تا خطرات احتمال کاسته شود ، یک غیر متخصّص در احکام فقهی نیز باید به فقیه مجتهد مراجعه نماید تا احتمال خطا را کاهش دهد. پس همانطور که تخصص یک پزشک باعث نمی شود تا ما در تمام امور ، چشم و گوش بسته تابع او باشیم ، در مورد مرجع تقلید نیز وظیفه ی مومنین این است که در حیطه ی مشروع و معقول از وی تبعیّت نمایند. البته روشن است که مجتهد در علوم اسلامی به اعتبار قداست علمش ، از احترام ویژه ای برخوردار می باشد ولی این احترام معقول نباید به تعصّب کور و بی منطق تبدیل شود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image