عدم نقص در خداوند /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

واقعا اگر فردی با آگاهی هایی کامل- یا حتی ناقص- از مسایل فلسفی و نظریات مختلف در مورد جهان و آفرینش آن فردی که نه چونان عرب بدری و بیانگرد عربستان معتقد بود که مثلا جهان از چند عنصر اولیه خلق شده است، جهان را آفریننده ای نیست بلکه فقط مدیر و اداره کننده ای است، و همان طور که گفته شد لازم نیست که مدیر و هدایت کننده کاملا بی نقص بی عیب باشد؛ در این صورت واقعا پیامبر به او چه می گفت؟!


واقعا اگر فردی با آگاهی هایی کامل- یا حتی ناقص- از مسایل فلسفی و نظریات مختلف در مورد جهان و آفرینش آن فردی که نه چونان عرب بدری و بیانگرد عربستان معتقد بود که مثلا جهان از چند عنصر اولیه خلق شده است، جهان را آفریننده ای نیست بلکه فقط مدیر و اداره کننده ای است، و همان طور که گفته شد لازم نیست که مدیر و هدایت کننده کاملا بی نقص بی عیب باشد؛ در این صورت واقعا پیامبر به او چه می گفت؟! خوب بهتر است در این باره کمی باهم گفتگو کنیم و بحث را قدم به قدم پیش برده تا ببینیم نتیجه چه خواهد شد. چنین فردی، نه قرآن را قبول دارد و نه پیامبری را، او تنها از دور ندایی شنیده که می گوید: من فرستاده خدایی ام قادر، و خالق عالم و پدیدآورنده شب و روز، خدایی که عالم را از نیستی به هستی در آورده و کسی در این راه به او یاری نرسانده است. چنین فردی نزد پیامبر آمد و از او دلیل می خواهد. حال ما خود را نه جای پیامبر بلکه جای یکی از ایمان آورندگان به او قرار داده و با این فرد به گفتگو می نشینیم. از او می پرسیم آیا کسی چیزی را به تو داد و گفت این شی خود به خود از چند قطعه پدید آمده، آیا سخنش را می پذیری؟ خوب در این جا خواهد گفت: آری اما باید کسی باشد تا این قطعات را به هم وصل کند چرا که قطعات بی جان، قادر نیستند خود به طور حساب شده و منظم به یکدیگر پیوسته و جسمی را پدید آورند. حال از او می پرسیم، قطعات اولیه این جسم چه شد؟ آیا آنان خود، خویشتن را آفریدند یا از جایی و توسط کسی آمده اند؟ چرا که شما اقرار دارید که آنها فقط اشیایی بی جان هستند. مطمئنا یا سکوت خواهد کرد و یا اینکه خواهد گفت: آنها همواره بوده اند، اگر بگوید آنها همواره بوده اند - حتی قبل از وجود چنین مدیر و نظر دهنده ای - لازمه این سخن آن است که این اشیا خود در آفرینش خود و این ناظم و مدیر نقشی داشته باشند. ممکن است بگوید آنها همواره نبوده اند بلکه این ناظم و مدیر و نظم دهنده کسی است که همواره بوده است . در این صورت در مورد همین ناظم و مدیر سخن می گوییم که آیا او خود، خویشتن را آفریده است و یا کسی او را بوجود آورده است؟ و در ادامه سؤال خود را به نحوی دیگر تکرار کرده از او می پرسیم آیا او خالق هم دارد یا نه؟ اگر بگوید آری. این بحث پیدا کردن خالق همواره ادامه می یابد و گویا به بحث عیب داشتن و یا بی عیب بودن و سایر بحث های دیگر نخواهیم رسید، و اصلا - از شوخی گذشته - این سلسله بی ابتدا که آغازی ندارد چگونه میانه و خاتمه ای خواهد داشت و باید پذیرفت که اصلا چیزی وجود ندارد، سخنی که جزء نااهلان نادان کسی آن را نمی گوید. پس خواهد گفت: که او خود خویشتن را آفریده است و یا اینکه او دیگر خالقی ندارد که این دومی معقول تر و دقیق تر است. خلاصه می گوید: او دیگر خالق ندارد . حال از او می پرسیم؛ فرق او با مخلوقاتش در چیست؟ که می گویید او خالق است و این جهان مخلوق؟ آیا شما در آن موقع آنجا بودید و دیدید که این خالق، جهان را آفرید و نه بر عکس؟ خواهد گفت: که این دو –یعنی خالق و این جهان- دارای دو وجود متفاوت اند، دو وجودی که یکی از نیازمندی سخن می گوید و دیگری از بی نیازی، یکی از دارایی و دیگری از نداری. دو وجودی که را که فلاسفه یکی را ممکن (فقیر) و دیگری را واجب (غنی) می گویند. خوب تا اینجا خالقی آفرینده و دارای وجودی متفاوت از مخلوقاتش را پذیرفت. حال می گوییم در مورد وجود مخلوقات کمی سخن بگوید که مخلوقات چه ویژگی هایی دارند و وجودشان چگونه است که با خالقشان در تفاوت اند. خواهد گفت: مخلوقات، در چیزهایی و بخشی از وجودشان به غیر خود نیازمنداند. و گویا می گوید: اگر می خواهی دریابی که مخلوقات کیانند ببینید آیا در جهتی و چیزی به غیر خود نیاز دارند یا نه. حال با این ملاک باید گفت: که خداوند چون دارای وجودی متفاوت با مخلوقاتش است همانند نجاری که وجودش بسیار متفاوت با دست ساخته اش می باشد. و چون نیازمندی، نشانه مخلوق بودن است نه خالق بودن؛ پس خداوند باید دارای وجودی کامل و بی نیاز باشد وجودی که در آن به غیر خود نیازمند نباشد، وجودی که فلاسفه بدان صفت «وجوب» می دهند و می گویند: «او دارای وجودی واجب است». حال با این سخنان باید گفت: اگر چنین خدایی و چنین خالقی در آفرینش خود عیب و نقصی داشته باشد یعنی این که در علم و آگاهی و یا قدرت و توانایی به غیر خود محتاج باشد می شود او به خاطر محتاج بودن در شمار مخلوقات در آید نه در شمار یک خالق. بنابراین در این جا فرقی بسیار است میان خداوند به عنوان یک خالق و خداوند به عنوان یک مدیر- هم چون مدیر مدرسه- چرا که مدیری مانند مدیر مدرسه خالق نیست بلکه فقط هماهنگ کننده است نه چیز دیگر. حال پس از اثبات خداوند به عنوان موجودی بی عیب و نقص، لازم است که او بندگان را رها سازد. لذا با ارسال دستور العمل –همانند سازنده ای که خود دستور العمل ساخته خود را برای دیگران می فرستد- آنها را هدایت کند و این دستورالعمل (قرآن) را وی توسط پیامبر خود برای مخلوقاتش بفرستد. این مسأله با بیان های فلسفی دیگری نیز به اثبات رسیده که در ذیل می آید: اصل وجود خداوند متعال را منابع دینی ضروری و بدیهی می دانند اگر انسان کوچکترین توجهی به درون خویش (عقل و فطرت و وجدان) و بیرون خویش یعنی مخلوقات و هستی، داشته به خوبی می یابد که جهان را خالقی باشد خدا نام، لذا در قرآن می خوانیم افی الله شک فاطر السموات والارض؛ آیا در خدایی که آفریننده آسمان ها و زمین است شک وجود دارد؟» (ابراهیم، آیه 10). این آیه به خوبی می رساند که در اصل وجود خداوند شک و تردیدی نیست. و همین طور در دعای عرفه می خوانیم «آیا آشکارتر از تو چیزی هست که آن روشن کننده هستی تو باشد؟ ای خدا! تو کجا نبودی تا به دلیلی بر بودنت محتاج باشی؟!» (حسین اسکندری، آیه های زندگی، سروش، 1381، چاپ اول، ج 1، ص2). اما منزه بودن خداوند از هر عیب و نقص، نظری است و نیاز به اثبات و یا لااقل توجه بیشتری دارد به همین جهت برای اثبات صفات سلبی خداوند, علما به استدلال و برهان تمسک جسته اند. قبل از آن که برخی براهین را بیان کنیم، این نکته را توضیح دهیم که گفته شد لااقل اثبات کمال و عدم نقص نیاز به توجه بیشتری دارد، برای این است که انسان اصل وجود خداوند برای او ثابت شده باشد و معنای «واجب الوجوب» برای او هضم شده باشد و انسان به این نکته عمیقا توجه کند منزه بودن خداوند از هر نقص و عیب برای او روشن می شود لذا مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «والاول هو واجب الوجود و هو صرف الوجودی الذی لا اتم منه ولا یشوبه عدم و نقص؛ و [نوع] اول [از وجود] که واجب الوجود [یعنی موجودی که هستی او ذاتی او] می باشد، وجود صرف و خالص است که از آن کاملتر وجود ندارد و از هر نیستی و نقص مبرا می باشد» (علامه سید محمد حسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، 1404 ق، ص 269). و در بخش دیگر می گوید «وجود واجب هیچ کمالی از او سلب و نفی نمی شود، هر کمالی که در وجود راه دارد مانند علم و قدرت و... واجب الوجود دارای آن است به نحو برتر و بهتر [و لذا هیچ نقصی در او راه ندارد]» (همان، ص 283). نتیجه این بخش این شد که اگر انسان به خوبی معنای واجب الوجود را بفهمد و هزم کند، منزه بودن خداوند از عیوب نیز در نزد او به اثبات می رسد. با این حال دلائلی که بر منزه بودن خداوند از عیوب اقامه شده است که به برخی از آنها اشاره می شود: 1. سلب امکان: وقتی ثابت شد خداوند واجب الوجود است، محال است که ممکن الوجود (و ناقص و نیازمند) باشد زیرا این خلاف فرض ماست. در نتیجه واجب بودن خداوند اقتضا می کند که خداوند ممکن نیست، همین سلب امکان به تنهایی مساوی است با هم سلب های نقص [و مرکب نبودن، جسم نبودن، محتاج نبودن، مکان نداشتن و...] از خداوند متعال پس وقتی که امکان در خدا راه نیافت هیچ نقصی در او راه نمی یابد(شیخ محمدرضا مظفر، بدایه المعارف، شرح از سید محسن خرازی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، بی تا، ج 1، ص 80 - 81، پاورقی ؛ و نیز ر.ک: صدرالمتألهین، شیرازی، اسفار، ج 6، ص 122). 2. برخی از علما بیان دیگری دارند و می گویند: با واجب الوجود بودن خدا دو صفت ثابت می شود: یکی بی نیازی او از هر موجود دیگری زیرا اگر کمترین نیازی به موجود دیگر داشته باشد آن موجود دیگر علت او خواهد بود و دیگر آن که موجودات ممکن الوجود، معلول و نیازمند به او هستند و او نخستین علت برای پیدایش آنها می باشد و با استفاده از این دو نتیجه هرگونه مفهومی که دلالت بر نوعی نقص و محدودیت و نیاز کند از خدای متعال نفی می شود، چون اگر نیازمند و ناقص باشد معلول و محتاج موجودات دیگر خواهد بود و آن موجودات هم معلول این واجب نخواهند بود. معنای صفات سلبیه الهی همین است (محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1378، ص 65 - 67 با تلخیص و اضافات). گذشته از دلائل کلی برای تک تک صفات سلبیه اقامه برهان و دلیل شده است که محققین در جای خود به آن پرداخته اند (همان، ص 66 - 68 و بدایه الحکمه، همان، ص 273 - 282). نتیجه این شد که اثبات اصل وجود خداوند از نظر منابع دینی بدیهی است نیازی به برهان ندارد ولی اثبات واجب الوجود بودن خداوند و همین طور صفات سلبی (منزه بودن از عیوب) نیاز به برهان دارد، هر چند توجه عمیق به معنای واجب الوجود زمینه اثبات صفات سلبیه را فراهم می کند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image