بهائیت /

تخمین زمان مطالعه: 106 دقیقه

اسلام و شبهات بهائیت چیست؟


در پاسخ، بخشهایی از کتاب «جریان شناسی بهائیت ، علیرضا محمدی ، نشر معارف ، 1389 » ارائه می گردد :بهائیت فرقه ای انشعاب یافته از فرقه «بابیه» است که اصول، مبانی اعتقادی و احکام آن را در بر می گیرد. بنیان گذار فرقه بابیه « علی محمد شیرازی » از طریق آشنائی با فرقه «شیخیه» اطلاعات محدودی پیرامون مسائل عرفانی، تفسیر آیات و احادیث اسلامی کسب نمود . پس از مرگ سید کاظم رشتی ، سید علی محمد در ابتدا خود را « باب » و نایب خاص امام زمان (عج) و واسطه فیض رسانی و ارتباط آن حضرت با مردم معرفی می نماید و پس از اندک زمانی در بالای منبر به مردم اعلام می دارد : « من خود امام زمان هستم. ! »[1] به مرور زمان و پس از آن که گروهی از پیروانش با جسارت اساس اسلام را منسوخ دانستند ، علی محمد باب با حمایت علنی و تلویحی سفارت روس در تهران ، پا را فراتر نهاده و از ادعای مهدویت به ادعای نبوت تغییر شکل می دهد و سپس با نوشتن کتاب « بیان » به نسخ احکام شریعت اسلام می پردازد . سرانجام باب در آخرین نوشته اش به نام « لوح هیکل الدین » مدعی مقام الوهیت نیز می شود .[2] هر چند نامبرده در مناظراتی که با علمای ایران در شیراز ، اصفهان و تبریز انجام داد،[3] نتوانست از عهده اثبات مدعیات سنگین خویش برآید و این امر، به همراه وجود خطاهای بسیار ادبی و علمی در آثار و الواح وی، و مهمتر از آن ظلم و جنایاتی که پیروان او در مناطق مختلف کشور مرتکب می شدند ، باعث گردید چندین بار توسط حکومت وقت دستگیر و هر دفعه از گذشته خود ابراز ندامت نماید؛[4] لکن هر بار توبه را می شکست و دوباره تبلیغ و آشوب را شروع می نمود تا اینکه سرانجام در تبریز به جرم ارتداد (طبق فتوای علمای تبریز ) به فرمان امیر کبیر تیر باران شد.عقائد بهائیتپس از مرگ باب از آنجا که وی به ظهور فردی پس از خود با مقام «من یظهره الله » نوید داده بود افراد زیادی ادعای چنین مقامی کردند که توسط حسینعلی و همکاری یحیی ، یا کشته شدند یا از ادعای خود دست برداشتند. سپس میرزا حسینعلی مقام پیامبری را برای خود ادعا کرد و از اینجا نزاع اصلی در میان بابیان آغاز شد. بابی هایی که ادعای حسینعلی را نپذیرفتند و بر جانشینی یحیی باقی ماندند « ازلی » نام گرفتند و پیروان حسینعلی (بهاء الله ) « بهائی » خوانده شدند. او با ارسال نامه هایی به اطراف رسما آیین جدید را اعلام و عده ای از بابیان به او ایمان آوردند. بهاءالله مقامات زیادی برای خود ادعا کرد که مهمترین آنها مقام « الوهیت و ربوبیت» بود.[5] او همچنین ادعای شریعت جدیدی نمود و با نگارش کتاب هائی نظیر ایقان ، اقدس ، لوح اشراقات ، بدیع ، مجموعة الالواح - که براساس تفکر ، اعتقادات و تعالیم باب تنظیم یافته - عقاید و احکام فرقه خود را بیان می نماید .[6]منابع اعتقادی و احکام بهائیان ، نوشته های سید علی محمد باب ، میرزا حسینعلی بهاءالله ، عبدالبهاء و تا حدی نیز شوقی افندی است که از نظر بهائیان مقدس بوده و در مجالس ایشان قرائت می شود ؛ هرچند کتب باب عموماً در دسترس بهائیان قرار نمی گیرد[7] و دو کتاب اقدس و ایقان میرزا حسینعلی نزد آنان از اهمیت خاصی برخوردار است . بیشتر عقاید بهائیت در محور میرزا حسینعلی ( بهاء الله ) است .که در اینجا به چند نمونه اشاره می شود :1 . نسخ اسلام ؛ با ظهور سید علی محمد باب اسلام پایان گرفته و اینک دین جدید ظهور کرده و مردم باید همگی بهائی شوند .[8]2 . شناخت بهاء الله ؛ اولین چیزی که بر بندگان واجب شده است شناخت محل تابش وحی و طلوع امرالله است، یعنی معرفت به میرزا حسینعلی بهاء الله که در اثر این شناخت اعمال قبول می شود.[9]3 . بهاء الله دارای مقام الوهیت و ربوبیت است .[10]4 . بهاء مژده انبیاء گذشته و باب است،[11] یعنی سید علی محمد شیرازی باب هم پیامبر و هم مژده رسان بهاء الله بود و با ظهور او قیامت برپا شده است.[12]5 . علاوه بر عقایدی از این قبیل ، امروزه بهائیت به آموزه های دوازده گانه ای پرداخته و آنها را تبلیغ می نماید . اموری از قبیل ؛ تحری حقیقت، ترک تقلید، تطابق دین با علم و عقل، وحدت اساس ادیان، وحدت عالم انسانی، ترک تعصبات، الفت و محبت میان افراد بشر، تعدیل معیشت عمومی، تساوی حقوق رجال و نساء، تعلیم و تربیت اجباری، صلح عمومی و تحریم جنگ از جمله اصول دوازده گانه بهائیت به شمار می رود .[13]بدین گونه عوامل استعماری جریان انحرافی بهائیت به مرور و در مراحل مختلف ، به منسوخ اعلام نمودن دین اسلام و نفی و انکار نبوت ، امامت ، معاد و تعالیم و قوانین و احکام مقدس و نورانی قرآن می پردازند . سپس ابتدا ادعای نیابت خاص حضرت حجت (عج ) و در مرحله دوم ادعای مهدویت و پس از آن ادعای نبوت و مرحله آخر ادعای الوهیت و خدایی می نمایند! آنگاه به هدم و نابودی آثار اسلام یعنی کعبه و قبور انبیاء و امامان و مساجد فرمان می دهند و سپس به ساختن کعبه جدید! در شیراز اهتمام می ورزند و با آداب و ادعیه و ذکر و زیارتنامه های استعمار ساخته به طواف به گرد آن می پردازند! احکام دین جدید را صادر و مطابق با خواست و اهداف استعمار ، به رفع حجاب و پوشش زنان فرمان می دهند و دخالت در سیاست را -که آرزوی دیرینه قدرت های سلطه جهانی در مناطق اسلامی ایست که همواره از اصل ورود و دخالت در سیاست به عنوان یک تکلیف و وظیفه اسلامی ضربه خورده اند - ممنوع اعلام می نمایند . !بدین ترتیب همه زمینه ها آماده و مهیا می شود تا مبانی و ارکان اعتقادی و ارزشهای اخلاقی و پایبندی های معنوی جامعه اسلامی متزلزل شده ، وحدت و یکپارچگی مسلمانان در ایران به تفرقه و تشتت تبدیل گردد و از قدرت بی نظیر مذهب تشیع و مراکز علم و فقاهت و مراجع و فقها و علمای بیدار و آگاه که مدافعان راستین اسلام و سنگرهای مستحکم دفاع از هویت دینی و استقلال و شرف و اعتلا و اقتدار مسلمانان می باشند ، کاسته شود و راههای تاخت و تاز و سلطه استعمار خارجی همواره گردد. [27] نقد عقاید بهائیتفرقه بهائیت از جمله مسلک‌های بشری بی‌بنیاد است که فاقد اصول، معیارها و ملاک‌های دینی قوی و مستند می باشد ؛ عقاید و اصول فکری آن نه تنها فاقد شالوده مستحکم ادیان آسمانی است ، بلکه از لحاظ اصول و معیارهای اولیه شکل‌گیری و منابع مستند، کاملاً ضعیف و غیرعلمی است به همین دلیل نقد این فرقه در قالب انتقادهای رایج در علوم مربوط به ادیان و مذاهب امکان ندارد و به تعبیر دیگر از آنجا که فرقه بهائیت در مورد مسائل اعتقادی گنگ و نامفهوم بوده و آسمان و ریسمان را به هم بافته ، ساختار فکری و عقیدتی منسجم و مستقلی ندارد و قابل دفاع و استناد نیست . از این رو به هیچ وجه توان اقناع افراد آگاه و تیزبین را ندارد و تنها صاحبان و متولیان آن، با استفاده از ابزارها و شگردهای سیاسی ، تبلیغاتی ، اجتماعی و اقتصادی و...، در گوشه و کنار جامعه سعی می‌کند افراد ساده و کم‌اطلاع را فریب داده و جذب نمایند . برخی از این اشکالات و انتقادات عمده عبارتند از :یکم . تناقضات درونیانسجام ، هماهنگی و عدم ابتلا به تناقض و تعارض درونی آموزه ها ، یکی از شاخصه های مهم ادیان الهی است . مروری کوتاه بر تعالیم و کتب بهائیت بیانگر تناقضات و تعارضات درونی بسیار متعدد است که نارسائی ها ، مجهولات و پرسش های متعددی فراروی محققان و حتی معتقدان به این فرقه به وجود آورده تا آنجا که این موضوع به عنوان یکی از مشخصات اصلی بهائیت و چالش های اساسی رهبران و طرفداران آن محسوب می گردد . به عنوان نمونه ؛1 . تلوّن‌درعقیده، تغییردرادعا ؛ به اعتراف خود بابیان و بهائیان ، علی محمد شیرازی بنیان گذار فرقه بابیه ، شش مرتبه ادعای خویش را تغییر داد. مرحوم‌ حسین‌ محبوبی‌ اردکانی‌ در تعلیقاتش‌ بر «المآثر و الاثار» می‌نویسد: « باب‌ در 1260 ادعای‌ ذکریت‌ کرد یعنی‌ که‌ مفسر قرآن‌ است. در 1261 ادعای‌ بابیت‌ کرد یعنی‌ وسیلهِ‌ رابطه‌ با امام‌ زمان‌ است. در 1262 ادعای‌ مهدویت‌ کرد یعنی‌ امام‌ زمان‌ است. در 1263 ادعای‌ نبوت‌ کرد یعنی‌ که‌ پیغمبرم. در 1264 ادعای‌ ربوبیت‌ کرد یعنی‌ که‌ پروردگار عالمیانم. در 1265 ادعای‌ الوهیت‌ کرد. در 1266 تمام‌ دعاوی‌ خود را منکر شد و توبه‌ کرد و توبه ‌نامه‌ نزد ولیعهد فرستاد . »[28] میرزا حسینعلی (بهاء الله ) نیز مقامات زیادی برای خود ادعا داشت ؛ گاهی ادعا می کرد بر او وحی نازل شده ، زمانی اعلام می نماید که « من هیچم و کم ز هیچ هم بسیاری » و زمانی دیگر خویشتن را بر تخت الوهیت نشانده و ، خدای خدایان ‌، آفریدگار جهان ‌، کسی که لم یلد و لم یولد است‌ومعبود حقیقی‌ ، می نامد .[29] و در لوح عهدی که به منزله وصیت نامه از خویش باقی گذاشت از موضع الوهیت ، پیروانش را به اطاعت و تبعیت از جانشینان خود تشویق و ترغیب نمود. ! [30] و همه اینها در حالی است که بهائیان خود را موحد و یکتا پرست می نامند .! و عباس افندی در اثبات پیامبری حسینعلی می کوشد .2. وحدت عالم انسانی ؛ بهائیان ادعای «وحدت عالم انسانی» و برابری تمام انسان ها دارند که منظور از آن اتحاد واقعی و تساوی انسان‌ها از نظر حقوق روحانی، اجتماعی، فردی و مدنی است .[31] و این در حالی که در کتاب اقدس علناً هر کس به دیانت بهائی باور نداشته باشد، گمراه شمرده شده است[32]. همچنین عبد البهاء بر این عقیده است ؛ «سیاهان آفریقائی خلقتشان گاوی است . ! »[33] و « غیر بهائیان نزد خدا به شکل حیوان هستند.!»[34] خود بهاءالله ، کور و بینا را مساوی نمی داند . و خانواده او در برخورد بین ایرانیان و خارجی ها، رفتاری آکنده از تبعیض و بسیار متفاوت از خودشان نشان می دادند.[35] آن وقت چگونه با این همه تناقض از وحدت عالم سخن می گویند؟! ­ نگاهی به زندگی و عملکرد رهبران این فرقه نیز که مدعی وحدت عالم انسانی بودند نشان می دهد که آنان به تنهائی خود از جمله ناقضین این شعار بوده اند و بر سر حکومت و رهبری جامعه بهائی به فحاشی و بد و بیراه گفتن نسبت به یکدیگر و وارد نمودن انواع اتهامات زشت و ناپسند نسبت به یکدیگر پرداخته اند ؛ بهاء الله با اینکه ادعا می کند : « ادب پیرهن من است و باید ادب سرلوحه باشد . » اما در نزاع قدرت با برادرش می گوید : « یحیی سگ و گرگ و کلاغ و مار و الاغ و پشه و وزغ است .»[36] از این رو عبدالبهاء خود اعتراف می نماید : « انصاف باید داشت از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل عاجز مانده، چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم و آیا در این قضیه ذره ای شبهه و تردید است؟ لا والله»[37] از سوی دیگر طرد روحانی منتقدین توسط تشکیلات بهائی نیز از دیگر شاهکارهای مدعیان وحدت عالم انسانی است .[38]3 . تبلیغ و نشر نفحات ؛ در بهائیت تبلیغ در همه جا و هر وقت و برای همه کس امری واجب است ؛ عبدالبهاء می گوید: «تکلیف هر نفسی از احبای الهی این است که شب و روز آرام نگیرد و نفسی بر نیارد جز فکر نشر نفحات الله »[39] و بدین وسیله دیگران را در بلاد دور دست به تبلیغ و نشر نفحات بهائی تحریص می نمودند ؛ اما در عین حال تبلیغ بهائیت در اسرائیل ممنوع است . ! [40]4 . تساوی حقوق مردان و زنان ؛ تساوی حقوق رجال و نساء از جمله تعالیم و ادعاهای دوازده گانه بهائیت است ، که بدین وسیله ادیان الهی را مورد حمله قرار می دهند و این درحالی است که در خود بهائیت نه تنها زنان حق شرکت و عضویت در بیت العدل را ندارند، بلکه در سهم الإرث نیز از مردان عقب ترند. به علاوه نه تنها میان زنان و مردان تساوی حقوق وجود ندارد، حتی میان زن روستایی و شهری هم تفاوت وجود دارد ؛ مهریه زن روستایی برابر با نوزده مثقال نقره است و مهریه زن شهری نوزده مثقال طلا ! .[41] صبحی از مبلغان بهائی در خاطراتش می نویسد : « اولاً چنان که در اسلام رعایت حقوق زن شده در هیچ شریعتی نگشته و اگر مقصود تساوی در جمع شئون است این مخالف رأی اکثر حکما و قانون خلقت و طبیعت است و اگر آزادی مطلقه زنان منظور است سال ها قبل از تولد بها در اکثر نقاط اروپا این شیوه عملی شده و تازه بعد از این همه حرف ها زن و مرد در شریعت بهائی مساوی نیست : اولاً ؛ به موجب کتاب «اقدس» مرد می‌تواند دو زن و یک باکره برای خود بگیرد در صورتی که زن نمی‌تواند سه شوهر کند. ثانیا ً؛ مرد می‌تواند زن خود را طلاق گوید و زن با شوهر خود این معامله نتواند. ثالثاً ؛ در میراث خانه مسکونه و البسه مخصوصه به اولاد اناث نمی‌رسد. رابعاً : زن نمی‌توان عضو بیت عدل باشد و اعضا باید مرد باشند (و هلّم جرّاً) . »[42]5 . دین دوره ای ؛ بهائیت به جهت اثبات حقانیت خویش ، چنین استدلال می نماید که چون هر دوره جدیدی ، مقتضیات جدید دارد ؛ پس دائم باید دین جدید بیاید.! و بدین طریق جاودانگی اسلام را مورد تشکیک قرار داده و دیانت جدید بهائی را اثبات می نماید . اما با کمال تعجب نسبت به خود دین بهائیت ، دیگر چنین استدلالی را بر نتابیده و یا اینکه موکول به گذشت سال های بسیار متمادی می کند ؛ زیرا از یکسو در حالی که به زعم بهائیان هنوز 20 سال از « ظهور مستقل مقام صاحب شریعت و نبوت و رسالت علی محمد شیرازی »[43] نگذشته و شرایط زمانه ، دستخوش هیچ دگرگونی اساسی نشده بود ، حسینعلی میرزا پای به میدان نهاده به نوشتن احکام و شریعت جدید مبادرت می ورزد . و حال آنکه خود میرزا حسینعلی در کتاب اقدس تصریح می کند : « من یدعی امراً قبل اتمام الف سنه کامله انه کذاب مفتر»[44] یعنی ؛ هر کس ادعای امری را ، پیش از اتمام هزار سال کامل ، مدعی شود ، دروغگو و افترا زننده است. و از سوی دیگر در کتاب اقتدارات چنین می نویسد : « سوگند به نفس که همه ظهورات به این ظهور بزرگتر ، پایان گرفت ، و هر کس که پس از چنین ظهوری ، مدعی ظهور جدیدی شود ، او دروغگو و افتراء زننده است .»[45] و در جائی دیگر با کمال تعجب آمده ؛ « امتداد دین بهائیت بسیار لا اقل پانصد هزار سال است.»![46] و بدین گونه برای بهائیت جاودانگی قائل می شوند .!![47]واقعیت این است ، از آنجا که عقاید فرقه بهائیت بنای وحیانی ندارد و صرفاً بر ادعاها و اظهارات لفظیه رؤسای خود استوار گردیده ، در سطوح مختلف دچار تناقضهای آشکار می باشد. وجود این قبیل تناقضات در منابع و متون بهائی و مسائل عقیدتی این فرقه به حدی است که به گفته بهائی پژوهان « در صورت اتکاء به متون خودشان مجبوریم نصی را با ردّ نصی دیگر پذیرا شویم! »[48] و حتی خود رهبران این فرقه برای فرار از این تناقضات و اغلاط فراوان ، مجبور شده اند دراین صد ساله اخیر چند بار منابع مذهبی فرقه خود را تغییر داده ، تصحیح نموده یا آنها را دور از دسترس پیروان خویش قرار دهند .[49] تا آنجا که دسترسی و مطالعه برخی از منابع اصلی بهائیت حتی برای پیروان آن ممنوع است .دوم . ناسازگاری با اصول ادیان الهیادیان توحیدی دارای سه اصل کلی و مشترک یعنی توحید ، نبوت و معاد می باشند ؛ اما از آنجاکه فرقه بهائیت آسمانی و الهی نبوده و تنها بر اثر خواست های نفسانی و شیطانی عده ای شکل گرفته ، عقاید و باورهای آنها نیز با اصول مشترک ادیان الهی در تضاد و تناقض است ، زیرا ؛1 . انکار توحید ؛ نه تنها توحید در آیین بهائیت مورد اشاره و تاکید قرار نگرفته بلکه با ادعاهای الوهیت رهبران و بنیانگذاران این فرقه به شرک گرفتار گردیده است . به عنوان نمونه علی محمد باب در نامه خود به یحیی (صبح ازل) چنین می نویسد: « هذا کتاب من اللّه الحی القیوم قل کلّ من اللّه یبدون قل کلّ الی اللّه یعودون»[50] یعنی این نامه ای است از خدای زنده و بر پادارنده ی جهان [باب] بگو همه از خدا آغاز می شوند و همه به سوی او باز می گردند.! و همچنین ایشان در لوح هیکل الدین تصریح می کند ؛ « ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونته »[51]، یعنی علی قبل نبیل- که به حساب ابجد نبیل 92 است و محمد هم 92 - ذات خدا و کنه اوست.! حسینعلی میرزا نیز به صراحت در کتاب اقدس ادعا می کند : «گوش فرا دهید ای جماعت بهائیان که خدای شما از زندان بزرگ پیام می دهد که نیست خدائی جز من توانا و متکبر و خودپسند.»[52] و در کتاب مبین نیز می گوید : «اسمع ما یوحی من شطر البلأ علی بقعه المحنه و الابتلأ من سدره القضأ انه لا اله الا انا المسجون الفرید».[53] یعنی ؛ « گوش دار که از مصدر بالا بر زمین محنت و ابتلا این وحی نازل شد که نیست خدایی مگر من تنها که در زندان بدست بندگان ظالم خود گرفتارم» [54] و با این ادعا مردمان را به اطاعت و خشوع از خویش فرا خوانده و می گوید: « به تحقیق ظاهر شده است محبوب عالمین و مقصود عارفین و معبود اهل آسمان ها و زمین و محل سجده و سجود اولین و آخرین .»[55]نقد و بررسی­ ادعای خدایی توسط رهبران بهائی بر خلاف فطرت خداشناس بشر ، عقل سلیم و آموزه های توحیدی تمام ادیان الهی وکتب آسمانی خصوصاً قرآن کریم ، می باشد ؛ هر انسانی بر اساس فطرت و وجدان پاک خود می یابد که خودش مخلوق است و آفریدگار او هیچ شباهت و سنخیتی با او ندارد. پیامبران راستین الهی نیز همصدا با این ندای فطری همواره اساس دعوت خویش را بر مبنای توحید و پرستش خدای یگانه قرار داده اند. تکیه بر اصل بنیادین لا اله الا الله ، مبارزه با شرک و بت پرستی و دعوت به سوی بندگی و عبودیت خالق جهان سرلوحه رسالت همه پیامبران الهی بوده است. بر این اساس پیامبران الهی به هیچ وجه اجازه نداشته اند که مردم را به سوی عبادت و بندگی خود دعوت نمایند . خداوند در قرآن کریم به شدت این موضوع را محکوم می نماید: « وَمَن یقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِلَهٌ مِّن دُونِهِ فَذَلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ »[56] یعنی « و هر کس از آنان بگوید من [نیز] جز او خدایی هستم او را به دوزخ کیفر می دهیم [آری] سزای ستمکاران را این گونه می دهیم .» از این منظر یکی از ویژگی های پیامبران راستین این است که هرگز ادعای الوهیت و ربوبیت نداشته و مردم را دعوت به بندگی خود نمی کردند: « مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یؤْتِیهُ اللّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنَّاسِ کُونُواْ عِبَادًا لِّی مِن دُونِ اللّهِ »[57] یعنی برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم و نبوت به او بدهد سپس او به مردم بگوید: « غیر از خدا مرا پرستش کنید.»نکته قابل توجه اینکه سردمداران بهائیت پیوسته تلاش دارند چنین ادعاهایی را کتمان ، تحریف یا توجیه نمایند ؛ به عنوان نمونه ادعا می کنند باب یا بهاء انعکاس دهنده فیض یا نور الهی یا محل ظهور صفت یا اسم خدا بوده اند، نه خود خدا . و این در حالی است که تعابیر صریح و شرک آلود باب و بهاء به هیچ وجه پذیرای این قبیل توجیهات نمی باشد . مثلاً باب خود را «ذات و کُنه خدا »[58] می داند و جناب بهاء هم به این معنا گواهی می دهد ؛ « ان علیاً قبل محمد ذات الله و کینونیته الباقیه»[59] و خودش نیز به همین ترتیب در منتسب کردن خود به خداوند حد و مرز خاصی را نمی شناسد ؛ چنانکه در لوح سیاح علاوه بر آن که خود را « ظهور خدا » دانسته ، خود را « باطن خدا در غیب ناپیدا » نیز می خواند ، چنین اظهار می دارد : « و کل خلقوا بأمری» که همه موجودات را مخلوق خود دانسته است .!!![60] که همگی در تضاد کامل با فطرت و عقل سلیم ، آموزه های اصیل وحیانی و سیره پیامبران راستین الهی می باشد . 2 . نبوت جدید ؛ بهائیان در جهت زمینه سازی برای پذیرش نبوّت حسینعلی میرزا ( بهاء )، تلاش دارند که علی محمد باب را از جمله پیامبران خداوند محسوب کنند که به اراده خداوند متعال بعد از حضرت رسول اکرم(ص) مبعوث گشت و اهل عالم را به دینی جدید دعوت کرد! پیروان مسلک ساختگی بهائی، مدّعی اند که باب دو مقام داشت : الف - پیامبری مستقل و صاحب کتاب بود ! ب - بشارت دهنده به ظهور پیامبر دیگری به نام میرزا حسینعلی بود! بدین گونه با ظهور باب و بهاء شریعت اسلام الغاء گردیده و شریعتی مستقل و آیینی جدید به نام بهائیت به وجود آمده است.[61]نقد و بررسیادعای نبوت جدید توسط بهائیت و نسخ شریعت اسلام از زوایای مختلفی باطل بوده و دارای اشکالات اساسی می باشد :الف . ادعاهای متناقضادعاهای متناقض علی محمد باب - در زمینه رابطه با امام زمان (عج) ، مهدویت ، نبوت و الوهیت - و میرزا حسینعلی نوری - نظیر من یظهراللهی ، مهدویت ، ربوبیت و الوهیت- ، تناقضات و تعارضات درونی آموزه ها ، ناسازگاری با منطق و عقلانیت ، وجود اغلاط و اشتباهات متعدد[62] در کتاب ها ، الواح و نامه ها ، فقدان معجزه‌ای قابل پذیرش برای اثبات پیامبری [63]، ناتوانی در پاسخگوئی به سوالات و عجز در مناظره با علما و بالآخره تکذیب مکرر ادعاها و نوشتن توبه نامه توسط باب ، جملگی دلیلی آشکار بر بطلان چنین ادعائی است ؛ که با منطق و سیره پیامبران و اصول ادیان الهی در ناسازگاری کامل می باشد .[64] جهت تبیین بیشتر این موضوع کافی است نگاهی به مناظرات علما با باب و نوشتن توبه نامه باب بیندازیم :رسوائی در مناظراتمطابق اسناد تاریخی باب‌ در شیراز، اصفهان‌ و تبریز با علمای‌ عصر خود مواجهه مستقیم و مناظره‌ داشت و پس از ناتوانی و شکست مفتضحانه در دفاع از ادعاها و عقاید خود به استغفار و تکذیب روی می آورده است ؛ چنانکه به‌ اعتراف‌ سید حسین‌ یزدی - کاتب‌ و دستیار باب – محمد علی باب همهِ‌ مدعیات‌ خود را بالای‌ منبر مسجد وکیل‌ شیراز در حضور علما و مردم‌ تکذیب‌ می کند . و به‌ تصریح‌ نبیل‌ زرندی‌ (نویسندهِ‌ مشهور بهائی)، بر فراز منبر گفت: «لعنت‌ خدا بر کسی‌ که‌ مرا باب‌ امام‌ بداند.»[65] پس‌ از آن‌ نیز در ابلاغیهِ‌ معروف‌ به‌ «ابلاغیهِ‌ الف» ، ضمن‌ تصریح‌ به‌ جاودانگی‌ احکام‌ اسلام، از ادعای‌ بابیت‌ و نیابت‌ خاصهِ‌ امام‌ عصر (ع) برائت‌ می جوید . در اصفهان نیز باب پس از مناظره با برخی‌ از علمای‌ شهر ، بدلیل عجز و ناتوانی در دفاع از ادعاهای خویش ‌ از پاسخ‌ به‌ سؤ‌الات‌ علمی‌ آنان طفره می رود .[66] در تبریز نیز علی رغم اینکه ابتدا باب تلاش می کرد به اعتبار «سـیـادت» و انتشار شایعاتی‌ دربارهِ‌ ارتباطش‌ با امام‌ عصر «عج» ، مردم آن سرزمین را به سوی خود جلب نماید ، و تا حدودی نیز موفق می شود ، اما پس از برگزاری جلسه مناظره باب‌ با علمای‌ تبریز و ناتوانی باب در دفاع از عقاید و ادعاهایش و پاسخ به سوالات علما ، «عمقِ جهالت» وی‌ و بی‌بنیادی‌ ادعاهایش‌ در آن‌ مجمع‌ به وضوح‌ آشکار گردیده و علما و مردم‌ تبریز یکپارچه‌ با وی مخالف‌ می شوند . نکته قابل ملاحظه‌ در آن‌ مناظره، این‌ است‌ که‌ سؤ‌الات‌ علما از باب، حتی‌ به‌ اعتراف‌ منابع‌ بهائی پرسشهایی‌ «سطح‌ پایین» بوده‌ و حتی «سیر نزولی» داشته‌ است.[67] بدین خاطر باب‌ پس‌ از شکست‌ مفتضحانه‌ در بحث‌ با علما، چوبکاری‌ شد و سپس‌ عریضه‌ای‌ خطاب‌ به‌ ولیعهد نوشت‌ و در آن، ضمن‌ برائت‌ از از ادعای‌ بابیت‌ و دیگر ادعاها، اظهار ندامت ، توبه‌ و استغفار کرد.توبه نامه بابتوبهِ‌ باب‌ از دعاوی‌ خویش، که از مسلّمات‌ تاریخ‌ است‌ و نسخهِ‌ اصلی‌ این‌ توبه‌نامه‌ به‌ خط‌ وی، هـم‌اینک‌ در کتابخانهِ‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی موجود است‌ . هر چند به اعتراف فضل‌ الله‌ صبحی‌ - منشی‌ و کاتب‌ عباس‌ افندی‌ که‌ بعداً از بهائیت‌ برگشت - «بابیان‌ و بهائیان‌ نمی‌خواستند» این‌ نوشته‌ «پخش‌ شود تا مردم‌ ندانند که‌ سید باب‌ سخن‌ خود را پس‌ گرفته‌ و از آنچه‌ گفته‌ بازگشت‌ کرده» است.[68] و بدین خاطر همواره تلاش نموده اند تا اصل این سند را به روشهای گوناگون سرقت نموده و محو نمایند .[69] متن‌ توبه‌ نامه باب چنین‌ است: ‌«فداک‌ روحی، الحمد لله‌ کما هو اهله‌ و مستحقّه‌ که‌ ظهورات‌ فضل‌ و رحمت‌ خود را در هر حال‌ بر کافّهِ‌ عباد خود شامل‌ گردانیده، فحمداً‌ ثم‌ حمداً‌ که‌ مثل‌ آن‌ حضرت‌ را ینبوع‌ رأفت‌ و رحمت‌ خود فرموده‌ که‌ به‌ ظهور عطوفتش، عفو از بندگان‌ و ستر بر مجرمان‌ و ترحم‌ بر اعیان‌ فرموده. اُشهِدُ‌ الله‌ و مَن‌ عَبَده [70] که‌ این‌ بندهِ‌ ضعیف‌ را قصدی‌ نیست‌ که‌ خلاف‌ رضای‌ خداوند عالم‌ و اهل‌ ولایت‌ او باشد. اگر چه‌ بنفسه‌ وجودم‌ ذنب‌ صرف‌ است‌ ولی‌ چون‌ قلبم‌ موقن‌ به‌ توحید خداوند جلّ‌ ذکره‌ و شیوهِ‌ رسول‌ او و ولایه‌ اهل‌ ولایه‌ اوست‌ و لسانم‌ مقرّ‌ بر کلّ‌ مانزل‌ من‌ عند الله [71] است، امید رحمت‌ او را دارم‌ و مطلقاً‌ خلاف‌ رضای‌ حق‌ را نخواسته‌ام‌ و اگر کلماتی‌ که‌ خلاف‌ رضای‌ او بوده‌ از فلم‌ جاری‌ شد غرضم‌ عصیان‌ نبوده‌ و در هر حال‌ مستغفر و تائبم‌ حضرت‌ او را. و این‌ بنده‌ را مطلق‌ علمی‌ نیست‌ که‌ منوط‌ به‌ ادعایی‌ باشد. استغفر الله‌ ربی‌ و اتوب‌ الیه‌ من‌ ان‌ ینسَب‌ الی‌ امر[72] و بعضی‌ مناجات‌ و کلمات‌ که‌ از لسان‌ جاری‌ شده‌ دلیل‌ بر هیچ‌ امری‌ نیست‌ و مدعی‌ نیابت‌ خاصهِ‌ حضرت‌ حجه‌ الله‌ علیه‌ السلام‌ را محض‌ ادعی‌ [ ادعا] مبطل‌ است‌ و این‌ بنده‌ را چنین‌ ادعایی‌ نبوده‌ و نه‌ ادعای‌ دیگر. ‌مستدعی‌ از الطاف‌ حضرت‌ شاهنشاهی‌ و آن‌ حضرت‌ چنان‌ است‌ که‌ این‌ دعاگو را به‌ الطاف‌ و عنایات‌ بساط‌ راءفت‌ و رحمت‌ خود سرافراز فرمایند. والسلام»[73]‌و این گونه بود که علی محمد شیرازی همانند سایر پیامبران دروغین تنها به سبب یک تنبیه جزئی کلیه ادعاهای خویش را انکار می نماید . امری که به هیچ وجه در سیره پیامبران الهی وجود نداشته است و این خود دلیلی روشن در بطلان ادعاهای باب و بهائیت در جهت اثبات نبوتی جدید می باشد .ب . خاتمیت و جاودانگی اسلامدین اسلام ‌، دینی جهان شمول ‌، جاودانه و خاتم ادیان و شرایع الهی است. تبیین این موضوع نیازمند مراجعه به آموزه های وحیانی و منابع اصلی دین اسلام است که حقانیت آن و صحت نبوت پیامبر گرامی اسلام مورد پذیرش علی محمد باب و حسینعلی میرزا (بهاء الله) و سایر بهائیان قرار گرفته و بدان اذعان داشته و دارند .مروری بر آموزه های اسلامی مبین این واقعیت است که «خاتمیت»، یکی از ضروریات ، اصول اساسی و مورد اتفاق میان همه مذاهب و فرق اسلامی است ؛ بر مبنای این اصل، حضرت محمد بن عبدالله، پیامبر گرامی اسلام، آخرین پیامبر و فرستاده الهی در روی زمین است؛ یعنی، آخرین فردی است که از سوی خداوند، به عنوان «نبی» و «رسول»، به سوی بشر فرستاده شده و دین و شریعت وی (اسلام) آخرین آئین آسمانی است. آیات قرآن کریم و احادیث پیشوایان معصوم، با تعابیر گوناگون، کراراً به این اصل (خاتمیت پیامبر و دین او) تصریح و تأکید کرده اند، چنانکه خداوند در سوره احزاب می فرماید: « مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمًا[74] ؛ محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر هر چیزی داناست .» واژه «خاتم‌النبیین» در آیه فوق هر گونه که تلفظ شود ،[75] به این معناست که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی بوده و پیامبری با او ختم شده است. و بر همین اساس، «خاتم‌الانبیاء» یکی از القاب پیامبر گرامی اسلام(ص) می باشد. این امر علاوه بر کارکرد لفظ خاتم در دیگر آیات قرآن[76] ، حقیقتی است که مفسران مسلمان و همچنین فرهنگ نویسان صاحب‌نام تاریخ اسلام ، نیز بدان تصریح کرده‌اند.[77] و درک عامه مسلمانان نیز در سراسر تاریخ اسلام از واژه «خاتم النبیین» ، همان بوده است .افزون بر آیه فوق خاتمیت و جاودانگی دین اسلام، در آیات و روایات متعدد دیگر تبیین و تأکید شده است.[78] از جمله ؛1. خداوند در قرآن کریم صراحتاً پیامبر اعظم (ص) را بعنوان رحمه للعالمین معرفی می نماید : « وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ ؛[79]و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم . » تعبیر به العالمین (جهانیان ) - و استثناء در جمله منفی و نکره آمدن رحمت- آنچنان مفهوم وسیعی دارد که همه انسانها را در تمام اعصار و قرون تا پایان جهان را شامل می شود .2 . « وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا ؛[80] ما تو را جز بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم.» این آیه به صورت شفاف مخاطبان پیامبر اکرم(ص) را نه معاصران یا انسان‌های چند سده بعد بلکه همه مردم توصیف می‌کند.3 . همچنین خداوند به پیامبر دستور داده که بگوید: « وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ ؛[81] این قرآن به من (پیامبر) وحی شده است تا شما و کسانی را که این قرآن به آن‌ها می رسد انذار کنم.» «مَن بلغ» مطلق است و شامل تمام کسانی که در طی تاریخ، قرآن و تعالیم نبوی (ص) به دستشان می‌رسد، می ‌شود. علامه طباطبایی در ذیل آن می‌نویسد : « یدل علی عموم رسالته(ص) بالقرآن لکل من سمعه منه او سمعه من غیره الی یوم القیامة.»[82]4 . پیامبر اکرم(ص) در ضمن خطبه ای می فرماید : « انا خاتم النبیین و المرسلین و الحجة علی جمیع المخلوقین اهل السموات و الارضین ؛[83] من خاتم انبیاء و رسولان و حجت بر همه آفریدگان از اهل آسمان‌ها و زمین‌ها هستم.» همچنین در روایات بسیار متعددی ، پیامبرگرامی اسلام(ص) صراحتاً و کراراً مظهر «ختم نبوت » ، «ختم رسالت » ، « ختم ماسَبَق » و « ختم وحی» اعلام شده است .[84] چنانکه در حدیثی مشهور و متواتر پیرامون جاودانگی دین اسلام آمده : « حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامه وحرامه حرام ابدا الی یوم القیامه لایکون غیره ولا یجیء غیره ؛[85] حلال محمد ( ص) برای همیشه تاروز قیامت حلال خواهد بود و حرام او هم برای همیشه حرام می باشد ؛ غیر آن نمی باشد وغیر آن هم نمی آید .» همچنین درحدیث متواتر منزلت آمده : «یا علی انت منّی بمنزله هارون من موسی الا انّه لانبی بعدی ؛[86] ای علی منزلت تونسبت به من همانند منزلت حضرت هارون نسبت به موسی است ولی بعد از من نبی دیگر نخواهد بود .»5 . مولای متقیان علی(ع)، در نهج‌البلاغه، هنگام وصف پیامبر اکرم کراراً بر ختم نبوت و رسالت، و پایان یافتن وحی به وجود آن حضرت تأکید کرده است. به عنوان نمونه در خطبه 133 می فرماید: «ارسله علی حین فترهٍٍ من الرّسل... فقفّی به الرسل و ختم به الوحی ؛ خداوند پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که پیامبران نبودند... پس او را در پی پیامبران فرستاد و ارسال وحی را با او پایان داد.» و نیز در خطبه 173 چنین بیان می دارد : «امین وحیه و خاتم رسله ؛ پیامبر امانتدار وحی الهی و خاتم رسولان او بود.»6 . از امام باقر (ع) و صادق(ع) نقل شده است که فرموده‌اند: «لقد ختم الله بکتابکم الکتب و ختم بنبیکم الانبیاء ؛[87]خداوند به وسیله کتاب شما ”قرآن“، کتاب‌های آسمانی و به وسیله پیامبرتان محمد (ص)، سلسله انبیاء را خاتمه داد». و همچنین امام صادق (ع) در حدیثی دیگر می فرماید : «الله عز وجل ختم بنبیکم النبیین فلا نبی بعده أبداً، وختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده أبداً ؛[88] همانا خداوند به وسیله پیامبر شما سلسله پیامبران را به پایان برد؛ پس هرگز پس از او پیامبری نخواهد آمد، و به کتاب شما قرآن کتاب های آسمانی را پایان بخشید؛ پس هرگز پس از آن کتاب دیگری نخواهد بود.»شبهه افکنی هااز آنجا که خاتمیت پیامبر گرامی اسلام (ص) راه را بر هرگونه ادعایی در زمینه طرح نبوت و شریعت جدید می بندد ، طرفداران فرقه بهائیت ، با طرح شبهات و مطالب بی اساس ، درصدد تفسیر ، توجیه و تأویل خاتمیت نبوّت پیامبر گرامی اسلام (ص) برآمده تا به زعم خودشان ، ثابت کنند در اسلام ، راه رسالت و ظهور نبی صاحب شریعت و دین جدید، همچنان باز است ؛ به عنوان نمونه یکی از پیروان این گروه ، به نام روحی روشنی در کتاب خاتمیت می نویسد : « بعث رسول و نبی صاحب شریعت، ختم نشده، بل ظهور انبیای تابع و غیرمستقل که در خواب ملهم شوند، ختم گردیده است... بنابراین، جمله ی خاتم النبیین دلالت بر ختم و انقطاع بَعْثِ رسول ندارد؛ زیرا، هر رسولی، نبی نیست تا از ختم نبوت، ختم رسالت هم لازم آید .»[89] و بدین گونه نتیجه می گیرد که در قرآن ، خاتم النبیین، ذکر شده، ولی خاتم المرسلین نیامده است و لذا آمدن رسول دیگری پس از پیامبر اسلام (ص) نفی نشده است .در نقد و بررسی این قبیل ادعاهای مخدوش و بی اساس ، علاوه بر دلایل نقلی فراوان از کتاب و سنّت و اجماع مسلمانان که بر خاتمیت نبوّت و رسالت و جاودانگی شریعت اسلام، استوار است ، به اختصار گفتنی است ؛ که ختم نبوت، مستلزم ختم رسالت و شریعت است . توضیح این که ؛ « نبوّت، عبارت است از این که از جانب خداوند، به فردی، وحی شود که او به مقام نبوت برگزیده شده است، و نیز معارف و احکام الهی که بیان کننده ی اصول و فروع دین است، به او وحی گردد. رسالت، به این معنا است که از میان کسانی که به مقام نبوّت برگزیده شده اند، از جانب خداوند، مأموریت ویژه ای یافته اند تا معارف و احکام الهی را در سطحی وسیع تر، به بشر ابلاغ کنند و با کوشش در جهت اجرای آن ها در جامعه ی بشری، بشریت را به سوی کمال و سعادت سوق دهند. البته، پیامبران الهی، هر دو مقام را داشته اند؛ یعنی، هم حامل وحی و شریعت آسمانی بوده اند و هم مسئولیت ابلاغ و اجرای آن احکام را در جامعه ی بشری بر عهده داشته اند. از این رو، قرآن کریم، آن جا که از نبوت عامّه سخن گفته، گاهی از پیامبران با واژه ی النبیین[90] تعبیر آورده است که مسئولیت بشارت و انذار مردم را بر عهده داشتند و گاهی با واژه ی رُسُلَنا.[91] گویا آنان به خاطر گستردگی کار، چه بسا نیاز داشتند از بینات و معجزات بیش تری استفاده کنند. با این بیان، مطلب دیگری هم به دست می آید و آن این که می توان فرض کرد که کسی در شرایطی دارای مقام نبوّت باشد، ولی هنوز به مقام رسالت دست نیافته باشد و در زمان بعد، به عنوان رسول برگزیده شود، ولی عکس آن (کسی رسول باشد و به نبوت مبعوث نباشد) معقول نیست؛ زیرا، برگزیده شدن به مقام رسالت، بدون این که دارای مقام نبوّت باشد و شریعت الهی به او وحی شده باشد، نامعقول است.»[92] بنابراین با ختم نبوت ، خود به خود ختم رسالت هم پدید می آید. چون رسولی که نبی نباشد ، کارش عبث خواهد بود ؛ می شود فرستاده ای که خبری از وحی و آسمان ندارد ! پس هنگامی که خداوند در قرآن پیامبر گرامی اسلام را به عنوان « خاتم النبیین » معرفی می نماید ، دیگر آمدن رسولانی که خبر از جانب خداوند بیاورند، معنا نخواهد داشت. به سخنی دیگر با پایان یافتن مقام نبوت، مقام رسالت نیز پایان پذیرفت به این معنا که دیگر خبری از آسمان نمی آید و کسی به نبوت برانگیخته نمی شود تا معنای رسول خدا هم تحقق یابد. با پایان یافتن نبوت، رسالت هم خود به خود پایان می یابد .در یک جمع بندی با توجه به منابع اصیل اسلامی ، خاتمیت پیامبر گرامی اسلام بیان کننده سه موضوع مهم است : 1 . پس از پیامبر اسلام (ص) فردی به عنوان نبی، از جانب خداوند برگزیده نخواهد شد؛ یعنی، به کسی وحی نخواهد شد تا او پیامبر الهی باشد. 2 . پس از پیامبر اکرم (ص) و شریعت اسلام، شریعت دیگری از جانب خداوند ، برای بشر تشریع و نازل نخواهد شد و شریعت اسلام تا آخرالزمان، جاودانه باقی خواهد ماند. 3 . پس از پیامبر اسلام (ص) هیچ کس به عنوان رسول خداوند که مأموریت ابلاغ شریعت جدیدی به مردم دارد، مبعوث نخواهد شد و از آن جا که باب نبوت، بسته است، باب رسالت نیز بسته خواهد بود .[93] و هرگونه ادعایی در این زمینه کذب و غیر قابل پذیرش است . چنانکه در حدیثی پیغمبر گرامی اسلام (ص)می فرماید : « در امت من سیزده دروغگوی بزرگ (دجال) به دنیا خواهند آمد که همگی ادعای پیغمبری خواهند کرد. اما من آخرین پیغمبر هستم و پس از من پیغمبری نخواهد آمد.»[94]اعتراف بهاء ، لجاجت عبدالبهاءدر هر صورت اصل خاتمیت پیامبرگرامی اسلام و جاودانگی دین آن حضرت از هر جهت روشن و غیر قابل خدشه است ودر طول تاریخ اسلام نیز همواره ذهنیت مسلمانان هم بر ختم نبوت استوار بوده است . حتی شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی که از بزرگان فرقه شیخیه و مورد تأیید حسینعلی بهاء و بهائیان می باشند ،[95] و علی رغم اینکه در عقاید شیعه بدعت هایی نهادند و موجبات بروز و ظهور بابیه و سپس بهائیت شدند ؛ در تمامی نوشته های خویش به این که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداست ، تأکید داشتند و هم اینک نیز از هر یک از پیروان ایشان در این باره پرسش کنید، بی تردید همان را می گوید که تمامی شیعیان مبتنی بر آیات قرآن و روایات پیامبر (ص) می گویند . به عنوان نمونه شیخ احمد احسایی به استناد آیه چهلم سوره احزاب و حدیث معروف منزلت ، چنین می گوید : « حضرت محمدبن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم ، خاتم پیامبران است و پس از او هرگز پیامبری نخواهد آمد زیرا خداوند درباره ایشان فرموده است : ولکن رسول الله و خاتم النبیین ... و پیامبر اکرم خود نیز فرموده است : لا نبی بعدی. پس فرمایش آن حضرت حق است و باید بپذیریم و بنابراین عقیده ما این است که پس از آن حضرت پیامبری نیست و او خاتم رسولان است . »[96] و سید کاظم رشتی نیز در وصیت نامه اش می گوید : « وصیت من آن است که شهادت می دهم ... محمد بن عبدالله بنده و فرستاده خداست. تمام شرایع منسوخ شده اند، به جز اسلام که تا روز قیامت باقی خواهد بود .»[97]نکته جالب توجه اینکه حتی اصل «خاتمیت» پیامبر اسلام ،کراراً مورد اعتراف و استعمال مؤسس فرقه بهائیت (میرزا حسینعلی بهاء) نیز قرار گرفته است ؛[98] حسینعلی بهاء در عبارات گوناگونی که در کتاب‌ها و الواح گوناگون وی آمده، علاوه بر اطلاق عناوینی چون «خاتم رسل»، «خاتم انبیاء» و « خاتم‌النبیین » بر شخص پیامبر اسلام (ص) ، « خاتمیت » آن حضرت را نیز صریحاً و دقیقاً به معنی « انتهاء » و «پایان یافتن» سلسله نبوت و رسالت توسط آن حضرت گرفته است[99] : « لانّ الله تبارک و تعالی بعد الّذی ختم مقام النّبوه فی شأن حبیبه و صَفیه و خِیرَتِه مِن خلقه کما نزّل فی ملکوت العزّه : ولکنّه رسول الله و خاتم النبیین وعد أبصار بلقائه یوم القیمه[100] ؛ زیرا که خدای تعالی بعد از آنکه مقام نبوت را در شأن حبیب و برگزیده و بهترین فرد از بندگانش پایان بخشیده، همان طور که در ملکوت عزّت (قرآن) نازل شده است، ولکن محمد رسول خدا و خاتم نبیین است، دیدگان (عباد) را به لقایش وعده داده است... . » و همچنین بهاء در جایی دیگر چنین اذعان می دارد ؛ « الصلوه و السلام علی سید العالم و مربی الأمم الذی به انتهت الرساله و النبوه ؛[101] سلام و صلوات بر سید عالم و مربی امت ها. همو که رسالت و نبوت به وسیله ی او به انتها رسیده است. توجه داشته باشید ایشان معترف است که رسالت و نبوت به وجود آن حضرت خاتمه یافته است . » و با توجه به این امر، منطقاً راه بر هر گونه سفسطه و توجیه ناروای بهائیان از آیه 40 سوره احزاب و موضوع خاتمیت، مسدود می باشد.[102] جالب است که با وجود تمام این تصریحات و علی رغم پذیرش صریح حسینعلی بهاء ، عباس افندی ( عبدالبهاء ) باب و بهاء را پیامبرانی در ردیف سایر انبیاء شمرده ! و چنین می نویسد : «آن مظاهر نبوّت کلّیه که بالاستقلال اشراق نموده اند مانند حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت مسیح و حضرت محمد و حضرت اعلی [باب ] و حضرت جمال مبارک [بهاء]»! [103] قضاوت پیرامون چنین افرادی را بر عهده فریدون آدمیت وا می گذاریم که اعلام می دارد : «کسی که می‌گوید بهاءالله در زمره پیامبران بزرگ است و نام او را در کنار موسی و عیسی و زرتشت و محمد می‌آورد نمی‌تواند ادعا کند که من نماینده تفکر عقلی هستم؛ شارلاتانی است که می‌خواهد مردم را تحمیق کند.»[104]من یظهراللهی بهاءدر مقابل عده ای دیگراز بهائیان با توجه به قطعیت ختم رسالت و نبوت توسط پیامبرگرامی اسلام (ص) ، در صددند با تمسک به ادعاهای بی پایه و مغالطه آمیز ، خاتمیت را به نحوی دیگر توجیه نمایند ؛ از این منظر تکامل بشریت دارای مراحل کودکی و بلوغ است ؛ پیامبران آسمانی گذشته مربوط به دوره اول بوده که 6000 سال طول کشید و نبوت بالاترین مقام این دوره بود و اینک بشر وارد دوران طلائی بلوغ خود شده که سر شار از محبت و اخلاق نیک بوده ، از لعن و طعن و افترا و دروغ و حسادت دوری شده و از جنگ و جدال خبری نیست . بر این اساس حسینعلی بهاء نبی و رسول نیست ؛ ولی ایشان مظهر ظهور الهی هستند که با ظهورش دور جدیدی با مظهریت او شروع شده است . عبد الحمید اشراق خاوری ، نویسنده و مبلغ مشهور بهائی، می نویسد : « در قرآن سوره الاحزاب محمد رسول الله را خاتم النبیین فرموده جمال مبارک [حسینعلی بهاء] جل جلاله در ضمن جمله مزبوره می فرماید که : مقام این ظهور عظیم و موعود کریم از مظاهر سابقه بالاتر است ؛ زیرا نبوت به ظهور محمد رسول الله ختم گردید و این دلیل است که ظهور موعود عظیم [یعنی بهاء] ، ظهور الله است و دوره نبوت منتهی گردید زیرا که رسول الله خاتم النبیین بوده .»[105]توجیه فوق نیز همانند سایر ادعاهای فرقه بهائیت دارای ایرادات و اشکالات اساسی است ؛از جمله اینکه منظور از « من یظهره الله » چیست ؟ آیا با وحی آسمانی ارتباط دارد یا خیر؟ مطابق تصریحات فوق بهاء نبی نبوده و ارتباط وحیانی به خاطر خاتم النبیین بودن پیامبر گرامی اسلام گسسته شده است ؛ پس آوردن شریعت جدید و آوردن نام حسینعلی بهاء در ردیف پیامبران اولوالعزم توسط عبدالبهاء چگونه پذیرفتنی می باشد ؟ و همچنین ادعای ظهور الهی و داشتن مقامی بالاتر از پیامبران با اینکه بنا به تصریح خود بهاء هیچ گونه ارتباطی با وحی ندارد،[106] سخنی لغو و بیهوده است . از سوی دیگر بنا بر تصریح بهاء ؛ « منتهی رتبه تکمیل هیاکل بشریه [آدمی زادگان] به رتبه نبوت است »[107] یعنی آخرین رتبه ای که یک انسان می تواند داشته باشد، مقام نبوت است و اصلاً صحبتی از دوان کودکی بشر نیست . حال با این سخن خود بهاء و مقایسه آن با سخن دیگرشان که مقامش از مظاهر سابقه بالاتر است ، یا باید بگوییم ایشان خارج از هیاکل بشریه اند ! یا مقام من یظهره اللهی پایین تر از پیامبری است . همچنین ادعای اینکه منتها رتبه در دوران بلوغ بشر ، «مظهریت ربوبی و الهی» است و انبیای قبل مظهر نبودند ، نیز با متون بهائی در تعارض است . به عنوان نمونه عبدالبهاء تصریح دارد ؛ « انبیای الهیه مظاهرند»[108] یعنی، انبیاء قبل هم مظهر بودند . همچنین ؛ «مظاهر کلّیه الهیه مطّلع بر حقائق اسرار کائناتند لهذا شرایعی تأسیس نمایند که مطابق و موافق حال عالم انسانست .»[109] از این رو با توجه به تأسیس شریعت توسط انبیاء الهی ، مظهریت اختصاصی به دوران جدید ندارد .گذشته از این طرح دوران بلوغ بشریت - که سرشار از اخلاق نیک و حسنه بوده و از جنگ و جدال خبری نیست و حسینعلی بهاء مظهر الهی در این دوران است - نیز به هیچ وجه با رفتارهای بزرگان بهائیت و کشمکشهای خونین ، اتهامات زشت ، فحاشی های رکیک میان آنان و ایجاد قتل و آشوب های داخلی در ایران و کشورهای اسلامی توسط بابیه و بهائیان و دو جنگ خانمان سوز جهانی و جنگ ها و جنایات دیگری که در نقاط مختلف این کره خاکی در حال وقوع است ، سازگاری ندارد و با توجه به سایر اشکالات فوق سفسطه ای بیش نیست .اکنون با توجه به مباحث گذشته اثبات می گردد که بالاترین مقام بر خلاف ادعای بهائیت ، « نبوت » است که با توجه به دلایل متعدد و اعترافات بهاء و بسیاری از پیروانش توسط پیامبر گرامی اسلام به پایان رسیده است . و بنا بر تعالیم اسلام و قرآن که بهائیان هم آن را باید قبول داشته باشند ، سرآمد و اجل امت اسلام روز قیامت است . بدین ترتیب بازهم مخمصه ای سخت فراروی بهائیت قرار می گیرد که بالآخره مقام حسینعلی بهاء چیست ؟ و ادعای نسخ اسلام و دیانت جدید چگونه و بر اساس کدام دلیل قابل اثبات می باشد ؟ [110]تداوم فیض الهیعلاوه بر شبهات فوق عده ای از بهائیان برای تحریف خاتمیت رسول اکرم (ص) و نفی جاودانگی دین اسلام ، موضوع « تداوم فیض الهی» را مطرح می کنند که ایجاب می نماید برای تأمین سعادت بشر و تکامل معنوی وی همواره دین جدیدی مطابق با مقتضیات زمان بیاید . از این روی ختم رسالت و نبوت ، به زعم بهائیت منافی مقتضیات زمانه و تداوم همیشگی فیض الهی است .شبهه فوق نیز از ابعاد گوناگون دارای اشکالات اساسی است ؛ زیرا از منظر آموزه های اسلامی تداوم فیض الهی ، اصلی ضروری است .[111] و ختم نبوت تنها به معنی انقطاع مأموریت الهی است برای ارشاد و هدایت ، نه انقطاع فیض معنوی نسبت به سالکین الی الله.[112] از سوی دیگر معلوم نیست که چرا تداوم فیض الهی باید با عرضه دین های جدید پیوند زده شود ؟! آیا لازمه تداوم فیض، ظهورات متعدد است یا کمال ظهورات؟ آیا این از عهده خدا خارج است که دینی جامع و کامل را به عنوان برنامه جاودانه سعادت بشر در اختیار او قرار دهد؟ آیا می بایست هر ادعائی را فیض الهی و محتوای عقاید مدعیان را ، پاسخگوی مقتضیات زمانه و نشانه شدت گرفتن فیض الهی بدانیم ؟! آیا با نسخ قرآن و تعالیم آسمانی، و جایگزین شدن آن با کتاب بیانِ باب یا کتاب اقدسِ بهاء با آن ویژگی های شگفت آور ، واقعاً فیض خدا شدت گرفته است یا رو به سوی سستی و ضعف و ناپدیداری نهاده است ؟ و این در حالی است که اساساً با بررسی جامع در آثار و منابع اولیه بهائیت ، به این نتیجه می رسیم که طرح مسئله فیض از سوی این عده ، تنها به خاطر اثبات ادعای میرزا حسینعلی است ، نه اینکه به حقیقت تداوم فیض ایمان و اعتقادی داشته باشند . چنانکه میرزا حسینعلی می نویسد : « و نفسی الحق قد انتهت الظهورات الی هذا الظهور الاعظم و من یدعی بعده انه کذاب مفتر.»[113] یعنی ؛ سوگند به نفس که همه ظهورات به این ظهور بزرگتر، پایان گرفت، و هر کس که پس از چنین ظهوری ، مدعی ظهور جدیدی شود، او دروغگو و افتراء زننده است . و افندی در مواضع متعدد بر « غیر متناهی » و ابدی بودن بهائیت تصریح دارد ؛[114] از جمله در «مکاتیب» خود اذعان می دارد که: «چه که این کور[115] را امتداد عظیم است و این دو را فصحت و وسعت و استمرار سرمدی ابدی.»[116] ؟! چطور می شود جاودانگی اسلام را به خاطر عقیده به عدم قطع فیض الهی مورد تشکیک قرار می دهند ولی اعتقاد به اصل تداوم همیشگی فیض الهی ، به موجب عقیده بهائیت به تحقق ظهورات بعدی نیست؟! [117]از دیگر سو توجه به این نکته ضروری است که ادیان الهی در سیر تاریخی خود یک دوره تکاملی را گذرانده اند و این پیشرفت و گسترش ، تضادّی با خاتمیت اسلامی ندارد . زیرا ؛ یکی از انگیزه های تغییر شرایع در گذشته ، پیدایش نیاز راستین به یک نظام قانونی کامل تر بوده است . در حقیقت ، مبنای گذاردن قانون نیاز هائی است که از نهاد یا فطرت انسانی سرچشمه می گیرد و چون سرشت بشر ، حقیقتی ثابت می باشد ، خواه ناخواه اصول و بنیان های قانون الهی ، یکنواخت و تغییر ناپذیر خواهد بود . البته چون طبیعت انسانی به تناسب شیوه زندگی ، نمود ها و پدیدارهای گوناگونی را از خود بروز می دهد زمینه های رو بنائی قانون ، بنابر آن دگرگونی ها، تحوّل می یابد و از این رو چنانچه یک نظام حقوقی پایه گذاری شود که تمام نیاز های طبیعی بشر را به نحو کامل مورد عنایت قرارداده بنیان هایش الهام گرفته از آنها باشد و آنگاه برای پدیده ها و رویدادهای جزئی و روبنائی هم ، راهی قانون ساز پیش بینی نماید، لزومی برای نسخ این نظام نخواهد بود بلکه آن سیرتکاملی در درون همین نظام نهفته است و آن را به مرور زمان رو به کمال می برد و دین اسلام نیز بر همین فطرت ثابت بشری استوار است .[118]رمز جاودانگی اسلامو بالآخره ممکن است این پرسش برای خوانندگان محترم مطرح شود که ؛ چگونه دین پانزده قرن پیش، پاسخ گوی جهان امروز است ؟[119]در پاسخ گفتنی است ؛ اسلام همواره به عنوان دینی زنده و سازگار با نیازهای اعصار و قرون مختلف، شناخته شده است. جرج برنارد شاو ، در مقدمه کتاب Mohammad The Apostle of Allah می نویسد : « من همیشه نسبت به دین محمد (ص) به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آورش، نهایت احترام را داشته ام . به نظر من، اسلام ، تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد . من چنین پیش بینی می کنم و از هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد (ص) مورد قبول اروپای فردا خواهد بود».[120] این که چرا دین اسلام ، زنده ، پویا و ماندگار است ، علل مختلفی دارد که می توان به بعضی از آنها اشاره کرد :الف . عنصر امامت خداوند متعال درباره ختم دین خود می فرماید: « امروز کافران از این که به دین شما اختلالی رسانند ، طمع بریدند ؛ پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و بهترین دین را که اسلام است، برایتان برگزیدم ».[121] بر این اساس، عنصری در دین تعبیه شده که حافظ دین است و از آن جا که مراد «الیوم»، روز غدیر است، آن عنصر، «امامت» است. در تفاسیر شیعی، این مسئله مسلّم است و در منابع اهل سنت نیز به آن اشاره شده است .[122] و امامان معصوم (ع) برای محفوظ ماندن اسلام در طول تاریخ حضور خود ، سه کار انجام دادند ؛ الف . در کنار تأیید آیات قرآن ، سنت نبوی را عیناً نقل کردند و نگذاشتند که حوادث پس از رحلت و ممنوعیت نگارش حدیث، سنت نبوی را نابود سازد و با این کار، منابع دین را حفظ کردند . ب . روش های فهم قرآن ، سنت و استنباط احکام اسلام را آموزش دادند تا عالمان بتوانند رأی اسلام را در هر زمینه، از منابع آن، استخراج و استنباط کنند. این روش - که اجتهاد مصطلح شیعی بر پایه آن بنا شده است - راهی است که می تواند رأی اسلام را در همه زمان ها، درباره هر موضوعی از منابع دین به دست آورد . ج .کسانی را که دارای شایستگی لازم برای به کارگیری این روش هستند، به مردم معرفی کردند .ب . عنصر اجتهادفرآیند «اجتهاد» به عنوان عاملی پایا و پویا در ادوار مختلف تاریخ و در مواجهه با مسائل هر عصر، راه استنباط و اکتشاف عالمانه معارف دینی را گشوده و حضور مستمر و پاسخ گوی دین را میسّر ساخته است . در پرتو اصل اجتهاد است که اسلام با مقتضیات زمان و نیاز‌های نوین منطبق شده و به بن‌بست نمی‌رسد. فقها از طریق اجتهاد به تبیین و حل و فصل مسایل جدید می‌پردازند. اجتهاد با تفویض اختیارات ویژه به حاکم دینی قلمرو اختیارات وی در اداره کشور را بسط داده و از بروز معضلات سیاسی و اجتماعی جلوگیری می‌کند .[123]ج . قوانین ثابت و متغیرانسان دارای نیازهای ثابت و متغیر است و دین اسلام، برای نیازهای ثابت، قوانین ثابت و برای نیازهای دگرگون شونده، قوانین متغیر وضع کرده است . دکتر واگلری - استاد تاریخ تمدن اسلامی در دانشگاه ناپولی ایتالیا - ضمن بیان امتیازات اسلام، درباره عنصر انطباق پذیری قوانین آن با شرایط هر عصر می نویسد: «... تعجب ما از دینی افزوده می شود که مبادی اساسی اخلاق را بر پایه انتظام و وجوب پایه ریزی می کند و واجبات انسان را نسبت به خویشتن و دیگران، در قالب قوانین دقیقی می ریزد که تحوّل و تطوّر را پذیرنده است و با عالی ترین ترقّیات فکری متناسب می باشد.»[124]د . پیوند با عقل یکی از مهم ترین علل جاودانگی اسلام ، پیوند مستحکم آن با عقل است . دین و خرد در اسلام ، دارای رابطه و جدایی ناپذیری است ؛ آیات متعددی وجود دارد که مسلمانان را به تعقل دعوت و از عدم تعقل منع می‌نماید نظیر ؛ «کَذلِکَ یبَینُ‌ اللهُ‌لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»[125] اسلام در عرصه اعتقادات، تقلید را برنمی‌تابد و پذیرفتن اصول عقاید را به دلیل و عقل منوط می‌نماید و در عرصه شریعت و فقه نیز عقل عِدل قرآن و سنت و از منابع استخراج شریعت محسوب می‌شود ؛ «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل ما حکم به الشرع حکم به العقل ؛[126] هر آن چه عقل حکم می کند شرع نیز حکم می کند و آن چه شرع حکم می کند ، عقل نیز همان گونه حکم می کند.»ه .جامع بودن همه سونگری و در نظر گرفتن تمامی ابعاد و جوانب حیات بشری و فرو ننهادن هیچ یک از حوزه هایی که انسان در آنها نیازمند هدایت های الهی و دینی است، سهم به سزایی در جاودانگی اسلام دارد. ادوارد گیبون [127] می نویسد : «قرآن... قانون اساسی، شامل رویه قضایی و نظامات مدنی و جزایی و حاوی قوانینی است که تمام عملیات و امور مالی بشر را اداره می کند... دستوری است شامل مجموعه قوانین دینی و اجتماعی، مدنی، تجاری، نظامی، قضایی، جنایی و جزایی. همین مجموعه قوانین، از تکالیف زندگی روزانه تا تشریفات دینی، از تزکیه نفس تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومی تا حقوق فردی و از منافع فردی تا منافع عمومی و از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب و مکافات این جهان تا عذاب و مکافات جهان آینده، همه را در بر دارد».[128]و . هماهنگی با فطرت و طبیعت انسان ها در عین دارا بودن تفاوت ها و دگرگونی هایی که بر اثر شرایط زمانی و مکانی بر آنها عارض شده است، فطرت یگانه ای دارند. هر اندازه آیینی با اصول فطری انسان ، پیوند محکم تری برقرار کند ، از پایایی و ماندگاری بیشتری برخوردار خواهد بود و هر قدر از آن فاصله گیرد، گرفتار ناپایداری و ناماندگاری خواهد شد . «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ ؛[129] پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است آفرینش خداى تغییرپذیر نیست این است همان دین پایدار ولى بیشتر مردم نمى دانند ». این آیه به طور صریح دین را - که مراد اسلام است - یک نوع فطرت و خلقت الهی توصیف می‌کند که با آفرینش انسان در هم آمیخته و چنان با آن عجین شده است که قابل تبدیل و انفکاک نیست. آیه شریفه نه تنها بر جاودانگی اسلام دلالت می‌کند ، که در مقام تبیین و تفسیر مبنای علمی آن نیز می‌باشد.[130]ز . جهانی بودنقرآن، هیچ گاه مخاطب خود را اعراب یا قوم دیگری قرار نداده و همواره به جمیع مردم و یا مؤمنان خطاب نموده و هدایت خود را شامل همه انسان‌ها (الناس [131] و العالمین[132] )دانسته است.ح . تحریف ناپذیرییکی از امتیارات مهم اسلام نسبت به سایر ادیان الهی قبل از خود ، تحریف ناپذیری آن است ؛ « وَ إِنَّه لَکِتابٌ عَزِیزٌ لاَ یأتِیهِ البَاطِلُ مِن بَینِ یدَیهِ وَ لاَ مِن خَلفِهِ تَنزِیلٌ مِن حَکِیمٍ حَمِیدٍ»[133] این آیه صراحت دارد که هیچ‌گونه بطلان و نسخی تا قیامت دامن‌گیر قرآن نخواهد شد. علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: « فالمراد بقوله «من بین یدیه و لا من خلفه» زمان الحال و الاستقبال اَی زمان النزول و ما بعده الی یوم القیامه».[134]ط . عصری نبودن قرآن این که قرآن به وقایع زمان خود و یا به گذشته ها اشاره کرده است، آن را منحصر به یک عصر نمی سازد؛ زیرا قرآن، منحصر به ذکر چند حادثه و نکته تاریخی گذرا نیست. این کتاب، مشتمل بر معارفی جاودان، در باب خداشناسی، کیهان شناسی، انسان شناسی، راه شناسی، راهنماشناسی و مجموعه گسترده ای از احکام، اخلاق و ... است که همه زمان ها را پوشش می دهد و هدایت بشریت به سوی سعادت را در هر مقطع تاریخی تأمین می کند.[135] از طرفی وقایع تاریخی بیان شده در قرآن، هر چند مربوط به گذشته است، ولی کار کرد آنها، مربوط به آینده است و به عبارت دیگر، هر یک از آنها، بیانگر نوعی سنت تغییرناپذیر تاریخی یا حکم و قانون کلی عمومی است . افزون بر این، در قرآن ، از آینده و آیندگان نیز سخن بسیار گفته شده است به عنوان مثال، قرآن از آینده بشریت سخن رانده و آینده ای درخشان در سایه حاکمیت توحید، تقوا و عدالت را نوید داده است .[136] با چنین ویژگی هایی دین مبین اسلام پاسخگوی تمامی نیازهای بشر و جهان در همه زمان ها می باشد . 3 . انکار قیامت ؛ قیامت بعنوان یکی از اصول مسلم ادیان توحیدی از نگاه علی محمد باب و حسینعلی میرزا موهوم و دروغ پنداشته شده است ؛ [137] باب در کتاب بیان با عبارات چند پهلو و مبهم و به هم بافته تحت این عناوین که « قیامت عبارت است از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان و به هر اسم »[138] و « یوم قیامت یومی است مثل کل ایام شمس طالع می گردد و غارب »[139] و « جنت عبارت است از اثبات یعنی تصدیق و ایمان به نقطه ظهور »[140] و « نار عبارت است از نفی یعنی عدم ایمان به نقطه ظهور و انکار او »[141] به نفی قیامت و بهشت و جهنم می پردازد و در ادامه به گونه ای خاص تعبیرهای خود بافته و بسیار مبهم درباره مرگ ، قبر ، سوال ملائک ، میزان ، صراط ،حساب ، پاداش و جزا ارائه می دهد و در نهایت به نفی آنها اقدام می نماید. حسینعلی بهاء نیز بر این عقیده است که با ظهور او قیامت برپا شده است ، در کتاب لوح اقدس می گوید: « به تحقیق قیامت برپا شد و اسرافیل هم در صور دمید و منادی هم ندا داد. و زمین هم به ظهور من متزلزل شد و کوه ها هم به ظهور من مانند پنبه زده شد و آسمان ها هم پیچیده شد. و بهشت هم در طرف راست قرار داده شد. و آتش هم باشتغال درآمد باز هم انکار می کند.» بعد می گوید: « ای جماعت بهائیان گوارا باد شما را این بهشت که بقاء جمال من است و همچنین در جای دیگر می گوید: بگو به مردم که قیامت برپا شد و گذشت قیامت تمام شد قیامت و صاحب قیامت که من باشم آمد و زلزله زمین تمام شد و اگر کسی بگوید که بهشت کو و کجاست آتش دوزخ، پس ای جماعت بهائیان جواب مردم را بگوئید که قیامت عبارت از ظهور میرزا حسینعلی است و بهشت دیدن روی میرزا حسینعلی است، آتش دوزخ همان جان توست. در صورتیکه ایمان به حسینعلی نیاورده باشید.»[142] بر این اساس بهائیان معتقدند روز رستاخیز فرا رسیده است و آن ساعت موعود روزی بوده که بهاء خود را به نبوت دعوت کرده است و قیامت مردمان گذشته برپا شد و مردم همه از قبرها بیرون آمدند و نتیجه اعمال خود را دیدند و زمین از وقایع گذشته خود خبر داد و همه مردمان روی زمین از زنده و مرده در پیشگاه رب العالمین حاضر گشتند و اهل بهشت با دیدار جمال میرزا بهاء به بهشت رسیدند و اهل آتش چون از لقاء او محروم شدند و از نفس خود پیروی می کردند ، مستحق دوزخ شدند.[143]نقد و بررسیبه طور کلی مفهوم قیامت، بهشت و جهنم ، برزخ و معاد از دید این فرقه با اصول و عقائد مشترک ادیان الهی تفاوت اساسی داشته و به هیچ وجه در چارچوب آموزه های وحیانی نمی گنجد ؛ قرآن کریم - که حقانیت آن مورد تأئید بهائیت است - معاد و زندگی مجدد انسان ها را یک اصل مسلّم دانسته و هدف از آن را چنین بر می شمارد : « فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ . وَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ ؛ هر کسی ذره ای عمل نیک و خوب انجام داده آن را مشاهده کند و هر کسی عمل بد از او سر زده آن را ببیند»[144] و پیرامون زمان قیامت ، چگونگی وقوع و تحولات بعدی آن در آیات متعدد علائم و نشانه هائی آشکاری را ذکر کرده است ؛ نظیر آنکه نظام کنونی عالم با پدید آمدن زلزله عظیم در زمین ، شکافته شدن دریاها ، به حرکت آمدن کوه ها و در هم کوبیدنشان ، خاموش گشتن ماه و خورشید و ستارگان عظیم ، پر از دود و ابر شدن فضای آسمان و ... دگرگون می شود . چنانکه در سوره قیامت می فرماید : « هنگامی که چشم ها از شدت هول و وحشت به گردش درآید و مضطرب شود ـ زمانی که ماه بی نور شود ـ زمانی که خورشید ماه یکجا جمع شود»[145] در چنین روزی مردم در برابر پروردگار جهانیان به پا خاسته و در یک صحنه جمع می شوند ، دادگاه عدل الهی تشکیل گردیده به محاسبه اعمال ، افکار ، عقاید ، اوصاف و اخلاق آدمی پرداخته می شود ؛ مؤمنان روسفید ، شاد و خندان به سوی بهشت و کافران و منافقان ، رو سیاه و اندوهگین به سوی دوزخ روانه می گردند و علامت های دیگری که در آیات و روایات اسلامی بیان گردیده است .[146] بنا بر این ادعای بهائیت پیرامون برپائی قیامت و ارائه تفسیری متفاوت از آن ، آن قدر سست و بی‌بنیاد و فاقد پشتوانه دینی و منطقی است که با اندک توجهی بطلان آن آشکار می باشد .[147]سوم . ناسازگاری با اصل مهدویتانتظار ظهور منجی عقیده ‌ایست که در ادیان آسمانی و مذاهب‌ مختلف‌ جهان، به مثابه یک اصل مسلم، مورد پذیرش است . مطابق این آموزه در آخرین دوره‌های تاریخ بشریت، در حالی که جهان مملو از ظلم و جور شده است، مصلحی الهی خواهد آمد و نظام جهان را بر اساس پرستش و عبادت خدای یگانه بر مبنای عدل و دوستی برپا خواهد نمود. قرآن‌ کریم در این زمینه‌ می‌فرماید: « وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ؛[148] و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که‌ بندگان‌ صالح‌ من‌ وارث‌ زمین‌ خواهند شد.» در اسلام نیز اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (عج) به عنوان منجی عالم بشریت بر پایه قویترین برهان های نقلی و عقلی استوار است ؛ « وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ[149] ؛ یعنی اراده کرده ایم بر کسانی که ضعیف نگاهداشته شده اند منت گذارده و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملک و جاه گردانیم. »[150] و هیچ یک از مسلمانان به انکار یا تشکیک در آن نپرداخته اند .تحریف مهدویت ؛ سید علی محمد باب در ابتدا با توجه به این اعتقاد راسخ در میان جامعه اسلامی خود را باب و وسیلهِ‌ ارتباط مردم با امام زمان (عج) دانسته و می نویسد: « فرض است بر مقام رحمت خداوند عالم که از جانب حجت خود عبدی را با حجت وافیه منتخب و اظهار فرماید تا آنکه سبیل اختلافات را به نقطة وحدت برساند »[151] وی با این جملات ضرورت وجودی باب و واسطه با امام زمان را متذکر می شود . باب به مرور زمان ادعای خود را تغییر داده و از «مهدویت » سخن به میان می آورد و با ادعای «قائم منتظر» و « مهدویت » می گوید : « منم آن کسی که هزار سال می باشد که منتظر آن می باشید.»[152] سپس ملاحسین بشرویه ای را « باب » خویش نامیده و برای دعوت به خراسان فرستاد تا مردم را گرد آورده و با درفش های سیاه خروج کنند.! علی محمد خود نیز برای این که به مقتضای حدیثی که می گوید: «امام زمان (عج) از مکّه ظهور خواهد کرد و یارانش از خراسان بیرون می آید» ، به حجاز می رود هرچند به دلیل ترس از مطرح کردن ادعای خویش به بوشهر باز می گردد . سید باب در نوشته های آخر خود تلاش می نماید با تفسیرها و تأویلات مضحک احادیث مهدویت را بر خود تطبیق دهد . هرچند مدت دعوت قائمیت و مهدویت او، حدود دو سال و نیم در آخر زندگی اش بیش نبود و با وجود توبه نامه، در ادعای خویش ، ثبات قدم نداشته است .[153]انکار مهدویت ؛ پس از باب ، میرزا حسینعلی نوری نیز ابتدا در نوشته هایش در صدد تطبیق روایات مربوط به امام مهدی (عج) بر خویش بر آمد . اما از آنجا که پس از ادعای الوهیت و خدایی وی این عقیده سد راه او قرارگرفته بود ، وجود امام زمان (ع) را موهوم دانسته و می نویسد : « بعین بصیرت مشاهده کنید هزار سال أو أزید جمع فرق اثنی عشریه نفس موهومی را که اصلاً موجود نبوده مع عیال و اطفال موهومه در مدائن موهومه محل معین نمودند.»[154] به همین طریق دیگر مبلغین بهائی وجود آن حضرت را انکار می نمایند.نقد و بررسیآموزه مهدویت اعتقادی سازنده، متکامل ، امیدبخش و ترسیم کننده آینده ای متکامل برای جهان و بشریت است ؛ که از پشتوانه قویترین برهان های نقلی و عقلی استوار می باشد . پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) ضمن بیان ویژگی های آن در احادیث متواتر ، امّت را به انتظاری سازنده برای ظهور منجی دادگستر ترغیب نموده اند . هر چند در طول تاریخ همواره برخی از افراد بیمار دل ، جاهل و جاه طلب با طرح ادّعاهای واهی در صدد سوء استفاده از این آموزه الهی برآمده و با ایجاد انحراف و اختلاف در بخش هائی از جامعه اسلامی زمینه های عقب ماندگی ، نفوذ و تحقق اهداف شوم استعمارگران را فراهم آورده اند . و این در حالی است که چنین ادعاهائی آنقدر سست و بی بنیاد است که نه تنها با ویژگی ها و نشانه هائی که در کتب آسمانی و و متون اصیل اسلامی پیرامون مهدویت وجود دارد ، سازگار نیست بلکه در تناقض کامل با اعترافات محمد علی باب می باشد :اقرار و اعتراف باب و بهاء ؛ مبلغین بهائی در حالی وجود حضرت مهدی (عج) را انکار می نمایند که علی محمد درباره وجود امام دوازدهم شیعیان و سایر خصوصیات آن حضرت بارها اقرار واعتراف نموده و منکرین وجود آن حضرت را کافر می داند. به عنوان نمونه در کتاب صحیفه عدلیه صریحاً نام امام زمان (عج) را ذکر می کند : « الحجة القائم محمد بن الحسن صاحب الزمان »[155] و در صفحه 42 آن می نویسد: « و شهادت می دهم که قائم آل محمد امام بر حق من است » ودر تفسیر سوره کوثر صفحه 88 راجع به غیبت حضرت مطلبی را آورده که خلاصه و ترجمه آن چنین است : « فَلا شَکَّ فی وُجودِ الإمامِ الغائِبِ القائِمِ المَستور سَلامُ الله عَلَیهِ ... » یعنی؛ « پس شکی در وجود امام غایب نیست محققاً وجود او هم چون آفتاب در وسط ظهر ظاهر و هویدا است ... » و ادامه می دهد که « هرکس در باره او شک نماید ، در قدرت خدا شک نموده که به تحقیق کافر شک زده ای است » همچنین در کتاب بیان فارسی و کلیه آثارش سخن از « من یظهره الله » دارد که به عقیده باب منظور از من یظهرالله ، «محمد بن الحسن العسکری » است . چنانکه می گوید : « من یظهره الله اسمش محمد است . » [156] و « محل ظهور او مسجد الحرام است » [157] میرزا حسینعلی ( بهاء ) بعد از مرگ باب ابتدا ادعای مهدویت و من یظهراللهی می کند و امروزه نیز بهائیان معتقدند او من یظهرالله است . اینک باید از عبدالبهاء و بهائیان پرسید : اگر امام زمان موهوم است چرا سید باب و میرزا حسینعلی اسم و خصوصیات آن را در کتاب های خود ذکر می کنند و ادعای مهدویت می نمایند و آغاز کار خود را مهدی معرفی کردنِ خود قرار دادند . ؟!!نشانه های مهدی(عج) ؛ ویژگی های مهدی موعود در منابع اصیل اسلامی به نحوی دقیق و روشن و با ذکر جزئیات آن تبیین شده که راه هر گونه ادعای نادرست را می بندد ؛ مطابق روایات متواتر اسلامی حضرت مهدی(عج) پسر امام حسن عسکری(ع) و مادرش کنیز است . رسول گرامی اسلام ( ص) فرمود : « نهمین فرزند از نسل حسین همنام من است لقبش مهدی است ، آمدن او را به جهانیان مژده می دهم .».[158] آن امام معصوم ، عابدترین، عادل ترین، عالم‌ترین، راستگوترین مردم است. و خّلقاً و خُلقاً شبیه‌ترین مردم به رسول خدا (ص) است . ابتدا از مکه قیام می کند و انقلابی جهانی را سازمان دهی می‌کند. تعداد سران سپاه او 313 نفر است تمام اشرار و پلیدان را از بین برده و خداپرستی و درستکاری را در زمین رواج می‌دهد، مهر ومحبت و عدالت را در جهان می گستراند وبر عرصه گیتی حکومت خواهد کرد . مردم در عصر آن مصلح الهی ، حکومت آسمانی را تجربه می‌کنند که همه پیامبران و امامان پیشین، آرزوی آن را داشته‌اند. در این عصر است که عیسی مسیح (ع) از آسمان بر زمین آمده و مهدی (عج) را یاری می‌رساند . و سرانجام حضرت مهدی (عج) بعد از سال ها حکومت الهی، بدست شقی ترین مردم به شهادت می‌رسد .فقدان علائمنیم نگاهی بر نسب خانواده ، خصوصیات اخلاقی و رفتاری علی محمد باب و ادعاهای متناقض وی و سایر اقداماتی که در طول زندگی خویش انجام داد ، همگی مبین این حقیقت است که روایات مهدویت نه تنها بر علی محمد باب صدق نمی کند ؛ بلکه از ابعاد متعدد ادعاهای بابیت و بهائیت را تکذیب می کند . و حتی « من یظهره الله » بنا به گفته خود علی محمد باب ، نمی تواند میرزا حسینعلی نوری باشد ؛ زیرا نام او می باست محمد باشد که حسینعلی است ، لقب او می بایست قائم باشد که بهاء الله است ، و محل ظهور او می بایست مکه باشد که بغداد است .[159] واقعیت آن است که بهائیت در رابطه با روایات مهدویت - که مورد قبول واستناد شان هست- زمین گیر شده اند ؛ زیرا اگر این روایات را نفی کنند اساس بابیت لطمه می خورد در حالیکه آنان باب را همان حضرت مهدی و پیامبر اسلام را مبشر آمدن علی محمد باب می دانند و خود باب بارها به این روایات استناد کرده ؛ واگر این روایات را بپذیرند علی محمد باب و بهاء الله هرگز نمی تواند مصداق این روایات قرار گیرند و روایات مهدویت بیگانه از علی محمد باب و ادعاهای بهائیت است . [160] چهارم . عقل ستیزی و علم گریزیبهائیت خود را دینی فوق العاده مترقی و جهانی دانسته و ادعا دارد یکی از آورده های جدید آن تطابق دین با علم و عقل است . از دیدگاه عباس افندی (عبدالبهاء) : « اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد ”وهم“ است زیرا مقابل علم، جهل است . تعصبات مانع بزرگی است برای ایجاد صلح و سلام و وحدت و یگانگی و تا این مانع یعنی تعصبات موجود است هرگز بشر روی خوشبختی نخواهد دید. »[161] او می کوشید تا همه تعالیم مترقی را به پدرش بهاءالله نسبت دهد. به گونه ای که در مواضع گوناگون اعلام داشته که چنین تعالیمی قبل از بهاءالله در جوامع بشری مطرح نبوده اند.[162] و این همه از ابداعات دیانت بهائی است که از طریق وحی به پدرش (بهاءالله) نازل گشته است.![163]نقد و بررسیمروری کوتاه بر کتب و منابع دینی بهائیت مبین این حقیقت است که تعالیم به ظاهر مترقی و جدید عبدالبهاء چیزی جز گردآوری و التقاط تعالیم مذهبی « شرق » با اندیشه های عقلانی و مدرن « غرب » نیست . عباس افندی (عبدالبهاء) در طول سفر سه ساله خود به اروپا و امریکا تعالیم باب و بهاء را متناسب با اندیشه های رایج قرن نوزدهم در غرب نظیر روشنگری، مدرنیسم و اومانیسم ، تحت عنوان تعالیم و اصول دوازده گانه بهائیت[164] به وجود آورد. بسیاری از گفتارها و نوشتارهای وی در کتاب « اقدس » نتیجه مطالعات، تجربیات و برداشت ها و اقتباس عبدالبهاء از تعالیم ، آثار مذاهب و ادیان دیگر و نیز ناشی از مطالعه و آشنایی او با آثار و اندیشه های غربی است .[165]رابطه عقل و وحی ؛ افزون بر این ، ادعای عبدالبهاء در نوآوری در تطابق دین با علم و عقل ، مغایر با آموزه های اصیل وحیانی ادیان الهی است ؛ زیرا احکام دینی همه پیامبران الهی چون از جانب خداوند حکیم است هیچ گاه با علم و عقل فطری مخالفت ندارد . در ادیان توحیدی عقل به عنوان منبعی مهم در تبیین عقاید و احکام از جایگاه ممتازی برخوردار است . در طول تاریخ هر پیامبری که از طرف خدا مبعوث گردیده علاوه بر درستی معجزات، پیامهایی مطابق با موازین عقلی، علمی و فطری از ناحیه خدا برای بشر آورده و آنها را برای مردم ابلاغ نموده است. در قرآن کریم نیز توجه به عقل ، تفکر و علم مورد اهتمام جدی است ؛ « کَذَلِکَ یبَینُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ؛ بدینسان خداوند آیاتش را بر شما روشن می گرداند، تا اندیشه کنید.»[166] و « أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ ؛ آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دل‌هایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند، یا گوش‌های شنوایی که با آن (ندای حق را) بشنوند؟! چرا که چشم‌های ظاهر نابینا نمی شود، بلکه دل‌هایی که در سینه هاست کور می شود.»[167].علاوه بر اقامه براهین متعدد عقلی ، خداوند ادله‌ای را که به انبیاء گذشته آموخته - و آن بزرگواران در مقام احتجاج با ملحدان اقامه نموده‌اند - در قرآن برای امت اسلامی بازگو فرموده است.[168] روایات بسیار زیادی نیز از سوی معصومین (ع) در زمینه برهان عقلی ، شأن و جایگاه عقل وجود دارد ؛ نظیر اینکه : «اِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَین، حُجَّهٌ ظَاهِرَهٌ وَ حُجَّهٌ بَاطِنَهٌ فَأَمَّا الظَّاهِرَهٌ فَالرُّسُل وَ الاَنبِیاء وَ الاَئِمِه وَ اَمَّا البَاطِنَه فَالعُقُول».[169] اصولاً در تعالیم توحیدی از آنجا که عقل و وحی هر دو از منبع واحد سرچشمه گرفته اند ، بین حکم عقل و فرمان شرع نوعی همسویی و ملازمه برقرار است، که از آن به قاعده ملازمه تعبیر می شود ؛«کلما حکم به العقل، حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع، حکم به العقل» یعنی ؛ « هر آنچه را که دین به آن حکم دهد، عقل نیز فرمان می دهد وهر آنچه را که دین تجویز کند عقل نیز آن را تصویب و تایید می کند.». همچنین در آموزه های اسلامی جایگاه والایی در باره علم ، علم آموزی ، و تلاش برای توسعه و آبادانی وجود دارد . چنانکه قرآن کریم می فرماید : « قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ ... »[170] یعنی « بگو آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند تنها خردمندانند که پند پذیرند .» و پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند : « طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِم» ؛ « طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. »[171]بر این اساس ادعای نوآوری بهائیان در زمینه توجه به عقل و علم پذیرفتنی نیست و این در حالی است که اساساً بسیاری از تعالیم و احکام بهائیت در تضاد کامل با معیارهای عقلی،‌ علمی و فطری است که خود دلیلی آشکار بر بطلان این دین بشری می باشد . برای نمونه در ادامه به تعدادی از این قبیل احکام - که مبلغین بهائی سعی در کتمان آنها دارند - اشاره می شود .عقلانیت بهائی ؛ باب و بهاء ادعا می کردند تعالیمی عقلانی ، مترقی و مطابق با درک و فهم بشر امروزی و نیازهای عصر مدرن نازل نموده اند ؛ و این در حالی است که بسیاری از عقاید و آموزه های آن در تضاد کامل با اصول عقلی و منطقی می باشد ؛ به عنوان نمونه، هنگامی که بهاء می‌گوید : « لااله الا اناالمسجون الفرید ؛[172] نیست خدایی جز من زندانی یکتا » همچنین « بگو در هیکل من جز هیکل خدا دیده نمی شود و نه در زیبایی من جزء زیبایی او، و نه در هستی من جز هستی او، و نه در ذات من جز ذات او و نه در حرکت من جز حرکت او و نه در سکون من جز سکون او و نه در قلم من جز قلم چیره و ستوده او دیده نمی شود. »[173]، میرزا آقاخان کرمانی و احمد روحی - از پیروان مکتب باب (شاخه ازلی)- این ادعای غریب میرزا حسینعلی بهاء را آن ‌قدر دور از عقل می‌شمارند که معتقدند جز افراد بی‌خرد ، کسی این‌گونه ادعاها را از مدّعیان آن نمی‌پذیرد. لذا در هشت بهشت نوشته‌اند: « میرزای مزبور، مردم را آن قدر... [کلمه‌ای توهین‌آمیز به معنای مطیع چشم و گوش بسته] دیده که به الوهیت هم قناعت نکرده، خود را خدا آفرین، بلکه بنده ای از بندگان خود را، خدا آفرین می داند...خلاصه، غریب‌تر از این خدا، آن احمقانی هستند که این مزخرفات بی معنی را شنیده و تن ‌در داده اند. »[174] علی محمد باب نیز علاوه بر ادعاهای متناقض ، احکامش نیز نمایانگر میزان ترقی و عقلانیت آن می باشد ؛ تنها به یک نمونه بسنده می نمائیم : « لا تَرکَبَنَّ البَقر... سوار گاو نشوید ، شیر الاغ نخورید ، سوار حیوانی نشوید مگر با دهنه و رکاب و بر آن چیزی بار نکنید ، تخم مرغ را قبل از پختن به جایی نزنید که می شکند و ضایع می شود. ما تخم مرغ را روزی نقطه اولی قرار دادیم ، شاید شما شکر کنید.»!!![175] طبیعتاً هر شنونده‌ای که اندک بهره‌ای از عقل داشته باشد ، در پذیرش محتوای این قبیل تعالیم مترقی !!! درمی‌ماند.علم و بهائیت ؛ تعالیم مترقی باب و بهاء در تعارض با علم و دانش است . به عنوان نمونه :1. باب استعمال دارو را مطلقاً حرام اعلام کرده است : « برشما باد که دوا و مسکرات و نوع آنها را نه مالک شوید و نه بفروشید و نه بخرید و نه استعمال کنید .»[176] با این حساب باید کلیه فعالیت های پزشکی و بهداشتی و دارو سازی به حال تعطیل در آورد .2 . باب هیچ گونه مجوزی برای تدریس کتابی غیر از بیان را نمی دهد : « لایجوز التدریس فی کتب غیر البیان»[177] نتیجه اینکه تمام تحقیقات علمی باید تعطیل شود .3 .به دستور باب تمام کتاب های عالم را به غیر از کتب باب و آنچه در قلمرو بیان نگارش یافته ، باید نابود شود : « فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشات اوتنشی فی ذلک الامر. »[178]سران بهائی برای رهائی از این افتضاحات از یکسو ادعا می کنند که کتاب بیان نسخ شده است و این در حالی است که میرزا حسینعلی بهاء در آثار خود چندین بار نسخ بیان را مردود دانسته و گویندگان آن را مورد لعنت قرار می دهد ؛ که از جمله در اقتدارات می نویسد : «نسبت داده اند که احکام بیان نسخ نموده الا لَعنَهُ عَلَی القَومِ الظّالّمین»[179] و از سوی دیگر ضمن جلوگیری از دسترسی بهائیان به کتاب بیان ، به کتاب اقدس تکیه می نمایند که البته آن هم دست کمی از کتاب بیان و احکام باب ندارد . نظیر اینکه ؛ « اگر کسی خانه ای را بسوزاند او را بسوزانید .»[180] همچنین کتاب اقدس شمار ماه های سال را 19 ماه و هر ماه را 19 روز می داند.[181] که این موضوع فاقد هرگونه مبنای علمی ، عقلی و دینی بوده و دارای اشکالات اساسی است.[182]افزون بر این ، بهاء سخنانی در علوم طبیعی هم دارد که با بدیهیات علمی متضاد است ؛ او در کتاب ایقان می نویسد ؛ « نحاس یعنی مِس، اگر از خطر یبوست در امان ماند پس از گذشت هفتاد سال خود به خود به ذهب یعنی طلا تبدیل می گردد.»[183] شیمی دانان این مسئله را بررسی می کنند که مس (cu) با جرم اتمی 7/ 63 و طلا (Au) با جرم اتمی 197 بوجود آمده است و فاصله زیادی که این دو ماده از هم دارند هرگز مادة مس در معدن طبیعی خود تبدیل به طلا نخواهد شد. همچنین بهاء در علم تاریخ هم اشتباهات فراوانی دارد به عنوان مثال ؛ فیثاغورث فیلسوف نامدار یونانی است و بهاء او را هم عصر و شاگرد حضرت سلیمان (ع) یاد می کند: « فیثاغورث در زمان سلیمان بن داوود بوده و حکمت را از معدن نبوت گرفته است .» این در حالی است که حضرت سلیمان قریب به چهار صد سال قبل از فیثاغورث بوده و محققان تاریخ هم این مطلب را پذیرفته اند.[184]تعصب و خرافات ؛ یکی دیگر از ویژگی های آشکار بهائیت تعصب شدید و آمیختگی تعالیم آن با خرافات است ؛ صبحی که به عنوان منشی مخصوص عبدالبهاء از نزدیک شاهد عقاید و رفتار بزرگان بهائی بوده[185] تعصب کور بهائیان را به خوبی در جای جای خاطراتش نشان داده است ؛ « مقداری از خاک عکا را به عنوان تربت در کیسه کوچک ریختن و به آنها دادن و شمع نیم سوخته روضه بهاء را برای شفای امراض به آنها بخشیدن و تار موی عبدالبهاء را در کاغذ پیچیدن و به آنان سپردن چه معنی دارد؟ عجبا! ما خود عاملین این اعمال را خرافی و اهل وهم می‌دانیم و در دل به آنان می‌خندیم حال عین آن را خود مجری می‌داریم ... وانگهی این همه دعوت به تعقل و تفکر که در قرآن است در هیچ کتابی نیست به عکس آن چه که در اقدس است چنان که می‌گوید «اگر صاحب امر به آسمان زمین گوید و به زمین آسمان، کس را حق و چرا نیست» در صورتی که این قضیه مخالف عقل است. و اگر تحری حقیقت و ازاله تعصب دینی و مذهبی و معاشرت به عموم اهل ادیان به روح و ریحان را هم بگویید خواهم گفت این عقیده تمام فلاسفه و اهل تحقیق است و تازه اهل بهاء عامل به این تعالیم نیستند چه از روی انصاف و تحقیق بهائیان متعصب ترین اقوام و مذاهب اند. »[186]صلح عمومی ؛ یکی از اصول عقاید بهائیان که دارای ظاهری مترقی است، مسأله صلح عمومی است . و بهائیت ادعای انحصار برقراری صلح جهانی فقط از طریق اصول دیانت بهائی را دارد . از منظر پژوهشگران ، این ادعا از حد کلی گویی فراتر نرفته و ( به‌رغم ظاهر مترقی و فریبنده آن ) فاقد عمق و ارزش لازم است. از دیدگاه دکتر محمد علی خُنجی ؛ « در مورد اقتباس عقایدی که دارای جنبه های مترقی است ، بهائیان فقط به ظواهر امر توجه نموده اند و از لحاظ علمی و منطقی هیچ گونه ارزشی برای معتقدات آن‌ها نمی توان قائل شد، مثلاً در خصوص همین مسأله صلح عمومی، صفحات متعددی را از مزایای صلح، سیاه نموده، پی در پی می گویند: ”ما طالب صلح کل هستیم“ و با تفاخر بسیار تکرار می کنند که: ”صلح عمومی از جمله تعالیم مبارکه است که آثارش ظاهر شده.“[187] درصورتی‌که اگر به نوشته های آن‌ها رجوع کنیم هیچ نوع راه علمی و صحیحی برای برقراری صلح نشان نمی دهند و هرگز متعرض این نکته نمی شوند که: اصولاً چرا اختلافاتی میان دول موجود است؟ و چه می شود که هر چند سال یک بار ”این خاک سیاه، به خون بشر رنگین شده، بشر مانند گرگان درّنده یکدیگر را پاره پاره کرده و با اینکه حالا عصر مدنیت است، عصر ترقیات مادّیه است، عقول ترقی کرده است، با وجود این هر روز خون‌ریزی است»؟[188] نکته دیگر اینکه بر خلاف ادعای عبدالبهاء صلح عمومی از ”تأسیسات“ بهاء‌اللَّه نیست، بلکه از قدیم مورد توجه بوده و درباره آن کتاب‌ها نوشته شده است. [189] و جالب تر اینکه عبدالبهاء، در ارائه سازوکار تحقق صلح عمومی تنها ملوک را قدرت اجتماعی دانسته و برای ملت‌ها که تنها حامی حقیقی صلح اند، ارزشی قائل نشده است و بدین سبب از اصول دموکراسی دوری گزیده است .[190] ضمن اینکه ادعای انحصار برقراری صلح جهانی فقط از طریق اصول دیانت بهائی را می توان از روی تاریخچه سرا پا خشونت ، قتل و غارت شهرها و روستاهای ایران توسط رهبران و پیروان این فرقه ، تفرقه افکنی در میان ملت ها به نفع استعمارگران و حتی اختلافات داخلی میان سران بهائیت و جنگ های خانوادگی آنان بر سر قدرت ، محک زد. به عنوان نمونه در کتاب بیان فارسی آمده :«واجب است بر هر مسلمانی که در دین بیان به سلطنت می رسد اینکه احدی را در زمین خودش باقی نگذارد از غیر مؤمن به دین بیان و همچنین این حکم [یعنی کشتن تمام افراد] بر تمام افراد مؤمنین به دین بیان واجب است».[191] و میرزا حسینعلی در کتاب ادعیه محبوب می نویسد : « شعله آتش باشید برای مخالفین و دشمنانم و آب رحمت باشید برای دوستانم .»[192]پنجم .کتاب شناسی نقد بهائیتاز ابتدای پیدایش فرقه های انحرافی بابیت و بهائیت و طرح ادّعاهای بی اساس توسط سران آن ، علما و اندیشمندان مسلمان برای جلوگیری از گمراهی مردم و تحقق توطئه های استعمار، با قلم و بیان خویش به روشنگری ، نقد عالمانه عقاید و افشای ماهیت این فرقه پرداختند . از آنجا که ذکر همه این کتاب ها، میسر نیست ، برای آن دسته از خوانندگانی که بخواهند اطّلاعات بیش تری در این زمینه داشته باشند ، تعدادی از این آثار معرفی می گردد . امید است که مفید واقع شود :الف . محمدمهدی‌خان زعیم‌الدوله تبریزی، مفتاح باب‌الابواب یا تاریخ باب و بهاء، به ترجمه و کوشش حسن فرید گلپایگانی و عباسقلی چـرنـدابـی تـبریزی، تهران : کتابخانه شمس، 1340.ب . ابوتراب هدایی، بهائیت دین نیست، ‌تهران: فراهانی، بی‌تا .پ . بهرام یاری، کتاب هوشیاری در رد بابیه و بهائیه، بی‌جا، بی‌نا، 1363.ت . عبدالرزاق الحسنی، البابیون و البهائیون فی حاضر و ماضیهم : دراسه دقیقه فی الکشفه و الشیخیه و فی کیفیه ظهور البابیه فالبهائیه، صیدا : بطعه العرفان، 1381 هـ ق .ث . ضیاءالدین روحانی، فریب‌خوردگان: مزدوران استعمار در لباس مذهب، با مقدمه آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، تهران : فراهانی، بی‌تا.ج . علی امیرپور، خاتمیت: پاسخ به ساخته‌های بهائیت، تهران : مرجان ، 1338 .ح . احمد سروش، مدعیان مهدویت از صدر اسلام تا عصر حاضر، حاوی تاریخچه پیدایش باب و بهاء، بی‌جا، افشین، بی‌تا .خ . یوسف فضایی، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری، بهائیگری... و کسروی‌گرایی، تهران : عطایی، 1363 .د . محمدباقر نجفی، بهائیان، ‌تهران : طهوری ، 1357 .ر . عبدالحسین آیتی، کشف‌الحیل، تهران : بی‌جا، 1326 .ز . حسن کیایی، بهایی از کجا و چگونه پیدا شده؟ تهران : چاپخانه تهران، 1349.س . ایراد در پیرامون مسلک باب و بهاء مذاهب مختلفه عالم، محمد مهین پور (حاج رحیم) تهران : مطبوعات وطن ما، 1375.ش . اسماعیل رایین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، تهران : موسسه تحقیق رایین، 1357 .ص . مرتضی احمد. آ، دانستنی‌هایی درباره تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهایی، تهران : دارالکتب اسلامیه، 1346.ض . نورالدین چهاردهی، چگونه بهائیت پدید آمد؟ تهران : فتحی، 1366.ط . یحیی نوری، خاتمیت پیامبر اسلام و ابطال تحلیلی بابیگری، بهائیگری، قادیانیگری، تهران : ‌بنیاد علمی و اسـلامـی مـدرسـه‌الـشـهـداء، 1360 .ظ . عبدالحسین آیتی، تکمیل کتاب کشف الحیل و بیان‌الحقایق، تهران : حافظ، بی‌تا .ع . الایات البینات، (شخصیت و اندیشه های کاشف الغطاء) آیت اللَّه العظمی جعفر کاشف الغطاء ، احمد بهشتی ، نشر اندیشه های اسلامی .غ . تاریخ جامع بهائیت ، بهرام افراسیابی ، تهران : نشر سخن ، 1371.ف . آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى ، رضا برنجکار ، قم : طه ، 1379 .ق . سعید زاهد زاهدانی و محمدعلی اسلامی، بهائیت در ایران، تهران : مـرکـز اسـنـاد انـقـلاب اسـلامـی،1380 .ک . نصحیت به فریب خوردگان باب و بهاء، علی العلاّمه الفانی الاصفهانی، اصفهان : دارالتبلیغ، 1373 ه ، 211 ص.گ . ح. نیکو، فلسفه نیکو، بی‌جا،‌کتابخانه تمدن، 1310 .ل . محمد محمدی اشتهاردی، ارمغان استعمار، انتشارات نسل جوان.م . فضل الله مهتدی ، خاطرات صبحی ، تهران : مطبعه دانش ، 1312 .ن . فضل الله مهتدی ، پیام پدر ، تهران : مطبعه دانش ، 1335 .و . خاطرات یک نجات‌یافته از بهائیت ، مهناز رئوفی ، تـهـران : دفـتـر پـژوهش‌های موسسه کیهان، 1385 .لازم به ذکر است در سال های اخیر ویژه نامه های متعددی نیز در این زمینه تهیه شده است ، نظیر :1. بهائیت آنگونه که هست ، ویژه نامه ایام 29 ، ضمیمه روزنامه جام جم، 6 شهریور 1386 . به نشانی : http://www.ayam29.com/2 . ویژه نامه بهائیت ، فصلنامه مطالعات تاریخی ، شماره ۱۷ ،تابستان 1386 . به نشانی : http://www.ir-psri.com/3 . ویژه نامه بهائیت ، ماهنامه زمانه ، ش 61 ، 1387 . به نشانی : http://www.zamaneh.info/ [1] - تاریخ جامع بهائیت ، بهرام افراسیابی ، تهران : نشر سخن ، 1371 ، ص 51 .[2] - در بخش مربوط به نقد عقاید بهائیت ، به بررسی این ادعاها و مستندات آنها پرداخته می شود . به عنوان نمونه علی محمد باب در وصیتنامه خود به یحیی (صبح ازل) چنین می نویسد (ترجمه ): « این نامه ای از طرف خدای مهیمن و قیوم به سوی خدای مهیمن و قیوم است، ... » ر. ک: نقطة الکاف، تألیف میرزا جانی کاشانی، ضمیمه کتاب، به همّت ادوارد براون.[3] - در بخش مربوط به نقد عقاید بهائیت نمونه ای از این مناظرات ارائه گردیده است .[4] - متن توبه نامه باب در بخش مربوط به نقد عقاید بهائیت ارائه گردیده است .[5] - نکته ای که خوانندگان گرامی در زمینه عقاید و احکام بهائیت لازم است توجه داشته باشند این است که مقامات بهائی به دلیل وجود مشکلات متعددی که در بسیاری از این آموزه ها وجود دارد ، همواره اقدام به کتمان ، تحریف یا توجیه آن برای پیروان خویش نموده اند . و حال آنکه - همانگونه در ادامه و بخش نقد عقاید بهائیت ملاحظه می نمائید - کاملاً مستند و غیر قابل انکار می باشد .[6] - تاریخ جامع بهائیت، ص 271 و 298 و 323 و 563. رک: فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی، قم : امیر، 1377 شمسی، ص 341. ؛ شلبی، احمد، مقارنة الادیان الیهودیه، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، سوم، 1973 میلادی، ص 336 . لازم به ذکر است « الواح » که در نزد بابیان و بهائیان بسیار « مقدس » ! و حکم وحی ! را دارد ، همان مجموعه « اصول » و « احکام » نوشته شده در دو کتاب مقدس ! بهائیان است . کتاب اول « بیان » نام دارد که توسط سیدعلی محمدباب تنظیم شده است ، و کتاب دوم را «کتاب اقدس » می گویند که به وسیله میرزا حسینعلی (بهاالله ) رهبر بهائیت تنظیم و آماده شده است .[7] - دلیل آن این است که بهائیان از حقایق اعتقادات خود آگاه نگردندبه همین دلیل بیت العدل مانع چاپ وانشار کتب باب می گردد.[8] - بیان ، علی محمد باب ، واحد اول ، باب 15 ؛ واحد دوم ، باب اول ؛ واحد سوم ، باب 14؛ همچنین ر.ک : شخصیت و اندیشه های کاشف الغطاء کتاب «الایات البینات» به کوشش احمد بهشتی، کانون نشر اندیشه اسلامی ، ص 109 .[9] - کتاب اقدس ، میرزا حسینعلی نوری ، ص 1 ؛ مجموعه الواح ، میرزا حسینعلی نوری ، قاهره : مطبعه سعادت ، 1338 ، ص 36 ؛ مفتاح باب الابواب ، محمد مهدی خان زغیم الدوله تبریزی، ترجمة حسن فرید گلپایگانی، تهران:کتابخانة‌ شمس، 1349.[10] - کتاب اقدس ، میرزا حسینعلی نوری، ص 77 ؛ کتاب مبین، میرزا حسینعلی نوری ، چاپ 1308 قمری، ص 286 ؛ جامعه جعفریه ، خندق آبادی،‌ کتابفروشی و چاپخانه پامنار، 1335 ه ، ص 28 و 36 .[11] - بیان فارسی ، علی محمد باب ، ص 163 و باب نوزدهم ، واحد 2 .[12] - بیان ، واحد ششم ، باب سیزدهم ؛ واحد دوم ، باب اول ، دوم و چهارم و یازدهم ، سیزدهم ، شانزدهم .[13] - در صفحات آینده نقد و بررسی اصول اعتقادی و ادعاهای فرقه بهائیت ارائه می گردد .[14] - این کتاب ، متممی نیز دارد که به رسالة سؤال و جواب معروف است .[15] - ادعیه محبوب ، میرزا حسینعلی نوری ، ص 46 ؛ لازم به ذکر است از نماز دیگری که 9 رکعت است نیز در منابع بهائیت نام برده می شود که بنا به اعای بهائیان ، به دلیل اختلافات ناشی از جانشینی بهاء، این نماز نه رکعتی بهائیت به همراه احکام متمم کتاب اقدس تا کنون مفقود می باشد . عبدالحمید اشراق خاوری ، گنجینة حدود و احکام ، ص 31 .[16] - ﮔﻨﺠیﻨﻪ ﺣﺪ‫ود و اﺣکﺎم ، ﮔﺮد آوری ﻋﺒﺪاﻟﺤﻤیﺪ اﺷﺮاق ﺧﺎوری، تهران : موسسه لجنه ملی نشر آثار ، 1327 ، ص 45 – 11.[17] - همان .[18] - ریاض قدیمی، گلزار تعالیم بهائی، به نقل از رساله سؤال و جواب ، ص 147 .[19] - اقدس ، میرزا حسینعلی ، ص 38 .[20] - اقدس ، میرزا حسینعلی ، ص 74 ؛ لازم به ذکر است در رساله سوال و جواب ، نیز بهاء در پاسخ به سوالی درباره حرمت ازدواج با اقارب چنین می گوید : « این امور به امنای بیت العدل راجع است .» (حسینعلی نوری ، رسالة سؤال و جواب ، سوال 50 ) و در پیام 15 ژانویه 1981بیت العدل چنین آمده است : « شما راجع به محدودیت های حاکم بر ازدواج با اقارب ، سوای موردی که ازدواج با زن پدر را ممنوع می سازد ، سوال کرده اید بیت العدل همچنین خواسته اند به اطلاع شما برسانیم که آن معهد اعلی !، هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج با اقارب ، مقتضی نمی داند بنابر این در حال حاضر تصمیم گیری در این مورد بعهده خود نفوس مومنه محول شده .» (به نقل از کتاب انوار هدایت صفحه 487 حکم 1289 در موضوع ازدواج بین فامیلی.) که در حقیقت محول کردن آن به جامعه بهائی خود به منزله تأیید چنین موضوعی است که با اصول انسانی در تعارض است .[21] - همان ، ص 31 .[22] - همان ، ص 94 .[23] - همان ، ص 5 .[24] - همان ، ص 73 .[25] - بیان ، باب 18 ؛ مجموعه الواح ، 78 .[26] - گنجینه احکام ، حسینعلی میرزا ؛ عبدالبهاء، رساله السیاسیه ؛ نظر اجمالی در دیانت بهائی، صص50- 49 ؛ جهت آگاهی بیشتر با احکام و عقاید بهائیت رک: فرق و مذاهب کلامی، پیشین ، ص 343 ؛ بهائیت درایران ، پیشین ، صص 110 -114 .[27] - بهائیت ، مذهب استعمار ساخته برای مقابله با اسلام -4 ، روزنامه جمهوری اسلامی 26/11/1382 ، صفحه عقیدتی .[28] - چهل‌ سال‌ تاریخ‌ ایران‌ در دورهِ‌ پادشاهی‌ ناصرالدین‌ شاه‌ (المآثر و الاثار)، به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار، 2/629 ؛ بهائیت در ایران ، پیشین ، صص 104 -105 ؛ کتاب بهائیان پیشین ، صص 214-216 .[29] - میرزا حسینعلی در قصیده «ورقائیه» چنین می سراید :من ذرتی شمس المحیط تکوّرت *** و عن فطرتی بحر الوجود تسبّحتکلّ الغنامن اهل الوری ظهر *** عندی کغنة نمل او کرنة نخلةکلّ العقول من جذب سری تولّهت *** کلّ النفوس عن فنّ روحی تحیتکلّ الألوه من رشح أمری تألّهت *** و کل الربوب عن طفح حکمی تربت (مکاتیب، ج2، ص254)[30] - مجموعه الواح , میرزا حسینعلی نوری , قاهره : مطبعه سعادت ؛ 1338 ق ،صص403-400 .[31] - شعار وحدت‌ عالم‌ انسانی‌ در بهائیت برگرفته از آموزه های اصیل اسلامی است ؛ قرآن‌ مجید میان‌ نژادهای‌ مختلف‌ انسانی‌ ( اعم‌ از سیاه‌ وسفید و...) تفاوتی قائل‌ نمی شود و تنها معیار برتری را پرهیزکاری وتقوای الهی می داند : « یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ؛ ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست . »‌ ( سوره حجرات ، آیه 13 )[32] - بدیع ، میرزا حسینعلی نوری ، تهران : مطبعه آزادگان ، ص 140 .[33] - خطابات بزرگ ، ص 119 .[34] - بدیع ، پیشین ، ص 213 .[35] - ر.ک : خاطرات صبحی . او که سالیان طولانی منشی مخصوص عبدالبهاء و از مبلغان بهائی بوده موارد متعددی را در کتاب خاطرات خویش بیان می کند .[36] - مائده آسمانی ، میرزا حسینعلی نوری ، تهران: موسسه ملی مطبوعات امری ، جزء یکم ، ص 40 . ؛ ر.ک : بهائیت در ایران ، پیشین ، ص 196 .[37] - مکاتیب ، عبدالبهاء جلد دوم ، ص 182 .[38] - به عنوان نمونه حسین فلا‌ح یکی از نجات‌یافته گان از فرقه بهائیت در این زمینه می گوید : « من با یکی از بهائیان همدان که حدود 70 سال سن داشت بعد از مسلمان شدنم صحبت کردم. گفتم شما تاکنون خودت هم پی برده‌ای که بهائیت اعتقادی نیست که قبول داشته باشی، بطلان آن را می‌دانی پس چگونه تاکنون اقدامی نکرده‌ای؟ او دستش را روی قرآن گذاشت و گفت من خیلی وقت است که مسلمان شده‌ام در دل خود مسلمان هستم ولی جرات ابراز آن را ندارم. چون سنی از من گذشته است و می‌ترسم در این سن به امر تشکیلات بهائیت زن و بچه‌ام مرا رها کرده و آواره شوم...به همین خاطر نمی‌توانم مسلمانی خود را علنا اعلام کنم! » (خاطرات حسین فلا‌ح؛ویژه نامه ایام 29 )[39] - الواح وصایا ، عباس افندی ، مصر ، ص 13 .[40] - همچنین برای آشنائی با سایر مواردی که بزرگان بهائیت برای راحتی خودشان محافظه کاری نموده و تبلیغ را ممنوع می کردند ر.ک : کتاب بهائیان ، سیدمحمد باقر نجفی ، قم : مشعر ، 1383 ؛ نکته قابل تأمل دیگر اینکه ورود به اسرائیل و حتی زیارت اماکن بهائی از سوی بهائیان ، بایستی با اجازه بیت العدل باشد و توقف بیش از 9 روز در ارض اقدس (به اصطلاح بهائیان) بدون اجازه بیت العدل با مجازات طرد روبرو خواهد شد. ![41] - ر .ک : گنجینه حدود و احکام ، عبد الحمید اشراق خاوری ، تهران : موسسه ملی مطبوعات امری ، صص 167-171.[42] - خاطرات صبحی ، پیشین .[43] - مفاوضات ، عباس افندی ، لندن : انتشارات بریل ، 1908 ، ص 124 .[44] - اقدس ، میرزا حسینعلی ، ص 35 .[45] - اقتدارات ، میرزا حسینعلی » ، ص237 .[46] - مکاتیب ، ج 2 ، ص 76 .[47] - جهت آگاهی کامل از این تناقضات و نقد و بررسی عقاید بهائیت ر . ک : بهائیان، پیشین .[48] - همان .[49] - آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی ، پیشین.[50] - ر. ک: نقطة الکاف، تألیف میرزا جانی کاشانی، ضمیمه کتاب، به همّت ادوارد براون.[51] - لوح هیکل الدین ، ص 5 .[52] - کتاب اقدس ص 77 .[53] - میرزا حسینعلی نوری ، کتاب مبین، چاپ 1308 قمری، ص .286 .[54] - جامعه جعفریه ، خندق آبادی،‌ کتابفروشی و چاپخانه پامنار، 1335 هـ. ص 28 .[55] - همان، ص 36 .[56] - سوره انبیاء ، آیه 29 .[57] - سوره آل عمران ، آیه 79 .[58] - ایشان در صفحه 5 لوح هیکل الدین تصریح می کند «ان علی قبل نبیل ذات الله و کینونته ».[59] - رحیق مختوم ، عبدالحمید اشراق خاوری ، موسسه ملی مطبوعات امری ، ج 1 ، ص356 .[60] - ایشان در لوح سیاح، از میرزا علی مراغه ای می خواهد که بدین ترتیب شهادت دهد : « فاشهد بأنی ظهورالله فی جبروت البقاء و بطونه فی غیب العماء ... و کل خلقوا بأمری » (گنج شایگان، عبدالحمید اشراق خاوری ، موسسه ملی مطبوعات امری ، ص 80 .)[61] - بیان ، واحد اول ، باب 15 ؛ واحد دوم ، باب اول ؛ واحد سوم ، باب 14؛ و نیز ر.ک : نصائح الهدی إلی مَنْ کان مسلمِ فصار بابیا، علاّمه شیخ محمّدجواد بلاغی، ص 16 . این کتاب، به زبان فارسی، توسط سید علی علامه فانی اصفهانی ترجمه شده و با نام« نصیحت به فریب خوردگان باب و بهاء» انتشار یافته است : چاپ اوّل، 1331 ش، اصفهان، و چاپ دوم، 1405 ق، چاپخانه اسلام، قم.[62] - جالب است بدانیم حسینعلی میرزا در پاسخ دانشمندان و ادبای عرب، که از عدم رعایت اصول زبان عربی توسط وی، ایرادهای زیادی گرفته اند ، می گوید : « یا معشر العلماء لا تفرقوا کتاب الله بما عندکم من القواعد والعلوم انه لقسطاس الحق بین الخلق قد یوزن ما عند الامم بهذا القسطاس الا عظم و انه بنفسه لوانتم تعلمون» (اقدس ، ص 28) یعنی اینکه ؛ علما نباید نوشته های این کتاب را با قاعده های صرف و نحو بسنجند ؛ بلکه باید قاعده های ادب عرب را با این نوشته های من بسنجند!!![63] - جالب است بدانیم ؛ از دیدگاه بهائیت ، « بهاء الله یک معجزه است، زیرا بدون اینکه به مدرسه برود ! توانسته الواح مقدس فارسی و عربی را املاء نماید.» و خود میرزا حسینعلی نوری نیز تلاش می نمایند تا خود را « اُمّی » و درس نخوانده معرفی نماید . ( عباس افندی ، مقاله شخصی سیاح ، تهران : موسسه ملی مطبوعات امری ، 119 بدیع ، 116-117 .) و این در حالی است که اسناد معتبری از جنبه های مختلف دعوی امی بودن ایشان را تکذیب می نماید. زیرا میرزا حسنیعلی در سنین کودکی نزد پدر و بستگان ومعلمان خصوصی به فرا گرفتن علوم وفنون مقدماتی پرداخته وبدین سبب از رفتن به مدرسه بی نیاز بود. (الکواکب الدریه فی ما ثر البهائیه ، آیتی معروف به آواره، جلد یک ، ص 254.) و در ایام جوانی چون هیچ اشتغالی نداشت ، همه اوقاتش صرف گردش وتفریح یا مطالعه و تقریر و یا حضور در مجالس عارفان و حکیمان و محافل شاعران و ادیبان می گشت و از این راه معلوماتی پراکنده و فراوان آموخت. هم چنین خواهرش عزیه خانم نیز او را تحصیل کرده وغیر امی می دانسته است.( تنبیه النائمین ، عزیه خانم ، تهران : ازلیان ، صفحات 4، 34 ، 44 .) جهت اگاهی بیشتر علاقه مندان می توانند به مستندات کتاب « بهائیت در ایران ، دکتر سید سعید زاهد زاهدانی ، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1380 ، ضمیمه شماره دو ، صص 298-302 » مراجعه نمایند .[64] - ر. ک : بهائیان، پیشین .[65] - در این‌ باره‌ ر.ک، از منابع‌ بهائی: تلخیص‌ تاریخ‌ نبیل‌ زرندی، ترجمهِ‌ اشراق‌ خاوری، لجنهِ‌ ملی‌ نشر آثار امری، تهران‌ 1325- 13329 ،‌ ص103 ؛ بدیع، ص‌ 138.[66] - مجلهِ‌ گوهر، سال‌ 5 ، ش‌ 7، مهر 1356، ص‌ 501 به‌ بعد، مقاله استاد محیط. درباره‌ مذاکرات‌ باب‌ و علمای‌ اصفهان، و نقد اظهارات‌ منابع‌ بهائی‌ در این‌ زمینه، ر.ک، بهائیان، پیشین ، صص‌ 176ـ183 ؛ گزارش‌ جلوه، از زبان‌ محیط‌ طباطبایی، ویژه نامه ایام .[67] - مناظره باب با نظام العلماء در مجلس ولیعهد ناصرالدین میرزا که به توبه ظاهری باب انجامید چنین است: «نظام العلما : ... شما ادعای خود را در حضور علمای اسلام بیان نمایید تا تصدیق و تکذیب آن محقق گردد. اگرچه من اهل علم نیستم و مقام ملازمت دارم و خالی از غرضم، تصدیق من خالی از فایده نخواهد بود و مرا از شما سه سؤال است :اولاً؛ آیا این کتبی که بر سنت و سیاق قرآن و صحیفه و مناجات در اکناف و اطراف ایران منتشر شده از شما است یا نه؟ و آیا آنها را شما تألیف کرده اید و یا به شما بسته اند؟باب : از خدا است.نظام العلما : من چندان سواد ندارم، اگر از شما است بگویید آری و الاّ نه.باب : از من است.نظام العلما : آیا معنی کلام شما که گفتید از خدا است این است که زبان شما مثل شجره طور است؟باب : روا باشد انا الحق از درختی *** چرا نبود روا از نیکبختی نظام العلما : این همه آوازها از شه بود؟باب : رحمت به شما، همین طور است.نظام العلما : شما را باب می گویند. چه کسی، کی و کجا بر شما این اسم را گذاشته است؟ معنی باب چیست؟ و آیا شما به این اسم راضی هستید یا نیستید؟باب : این اسم را خدا به من داده است.نظام العلما : در کجا؟ در خانه کعبه، بیت المقدس یا بیت المعمور؟باب : هر کجا باشد اسم خدایی است.نظام العلما : البته در این صورت راضی هم هستید. معنی باب چیست؟باب : «انا مدینةالعلم و علی بابها»؛ (من شهر علمم و علی در آن است) فرموده محمدبن عبداللَّه(ص).نظام العلما : شما باب مدینه علم هستید؟باب : بلی.نظام العلما : حمد خدا را که من چهل سال است قدم می زنم که به خدمت یکی از ابواب برسم، مقدور نمی شود. حال الحمدللَّه در ولایت خودم بر سر بالینم آمد. اگر چنین شد و معلوم گردید شما بابید، منصب کفشداری را به من دهید.باب : گویا شما حاج ملا محمود باشید؟نظام العلما : بلی.باب : شأن شما اجل است. باید منصب بزرگی به شما داد.نظام العلما : من همین را می خواهم، مرا کافی است.ولیعهد : ما هم این مسند را به شما که بابید تسلیم می نماییم.نظام العلما : به قول پیغمبر یا حکیم دیگر که فرموده است : «العلم علمان علم الابدان و علم الادیان» در علم ابدان عرض می کنم که در معده چه کیفیتی حاصل می شود که شخص تخمه می شود؟ بعضی به معالج رفع می گردد و برخی منجر به سوء هضم می شود یا به مراق منتهی می گردد؟باب : من علم طب نخوانده ام.ولیعهد : در صورتی که شما باب علوم هستید می گویید علم طب نخوانده ام! با دعوی شما منافات دارد.نظام العلما : عیب ندارد. این علم بی طره است، داخل علوم نیست، با بابیت منافات ندارد. پس از باب پرسید : علم ادیان علم اصول است و فروع و اصول مبدأ دارد و معاد. بگویید آیا سمع و بصر و قدرت عین، ذات هستند یا غیر ذات؟باب : عین ذات هستند.نظام العلما : پس خدا متعدد شد و مرکب. ذات با علم دو چیزند که مثل سرکه و شیره عین یکدیگر شدند؛ مرکب از ذات و علم یا از ذات و قدرت. علاوه بر این ذات لا ضد له و لا ندّ له است. علم که عین ذات است، ضد دارد که جهل باشد. علاوه بر این دو مفسده، خدا عالم است، پیغمبر هم عالم است، من هم عالمم. در علم شریک شدیم. ما به الاشتراک داریم. علم خدا از خودش هست و علم ما از او. پس مابه الامتیاز داریم. در نتیجه خدا مشترک شد از مابه الامتیاز و ما به الاشتراک و حال آنکه خدا مرکب نیست.باب : من حکمت نخوانده ام.نظام العلما : علم فروع مستنبط از کتاب و سنت است و فهم کتاب و سنت موقوف بر علوم بسیاری مثل صرف و نحو و معانی و بیان و منطق. شما که بابید «قال» را صرف کنید.باب : کدام قال؟نظام العلما : قالَ یقُولُ قَوْلاً، قالا قالُوا قالَتْ قالَتا قُلْنَ. آقای باب، باقی را شما صرف کنید.باب : در طفولیت خوانده بودم، فراموش شده.نظام العلما : در هو الذی یریکم البرق خوفاً و طمعاً؛ خوفاً و طمعاً برحسب ترکیب چیست؟باب : در نظرم نیست.نظام العلما : معنی این حدیث را بگویید : لعن اللَّه العیون الثلاثة فانها ظلمت عیناً واحداً.باب : نمی دانم.نظام العلما : مأمون خلیفه از حضرت رضا(ع) پرسید : «ما الدلیل علی خلافة جدک؟ قال آیة انفسنا قال لولا نسائنا قال لولا ابنائنا» ؛ «وجه استدلال امام رضا(ع) چیست و وجه ردّ مأمون بر امام و ردّ امام بر خلیفه چیست؟»باب (با تحیر) : این حدیث است؟نظام العلما : بلی حدیث است. شأن نزول «اِنّا اَعْطَیناکَ الْکَوثَرَ» معلوم است. حضرت رسول می گذشت، عاص گفت : این مرد ابتر است، عن قریب می میرد و اولادی از او نمی ماند. حضرت غمگین شد، از برای تسلیت آن حضرت این سوره نازل گشت. حال بگویید این چه تسلیت است؟باب : واقعاً شأن نزول سوره این است؟نظام العلما : آقایان این طور نیست؟حضار (همگی) : بلی.باب : مهلت دهید فکر کنم.نظام العلما : ما در عهد جوانی به اقتضای سن شوخی می کردیم و این عبارت علامه را می گفتیم : «اذا ادخل الرجل علی الخنثی والخنثی علی الانثی وجب الغسل علی الخنثی دون الرجل و الانثی».باب (پس از فکر) : این عبارت از علامه است؟حضار : بلی.نظام العلما : از علامه نباشد، از من باشد. معنی آن را بیان فرمایید. آخر نه شما باب علم اید؟!باب : چیزی به خاطرم نمی رسد.نظام العلما : یکی از معجزات پیغمبر قرآن است و اعجاز آن با فصاحت و بلاغت است. تعریف فصاحت چیست و با بلاغت چه فرقی دارد و نسبت بین آنها چیست؟باب : در نظرم نیست.نظام العلما : اگر در نماز کسی شک کند بین دو و سه، چه کند؟باب : بنا را بر دو بگذارد.ملا محمد مامقانی : ای بی دین، تو شکیات نماز را نمی دانی، ادعای بابیت می کنی؟باب : بنا را بر سه بگذارد.ملا محمد مامقانی : پیدا است دو نشد، سه است. تو نوشته ای که اول کسی که به من ایمان آورد نور محمد و علی است؟باب : بلی.ملا محمد مامقانی : پس تو متبوع و آنها تابع و تو از آنها افضلی؟علم الهدی : خداوند در قرآن فرموده پنج یک مال را در راه خدا دهید و تو گفته ای یک سوم مال را بدهید! چرا؟باب : ثلث هم نصف خمس است، چه تفاوت دارد؟ (خنده شدید حضار)نظام العلما : چند از این الفاظ و اخبار و مجاز***سوز خواهم سوز با آن سوز سازمن در بند لفظ نیستم. کرامتی مطابق ادعای خود بر من بنما تا مرید شوم.باب : چه کرامت می خواهی؟نظام العلما : اعلی حضرت در پایش مرض نقرس است. او را صحتی ده.ولیعهد : دور رفتی! همین شما را تغییر حال داده، جوان کنند، ما این مسند را به او واگذار می کنیم.باب : در قوه ندارم.نظام العلما : عزت بی جهت نمی شود. در عالم لفظ گنگ، در عالم معنی لنگ. چه هنری داری؟باب : آیات فصیحه می خوانم : «الحمدُ للَّهِ الّذی خلقَ السّمواتِ والارضَ» و تاء سماوات را با «زبر» خواند.ولیعهد (با تبسم) : و ما بتاءٍ و الفٍ قد جُمِعا *** یکسر فی الجرّ و فی النّصب معاًباب : اسم من علی محمد است. با رب موافق است.نظام العلما : هر علی محمد و محمد علی چنین است. گذشته از این، باید شما دعوی ربوبیت کنید نه بابیت.باب : من آن کسم که هزار سال است انتظار او را می کشید.نظام العلما : یعنی شما مهدی صاحب الامرید؟باب : بلی.نظام العلما : شخصی یا نوعی؟باب : شخصی.نظام العلما : نام او محمد فرزند حسن است و نام مادر او نرجس، صیقل، سوسن است و نام تو علی محمد و نام پدر و مادر تو چیز دیگر. زادگاه آن حضرت، سامره است و زادگاه تو شیراز است. سن او بیش از هزار سال، سن تو کمتر از چهل سال است. وانگهی من شما را نفرستاده ام.باب : دعوی خدایی می کنید؟نظام العلما : مثل تو امامی مانند من خدایی می خواهد.باب : من به یک روز دو هزار بیت می نویسم! کسی می تواند چنین کند؟نظام العلما : من در دوران توقف در عتبات، آدمی داشتم که هر روزی دو هزار بیت می نوشت. آخرالامر کور شد. شما هم این عمل را ترک کنید و الا کور خواهید شد.(مهدی پور، شبهات مهدوی دوران ما (نقدی بر بهائیت)، صص 32 - 41. )[68] - اسناد و مدارک‌ درباره‌ بهائیگری‌ (جلد دوم‌ خاطرات‌ صبحی)، چاپ‌ سید هادی‌ خسروشاهی، ص‌ 97 .[69] - ر.ک : کتاب بهائیان ، پیشین ، ص 224 .[70] - یعنی : شاهد می‌گیرم‌ خداوند و پرستندگان‌ او را .[71] - یعنی : تمامی‌ آنچه‌ که‌ از سوی‌ خداوند [ بر پیامبر اکرم ( ص) ] نازل‌ شده.[72] - یعنی : از خداوند طلب‌ آمرزش، و به‌ درگاه‌ او توبه‌ می‌کنم‌ از اینکه‌ امری‌ به‌ من‌ نسبت‌ داده‌ شود .[73] - علاوه بر نسخه اصلی توبه نامه باب ، متن‌ توبه نامه باب را حتی‌ ابوالفضل‌ گلپایگانی‌ (مبلغ‌ برجستهِ‌ بهائی) در کتاب‌ «کشف‌ الغطاء» چاپ‌ تاشکند آورده‌ است ؛ ادوارد براون نیز عکسی از توبه نامه علی محمد شیرازی برداشته و کلیشه آن را در کتاب « Materials for the study of the babi religion , by E.G.Brown, Cambridge 1918. »به چاپ رسانیده است و بعلاوه این توبه نامه مورد تصویب عباس افندی و بهائیان است. همچنین ر.ک : خشت اول: بازشناسی و بازخوانی اسناد و نسخه‌های توبه‌نامه سید علی محمد باب ، احسان‌الله شکراللهی طالقانی ، فصلنامه مطالعات تاریخی ، شماره ۱۷ (ویژه بهائیت) ، ص 155 ؛ کشف نسخه‌های جدیدی از توبه‌نامه باب ، خبرگزاری مهر ، ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۶ .[74] - سوره احزاب ، آیه 40 .[75] - لازم به ذکر است لفظ خاتم در آیه فوق به چند صورت قابل تلفظ است ، هرچنداختلاف در تلفظ آن، کوچک ترین اثری در مفاد و معنای آن پدید نمی آورد : الف) خاتِمْ بر وزن حافظ که به صورت اسم فاعل است و مفاد آن، ختم کننده است. ب) خاتَمْ به فتح تا، بر وزن عالَم و معنای آن آخر و آخرین است. ج) خاتَم بر وزن عالَم است، ولی به معنای چیزی که با آن پایان اسناد و نامه ها را مهر میکردند، است. د) خاتَمَ به فتح تاء و میم بر وزن ضَارَبَ فعل ماضی از باب مضاربه است و به معنای کسی است که پیامبران الهی را ختم کرد.[76] - ر.ک: سوره مطففین، آیات 25 و 26؛ سوره یس ، آیه 65؛ سوره جاثیه، آیه 23؛ سوره بقره، آیه 7.[77] - ر.ک : خاتمیت؛ نفی مسلک باب و بهاء ، عزالدین رضانژاد ، ماهنامه زمانه ، ش 61 ؛ ابن فارس، مقاییس اللغة، ج 2، ص 245؛ فیروزآبادی، قاموس اللغة، 4، ص 102؛ جوهری، مختارالصحاح، ص 130؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 25؛ و... .[78] - جهت آشنائی با نصوص دیگر قرآنی مربوط به اصل خاتمیت رک: مفاهیم‌القرآن، ج3 ، صص 139- 130 .[79] - سوره انبیاء ، آیه 107 .[80] - سوره سبأ ، آیه 28 .[81] - سوره انعام آیه 19 .[82] - المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبایی، بیروت: الأعلمی، بی‌تا، ج7 ، 39 .[83] - مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 3، 247 .[84] - جهت آگاهی بیشتر در این ر.ک : «خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل» ، تألیف آیت‌الله جعفر سبحانی، نشر مؤسسه سید الشهداء ، 1369 . و «ختم نبوت» نوشته استاد مرتضی مطهری ، مجموعه آثار استاد شهید مطهری ، تهران : صدرا ، 1372 ، ج 3 .[85] - الاصول من الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران : چاپ آخوندی، 717/2،[86] - به صورت مکرر در کتب معتبر شیعه و سنی آمده است. ر.ک، صحیح بخاری ، ابو عبد الله محمد بن اسماعیل البخاری ، بیروت دارالمعرفه ، 58/3 ؛ صحیح مسلم ، القشیری نیشابوری ، مسلم بن حجاج ، بیروت : دار الکتب العربی ، 323/2، بحار الانوار ، محمد باقر مجلسی ، دار الاحیاء التراث العربی ، 1403 ق ، 289-254/37 .[87] - الاصول من الکافی، تهران : چاپ آخوندی، ج1 ، ص 177 .[88] - اصول کافی ، تهران : دار الکتب الاسلامیه ، 1388 .ه ، ج 2 ، ص 10 ؛ و ج 1 ، ص 69 .[89] - ر.ک: خاتمیت، روحی روشنی، فصل اوّل، و نیز ص 33 و... .[90] - « فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ»سوره بقره ،آیه 213.[91] - « لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ» سوره حدید ، آیه 25 .[92] - بر گرفته از مقاله : خاتمیت، نفی بابیت (به ضمیمه ی کتاب شناسی نقد بابیت) ، عزّالدّین رضانژاد ، فصلنامه انتظار ، ش 6 .[93] - ر.ک : کلام تطبیقی ، علی ربّابی گلپایگانی، دفتر تحقیقات و تدوین متون درسی مرکز جهانی علوم اسلامی ، صص 106 ـ 108.[94] - سنن ابو داوود ، ابی داود سجستانی ، بیروت : دار الاحیاء التراث العربی ، ج2 ، ص 225 ؛ صحیح ترمزی، مطبعه بولاق ، 1292 ، جلد 2، ص 45 .[95] - اقتدارات ، ص210 ؛ رحیق مختوم ، جلد 2 ، ص 648 .[96] - کتاب جوامع الکلم جلد دوم ص 7 و 247 .[97] - این وصیت نامه در ابتدای کتاب مجموعة الرسائل آمده است ؛ همچنین ص 281 رساله ملاحسینعلی ؛ صفحه ی 147 ‌رساله عزیه .[98] - سید باب نیز در ابلاغیه‌ معروف به اَلف (هزار) که قسمتی از آن در صفحات179تا182 کتاب اسرار الاثار نوشته فاضل مازندرانی، قسمت الف آمده، چنین اعتراف می کند : « وَلا اَعتَقِدُ فی شَأنٍ اِلّا بِما نَزَّلَتَ فی القرآنِ عَلی حَبیبِکَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ وَ خاتَم النَّبیین ...؛یعنی و در هیچ شأنی جز به آنچه در قرآن بر جبیب خود محمد رسول خدا و خاتم پیامبران فرستاده ای ، اعتقاد ندارم.» بدین گونه باب نیز لقب پرافتخار و جاودانه و یگانه « خاتم النبیین » را برای محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، قائل است .[99] - جهت آشنائی کامل ر.ک : خاتمیت ؛ نفی مسلک باب و بهاء ، عزالدین رضانژاد ، ماهنامه زمانه ، ش 61 ، 1387 .[100] - آثار قلم اعلی، تهران: مؤسسه مطبوعات امری، 49/3 .[101] - اشراقات ، میرزا حسینعلی نوری ، بی جا ، بی تا ، ص 293 .[102] - نکته قابل توجه اینکه ، در این فرقه تفسیر و تأویل بیانات پیشوایان بهائی به هیچ وجه جائز نیست وسخن صریح بهاء را هیچ کس حق ندارد توجیه و تأویل و تفسیر کند . میرزا حسینعلی می نویسد : « ان الذی یؤل ما نزل من سماء الوحی و یخرجه عن الظاهر انه ممن صرف کلمة الله العلیا و کان من الاخسرین فی کتاب مبین«( اقدس ، ص 101 ) یعنی ؛ همانا کسی که آنچه از آسمان وحی فرو فرستاده شد تأویل کند و از صورت ظاهریش خارج نماید همانا از کسانی است که کلام برتر خداوند را تحریف نموده و در کتاب خدا جزو زیانکارترین مردم است . و حتی عباس افندی در این خصوص، و به پیروی از پدر خود می نویسد : «از جمله وصایای حتمیه و نصایح صریحه اسم اعظم (یعنی بهاء الله) این است که ابواب تأویل را مسدود نمائید و به صریح کتاب یعنی به معنی لغوی مصطلح قوم تمسک جویید . » (گنجینه حدود و احکام ، ص340 )[103] - مفاوضات، عبدالبهاء، ص 124 .[104] - یادداشتهای پراکنده ، عبدالله شهبازی ، سایت: http://www.shahbazi.org ، 5/11/1384 .[105] - رحیق مختوم، ج1، ص78 ؛ قاموس توقیع منیع ، ج 1 ، ص 114 .[106] - زیرا خود بهاء به پایان یافتن و قطع شدن وحی تصریح می کند : « الصلوه و السلام علی الذی به انتهت النبوه و الرساله و انقطعت نفحات الوحی و علی آله و اصحابه بدوام الملک و الملکوت و العزه و الجبروت . » حسینعلی میرزا ، مجموعه الواح مبارکه (عندلیب)، موسسه ملی مطبوعات امری ایران، 132 بدیع، ص 36 .[107] - بدیع ، ص 110 .[108] - مفاوضات، صفحه 97 .[109] - مفاوضات ، ص 119 .[110] - جهت آشنایی کامل با سایر ادعاها و توجیهات فرقه بهائیت و اشکالات آن ر.ک : بهائیان ، پیشین ، صص 420 – 464 .[111] - ر.ک : خاتمیت و استمرار فیض ، عباس مهاجرانی قم : انتشارات دلیل ما ، 1385 .[112] - ختم نبوت ، مرتضی مطهری ، مجموعه آثار ، تهران : صدرا ، 1372 ، ج 3 ، ص 172 .[113] - اقتدارات ، میرزا حسینعلی ، ص237.[114] - رحیق مختوم، عبدالحمید اشراق خاوری ، تهران : موسسه ملی مطبوعات امری ،ج1، ص320.[115] - کور تاریخ ، تعلیم ، دوره تحصیلی . (فرهنگ فارسی معین )[116] - مکاتیب، ج2، ص68 .[117] - ر.ک : بهائیان ، پیشین ، ص 423 .[118] - گفتارهائی در بی اعتباری دلایل بهائیت در نفی خاتمیت اسلام ، پایگاه خاتمیت ؛ همچنین ر.ک : ختم نبوت ، مرتضی مطهری ، ص 42-40، و ص 52-50 وص 58-57 و ص 62-60/64-63 و ص 58-64 .[119] - با اضافات از ؛ «رمز جاودانگی اسلام ، حمیدرضا شاکرین ، مجله پرسمان ، ش 39 ، آذر 1384 »[120] - سید هادی خسروشاهی، اسلام دین آینده جهان، ص 13.[121] - سوره مائده ، آیه 3.[122] - نظیر ؛ ابن عساکر شافعی، به نقل از: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 289 ؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 259 ؛ شهاب الدین آلوسی، روح المعانی، ج 6، ص 193 ؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 342.[123] - جاودانگی شریعت ، محمد حسن قدردان قراملکی ، فصلنامه فقه و حقوق، شماره 3 .[124] - واگلری، دفاع از اسلام، ترجمه فیروز حریرچی، ص 125.[125] - سوره بقره ، آیه 242 ؛ همچنین «قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ » (سوره حدید ، آیه 17) ؛ «إِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَاللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ» (سوره انفال ، آیه 22).[126] - شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 131.[127] - Edward Gibbon .[128] - جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص 98 - 99.[129] - سوره روم ، آیه 30 .[130] - المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبایی، بیروت : الأعلمی، بی‌تا، ، ج1 ، ص 63 .[131] - ر.ک: بقره, 185، 187، آل عمران, 138، ابراهیم, 1، 52، جاثیه, 20، زمر, 41، نحل, 44، کهف, 54، حشر, 21.[132] - ر.ک: انعام, 90، یوسف, 104، ص, 87، تکویر, 27، قلم, 52.[133] - سوره فصلت ، آیه 42.[134] - المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبایی، بیروت : الأعلمی، بی‌تا، ، ج17 ، ص 397 .[135] - در آیات قرآن موارد بسیار متعددی وجود دارد که کاملاً فراتر از علوم زمان صدر اسلام بوده است به عنوان نمونه به هنگام نزول قرآن هیئت بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاکم بود که زمین را مرکز عالم و ثابت و بی‌حرکت می دانست در حالی که قرآن برای آن حرکت سریع و بی‌سر و صدا همچون حرکت ابرهای آسمان قائل است . همچنین قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس،‌ خورشید و ماه را در فضا شناور شمرده این حقیقتی است که بعد از هزار سال برای دانشمندان کشف شد و آن روز کسی از آن خبر نداشت .[136] - نظیر : سوره قصص ؛ آیه 5 ؛ سوره توبه آیه 33 ؛ سوره فتح آیه28 .[137] - جامعه جعفریه، خندق آبادی،‌ کتابفروشی و چاپخانه پامنار، 1335 هـ. ص 36 .[138] - بیان , واحد دوم , باب هفتم .[139] - بیان ، واحد هشتم , باب نهم .[140] - بیان , واحد دوم , باب اول .[141] - بیان , واحد دوم ، باب شانزدهم , به نقل از بهائیت در ایران , پیشین ، ص 103 ـ 100 .[142] - جامعه جعفریه، پیشین .[143] - شبهات بهائیت ، پایگاه مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم .[144] - سوره زلزال ، آیات 7- 8 .[145] - سوره قیامت، آیه 9 ـ 7.[146] - ر.ک : قیام قیامت ، محمد شجاعی ، تهران : موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر ، 1380 ؛ از مرگ تا قیامت ، محمد رضا کاشفی ، قم : نشر معارف ، 1383 ، ص 82 .[147] - جهت آشنائی با منابع نقد بابیت و بهائیت ر.ک : خاتمیت، نفی بابیت (به ضمیمه ی کتاب شناسی نقد بابیت) ، عزّالدّین رضانژاد ، فصلنامه انتظار ، ش 6 .[148] - سوره انبیاء ، آیه 105 .[149] - سوره قصص ، آیه 5 .[150] - مطابق روایات، این آیه بر ظهور امام زمان (عج) تطبیق داده شده است؛ به عنوان نمونه حضرت علی (ع) درباره این آیه می فرمایند: منظور آل محمد (ص) می باشد که خداوند، مهدی ( عج) ایشان را بعد از سختی هایشان ظاهر کرده و باعث عزت آنها و ذلت دشمنانشان می شود . ر.ک : تفسیر نورالثقلین، عبد علی حویزی، ج 4، ص 110.[151] - صحیفة عدلیه، علی محمد شیرازی، منتشره از سوی بابیه مقیم طهران، بی تا، بیجا، ص 7 .[152] - نقطة الکاف ، حاجی میرزا جانی کاشانی، ص 135 .[153] - ر.ک: بهائیان، پیشین .[154] - اقتدارات، مجموعة الواح و نوشته های بهاء اله، مطبعة سنگی، 1310 ، ص 244 .[155] - صحیفة عدلیه، سید علیمحمد شیرازی، منتشره از سوی بابیه مقیم طهران، بی تا، بیجا، ، ص 27 .[156] - بیان فارسی ، ص 309 .[157] - بیان فارسی ، ص 230 .[158] - نصایح الهدی و الدین الی من کان مسلما وصار بابیا ، شیخ محمد جواد بلاغی ، ناشر : منشورات دلیل ما ، ص123 به بعد .[159] - بهائیت در ایران ، پیشین ، صص 108- 109 .[160] - جهت آشنائی با این روایات ر . ک : چشم به راه مهدی علیه السلام ، جمعی از نویسندگان ، قم : انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم . ؛ چشم اندازی به حکومت حضرت مهدی علیه السلام ، نجم الدین طبسی ، قم : بوستان کتاب .[161] - خطابات ، عبدالبهاء ، ص 18 .[162] - ر.ک: افندی، عباس (عبدالبهاء) ، خطابات مبارکه، ص ۱۹۱ .[163] - شیفتگی عبدالبهاء به غرب ؛ در اندیشه و عمل ، سعید شریفی ، فصلنامه مطالعات تاریخی - شماره ۱۷ (ویژه بهائیت) ، ص210 .[164] - اموری از قبیل ؛ تحری حقیقت، ترک تقلید، تطابق دین با علم و عقل، وحدت اساس ادیان، وحدت عالم انسانی، ترک تعصبات، الفت و محبت میان افراد بشر، تعدیل معیشت عمومی، تساوی حقوق رجال و نساء، تعلیم و تربیت اجباری، صلح عمومی و تحریم جنگ از جمله اصول دوازده گانه بهائیت به شمار می رود .[165] - ر. ک : دایره المعارف جهان اسلام، آکسفورد، ذیل واژه Bahai.[166] - سوره بقره، آیه 242.[167] - سوره حج، آیه 46 .[168] - ر.ک : دین‌شناسی ، عبدالله جوادی آملی، قم : اسراء، 1381 ، صص 163-157؛ منزلت عقل در هندسه معرفت دینی ، عبدالله جوادی آملی، قم : اسراء ، 1386 ، صص ص69-61 .[169] - تحف العقول عن آل الرسول (ص) ، ابن شعیه حرّانی ، قم : جامعه مدرسین ،1404ق ، ص386.[170] سوره الزمر ، آیه 9 .[171] - جهت آشنائی بیشتر با آیات و روایات پیرامون جایگاه علم و عالم در اسلام ر . ک : میزان الحکمه ، محمدی ری شهری ، قم : مرکز اعلام اسلامی ، 1370 ، ج 6 ، صص 445 - 535 .[172] - کتاب «مبین» نوشته بهاءالله، چاپ 1308 ه.ق. ص286 .[173] - مبین، ص 17.[174] - هشت بهشت، میرزا آقاخان کرمانى و شیخ احمد روحى ، چاپ سربی، بی‌نا، بی‌تا، ص215 ؛ هشت بهشت ادعانامه فرقه ازلى علیه بهائیت ،حمیدرضا روحانى ، ماهنامه زمانه ،شماره 61 .[175] - بیان عربی ، علی محمد باب ، ص 49 .[176] - بیان عربی، ص 42.[177] - بیان فارسی ، ص 30 .[178] - بیان فارسی ، ص198 .[179] - اقتدارات ، حسینعلی میرزا ، ص 45 و 103 .[180] - کتاب اقدس ص 18 .[181] - کتاب اقدس ، ص 34 .[182]- اعتقاد مذکور که هر سالی 19 ماه و هر ماهی 19 روز است دارای اشکالات زیر خواهد بود: 1 . اگر ماه های بهائیان مبتنی بر سال خورشیدی است در این صورت 19 ماه که هر کدام مشتمل بر 19 روز باشد با سال خورشیدی منطبق نمی گردد؛ زیرا سال خورشیدی 365 روز است و مجموع روزهای بهائیان در یکسال 361 روز می شود. 2 . اگر مبنای بهائیان بر سال قمری است در این صورت نیز هیچ تطابقی با سال قمری نمی تواند داشته باشد ؛ چون ماههای قمری 29 یا 30 روز می باشند نه 19 روز. بنابراین دیدگاه بهائیان در گردش ماه و خورشید در تناقض آشکار با مسائل پذیرفته شده عقلی، علمی ، عرفی و دینی خواهد بود.[183] - ماجرای باب و بهاء، سید مصطفی طباطبائی، تهران : نشر روزنه، 1380، ص 199 .[184] - به نقل از : ماجرای باب و بهاء، پیشین .[185] - فضل الله مهتدی معروف به صبحی در سال 1305 پس از اقامت دوازده ساله نزد عبدالبهاء و خدمت صادقانه در تحریر و انشای مکاتبات وی، به ایران اعزام گردید. در این مرحله با توجه به عملکرد رهبری بهائی گری که صبحی خود شاهد عینی آن بود، تغییرات اساسی در فکر و عقاید و باورهای وی پدید آمد و به دین مبین اسلام مشرف گردید .[186] - خاطرات صبحی تحت عنوان کتاب صبحی در سال 1312 ش در مطبعه دانش تهران به چاپ رسید و بخش دوم آن در سال 1335 تحت عناون پیام پدر منتشر شد .[187] - رساله صلح عمومی .[188] - نقل از رساله صلح عمومی ؛ جهت آگاهی بیشتر ر.ک : محمدعلی خنجی، «تحقیقی درباره مذاهب ”بابی“ و ”بهائی“»، اندیشه نو، ج 1، بخش 3، 10 بهمن 1327، ص 5 به بعد.[189] - ر.ک : بررسی انتقادی چند شعار بهائیت ، از دیدگاه محمدعلی خُنجی ، ماهنامه زمانه ش 61 .[190] - رساله المدنیه ، عبدالبهاء .[191] - باب ششم از کتاب بیان.[192] - ادعیه محبوب ، بهاء ، ص 196 . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image