برتری اسلام /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

ما مسلمانان بارها شنیده ایم که اسلام دین کاملی است و ادیان قبل از اسلام هیچ کدام به جامعیت این دین نمیرسد ولی هیچ وقت این مسئله برای ما گفته نشده که چه چیزهایی دین ما را کاملتر کرده است در این باره توضیح دهید؟


حقیقت همه ادیان توحیدى - که پیامبران الهى مروج و مبلغ آن بوده اند - یکى است و بر اصول اعتقادى یگانه - که از جانب خداوند متعال بیان شده - استوار است. اساسا در منطق قرآن کریم «ادیان» نداریم؛ بلکه «دین» داریم و تمام پیامبران، منادى«دین واحد» بوده اند که از آن به «اسلام» (تسلیم در برابر خداوند واحد) تعبیر شده است: «ان الدین عندالله الاسلام»؛ همانا دین در نزد خداوند فقط اسلام است و «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه؛ هر کس غیر از اسلام دینى را برگزیند از او پذیرفته نیست.قرآن کریم دین را فقط «اسلام» و همه پیامبران را «مسلمان» مى خواند: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما»؛ ابراهیم نه یهودى بود و نه مسیحى؛ بلکه یکتاپرستى مسلمان بود. بنابراین از دیدگاه قرآن مجید، همه پیامبران، مردم را به دین واحد؛ یعنى، اسلام، تسلیم و عبودیت در برابر خداى یگانه دعوت کرده اند و اصول و ارکان اعتقادى واحدى را تبلیغ کرده اند. تفاوت میان دین اسلام با سایر شریعت ها، عمدتا در ناحیه احکام، قوانین و دستورات فردى و اجتماعى که از آن به شریعت یاد مى شود، مى باشد.اختلاف ادیان الهى:اولا :ً باید توجه داشت که از دیدگاه فرهنگ قرآنى دین خد از آدم تا محمد(ص) یکى است و همه پیامبران به یک مکتب دعوت مى کرده اند، (نگا: آل عمران / 19 و 67).ثانیا: بر این اساس، همه پیامبران از یک سلسله اصول مشترک و سنتهاى ثابت وواحدى پیروى مى کردند، اصولى چون دعوت به تقوا، نفى شخصیت پرستى، دعوت به وحدت، تبشیر و انذار، تحمل دشمنى و استهزاى جاهلان، دعوت به تعالى و... (در این خصوص نگا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، حضرت آیة الله جوادى آملى، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اوّل، 1376 ش، ج 6، صص41 ـ 123) امّا در عین حال به سه جهت پیامبران و ادیان با یکدیگر متفاوت بوده اند:الف) تفاوت محیط و سطح و احتیاج و استعداد مردم، این جهت غیر قابل انکاراست که پیامبران براى هدایت مردم آمده اند؛ از این رو، نوع دستورها و سطح مطالب ومعارف باید در حدود رشد و درک جامعه و نیازهاى محیط باشد. طبعا بشر در قرون اولیه روابط اجتماعى بسیار محدودى داشت و نظام اجتماعى وى گسترش و تفصیل زیادى نداشت از این رو، قوانین محدودى زندگى او را اداره و رهبرى مى کرد و همین طور آراء،اهواء، افکار و عقاید مختلفى در جامعه ابراز نشده بود، تا براى اصلاح، نیاز به تذکرات فراوان باشد و این گسترش افکار، روابط، شناخت و برخورد با عوامل طبیعى ونیازمندیها رفته رفته موجبات پیدایش دعوت و رسالت و پیامبر جدیدى را فراهم مى کردتا سرانجام محیط دعوت اسلامى و شرایط آن، ابلاغ دعوت نهایى و کامل را ایجاب کرد.ب) تحریف؛ بدون شک در طى زمان تحریف و انحرافى در ادیان گذشته توسط پیروان نادان و رهبران مذهبى و مقامات خودخواه و سود پرست جامعه به وجودمى آمد، در این صورت لازم بود تا پیامبر دیگرى بیاید و جهات انحراف و تحریف راخاطرنشان ساخته و دین گذشته را از آلودگى ها پیراسته سازد. امّا از آنجا که دوران خوداسلام شروع زمان تسلط بشر به ضبط و تدوین و حفظ آثار خود بود، قرآن را بدون هیچ کم و کاست و تغییرى حفظ کردند و بسیارى از آثار رسول اکرم(ص) و ائمه هدى را بهخوبى براى آیندگان نگاه داشتند، دیگر تجدید دعوت و آمدن پیامبرى جدید ضرورت ندارد.ج) تفاوت در نوع گمراهى؛ نوع گمراهى و کج روى در زمان ظهور پیامبران تفاوت داشت. مثلاً حضرت موسى در جامعه اى که با ذلت و اسارت و نداشتن نظام اجتماعى وقدرت و حکومت و ظلم کشیدن خو گرفته بودند، پیدا شد و ایجاب مى کرد تا آنان را به زندگى و به دست آوردن قدرت و مبارزه و کوشش دعوت کند، از این رو، در دعوت حضرت موسى جنبه هاى این جهانى و زندگى دنیوى و خشونت به چشم مى خورد. امّاحضرت عیسى در محیط تزارها و سرداران خون آشام و توسعه طلب و جنگجو و دوران زورآزمایى ها و قهرمانى و توجه شدید به مادیّات و دنیادوستى و چپاول اموال قیام کرد واز این رو ایجاب مى کرد که در دعوت خود، محبّت و نوع دوستى و دل برکندن از مادّیات، و زهد و توجه به معنویات را مطرح کند.البته در اسلام چون مواجه با بشریت است و مخصوص منطقه یا نژاد خاصى نیست، نوع دعوت و اصول و برنامه یک جهت نبود و به هر نوع انحراف و کج روى و افراط و تفریطى که ممکن است در بین اقوام و امم به وجود آید، ناظر است، (در این باب نگا: معارف اسلامى، دکتر محمدجواد باهنر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، پاییز 1361، صص 79 ـ 81، 121 ـ 123 و 124 ـ 160)بر این اساس، هر چند اصل دعوت پیامبران یکى بوده است، لکن با توجه به شرایط محیطى و سطح استعداد و آگاهى مردم کم کم شریعت رو به تکامل رفته است تا آمدن پیامبر اسلام که سطح آگاهى به حدى رسیده که هم دین و شریعت را مى توانستند از تحریف مصون نگه دارند و هم تمام دستورات فردى و اجتماعى که در سعادت بشر نقش دارد، بیان گردد. به همین جهت اسلام را دین کامل مى نامیم.در پایان توجه به دو نکته لازم است:1- اگر سخن از کامل بودن دین اسلام است، در برابر واقع تحریف نشده ى ادیان توحیدى است؛2- ناقص بودن سایر ادیان به صورت عمده، در ناحیه شریعت (قوانین و احکام فردى و اجتماعى) است نه در اساس اصول اعتقادى. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image