تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه
پيشدرآمدچالش دين و علوم تجربي ريشه در دوران رنسانس و نوزايي تفکر غربي دارد؛ در جهان غرب و پس از حدود ده قرن از سيطرهي کليسا بر تفکر غربي و تحميل عقائد و برداشتهاي کاملا انساني، به عنوان معارف مقدس الاهي، متفکران و مصلحان غربي بر عليه هژموني ظالمانهي کليسا شوريدند و دوراني را رقم زدند که يک از مهمترين شاخصههاي آن تمرکز بر علم تجربي و کنار نهادن کتاب مقدس و عقائد ديني از ميانهي زندگي بشر غربي بود؛ از اواسط دوران قرون وسطي، اين حقيقت آرام آرام خود را نشان ميداد که بسياري از آموزههاي کتاب مقدس و کليسا، با عقل و علم بشري سر ناسازگاري دارد؛ انسان غربي همواره خود را ميان پذيرش عقائد کليسايي و پشت کردن به عقل و علم و يا کنار نهادن کتاب مقدس و تعهد به دستاوردهاي عقل و علم، متحير و مخير ميديد و در نهايت انتخاب خود را کرد، دين را به کناري نهاد و به عقل و علم روي آورد؛ اما در اين سوي کرهي خاکي، دين اسلام با تکيهي بر وحي ناب الاهي، دوران شکوفايي و رسيدن به اوج اقتدار و اعتزاز خود را در پيش رو داشت؛ تا پيش از ورود تفکر جديد غربي و آشنايي مسلمانان با عقلانيت مدرن، هيچ کس به تعارض قرآن با علم و عقل باور نداشت؛ اما با انتقال تفکر غربي به ذهنيت مسلمانان و جايگزينشدن سبک تفکر غربي به جاي سبک تفکر فلسفي و سبک تفکر ديني، پاي چالش دين و علم تجربي هم در اينجا به ميان آمد؛ شبههي حاضر يکي از دهها موردي است که به عنوان تعارض آيات قرآن و علم تجربي مطرح شده است؛ در اين نوشتار پس از اشاره به شبهه، به بررسي و نقد آن خواهيم پرداخت. چکيدهي شبههدر قرآن از حادثههايي تعجبانگيز، به عنوان آيت و نشانهي صفات الهي ياد شده است؛ حادثههايي که هرگز با علل و عوامل طبيعي و روابط عادي بين پديدهها سازگار نيست؛ تولد عيسي مسيح از مادري باکره، سخن گفتن او در گهواره و صحبت کردن سليمان با مورچه، نمونههايي از داستانهاي يادشده در قرآن است که فاقد توجيه عقلاني است و به هيچ عنوان با دستاوردهاي علم امروزي همخواني ندارد؛ زيرا مثلا براي تولد انسان، وجود دو جنس مخالف و تركيب اسپرم و اوول لازم است؛ نيز حيوانات براي سخن گفتن به مغزي بياندازه پيچيده نياز دارند تا بتواند يک سلسله فعل و انفعالات بسيار بغرنج را انجام دهند و بديهي است که هيچ حيواني از چنين مغزي که به او قدرت تفکر و تکلم عقلاني بدهد، برخوردار نيست! از سوي ديگر آيات قرآن از شنيدن سخنان مورچه توسط سليمان حکايت دارد؛ اين درحالي است که مورچگان، داراي ارگانهاي مربوط به توليد صوت نيستند و تنها با بو با يکديگر ارتباط برقرار ميکنند! چنين اشتباهاتي ناشي از اطلاعات کم اعراب، نسبت به بيولوژي حيوانات و در نتيجه، انساني بودن متن قرآن است!چکيدهي نقدپيامبران الهي براي اثبات ارتباط خود با ملکوت عالم، به اذن خداوند، به معجزاتي (خوارق عاداتي) دست ميزدند تا مردم با مشاهدهي آن، به صدق مدعاي آنها اطمينان پيدا کنند؛ قرآن کريم در ضمن برخي از آيات به پارهاي معجزات آنان اشاره کرده است؛ تحقق چنين معجزاتي، به معناي تحقق اموري فراعقل و نه عقلستيز است؛ عقل، اگرچه نميتواند وجود يا عدم آنها را اثبات کند (چون اثبات امور جزئي در توان عقل نيست و در اين خصوص به مدارک تاريخي نيازمنديم) اما نميتواند به انکار آن نيز دست يازد؛ از منظر عقل، تامادامي که پديدهاي از جريان عمومي علل و اسباب خارج نباشد، وجودش ممکن است و نميتوان آن را به صرف استبعاد، ممتنع دانست؛ به عبارت ديگر، معجزات، از سنخ امور فراعقلياند نه عقل ستيز؛ بنابر اين اموري عقلاني به شمار ميروند؛ آني بودن تحقق معجزه و محتاج نبودن آن به شرايط زماني و مکاني مخصوص، که از ويژگيهاي آن است، سبب شده تا عدهاي با تکيه بر حس و تجربه، معجزه را خرافه و مخالف قانون عليت انگارند؛ اين در حالي است که معجزات، هرگز نافي قانون عليت عام نبوده و تنها از عللي فرامادي و فراطبيعي حکايت دارند!مقدمهقرآن کريم آخرين و کاملترين کتاب آسماني است که به گفتهي خود، عزيز و استوار است و هيچ باطلي در آن راه ندارد؛ کتابي است که از جانب خداوند حکيم و براي هدايت بشريت نازل شده است؛ باورمندي به محتواي دروني اين کتاب شريف و صيانت آن از هرگونه اشتباه، آن چنان از اهميت برخوردار است که از ديرباز تاکنون مخالفان و موافقان اين کتاب را در کشاکش سؤال و جواب واداشته است؛ چرا که باور به وجود هرگونه اختلاف در ساحت اين کتاب آسماني، که مهمترين منبع فکري و سلوکي مسلمانان است، را به کلي فروميپاشد؛ از اين رو عالمان مسلمان همواره بر آن بودهاند تا از کيان سلامت و استحکام اين کتاب الهي پاسداري کرده و با دلائل علمي و منطقي، به شبهات مخالفان پاسخ دهند؛ قرآن کريم از داستانها و حادثههايي خبر ميدهد که با نظام علت و معلول مادي همخواني ندارد و جز با عوامل خارق عادت، صورت نميپذيرد؛ اين حادثهها همان معجزاتي است که بر دست پيامبراني چون موسي و سليمان و عيسي و غير آنان جاري شده است؛ عدم انطباق حوادث نامبرده با جريان عادي تحول پديدهها، شبههاي است که عدهاي با تمسک به آن در تلاش براي خدشهدار جلوهدادن قرآن کريم ايراد کردهاند.عقلاني، عقلستيز و فراعقلي!حکم عقل در تبيين وجود و تحول پديدهها از سه حال خارج نيست: يک: اموري که عقل از پذيرش آن امتناع ميورزد و قاطعانه آن را ممتنع ميداند (عقلستيز)؛ مانند اينکه عدد چهار هم زوج باشد و هم فرد؛ دوم: اموري که عقل از درک علت و عوامل آن عاجز است ولي آن را ممتنع نميداند و حکم به فراعقل بودن آن ميدهد (عقلپذير)؛ مانند همهي امور ماوراي طبيعت و معجزاتي که در قرآن کريم و روايات ديني بيان شده است؛ سه: اموري که عقل با حکم قاطع و يقني به اثبات ان ميپردازد و در ااستدلال خود به چيزي جز تأمل خود نيازمند نيست (عقلاني)؛ همهي قضاياي بديهي و قضاياي فطري؛ مانند امتناع اجتماع ضدين و امتناع اجتماع و ارتفاع نقيضين؛ با مطالعهي آيات قرآن کريم چنين ميفهميم که قرآن، قانون عمومي عليت و معلوليت را ميپذيرد و براي مرگ و زندگي و حوادث طبيعي، چون حوادث آسمان و زمين اسبابي قائل است؛ گرچه در آخر براي اثبات توحيد، همه تحولات را به خداوند متعال مستند ميکند؛ در عين حال گاهي از حوادثي به عنوان آيت و معجزه خبر ميدهد که از جريان عادي و معموليِ علت و معلول مدي خارج است و جز با عوامل خارق عادت صورت نميپذيرد؛ فرقي که ميان فرايندهاي عادي و فرايندهاي خارق عادت وجود دارد، اين است که فرايندهاي عادي مؤثر در پيدايش و تحول حوادث عادي قابلمشاهده و تجربهپذير است و اين گونه حادثهها در شرايط زماني و مکاني مخصوصي رخ ميدهد؛ در حالي که مشاهده و تجربهي حسي فرايند معجزات، براي بشر عادي امکان ندارد! زيرا فرايند پديدآمدن معجزات آنى و فورى و با ارادهي پيامبر يا فرشته اتفاق ميافتد؛ به خلاف حوادث طبيعي، که اسباب اثر خود را بتدريج در مسبب ايجاد ميکنند؛[1] باري! معجزه يا خارق عادت، قانون عليت را نفي و نقض نميکند و تحت قانون عليت عام قرار دارد؛ معجزه تنها علتي برتر و فراتر از علل طبيعي و مادي را در پس خويش دارد؛ از همين روست که خود علم هم نميتواند حوادث خارق عادت را نپذيرد و درست به همين علت است که برخي از دانشمندان تجربي در مقام توجيه اين گونه حوادث، آنها را به جريان امواج نامرئي الکتريسته و مغناطيس نسبت دهند؛ آري! فقط کساني خوارق عادت را نمي پذيرند که تنها سر و کارشان با علوم طبيعي و حس و تجربه است و از علم تجربي انتظار بيش از توان آن دارند و قلمرو توانمندي علم تجربي را نميدانند يا نميخواهند بپذيرند! دانشمندان دنيا آن قدر از مرتاضان، حركات و كارهاى خارق عادت ديدهاند كه ديگر جاى هيچ شك و ترديدى در وجود چنين حوادثي برايشان باقى نمانده است.[2]جايگاه و ارزش علوم تجربي در معرفتشناسينه تنها ضرورتي ندارد، بلکه اصلا ممکن نيست که مرجع تشخيص و تأييد حقانيت همهي گزارهها، علم تجربي باشد و همهچيز تنها با داوري علم تجربي به اثبات رسد؛ اساسا چنين چيزي نه تنها ممکن نيست که اگر امکان هم داشته باشد، سودمند نخواهد بود و نتيجهاي جز محروم شدن انسان از ديگر منابع شگرف و پيچيدهي آگاهي و کاهش سطح فهم و دانش انسانها نخواهد داشت؛ علم تجربي، که محدود به عالم ماده و تجربه است، مقولهاي و عقل سليم و ديگر منابع شناخت، مقولههاي ديگري هستند؛ از اين رو نبايد عرصهي فعاليت منابع گوناگون شناخت را يکي بگيريم و يک را جايگزين ديگري کنيم؛ چنين کاري باعث درک نادرست از حقايق هستي ميشود!علاوه بر اين علم تجربي هم، براي اثبات حقانيت داوريهاي خود، محتاج عقل و براهين عقلي است؛ زيرا علم تجربي، آثار و نشانههايي را در عالم ماده يافته به عقل ارجاع ميدهد تا عقل به درستي داوري آن حکم کند؛ علوم حسى در فرايند داوري، با تجربه ارزيابي و ارزشيابي ميشوند، اما اثبات حقانيت و واقعنمايي خود تجربه، نه قائم به نفس است و نه ميتواند متکي به تجربهي ديگري شود و گرنه لازم مىآيد، اثبات درستي يک تجربه تا بينهايت تجربه را طلب کند؛ بلكه علم به صحت تجربه، از طريق حکم عقل به دست مىآيد، نه حس و تجربه؛ پس اعتماد بر علوم حسى و تجربى به طور ناخودآگاه، اعتماد بر علوم عقلى نيز هست.[3]اعجاز تولد عيسي عليه السلاميکي از حادثههايي که خداوند متعال در قرآن کريم براي بندگان خود از آن ياد ميکند، آيت و معجزهي تولد حضرت عيسي از مادري باکره و سخن گفتن او در گهواره است؛[4]"و در اين كتاب از مريم ياد كن! آنگاه كه از كسان خود فاصله گرفت و در مكانى شرقى به كنارى شتافت و در برابر آنان پردهاى بر خود گرفت؛ پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل] بشرى خوشاندام بر او نمايان شد؛ مريم گفت: «اگر انسان پرهيزگارى هستي، من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم!» فرشته گفت: «من فقط فرستاده پروردگار توام! تا به تو پسرى پاكيزه ببخشم؛» مريم گفت: «چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست هيچ بشرى به من نرسيده و بدكاره هم نبودهام؟!» فرشته گفت: « [فرمان] چنين است؛ پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانهاى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم و [اين] فرمانى قطعى است»)؛ برخي بر اين آيات خرده گرفته و اين ماجرا را از افسانههايي دانستهاند که ريشه در فرهنگ کهن داشته است؛ گفتهاند که داستان تولد عيسي عليه السلام از مريم باکره، جز خرافه و ادعايي غيرعلمي چيز ديگري نيست و اين موضوع را با اساطير و افسانههاي باستاني هندي مقايسه کردهاند؛ مهمترين دليل آنها براي خرافه قلمدادکردن اين آيات، ناسازگاري آن با علم تجربي و طبيعي است! معجزهي تولد حضرت عيسي و سخن گفتن او در گهواره از قاعده امور فراعقل مستثني نيست؛ زيرا باردارشدن دخترکي دوشيزه امري خلاف عقل، نيست تا عقل از پذيرش آن امتناع ورزد؛ آري! در نظام آفرينش براي به وجود آمدن هرموجود، سلسلهاي از عوامل و اسباب خاصي نياز است؛ مثلا براي تولد انسان، وجود دو جنس نر و ماده، آميزش و تركيب اسپرم و اوول لازم است؛ طبيعت، مخلوق خدا و محكوم فرمان او است و هرگاه خدا بخواهد مىتواند نظام کنوني آن را دگرگون سازد و به وسيله اسباب و عوامل غيرعادي، موجوداتى را بيافريند؛[5]اين امر در دايرهي قدرت خداوند است و مستلزم هيچ نوع محال عقلي هم نيست؛ هرچند علم تجربي آن را ناممکن بداند!آيا گفتگوي انسان با حيوانات ممکن است؟قرآن کريم ميگويد سليمان پيامبر، زبان حيوانات را ميدانست و با آنها سخن ميگفت؛ در آيات 18 و 19 از سورهي نمل سخن از گفتگوي سليمان با مورچهاي به ميان آمده است: (تا آن گاه كه به وادى مورچگان رسيدند؛ مورچهاى [به زبان خويش] گفت: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش- نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند!» [سليمان] از گفتار او تبسم کرد و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم و به كار شايستهاى كه آن را مىپسندى بپردازم و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايستهات داخل كن!»)؛ برخي از مخالفان قرآن گفتهاند که طبق تحقيقات بيولوژيک، مورچگان داراي ارگانهاي مربوط به توليد صوت نيستند و تنها با به جاي گذاشتن رد شيميائي و حس بويايي با يکديگر ارتباط برقرار ميکنند؛ اين از يک سو و از سوي ديگر توانايي حرفزدن، ناشي از سلسلهاي از فعل وانفعالات بسيار بغرنج است که به مغزي بياندازه پيچيده نياز دارد و هيچ حيواني از چنين مغزي که به او قدرت تفکر و تکلم عقلاني بدهد، برخوردار نيست! بنابر اين ادعاي اينکه انساني گفت و گوهاي ديگر حيوانات را بفهمد، خلاف علم و واقع است!قول به معناي مطلق ابراز مقصودبراي فهم اين واقعيت که مقصود قرآن از گفتگوي با حيوانات چيست، توجه به يک نکته ضروري است و آن اينکه: مفهوم واژهي «قول» در آيات قرآن، در همهي موارد، يکسان نيست؛ گاهي مقصود از قول و سخن گفتن، همان سخن گفتن انساني و استخدام ابزارهاي صوتي از سوي انسانهاست و گاهي ديگر گونههاي سخن گفتن مراد است؛ مثل سخن گفتن شياطين با يکديگر، گفتگوي خداوند با انسان يا حيوانات يا جمادات يا نباتات و بالاخره سخن گفتن انسان با حيوانات؛ چنين نيست که واژهي «قول» در تمام موارد از يک گونه باشد؛ اساسا سخن گفتن به معناي ابراز معاني و مقاصدي است که در ذهن (در ضمير) گوينده است و ميخواهد آن را به شنونده و مخاطب خود انتقال دهد؛ بنابر اين هرگونه رفتاري که اين فرايند را انجام دهد، نوعي گفتن و قول به حساب ميآيد؛ از اين رو هرموجود باشعوري به شيوهي خاصي با محيط خود ارتباط برقرار ميکند و با ديگر افراد نوع خود سخن ميگويد؛ حتي انسانها که قادر به تکلم زباني در سطح پيچيده هستند، ميتوانند به شيوههاي گوناگون ديگري هم با يکديگر گفتگو کرده و پيامهاي خود را انتقال دهند؛ در حوزه روانشناسي، به ويژه روانشناسي اجتماعي، مسائلي مانند زبان بدن، ارتباط چشمي، نمادها، ... موردبحث قرار ميگيرد؛ اين روشها نوعي سخن گفتن و منتقلکننده پيام از پيامدهنده به پيامگيرنده است؛ البته امروزه نيز علم تجربي برقراري ارتباط با حيوانات و فهم سخن آنان را بعيد نمي داند و تلاش مي کنند تا بتوانند از طريق صدا ها، سيگنال ها، ارتعاشات صوتي يا فيزيکي، برخي از پيام ها و مفاهيم آن ها را درک کرده و البته تا حدودي موفق بوده اند؛ مثلا چه صدايى علامت خشم، و چه صدايى علامت رضايت، و چه صدايى علامت گرسنگى و چه صدايى علامت تشنگى و امثال آن است. باري هيچ محال و ضرورت عقلي لازم نمي آيد که خداوند با قدرت بي انتهاي خود، چنين علمي را به پيامبرش عطا کرده باشد و حکم به صحت اين موضوع، مطلبي عقل گريز نيست که عقل از پذيرفتن آن امتناع ورزد! .
سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.