پیدایش خدا /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

قبل از خدا چی بود؟


اصل این سؤال غلط و به اصطلاح پارادوکسیکال (Paradotical) و خودستیز (Self Contradictory) است. زیرا: الف) وقتى گفته مى شود: «چگونگى به وجود آمدن» در واقع اصل «به وجود آمدن» مفروض گرفته شده است. ب ) در «به وجود آمدن» نیز عدم پیشین فرض شده است؛ یعنى چیزى نبود و در زمانى پدید آمد. ج ) وقتى سخن از «خدا» گفته مى شود، موجودى فرض مى شود که واجب الوجود است و نه مسبوق به عدم، که بگوییم زمانى نبود و مجدد به وجود آمد. و عدم بر او عارض نمى شود، تا بگوییم تا زمانى هست و پس از آن نخواهد بود. بنابراین «به وجود آمدن خدا» یعنى: چیزى که همواره بوده است، زمانى نبود و به وجود آمد: ازاین رو این سؤال غلط است، لیکن از نظر فلسفى بحث دقیق ترى مطرح است و آن این که آیا خداوند به علت نیاز دارد؟ اگر ندارد چرا و بر اساس چه معیارى؟ این مسأله در فلسفه اسلامى به زیباترین و ژرف ترین شکلى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: علل گرایش به مادیگرى (بحث نارسایى مفاهیم فلسفى، قسمت: مشکل علت نخستین)، شهید مطهرى. نکته دیگر این که خداوند داراى ماهیت نیست، تا از ماهیت وى سؤال شود، بلکه ماهیت او عین هستى و انیّت اوست. براى آگاهى بیشتر ر.ک: شرح مفصل منظومه سبزوارى، ج 1، شهید مطهرى. براى اثبات بى نیازى خداوند، هم از دلایل نقلى (آیات و روایات) و هم عقلى مى توان بهره جست. دلایل نقلى، هم زیاد است و هم واضح. اما از دلایل عقلى متعددى که فلاسفه و متکلمان گفته اند، به دو دلیل با ذکر سه مقدمه اکتفا مى کنیم: 1- فلاسفه مى گویند موجود یا واجب الوجود است (وجودش ضرورى است) و یا ممکن الوجود (نه وجودش ضرورت دارد و نه عدم آن؛ بلکه براى موجود شدن نیاز به ایجاد کننده دارد) 2- واجب الوجود؛ که منحصر در وجود خداوند است؛ از جمیع جهات واجب است؛ چه در ذات و چه در صفات و چه در افعال. 3- احتیاج و نیاز مخصوص موجودات امکانى است، که نه وجودش ضرورى است و نه عدمشان. از سه مقدمه فوق یک استدلال روشن بر بى نیازى خداوند به دست مى آید: آن اینکه احتیاج و نیاز با واجب الوجود منافات دارد. دلیل دوم: اگر خداوند بى نیاز نباشد، «دور» پیش مى آید و دور باطل است (دور یعنى وجود یک شى ء، بر خودش متوقف باشد). بیان دور: فرض این است که واجب الوجود یکى بیشتر نیست. پس کسى که خداوند به آن نیاز دارد، لابد یک ممکن الوجود است و چون ممکن الوجود به واجب الوجود نیازمند است، نمى شود واجب الوجود نیازمند غیر باشد. در غیر این صورت دور پیش مى آید. براى اثبات یکتایى خدا، هم دلیل نقلى (آیات و روایات) داریم، که نیازى به ذکر آن نیست و هم دلایل عقلى زیادى وجود دارد که ما به دو دلیل اکتفا مى کنیم. الف) فرض این که جهان خدایان متعددى داشته باشد، از سه حال خارج نیست: یا این که هر یک از پدیده هاى جهان، مخلوق و معلول همه آنها فرض شود. و یا این که هر دسته از آنها معلول یکى از خدایان باشد و یا همگى آفریده یک خدا شمرده شده و خدایان دیگر به عنوان مدیر و اداره کنندگان جهان فرض شوند. فرض اول درست نیست؛ به این دلیل که هر موجودى فقط یک وجود دارد و اگر قرار باشد هر پدیده اى پدیدآورنده هاى متعددى داشته باشد، لابد هر پدید آورنده اى یک وجود به آن مى دهد، بنابراین هر موجودى چند موجود مستقل خواهد بود و این خلاف عقل است. فرض دوم هم مردود است؛ زیرا این فرض موجب مى شود نظام هاى مختلفى به وجود آید، در حالى که سراسر نظام آفرینش از وحدتى دائمى برخوردار است و یک ارگانیسم واحد را تشکیل مى دهد. فرض سوم هم باطل است؛زیرا بین خالقیت و مدیریت تلازم است، یعنى همان کسى که آفریننده این جهان است، اداره کننده آن هم هست. پس خداوند یکتاست. افزون بر آن، مدیران متعدد، همه آفریده آفریدگار واحد خواهند بود ولاجرم به یکتایى خدا بازگشت مى کند. ب ) اگر دو واجب الوجود داشته باشیم، یا از یکدیگر قابل تمییز و جداکردن هستند و یا نیستند؛ اگر قابل تشخیص و تمییز نباشند، پس دو تا نیستند و اگر قابل تشخیص باشند، پس مرکبند. در حالى که ترکیب در واجب الوجود راه ندارد، زیرا ترکیب موجب احتیاج است و ثابت شد که واجب الوجود هیچ احتیاجى ندارد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image