فلسفه /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

شبهات و معضلات رایج مادیون و پاسخ به آن ها چیست؟


«اندیشه مادی گری، اندیشه جدیدی نیست که امروز یا دیروز در جامعه بشری پدید آمده باشد، بلکه این اندیشه که وجود و هستی را با ماده و طبیعت، مساوی و یکسان می داند، ریشه دیرینه دارد. در حالی که اکثر مردم جهان را در تمام تمدن ها، خدا شناسان تشکیل می داده اند، ولی در میان آنان گروهی بودند که دلایل خدا شناسان آن ها را قانع نمی ساخت و از این جهت پیوسته در وادی «سردرگمی»، «شک»، و «حیرت» به سر می بردند، مع الوصف تا قرن هجدهم، هرگز مادی گری به صورت یک مکتب فلسفی و یا علمی تدریس نشده بود، تا روزی که مادّی گری، منطق دیالکتیک را از «هگل » آموخت،به گمان این که به یک حربه بس برّنده ای دست یافته و خواهد توانست در برابر منطق محکم و استوار الهیون، قد راست نموده ودر مجامع علمی حضور پیدا کند. ولی با تمام تلاش فریبنده ای که متفکران این گروه انجام داده اند، هنوز نتوانسته اند به اعتراضات و اشکالاتی که به آن ها وارد می شود، پاسخ قانع کننده ای بدهند، بلکه خود را مسئول پاسخ گویی به این شبهات و اعتراضات نمی دانند و این حاکی از سستی و بی پایگی مکتب آن هاست.» در این نوشتار به بعضی از شبهاتی که آن ها به عنوان اصول جهان بینی خود نیز معرفی کرده اند، پرداخته و نسبت به هر یک از آن ها نقد مختصری بیان می کنیم. اوّل: مادی گرایان قائل اندکه هستی مساوی با ماده و مادّیات است و چیزی را می توان موجود دانست که یا ماده و دارای حجم و اقتدار سه گانه باشد و یا از خواص ماده به شمار آید و به تبعِ خود ماده، دارای کمیّت و قابل انقسام باشد. بر اساس همین اصل، وجود خدا به عنوان یک موجود غیر مادّی و فوق طبیعی را انکار نموده اند. نقد و اشکال اصل اوّل: اصل فوق چیزی جز ادّعای گزاف و بیهوده و بی دلیل نیست و هیچ برهانی بر نفی ماوراء طبیعت، خصوصاً بر اساس معرفت شناسی ماتریالیستی که بر اصالت حس و تجربه استوار است، نمی توان اقامه کرد.. زیرا روشن است که هیچ تجربه حسی نمی تواند در ماوراء قلمرو خودش که ماده و مادیات می باشد، سخنی بگوید و چیزی را نفی یا اثبات کند ، پس حداقل باید احتمال وجود آن را بپذیرند؛ زیرا به اصطلاح معروف عدم الوجدان لا یدلّ علی عدم الوجود. انسان بسیاری از امور غیر مادّی را که دارای ویژگی های ماده و خواصّ ماده نیستند، از جمله روح و حالات روحی خود را، با علم حضوری درک می کند. و از بهترین شواهد بر وجود روح مجرّد، رؤیاهای صادقانه و بسیاری از کارهای مرتاضان و نیز معجزات انبیاء است، به هر حال براهینی که بر وجود خدای متعال و جسمانی نبودن او اقامه شده است، براي ابطال این اصل که اهم اصول جهان بینی مادّی است، کافی است. شبهه دوّم و اصل دوّم مادی گرایان: آن که ماده، ازلی و ابدی و نا آفریدنی است و احتیاج به هیچ علّتی ندارد و به اصطلاح فلسفی واجب الوجود است. در این اصل که خود شبهه ای نیز می باشد، بر ازلی و ابدی بودن ماده تأکید و سپس نتیجه گیری شده که ماده آفریدنی نیست. در پاسخ به این بیان باید گفت: اولاً ازلی و ابدی بودن ماده بر اساس دلایل علمی و تجربی قابل اثبات نیست؛ زیرا حیطه تجربه محدود بوده ولذا نمی تواند بی نهایت بودن جهان را از نظر زمان یا مکان اثبات کند. ثانیاً: فرض ازلی و ابدی بودن ماده، مستلزم بی نیازی آن از آفریننده نیست، چنان چه فرض یک حرکت مکانیکی ازلی، مستلزم فرض نیروی محرّک ازلی است، نه بی نیازی آن از نیروی محرّک. ثالثاً: محال است ماده واجب الوجود باشد؛ زیرا واجب الوجود از هر گونه نیازی منزّه و مبرّی است و اجزاء بالقوّه هم ندارد، در حالیکه ماده دارای اجزاء بالقوه است و هر چیزی که دارای اجزاء بالقوّه باشد، عقلاً قابل تجزیه خواهد بود، و معنای امکان تجزیه، امکان زوال کلّ است. و واجب الوجود امکان زوال ندارد. اصل یا شبهه سوّم: برای جهان هدف و علّت غایی نمی توان قایل شد، زیرا فاعل با شعور و اراده ای ندارد که بتوان هدفی را به او نسبت داد. اصل فوق انکار هدفمندی جهان است که نتیجه طبیعی انکار آفریدگار می باشد و طبعاً با اثبات وجود خدای حکیم، این اصل هم ابطال می شود. علاوه بر این، جای سؤال است که چگونه هر انسان عاقلی با مشاهده مصنوعات بشری، پی به هدف مندی آن ها می برد، امّا با مشاهده نظام شگفت جهان و هماهنگی پدیده های آن و فواید و مصالح بی شماری که بر آن ها مترتّب می شود، پی به هدفمندی اش نمی برند؟! شبهه یا اصل چهارم مادی گرايان: پدیده های جهان، (نه اصل ماده) در اثر انتقال ذرات ماده و تأثیر آن ها بر یکدیگر به وجود می آیند و از این روی می توان پدیده های قبلی را نوعی شرط و علّت اعدادی برای پدیده های بعدی دانست و حداکثر می توان نوعی فاعلیت طبیعی را در میان مادیّات پذیرفت. مثلاً درخت را فاعل طبیعی برای میوه به حساب آورد، یا پدیده های فیزیکی و شیمیایی را به عوامل آن ها نسبت داد، ولی هیچ پدیده ای احتیاج به فاعل الهی و هستی بخش ندارد. نقد اصل چهارم و معضل چهارم: اصل فوق، منحصر دانستن علیّت در روابط مادی پدیده هاست که اشکالات زیادی بر آن وارد می شود که مهم ترین آن ها از این قرار است: نخست: آن که طبق اصل فوق، نباید هیچ گاه موجود جدیدی در جهان به وجود آید، در صورتی که همواره شاهد پیدایش موجودات نوینی به خصوص در عالم حیوانات و انسان هستیم ماتریالیست ها می گویند: این پدیده ها هم چیزی جز خواصّ ماده نیستند! در جواب می گوئیم: اولاً ویژگی تفکیک ناپذیر ماده و مادّیات، امتداد و قسمت پذیری است و این ویژگی در پدیده های یاد شده، یافت نمی شود؛ ثانیاً این پدیده ها را که به نام خواص ماده می نامید، بدون شک در مادّه بی جان موجود نبوده است، یعنی زمانی ماده فاقد این خواصّ بوده و بعد واجد آن ها شده است، پس پدید آمدن این موجودات که به نام خواصّ ماده نامیده می شود، نیاز به پدید آورنده ای دارد که آن ها را در مادّه بوجود آورد، که همان علّت ایجادی و هستی بخش و خداوند متعال است. ثالثاً: بناء بر قول فوق باید همه پدیده های جهان جبری باشد، زیرا در تأثیر و تأثّرات مادّه، جایی برای اختیار و انتخاب وجود ندارد و انکار اختیار علاوه بر این که خلاف وجدان و بداهت است، مستلزم انکار هر گونه مسئولیت و هر گونه ارزش اخلاقی و معنوی است و ناگفته پیداست که انکار مسئولیت و ارزش ها چه پیامدهایی را برای زندگی انسانی خواهد داشت. پس با توجّه به این که ماده نمی تواند واجب الوجود باشد، (چنان چه قبلاً اثبات شد) باید علّتی را برای وجود آن در نظر گرفت و آن علّتی که ماده را بوجود آورده است، علتی ایجادی و ماوراء مادّی می باشد. موارد بالا اهمّ معضلات و شبهات مادی گرایان است که به صورت مختصر بیان و به آن ها پاسخ گفته شد. نکته پایانی آنکه باید دانست ماده گرایی نیز به دو نشانه ماتریالیسم مکانیکی و ماتریالیسم دیالکتیکی تقسیم می شود که آن چه امروز در مجامع علمی از آن بحث می شود ماتریالیسم دیالکتیکی است، که عامل حرکت را تضادّ درونی پدیده های مادّی قلمداد می کندو بطور خلاصه، در ماتریالیسم مکانیکی نیاز به محرّکی ماوراء طبیعت احساس می شود ولی در نوع دیالتیک چنین پنداشته اند که محرّکِ چرخ عظیم جهان مادّی، در درونش تأمین و تعبیه شده است! پس در حرکتِ عالم نیازی به محرک ماوراء مادّی به نام خدای عالم نیست! این نوع مادیگری دارای معضلاتی هستند که عبارتند از اصل تضاد که می گوید هر پدیده ای مرکّب از دو ضدّ (تز و آنتی تز) است و تضاد آن ها موجب حرکت و دگرگونی پدیده می شود، تا این که آنتی تز غالب گردیده و پدیده جدیدی از سنتز آن ها به وجود می آید. که اصل جهش یا گذر از تغییرات کمّی به تغییرات کیفی، و اصل نفی نفی یا قانون تکامل ضدین یا تکاپوی طبیعت نامیده می شود. که به همه این موارد در کتب فلاسفه اسلامی خصوصا متاخرین، پاسخ های محکم داده شده است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image