تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

چرا و چگونه قرآن ساخته فكر بشر نيست؟


1 ـ پيامبر اسلام(ص) از يك محيط عقب افتاده در تمام جهات، كه آنرا يك محيط لااقل نيمه وحشي بايد محسوب نمود، قيام كرد. 2 ـ سرزمين حجاز حق داشت يك محيط عقب مانده و فراموش شده باشد، زيرا چيزي كه مايه پيشرفت و ترقي بود در آن يافت نمي‏شد، قسمت اعظم آنرا ريگستان خشك و سوزاني تشكيل مي‏داد كه نه آب داشت و نه قابل كشت بود و اكثر مردم آن بصورت بيابانگردي در ميان «زندگي و مرگ» روزگار ميگذراندند. اين محيط بقدري متروك و فراموش شده بود كه حتي جهانگشايان بزرگ دنيا مانند «رامسيس دوم» و «اسكندر مقدوني» و «ايليوس گالوس» از تسخير آن چشم پوشيدند، چون به مشكلاتش نمي‏ارزيد. اسلام از چنين محيطي طلوع كرد و همين محيط مهد پرورش قرآن بود. 3 ـ پيغمبر اسلام (ص) درس نخوانده بود، يعني اصولا در آن محيط تاريك درسي وجود نداشت كه بخواند، نه مدرسه‏اي بود نه دانشگاهي، نه دانشمندي وجود داشت و نه استادي، اگر كسي تنها خواندن و نوشتن ميدانست دانشمند آن محيط محسوب مي‏شد؛ تازه اينگونه «دانشمندان» هم انگشت شمار بودند! و بفرض اينكه پيامبر اكرم (ص) خواندن و نوشتن را فرامي‎گرفت، كتابي در آن محيط پيدا نمي‏شد تا مطالعه كنند، جز اساطير و افسانه‏هاي آميخته به خرافات گذشتگان. سفرهاي محدود پيغمبر بخارج از حجاز براي تجارت، به قدري كوتاه و پرمشقت بود كه جائي براي اين احتمال باقي نمي‏گذارد كه پيامبر در «خارج» تحصيل كرده باشد. بعلاوه چگونه ممكن است، كسي در چنان محيطي كه با سواد فوق‏العاده در آن كمياب است، درسي خوانده باشد و انگشت نما نشود و همه مردم او و استادش را نشناسند؟ و چگونه تصور مي‏شود چنين كسي با كمال صراحت، در برابر تمام مردم بگويد من درس نخوانده‏ام، و «امي» هستم و كسي به او اعتراض نكند؟! قرآن مجيد روي كلمه «امي» يعني «درس نخوانده» در مورد پيامبر مكرر تكيه كرده است. (اعراف/157 و 158) و نيز صريحاً مي‏گويد: «وَما كُنتَ تَتْلوا مِنْ قَبلِه مِنْ كِتاب وَلا تخطه بِيَمينِكَ اذاً لارْتاب المُبطلون» عنكبوت/48 [پيش از اين كتابي نمي‏خواندي، و چيزي با دست خود نمي‏نوشتي تا مايه ترديد و شك گمراهان گردد.] چنين پيامبري، از چنان محيطي برخاست و كتابي آورد كه وضع آن محيط آشفته، فقير، تاريك، محروم و پرهرج و مرج را بكلي دگرگون ساخت. شعاع نيرومند اين كتاب كم كم بخارج افتاد و فصل نويني در تاريخ بشريت گشود. كتابي آورد كه هر شنونده‏اي را مسحور و مجذوب خود ميساخت و در اعماق دلها نفوذ مي‏كرد. كتابي كه بزرگترين عامل موفقيت او در هدف‏هاي مختلف انقلابي، تربيتي، اجتماعي و سياسي بود. از كجا بدانيم كساني به معارضه با قرآن برنخاستند و مانند آنرا نياوردند؟ شايد برخاسته‏اند و آياتي همچون آيات قرآن آورده‏اند ولي در لابلاي تاريخ گذشتگان مدفون شده و يا مسلمانان متعصب در محو آن كوشيده‏اند؟ گرچه پاسخ اين سؤال براي كساني كه اطلاعات وسيعي از تاريخ اسلام و وضع مخالفان اسلام دارند، روشن است. اما قطع نظر از اين، اگر جهات زير را كاملا مورد توجه قرار دهيم، خواهيم دانست اين احتمال، يك احتمال محال و غير قابل قبول است، زيرا: 1 ـ هم در زمان پيغمبر اسلام (ص) و هم بعد از رحلت آن حضرت، در داخل كشورهاي اسلامي، حتي در خود مكه و مدينه، مسيحيان و يهوديان سرسخت و متعصبي ميزيستند كه براي تضعيف مسلمانان از هر فرصتي استفاده مي‏كردند و طبق مداركي كه در دست است با هم مسلكان خود در خارج ممالك اسلامي نيز بي‏ارتباط نبودند. اگر راستي كساني به معارضه با قرآن برخاسته بودند و كتابي همانند قرآن آورده بودند، آنها بهر قيمتي بود آنرا حفظ مي‏كردند و بخارج نيز مي‏فرستادند، و غيرمسلمانان در تواريخ خود نام و مشخصات آورنده آنرا ضبط مي نمودند. بعلاوه، به گواهي تواريخ اسلام و تاريخهائي كه غيرمسلمانان نگاشته‏اند، هميشه در ميان مسلمانان، جمعي «مسلمان نما» كه قرآن مجيد آنها را «منافق» نام نهاده زندگي ميكردند، كه ضمناً رل جاسوسي بيگانگان را نيز بعهده داشتند (مانند آنچه درباره «ابوعامر» راهب نصراني و همدستان او از منافقان مدينه و چگونگي ارتباط آنها با امپراطور روم، در تواريخ نقل شده كه منتهي به ساختن مسجد ضرار در مدينه شد و آن صحنه عجيبي را كه قرآن مجيد در سوره «برائت» به آن اشاره كرده است بوجود آورد.) مسلماً اين دسته از منافقان كه نقش ستون پنجم بيگانگان را در پايتخت اسلام داشتند، بدقت مراقب اوضاع مسلمين بودند و از هر جرياني كه بسود بيگانگان و بزيان مسلمانان بود استقبال ميكردند. بطور قطع، اگر آنها دسترسي بچنين كتابي يافته بودند در حفظ و نگاهداري آن كوتاهي نمي‏نمودند. مسلماً احتمال چنين چيزي در زمانهاي بعد از پيامبر كه اسلام توسعه يافته و رفت و آمد بيگانگان در ممالك اسلامي زيادتر شده بود بسيار بعيدتر بنظر ميرسد. 2 ـ قرآن در آيات متعدد ـ هم در مكه و هم در مدينه ـ تحدي و دعوت به مبارزه كرده است، باور كردني نيست كه مخالفان اسلام با قرآن مبارزه كرده باشند و پيامبر اسلام (ص) آنرا ناديده گرفته باشد و باز هم دعوت خود را تكرار كند، اگر او هم ناديده ميگرفت تازه مسلماناني كه در كوچكترين مسائل ايراد ميگرفتند و توضيح مي‏خواستند ناديده نمي‏گرفتند و پيامبر را در فشار ميگذاردند تا لااقل در برابر معارضة مخالفان توضيحي بدهد. با اينكه در هيچيك از تاريخهاي اسلامي چنين چيزي ديده نمي‏شود كه مسلمانان چنان توضيحي از پيغمبر اسلام (ص) خواسته باشند. 3 ـ دز زمان ما و اعصار نزديك به ما دستگاههاي تبليغاتي كليسا و ساير مخالفان اسلام در سراسر جهان تبليغات وسيع و دامنه‏داري بر ضد مسلمانان دارند، زيرا خطرناكترين و سرسخت‏ترين رقيب خود را اسلام، با آن آئين جامع و وسيع جهاني، تشخيص داده‏اند. آنها بودجه‏هاي هنگفتي در اختيار دارند، و بدور دستترين نقاط جهان مبلغ ميفرستند، حتي در ميان وحشيان آدم خوار! كتابهاي تبليغاتي آنها همه جا (حتي كشور ما را) پر كرده است. آنها نويسندگان تواناي مسيحي عربي الاصل در اختيار دارند. ميتوانند با بودجه‏هاي هنگفت افراد ديگري را نيز اجير كنند، مسلماً اگر آنها ميتوانستند آياتي بياورند كه با آيات قرآن رقابت كند، ترديدي بخود راه نمي‏دادند، زيرا در اين صورت سنگر بزرگي را فتح كرده بودند. و يك وسيلة مؤثر تبليغي به چنگ آنها مي‎افتاد و باين وسيله مسلمانان را خلع سلاح مي كردند! اما نياوردند، چون نمي‏توانستند و نخواهند توانست.eporsesh.com .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image