تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
«شیخ جعفر شوشتری رحمة الله علیه» و« شیخ جعفر مجتهدی رحمة الله علیه» دو نفر متفاوت در دو تاریخ متفاوت هستند .مرحوم شیخ جعفر شوشتری ( متوفای 1303) قمری بود و مرحوم میرزا جعفر مجتهدی تبریزی ظهر روز جمعه ششم رمضان 1416 ه.ق مطابق با 1374 ه.ش وفات کرد.«شیخ جعفر شوشتری »نام بلندآوازه اش جعفر، نام پدرش حسین و از شهر شوشتر، از خطّه زرخیز خوزستان قامت برافراشت....و آنگاه پس از پیمودن مدارج عالی علمی و خودسازی و تهذیب نفس و آراستگی به ارزشهای اخلاقی و انسانی و پیراستگی جان و روان، سرانجام به فقیه گرانمایه سخنور بزرگ دانشمند سترک، علاّمه فرزانه، آیت اللّه حاج شیخ جعفر شوشتری شهرت یافت . علاّمه تهرانی که یکی از بزرگان جهان علم و عمل بود، در مورد او مینویسد: «مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله فرزند حسین شوشتری، از بزرگان علما و اجلاّ ء فقها و مشاهیر دانشمندان و از فراخوانان به سوی خدا ودعاة الی اللّه در عصر خود بودهاست.»از ویژگیهای او، علاوه بر دانش گسترده و آگاهی عمیق، گوهر گرانبهای اخلاص و عملکرد شایسته و بایسته بود. رفتارش در زندگی با گفتارش هماهنگ و هم آوا بود و به راستی بر این باور بود که: من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدء بتعلیم نفسه قبل تاءدیب غیره ....هر کس خویشتن را تدبیرگر امور و پیشوای جامعه قرار داد بر اوست که پیش از آموزش و دعوت دیگران به ارزشها، از خود آغاز کند و باید پیش از آنکه با زبان، ادب آموز مردم باشد، با کردار شایسته و عملکرد بایسته خویش راه و رسم زندگی را به دیگران بیاموزد....او به هنگام تلاوت قرآن و تفسیر آیات و تحلیل روایات و وعظ وارشاد مردم، از دل سخن میگفت و لاجرم بر دلها مینشست، همه را دگرگون میساخت و میگریاند و شور و شعور بسیار پدید میآورد.آیت اللّه العظمی اراکی، از مرحوم آیت اللّه العظمی حائری مؤ سس حوزه علمیّه قم آوردهاند که : روزی پای منبر مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری بودم که در اوج سخن به ناگاه خطاب به انبوه مردم گفت: «هان ای مردم ! میخواهم شما را بیازمایم که آیا اهل ایمان هستید یا نه ؟ چرا که خدا در قرآن میفرماید: اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَاِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ ایمانا وَعَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ. ایمان آوردگان تنها کسانی هستند که چون نام خدا برده شود خوف بر دلهایشان چیره میگردد و هنگامی که آیات خدا بر آنان تلاوت شود ایمانشان افزون میگردد و بر پروردگار خویش اعتماد میکنند. اینک، آیاتی از قرآن را برای شما تلاوت میکنم تا با دیدن اثرگذاری قرآن یا عدم اثرپذیری شما معلوم گردد که به راستی اهل ایمان هستید یانه ؟»آیت اللّه حائری میافزایند: با سخن مرحوم شوشتری، من سخت بر خود لرزیدم و به فکر فرو رفتم که اگر آیاتی تلاوت کرد و در من اثر و انعکاسی نداشت، چه خاکی بر سر کنم ؟ در این حال خویشتن را جمع و جور کردم و آماده نشستم، تا آیات را آنگونه که شایسته گوش جان سپردن به قرآن است، بشنوم. آنگاه او به تلاوت قرآن پرداخت و آیاتی چند با شور وصف ناپذیری تلاوت کرد و خدای را سپاس که آن آیات در من اثری عمیق نهاد.نمونه دیگر را، حضرت آیت اللّه العظمی آقای شیرازی آوردهاند که بدینصورت است: در جریان سفر مرحوم شوشتری به ایران، هنگامی که ایشان وارد تهران گردید انبوه مردم از جمله سفیر کشور روسیه به ملاقات ایشان رفتند. مردم تقاضای موعظه کردند و مرحوم شوشتری بنا به اصرار مردم، سرش را بلند کرد و فرمود: «مردم ! آگاه باشید که خدا در همه جا حاضر است و به نهفته سینهها داناست.»اِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ.این فراز تکاندهنده و کوتاه، اثری عمیق در مردم نهاد؛ به گونهای که اشکها روان شد و قلبها تپید و مردم دگرگون شدند. سفیر روسیه در نامهای به امپراتوری روس در این مورد نوشت: «تا هنگامی که این قشر روحانیون راستین مذهبی، در میان مردم باشند و مردم از آنان پیروی کنند، سیاست ما کاری از پیش نمیبرد؛ چرا که وقتی یک جمله شوشتری در یک مجلس عظیم، اینگونه دگرگونی ایجاد میکند، روشن است که دستورات و فتواهای آنان چه خواهد کرد.»ویژگی دیگر او شیفتگی وصف ناپذیرش به سالار شایستگان حضرت حسین علیه السلام بود، به همین جهت هم با آن مقام علمی، فقهی و کهولت سن تا آخرین مراحل زندگی پربرکت خویش منبر میرفت و با شوری وصف ناپذیر نام، یاد، کربلا، عاشورا و شهادت جانسوز حسین علیه السلام و راه و رسم افتخارآفرین و ستم سوز او را برای دوستداران ورهروانش ترسیم میکرد.مردم را به ارزشهایی که کربلا، دانشگاه آن و حسین علیه السلام آموزگار بزرگ و تبلور و تجسّم راستین آنها بود، فرامی خواند و از ضدارزشها هشدار میداد. خودش به هنگام یادآوری رخداد جانسوز کربلا میسوخت و سوز دلش به صورت قطرات اشک، از دیدگانش فرو میبارید. او از گوهر گرانبهای اخلاص و عرفان و عشقی بهره ور بود که هم وعظ و ارشاد و منبرهایش مورد قبول افتاده بود و هم یادآوری مصائب جانسوز و هدفدار حسین علیه السلام که بخشی از منبرهای او را تشکیل میداد، به همین جهت هم مورد عنایت امیر کاروان قافله عشق بود و هم نیای گرانقدرش پیامبر گرامی، که تنها به دو نمونه جالب و شنیدنی در این مورد بسنده میشود.از خود آن عالم ربّانی آوردهاند که میفرمود:«زمانی که از تحصیلات علمی خویش در حوزه نجف فارغ شدم و به وطن خود شوشتر، بازگشتم با تمام وجود دریافتم که باید در هرچه بیشتر و بهتر آشناساختن مردم با معارف قرآن و اسلام بکوشم، به همین جهت در گام نخست تصمیم گرفتم که روزهای جمعه را منبر بروم و پس از آن با فرا رسیدن ماه رمضان، به خاطر انجام این مسئولیّت به منبر خویش ادامه دادم، امّا شیوه کار اینگونه بود که : تفسیر صافی را به دست میگرفتم و از روی آن مردم را وعظ و ارشاد مینمودم و در آخرین بخش منبر هم، به بیان مشهور و معروف که هر غذایی نیاز به نمک دارد و نمک مجلس وعظ وارشاد نیز، روضه و یادآوری و بازگویی مصائب جانسوز عاشورا و حسین علیه السلام است، به ناچار از کتاب (روضة الشهداء) مقداری مرثیه میخواندم . ماه محرّم را نیز که در پیش بود، به همین صورت گذراندم ؛ امّا به هیچ عنوان توانایی جدایی از کتاب و منبر رفتن بدون کتاب را نداشتم و مردم نیز بدین صورت بهره کافی نمیبردند، امّا به هر حال حدود یک سال بدین صورت گذشت . سال بعد با فرا رسیدن محرّم با خود زمزمه کردم که : تا چه زمانی باید کتاب در دست گیرم و از روی کتاب مجلس و منبر را اداره کنم ؟ و تا کی نتوانم از حفظ منبر بروم ؟ باید چارهای بیاندیشم و خویشتن را از این وضعیّت ناگوار نجات بخشم. امّا، هر چه در این مورد اندیشیدم راه به جایی نبردم و بر اثر فکر زیاد، خستگی سراسر وجودم را فراگرفت و از شدّت نگرانی به خواب خوشی رفتم . در عالم رؤ یا دیدم که در سرزمین کربلا هستم، آن هم درست به هنگامی که کاروان حسین علیه السلام در آنجا فرود آمدهاست . به همه جا نگریستم، چشمم به خیمهای برافراشته افتاد، دریافتم که سپاه دشمن در صفهای فشرده بر گرد خیمه حسین علیه السلام گرد آمدهاند، گام به پیش نهادم . دیدم خود حسین علیه السلام در درون آن خیمه نشستهاست، وارد شدم. سلام گرمی نثار آن سیمای نورافشان نمودم که حضرت مرا در نزدیکی خویش جای داد و به حبیب بن مظاهر فرمود: «حبیب ! شیخ جعفر، میهمان ماست باید از میهمان پذیرایی کرد. درست است که آب در خیمه نیست، امّا آرد و روغن موجود است، بپاخیز و برای میهمان غذایی آماده ساز.» حبیب بن مظاهر به دستور حسین علیه السلام برخاست و پس از لحظاتی چند به خیمه وارد شد و غذایی پیش روی من نهاد. فراموش نمیکنم که قاشقی هم در ظرف غذا بود. چند قاشقی از آن غذای بهشتی صفت، خورده بودم که از خواب بیدار شدم و دریافتم که از برکت زیارت آن حضرت و عنایت او، نکات ولطائف و کنایات و ظرافتهایی از آثار خاندان وحی و رسالت بر من الهام شدهاست که تا آن ساعت، بر کسی الهام نگشته و فهم کسی بر آنها از من پیشی نگرفته بود.»رحلت اومرحوم آیت اللّه شوشتری، پس از انجام رسالت دینی و ارشاد مردم در شهرهای مختلف ایران و زیارت هشتمین امام نور حضرت رضا علیه السلام در شور و شوق زیارت امیرمؤ منان علی علیه السلام، دگر باره راه عراق را درپیش گرفت، امّا متاءسّفانه در منطقه غرب کشور و مرز کنونی ایران و عراق بیمار شد و پس از چند روز، سرانجام در تاریخ ۲۸صفر سال ۱۳۰۳ ه. ق، روح بلندآوازه و ملکوتیش به جوار رحمت حق پرکشید. پیکر مطهّرش به وسیله ارادتمندان، به آستان سرور و سالارش، نخستین امام نور، حمل و در آنجا به خاک سپرده شد.کتاب ویژگیهای امام حسین علیه السلام / ترجمه الخصائص الحسینیّة آیت اللّه حاج شیخ جعفر شوشتری/ ترجمه و نگارش علیرضا کرمی - « شیخ جعفر مجتهدی »ولادت: حاج میرزا جعفر مجتهدی تبریزی در سال 1303 شمسی به دنیا آمد پدر و مادر: پدرش حاج میرزا یوسف مجتهدی تبریزی است که در سال 1325 درگذشت در زمان درگذشت حاج میرزا یوسف مجتهدی، حاج میرزا جعفر مجتهدی تبریزی 22 سالمادر حاج میرزا جعفر مجتهدی تبریزی بانویی به نام فاطمه و دارای مقامات معنوی بالایی بود.دوران کودکی و نوجوانی: میرزا جعفر در دوران کودکی مؤذن محله خود بود. خودش به این کار علاقه داشت و صدای بسیار خوبی داشت. در بازار مغازه داشت و لوازم کفاشی می فروخت. میرزا جعفر ورزش هم می کرد و بدن موزون و قوی داشت.میرزا جعفر کفش های چرمی به پا می کرد، کفش های چرمی مخصوصی داشت و با آنها راه می رفت. او بسیار سفر می کرد. میرزا جعفر در دوران نوجوانی و جوانی مداحی اهل بیت و ذکر مصائب می کرد. میرزا جعفر از همان دوران جوانی شروع به تهذیب نفس کرد و با امیال نفسانی مبارزه کرد. در داستان زندگی او آورده اند که روزی گرفتار دام شیطان شد و او را به بهانه کمک به پیر زن به خانه ای بردند. ناگهان میرزا جعفر دید در دام شیطان است و همچون یوسف گرفتار شده است. ناگهان راه چاره را یافت. چشمش به پله هایی افتاد که به پشت بام می رساند. از میان شیاطین فرار کرد به پشت بام و از پشت بام خود را به پایین انداخت. ساختمان سه طبقه بود و میرزا با این که خود را از آن بالا به پایین پرت کرد ولی هیچ آسیبی ندید و فرار کرد و از دست آن شیاطین انسی رها شد. در آن حال که از پشت بام ساختمان سه طبقه ای پایین می آمد، دست غیبی به کمک او آمد و میرزا جعفر آن را احساس می کرد و آن دست غیبی همواره میرزا جعفر را نگهداشت.وفات: حاج میرزا جعفر مجتهدی تبریزی پس از چهار سال اقامت در جوار حرم حضرت امام رضا(ع) ظهر روز جمعه ششم رمضان 1416 ه.ق مطابق با 1374 ه.ش وفات کرد.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.