واحب بالذات و بالغیر /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

لطفا کمی درباره معنی کلمه بالذات و بالغیر از لحاظ فلسفی توضیح بفرمایید؟


اول: تقسیم مواد ثلاث به ما بالذات و ما بالغیر ما بالقیاس الی الغیر مواد قضایا بر سه قسم است که عبارتند از وجوب، امکان و امتناع. یعنی هر مفهومی را که که موضوع قرار می دهیم و وجود را بر آن حمل می کندیم، کیفیتی نسبتی که بین آنها وجود دارد از آن سه قسم بیشتر نیست. زیرا یا وجوب برای موضوع ضرورت دارد و یا امتناع ضرورت دارد و یا هیچ کدام بر آن ضرورت ندارد. حصر مزبور عقلی است (البته سخن از قضایایی است که مفهومی در موضوع باشد و محمول فقط وجود باشد و الا قضایای دیگری هم هست که در فلسفه از آنها بحث نمی شود.)این مفاهیم قابل تعریف نیست زیرا این مفاهیم عام است و نمی توان برای آنها جنسی در نظر گرفت زیرا جنس باید عام باشد و حال آنکه از این مفاهیم چیز عام تری وجود ندارد. تعریف هایی که برای آنها ارائه شده است لفظی است یعنی در تعریف آنها لفظی را جایگزین لفظی می کنند. مثلا در تعریف اسد می گویند: الاسد هو الغضنفر و در تعریف غضنفر هم می گویند: الغضنفر هو الاسد. البته ممکن است برای کسی یکی از این لفظ ها روشن تر باشد و به این دلیل معنای آن یکی را هم متوجه شود. وقتی در لغت نامه ی عربی به فارسی می نویسند، اسد یعنی شیر. صرفا لفظی جایگزین لفظی شده است و دیگر کاری به ماهیت اسد ندارند که آیا جوهر است یا عرض و یا نامی است یا غیر آن. بر این اساس تعریفی که برای وجوب و امتناع و امکان ارائه داده اند صرفا لفظی است. یعنی در تعریف واجب گفتند: ما یلزم من فرض عدمه محال. یعنی چیزی که اگر بخواهد نباشد محال لازم می آید. این تعریف ها اگر قرار بود حقیقی باشد مستلزم دور می بود زیرا در تعریف واجب می گویند چیزی است که اگر فرض عدمش محال لازم می آید. در این تعریف از محال که همان ممتنع است استفاده شده است. حال در تعریف محال می گویند: چیزی است که واجب است نباشد. بنا بر این در تعریف واجب از امتناع و در تعریف امتناع از واجب استفاده شده است بنا بر این برای شناخت واجب باید ممتنع را بشناسیم و برای شناخت ممتنع باید واجب را بشناسیم و فهم هر کدام متوقف بر فهم دیگری است. یا اینکه در تعریف ممتنع گفته اند چیزی است که نه واجب باشد و نه ممکن. بعد در تعریف ممکن می گویند: چیزی است که وجود و عدم بر آن ممتنع نیست. اگر قرار بود این تعریف ها حقیقی باشد مسلتزم دور می شد و چیزی از داخل آن در نمی آمد. معنای دور این است که محال است چیزی از آن فهمیده شود. به همین سبب است که می گویند: تمامی معلومات ما باید به بدیهیات منتهی شود و الا اگر قرار بود فهم هر چیزی احتیاج به معرفی داشته باشد لازمه اش این بود که هیچ چیز برای ما روشن و شفاف نباشد. این دایره باید به جایی که احتیاج به تعریف ندارد ختم شود. بر این اساس موارد ثلاث تعریف نشده اند مگر به تعریف هایی که مستلزم دور است، مانند تعریف الواجب ب‌ (ما یلزم من فرض عدمه محال)، ثم تعریف المحال وهو الممتنع ب‌ (ما یجب أن لا یکون) (مثلا واجب را تعریف می کنند به چیزی که از فرض نبودش محال لازم می آید. بعد محال که همان ممتنع است و در تعریف واجب از آن استفاده شده است را تعریف می کنند به چیزی که واجب است نباشد و در در تعریف آن، از واجب استفاده شده است.) أو (ما لیس بممکن ولا واجب)، وتعریف الممکن ب‌ (ما لا یمتنع وجوده وعدمه). (یا اینکه می گویند: ممتنع چیزی است که نه ممکن است و نه واجب و بعد همین امکان را که در تعریف ممتنع ذکر کرده است به گونه ای تعریف می کنند که در آن از ممتنع استفاده شده است و می گویند: ممکن چیزی است که وجوب و عدم بر آن ممتنع و محال نیست.) دوم: تقسیمات مواد ثلاث این موارد ثلاث هر کدام اقسامی دارند. از لحاظ تصور و احتمال هر یک از این سه مواد دارای سه احتمال می باشند که عبارتند از: بالذات، بالغیر و بالقیاس. بنا بر این احتمالات موجود در مواد سه گانه ی فوق بر نه قسم بالغ می شود. اما از نظر وجود خارجی یک صورت از این صورت های نه گانه محال است و هشت صورت امکان تحقق دارد. صورتی که محال است امکان بالغیر است. اما تعریف آن سه احتمال:مقصود از بالذات این است که وقتی ذات شیئی را در نظر می گیریم و هیچ چیز دیگری را لحاظ نمی کنیم، آن شیء بالذات متصف به یکی از مواد ثلاث متصف باشد. مثلا اگر شیئی بالذات به وجود متصف باشد به آن می گویند: واجب بالذات است و هکذا در مورد ممکن بالذات و ممتنع بالذات. مراد از بالغیر این است که یکی از این سه موارد حاصل می شود ولی به سبب غیر است نه به سبب ذات خودش. مثلا خودش واجب نیست ولی غیر آن را واجب کرده است و یا اینکه خودش ممتنع نیست ولی غیر آن را ممتنع کرده است. در این قسم است که چیزی به نام امکان بالغیر نداریم. مراد از بالقیاس این است که نه خودش فی حد ذاته آن ماده را دارد و نه غیر به او داده است بلکه فقط وقتی با چیز دیگری مقایسه می شود بدون اینکه آن چیز دیگر علت آن باشد و در آن نقشی داشته باشد یا صفت وجوب دارد و یا امتناع و یا امکان. اما مثال این امور هشت گانه: وجوب بالذات منحصر به وجود باری تعالی است و بس. وجوب بالغیر مربوط به همه ی موجودات غیر از خداوند است. ذات آنها به گونه ای است که نه وجود برایشان ضرورت دارد و نه عدم. مانند انسان. در عین این حال، اگر علتش خواست که موجود شود و موجود شد، در این حال وجود برایش ضرورت دارد ولی این به سبب وجود علتش است. همه ی موجودات که موجود هستند وجود برایشان ضرورت دارد زیرا سلب شیء از نفس از محالات است ولی وجود آنها به سبب غیر است که خداوند می باشد. واجب بالقیاس مانند متضایفین اند. متضایفین چیزهایی هستند که در یک جا جمع نمی شوند ولی با هم تعقل می شوند یعنی اگر یکی بود حتما باید دیگری هم باشد. مثلا اگر چیزی فوق بود حتما باید تحت هم باشد یعنی اگر چیزی باشد که متصف است که عالی است باید چیزی باشد که متصف با سافل باشد و الا عالی بودن به تنهایی معنا ندارد. عالی، علت برای سافل نیست و این وجوب به صرف مقایسه است. نه عالی علت برای سافل است و نه بر عکس. همچنین است که پدر بودن هنگامی ثابت می شود که پسری هم در کار باشد و هکذا برادر بودن هنگامی است که برادر دیگری هم باشد. ممتنع بالذات مانند اجتماع نقیضین است که محال بودن آن به خاطر این نیست که چیزی موجب محال شدنش شده باشد. بلکه خودش فی حد ذاته امری است محال. ممتنع بالغیر چیزی است که ذاتا ممکن است ولی به سبب غیر محال شده است. مثلا ذاتا فرزندی که در نسل دهم من است ممکن است ولی چون هنوز علت آن محقق نشده است الآن محال بالغیر است. علت آن این است که نه نسل از من گذشته باشد و نسل آخری هم عقیم نباشد و تمام شرایط فرزند دار شدن برایش محقق باشد. اینکه بعد از ده نسل آن فرزند موجود می شود این است که ذاتا محال نیست و الا هرگز موجود نمی شد. ولی الآن ممتنع بالغیر است. ممتنع بالقیاس مانند متضایفین است که وجود یکی از دو طرف در صورت عدم وجود دیگری محال است مثلا اگر بالایی در کار نیست وجود پائین هم محال می باشد. (همان طور که اگر بالا بود پائین واجب بود و نبود پائین محال بود.) بنا بر این در متضایفین وجود هر یک در صورت عدم دیگری و عدم هر یک در صورت وجود دیگری محال است. ممکن بالذات مانند همه ی ماهیات است زیرا همه ی آنها فی حد ذاته نسبتشان با وجود و عدم یکسان است. ممکن بالقیاس مانند چیزی است که وقتی با دیگری مقایسه شود می بینیم که هیچ نقشی دیگری در آن ندارد. مثلا می گوییم: اگر دو واجب الوجود وجود داشت حکمش فلان چیز است. این دو واجب که تصور می شود ارتباطی بینشان نیست یعنی اگر یک واجب الوجود باشد نه لازم دارد دیگری واجب باشد نه ممتنع. اما امکان بالغیر هرگز وجود خارجی ندارد زیرا اگر قرار باشد چیزی امکان را از غیر بگیرد می پرسیم ذات خودش چیست؟ زیرا هر چیزی فی حد ذاته یا باید واجب باشد یا ممکن یا ممتنع. اگر فی حد ذاته واجب باشد، غیر نمی تواند آن را ممکن کند زیرا لازمه ی آن انقلاب است یعنی دیگر نباید حقیقت آن امکان باشد و بازگشت انقلاب به اجتماع نقیضین است زیرا هم باید واجب باشد و هم نباشد.. همچنین اگر ذات چیزی امتناع باشد و عدم برایش ضرورت داشته باشد دیگر غیر، نمی تواند آن را ممکن کند زیرا بازگشت آن به انقلاب است. تنها فرضی که باقی می ماند این است که ذات یک چیز امکان باشد و واضح است که وقتی خودش امکان دارد دیگر لازم نیست آن را از غیر بگیرد. اشکال نشود که گفتید همه ی ممکنات فی حد ذاتها ممکن اند ولی غیر می تواند آنها را واجب کند و بازگشت آن به انقلاب است. زیرا در جواب می گوییم: وقتی چیزی ذاتا ممکن است معنایش این است که هم با وجود سازگار است و هم با عدم بنا بر این اگر غیر به آن وجوب دهد و یا امتناع هر دو را پذیرا است. بنا بر این اینکه واجب بالغیر می شود و یا ممتنع بالغیر این همان اقتضای ذاتش است. بنا بر این ممکن لا اقتضاء است و می تواند واجب شود ولی اگر چیزی واجب باشد نمی تواند ممکن شود زیرا واجب ذو الاقتضاء است و نمی توان اقتضاء آن را از آن گرفت. با استفاده از: https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/fayazi/bedayeh/62/023/ خلاصه کلام آنکه، وقتی ماهیت را با وجود و عدم می سنجیم: یا وجود برایش ضروری است که واجب الوجود خوانده می شود، و یا عدم برایش ضروری است مثل شریک خدا، و یا وجود و عدم برایش ضرورتی ندارد که ممکن خوانده می شود. ممکن اگر بخواهد وجود یابد نیازمند علت دارد که بتواند آن را از حد تساوی خارج کند و به مرحله ضرورت و وجوب(واجب بالغیر) برساند.حصر مزبور عقلی است. این مفاهیم قابل تعریف نبوده و عام است و نمی توان برای آنها جنسی در نظر گرفت زیرا جنس باید عام باشد و حال آنکه از این مفاهیم چیز عام تری وجود ندارد. تعریف هایی که برای آنها ارائه شده است لفظی است یعنی در تعریف آنها لفظی را جایگزین لفظی می کنند. مثلا در تعریف اسد می گویند: الاسد هو الغضنفر و در تعریف غضنفر هم می گویند: الغضنفر هو الاسد. البته ممکن است برای کسی یکی از این لفظ ها روشن تر باشد و به این دلیل معنای آن یکی را هم متوجه شود. وقتی در لغت نامه ی عربی به فارسی می نویسند، اسد یعنی شیر. صرفا لفظی جایگزین لفظی شده است و دیگر کاری به ماهیت اسد ندارند که آیا جوهر است یا عرض و یا نامی است یا غیر آن.واجب الوجود بالغیر یا ضروری الوجود بالغیر مربوط به اصل وجود موجودات و ممکنات است. یعنی واجب بالغیر وجود از ذات او سرچشمه نگرفته است، بلکه از ناحیه غیر به او افاضه شده است که غیر همان واجب الوجود بالذات باشد. با اعطای وجود توسط واجب تعالی، تمام راههای عدم بر ممکن الوجود بسته شده، ضرورت وجود می‌یابد، حال چه وجود واجب الوجود بالغیر به دوام وجود واجب الوجود بالذات دایمی باشد، چه مسبوق به عدم. بنابراین واجب الوجود بالغیر و قید بالغیر با فرض دوام وجود و همیشگی آن منافاتی ندارد، شبیه تعبیر برخی فیلسوفان از هیولا و ماده اولیه عالم ماده که آن را قدیم زمانی به دوام و قدم زمان می دانند(نه قدیم ذاتی).هر عقل سلیمی وقتی نظم موجود در یک اسباب بازی را می بیند حکم به وجود یک سازنده و ناظم می کند که این را ساخته است . این در مصنوعات بشری است که ما آن را مشاهده می کنیم .در مصنوعات تکوینی هم وقتی نظم موجود در عالم هستی را مشاهده می کنیم پی به یک صانع علیم می بریم و اتفاقی بودن آن را رد می کنیم. طبق قانون علیت که هر معلولی نیاز به علت دارد می توانیم دو وجه برای این صانع تصور کنیم 1. این صانع خودش معلول علتی دیگر است 2. خودش علت العلل است. طبق تصور اول مرتکب تسلسل علل می شویم که باطل بودن آن از بدیهیات است پس باید به دنبال علتی باشیم که منشأ فیض وجود است و معلول علتی نیست .این منشأ همان واجب الوجود است و در مقابلش ممکن الوجود قرار دارد. وقتی وجود واجب الوجود و علت العلل بودنش ثابت شد بی نیازی او از هر چیزی هم ثابت می شود زیرا او علت العلل است . برای مطالعه بیشتر می توانید به ج 5 و 6 مجموعه آثار شهید مطهری و کتاب منظومه حکیم سبزواری و... .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image