وهابیت و عبیدالله بن زیاد /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

آیا عبیدالله بن زیاد و پدرش زنا زاده بودند؟ اگر بودند پس چرا حضرت علی زیاد را به کار گرفت؟‌ اگر زن زیاد بد کاره و معروف بود چرا حضرت علی زیاد را حاکم فارس کرد؟ به نظر شما برای حضرت علی بدنامی نداشت؟‌ چرا حضرت علی زیاد را به حکومت فارس گماشت؟چطور حضرت علی او را برای حکومت فرستاد در حالی که زنا زاده بود و او می توانست امام جماعت باشد، یعنی رسم بود که حاکم شهر امام جماعت می شد. آیا حضرت علی این حکم را نمی دانست که زنازاده نمی تواند امام جماعت باشد؟


زیاد از خطیبان و سیاستمدارانی است که به هوش سرشار ونیرنگ در میدان سیاست، شُهره بود. (العقد الفرید، ج 4، ص 6؛ الاصابه ، ج 2، ص 528) و به همین خاطر وی را یکی از چهار سیاستمدار بزرگ عرب شمرده اند.هر چند در حرام زاده بودن وی شکی نیست و تاریخ گواه بر این مطلب است اما آنچه که مهم است، این است که وی تا زمان شهادت حضرت علی علیه السلام از هر گونه رودر رویی و دشمنی با حضرت علی علیه السلام اجتناب می کرد لذا امیرالمومنین دلیل و بهانه ای برای مقابله با وی نداشت.البته فقیهی را هم سراغ نداریم که طهارت مولد را از شرائط استانداری بداند. بلی طهارت مولد از شرائط خلیفه و امام و حاکم جامعه تلقّی می شود. امّا استاندار، زیردست حاکم است نه حاکم.به هر حال در تاریخ ذکر شده که زیاد، به روزگار خلافت ابوبکر، مسلمان شد (تاریخ دمشق، ج 19، ص 162) و در عنفوان جوانی به خاطر کفایت و هوش سیاسی اش مورد توجّه عمر قرار گرفت. (انساب الاشراف، ج5، ص 198)زیاد در بصره می زیست و مدّتی سِمَت کتابت فرمانداران آن دیار:ابو موسی اشعری، مُغَیرة بن شُعبة و عبد اللَّه بن عامر را به عهده داشت. (المعارف، ص 346؛ تاریخ دمشق، همان)پس از خلافت علی علیه السلام او در بصره کاتب و مشاور عبد اللَّه بن عبّاس بود،(تاریخ دمشق، ج 19، ص 171) و وقتی ابن عبّاس عازم جنگ صِفّین شد، وی را جانشین خود در خراج و بیت المال و دیوان بصره کرد. (همان، ص 170)هنگامی که اهل فارس و کرمان از دادن مالیات، سر برتافتند و با شورش بر فرماندار آن دیار، سهل بن حُنَیف، را اخراج کردند، علی علیه السلام با یارانش به رایزنی پرداخت که مرد مدبّر و سیاستمداری را به آن دیار، گسیل دارد. ابن عبّاس، و جاریة بن قُدامه ، زیاد را پیشنهاد و بر آن تاکید کردند. اصل ماجرا بدین شکل بود:على (ع ) در سال سى ونهم هجرى زیاد را در کرمان و فارس به امارت منصوب نمود. سبب آن ، این بود که بعد از قتل ابن حضرمى در بصره ، مردم دچار اختلاف و کشاکش شده بودند و بعضى هم بر ضدّ على (ع ) شورش کردند. اهل فارس و کرمان نیز به طمع افتادند که مالیات و خراج را نپردازند. آنان عامل خود را از شهر اخراج و طرد کردند. اهل فارس هم سهل بن حنیف ، والى على (ع ) را از آنجا طرد کردند. على (ع ) با مردم مشورت کرد که مردى سیاستمدار، دانا، مدبّر، آگاه به اوضاع سیاست و باکفایت انتخاب کند. ابن عباس، زیاد را براى ولایت فارس پیشنهاد کرده بود و جاریة بن قدامه نیز او را تایید نمود. لذا حضرت ، زیاد را با تعداد بسیارى نیروى نظامى با همکارى ابن عباس به فارس فرستاد. زیاد، نزد یک یک از رؤ ساء و دهقانها نماینده مى فرستاد و آنها را به اطاعت و تسلیم و ترک خلاف دعوت و وعده مساعدت مى داد و از عاقبت عصیان برحذر مى کرد که هر که تمرّد کند، گرفتار خواهد شد و نیز یکى را بر دیگرى برانگیخت که خود مبتلاى جنگ داخلى شوند، تا اینکه تمام فارس را تحت سیطره خود درآورد و کرمان را همین گونه تسلیم خود ساخت و از کرمان به فارس برگشت و مردم ، همه آرام گرفتند.( الفتوح،ترجمه ،ص:1038 ؛ البدایةوالنهایة،ج 7،ص: 320 ؛تاریخ الطبری،ترجمه،ج 6،ص: 2674)زیاد، که زیرکی و سیاست خود را به رخ همگان نشان داده بود مورد تایید تمام یاران حضرت قرار گرفت و لذا امیر المومنین علی علیه السلام به ناچار و از آنجایی که از وی در این امر خطایی سر نزده بود و یارانش هم همه کار وی را پسندیده بودند ، وی را به حکومت فارس و کرمان، گماشت. اما به دقت در تمام امور وی مراقب و ناظر بود آنچنانکه اگر کوچکترین خطایی از وی سر می زد با نامه های امیرالمومنین و عتابها و اعتراضات امام روبرو می شد(برای آگاهی از آن نامه ها رک: نهج البلاغه، نامه 20-21) به گواه تاریخ در زمان امام علی علیه السلام و حتی در آغازین روزهای خلافت معاویه، زیاد از طرفداران و یاران علی علیه السلام و فرزندش امام حسن علیه السلام بود. (العقد الفرید، ج 4،ص 5)امّا زیاد، تحت تأثیر نیرنگ های معاویه لغزید و در آنچه علی علیه السلام در نامه هایش وی را از آن بیم داده بود، (نهج البلاغه ،همان و نیز نامه 44) واقع شد و با توطئه «پیدا شدن پدرش»، کاملا در اختیار معاویه قرار گرفت. معاویه او را برادر خود خواند (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 218) و چند نفر نیز بر زنازاده بودنِ او شهادت دادند (تاریخ یعقوبی، ج 2، 219) و بدین سان، او «زیاد بن ابی سفیان» شد!از آن زمان به بعد بود که زیاد که ریشه در تباهی ها و زشتی ها داشت، در دربار معاویه ذات و بد نهادی و تیره جانی خود را بروز داد. نتیجه: زیاد بن ابیه هر چند حرامزاده و بد ذات بود اما تا زمان شهادت حضرت علی علیه السلام و نیز اوائل امامت امام حسن علیه السلام هیچ خلافی (لااقل ظاهری) از وی سر نزد بلکه لیاقت و سیاست خود را به رخ همگان کشید، لذا به حکم شرع و عقل، امیرالمومنین دلیلی بر مقابله با وی نداشت اما زیاد بعد از شهادت امیرالمومنین مانند بسیاری دیگر از یاران آن حضرت، فریب معاویه را خورد و به ذات پلید خود بازگشت. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image