فرقه های عرفانی مسیحیت /

تخمین زمان مطالعه: 22 دقیقه

مهم ترین فرقه های عرفانی مسیحیت چیست؟


شواهد تاریخی گواه بر این است که گاهی مبشّرین مسیحی، پیشاپیش استعمار در حرکت بوده‌اند. جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند می‌نویسد: ابتدا مبلغان مذهبی و به دنبال آن کشتی‌های جنگی می‌آیند و بعد هم تضرف اراضی شروع می‌شود. هانس کونگ، از اندیشمندان مسیحی معاصر، این واقعیت را انکار نمی‌کند و می‌گوید: در تمام قرون گذشته مبلغان مسیحی در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و به ویژه معنوی و فرهنگی یقیناً تابع انگیزه‌های تبلیغی قدرت‌های استعماری بوده‌اند . نخستین رئیس جمهور کنیا گفته است: وقتی اروپائیان به آفریقا آمدند، آنان کتاب مقدس را داشتند و ما زمین؛ زمانی فرا رسید که آنان زمین داشتند و ما کتاب مقدس .امروزه، فرقه‌هایی که الهیات پِنطیکاستی دارند مانند کلیسای جماعت ربانی با بکارگیری آموزه‌های شفا، محبت، خواب، انرژی درمانی، در جذب افراد از سایر فرقه‌ها، موفق‌تر بوده‌اند. از مهم‌ترین روش‌های تبلیغی کلیسا از گذشته تا به حال، ارائه خدمات به نام مسیح در میان اقشار محروم و آسیب پذیر جامعه است. این فعالیت‌ها در قالب توزیع کتاب مقدس و جزوه‌های مذهبی در لوای خدمات درمانی و آموزشی در روستاها و شهرها و مراکز ترک اعتیاد و ارائه می‌شود.فعالیت‌های تبشیری اینترنتی و شبکه‌های ماهواره‌ای و حتی تبشیر‌های خانگی همه در یک راستا بوده و سعی بر جلوه نمایی مسیحیت و نجات با نام مسیح دارند.عمده‌ی مسائل تبشیری جدید متعلق به پروتستان است. آنها از اوایل قرن هفدهم کم‌کم به فکر تبشیر افتادند. البته تا پیش از پروتستان‌ها، کاتولیک‌ها با پشتیبانی دولت‌های کاتولیک مذهبِ اروپا به تبشیر مسیحیت در کشورهای دیگر می‌پرداختند. اشخاصی مانند لوتر، تِسوینگلی و کالوَن به نحوه‌ی عمل رهبران کلیسای کاتولیک، مانند توجه‌ بیش از حد به تجمل‌گرایی، بخشش گناهان در مقابل پول و قدرت مطلقه‌ی کلیسا و اعتراض کردند و به همین جهت «پروتستان» نامیده شدند. آنها توانستند حرکت‌های مذهبی و تبلیغی خوبی در اروپا داشته باشند. قرن نوزدهم اوج فعالیت‌های تبشیری آنها بود که بر تعداد فرقه‌های پاپتیست‌ها و متدیست‌ها در آمریکای شمالی افزود و در انگلستان نهضت انجیلی انجام شد و انجمن بزرگی به نام «جوانان ذکور مسیحی» در سال 1884 م و سازمان «لشکر نجات» در سال 1865 م تشکیل شد.و ... .در حال حاضر تبشیر و رویکردهای سنتی تبشیری در جهان هم‌چنان زنده است. برای مثال در سال 1992 م سازمانی به نام «آلفا» تأسیس شد که تا پایان سال 1999 م با برگزاری 000/500/1 کلاس کوچک در جهان به تبشیر پرداخته است. جلوه‌های تبلیغی به قرار زیر طبقه بندی می‌شوند:1. عرصه‌ی فرهنگی مثل احترام به آداب و رسوم شرقی، بهره برداری از تعالیم اسلام، توجه به زندگی شخصی و اخلاقی خصوصی، تحریف علوم و معارف اسلامی (ترسیم تصاویر ناموزون از اسلام)، زبان (برای ارتباط برقرار کردن با دیگران)، آموزش و پرورش. هانری چسب می‌گوید: تأسیس مدارس شرط اساسی تبشیر و واسطه‌ی آن است. به این وسیله بود که انجیل به مناطق مختلفی راه یافت. یسوعیان می‌گویند: مبشّر اول، مدرسه است. فعالیت‌های آموزشی این هیأت‌های تبلیغی عبارتند از:الف) مدرسه سازی و استفاده رایگان از امکانات و لوازم التحریر و در آن مدرسهمجله نور جهان، شماره 6 و 7، سال سوم، شهریور و مهر، 1330 ش، ص10 می‌نویسد: نخستین سال‌ها پس از تأسیس آموزشگاه مسیحی (دخترانه‌ی ایران بیت ئیل در تهران) کلیه مخارج تحصیل و لباس و زندگی دختران در مدرسه شبانه روزی مجاناً تأمین می‌شد. و یا مثلا پائلو کوئیلو نویسنده‌ی مشهور برزیلی که یک نهضت عرفانی راه انداخته است و یکی از ده نویسنده‌ی برتر جهان شناخته شده، دین «مسیحیت» را پذیرفته و کتاب کوه پنجم را در راستای ترویج عقاید مسیحیت نوشته است و بابت این خدمت یک میلیون دلار جایزه گرفت که بالاترین مبلغی است که به یک نویسنده برزیلی پرداخت شده است و همچنین مدرسه‌ای به نام کودکان نور عیسی برای بچه‌های یتیم و بی‌سرپرست راه انداخته است.ب) مطبوعات، انتشاراتواتیکان در سراسر دنیا، پنج هزار مجله و روزنامه با دو میلیارد تیراژ منتشر می‌سازد. در چند ده سال گذشته، همه ساله 43 میلیون نسخه از کتاب عهد جدید (انجیل) چاپ و مجاناً در جوامع مختلف پخش شده است. ج) تبلیغات و فناوری مثل رسانه‌ها، رادیو و تلویزیون.د) هنر (سینما، موزه، عکاسی، نقاشی و )2. عرصه‌ی سیاسییعنی در هر منطقه‌ای متناسب با شرایط یک حرف کاملاً منطبق با آن شرایط از طرف مبشّرین مسیحی مطرح می‌شد برای این که خودشان را به آن مردم و عقایدشان نزدیک جلوه دهند. مثلا سفیر پاپ در ترکیه طی مصاحبه‌ای می‌گوید لائیک ایدئولوژی خوبی است. 3. عرصه‌ی اجتماعیمثل کمک‌های بلاعوض، ازدواج، و بهداشت و درمان. آنها از این راه نتایج بسیار خوبی به دست آورده‌اند و استدلالشان هم این است که: هر کجا بشر باشد، مرض نیز هست. مرض نیاز به طبیب دارد و هر کجا احتیاج به طبیب باشد فرصتی برای تبشیر و تبلیغ است.گروه‌های اجتماعی که دارای بیشترین اهمیت و اولویت در برنامه‌های جذب گروه‌های مبلغ مسیحیت در ایران هستند عبارتند از: دانشجویان، معتادان، مخالفان سیاسی نظام، دختران فراری، کودکان خیابانی، لائیک‌ها، معلولان جسمی و مبتلایان به بیماری‌های صعب العلاج.یکی از راه‌هایی که مبشّرین مسیحی زیاد از آن استفاده می‌کنند ادعای معجزه است. تصاویر و فنون تولید شده توسط دستگاه‌های تبلیغاتی مسیحیت عمدتاً در بخش ویژه‌ای شامل معجزات مورد ادّعا واقع می‌شود. زنان و افراد پیر و مسنی که از بیماری‌های سخت نجات یافته‌اند بیشترین حجم تبلیغات را به خود اختصاص می‌دهند. در حقیقت این دسته از مبشّرینِ مسیحیت امیدوارند با بزرگ‌نمایی پیرامون احتمال انجام معجزه در قبال بیماران و گرفتاران ، طمع ناآگاهان را در جذب به مسیحیت برانگیزند.از طرفی ادعاهای مکرر کشف و شهود از طرف کشیشان تلویزیونی و خانگی آن قدر مطرح شده و ادامه پیدا کرده است که در حال حاضر حتی بسیاری از گروندگان تازه وارد نیز ادعای کشف و شهود می‌کنند. حالا ملاک صحت و یا کذب ادعایشان چیست و ملاک کشف و شهودشان چیست و همه‌اش جای بحث جدی دارد زیرا افراد به محض ایمان به مسیح (ع) تا مرز قدیس بودن پیش می‌روند و از طرف مبشرینِ مسیحی این مطلب به آنها القاء می‌شود! که این طبق چه مبنایی است محل تأمل و دقت است. یکی از نِحله‌های عرفانی تبشیری مهم در مسیحیت کنونی، نهضت پنطیکاستی (پنجاهه گرا) است. طرفداران این فرقه معتقد به تطهیر کامل به عنوان یک فرایند تدریجی (نه آنی) می‌باشند که با تعمید در روح القدس آغاز می‌شود. از نظر آنها، تعمید با روح القدس در فیض گلوسولالیا (سخن و بیانی غیر عادی و نامفهوم که به واسطه‌ی احساس عمیق دینی حاصل می‌شود) تجسم می‌یابد. یعنی کسانی که روح القدس را دریافت می‌کنند با زبان‌های رمزی سخن می‌گویند. از نظر آنها تجربه‌ی مسیحی در عـید پنطیکاست (یعنی آمدن روح القـدس، فیوضات گلوسولالیـا، شفا بخشی، پیش‌گویی و پیامبری) باید تجربه‌ای مستمر و عادی در مسیحیت باشد. این نهضت در اوایل قرن بیستم آغاز شد که از پروتستان‌ها می‌باشند و جزو کلیسای جماعت ربانی محسوب می‌شوند.این کلیسا که در سال 1985. م در ایران تأسیس شد از همان ابتدای امر، به شورای عمومی جماعت ربانی ایالات متحده آمریکا وابسته بود. این کلیسا به زبان‌های آسمانی اعتقاد دارد. این تکلم را نشانه‌ی تعمید به روح القدس می‌داند. همچنین به اعضای خود اجازه می‌دهند که فیوضات و تجارب روحانی تحولات درونی خود را در زندگی بیان کنند. دسته‌ای از آنها به آموزش تثلیث اعقتاد ندارند و آن را تجلیات خدا در تاریخ می‌دانند و بر آموزه‌های شفا و پیشگویی بسیار تأکید دارند. این کلیسا توانسته پس از انقلاب اسلامی فعال‌ترین گروه تبشیری مسیحی باشد و در برخی شهرهای مهم ایران مثل تهران، اصفهان، ارومیه، رشت و شعبه دارد. فرقه‌های مسیحی بیشتر بعد از جریان پروتستان بوجود آمد‌ه‌اند.آشکارترین ضعف کلیسای پروتستان نسبت به کلیسای کاتولیک، ضعفی است که در نتیجه‌ی تقسیم شدن پیروان این آیین به فرقه‌های متعدد پیدا شده است که اغلبشان هم کوچک و بی‌اهمیت هستند. مهم‌ترین فرقه‌های عرفانی مسیحیت عبارتند از:الف) پاپتیست‌ها (تعمیدگرا): این‌ها از اصلی‌ترین مدافعان جدایی دین از سیاست هستند. پیروان آن معتقدند که بدون واسطه می‌توان با خدا سخن گفت و مخالف استعمال الکل و تنباکو هستند.ب) شاهدان یَهُوَه : این فرقه را جوانی 20 ساله به نام چارلز تیز راسل در سال 1872 م در پنسیلوانیای آمریکا تأسیس کرد. آنها به یک خدای واحد اعتقاد دارند که او را یهوه می‌نامند (و او کسی نیست به جز عیسی مسیح) و منکر تثلیث‌اند. از نظر آنها، شیطان بر دنیای کنونی حکمرانی می‌کند و هر حکومت، حرفه و دین سازمان یافته‌ای هم پیمان با شیطان است لذا در نیروهای ارتش وارد نمی‌شوند، زیر هیچ پرچمی در نمی‌آیند و هیچ منصب سیاسی را نمی‌پذیرند. ج) پنطیکاستالیسم د) منونایت‌ها : در سال 1683 م تاسیس شد. آنها ملزم به یک سری دستورات هستند مثلاً زنان آنها موی سر خود را می‌پوشانند و از پیراهن آستین بلند و نیز دامن بلند استفاده می‌کنند.ه) دیسپنساشنالیست‌ها (مقطع باوران) - اَدوِنتیست‌های روز هفتم- شیکرها- فرزندان خدا- کلیسای متحده (مونیسم)- کلیسای اورشلیم نو- انجمن عیسی- ایمان مسیحی از دیگر فرقه‌های مسیحیت هستند. یکی از جریان‌هایی که در مسیحیت شکل گرفت که شاید بتوان نام عرفانی بر آن گذاشت، تشکیل رهبانیت در جهان مسیحیت بوده و هست. البته این که چرا مسیحیان به رهبانیت رو آورند دلایلی ذکر شده مثل ترغیب مسیحیت به دوری از دنیا، گرایش برخی افراد به خلوت نشینی، شریر پنداشتن جسم و نیک انگاشتن روح، آشفتگی روحی و نومیدی از اصلاح جامعه، و انحطاط اخلاقی جامعه و مفاسد اجتماعی که مهمترینشان همین مورد آخر است که آنهایی که دل در گرو آموزه‌های اصیل مسیحیت داشتند وقتی دیدند که سران کلیسا (و دینشان) رو به تجمل‌گرایی و زندگی در قصرهای زیبا و بزرگ با خادمین بسیار و به نام دین آورده‌اند به عنوان واکنش به این کار آنها، به صومعه‌ها و غارها رو آوردند. ولی این کار هم با انحرافاتی رو به رو شد؛ بسیاری از راهبان دست از تقوا کشیدند و از خدمات مذهبی غافل شدند. از چهار دیواری دیرهای خود بیرون آمدند، به ولگردی پرداختند، در میخانه‌ها به باده نوشی نشستند و به دنبال عشق ورزی رفتند. اراسموس می‌گوید: بسیاری از صومعه‌های مردانه و زنانه تفاوت چندانی با فاحشه خانه‌های عمومی ندارند. تمام این مسائلی گفته شد و تمام فرقه‌های مسیحی تبشیری و عرفانی همه‌شان در یک سری از آموزه‌هایشان مشترک هستند و ریشه‌ی دستورالعمل‌هایشان و اعمالی را که انجام می‌دهند و یا کارهایی را که به آنها سفارش می‌کنند برای اعتقاد یافتن به آنها یا عمل به آنها از یک‌جا نشأت می‌گیرد که انشاءالله به آن آموزه‌ها پرداخته خواهد شد که در ضمن بیانشان درستی یا نادرستی تمام این مسائل تبیین و روشن می‌شود.مزیت یک دین به این است که هم جنبه‌های فطری و احساسی و معنوی و هم جنبه‌های عقلی انسان را ارضاء کند. به این معنا وقتی کسی که مبانی و اصول آن دین را فرا می‌گیرد تا مقدمه‌ای باشد برای عمل کردنش، در وحله‌ی اول باید آن دین را از نظر عقلانی و منطقی قانع کند که این دینی است که ریشه‌ها و پایه‌هایش بر اساس فکر صحیح و سالم و خالی از پیش ذهنیت و تعصب کاملاً قابل پذیرش است و نکته‌ی مبهمی را در ذهن آدمی نمی‌گذارد و می‌تواند او را به کمال برساند و همین اصول، او را به طرف عمل به احکام و شریعت آن دین تشویق کند و شریعتش هم به گونه‌ای باشد که انسان با عمل به آن به تعالی روحی و معنوی و حتی مادی برسد (البته به شرط عمل به تمام قوانینش) یعنی نه فقط صرف یک‌ سری دستورات خشک و بی‌روح باشد و یا این که اصلاً دستور و شریعت و قوانینی برای عمل در کار نباشد و این‌ها هم از جانب خدا باشند نه با جعل بشر این کار صورت گرفته باشد.دلایل جملات بالا کاملاً روشن است زیرا اگر آن اصول و مبانی و همچنین قوانین از جانب خدا نباشند بلکه از طرف انسان‌ها وضع شده باشند چند اشکال پیش می‌آید:الف) جامع و هم بعدی نیستند.ب) دائماً در طول زمان در حال تغییر خواهند بود.ج) مصون از اشتباه و خطا نیستند زیرا فکر آدمیان از خطا مصون نیست. و دیگر این که اگر آن دین، الهی باشد باید برای تمام زوایای زندگی ما راهکارها و قوانینی داشته باشد و مهم‌تر از همه این که از جانب خود خالق باشد زیرا حکیم بودن و لطف او تمام این اقتضائات را دارد و این که اگر طرف خداست در آن تناقض‌گویی و اشتباه نباشد و الا قابل اعتماد نخواهد بود و بسیاری مطالب از این دست که با کمی تأمل می‌توان به آنها پی برد.این ملاک‌ها را ما فقط در دین اسلام می‌بینیم زیرا خدایی را به ما می‌شناساند که واحد است و جسم نیست و هیچ عیب و نقص و اشتباهی در او راه ندارد. تمام کارهایش روی حکمت است در نتیجه از کرده‌ی خود پشیمان نمی‌شود تا بخواهد آن را جبران کند و کتابی دارد به نام قرآن که از جانب خود اوست و هیچ تضاد و تناقضی در آن راه ندارد و قابل اعتماد و جامع است و مصون از تحریف و دست کاری می‌باشد به این معنی که درباره‌ی تمام مسائل از قبیل سبک زندگی موفق، راه خوشبختی و آرامش، مسائل علمی، معاد، توحید، هستی شناسی، انسان شناسی، تاریخ، موعظه و پند، مسائل خانوادگی، طلاق، ازدواج، اجتماعیات و در آن بحث شده است. دینی است که دارای قانون و احکام مستدل و مشخصی است، برای تمام کارهای انسان‌ها (ولی با بالانس‌هایی به خاطر مقتضیات زمان و شرایط ویژه)، برای ارتباط معنوی برقرار کردن با خداوند متعال دارای راه‌های ویژه و گسترده‌ای می‌باشد و . دینی است برای تمام مردم دنیا نه برای گروهی خاص و تمام آموز‌ه‌هایش مستقیماً از جانب خداست نه جعل دست بشر و دیگر این که اسلام همه‌اش با تاریخ قابل اثبات است، چه ظهور شخصی به نام محمد (ص) و چه حوادثی که برای او پیش آمد و این‌ها تماماً بر خلاف ادیان دیگر است، تازه اگر بتوانیم اسم دین بر آنها بگذاریم زیرا بودایی‌ها اصلاً به خدا اعتقاد ندارند ، هندوها قائل به این نیستند که خداوند برای هدایت بشر باید کسانی را به سوی آنها بفرستد و اینکه برای خدا به مظهرهایی (نزدیک 2000 تا) قائل هستند که آنها را می‌پرستند مثل گاو ماده، مار، لاک پشت، آلت تناسلی و . مسیحیت کنونی هم قائل به تثلیث (یک ذات و سه اقنوم) هستند و کتابی که از جانب خدا فرستاده شده باشد ندارند (البته طبق عقیده‌ی خودشان)، مختص به یک گروه خاص است زیرا طبق اناجیل موجود ادامه‌ی یهودیت می‌باشد.انجیل‌های چهارگانه دارای تناقضات زیادی هستند و یک بُعدی می‌باشند یعنی فقط زندگینامه‌ی حضرت عیسی (ع) هستند آن هم به صورت ناقص و درباره‌ی انسان شناسی، هستی شناسی و هزاران مسأله‌ی دیگر هیچ صحبتی در آن یافت نمی‌شود. سندیت قطعی تاریخی ندارد، شریعت را منکر می‌شوند، به خدایی قائلند که اشکالات فراوانی به او وارد است، آموزه‌های دینشان در مرور زمان شکل گرفته است و ! چون رویکرد من در این رساله به دین مسیحیت است از دیگر ادیان صرف نظر می‌کنم و به تشریح مسیحیت و مسائل بالا و عرفان‌هایی که آنها مطرح می‌کنند می‌پردازم.نقطه‌ی مرکزی اندیشه‌ی مسیحیت و تمام این نحله‌های عرفانی و غیر عرفانی، حضرت عیسی مسیح است که پنج نظریه درباره‌ی ایشان مطرح است. گروه بزرگی او را خدا، گروه بزرگ دیگری وی را یکی از پیامبران اولوالعزم، جمعی او را تنها یک معلم برجسته‌ی اخلاق و جمعی دیگر او را یک مدعی مسیحایی می‌دانند. برخی نیز می‌گویند مسیحیت حاصل تخیل و امید مردمی است که بر اثر تحمل رنج و اندوه، مشتاق ظهور یک منجی بوده‌اند. نام‌گذاری مسیحیت مانند بسیاری از ادیان به وسیله‌ی فرد خاصی صورت نگرفته بلکه این نام با گذشت زمان تعیّن یافته است .عیسی از نظر کتاب مقدسقدیمی‌ترین منبع موجود در مورد هویت ایشان کتاب عهد جدید است. در رساله‌های پولُس و انجیل مَرقُس که نخستین نوشته‌های مسیحی‌اند سخنی از اصل و نسب آن حضرت نیست، که این مطلب می‌تواند دلیلی بر ناآشنایی این دو نویسنده با گذشته‌ی تاریخی وی باشد. در نامه‌های پولس ، عیسی (ع) نه یک بشر بلکه خداوندی است که برای آمرزش گناهان بشر از آسمان به زمین نزول کرده! و پس از مصلوب شدن، مجدداً به آسمان برگشته است بنابراین او نیازی به تاریخ و گذشته و خانواده ندارد!اما نویسندگان اناجیل متی و لوقا شجره نامه‌ای برای ایشان ذکر می‌کنند. درباره‌ی شجره نامه حضرت عیسی (ع) نکاتی قابل توجه است:1- شجره نامه‌ی متی منشأ تاریخی و دقت لازم را ندارد و از درون سست است مثلاً اجداد ایشان را به سه دسته‌ی چهارده نفری تقسیم کرده است در حالی که در دسته‌ی سوم سیزده نفر ذکر شده‌اند. در نتیجه یا اشتباهی صورت گرفته یا افتادگی دارد.2- این شجره ‌نامه با شجره‌ نامه‌ای که لوقا ذکر می‌کند تفاوت‌هایی دارد و معلوم نمی‌شود کدام یک صحیح‌اند. البته شجره نامه‌ای که لوقا ذکر می‌کند نسبت حضرت عیسی را تا حضرت آدم ابوالبشر بیان می‌کند که بیشتر شبیه تخیل است و محققان به خود اجازه‌ی تأیید آن را نمی‌دهند.3- این شجره نامه اگر هم صحیح باشد، شجره نامه‌ی یوسف (شوهر حضرت مریم) است. نه شجره نامه‌ی عیسی زیرا مسیحیان معتقدند که عیسی از روح القدس است نه از یوسف 4- مسیحیان اصرار دارند که در شجره نامه بر دو مطلب تأکید شود:الف) رساندن نسب ایشان به حضرت داوود، تا بتوانند پیشگویی عهد عتیق را در مورد منجی و مصلحی که از نسل داوود خواهد آمد و پادشاهی او را زنده خواهد کرد ، بر حضرت عیسی تطبیق دهند.ب) رساندن نسب ایشان به اسحاق، زیرا در کتاب مقدس آمده است: ابراهیم، اسحاق را برای قربانی به قربانگاه برد و خداوند گوسفندی فدیه‌ی او کرد تا با زنده ماندنش مصلح جهانی از نسل او پدید آید. و ولی طبق آن شجره نامه، این دو پیامبر از اجداد یوسف، شوهر حضرت مریم می‌شوند نه خود عیسی. 5- در شمارش آباء و اجداد ایشان، هم در تعداد و هم در اسامی اختلاف وجود دارد. تاریخ تولد حضرت عیسی (ع)در ابتدا چنین به نظر می‌رسد که تاریخ تولد ایشان کاملاً روشن است چرا که خود، مبدأ تاریخ گردیده و سایر حوادث تاریخی را با میلاد وی می‌سنجند اما واقعیت این است که این تاریخ دقیق نیست زیرا 4 یا 5 سال قبل از این تاریخ ایشان به دنیا آمدند. در این وقت هرودس کبیر همچنان بر تخت سلطنت یهود نشسته بود و این معنا به ضمیمه‌ی قراینی چند، از جمله عبارت لوقا در انجیل که می‌گوید: عیسی در سال یازدهم سلطنت «تیبریوس قیصر» متولد شد، ما را مجبور می‌کند که تاریخ میلاد واقعی او را چند سال به عقب ببریم. همچنین گزارش متی در مورد بازگشت یوسف و مریم به ناصره در زمان «آرکالائوس» با مدارک تاریخی منطبق نیست و او پس از «هرودس» به سلطنت نرسید. به هر حال روایات اناجیل در مورد تاریخ تولد حضرت عیسی فاقد ارزش تاریخی است. در مورد روز تولد حضرت عیسی نیز خبر مستندی در دست نیست و آن چه سنت مسیحی بر آن قرار گرفته است (که روز 25 دسامبر تاریخ تولد حضرت مسیح باشد) مطابق با تصمیم کلیساهای روم و غرب در سال 354 م است و بیشتر جنبه‌ی سیاسی دارد: در پاره‌ای از کشورهای اروپایی به ویژه روم، آیین مهر پرستی بسیار رواج داشت، روز 25 دسامبر روز جشن اصلی آیین مهر پرستی، یعنی روز «زایش آفتاب شکست ناپذیر» بود. در چنین روزی جشن‌های بسیاری برپا می‌شد و گرایندگان زیادی به انجام مراسم می‌پرداختند. کشیشان و کلیسا از این موقعیت استفاده کردند و بدون توجه به مخالفت‌های بسیار که ابراز شد، این روز را روز تولد عیسی (ع) اعلام و بدین وسیله از جریان مخالف جلوگیری کردند. درباره‌ی محل تولد و زندگی حضرت عیسی (ع) هم جریان به همین قرار است که دارای ناهم‌خوانی‌های زیادی است. سکوت مورخین قرن اول در مورد حضرت عیسی (ع) و قیام او باعث شد که عده‌ای محققان، وجود تاریخی حضرت عیسی را انکار کنند و او را یک افسانه بنامند. ولی برای مسلمان‌ها اعتقاد به وجود تاریخی حضرت عیسی (ع) امری سهل است زیرا در قرآن به صراحت آن حضرت را پیامبری بزرگ که معجزات بسیاری داشته و بشارت به آمدن پیامبر اسلام (ص) داده، معرفی کرده است. توضیحی درباره‌ی کتاب مقدسچون در انجیل متی باب 5 آیات 17 تا 19 آمده است که: فکر نکنید که من آمده ام تا تورات و نوشته‌های پیامبران پیشین را منسوخ نمایم، نیامده‌ام تا منسوخ کنم بلکه [آمده‌ام] تا به کمال برسانم. یقین بدانید که تا آسمان‌ و زمین بر جای هستند هیچ حرف و نقطه‌ای از تورات از بین نخواهد رفت تا همه‌ی آن تحقق یابد. پس هرگاه کسی حتی کوچک‌ترین احکام شریعت را بشکند و به دیگران چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان پست‌ترین فرد محسوب خواهد شد و هر کس شریعت را رعایت کند و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.لذا به خاطر اهمیت این بحث و اینکه بسیاری از جریان‌های نو ظهور عرفانیِ مسیحیت کتاب مقدس را حجت می‌دانند لازم است توضیح مختصری درباره‌ی کتاب مقدس و برخی مسائل مربوط به آن بدهم:کتاب مقدس، عنوان مجموعه‌ای از نوشته‌های کوچک و بزرگ است که مسیحیان همه‌ی آن را و یهودیان بخشی از آن را کتاب آسمانی خود می‌دانند. در زبان‌های فارسی و عربی عنوان «عهدین» نیزبرای این کتاب به کار می‌رود. عنوان مذکور به این اعتقاد مسیحیان اشاره دارد که خداوند دو عهد و پیمان با انسان بسته است: یکی عهد قدیم که در آن خداوند از انسان پیمان گرفته است که بر شریعت الهی گردن نهد، و دیگری عهد جدید که پیمان بر سر محبت خدا و عیسی مسیح است. متناظر با این تقسیم، کتاب‌های مربوط به دوره‌ی اول را عهد قدیم و کتاب‌های مربوط به دوره‌ی دوم را عهد جدید می‌خوانند و هر دو قسمت از نظر مسیحیان مقدس و معتبر است لکن یهودیان معتقدند که خدا تنها یک پیمان با انسان بسته و آن همان پیمان شریعت است و بر همین اساس تنها بخش عهد قدیم را-که عهد می‌نامند- قبول دارند. عهد قدیماین بخش از کتاب مقدس- که تقریباً سه چهارم کل کتاب می‌شود- مشتمل بر 39 یا 46 کتاب است. طبق نسخه‌ی 46 کتابی (یا نسخه‌ی سبعینیه) که مورد پذیرش اکثر مسیحیان است، عهد قدیم به سه بخش تقسیم می‌گردد:بخش اول: اسفار پنج گانه‌ی تورات و کتب تاریخی دیگر؛ که 17 کتاب می‌شوند.بخش دوم: کتب حکمت، شعر و مناجات؛ که 5 کتاب هستندبخش سوم: کتب انبیا و پیش‌گویی‌های آنها؛ که 17 کتاب می‌شوند.این کتاب‌ها پر است از نسبت دادن مطالبی به پیامبران که حتی در مورد انسان‌های مؤمن عادی هم قابل تصور نیستند مثل زنای دختران حضرت لوط با وی. بت‌پرست شدن حضرت سلیمان و ساختن بت خانه و مردن او در همین حال . دزدیدن مقام نبوت (برکت) توسط حضرت یعقوب از برادرش عیسو . ساختن یک گوساله‌ی طلایی توسط حضرت هارون برای بنی‌اسرائیل که آن را بپرستند. زنا کردن حضرت داوود با اوریای حِتّی (زن زیبا روی یکی از فرماندهان لشکرش) و نکته‌ی قابل توجه این است که مسیحیان و یهودی‌ها به عهد قدیم (عتیق) اعتقاد کامل دارند و تمام مطالبش را تصدیق می‌کنند!!عهد جدیدبخش دوم کتاب مقدس، عهد جدید است که فقط مسیحیان آن را قبول دارند.تقسیم بندی عهد جدید:عهد جدید به طور کلی به 4 بخش تقسیم می‌شود:1- زندگی نامه و سخنان حضرت عیسی (ع): این بخش مشتمل بر 4 انجیل است که گفته می‌شود «متی»، «مرقس»، «لوقا» و «یوحنا» آنها را نوشته‌اند.سه انجیل نخست سبکی یکسان دارند و مطالب مندرج در آنها هماهنگ‌اند و با فرهنگ یهودی اختلاف چندانی ندارند؛ اما انجیل چهارم (یوحنا) از نظر مطالب با اناجیل دیگر متفاوت است و با فرهنگ یهودی سازگاری ندارد و در آن الوهیت حضرت عیسی مطرح شده است. سه انجیل اول را اناجیل هم نوا یا هم‌دید می‌نامند. بیشتر محققان بر این عقیده هستند که این سه انجیل بعد از حضرت عیسی (ع) و حدوداً بین سال‌های 65-70 م، یعنی بیش از سی سال پس از حیات زمینی حضرت عیسی (ع) نوشته شده‌اند و برخی از پژوهشگران کتاب مقدس معتقدند که انجیل متی و لوقا از روی انجیل مرقس نوشته شده‌اند. 2- تبلیغات و مسافرت‌های تبلیغی مبلغان مسیحی: در این بخش کتاب «اعمال رسولان» وجود دارد که اقدامات حواریون و دیگر مسیحیان، مخصوصاً «پولس» را بیان می‌کند.3- نامه ها: رسولان نامه‌هایی به شهرها و افراد گوناگون نگاشته‌اند که 21 عدد از آنها در مجموعه‌ی عهد جدید آورده شده‌اند. سیزده یا چهارده نامه از پولس می‌باشد. این نامه‌ها حاوی مطالبی ارشادی و بعضاً اعتقادی است.4- رؤیا و مکاشفه: در این بخش تنها کتاب «مکاشفه‌ی یوحنا» قرار دارد که کتاب سرّی و رمزی است و حوادث آینده را پیش‌گویی می‌کند.نکته‌ی قابل توجه این است که در عهد جدید ذکر از خداوندی که خالق هستی می‌باشد بسیار کم است و همه چیز تحت الشعاع حضرت عیسی است.خدایی که در کتاب مقدس معرفی می‌شود خصوصیات بسیار جالبی دارد که هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند آن را تأیید کند. به عنوان مثال بنا بر نقل کتاب مقدس از بینی خداوند دود و از دهانش آتش متصاعد می‌شود. طبق گفته‌ی کتاب مقدس، خداوند خشمگین می‌شود، کشتار می‌کند و سپس پشیمان می‌شود. خدا از آفرینش انسان پشیمان می‌گردد. خداوند دید مردم در حال متحد شدن هستند، از این اتحاد ترسید لذا در زبانشان اختلاف انداخت تا متحد نشوند. خداوند در این کتاب فرامین عجیبی صادر می‌کند. مثلاً به حِزقیال نبی می‌گوید به مدت 390 روز نان را با نجاست انسان بپز و بخور. یا به اِرمیای نبی دستور می‌دهد یوغ بر گردن بیفکند. یا به اِشعیای نبی دستور می‌دهد برهنه در میان مردم راه برود. یا به هوشَع نبی دستور می‌دهد برو زن زانیه بگیر تا از مردان دیگر برای تو فرزند بیاورد! بر اساس نقل کتاب مقدس خدا نمی‌خواست آدم عاقل شود ولی مار باعث شد حضرت آدم با خوردن درخت معرفت نیک و بد از نعمت عقل و شناخت بهره ببرد. شاید به همین علت باشد که مسیحیان اعتقاد دارند عقل و دین با هم در تضاد هستند و عقل خیلی از مسائل دین را نمی‌فهمد و حق نظر ندارد. بر خلاف اسلام که آن میوه‌ی ممنوعه را جهل معرفی می‌کند و از طرفی یکی از منابع مهم فهم دین را در کنار قرآن و سنت معصومین (علیهم السلام) عقل می‌شمارد و در بسیاری از آیات قرآن کریم، خداوند متعال امر به تفکر و تعقل و تدبر می‌کند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image