ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

آيا شيعه به تحريف قرآن معتقد است؟ نظر بعضي علما مثل فيض کاشاني را چگونه پاسخ مي دهيد؟


بدون شک تاريخ قرآن از روز نزول تا امروز کاملا روشن است. پيوسته سوره ها و آيات قرآني ورد زبان مسلمانان بوده و دست به دست از نسلي به نسل ديگر منتقل شده است و همه مي دانيم که قرآن موجود همان قرآن است که بر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ظرف 23 سال به تدريج نازل شد. با اين بيان قرآن در اعتبار خود نيازمند به بحث تاريخي نمي باشد هر چند تاريخ آن نيز روشن است؛ زيرا کتابي که مدعي است که کلام خدا است و در اين ادعا به متن خودش استدلال مي نمايد و به مقام تحدي بر آمده و همه جن و انس را از آوردن مثل خود عاجز مي داندديگر براي اثبات اين که کلام خدا است و تحريف و تغييري (نه به زياده نه به نقصان) بر آن عارض نشده، نياز به تصديق شخص و مقام و شاهدي غير از خودش پيدا نمي کند. آري روشن ترين برهان بر اين که در قرآن تحريفي صورت نگرفته اين نکته است که قرآن در آياتي زيادي خود را به نور، هادي، نداشتن تناقض و امثال آن معرفي مي نمايد و همين اوصاف الان هم باقي است و اگر در آن تحريف صورت گرفته و چيزي از آن کم و يا زياد شده بود قرآن در آن اوصافي که براي خود بيان کرده دچار دگرگوني شده و ديگر آن اوصاف را نمي داشت در حالي که چنين نيست. مصون و محفوظ ماندن قرآن از هر گونه تحريف مدعاي اکثريت قاطع علماء شيعه از قديم و جديد مي باشد که به اظهارات و سخنان برخي از علما اشاره مي شود. 1. شيخ المحدثين صدوق (متوفاي381) با احاطه و تتبعي که در روايات دارد عدم تحريف قرآن را در کتاب الاعتقادات صفحه 93 جز عقايد اماميه به شمار آورده و مي گويد هر کس تحريف قرآن را به ما نسبت دهد دروغگو است. 2. شيخ طوسي معروف به شيخ الطائفه (متوفاي 460) در تفسير معروف خود «التبيان»، ج1، ص3 مي گويد. قرآن مورد تحريف واقع نشده و نخواهد شد و اعتنايي به قول «حشويه» مبني بر تحريف قرآن نمي شود؛ زيرا مستند شان برخي از اخبار آحاد است که گمان کرده اند معتبر مي باشند و اصلا قول به تحريف قرآن لايق قرآن نيست. 3. شيخ مفيد نيز معتقد به عدم تحريف قرآن است و مي گويد هيچ کلمه و آيه و سوره اي از قرآن نه کم شده و نه بر آن افزوده شده و آنچه راجع به قرآن مکتوب به خط امام علي ـ عليه السلام ـ گفته شده منظور اين است که تفسير و معني و تأويلي که حضرت نموده است فعلا در اين قرآن موجود وجود ندارد و اين مطلب ارتباط به کم يا زياد شدن از متن قرآن ندارد. 4. مرحوم طبرسي در تفسير گران سنگ خويش مجمع البيان قول به تحريف قرآن را ردّ کرده است. 5. شيخ محمد جواد بلاغي در مقدمه تفسير خود ألاء الرحمن همان کلامي را راجع به عدم تحريف قرآن گفته که ديگران گفته اند. 6. عده اي ديگر از علماء، نظير شيخ بهائي و قاضي نور الله عدم تحريف قرآن را به اکثريت علما اماميه نسبت داده اند. 7. علامه حلي (متوفاي 726) در اجوبة المسايل المهنّائيه، ص521 نيز قابل به عدم تحريف مي باشد. 9. شيخ جعفر در کشف الغطاء ادعاي اجماع علماء را مبني بر عدم تحريف قرآن نموده است. 10. امام خميني (ره) بعد از آنکه قول به تحريف قرآن را مردود مي شمارد، در مورد رواياتي که ظاهر شان اشعاري به وقوع تحريف در قرآن دارد مي فرمايند: روايات که از آن تحريف قرآن فهميده شده سه دسته است: الف: دسته اي از آنها روايات ضعيفه اي است که نمي شود به آن اعتماد کرد. ب: دسته دوم از آنها روايات مجعوله اي مي باشد که آثار جعل در خود آن هويدا و آشکار است. ج: روايات صحيحه که دلالت دارد بر اين که حقايق و معاني قرآن را مردم تغيير داده اند و اين دسته از روايات که منشأ توهم تغيير و تحريف در کلمات قرآن شده ربطي به تحريف ندارد. 11. محدث مشهور مرحوم فيض کاشاني در تفسير الصافي، ج1، ص51، و علم اليقين، ص130 مثل ساير علماء شيعه تحريف قرآن را رد کرده و آن را مستند به رواياتي دانسته است که ربطي به تحريف در الفاظ قرآن ندارد که توضيح اين مطلب و شبهه که در سوال مطرح شده بيان مي شود. مرحوم فيض کاشاني در باب اختلاف قرائات و عدد آيات از کتاب الوافي خود بعد از آنکه روايات مربوط به تحريف قرآن را ذکر کرده و ردّ نموده است و اين نوع روايات را دليل بر تحريف قرآن ندانسته است، اين سخن را بيان نموده است که مشهور امروزه بين مردم آن است که قرآن شش هزار و ششصد و شصت و شش آيه مي باشد و بعد گفته در مجمع البيان روايتي را آورده است از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که فرموده است: «قرآن شش هزار و دويست و سي و شش آيه مي باشد». فيض کاشاني براي بيان اختلاف اين روايت با آنچه مشهور ميان مردم است، وجوه و احتمالاتي را متذکر شده است از قبيل اين که منشأ اين اختلاف شايد از ناحيه شمارش آيات باشد و شايد از ناحيه نسخ تلاوت برخي از آيات باشد و بيان نموده است: شايد آنچه به جاي مانده است نزد اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و قرآني که امام علي ـ عليه السلام ـ جمع کرده است موجود باشد». اين قسمت اخير از کلام ايشان دلالت بر تحريف قرآن دارد و لکن نمي توان گفت ايشان قائل به تحريف قرآن هستند و اين کلام ايشان شايد از باب سهو و خطاء باشد دليل اين مدعا آن است که ايشان در همين کتاب وافي خود يک صفحه قبل روايات تحريف قرآن را رد مي نمايد و نيز در مقدمه ششم از تفسيرش بعد از نقل چند روايت در مورد تحريف قرآن فرموده است: مي گويم بر تمامي اين ها اشکالي وارد مي آيد و آن اين است که بنا بر مبناي تحريف قرآن ما اعتمادي بر چيزي از قرآن نمي توانيم بکنيم زيرا در هر آيه اي اين احتمال مي رود که دستخوش تحريف شده باشد و بر خلاف آنچه خدا نازل کرده باشد. پس در قرآن براي ما اصلا حجتي باقي نمي ماند و در نتيجه فايده امر به پيروي از قرآن و سفارش به تمسک به آن، از بين مي رود در حالي که خداوند مي فرمايند: « وَ إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَينْ‏ِ يَدَيْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ ؛ و به راستى كه آن كتابى ارجمند است. از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمى‏آيد‏». و يقينا قرآن کتابي است ارجمند و گرامي و هيچ جهت باطلي از پيش و پس به آن راه نمي يابد: و نيز در قرآن آمده است که: «انا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون، ما ذکر (قرآن) را نازل کرديم و ما آن را حافظ و نگهبان هستيم». نظير همين بيان را در جاي ديگر فرموده است آن جا که برخي از رواياتي را که اشعاري به وقوع تحريف به نقيصه در قرآن دارد ذکر مي نمايد و مسأله تحريف را رد نموده و مي گويد در اين گونه روايات ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ آيه را تفسير به مصداق نموده اند مثلا در تفسير آيه إن الذين کفروا و ظلموا بعد از کلمه و ظلموا فرموده اند: «آل محمد حقهم» و نيز در تفسير آيه و سيعلم الذين ظلموا فرموده اند «آل محمد حقهم» و يا در تفسير آيه يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليک فرموده اند: «في علي»،آنگاه شنونده و کسي که روايت به دست او رسيده دچار اين اشتباه شده و فکر کرده اين کلمات از قرآن حذف شده است. مرحوم فيض از اين قبيل روايات نتيجه مي گيرد که معناي اين اخبار بيان نوعي از تفسير است که از آن تطبيق کلي بر مصداق تعبير مي شود نه تحريف در لفظ، و برخي ديگري از روايات دلالت بر تحريف در معني قرآن مي کند و شاهدش روايتي است که امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ که حضرت در نامه به سعد الخير نوشت: و کان من نبذهم الکتاب أن أقاموا حروفه وحرّفوا حدوده فهم يرونه و لا يرعونه.... از مصاديق و موارد پشت پا زدن مردم به قرآن اين است که حروف آن را حفظ و حدود آن را تحريف کرده و تغيير دادند پس آنان قرآن را مي خوانند و رعايت آن را نمي کنند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image