۳۰-وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِى إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ /

تخمین زمان مطالعه: 22 دقیقه

۳۰-وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِى إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم


30-وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِى إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم با عنایت حضرت بارى تعالى این جمله از دعاى شریف ((مکارم الاخلاق )) موضوع بحث و سخنرانى امروز است . امام سجاد علیه السلام در پیشگاه خداوند عرض مى کند: بارالها! موفقم بدار تا برخلاف روش ‍ آن کس که از من غیبت نموده و به بدى یادم کرده است قدم بردارم و او را به خوبى و نیکى یاد کنم . براى آنکه محبت و برادرى که عامل موثر پیشرفت اسلام و مسلمین بود در جامعه پایدار بماند و مسلمانان همواره نسبت به یکدیگر دوست و علاقه مند باشند قانونگذار اسلام تمام عواملى را که مى تواند موجبات تفرق و جدایى مردم را از یکدیگر فراهم آورد ممنوع شناخته و پیروان این دین شریف را از آن برحذر داشته است و غیبت یکى از آن عوامل است . قرآن شریف در این باره فرموده است : ولا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه (627) از یکدیگر غیبت منمایید، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت بدن برادر مرده خود را بخورد؟ ملاحضه مى کنید، در اسلام و در قرآن غیبت کردن به خوردن گوشت بدن برادر مرده تنظیر شده است . عن جعفر بن محمد علیهما السلام انه سئل عما یرویه الناس عن رسول الله صلى الله علیه و آله انه قال : ان الله یبغص اهل البیت اللحمیین . قال جعفر بن محمد. لیس هو کما یظنون من اکل اللحم المباح اکله ، الذى کان رسول الله (ص ) یا کله ویحبه ، انما ذلک من اللحم الذى قال الله عزوجل : ایحب احدکم ان یاءکل لحم اخیه میتا، یعنى بالغیبه والوقیعه فیه (628) از امام صادق (ع) سؤ ال شد راجع به روایتى که مردم از رسول گرامى حدیث مى کنند که فرموده : خداوند، دشمن دارد اهل بیتى را که گوشتخوارند. امام صادق (ع) فرمود: معنى این حدیث آن نیست که تصور کرده اند، مراد خوردن گوشت مباحى باشد که خود رسول اکرم از آن مى خورد و آن را دوست مى داشت ، مقصود از این گوشت که در روایت آمده آن است که در آیه غیبت در قرآن شریف ذکر شده و غیبت نمودن برادر مسلمان به خوردن گوشت بدن برادر مرده تنظیر گردیده است . نظر به اینکه در شرع مقدس اسلام ((غیبت )) از گناهان بزرگ شناخته شده و بیش و کم مبتلا به عموم مردم است ، این بحث به شرح و بسط آن اختصاص یافته و به قدر ممکن راجع به ابعاد مختلفش توضیح داده مى شود و در آغاز لازم است اولا غیبت را بشناسیم و ثانیا بدانیم آیا غیبت فقط به زبان آوردن چیزى است که غیبت فقط به زبان آوردن چیزى است که غیبت شده از گفتن آن ناراضى است و کراهت دارد یا با غیر زبان نیز این گناه تحقق مى یابد. اینک اصل غیبت : غیبت عبارت از این است که دیگرى را به صفتى یاد کنید که اگر خبر گفته شما به او برسد با کراهت و بى میلى آن را تلقى مى نماید، خواه این گفته درباره نقائص ساختمان طبیعى او باشد یا راجع به اخلاق و گفتار و رفتار دینى و دنیویش سخن گفته باشید، و این مفاد کلام پیشواى بزرگ اسلام درباره غیبت است : عن النبى صلى الله علیه و آله قال : هل تدرون ما الغیبه ؟ قالوا الله و رسوله اعلم . قال ذکرک اخاک بمایکره . قیل له : اءرایت ان کان فى اخى ما اقول ؟ قال : ان کان فیه ما تقول فقد اغتبته و ان لم یکن فیه فقد بهته (629) رسول اکرم فرمود: آیا مى دانید غیبت چیست ؟ گفتند: خداوند و رسول خدا آگاه اند. فرمود غیبت عبارت از این است که برادرت را به چیزى که از آن کراهت دارد یاد کنى . عرض کردند: اگر چه آن صفت در او باشد؟ فرمود: اگر سخنى بگویى که در او هست غیبت است و اگر چیزى بگویى که در وى نباشد به او بهتان زده اى و نسبت دروغ داده اى . باید توجه داشت که غیبت فقط با گفتن به زبان نیست ، بلکه با اشاره چشم و ابرو، یا دست و پا، و یا دیگر وسایلى که از صفتى حکایت مى کند که صاحب آن صفت از آن کراهت دارد آن نیز غیبت است ، و در این باره روایاتى آمده . از عایشه روایت شده است : دخلت علینا امراه فلما ولت اومات بیدى انها قصیره انها قصیره . فقال صلى الله علیه و آله : اغتبتها(630) زنى بر ما وارد شد. وقتى روى گرداند که برود من با دستم اشاره نمودم که او کوتاه قد است . رسول اکرم به من فرمود: با این عمل از او غیبت نمودى . جرم غیبت در روایات اسلامى بسیار مهم معرفى شده و اولیاى دین از ابعاد مختلف آن سخن گفته اند که در اینجا بعضى از آن روایات ذکر مى شود: عن النبى صلى الله علیه و آله : من اغتاب مومنا فکانما قتل نفسا متعمدا(631) رسول اکرم فرموده : هر کس از مؤ منى غیبت نماید همانند این است که عمدا کسى را کشته باشد. عن النبى صلى الله علیه و آله قال لابى ذر: ایاک والغیبه فان الغیبه اشد من الزنا. قال قلت یا رسول الله ! ولم ذاک ؟ قال : ان الرجل یزنى و یتوب فیتوب الله علیه ، و ان صاحب الغیبه لایغفر له حتى یغفر له صاحبه (632) رسول اکرم به ابوذر غفارى فرمود: بپرهیز از غیبت که گناه غیبت شدیدتر از گناه زناست . عرض کرد یا رسول الله ! چرا چنین است ؟ فرمود: زناکار از گناه خود توبه مى کند و خداوند او را مى آمرزد و غیبت کننده از گناه خود توبه مى کند ولى بخشیده نمى شود تا آنکه غیبت شده از او راضى گردد و او را ببخشد. یکى از نتایج زیانبار غیبت این است که عبادات و طاعات غیبت کننده بر اثر غیبت ، مقبول درگاه بارى تعالى نمى شود، مگر آنکه شخص غیبت شده او را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد. عن النبى صلى الله علیه و آله قال : من اغتاب مسلما او مسلمه لن یقبل الله تعالى صلاته و لا صیامه اربعین یوما و لیله الا ان یغفر له صاحبه (633 ) رسول اکرم فرمود: اگر کسى از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند خداوند چهل روز نماز و روزه او را مورد قبول نمى کند مگر آنکه صاحب غیبت او را ببخشد. ناگفته نماند در جایى که غیبت با زبان و از راه سخن باشد شنونده غیبت نیز مرتکب گناه غیبت شده و عبادات او هم تا چهل روز مقبول درگاه بارى تعالى نخواهد بود و این مطلب نیز در حدیث آمده است : عن النبى صلى الله علیه و آله : المستمع احد المغتابین (634) رسول اکرم فرمود: کسى که غیبت را استماع مى کند یکى از دو غیبت کننده به حساب مى آید. گرفتارى و مصیبت بزرگ براى غیبت کنندگان در عرصه قیامت است در موقعى که سرنوشت قطعى افراد با رسیدگى به پرونده اعمالشان روشن مى شود و غیبت کنندگان در آن روز به ضرر و زیان غیبتهایى که در دنیا نموده اند واقف مى گردند و از عمل خویش سخت نادم مى شوند و در آن موقع ندامت سودى نخواهد داشت . عن النبى صلى الله علیه و آله : یوتى باحد یوم القیامه یوقف بین یدى الله عزوجل و یدفع الیه کتابه . فالایرى حسناته فیقول : الهى ! لیس هذا کتابى ، فانى لا ارى فیها طاعتى . فیقال له : ان ربک لایضل ولا ینسى ، ذهت عملک باغتیاب الناس ثم یوتى بآخر و یدفع الیه کتابه . فیرى فیها طاعوت کثیره . فیقول : الهى ! ماهذا کتابى فانى ما عملت هذه الطاعات فیقال : لان فلانا اغتابک ، فدفعت حساته الیک (635) رسول اکرم مى فرمود: شخصى را در قیامت مى آورند و او را در محکمه عدل الهى متوقف مى کنند و نامه عملش را به دستش مى دهند. مشاهده مى کند حسناتى را که در دنیا انجام داده در نامه عملش نمى بیند. عرض ‍ مى کند بارالها! این کتاب عمل من نیست چه آنکه در این کتاب حسنات خود را نمى بینم . به او گفته مى شود: خداوندت منزه از خطا و فراموشى است ، اعمال خوبت بر اثر غیبت مردم از میان رفت . شخص دگرى را در محضر الهى مى آورند و نامه عملش را به وى مى دهند. در آن نامه طاعات بسیار مى بیند. عرض مى کند بارالها! این نامه عمل من نیست و من در دنیا چنین اعمالى را انجام نداده ام . به او گفته مى شود: فلانى از تو غیبت نموده و حسنات او به نامه عمل تو منتقل شده و در حساب تو آمده است . چقدر براى آدمى دردناک و رنج آور است که ببیند اعمالى را در دنیا انجام داده و امیدوار بوده که در روز جزا آن اعمال موجب نجاتش گردد، اینک به دگرى منتقل شده براى آنکه در دنیا از او غیبت نموده است . علل و عواملى که موجب غیبت کردن مردم از یکدیگر مى شود متعدد است ، گاهى حسد، آدمى را به غیبت وا مى دارد زیرا محسود که از عز و بزرگى یا محبوبیت اجتماعى برخوردار است حسود بر او رشک مى برد و براى آنکه ناراحتى درونى خویشتن را تسکین بخشد زبان به غیبت او مى گشاید تا او را در جامعه موهون کند و ارزش او را از میان ببرد. گاهى خشم و حس انتقامجویى آدمى را به غیبت وا مى دارد، گاهى محیط مجلس ‍ انس زمینه را براى غیبت این و آن فراهم مى آورد، و گاه کسى خود داراى عیوب و نقائصى است و براى اینکه وانمود نماید که این نقائص منحصر به او نیست از نقائص دگران سخن مى گوید و عیب آنان را نشر مى دهد، و على علیه السلام درباره این گروه فرموده است : ذوو العیوب یحبون اشاعه معایب الناس لیتسع لهم العذر فى معایبهم (636) کسانى که داراى عیوبى هستند دوست دارند که عیوب دگران را شایع نمایند تا عذر عیوب خودشان وسعت یابد. کسانى که زبان به غیبت دیگران مى گشایند باید بدانند که غیبت کردن آنان از دیگران موجب مى شود که غیبت شدگان تحریک شوند تا عیوب آنان را به دست آورند و غیبتشان را با غیبت تلافى نمایند. عن ابیعبد الله علیه السلام قال : لاتغتب فتغتب ولا تحفر لاخیک حفره فتقع فیها(637 ) امام صادق (ع) فرموده : غیبت مکن که در معرض غیبت قرار مى گیرى و براى برادرت گودالى حفر مکن که خودت در آن فرو مى افتى . عن على علیه السلام قال : ایاک ان تجعل مرکبک لسانک فى غیبه اخوانک او تقول ما یصیر علیک حجه و فى الاساء الیک عله (638) بپرهیز از اینکه زبانت را در غیبت نمودن برادرانت مرکب خود قرار دهى یا آنکه چیزى بگویى که بر ضررت حجت باشد یا در بدى نسبت به تو علت . اگر کسى به خطر بزرگى که از گناه غیبت در دنیا و آخرت دامنگیر غیبت کننده مى شود متوجه گردد و تصمیم بگیرد که از این پس پیرامون آن گناه بزرگ نگردد چه کند که غیبتهاى گذشته اش تصفیه شود و لکه هاى آن گناه از نامه عملش محو گردد. مى دانیم که در گناه غیبت دو حق وجود دارد: یکى حق خالق و آن دیگر، حق مخلوق . نسبت به حق خالق گناهى که مرتکب شده است باید توبه کند و خداوند مهربان کسانى را که از گناه خود نادم و پشیمان مى شوند و از صمیم قلب توبه مى کنند و به خدا باز مى گردند مشمول عفو خود قرار مى دهد و آنان را مى آمرزد. اما نسبت به حق مخلوق یعنى آن کس که مورد غیبت واقع شده : اگر از دنیا رفته یا در جایى سکونت دارد که به او دسترسى نیست غیبت کننده مى تواند براى حل مشکل خود براى او زیاد استغفار کند و مکرر در مکرر از خداوند براى وى طلب آمرزش نماید. این استغفارها در نامه حسنات غیبت شده ثبت مى شود و موجب مى گردد که در قیامت رضاى او جلب شود و غیبت کننده را مورد عفو و اغماض ‍ قرار دهد. اگر غیبت شده زنده است و غیبت کننده به وى دسترسى دارد، در صورتى که او انسان بزرگوار و با گذشتى است اگر نزد او برود و با شرمندگى از وى عذر بخواهد و بگوید: بد کردم ، مرا ببخش و او مى بخشد، باید نزد وى برود و درخواست عفو و اغماض بنماید و لازم است غیبت شده نیز از این فرصت استفاده معنوى کند و غیبت کننده را مشمول عفو خود قرار دهد زیرا این عمل ، او را لایق شمول عفو الهى مى نماید. قرآن شریف درباره این گروه افراد لایق و باایمان مى فرماید: ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم (639) افراد با ایمان البته عفو و اغماض مى نماید، آیا دوست ندارید که خداوند هم شما را ببخشد و مشمول عفو خود قرار دهد؟ على علیه السلام در این باره فرموده : عجبت لمن یرجو من فوقه کیف یحرم من دونه (640) على (ع) مى فرماید: تعجب مى کنم از کسى که خود به فضل و عنایت آفریدگار خویش ، یعنى ذات اقدس ‍ الهى ، آن قادرى که فوق همه بندگان است ، امید دارد چگونه مادون خود را محروم مى کند و از لغزش او نمى گذرد. اگر غیبت شده زنده است و از غیبتى که درباره او شده خبر ندارد و گمان مى رود که مراجعه به او براى رضایت دادن موجب عداوت مى شود و فتنه و فساد به بار مى آورد، غیبت کننده به وى مراجعه نمى کند و در عوض براى او بسیار استغفار مى کند و مکرر از پیشگاه الهى درخواست عفوش را مى نماید و همچنین اگر غیبت شده فرد بى گذشتى بود و غیبت کننده به وى مراجعه نمود و او مشمول عفوش قرار نداد، درباره او نیز باید زیاد استغفار کند و مکرر از خداوند برایش طلب عفو بنماید و این استغفار در صفحه حسنات آن دو گروه ثبت مى شود، در قیامت به نجات آنان کمک مى کند و موجب مى گردد که غیبت شدگان نیز از غیبت کننده عفو و اغماض نمایند و او را مشمول بخشش خود قرار دهند. خلاصه ، افراد باایمان که از دگران غیبت کرده اند و به عرضشان تجاوز نموده اند تا زنده هستند دین خود را با استرضاء یا استغفار تصفیه کنند که پیش از آنکه روز قیامت فرا رسد و تصفیه حساب با انتقال حسنات غیبت کننده به غیبت شده ، یا انتقال سیئات غیبت شده به غیبت کننده انجام پذیرد. عن النبى صلى الله علیه و آله قال : من کانت لاخیه عنده مظلمه فى عرض اومال فلیتحللها منه من قبل ان یاتى یوم لیس هناک دینار ولا درهم ، انما یوخذ من حسناته فان لم تکن له حسنات اخذ من سیئات صاحبه فزیدت على سیئاته (641) رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که از برادرش نزد او مظلمه عرضى یا مالى است از صاحب حق حلالیت طلب کند پیش از آنکه روزى بیاید که درهم و دینارى در کار نیست و براى رضاى صاحب حق از حسنات غیبت کننده به غیبت شده داده مى شود و اگر حسنه ندارد از گناهان غیبت شده بر گناهان غیبت کننده افزوده مى گردد. براى آنکه افراد با ایمان به گناه غیبت آلوده نشوند در مجالسى که معمولا نام اشخاص به میان مى آید و حضار به غیبت این و آن مى پردازند شرکت نکنند. اگر در مجلسى شرکت کردند و غیبت آغاز شد در صورتى که بتوانند آنان را از غیبت نهى نمایند و اگر نمى توانند سخن دگرى به میان آورند که رشته غیبت قطع شود و اگر این کار هم ناممکن است خود، مجلس غیبت را ترک گویند و از محیط گناه آلود خارج شوند. غیبتهایى که مجاز شناخته شده : در روایات اسلامى ، بعضى از غیبتهاست که منع قانونى ندارد و غیبت کننده ، اگر مرتکب آن شود مرتکب گناه نشده است . بعضى از غیبتهاست که براى حفظ اسلام راستین و آگاه سازى مسلمین و همچنین براى مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم باید انجام پذیرد و اگر در این قبیل مواقع خوددارى شود زیانهاى بزرگترى از زیان غیبت به بار مى آورد و جامعه را به راه سقوط و تباهى سوق مى دهد و در اینجا با استفاده از روایات و فتاوى بعضى از فقها به پاره اى از موارد اشاره مى شود. بعضى از افراد در پس پرده مرتکب معصیت مى شوند و در اطاق در بسته قمار مى زنند، مشروب مى خورند، و مرتکب عمل منافى با عفت مى شوند. غیبت این قبیل گناهکاران ممنوع و پرده درى از آنان حرام است . اما کسانى که علنا مشروب مى خورند و مست در خیابانها به راه مى افتند یا علنا و در منظر مردم قمار مى زنند یا در خیابانها و رهگذرها با صداى بلند، فحش و دشنام مى گویند، غیبت اینان از آن گناهانى که متظاهرند معصیت نیست زیرا اینان با عمل خویش پرده احترام خود را دریده اند و موجبات هتک و توهین خویشتن را فراهم آورده اند. عن النبى صلى الله علیه و آله : من القى جلباب الحیاء من وجهه فلاغیبه له (642 ) رسول اکرم فرموده است : کسى که پرده حیا را از چهره خود بیفکند و در مقابل مردم بدون احساس ‍ شرمسارى مرتکب گناه شود براى او غیبتى نیست . بدعت گذارى در دین - بدعت عبارت است از چیزى که در کتاب و سنت نیامده و جزء دین خدا نیست . اگر کسى بخواهد آن را به حساب دین بگذارد و مسلمانان را به انجام آن وادار سازد، غیبت بدعت گذار در گناهى که مرتکب شده نه تنها حرام نیست بلکه به موجب روایات ، باید مسلمانان از وى تبرى بجویند، بدعت گذار را به بدى یاد کنند، در مجامع و مجالس از وى سخن بگویند، و مورد ملامتش قرار دهند تا نتواند به دین خدا آسیب برساند و مسلمانان را از صراط مستقیم ، منحرف نماید. عن النبى صلى الله علیه و آله قال : اذا رایتم اهل الریب و البدع من بعدى فاظهروا البرائه منهم و اکثروا من سبهم والقول فیهم والوقیعه و بارزوهم کیلا یطمعوا فى الفساد بالاسلام و یحذرهم الناس ولا یتعلمون من بدعهم یکتب الله لکم بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات فى الاخره (643) رسول اکرم فرموده : وقتى بعد از من اهل ریب و بدعت را دیدید علنا از آنان تبرى بجوید، به بدى یادشان کنید، در سخنان خود مورد ملامتشان قرار دهید، به رنج و دهشتشان بیندازید تا آنکه به فساد در اسلام طمع نکنند، لازم است مردم از آنان حذر نمایند و از بدعتشان چیزى نیاموزند. خداوند این رفتارتان را در صفحه حسنات شما ثبت مى کند و درجات شما را بالا مى برد. از جمله مواردى که غیبت جایز است ، شکایت کسى است که حقش تضییع شده و براى احقاق حق به محکمه قضا مى رود و از تعدى متجاوز شکایت مى کند و قاضى شرع که مقام صالح دادرسى است آن غیبت را استماع مى نماید؛ نه شاکى مرتکب گناه غیبت شده و نه قاضى غیبت حرام استماع نموده است . عن النبى صلى الله علیه و آله : لى الواجد یحل عقوبته (644) کسى که قدرت مالى دارد ولى در اداى دین واجب خود تعلل مى ورزد و بنا حق آن را به تعویق مى اندازد با این عمل ، غیبت و کیفر خود را حلال مى نماید. شهادت شهودى که در محکمه قضا براى اداى شهادت خوانده مى شوند غیبت است از کسى که علیه او شهادت مى دهند. غیبت اینان همانند غیبت صاحب حق در طرح دعوى و استماع قاضى شرع در شنیدن غیبت ، شرعا جایز و بلامانع است ، چه آنکه هدف این غیبت احقاق حق و اقامه عدل است و با تحقق این هدف بزرگ جامعه به سعادت مى رسد و از سقوط و تباهى مصون مى ماند. از مواردى که غیبت نمودن گناه نیست ، جواب دادن به مشورت یک مسلمان است . جوانى به خواستگارى دخترى مى آید، پدر دختر او را نمى شناسد، و از اخلاق و رفتارش آگاهى ندارد، نزد کسى مى رود که پسر را خوب مى شناسد، به او مى گوید: آیا صلاح مى دانى با این پسر وصلت نمایم ، دخترم را به همسرش درآورم ؟ شخص آگاه به شرط حسن نیت و بدون شائبه دشمنى و حسد، مى تواند آنچه را که از پسر مى داند و در امر ازدواج موثر است به پدر بگوید، اگر پسر در پنهان مشروب مى خورد، یا معتاد به مواد مخدر است ، اگر با افراد فاسد رفیق است و با آنان رفت و آمد مى نماید، اگر پرونده گناهى دارد و تحت تعقیب است ، یا اعمال دیگرى از این قبیل ، به پدر بگوید و نگذارد دختر جوانى دچار سیه روزى و بدبختى شود. از آنچه مذکور افتاد قسمتهاى اساسى مربوط به غیبت که دانستن آنها براى عموم مردم لازم است به عرض ‍ شنوندگان محترم رسید. امید است همه آنها را به خاطر بسپارید و در عمل ، مورد استفاده قرار دهند. امام سجاد (ع) در جمله دعاى ((مکارم الاخلاق )) که موضوع سخنرانى و بحث امروز است ، به پیشگاه خداوند عرض مى کند: و اخالف من اغتابنى الى حسن الذکر بارالها! موفقم بدار تا برخلاف روش آنکس که از من غیبت نموده و به بدى یادم کرده است قدم بردارم و او را بخوبى و نیکى یاد نمایم . کسى که از امام معصوم غیبت مى نماید و حضرتش را به بدى یاد مى کند یا امام را نمى شناسد و به مقام رفیع آن حضرت در پیشگاه الهى وقوف ندارد یا گرفتار سوء نیت و آلودگى ضمیر است و باید خود را اصلاح کند نه آنکه به ناروا زبان بگشاید و از امام غیبت نماید. در مورد هجران و جدایى دو مسلمان از یکدیگر، به شرحى که در بحث هجران توضیح داده شد، اسلام تاکید نموده که هر چه زودتر جدایى دو مسلمان به وصل مبدل گردد و هجران ، پایان پذیرد و خاطرنشان ساخته است که هر یک از دو طرف براى آشتى از دیگرى سبقت بگیرد اجر بزرگتر نصیب او خواهد بود، اما غیبت نمودن همانند هجران نیست و غیبت کننده که مرتکب گناه شده اگر بخواهد خود را از معصیت مبرا نماید باید نزد غیبت شده برود، و از او رضایت بخواهد و غیبت شده با کرامت نفس و بزرگوارى او را ببخشد، اما اگر غیبت شده بخواهد پیشدستى کند و نزد غیبت کننده برود و رضایت خاطر خود را به وى اعلام نماید، نه تنها کار صحیحى انجام نشده ، بلکه ممکن است غیبت کننده در عمل نارواى خود جرى تر شود و بگوید تو استحقاق غیبت داشتى و من در عمل خود مرتکب گناهى نشده ام و به رضاى تو نیاز ندارم . در این صورت شخص غیبت شده با هتک و توهین جدیدى مواجه خواهد شد. از این رو امام براى رضایت دادن نباید نزد غیبت کننده برود. اگر غیبت کننده به خطاى خود واقف گردد و بداند که باید نزد امام سجاد برود، از حضرت عذر بخواهد، و طلب عفو و بخشش ‍ بنماید بزرگوارى و کرامت اخلاق امام قطعا شامل او مى شود و در همان لحظات اول عذرخواهى او را مى بخشد، چه آنکه قبول عذر، برنامه عمل امام سجاد بود و حتى این برنامه را در خلال مواعظ و نصایح خویش به فرزند بزرگوارش امام باقر علیه السلام تذکر داده و فرموده است : ان شتمک رجل عن یمینک ثم تحول الى یسارک و اعتذر الیک فاقبل عذره (645) فرزند عزیز؟ اگر مردى از طرف راست تو دشنامت داد و بلافاصله به طرف چپت برگشت و عذرخواهى نمود، عذرش را بپذیر و از او بگذر. حضرت على بن الحسین علیهما السلام در مکتب قرآن شریف ، معلم مکارم اخلاق و سجایاى انسانى است . او مى خواهد در مقام امامت ، مردم را انسان بسازد و به کرایم اخلاق متخلقشان نماید و خود در رعایت سجایاى انسانى از دگران شایسته تر است . اگر کسى از او غیبت کند و حضرتش را به بدى یاد نماید براساس ‍ بزرگوارى و کرامت اخلاق ، خود را موظف مى داند که واکنشى متناسب از خویشتن نشان بدهد و با اعمال اخلاق کریمه دین انسانى خود را ادا نماید. عن على علیه السلام قال : الکریم یرى مکارم افعاله دینا علیه یقضیه (646) على (ع) فرموده : انسان کریم مکارم افعال خود را دینى براى خویشتن مى داند که باید آن را ادا نماید. اگر غیبت کننده براى عذرخواهى و رضایت طلبى نزد امام بیاید، حضرت سجاد (ع) فورا از دستور اخلاقى ((واعف عمن ظلمک )) استفاده مى کند، با بزرگوارى و بدون کمترین منت او را مى بخشد و مشمول عفو خود قرار مى دهد و مطلب غیبت در این موضع پایان مى یابد. اگر غیبت کننده نیاید و درخواست عفو ننماید امام سجاد طبق وظیفه انسانى و مکارم اخلاق اسلامى نمى تواند در مقابل غیبت او منفعل بماند و باید عکس العملى که درخواست موفقیت نموده و عرض مى کند: و اخالف من اغتابنى الى حسن الذکر بارالها! موفقم بدار تا برخلاف روش آن کس که از من غیبت نموده و به بدى یادم کرده است قدم بردارم و او را به خوبى و نیکى یاد؛ نمایم . جالب آنکه صاحبان مکارم اخلاق به کار بستن سجایاى انسانى و گذشتهاى معنوى را مایه تعالى روح و کمال نفس خود مى دانند و در این کار نه از مردم توقع تحسین و تمجید دارند و نه از آنان انتظار اجر و پاداش ، بلکه در باطن مسرورند از اینکه اولا وظیفه انسانى خود را شناخته اند و ثانیا در انجام آن وظیفه مقدس توفیق یافته و اقدام نموده اند و این اندیشه بلند و گرانمایه ، مدیون کلام مقدس على علیه السلام است : اعلم ان کل مکرمه تاتیها اوصنیعه صنعتها الى احد من الخلق فانما اکرمت بها نفسک و زینت بها عرضک ولا تطلبن من غیرک شکر ما صنعت الى نفسک (647) بدان هر عمل کریمانه اى که انجام مى دهى و هر کار مهمى را که درباره یکى از مردم بجا مى آورى با آن عمل بزرگ ، خودت را اکرام مى کنى و شرف انسانیت را به آن زینت مى دهى پس از غیر خودت شکر کار خوبى را که براى خود انجام داده اى طلب منما. ممکن است حسن ذکر امام سجاد از کسى که مرتکب غیبتش شده وسیله اصلاح اخلاق وى گردد و به راه پاکى و انسانى گرایش یابد ولى هدف امام سجاد از حسن ذکر غیبت کننده احیاى مکارم اخلاق و تحقق بخشیدن کمال انسانى است . البته پیروان آن حضرت مى توانند این درس انسانیت را از امام سجاد بیاموزند و اگر کسى از آنان غیبت نمود با حسن ذکر، عمل او را تلافى نمایند و یک قدم در راه انسانیت پیشروى کنند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image