ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

گروهي تحت عنوان (اهل حق)يا(علي اللهي) وجود دارد، فلسفه به وجود آمدن اين گروه و پيروي از آن چه حكمي دارد؟


اهل حق در اصطلاح فرق و اديان به گروهي از مردم اطلاق ميشود كه عقائد خاص و تركيبي از اعتقادات مانويه، زردتشتيه، اسماعيليه و تناسخ هندي را باور دارند و تسامحاً علي اللهي نيز ناميده شده و از غُلات به حساب ميآيند. آنان در مورد ائمه بالاخص حضرت علي ـ عليه السّلام ـ اعتقادات غلوّ آميزي دارند و اكثراً در مناطق غربي ايران سكونت دارند از نشانههاي ظاهري آنها شارب (سبيل) است كه به آن اهميت زيادي ميدهند در طول تاريخ اين گروه به دستهها و خاندانهاي زيادي تقسيم شده است. اين فرقه به نامهاي ، اهل سرّ، يارسان، نصيريه، نيز ناميده ميشود. اهل حقّ يك سري رهبران اصلي دارند كه مورد قبول همة خاندانهاي آنهاست. كه عبارتند از : 1- نصير، 2- بهلول ماهي،3- شاه فضل ولي،4- باباسرهنگ، 5- شاه خوشين،6- بابا نااوس، 7- سلطان اسحق ،8- شاه ويسقلي قرمزي. همه اينها همراه با ياران و ساداتي كه براي آنان ذكر شده است، مربوط به قبل از قرن هشتم هجري ميباشند. امّا از قرن هشتم به بعد خاندانها و دودمانهاي ديگري به وجود آمدهاند به گونهاي كه امروزه يازده خاندان مجزّا را تشكيل مي دهند كه عبارتند از: 1- خاندان شاه ابراهيم،2- خاندان عالي قلندر،3- خاندان بابا يادگار،4- خاندان خاموش،5- خاندان مير سور،6- خاندان سيّد مصطفي (مصفّي)،7- خاندان حاجي بابو عيسي،8- خاندان ذوالنور،9- خاندان آتش بيگي،10- خاندان شاه حياسي،11- خاندان بابا حيدر». فرقه اهل حق هم اكنون به دو گروه محافظه كار و اصلاح طلب تقسيم مي شوند و اين طرز تفكر توسط سادات آنها كه متأثر از فرهنگ كشورهاي غربي بوده و وارد مذهب و آئين آنها شده است. چيزي كه در ميان اهل حق پذيرفته شده اين است كه اين فرقه توسط سلطان سحاك (اسحاق) در قرن هفتم تجديد حيات يافته است و اين گسترش و تجديد حيات به اين صورت بود كه سلطان اسحاق براي تشكيلات اين فرقه جانشيناني تعيين كرد و براي هر يك از آنها وظيفهاي مقرر نمود و به هر يك لقب مخصوصي داد. ابتداء «پير بنامين» را به سمت پيري و «داود» را به سمت «دليل» براي همه اهل حق منصوب كرد. آنان براي تداوم رهبري، هفت نفر از ياران خود را به عنوان هفت خاندان يا هفت سرسلسله اهل حق به پيروان خود معرفي كرد. و در قرن هاي (12 ـ 11) بعد چهار خاندان آتش بيگي، شاه حياسي، بابا حيدر، ذوالنور به آنها افزوده شد. خاندانهاي اهل حق سِمَت پيشوائي و رهبري فرقه اهل حق را در مناطق مختلف بر عهده دارند و اگر كسي بخواهد وارد اين فرقه غالي بشود بايد يكي از خاندانهاي آنها را براي خود بعنوان دليل و پير قرار دهد و از اين رو به اولاد خاندانها نيز سيّد گفته مي‌شود. از آنجائيكه اهل حق در عقايد و احكام تفاوتهاي فاحشي با اسلام دارند نمي توان آنها را جزو شيعيان بلكه اسلام ناميد هر چند كه برخي اين فرقه را منسوب به شيعه مي كنند. در مورد اينكه اين فرقه در چه زماني، به وجود آمده و موسس آن چه كسي است نظرات و آراء مختلفي وجود دارد. طبق نظر جيحون آبادي، نصير مؤسس و بنيان گذار فرقه اهل حق ميباشد بعد هم ادّعا ميكند كه نصير غلام حضرت علي ـ عليه السلام ـ بوده است. و نحوه قابل جمع بودن اين نظريه با آراء ديگر اين است كه همه آنها كه به نوعي ادّعا مي كنند كه بنيان گذار اهل حق هستند بعد از زمان نصير بوجود آمده اند و به گسترش مكتب او پرداخته اند. امّا بيشتر رهبران و نويسندگان جديد اين فرقه بنا بر عللي نامي از نصير نمي برند. وجه مشترك اينها با فرقه نصيريّه هم، همان غلوّ است، همچنين فرقه اهل حق مسلك و آئين خود را آئين ياري مي نامند و اين هم وجه مشترك فرقه اهل حق با نصيريّه مي باشد چرا كه معني نصير كه كلمه اي عربي است، همان ياري و كمك مي باشد. در نتيجه نصيري هاي ايران نام خود را به فارسي تبديل كرده و خود را يار و يارستان و مسلك جديد را دين ياري ناميدند. امّا هنگامي كه به عنوان ياري و كمك، ميخ ذبح قرباني را محكوم كردند و مطمئن شدند كه مردم بدون چون و چرا قرباني كرده و دو شاهي نذر مي كنند خود را اهل حق ناميدند. بنابراين ميتوانيم بنيان گذار اين فرقه را نصير معرفي كنيم و ديگران را گسترش دهندة مكتب نصير. امّا نه آن چناني كه جيحون آبادي افسانه سرائي كرده است و نصير نامي را از صحابه حضرت علي(ع) پنداشته است. زيرا تاريخ وجود چنين صحابه اي را براي حضرت علي ـ عليه السلام ـ ذكر نكرده است. بنابراين با توجه به عقايدي كه اهل حق دارند مخصوصاً عقيده شان نسبت به حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و همچنين سر سلسله هاي خود و نيز انكار برخي ضروريات دين از جمله نماز و روزه نمي توان آنها را مسلمان ناميد مگر اينكه خلاف اين گفته ثابت شود و لذا اهل حق از غلات محسوب مي شوند و بنابر آنچه كه ائمه ـ عليهم السّلام ـ و علماي دين گفته اند از كفار محسوب مي شوند. امام علي حضرت علي _ عليه السّلام _ مي‎فرمايد: يهلك في اثنان: محبّ غال و مبغض قال: و ما با مطالعة تاريخ اين سخن اميرالمؤمنين _ عليه السّلام _ را به عينه مي‎بينيم كه گذشته از دشمنان آن حضرت عده‎اي نيز بر اثر افراط و غلوّ در مورد حضرت علي _ عليه السّلام _ به بيراهه كشيده شده و از نيل به هدايت بازمانده‎اند و حضرت علي _ عليه السّلام _ را تجلي خداوند مي‎دانند و در مورد تجلي خداوند و حلول عقايدي دارند كه در كتابهاي مفصل بدان اشاره شده . با همه اين گروه‎بندي‎ها همه اهل حق در پنج مورد با هم اشتراك دارند كه عبارت است از: 1. سرسپردن. 2. داشتن پير و دليل. 3. نياز دادن به جاي نماز. 4. روزه سه روزه گرفتن. 5. شارب داشتن. با توجه به اختلافات درون گروهي اهل حق و نكات اشتراك آنها در اين مقال سعي خواهد شد كه ضمن طرح انتقادهاي كلي اين فرقه در دو بخش اعتقادي و عملي تنها به موارد مشترك بين همه گروه‎ها اشاره شود. الف) انتقادهاي اعتقادي مذهب اهل حق را بايد التقاطي از عقايد گوناگون مذاهب مختلف دانست كه از هر مذهبي و هر فرقه‎اي نكته‎اي و مطلبي را اخذ كرده و با آميختن همة آنها مذهب جديدي را به وجود آورده است، اما متأسفانه در اين جذب و گزينش هميشه بدترين و سخيف‎ترين مطالب را اخذ كرده است كه به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي‎شود. 1. انحراف از توحيد اهل حق در مورد خداوند دچار تشبيه و تجسيم و... مي‎شوند و عقايد سخيف و بي‎ارزش در اين مورد دارند آنان مي‎گويند. خدا قبل از آفرينش درون درّي بوده و آن درّ در قعر دريا قرار داشت. و فرشتگان نيز از خداوند صادر شده‎اند. نخستين ايشان از زير بغل خداوندگار پيدا شد، دومين آنها از دهان او، سومين آنها از نفسش چهارمين از عروقش، پنجمين از نورش... و... سخيف بودن اين سخنان بقدري واضح است كه ذكر آنها در كتاب و مقاله دور از نزاكت علمي است با اين همه همين قدر بايد گفته شود كه طبق آموزه‎هاي اسلامي خداوند منزه از جسم، مكان، زمان و... بوده و خالق همة ممكنات است و حضرت علي _ عليه السّلام _ در وصف خداوند مي‎فرمايد: برتر و بالاتر است از گفتار كساني كه او را بر مخلوقاتش تشبيه مي‎كنند يا راه انكارش را مي‎پويند. و در خطبه‎اي ديگر مي‎فرمايد: «... تغيير و گوناگوني در او راه ندارد و گذشت زمان هيچ گونه تبديل و دگرگوني براي او به وجود نياورد. آمد و شد شب‎ها و روزها او را كهنه نسازد و روشنايي و تاريكي تغييرش ندهد او به اجزاء و جوارح و اعضا و به عوارض و ابعاض به هيچ كدام توصيف نگردد. حد و نهايتي براي او نيست و انقطاع و انتهايي ندارد.» 2. انكار معاد و اعتقاد به تناسخ اهل حق معاد مورد نظر دين اسلام را قبول ندارد و تناسخ مأخوذ از اديان هندي را جايگزين آن قرار داده است و معتقدند «روح هر كسي هزار بار با بدن‎هاي مختلف متولد مي‎شود؛ گاه به صورت انسان و گاه به صورت حيوان، زماني به شكل پرنده و زماني ديگر به شكل درنده و خزنده. و انسان بايد هزار مرتبه متولد شود و هر مرتبه در قالبي زندگي كند تا در هزار و يكمين مرحله بهشتي يا جهنمي شود. و نام اين نقل و انتقال را به جاي تناسخ، تكامل مي‎نهند. گذشته از ايرادهاي عقلي و منطقي كه در كتابهاي كلامي و فلسفي به آنها اشاره شده سؤال اين است كه اين نقل و انتقال‎ها چرا صورت مي‎گيرد و چرا در همان دفعه اول روح به جهنم يا بهشت نمي‎رود و هزار بار بايد عوض شود و اگر اين مراحل براي تكامل لازم است، پس در طول اين هزار بار نقل و انتقال بايد همه به تكامل برسند كه در آن صورت همگي بهشتي خواهند بود و اگر به تكامل نرسند هزار بار نقل و انتقال بي‎خود خواهد بود و در ضمن اولين مرحله اين نقل و انتقال از چه زماني آغاز مي‎شود اگر همه روح‎ها يكجا خلق شده‎اند پس بعد از خلقت آدم _ عليه السّلام _ عده‎اي معطل مانده‎اند تا جسم پيدا كنند و تا اين زمان بسياري از آن روح‎ها هزار مرتبه نقل و انتقال يافته و به بهشت يا جهنم رفته‎اند و برخي تازه مي‎خواهند اين راه هزار مرحله‎اي را آغاز كنند و تا اين زمان كه از خلقت حضرت آدم مي‎گذرد معطل بوده و معلوم نيست در جهنم بوده‎اند يا بهشت. در ضمن شما كه معتقديد انسان‎هاي خوب را از گل زرد و انسانهاي بد را از گِل سياه آفريده‎اند و سرنوشت همه از اول تعيين شده اين سير تكامل چه فايده‎اي دارد چون آفريده شده از گِل سياه هرگز نخواهد توانست به تكامل برسد. ب) انتقادهاي عملي با اين كه اهل حق خود را مسلمان و متدين به دين اسلام مي‎دانند اما نه تنها در اصول دين همانند ساير مسلمانان نيستند در فروع دين هم مانند ساير مسلمانان عمل نمي‎كنند كه به چند مورد از اين موراد اشاره مي‎شود. 1. ترك نماز و روزه اهل حق، نماز و روزه بر شيوه اسلامي را كاملاً مردود مي‎دانند سلطان سهاك در مسائل عقيدتي اكيداً اعلام داشته كه روزه سه روز و نياز به جاي نماز. اينها پولي را كه به عنوان نياز و سرانه، مي‎دهند كافي از نماز مي‎دانند و مي‎گويند ما نياز مي‎دهيم و آن نياز غالباً يك گوسفند قرباني است كه آن را رئيس ديگ جوش كند و به اهل حق بخوراند و مي‎گويند اگر نياز نباشد نماز بي‎سود است اگر نيازدهي پس نماز بيهوده است. و بدين ترتيب با آيات قرآن كه روزه را يك ماه و نماز را واجب مي‎داند مخالفت مي‎كنند و با اين همه ادعاي مسلماني هم مي‎كنند. 2. تغيير قبله اهل حق كعبه را قبله نمي‎دانند و «پي‎ديور» كه محلي در غرب شهرستان پاوه يعني جايگاه سلطان سهاك را قبله خود مي‎پندارند. و مردگان را رو به اين منطقه خاك مي‎كنند و قربانيها را هم رو به اين منطقه قرباني مي‎كنند. و البته در مقام شعر نيز قلب را قبله هر شخصي معرفي مي‎كنند. 3. منع از كوتاه كردن شارب (سبيل) اهل حق شارب (سبيل) زدن را كاملاً ممنوع مي‎شمارند. و اهل حق واقعي را كسي مي‎دانند كه شارب او دست نخورده باقي مانده باشد. از يكي از بزرگان آنها نقل شده است كه صاحبكار فرمود: در دوره مرتضي علي (دوره‎اي كه خدا در جسد حضرت علي حلول كرده بود) قرار چنين بوده هر كسي كه ما را خواست سبيل نگيرد، از نان و آب روزه نباشد، اهل حق قليان نكشد آن وقت قرار چنين بود، چه بر طريقت چه بر حقيقت ما اقرار داديم در پيش محمد مصطفي هر كساني از اين سه چيز بيرون باشد ما از او جدا باشيم نشانه ياري (اهل حق بودن) همين است. در نهايت بايد گفت مذهب اهل حق مجموعه‎اي از افسانه‎ها، خرافات و مطالب اخذ شده از اديان هندي، ايراني و... است كه نه اصول مشخص و روشني دارد و نه از فروع منسجمي برخوردار است نه مي‎توان آن را فرقه‎اي از اسلام شمرد و نه مي‎توان آن را دين يا مذهب مستقلي به شمار آورد. جز آن كه بگوييم اينان همان كساني هستند كه با افراط و غلوّ در مورد حضرت علي _ عليه السّلام _ خود را از خاندان وحي و امامت جدا كرده و به هلاكت افتاده‎اند. و لذا امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمودهاند: «خداوندا! من از غلات بيزاري ميجويم همانگونه كه عيسي بن مريم از نصاري بيزاري جست. خدايا آنان را خوار گردان و هيچ يك از آنها را ياري مكن» امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز مي فرمايند: «بر جوانان خود از خطر غلات بر حذر باشيد، مبادا عقيدة آنان را تباه سازند، زيرا غلات بدترين خلق خدايند، عظمت خدا را كوچك نشان داده و براي بندگان خدا دعوي ربوبيت مي كنند.» شيخ صدوق در اين باره ميگويد: اعتقاد ما در بارة غلات اين است كه آنها كافرند، و بدتر از يهود و نصاري و مجوس و قدريه و ديگر فرقههاي گمراهند. و لذا پیروي از گروه اهل حق جايز نميباشد و براي بهتر روشن شدن حكم پيروي از اهل حق پاسخ يكي از مراجع تقليد را در اين خصوص ذكر مي كنيم: س: گروهي از مردم كه آنان را اهل حق و يا علي اللهيان ميگويند طريقي براي خود قرار دادهاند، مثلاً روزه ماه مبارك رمضان را سه روز ميدانند و نماز نمي خوانند و شيطان را از جمله خوبان ميدانند و شارب گذاشتن را بر خود لازم و واجب ميدانند و گرفتن آن را حرام ميدانند. منكر قيامت هستند و كيفر اخروي را در دنيا معتقدند مثلاً اعتقادشان اينست، اگر كسي عملش خوب باشد به قالب حيوان خوب و اگر عملش بد باشد به قالب حيوان بد انتقال مي يابد، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ را نعوذ بالله خدا مي دانند، آيا اينگونه افراد مسلمان هستند يا نه و شرعاً از«نياز» آنها خوردن چه صورت دارد. و زن دادن و زن گرفتن اشكال شرعي دارد يا نه؟ حضرت آيت الله گلپايگاني در پاسخ فرموده است: اگر نعوذ بالله علي ـ عليه السّلام ـ را خدا بدانند و همچنين اگر منكر معاد و يا يكي از ضروريات دين مثل نماز و يا روزه بوده باشند كافر و نجس ميباشند و زن دادن و يا زن گرفتن از ايشان جائز نيست. لازم به ذكر است كه از ديدگاه همه مراجع چنين كسي با چنين اعتقادي كافر و نجس ميباشد و اين سخن تنها ديدگاه آيت الله گلپايگاني نمي باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image