تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
در نوشتههای پیشین به پارهای از راهکارهای مقابله فکری با جریانات انحرافی پرداختیم. در این بخش، به ادامه آیین نامه نقد نحلههای انحرافی میپردازیم.
در بعضی از جریانات، نقد فضای موجود، مهمتر از نقد آموزههاست
در تحلیل معنویت های نوظهور نباید در تحلیل آموزه ها توقف کرد. فضای کلّی حاکم بر کلاس ها و نوشته ها، محوری مهم برای به دست آوردن فهم صحیح از یک مکتب است. مثلاً در کلاس های عرفان حلقه، بیش از آن که بر عبودیت، بندگی و شریعت تأکید شود، بر درمانگری، شفا و بهبودِ جسم انگشت می گذارند. اگر قرار است در عرفان حلقه ارتباط با عالم معنا دنبال شود، این همه تأکید بر فرا درمانی، تشعشع دفاعی، اسکن و برون ریزی، نشان چیست؟ یا در سمینارهای قانون جذب، چنان به رفاه، خوشی و لذت میپردازند که تعالی معنوی، خودسازی و کسب فضایل رنگ می بازد. درست است که این کار فینفسه حرام و غیر دینی نیست، اما چنین وزنی برای چرب و شیرین های دنیا و کامیابی و کامروایی، انسان محوری است یا خدامحوری؟ چنین رویکردی نگاه ابزاری به امکانات زندگی است یا نگاه غایی؟
بعضی از فرقهها اگر خوب توصیف شوند، خوب نقد شدهاند
باید توجه داشت نقد لازم نیست به صراحت بر زبان جاری شود و برچسب نقد بر آن بخورد. در بعضی از فرقه ها اگر توصیف به صورت واقعی انجام گیرد، نقد به سامان نشسته و ناقد، مأموریت خویش را به سرانجام رسانده است.
توصیف دقیقِ مفهومِ «افسانۀ شخصی» در آثار «کوئلیو» از این قسم است. توصیف درستِ جریان «شیطان گرایی» نیز چنین است. تعریف «آنتوان لاوی» در باب حقیقت و ماهیت انسان از این منظر مفید است که وی انسان را موجودی می داند که حقیقت و قوام وجودی اش به شرارت است. وی جای دیگر بین لذت و دیانت، تقابل ایجاد می کند که انسان را با وعدۀ خوشی و لذت به مرام شیطان پرستی بکشاند و او را به دام اندازد. چنین توصیفی از انسان، خود یک نقد است؛ تا مخاطب، نگاه غیر واقعی «لاوی» را بشناسد. البته این که کجا این توصیف نقد محسوب میشود، بسته به موضوع و مکتب و مخاطب دارد و در همه جا این مسأله مصداق ندارد.
پاره ای معتقدند کوئلیو به هدفی نیکو می اندیشد و تلاش می کند امید و نشاط را به زندگی دیگران برگرداند و این بخش از کارش چون باعث خوش بینی دیگران به زندگی می شود، قابل دفاع و درخور تقدیر است؛ اما اگر کسی خوش بینی کوئلیو را بهدرستی توصیف کند، از آن پس همین خوشبینی ضعف او به حساب می آید.
نگرش مثبتی که کوئلیو در پی آن است، از قضا نوعی خوش بینی است که نباید ایجاد شود و بدبینی که او به آن دامن می زند، شکلی از بدبینی است که باید اصلاح شود. خوش بینی وی نسبت به آفریدگار عادل هستی و سنت های حکیمانه او نیست؛ بلکه خوش بینی به وضع موجود و متولّیان ناصالح آن است. بدبینی او نسبت به نظام سلطه و بانیان ظلم و بی عدالتی نیست؛ بلکه نسبت به قوانین حاکم بر هستی و نظامهای عالم است.
وی نظام حاکم بر جهان را پر از خطا و شرارت میداند و مبدأ خلقت را خطاکار میبیند. از طرف دیگر وضع موجود در جهان را قابل بخشش می داند و خواننده کتاب هایش را به مدارا با وضع موجود ترغیب میکند. تبیینهای وی و تفسیرهایش از هستی، به خوشبینی غیرواقعی و افراطی منجر میشود یا به نومیدی و خطا وار دیدن نظامهای حاکم بر هستی میانجامد. او تلاش میکند در لوای پیشنهاد مفاهیمی نو، خوشبینی از دست رفته را زنده کند و مخاطبان خود را به تحمل همین نظام فراخواند.
حمایت نظام سلطه از فرقهها، نقدی کارساز است
درست است که جهت گیری در نقد باید معطوف به نقد فکر و اندیشه باشد؛ اما دربارۀ بعضی از افراد و مکاتب، نقدِ سیاسی نیز فایده علمی در بردارد. صبغۀ سیاسی بعضی از شخصیت ها ایجاد ابهام میکند و باعث می شود که در جایگاه متهم قرار گیرند. دقت شود چنین نقدی اولاً در حاشیۀ نقدهای زیربنایی مطرح گردد. دوم این که اگر سند قطعی در دست است، مطرح شود که ناقد متهم به توهّم توطئه نشود.
مثلا حمایت نظام سرمایه داری از کسانی مانند «دالایی لاما و کوئلیو و یا سران قانون جذب» همه ضعف محسوب می شود و طبق عبارت گذشته، ابهام به حساب میآید. مثلاً امروزه دالایی لاما از طرف جامعه غربی بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ به گونه ای که جایزۀ صلح نوبل و حتی بزرگ ترین مدال غیرنظامی آمریکا که به خادمان فرهنگ آمریکایی داده می شود، از طرف کنگره امریکا به وی اهدا گردید.
وی در دانشگاه های اروپایی و آمریکایی بهعنوان منجی و احیاگر معنویت معرفی شده و بیش از چند ده مدرک افتخاری به وی داده اند؛ تا جاییکه هم شخص او و هم مکتبی که عرضه کرده، دستاویز دسته ای از آثار هنری در سینماهای غرب و هالیوود قرار گرفته است؛ آثاری چون مجموعه های بودای کوچک، 2012 و آخرین کنترل کننده باد، لبه تیغ و ای کیوسان و ده ها محصول دیگر. باید پرسید این همه حمایت و تبلیغ از دالایی لاما چه معنایی دارد؟ این همه امتیاز دادن به او و بزرگ نمایی وی و اهدای جوایز متعدد، تا جاییکه نامش در کتاب رکوردها ثبت شده، بیانگر چیست؟
به ظاهر دستورات اخلاقی راضی نشوید
پاره ای از جریان ها ادعا می کنند ما در راستای دین داری دیگران قدم برمی داریم و گفته های ما همان گفته های پیامبران الهی است. ناقدِ بصیر باید تعریف دین داری را جویا شود و چند مصداق عینی و خارجی طلب کند تا روشن شود آن چه در عمل به آن دعوت می کنند، آیا همان چهارچوب های فقهی است یا تفسیرهای گمراه کننده از کارهای خوب است که افراد به خیال خود آن ها را دینی می پندارند ولی از نظر مصداق عملی و بیرونی با دستورهای دینی بیگانه است؟ جایی که دین داری را در دوری از زنا و مشروبات الکی و کسب حلال خلاصه کنند و تمام دستورهای شریعت را بی ارتباط با عرفان و معنویت بهشمار آورند، نه تنها عرفان نیست، که بر باد دادن میراث انبیاست. این دسته از اعمال اگر چه خوب و لازماند، ولی چنین تفسیری از دین داری، در حقیقت دور کردن بندگان خدا از خدا با نام خداست!
ذکر یک خاطره
در نمایشگاه کتاب با جوانی که از طرفداران یکی از عرفان ها بود، همکلام شدم. از استادِ عرفانش بسیار تمجید کرد و او را بسان یک پیامبر بالا برد. گفت شرکت در کلاس های آقای فلانی برایش بسیار مفید بوده و باعث شده که او دین دارتر شود. برایم تازگی داشت که شرکت در کلاس های این عرفان باعث با ایمانتر شدن یک جوان شود. گفت استادمان به ما گفته است حتماً باید عملتان خدایی شود و مواظب باشید انحرافی در کارهایتان رخ ندهد.
به این حرف راضی نشدم. به او گفتم: آیت الله بهجت به افراد سفارش می کرد که یک رساله بردارید و کارهای خود را با دستورات شریعت بسنجید و ببینید کدام واجب را ترک کرده اید و کدام حرام را مرتکب شده اید و با این میزان، خود را اصلاح کنید و این کار اولین قدم سلوک معنوی است؛ اگر کسی این گونه به انجام واجبات و ترک محرمات اقدام کند، تازه صلاحیت پیدا می کند به مراحل بعدی وارد شود.
پرسیدم استادتان وقتی می خواهد یک عمل خدایی به شما معرفی کند، آیا از دستورهای دینی نام می برد یا این که از خودش دستورهایی را جعل می کند و تفسیرهای باطنی از امور دینی ارائه می دهد که شما آن را دین بپندارید؟ آیا مصداق اعمال الهی را همین نماز و روزه و خمس و زیارت می داند یا چیزهای دیگر؟ به صورت روشن پرسشم را اینگونه مطرح کردم: چند نفر از هم کلاسی هایتان بعد از اتمام کلاس به این جا می رسید که باید به رساله مراجعه کنید و رساله خوان شوید؟ گفت هیچ کدام؟ پرسیدم این چه دین داری است که افراد هیچگاه مرجعیت «شریعت» را نمی پذیرند؟!
برایش توضیح دادم عارفان مسلمان بر ظواهر شرعی(همین حلال و حرام های دینی) چنان تأکید دارند که حتی کشف و شهودها را با همین معیار می سنجند و یکی از معیارهای کشف رحمانی از شیطانی را همین دستورهای دینی می شمارند و حتی گفته اند اگر کسی از دستورهای شریعت فاصله بگیرد، اگر تا آسمان هفتم هم بالا رود و کارهای عجیب هم انجام دهد، حقیقت را نیافته و کمترین حد از معرفت الهی را بهدست نیاورده است.
در نهایت پذیرفت که دین به آن معنا که در متون اسلامی آمده است، در این دوره ها مورد قبول نبوده و حتی کارهایی مانند زیارت، نذر و... را غیر مستقیم زیر سؤال برده و نهی می کردند!!
پژوهشگر و منتقد معنویتهای وارداتی،
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.