سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

فرهنگ سياسي ما ايرانيان به گونه اي شكل گرفته كه حكومت هاي گناهكار و سرا پا تقصير و مردم بي گناه و بي تقصير... اركان اساسي آن را تشكيل مي دهند... و تركيب اين اصول فرهنگ سياسي ما با آموزه هاي ديني و ساير مؤلفه هاي روانشناسي اجتماعي... نوعي نگرش سياه و سفيد و خير و شر را در ما پرورش مي دهد و ما ترجيح مي دهيم رنج و زحمت انديشيدن به كليت ماجرا را با شور حماسي حاصل از انقلاب ، براندازي و انتقام معامله كنيم ؟


براي پاسخ به اين سؤال سزاوار است در ابتدا تعريفي از فرهنگ سياسي داشته باشيم. مي توان گفت فرهنگ سياسي به عنوان بخشي از فرهنگ اجتماعي، مجموعه اي از نگرش ها و جهت گيري هاي يک ملت نسبت به نظام سياسي، نخبگان سياسي و قدرت سياسي است که در تطوّر تاريخي و در ارتباط با رويدادهاي مختلفي که در درون جامعه رخ مي دهد، شکل مي گيرد و نوع و ميزان رابطه مردم با سياست و قدرت را تعيين مي نمايد. فرهنگ سياسي ما ايرانيان از جمله مسائل و موضوعاتي است که زياد در محافل مختلف از آن دم زده مي شود و انتساب هايي بي ربط و تا حدي مي توان گفت موهوم تحت عنوان فرهنگ سياسي درباره ما ايرانيان مطرح مي شود. ظاهراً بعضي ها عادت دارند از روي عجز و ناتواني تحليل مسائل، تمام کاسه و کوزه ها را بر سر فرهنگ سياسي ما ايرانيان بشکنند، گويا ديگر مقصري چون فرهنگ سياسي ما ايرانيان پيدا نکرده اند، در هر صورت در خصوص فرهنگ سياسي بايد گفت آن در يک فرايندي از تعامل مردم با حکومت ها، و مردم با محيط و فرهنگ هاي ديگر شکل مي گيرد، طبيعي هم هست که آن زمان بر باشد لکن اين گونه نيست که دستخوش تغيير قرار نگيرد، بلکه تحولات سياسي اجتماعي به مرور و با دخالت عوامل مختلف به خصوص تأثيرگذاري حکومت ها فرهنگ سياسي را دچار تحول مي نمايد و به عبارتي مي توان گفت فرهنگ سياسي در يک ارتباط متقابلي که با ديگر فرهنگ ها و حکومت دارد، در يک فرايند تغيير و تکوين، بسيار متأثر از حکومت ها و ارزش هاي صادره از آن خواهد بود، توضيح بيشتر اين است که در شکل گيري فرهنگ سياسي عاملي به نام جامعه پذيري بايد همواره مورد توجه و اهميت قرار گيرد. حضرت اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ فرموند: "دلهاي مردم صندوقچه هاي حاکم است پس آن چه (از عدالت و يا ظلم) در آنها بگذارد همان را خواهد ديد". يعني فرهنگ سياسي در يک جامعه متأثر از عواملي است که يک عامل مهم آن جامعه پذيري مردم از ارزش هاي صادره، از حکومت و حاکمان است، (جامعه پذيري همان بايدها و نبايدهايي است که مردم از طريق نهادهاي گوناگون از جمله خانواده، مدرسه، رسانه و محيط اجتماعي و حکومت در يک فرايندي نه چندان محسوس دريافت و پذيرا مي گردند) بنابراين ما بايد بدانيم که حکومت ها و حاکمان در تکوين فرهنگ سياسي نقش زيادي دارند و اين امر همان طوري که اشاره کرديم از طريق جامه پذيري مردم انجام مي گيرد. البته ما منکر تأثيرگذاري باورها و انگاره ها در فرهنگ سياسي بر رفتار و عمل سياسي در تحولاتي که به وقوع مي پيوندد نيستيم لکن اولاً معتقد هستيم عامل قوي و مؤثري چون حکومت ها و حاکمان را نمي توان منکر گرديد. ثانياً اين که تحولاتي چون انقلاب را به عناصري مبهم چون ديو و فرشته و خير و شر نمي توان منتسب کرد اين که بگوييم چون در فرهنگ سياسي ايران عنصر خير و شر وجود دارد و مردم ما طبق اين ثنويت گرايي ميدان عمل را به خير و شر ترسيم کرده و حکومت پهلوي را چون اهريمن و عنصر شرّ قلمداد کرده و انقلاب را براي از بين بردن اين شر و اهريمن به وجود آورده اند و حرکت مردم را رمانتيک بدانيم درست نيست، به نظر مي آيد واقعيت حرکت و فعل انقلابي مردم در سال 57 متأثر از اراده و آگاهي است که بسيار متأثر از هدايت و رهبري ديني است. عنصر خير و شر در فرهنگ سياسي ديگر جوامع هم وجود دارد ولي چنين تحولي بزرگ چون انقلاب را نمي آفريند، در حرکت ها و خيزش هاي مردمي از نهادها و انگاره های فرهنگی بهره گرفته مي شود لکن صحنه انقلاب يک تحول عيني است نه رمانتيک و رهبران انقلابي با آگاهي و هوشياري، مردم را براي رسيدن به نتيجه مطلوب هدايت مي کنند و مردم ما به عينه ظلم و جنايات رژيم پهلوي را لمس کرده بودند و حرکت و خيزش آنان واکنشي بود در برابر آن چه که از رژيم و حکومت وقت صادر شده بود و آن را مردم ما به عينه مي ديدند. مردم انقلابي که سالياني خشم خود را فرو خورده بودند با هدايت و رهبري امام(ره) به صحنه آمدند و با تنفري که نسبت به اساس سلطنت پيدا کردند حرکت انقلابي خود را به سمتي بردند که اين واژه را از فرهنگ سياسي خود قلم بزنند. مشکل و مساله آنان تنها حاکم و رژيم پهلوي نبود، بلکه به قول ميشل فوکو مردم ايران با حرکت و خيزش خود به دنبال يک تحول بنيادين بودند. يعني به دنبال اين بودند که حتي فرهنگ سياسي خود را تغيير دهند. آنان تنها به دنبال اين نبودند که تقصير و گناه را به پاي رژيم و حکومت سابق بنويسند. گرچه رژيم پهلوي ام الفساد جامعه و کشور ما بود لکن هدف مردم انقلابي ايران تنها ساقط کردن آن نبود، مردم ايران به دنبال اين بودند که انگاره ها و باورها و ارزش هاي حاکم را تغيير دهند. بنابراين انقلاب اسلامي ايران با عناصر نمادين و رمانتيک چون ديو و فرشته، خير و شرّ و ضحاکهای نمادين درک و تفسير نمي شود بلکه انقلاب ايران يک تحول عيني و بنياديني است که مردم ايران به دنبال تحول در خويشتن خود و نحوه زيستن خود بوده و اين مهم را با هدايت و رهبري امام(ره) پيش بردند. در مجموع در خصوص فرهنگ سياسي ما ايرانيان حرف و حديث هاي فراواني مطرح شده است، حتي انتساب هاي ناروا و موهوم و بي ربط آن قدر گفته شده که آنها را نمي شود يک جا جمع و جور کرد. آسمان و ريسمان هاي زيادي در اين باره گفته شده است. تاريک نمايي ها و افسانه پردازي هاي زيادي درباره فرهنگ سياسي ما ايرانيان صورت گرفته است. گويا همه اين حرف ها براي فرهنگ سياسي ما ايرانيان است و براي فرهنگ سياسي ديگر جوامع وجود ندارد. آنچه که معلوم است اين است که انقلاب ايران بسيار متأثر از فرهنگ سياسي تشيع است. همين فرهنگ سياسي که به دنبال حماسه است اما به دنبال انتقام جويي نيست، به دنبال سير به سوي تعالي و حاکميت ارزش هاي متعالي است که از زبان اهلبيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ دريافت کرده است و اين انقلاب مقدمه اي براي رسيدن به آن هدف است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image