تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه
برای اثبات این معنی که خداوند وجود بیانتها است باید امور زیر مورد توجه قرار گیرد:
1. محدودیت وجود یعنی مشوب بودن به (عدم)؛ زیرا اگر پای عدم در میان نباشد محدودیت مفهومی نخواهد داشت، مثلا میگوییم عمر فلان کس محدود است، یعنی عمر او سرانجام به عدم منتهی میگردد، و مشوب به نیستی است، همچنین درباره محدودیت قدرت و علم و مانند آن.
2. (وجود) ضد (عدم) است، اگر چیزی ذاتا مقتضی وجود باشد نمیتواند مقتضی عدم گردد.
3. در برهان علّت و معلول ثابت شده است که سلسله زنجیر مانند علت و معلول این جهان باید به یک نقطه ثابت و ازلی برسد که آن را واجب الوجود مینامیم، یعنی وجودش از درون ذات اوست نه از بیرون و آن علّت نخستین جهان است، که ذاتا اقتضای وجود را دارد.(1)
توضیح اینکه: فلاسفه، موجود را به حسب فرض عقلی به واجب الوجود و ممکن الوجود تقسیم کردهاند، و هیچ موجودی عقلا از این دو فرض خارج نیست:
واجب الوجود عبارت است از موجودی که خود به خود وجود داشته باشد، و وجودش از ذاتش باشد، به سخن دیگر وجود او ذاتا ضروری است؛ زیرا او در وجود خود نیازی به موجود دیگری ندارد، طبعا چنین موجودی ازلی و ابدی خواهد بود، چون معدوم بودن چیزی در یک زمان، نشانه این است که وجودش از خودش نیست و برای وجود یافتن، نیاز به موجود دیگری دارد که سبب یا شرط تحقق آن است و با فقدان آن مفقود میشود.
ممکن الوجود عبارت است از موجودی که خود به خود وجود ندارد و تحقق یافتنش منوط به موجود دیگری است، به سخن دیگر نه وجود او ضرورت دارد و نه عدمش، لذا در وجود خود نیاز به یک وجود دهندهای دارد.(2)
با توجه به این مقدمات روشن میشود اگر محدودیتی در ذات واجب الوجود حاصل شود باید از بیرون وجود او باشد، زیرا محدودیت طبق مقدمات فوق به معنای آلودگی به عدم است، و چیزی که ذاتش اقتضای هستی دارد هرگز مقتضی عدم و نیستی نخواهد بود، پس اگر محدودیتی در او باشد باید یک عامل بیرونی داشته باشد، و لازمه این سخن آن است که او واجب الوجود نباشد، چون از نظر حد وجودی خود، مخلوق دیگر و معلول ذات دیگری است.
به عبارت دیگر: بدون شک واجب الوجودی داریم، (زیرا اولا ممکن الوجود در وجود خود نیاز به واجب الوجود دارد، و ثانیا سخن از توحید و یگانگی بعد از اثبات واجب الوجود است) حال اگر واجب الوجود نامحدود باشد مدعای ما ثابت است، و اگر محدود باشد این محدودیت هرگز مقتضای ذات او نیست، چرا که ذات او مقتضی وجود بینهایت است، نه آمیخته به عدم، پس عدم باید از بیرون بر آن تحمیل شده باشد، و مفهوم این سخن آن است که علتی در بیرون او وجود دارد، و او معلول آن علت است، در این صورت واجب الوجود نخواهد بود، بنابراین به حکم عقل و منطق او از هر نظر وجودی است نامحدود.(3)
یکی از زنادقه از آقا امام رضا(ع)سؤال نمود: چرا خداوند از بندگانش محجوب و پوشیده است؟ حضرت فرمود: (او برتر از آن است که چشمها او را ببینند و اندیشه به او احاطه کند و عقل او را تحت قید و شرطی در آورد)
سؤال کننده پرسید: پس حد او را برای من بیان فرما؟ امام(ع) فرمود: (او حد و محدودیتی ندارد)، سائل گفت: چرا؟ حضرت فرمود: (زیرا هر محدودی بالاخره متناهی به حدی است، بنابراین اگر وجودش حدی را بپذیرد قابل زیادی است، و اگر قابل زیادی بود قابل نقصان است، (و اگر قابل زیادی و نقصان باشد ممکن الوجود خواهد بود) بنابراین او نامحدود است نه زیادتی را میپذیرد، نه تجزیه میشود، و نه در وهم میگنجد). (4)
.
موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.