شبهات وهابیت /

تخمین زمان مطالعه: 23 دقیقه

پاسخ به شبهات وهابیت


بسم الله الرحمن الرحیمشبکه سلام : 27 / 12 / 85سؤالات :سؤالدر مورد آیه الیوم اکملت لکم دینکم توضیح دهید که قبل و بعدش در مورد خوردنی ها است و این چگونه ممکن است؟جوابدر مورد این آیه، این درست است و ما هیچ شبهه ای در این رابطه نداریم. این در صورتی است که ما بر این عقیده باشیم که این آیات را توسط نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کنار هم چیده شده و به این شکل از طرف خدای عالم نازل شده باشد. آقایان أهل سنت بر این باور هستند که قرآن بعد از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به دستور آقای ابوبکر و توسط زید بن ثابت جمع آوری شد و در کنار هم قرار گرفت. بنا بر عقیده أهل سنت، وقوع آیه اکمال دین در کنار مسائل خوردنی ها، هیچگونه دلیلی نیست و ثانیا اینکه آیات دیگری همانند آیه تطهیر که در کنار زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و آیه اکمال که در کنار حرمت میته و امثال آن قرار می گیرد، بخاطر این است که بعدها افرادی که احساس می کنند این آیات، تمام بساط حکومت آنها را زیر سؤال می برد و مشروعیت خلافتشان را مخدوش می کند، از اینها در امان و مصون بماند، این آیات در یک جائی قرار می گیرد که حساسیت ها کمتر شود.همانطور که شما فرمودید، نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بستر مرگ افتاده و کسی که 23 سال برای این مردم زحمت کشیده و تلاش کرده، اینها را از وحشیگری به بالاترین مرتبه انسانیت و کمال رسانیده، خداحافظی و وداع خیلی زشتی با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:هلموا أکتب لکم کتابا لن تضلوا بعدی.همانطور که شما هم اشاره کردید در تمام مصادر أهل سنت آمده، و به کرات در جاهای مختلف نقل کرده اند، به جای اینکه قلم و کاغذی بیاورند و سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، آنهم سخنی که خیلی با ارزش است و برای همیشه امت اسلامی را از گمراهی بیمه کند، آنها بر گشتند و گفتند که:إن الرجل لیهجر، قد غلبه الوجع.یا هر تعبیر دیگری که باشد، به قول ابن حجر که می گوید: آنجائی که تعبیر: قد غلبه الوجع باشد، به عمر نسبت می دهند و آنجائی که: إن الرجل لیهجر است، تعبیر می کنند به: و قال بعض. این مشخص است که گوینده غیر از خلیفه دوم، کس دیگری نبود. جالب این است واقعا جای سؤال است برای اندیشمندان و جوانان أهل سنت که من تقاضا دارم روی این قضیه دقت کنند که چنانچه واقعا اگر بعد از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قضایا به آنگونه که نظر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، انجام گرفته باشد، ‌تعبیر ابن عباس از این قضیه به رزیه و فاجعه چه بوده؟ این را در صحیح بخاری، ج7، ص9، کتاب المرضی، باب قول المریض قوموا عنی و صحیح مسلم، ج5، ص75، کتاب الوصیه و همچنین صحیح بخاری، ج8، ص161 از قول ابن عباس نقل می کنند که:إن الرزیة کل الرزیه ما حال بین رسول الله و بین أن یکتب لهم ذلک الکتاب.مصیبت و ریشه تمام مصیبت ها، این است که مانع شدند تا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن وصیتنامه را ننویسد.حتی در بعضی از تعابیر از ابن عباس گفته اند که:یوم الخمیس و ما یوم الخمیس، ثم بکی.چه پنجشنبه دردآوری بوده و گریه می گرد بطوریکه اشک چشمش محاسنش را خیس می کرد.اگر واقعا قضایا بر وفق نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، گریه ابن عباس دیگر معنا نداشت و معنا نداشت که از این مصیبت به عنوان مادر مصیبت ها یاد کند.من چند سؤال مطرح می کنم و قبلا هم از مفتی أعظم عربستان شیخ عبدالعزیز بن عبدالله آل شیخ مکتوبا پرسیدم و جواب ندادند و باز هم برای ایشان فکس کردم و تقریبا دو سال از این قضیه می گذرد و تا کنون ایشان به من جوابی نداده اند. من از عزیزان و فضلائی که سخنان بنده را می شنوند به ویژه از اساتید حوزه های علمیه در داخل و خارج کشور، اگر واقعا به این سؤال هایی که بنده طرح می کنم، جوابی دارند، برای ما بگویند. بسیاری از دانشجویان، چه شیعه و چه سنی، این سؤال را می کنند.سؤال اول ما این است که قرآن نسبت به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید:و ما ینطق عن الهوی - إن هو إلا وحی یوحی (نجم/ 4-3)تمام سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ، چه در رابطه با قرآن و چه غیره، جز وحی چیز دیگری نیست.آنجائیکه به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند (نستجیر بالله) دارد هذیان می گوید یا چیز دیگر، آیا این مخالف با این آیه قرآن نیست. اگر بگویند این مربوط به آیات قرآن است، روایات متعددی آقایان أهل سنت دارند در رابطه با قضیه عبدالله بن عمرو بن عاص که سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را می شنید و می نوشت. بعضی اعتراض کردند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مثل ما هم یک فرد عادی است و در حال غضب و رضا سخن می گوید، این چه کاری است که تو انجام می دهی و تمام سخنان او را که می شنوی، می نویسی. عبدالله بن عمرو بن عاص می گوید من دست از نوشتن برداشتم و خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم واعتراض بعضی از قریش را گفتم، حضرت فرمود:فوالذی نفسی بیده، ما خرج منی الا حق.قسم به کسی که جانم در دست اوست، از من جز سخن حق خارج نمی شود.مسند احمد، ج2، ص162 و 192 - سنن دارمی، ج1، ص125 - سنن ابی داود، ج2، ص176 - مستدرک حاکم، ج1، ص106 - فتح الباری، ج1، ص185 - تفسیر ابن کثیرسلفی، ج4، ص264 و ...سؤال دوم بنده این است که اینجا طبق تصریح صحیح بخاری و مسلم، جناب عمر گفت:حسبنا کتاب الله،کتاب خدا ما را کفایت می کند واحتیاجی به نوشته رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نداریم.صحیح بخاری، ج5، ص138 - صحیح مسلم، ج5، ص76آیا این نشانگر این نیست که جناب عمر، سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در همانجا زیر سؤال بود. اضافه بر اینکه با آیه:وَ مَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. (حشر/7)مخالفت شد. و با آیه:وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا. (أحزاب/36)مخالفت شد.آیا اینهائی که آمدند گفتند، اختلاف و نزاع کردند:أکثروا اللغو و الإختلاف یا أکثر اللغو و اللهوسر و صدا کردند، به طوری که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که مفتخر به صفت:وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم/4)است، فرمود:قوموا عنیاز خانه من بیرون بروید.این عبارت خود صحیح مسلم و بخاری است. این واقعا برای یک عرب خیلی سخت است که افرادی را از منزل خود بیرون کند. آیا این با آیه شریفه:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ. (حجرات/2)در نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن درشت نگوئید و صدایتان بالاتر از صدای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نباشد.منافات ندارد.این آقایان که آمدند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت هذیان دادند و نگذاشتند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نامه را بنویسد، و گیریم که که حرف عمر صحیح است که گفت قد غلبه الوجع، بیماری مرگ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را فراگرفته و سخنانش فاقد ارزش است؛ مگر موقعی که آقای ابوبکر از دنیا می رفت، همین حال برای او اتفاق نیفتاد. مگر خود بزرگان أهل سنت نقل نمی کنند که جناب ابوبکر هنگامی که وصیت می نوشت و عثمان هم نویسنده وصیت بود:ثم أغمی علی أبی بکر قبل أن یملی أحدا، فکتب عثمان عمر بن الخطاب، فأفاق ابوبکر فقال لعثمان: کتبت أحدا، فقال ظننتک لما بک وخشیت الفرقة، فکتبت عمر بن الخطاب، فقال: یرحمک الله، أما کتبت نفسک لکنت لها أهلا.و ابوبکر بیهوش شد قبل از اینکه نام کسی را ببرد، عثمان نوشت که وصی منِ (ابوبکر) بعد از من عمر بن خطاب است. وقتی ابوبکر بهوش آمد، گفت: نام کسی را نوشتی، گفت: بله، من احساس کردم وقتی تو از هوش رفتی، دیگر به هوش نخواهی آمد، و نام عمر را نوشتم؛ ابوبکر گفت: خدا تو را رحمت کند.تاریخ دمشق، ج39، ص186 و ج44، ص248 - تاریخ مدینه، ج2، ص667 - تاریخ طبری، ج2، ص353 - تاریخ ابن خلدون،‌ج2، ص85چرا در آنجا کسی نگفت که ابوبکر:إن الرجل لیهجر، قد غلبه الوجع.این وصیت جناب ابوبکر به عمر،‌ در حال مرگ و غش بوده، ولی بلا فاصله وقتی ابوبکر از دنیا رفت، عمر همان نامه را آورد در مسجد و گفت: مردم! ببینید که این وصیتنامه خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که وصی معین کرده.اینها یک سری سؤالاتی است که مطرح شده و ده‌ها سؤال دیگر از این قبیل است. مهمترین سؤال من این است که إن شاء الله أهل سنت در این زمینه پاسخ دهند:پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دو سخن را هنگام مرگ گفت:یکی اینکه گفت:هلموا اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعدی.یک قلم و دفتری به من بدهید تا بنویسم چیزی را که شما را برای همیشه از گمراهی بیمه کند.در اینجا گفتند:قد غلبه الوجع، إن الرجل لیهجر.دیگر اینکه از آن طرف نقل می کنند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در همان بستر بیماری گفت:مروا ابا بکر فلیصل بالناس.به ابوبکر بگوئید که برای مردم نماز بخواند.یکی از قویترین دلیل آقایان أهل سنت بر خلافت ابوبکر، همین قضیه نماز خواندن ابوبکر در حال بیماری رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. چطور یک بام و دو هوا است؟اگر ما بخواهیم این قضیه را بطور مفصل بررسی کنیم، به چندین جلسه بحث نیاز دارد که به همین اکتفاء می کنیم.سؤالدر فقه حنفی هست که همسر از عرصه و اعیان و اشجار و اموال منقول شوهر ارث می برد، ولی در فقه امام صادق (علیه السلام) فقط از عرصه و مال منقول است، آیا این توجیهی نیست برای اینکه حفصه و عایشه، ارث از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بردند و به این دلیل آن دو را آنجا (خانه رسول الله) دفن کرده اند چون در فقه تغییر ندادند؟جواباین سؤال با توجه به اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:نحن معاشر الأنبیاء لا نورث.ما پیامبران، ارثی از خود باقی نمی گذاریم.فیض القدیر شوکانی، ج3، ص322 - تفسیرآلوسی، ج4، ص217و کل این قضیه زیر سؤال است. وقتی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) از ابوبکر ارث پدر را طلب می کند، ابوبکر هم همین جمله را می گوید. با اینکه برخلاف آیات قرآن است که نسبت به حضرت سلیمان (علیه السلام) می گوید:وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ (نمل/16)یا قضیه حضرت زکریا که می گوید خدایا به من ذریه ای بده که:فهب لی من لدنک ولیا - یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آَلِ یَعْقُوبَ (مریم/6-5)ولی ابوبکر گوش نمی دهد، ولی از آن طرف نسبت به عایشه، عایشه چطور این ارث را برده و با اینکه دلیلی هم ندارند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیاتش آن خانه را بخشیده باشد. این یک بحث خیلی مفصلی را می طلبد. ولی نسبت به اینکه زن از اعیان ارث می برد یا از عرصه، در این زمینه برخی فقهای أهل سنت با شیعه هم عقیده هستند و برخی مخالف هستند.سؤالآیات و روایاتی مربوط به اینکه چرا روی مهر سر می گذاریم را توضیح بدهید؟جوابآیاتی در این مورد نداریم، ولی آقایان در صحیح بخاری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند که:جعلت لی الأرض مسجدا و طهورا.زمین برای من سجده گاه شده است.صحیح بخاری، ج1، ص113 - مسند احمد، ج2، ص240 - سنن ابی داود، ج1، ص118 - سنن ترمذی، ج1، ص119 - سنن نسائی، ج2، ص56 - سنن کبری بیهقی، ج1، ص212ما و أهل بیت (علیهم السلام) بر این عقیده هستیم که زمین، عبارت است از چیزی که عرف به آن زمین می گویند و به لباس و فرش، زمین نمی گویند.لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم گفت که بر روی زمین و ریگ و حصیر نماز می خواند و صحابه هم همینطور. نماز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که از صحاح أهل سنت نقل شده، می بینیم که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر تراب یا بر ریگ سجده می کردند.سوالسندهای حدیث ثقلین را برای ما بیان کنید.استاد حسینی قزوینیدر رابطه با حدیث ثقلین، ما اولین مطلبی را که برخورد می کنیم در خود صحیح مسلم است، کتاب الفضائل، باب فضائل علی رضی الله عنه، ج7 ، ص122 قضیه را از زید بن أرقم نقل می کند که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم این مسئله را مطرح فرمودند که:و أنا تارک فیکم ثقلین، أولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به فحث علی کتاب الله و رغب فیه ثم قال و أهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی أذکرکم الله فی أهل بیتی.من دو چیز نزد شما به یادگار می گذارم، اول کتاب خدا ... و اهل بیتم.جناب هیثمی در الصواعق المحرقة، وقتی می رسد به حدیث ثقلین، می گوید:حدیث ثقلین حدیثی است که عده زیادی، بیش از 20 نفر از صحابه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیث ثقلین را نقل کرده اند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را در جاهای مختلف نقل کرده است. وقتی که از طائف بر می گشت، وقتی که در عرفات بود، وقتی که در غدیر خم بود، وقتی که مریض بود و قبل از رحلت خود، در حالیکه در حجره جمعیت زیادی بودند، آن حدیث را بیان کردند.در صحیح ترمذی و مسند احمد به سندهای متعدد، این روایت، مفصل نقل شده است. جناب مناوی که از شخصیت های علمی أهل سنت است و مورد تائید تمام فرق هم هست، می گوید:قوله إنی تارک فیکم، تلویح، بل تصریح بأنهما کتوأمین، خلفهما و وصی أمته بحسن معاملتهما و إیثار حقهما علی انفسهم و التمسک بهما فی الدین.رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که حدیث ثقلین را فرمود، اشاره‌، بلکه تصریحی است بر اینکه کتاب خدا و أهل بیت (علیهم السلام)، دوقلوئی هستند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امت را به آنها وصیت کرده که در امور دینی به آن دو تمسک کنید.فیض القدیر، ج3، ص20همچنین تفتازانی می گوید:ألا تری أنه علیه الصلاة و السلام قرنهم بکتاب الله تعالی فی کون التمسک بهما منقذا عن الضلالة، لا معنا للتمسک بالکتاب إلا الأخذ بما فیه من العلم و الهدایة و کذا فی العترة.آیا نمی بینید که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) أهل بیت (علیهم السلام) را قرین قرآن قرار داده و هر کس به آن دو تمسک کند از ضلالت نجات پیدا می کند؛ همانطوری که تمسک به قرآن معنایش این است که از علوم قرآن و هدایت قرآن بهره مند بشویم، تمسک به أهل بیت (علیهم السلام) هم اینچنین است.شرح مقاصد،‌ج2، ص221همچنین نسبت به صحت حدیث ثقلین هم، أهل سنت شک ندارند. حتی آقای ناصر الدین البانی که از او به بخاری دوران تعبیر می کنند و آقای بن‌باز به او لقب امام الحدیث داده، ایشان در کتاب های متعدد خود، وقتی به حدیث ثقلین می رسد، دیگر نمی تواند صحت آن را انکار کند و می گوید: حدیث ثقلین، حدیث صحیحی است و قابل شبهه نیست.صحیح جامع صغیر، ج2، ص217حتی ابن کثیر دمشقی با آن عداوتی که نسبت به أهل بیت (علیهم السلام) دارد، در کتاب البدایة و النهایة، ج5، ص228 و سیره نبوی، ‌ج4، ‌ص416 می گوید:قال شیخنا ابو عبدالله الذهبی و هذا حدیث صحیح.استاد ما آقای ذهبی، گفته که این روایت صحیح است.إن شاء الله اگر بعدها فرصتی شود، چندین جلسه پیوسته باید بحث شود و شبهاتی که أهل سنت نسبت به حدیث ثقلین دارند، مطرح بشود و من معتقدم که اگر مسئله حدیث ثقلین برای مخاطبین حل بشود، 90% اختلاف میان شیعه و سنی حل شده است و یکی از بهترین راه ایجاد وحدت میان امت اسلامی، همان حدیث ثقلین و مرجعیت علمی و سیاسی أهل بیت (علیهم السلام) است. همچنین حدیث جعلی أهل سنت که گفته اند: کتاب الله و سنتی باید بررسی بشود. دلالت حدیث ثقلین بر مرجعیت علمی و سیاسی أهل بیت (علیهم السلام) هم مطرح بشود تا حق مطلب ادا شود.سؤالپیامبر فرمود بعد از من 12 نفر جانشین می آید، چرا شما آن 12 نفر را به ائمه خود می چسبانید؟جواباین حدیث در صحیح مسلم و غیره هم هست که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:إن هذا الأمر لا ینقضی حتی یمضی فیهم إثنا عشر خلیفة و کلهم من قریشصحیح بخاری، ج8، ص127 - صحیح مسلم، ج6، ص2، کتاب الأمارة - مستدرک حاکم، ج3، ص617 - مجمع الزوائد، ج5، ص190 -و امثال این حدیث آمده و هیچ شک و شبهه ای در این نیست. آنچه که مهم است این است که آقایان أهل سنت بیایند و بگویند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود خلفای من 12 نفر هستند و همگی از قریش هستند، آیا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این جمله را همینطوری گفت یا یک اشاره داشت بر اینکه این حدیث یک امر حقیقی و واقعی است. در شرح صحیح بخاری ابن حجر، وقتی می آید در آنجا این حدیث را از افراد متعدد نقل می کند، می گوید: ما معنای این روایت را نتوانستیم بفهمیم. بعد که می خواهد این 12 نفر را درست کند، یکی یکی می شمارد: ابوبکر، عمر، عثمان، علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام)، معاویه، و وقتی به یزید می رسد، گیر می کند، به ولید و هشام می رسد، گیر می کند. حتی آقای سیوطی می آید یک سری از خلفای بنی عباس را قرض می گیرد و به بنی امیه می چسباند، بعد می گوید که ما می دانیم که آخر اینها، مهدی (علیه السلام) است و او هم از قریش است.اینها در شرح صحیح مسلم آقای نبوی و شرح صحیح بخاری آقای ابن حجر و دیگران، درباره معنای خلفای إثنا عشر، چه گفته اند و چه حرفی دارند نسبت به اینکه معنای حدیث چیست؟ روایات متعدد داریم در منابع أهل سنت بر اینکه نام ائمه (علیهم السلام) از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا آقای ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) را به شخصه و خصوصهم بیان شده است. الان فرصت نیست که من اینها را بگویم، ولی بعدا عرض خواهم کرد.اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:مثل اهل بیتی (علیهم السلام) کمثل سفینة نوح،‌ من رکبها نجی.این حدیث سفینه را آقای حاکم نیشابوری می گوید:حدیث صحیح علی شرط مسلم و لم یخرجاه.مستدرک حاکم، ج2، ص343یا در روایت دیگری که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بیتی أمان لأمتی من الإختلاف، فإذا خالفتها قبیلة من العرب إختلفوا فصاروا حزب إبلیس.اهل بیت من امان امت من است از اختلاف و وقتی مردم اختلاف کنند و از أهل بیت (علیهم السلام) من جدا شوند، تبدیل به حزب شیطان می شوند.این را وقتی آقای حاکم نیشابوری نقل می کند می گوید:هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه.شرایط بخاری و مسلم در این حدیث است ولی این حدیث را نیاورده اند.مستدرک حاکم، ج3، ص149 - صواعق المحرقة، ص91سؤالچرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخر عمر خود، به گفته روایات خودتان، آن وصیت را ننوشت و به امت ظلم کرد؟جوابچرا، اتفاقا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست بنویسد، ولی وقتی در آن هنگام به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می گویند که ایشان دارد هذیان می گوید، اگر هم می نوشت، اثری نداشت. بعد از اینکه همه رفتند بیرون، عباس عموی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: یا رسول الله! قلم و کاغذ بیاورم تا بنویسید؟ فرمود: (دیگر چه فایده) بعد از آن حرفی که آن مرد زد؟!این اشکال بر قول آن کسانی است که آمدند و نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنین جسارتی را کردند. اگر شما یک دقتی بکنید، این روایت را غالب مورخین أهل سنت آورده اند که در همان لحظه عمر می گوید:وقتی نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مریض شد و در خواست قلم و کاغذ کرد تا وصیت بنویسد، ... بعد از اینکه عمر گفت این مرد (رسول الله) هذیان می گوید، (همسران) زنان پشت پرده، اعتراض کردند که آیا نشنیدید که رسول الله (صلی الله علیه و سلم) چه گفت؟ عمر گفت: شماها همانند دلباختگان یوسف هستید که وقتی رسول الله مریض شود، اشک می ریزید و وقتی خوب می شود، بر گردن او سوار می شوید. رسول الله (صلی الله علیه و سلم) گفت: آن زنان را رها کنید، آنان از شما بهترند.معجم اوسط طبرانی، ج5، ص288 - مجمع الزوائد هیثمی، ج9، ص34 - طبقات ابن سعد، ج2، ص244 - کنزالعمال متقی هندی، ج5، ص644، ح14133این چه تعبیر زشتی است که جلوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به زنان او توهین می کند، آنهم جلوی شخصی که مریض است و آخر عمر اوست.آقای هیثمی وقتی در مجمع الزوائد، ج9، ص34 به این روایت می رسد، روایت را تصحیح می کند و مشکلی ندارد، غیر از اینکه محمد بن جعفر بن ابراهیم جعفری است که عقیلی حرفی درباره او زده است.این مسائل را شما باید جواب بدهید که چطور شد نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین لحظه، همچنین سخنی فرمود، ولی این برخورد را نسبت به حضرت داشتند.سؤالحضرت علی (علیه السلام) اصلا نتوانست درست حکومت کند.جواباگر ایشان این جمله را از صمیم دل گفته باشد، قطعا ایشان منافق است و ناصبی. در صحیح مسلم صراحت دارد که اگر کسی کوچکترین جسارتی نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشته باشد، یا بغض علی (علیه السلام) را در قلب داشته باشد، منافق است.اینکه علی (علیه السلام) نتوانست حکومت کند، چه کسانی نگذاشتند او حکومت کند؟ شما باید به ما جواب بدهید. آن کسانی که آتش جنگ جمل را شعله ور کردند، چه کسانی بودند؟ آنانکه 18 ماه جنگ صفین را بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) تحمیل کردند، چه کسانی بودند؟ جنگ نهروان را چه کسانی بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) تحمیل کردند؟ شما به جای اینکه بروید و آن افرادی که مانع حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شدند را بررسی کنید، آمده اید و نسبت به حضرت علی (علیه السلام) همچنین جسارتی می کنید!!! این واقعا نهایت بی انصافی و بی وجدانی نسبت به ساحت مقدس آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:علی مع الحق و الحق مع علی، یدور معه حیث ما دارعلی (علیه السلام) با حق است و حق هم با علی (علیه السلام) است و همواره، حق گرداگرد علی (علیه السلام) می چرخد.مجمع الزوائد، ج5، ص235 - تاریخ دمشق، ج42، ص449 - الأمامة و السیاسة، ج1، ص98سؤالدر مورد عربستان، شما چرا گفتید که همه شان وهابی هستند؟جوابدر عربستان، حدود 30% شیعه وجود دارد، چه در مدینه و چه در قطیف و احصاء. جدیدترین آماری که داشتند، 32% و 33% شیعه هستند و الباقی أهل سنت هستند. اغلب أهل سنت عربستان، مالکی مذهب و صوفی و ضد وهابیت هستند که در رأس آنها جناب بن علوی مالکی محمد است و کتاب های متعددی علیه وهابیت نوشته است. در عربستان، بین 6% تا 7% وهابی هستند و مابقی أهل سنت هستند و أهل سنت حسابشان از وهابیت جداست. این را هم اضافه کنم که 75% وهابیت، افراد معتدلی هستند و 25% آنها افراطی و تکفیری هستند.استاد حسینی قزوینیبعد از رحلت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ببینید که چه اتفاقاتی در مدینه رخ داد؟ اینها همه علامت سؤال دارد. جناب عمر که در اینجا گفت:قد غلبه الوجع یا إن الرجل لیهجر.بیماری بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) غلبه کرده و هذیان می گوید و نمی تواند حرف خوب را از بد تشخیص بدهد.همین جناب عمر بعد از رحلت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، شمشیر به دست گرفت و گفت:فقال: إن رجال من المنافقین یزعمون أن رسول الله (صلی الله علیه و سلم) توفی، فلیقطعن أیدی رجال و أرجلهم زعموا أن رسول الله (صلی الله علیه و سلم) مات.هر که بگوید که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته، اینها منافق هستند و من گردن آنها را می زنم و دست و پای آنها را قطع می کنم.درالمنثور سیوطی، ج2، ص81 - تاریخ طبری، ج2، ص442 - سیره ابن هشام، ج4، ص1070این جای سؤال است که جناب عمری که دو سه روز قبل می گفت پیغمبر در حال احتضار و مرگ است و امروز شمشیر به دست می گیرد و می گوید هر که بگوید که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته ... . جناب عمر قضیه را آرام نگه می دارد تا اینکه آقای ابوبکر می رسد و می گوید که چه خبر است؟ می گویند که عمر چنین می گوید. آقای ابوبکر آیه:وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ (آل عمران/144)را می خواند و عمر می گوید: آیا این آیه قرآن است. والله قسم نمی دانستم که این آیه قرآن است. با اینکه آقای ابن ام مکتوم به تعبیر خود ابن کثیر در البدایة و النهایة، ج5، ص263، قبل از آمدن آقای ابوبکر همین آیه را می خواند و کسی گوش نمی داد.اینها مسائلی است که اتفاق افتاد. چطور شد که اهل بیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با جنازه او رها کردند و رفتند در سقیفه و شروع کردند یک سری مسائلی را مطرح کردند و ده ها و صدها قضیه دیگری که عمده اختلاف بین امت اسلامی که امروز ما گرفتار آن هستیم، سرچشمه اش از همان لحظات رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و واپسین روزهای رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.اگر اینها، از نظر علمی خوب بررسی شود، بدون تعصب شیعی و سنی، و ما همگی بیائیم کنار سفره أهل بیت (علیهم السلام) بنشینیم و ببینیم اینهائی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آنان به ثقلین تعبیر کرده و گفته که تمسک به آنها، امت را از ضلالت و گمراهی ایمن می کند،‌ اینها چه رهنمودی برای ما دارند.« و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته »حجه الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد حسینی قزوینی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image