تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه
با رسیدن نسیم آزادی خواهی به کشورهای عربی، جهان اسلام در حال گذار از دیکتاتوری به سمت حاکمیت مردم است. در مرحله گذار کشورهای انقلابی به دنبال انتخاب مدل و الگوی حکومتی موفقی هستند تا از این طریق اهداف و اصول انقلابی خود را جامه ی عمل بپوشانند. اما کدام مدل حکومتی پتانسیلهای لازم برای انتخاب شدن را دارد؟
برخی از تحلیلگران، با عنایت به موفقیتهای اقتصادی و سیاسی ترکیه، مدل ترسیمی حزب عدالت و توسعه از اسلام را به عنوان مدل مطلوب کشورهای پساانقلابی چون مصر، یمن، لیبی و تونس معرفی میکنند. در این عرصه، گرایشهای نوعثمانی سیاستمدران عملگرای حزب عدالت و توسعه، که در قالب برداشتهای مذهبی لیبرالـدموکراسی غربی تجلی یافته است، این روزها در محافل سیاسی و رسانهای بارها تکرار شده است. مواضع اشخاصی چون محمد مرسی، خالد مشعل و برخی از انقلابیون عرب و از همه مهمتر، تمایل سیاستمداران ترکیه و غرب به مطرح شدن الگوی این کشور برای جهان اسلام به جای الگوهای دیگر، همه از واقعیتی به نام مدل و الگوی ترکیه خبر میدهند.
اما در روی بد ماجرا بلندپروازیهای احمد داوود اوغلو (وزیر امور خارجه) و رجب طیب اردوغان برای تبدیل ترکیه به رهبر جهان اسلام، در پارهای از موارد، آنکارا را در منظر برخی از همسایگان رقیب، به دولتی هژمونطلب در خاورمیانه بدل کرده است. به ویژه در مورد سوریه، رفتارهای تند رهبران حزب عدالت و توسعه، سیاست راهبردی و موفقیتآمیز تنش صفر با همسایگان را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. تشدید درگیریهای مرزی با سوریه، اوجگیری مجدد نبردهای خونین و بیپایان ارتش با پ. ک. ک و روابط تنشآمیز با عراق، روسیه و ایران، تنها بخش اندکی از مشکلات الگوی نوعثمانیگرایی ترکیه در این روزهاست؛ الگویی که از منظر کشورهای مخالف، آنکارا را به دلالی فرصتطلب در منطقه بدل کرده است.
همان گونه که اشاره شد، این روزها در منطقه، بسیاری از مدل ترکیه سخن میگویند. لذا با عنایت به نگاه انحرافی و خطرناک مدل اسلامگرایی مد نظر رهبران آنکارا و به ویژه ماهیت سکولار آن، واکاوی دقیق مدل این کشور برای منطقه اهمیتی دوچندان مییابد.
حال باید دید که شاخصههای این مدل چیست؟ به راستی علت حمایت پیدا و پنهان آمریکا و اروپا از الگوی ترکیه در چیست؟ علاوه بر این، واکاوی مدلهای مطرح دیگر در جهان اسلام و به ویژه نقاط ضعف و قدرت آنها نیز دارای اهمیت خواهد بود. نگارنده بر این باور است که با عنایت به مشکلات ساختاری مدل اسلام سکولار ترکیه، در بلندمدت این مدل در جهان اسلام و به ویژه خاورمیانهی عربی، چندان موفق نخواهد بود؛ اما در کوتاهمدت، با عنایت به برخی از مشکلات داخی جهان عرب و فشارهای بینالمللی، به ویژه در بُعد اقتصادی، مدل ترکیه مد نظر کشورهای پساانقلابی جهان اسلام خواهد بود.
چه کشورهایی از توان تبدیل شدن به الگو برای جهان اسلام برخوردارند؟
با نگرشی جامع به ظرفیتهای تاریخی، فرهنگی، تمدنی و امکانات مادی و معنوی در جهان اسلام، کشورهای ایران، عربستان سعودی، مالزی، ترکیه، عراق و مصر بیش از دیگران از توان تبدیل شدن به الگو برای جهان اسلام برخوردار هستند. در میان این کشورها، عراق و مصر، به علت تداوم بیثباتی سیاسی و اقتصادی، حداقل در میانمدت از این لیست خارج شدهاند. عربستان سعودی نیز، به علت تفکرات سلفی و عدم همراهی مدل مد نظر حاکمان این کشور با الزامات زندگی عصر جدید، مدتی است که از اثرگذاری پیشین برخوردار نیست.
فقدان مردمسالاری و تفکرات افراطی و جزمی برخی از رهبران دینی سعودی بر افول جایگاه عربستان سعودی در جهان اسلام افزوده است. حوادث 11 سپتامبر و نقش فعال اتباع سعودی در حملات صورتگرفته به نیروهای ناتو و آمریکا در عراق، افغانستان و پاکستان باعث شده است که به خواست آمریکا، پرچم رهبری جهان اسلام از دست این کشور گرفته شود.
علاوه بر این موارد، سرکوب بیرحمانهی مخالفان، عدم برخورداری مردم عربستان سعودی از حقوق اولیهای چون آزادی بیان، حقوق بشر و وابستگی آشکار خاندان سعودی به آمریکا و غرب، از مشکلات ساختاری دیگر مدل اسلامگرایی عربستان سعودی در جهان اسلام است. در مورد مالزی نیز باید گفت که الگوی این کشور از اواسط دههی 90 میلادی، به ویژه با عنایت به توسعهی سریع اقتصادی این کشور، از سوی محافل غربی مطرح شد؛ اما فقدان ماهیت گفتمانساز مالزی، دوری جغرافیایی و زبانی از مهد اسلام در خاورمیانه و در نهایت، رشد گرایشهای تند ضدغربی در این کشور، مالزی را از توجهها دور کرده است.
لذا با عنایت به این موارد، در شرایط فعلی، ایران و ترکیه تنها کشورهایی هستند که از توان هدایت و رهبری جهان اسلام برخوردار هستند. مدل ایران بر پایهی 4 اصل وحدت جهان اسلام در برابر آمریکا و اسرائیل، عدم جدایی دین از سیاست، عدم پذیرش الزامات نظام لیبرالـدموکراسی و ظلمستیزی و در نهایت دفاع از مظلومین در برابر ظالم استوار است. در این نگاه، رهبری ایران هر گونه سازش و کوتاه آمدن در برابر غرب را نوعی خیانت میداند. در نگاه رهبران ایران، انگیزه و هدف غرب نابودی هویت و فرهنگ جهان اسلام است. لذا برای به زانو درآوردن غرب چارهای جز مقاومت و پرداخت هزینههای آن، به منظور حفظ هویت دینی و ملی خود، وجود ندارد.
ناکارآمدی حکومتهای ضددینی و غربگرا و به ویژه تشدید بحرانهای مشروعیت و نبود دموکراسیهای حداقلی در این نظامها، آمریکا و غرب را به سوی این نظریه هدایت کرد که با ایجاد و حمایت از شبکهای از مسلمانان لیبرال و میانهرو، اهداف خود را به گونهای دیگر دنبال کند. در این پازل، دولتمردان حزب عدالت و توسعه، به عنوان مسلمانانی میانهرو و غیرانقلابی (عملگرا)، میتوانند اولین حلقه از شبکهی مد نظر در جهان اسلام باشند.
مشکل جدی پیش پای الگوی ایران در این 3 نکته خلاصه میشود:
1. تبلیغات سنگین ضدایرانی در رسانهها و ضعف نسبی رسانهای این کشور: در این عرصه، سیاهنمایی اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران برای بیننده در خاورمیانه و جهان اسلام هدف اصلی است. همچنین در این تبلیغات، تهران به عنوان کشوری معرفی میشود که به تعبیر آنها، به دنبال توسعهطلبی شیعه و ملیگرایی فارس است.
2. مشکل دیگر الگوی ایران ضعف تشکیلات مردمنهاد است. این نهادها باید خارج از چهارچوبهای رسمی بتوانند، ضمن ایجاد ارتباط با مخاطب، ارزشهای مد نظر خود را منتقل و در آنها درونی کنند.
3. عدم استفاده از ظرفیت دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی، به علت ضعف ساختاری دستگاه دیپلماسی کشور.
مدل ترکیه
این روزها در منطقه، بسیاری از مدل ترکیه سخن میگویند، اما به راستی این مدل و شاخصههای آن چیست؟ اگر بخواهیم مدل ترکیه را خلاصه کنیم، این مدل 5 ویژگی را مد نظر قرار داده است:
- جدایی دین از سیاست و یا رابطهی حداقلی میان اسلام و سیاست.
- پذیرش الزامات نظام لیبرالـدموکراسی و تمکین در برابر آن، به گونهای که اسلام باید خود را با این قواعد هماهنگ کند.
- عدم برخورد انقلابی با ظلم و بیعدالتی در جهان.
- حرکت در مسیر اقتصاد بازار آزاد.
- نگاه ملیگرایانه در قالب فدرالیسم ترکی و شعار ترک دنیاسی (جهان ترکی).
دلایل حمایت غرب از الگوی اسلامی ترکیه
در شرایط کنونی، به نظر میرسد در غرب و به ویژه آمریکا، به قدرت رسیدن دولتهایی با پیشینهی اسلامگرایی ـکه مدل ترکیه را انتخاب کردهاندـ به چند دلیل مورد استقبال قرار گرفته است:
1. تمایل غرب به روی کار آمدن دولتهای باثبات در منطقه که دارای مقبولیت نسبی مردمی باشند و بدین ترتیب، پر کردن خلأ و فاصلهی موجود میان مردم مسلمان این کشورها و دولت آنها، به منظور تأمین منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی غرب.
2. از آنجا که بیثباتی و ناآرامیهای سیاسی، روند تصمیمگیری و سیاستگذاری جامعه را طولانی و دشوار میکند، برای دولتهای غربی و آمریکا، که از منافع خاصی در خاورمیانه برخوردارند، برقراری ثبات سیاسی در این کشورها، به منظور تصمیمگیری منسجمتر، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
3. الگو قرار گرفتن نظام حکومتی ترکیه به مثابهی یک کشور مسلمان و در عین حال لائیک، در سطح منطقه، میتواند از شدت اثرگذاری الگوی اسلام سیاسی مد نظر ایران بکاهد.
4. در گذشته، ایجاد حکومتهای لائیک در جهان و برخورد مستقیم به منظور استحالهی اسلام هدف آمریکا و غرب بود، اما ناکارآمدی حکومتهای ضددینی و غربگرا و به ویژه تشدید بحرانهای مشروعیت و نبود دموکراسیهای حداقلی در این نظامها، آمریکا و غرب را به سوی این نظریه هدایت کرد که با ایجاد و حمایت از شبکهای از مسلمانان لیبرال و میانهرو، اهداف خود را به گونهای دیگر دنبال کند. در این پازل، دولتمردان حزب عدالت و توسعه، به عنوان مسلمانانی میانهرو و غیرانقلابی (عملگرا)، میتوانند اولین حلقه از شبکهی مد نظر در جهان اسلام باشند.
رجب طیب اردوغان، نخستوزیر و رهبر حزب عدالت و توسعه، و عبدالله گل بارها تأکید کردهاند که هیچ برنامهای برای برقراری دولت اسلامی در ترکیه ندارند و به قانون اساسی سکولار کشورشان پایبندند. برای مثال، در اقدامی دیگر، عبدالله گل سیستم سکولار را ستود و تعهد خود را برای وفاداری به آن اعلام کرد.
چرا مدل اسلامگرایی ترکیه انحرافی است؟
در تحلیل جامعهشناختی ملت ترکیه، همواره تعارض بین مسلمان ماندن یا اروپایی شدن، به ویژه پس از اجرای سیاستهای کمال آتاتورک، به صورت یک معضل سیاسیـاجتماعی باقی مانده است. از یک سو، ترکیه نمیتواند از گذشتهی تاریخی و تمدن اسلامی و میراث امپراتوری عثمانی چشمپوشی کند و از سوی دیگر، این کشور همواره نگاهی به اروپا و هوای اروپایی شدن را در سر میپروراند؛ به گونهای که برای عضویت در اتحادیهی اروپا، همواره حاضر شده است مواضع ملایمتری را در سیاست خویش اتخاذ کند (زارع، 1383: 16).
علاوه بر بحران هویت، اقدامات دینزدایانهی آتاتورک پیامدهای دیگری چون تسلط بیشتر دولت بر دین، گسترش لائیسم و طرد متدینین را به دنبال داشت (جریانات اسلامی در ترکیه، 1376: 39 تا 42).
اندیشهی دینی در ترکیه، بنا به علل تاریخی، هرگز نتوانسته است به عمق لازم برسد. حاکمیت بلامنازع و استبدادی خلفای عثمانی در زمانی که آنها از نام اسلام بهره میجستند و کنار گذاشتن تدریجی دین به خاطر اصلاحات اقتصادی و اجتماعی برای انطباق با اروپا در اواخر حکومت عثمانی و بالاخره حاکمیت سرکوبگرانهی دولت لائیک آتاتورک، از موانع تاریخی و جدی در راه بسط و گسترش اندیشهی دینی اصیل در این کشور بودهاند.
به همین دلیل، در این کشور متفکران برجستهی مذهبی، همانند بسیاری از کشورهای اسلامی مانند ایران، مصر، پاکستان، رشد نکردهاند (نامور حقیقی، 1372: 38). علاوه بر این، وابستگی تشکیلات مذهبی و روحانیت به دولت، چه در دورهی عثمانی و چه در دوران جمهوری، امکان هر گونه استقلال عمل و رشد خلاقانهی نهاد مذهب را سد کرده است.
به واقع فصل مشترک این اسلام با دیگر کشورهای اسلامی، چون ایران، تنها حساسیت نسبت به هویت اسلامی است. به همین علت، شاید بتوان برخی از مواضع دولتمردان ترک، از جمله انتقاد شدید آنها از کشتار مسلمانان در چین و بوسنی، را علاوه بر ملاحظات ملیگرایی ترک، در غالب همین رویکرد ارزیابی کرد.
اردوغان در چند مرحله اعلام کرده است که گرایشهای حزب عدالت و توسعه به اسلام درست به اندازهی گرایشهای حزب دموکراتـمسیحی آلمان به آموزههای مسیح است و همان اندازه که مسیحیت در تصمیمات حزب دموکراتـمسیحی آلمان نقش دارد، اسلام هم در تصمیمات آنها نقش دارد. رجب طیب اردوغان، نخستوزیر و رهبر حزب عدالت و توسعه، و عبدالله گل بارها تأکید کردهاند که هیچ برنامهای برای برقراری دولت اسلامی در ترکیه ندارند و به قانون اساسی سکولار کشورشان پایبندند. برای مثال، در اقدامی دیگر، عبدالله گل سیستم سکولار را ستود و تعهد خود را برای وفاداری به آن اعلام کرد (هرسنی، 13 شهریور 1386: 13).
در مصاحبهای دیگر، اردوغان حتی پا را از این فراتر مینهد و اعلام میکند که حزب سیاسی ما اسلامی نیست و بر پایهی مذهب قرار ندارد، اما رسانههای ترکیه تلاش کردهاند ما را در این طیف قرار دهند. یک حزب سیاسی نمیتواند اسلامگرا باشد. اینها عبارات غیردقیقی است. اسلام یک مذهب است، اما حزب تنها یک نهاد سیاسی است (محمدیان، دی 1381: 60).
در این بین، نخستوزیر ترکیه، برای کاهش حساسیت لائیکها و محافل بینالمللی غربی، در اولین دیدار خود از آمریکا، به عنوان نخستوزیر ترکیه، علاوه بر دیدارهای رسمی با مقامات کاخ سفید، با برخی نهادها و سازمانهای غیردولتی، از جمله کمیتهی یهودیان آمریکا، نیز دیدار کرد (واحدی، فروردین 1383: 41).
جالبتر آنکه این حزب تنها با اوجگیری مخالفتهای افکار عمومی ترکیه و مخالفت برخی احزاب لائیک از تلاش برای همکاری ترکیه با آمریکا، در زمان اشغال عراق در سال 2003، دست برداشت (مولوی و صولت، 1384: 152).
در اصل در ترکیهی امروز، لائیسم ترکی در حال کنار رفتن به نفع نوعی از پذیرش اسلام در حوزهی خصوصی (اسلام سکولار) است. این اسلام حد اعلی در پی همکاری با آمریکا، رابطه داشتن با رژیم جنایتکار صهیونیستی، ادغام شدن در مناسبات بینالمللی جهان امروز، پذیرش نظام لیبرالـدموکراسی غرب و کنار آمدن با فرهنگ غرب در قلمرو حکومتی خود برای بقا و عدم تشدید حساسیت مخالفین داخلی و بینالمللی است. این نگرش، پس از کودتای پستمدرن فوریهی 1997 نظامیان ترک بر ضد دولت اربکان، به مشی اصلی احزاب اسلامگرایی چون عدالت و توسعه بدل شده است.
در مورد حزب اسلامگرای عدالت و توسعه باید گفت که این حزب مدافع سکولاریسمی حداقلی (یعنی صرف تفکیک نهاد دین از دولت، مانند مدل آمریکا) در مقابل سکولاریسم حداکثری کمالیستها (یعنی حذف دین از عمدهی ساحتهای حیات، مانند مدل فرانسه) است و از این رو، نباید آنها را اسلامگرای واقعی نام نهاد.
در قسمت بعدی امکان موفقیت مدل ترکیه را بررسی خواهیم کرد.(*)
ادامه دارد...
منابع در دفتر سایت موجود است.
* رضا عابدی گناباد، دانشجوی دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل ترکیه/برهان/۱۳۹۱/۸/۱۸ .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.