فرانسه‌ی اولاند، فرانسه‌ی سارکوزی  /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

سیطره‌ی‌ سوسیالیست‌ها بر «کاخ الیزه» و «پارلمان فرانسه»، اثرات هرچند جزئی خود را در سیاست‌های داخلی و خارجی این‌کشور به نمایش گذاشت. «اولاند» که پیروزی خود را مدیون مخالفت با سیاست‌های «سارکوزی» است، اکنون به دنبال اجرای سیا‌ست‌های خود است. نحوه‌ی بهره‌برداری ایران از این فرصت به وجود آمده، موضوع مطلب ماست.


سیطره‌ی‌ سوسیالیست‌ها بر «کاخ الیزه» و «پارلمان فرانسه»، اثرات هرچند جزئی خود را در سیاست‌های داخلی و خارجی این‌کشور به نمایش گذاشت. «اولاند» که پیروزی خود را مدیون مخالفت با سیاست‌های «سارکوزی» است، اکنون به دنبال اجرای سیا‌ست‌های خود است. نحوه‌ی بهره‌برداری ایران از این فرصت به وجود آمده، موضوع مطلب ماست. دور نخست انتخابات پارلمانی فرانسه، 10 ژوئن (21 خرداد) و دور دوم آن، 17 ژوئن (28 خرداد) در این کشور برگزار شد که منجر به پیروزی احزاب چپ در پارلمان گردید. هم‌سویی پارلمان با قوه‌ی مجریه به «اولاند» کمک می‌کند تا سیاست‌های خود را آسان‌تر اعمال کند و وی را از شرایط سختی که سال‌های قبل «فرانسو میتران» را ناکام نگاه داشته بود، مصون بدارد. پیروزی احزاب چپ در پارلمان فرانسه ما را بر آن داشت تا به تقابل دولت‌مردان فرانسه با دیگر همتایان اروپایی‌شان پرداخته و به دنبال بررسی این موضوع باشیم که روی کارآمدن چپ‌ها چه تغییراتی در وضعیت سیاست خارجی این کشور در سطوح مختلف و به صورت خاص در برنامه‌ی هسته‌ای ایران ایجاد خواهد کرد. حزب سوسیالیست که در انتخابات ریاست جمهوری این کشور پیروز شده است، تمام تلاش خود را برای پیروزی در انتخابات پارلمان به کار گرفته بود. چرا که در صورت شکست این حزب و پیروزی احزاب راست، قوه‌ی مجریه در عمل از دست فرانسوا اولاند و هم‌حزبی‌هایش خارج می‌شد. درست همانند دوره‌ی فرانسو میتران که به موجب آن میتران ناگزیر گشت تا نخست‌وزیر و هیئت دولت را به جناح مخالف خود بسپارد و به موجب آن در عمل خود نقش مهمی در فرآیند تصمیم‌گیری ایفا نکرد. از این رو اولاند و هم‌حزبی‌هایش از آنجا که نمی‌خواستند دچار تقابل با پارلمان شوند و شرایط سخت میتران را تجربه نمایند، تصمیم گرفتند که با دیگر احزاب چپ ائتلاف نمایند که در نهایت منجر به پیروزی آن‌ها گردید. موفقیت چپ‌گراها در کسب کرسی‌های پارلمان، دستاوردهای مهمی را برای دولت‌مردان این کشور به ارمغان آورد که شاید مهم‌ترین آن این نکته باشد که قوه‌ی مجریه و پارلمان بدون هیچ اصطکاکی، هم‌سوی یک‌دیگر عمل می‌کنند و اولاند می‌تواند، سیاست‌های خود را به خوبی اعمال کند. تثبیت چپ‌گرایان در پارلمان و قوه‌ی مجریه برای سوسیالیست‌ها و به ویژه آزادی در سیاست‌گذاری‌های اولاند، چندین اثر دارد: 1. چپ‌گراها برخلاف سارکوزی که به تونی بلر معروف شده بود، بر سیاست‌های ایالات متحده انتقادهایی دارند. با قدرت گرفتن اولاند توسط پارلمان، این انتقادها می‌تواند به چالش‌های مهم‌تری تبدیل شود. برای مثال می‌توان به دستور اولاند مبنی بر خروج نیروهای فرانسوی از افغانستان، 2 روز قبل از برگزاری انتخابات پارلمان این کشور اشاره کرد که در تقابل با سیاست‌های ایالات متحده بوده است. فرانسه که تا پیش از این یکی از اهرم‌های فشار در (1+5) به شمار می‌آمد و گاهی حتی از ایالات متحده نیز جلوتر می‌رفت، هم‌اکنون برخورد آرام‌تری دارد. اولاند می‌کوشد از دخالت در امور دیگر کشورها بکاهد مثلا می‌توان به تغییر مذاکره کننده‌ی تندروی فرانسوی در گروه (1+5) اشاره کرد و این می‌تواند فرصت خوبی را برای ایران ایجاد نماید. 2. چپ‌گراها که با سیاست‌های جاری ریاضت اقتصادی مخالفت‌هایی دارند، هم‌اکنون می‌توانند با توان بیشتری به تقابل با این سیاست بپردازند که این خود می‌تواند منجر به چالشی میان این کشور و ایالات متحده و کشورهایی چون آلمان و انگلیس شود. 3. اولاند برخلاف سارکوزی که بر امور دیگر کشورها متمرکز شده بود (رویکرد بین‌الملل گرایی)، توجه خود را معطوف به وضعیت درونی مردم کشور خود کرده است (رویکرد ملی‌گرایی). اما آنچه از هم‌گرایی پارلمان و قوه‌ی مجریه بر می‌آید آن است که فرانسه بار دیگر می‌خواهد پیرو دکترین ژنرال دوگل باشد که این موضوع می‌تواند به آغاز تقابلی میان فرانسه و ایالات متحده و کشورهای هم‌سو با آن بینجامد. آنچه در این میان به شدت جلوه می‌کند آن است که فرانسه‌ی اولاند با فرانسه‌ی سارکوزی در رابطه با آمریکا بسیار متفاوت است. ایجاد شکاف و اصطکاک میان فرانسه از یک سو و ایالات متحده، انگلیس و آلمان از سوی دیگر می‌تواند فرآیند تصمیم‌گیری این کشورها را با مشکلات اساسی مواجه سازد. یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های این کشورهاٰ، تصمیم‌گیری در رابطه با پرونده‌ی هسته‌ای ایران می‌باشد. فرانسه که تا پیش از این یکی از اهرم‌های فشار در (1+5) به شمار می‌آمد و گاهی حتی از ایالات متحده نیز جلوتر می‌رفت، هم‌اکنون برخورد آرام‌تری دارد. همان طور که در قبل اشاره شد، اولاند می‌کوشد از دخالت در امور دیگر کشورها بکاهد و سیاست معتدل‌تری نسبت به قبل در قبال دیگر کشورها اتخاذ نماید که به عنوان نمونه می‌توان به تغییر مذاکره کننده‌ی تندروی فرانسوی در گروه (1+5) اشاره کرد و این می‌تواند فرصت خوبی را برای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران ایجاد نماید. اولاند که نیروهای خود را به خروج از افغانستان تا پایان سال جاری مجبور کرده است، به نظر نمی‌رسد که در پرونده‌ی هسته‌یایران گزینه‌ی نخستش جنگ باشد. چرا که این کشور با روی کار آمدن سوسیالیست‌ها معطوف به سیاست‌های ملی‌گرایی است و جمهوری اسلامی ایران می‌تواند با اتخاذ سیاست چانه‌زنی، از این فرصت استفاده نماید. یکی از راهبردهایی که ایران می‌تواند در پیش بگیرد و از اصطکاک میان فرانسه با ایالات متحده استفاده کند، افزایش مراوده‌های اقتصادی با این کشور ولو با شرایط ویژه است. بحران اقتصادی اروپا فرانسه را نیز تحت تأثیر قرار داده است. اگرچه لرزه‌های رسیده به فرانسه از بحران اقتصادی خفیف‌تر می‌باشد، اما می‌توان فرصت مناسبی برای جمهوری اسلامی ایران فراهم کند. نباید فراموش کنیم که اولاند پیروزی خود را مدیون همین بحران اقتصادی است. بنابر این ایران می‌تواند با در نظر گرفتن فرصت به وجود آمده از این بحران و آن حداقل تنشی که پس از پیروزی سوسیالیست بر روابط این کشور و آمریکا سایه افکنده، قراردادهای تجاری خود را با این کشور افزایش دهد تا این مراوده‌ها منجر به حمایت فرانسه از ایران شود. یکی دیگر از راهکارهایی که ایران می‌تواند اتخاذ نماید، همکاری در تأمین امنیت افغانستان است تا در خروج نیروهای فرانسوی از این کشور کمک شود. از دیگر راهکارهایی که ایران می‌تواند در راستای هم‌گرایی با فرانسه ایجاد نماید، همکاری نظامی در منطقه‌ی خلیج‌فارس می‌باشد. فرانسه در زمان سارکوزی یک پایگاه نظامی در نزدیکی تنگه‌ی هرمز به میزبانی امارات متحده عربی ایجاد کرد. ساخت این پایگاه در زمان «ژاک شیراک» به علت مخالفت وی انجام نشد اما با روی کار آمدن سارکوزی به سرعت در راستای منافع ایالات متحده تأسیس شد. باید توجه داشت وجود پایگاه نظامی در منطقه‌ی خلیج‌فارس به همان اندازه که می‌تواند برای ایران چالش ایجاد کند با اتخاذ سیاست صحیح از سوی جمهوری اسلامی ایران در راستای سیاست ملی‌گرایی اولاند می‌تواند به فرصت نیز تبدیل گردد. در انتها می‌توان این گونه نتیجه گرفت که روی کارآمدن احزاب چپ در فرانسه برای پرونده‌ی هسته‌ای ایران می‌تواند فرصت‌های جدیدی را ایجاد نماید. اما مسئله‌ی مهم آن است که ایران باید به خوبی از این فرصت استفاده نماید. درست است که اصطکاک و تقابل میان فرانسه و آمریکا زیاد نمی‌باشد، اما نباید فراموش کرد دیپلماسی موفق مبتنی بر استفاده از کمترین فرصت‌ها می‌باشد. همچنین توجه به این نکته ضروری است که فرانسه به دنبال منافع جمهوری اسلامی ایران و حمایت از پرونده هسته‌ای ایران نیست، لذا نباید مسیر را به اشتباه رفت. اما مهم آن است که به دنبال بهترین استفاده از از کمترین فرصت باشیم، حتی اگر بسیار ناچیز باشد. (*) *احمد وخشیته؛ کارشناس مسائل بین‌الملل/برهان/۱۳۹۱/۳/۳۰ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image