علوم و معارف قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

نگاه قرآن به تغيير اجتماعي چگونه است و اصلاً در قرآن صحبت از تغيير اجتماعي شده و آيا مي توان با توجه به قرآن تغيير اجتماعي را به موارد گوناگون تقسيم کرد؟


يکي از مهمترين مباحث اجتماعي که در طول تاريخ مورد بحث متفکران بوده مساله تغييرها در جوامع انساني است. بدون ترديد هيچ جامعه اي نيست که در گذر زمان در معرض تغيير قرار نگيرد و دچار تحول نگردد. در بحث از تغييرهاي اجتماعي موضوعاتي مانند عوامل تغيير، شرايط، روش ها و کارگزاران تغيير مورد بررسي قرار مي گيرد و در اين ميان عوامل تغيير از ديد جامعه شناسان و صاحب نظران اجتماعي از اهميت بسزايي برخوردار است و آنان عوامل از قبيل ايدئولوژي، تضاد بر اساس اعتقادات و تضاد بر محور منافع و... را براي تغيير اجتماعي معرفي کرده اند که از مطالعه آن اقسام تغيير اجتماعي بر اساس و ملاک هاي خاص را مي توان فهميد. اما از نگاه قرآن برخي از عوامل تغيير اجتماعي عبارتنداز: الف) ايمان و عقايد در قرآن و در کلمات معصومين ـ عليهم السلام ـ به عنوان مهم ترين عامل تغيير در جوامع معرفي شده است و در برخي آيات به طور کلي درباره نقش دين و باورهاي ديني بحث شده و از تحرک آفريني آن سخن به ميان آمده است. تا وقتي در يک جامعه عقايد و ارزش هاي ديني ميان مردم جريان نداشته باشد پراکندگي و تفرق اجتماعي پديد مي آيد و قوه محرکه اي که بتواند انرژي موجود جامعه را به فعليت درآورد و آثار عيني و نتايج مطلوب را از آن تحصيل نمايد مفقود خواهد بود. ولي هرگاه دين که مجموعه اي از عقايد و اخلاق و احکام مي باشد، بر جامعه عرضه شد خواه ناخواه در آن جامعه تحول ايجاد مي کند اما نه هر تحولي بلکه تحول و تغيير در جهت اصلاح و بيداري آن جامعه و سوق دادن آن به سوي حبل متين و صراط حق و به سوي وحدت و يگانگي و نجات از اختلاف و... . قرآن کريم تفرق و پراکندگي مسلمانان را در زمان قبل از بعثت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اتحاد و برادري آنان را بعد از بعثت پيامبر خاتم به عنوان شاهد ذکر مي کند که آن درد اجتماعي با اين دواي ديني درمان يافته است: «و چنگ زنيد به ريسمان خدا همگي و متفرق نشويد و ياد کنيد نعمت خدا را که بر شما لطف نموده آن گاه که دشمن همديگر بوديد پس خدا ميان دل هاي شما الفت برقرار ساخت و شما را نسبت به هم برادر ساخت». آيات قرآن در اين قسمت که ايمان و اعتقاد به خدا را محور دگرگوني نجات بخش و مثبت و تفرق و اختلاف را موجب دگرگوني هلاک کننده معرفي مي کند، زياد است و از نظر قرآن اتحاد بر اساس ايمان و اعتقاد حق از اهميت به سزايي برخوردار است. لذا به گونه هايي مختلف آن را بيان مي نمايد. جامعه اي که ايمان و اتحاد نداشته و اختلاف داشته باشد از نظر قرآن فشل و سست است و هرگز رائحه خوشي و سعادت را استشمام نخواهد کرد. بنابراين دين يکي از مهم ترين عامل تغيير از تفرق به وحدت است. انتظار قرآن از يک جامعه ديني آن است که از نظر اجتماعي داراي پيوندهاي مستحکم باشد و با هدفمندي و راه شناسي و يافتن حقيقت در موضع گيري هاي اجتماعي از ترديد و ضعف و دو دلي مبرا باشد و بر اساس ايمان به حقايق به سوي تکامل قدم بردارد و آنچه عامل پيوند و اتحاد جامعه است را تقويت کند تا از تشتت نجات يافته و به سوي اتحاد که يک نوع تحول و تغيير مثبت اجتماعي است حرکت نمايد. بنابراين دين، جوامع بشري را از اضطراب به سوي همدلي و يگانگي و سياست اجتماعي هدايت و گروه هاي ضعيف و فرودست را به ارجمندي و سالاري مي رساند. شاهد گوياي مطالب فوق به سامان رسيدن و عزت يافتن مسلمانان صدر اسلام در سايه ايمان و دولت ديني است و ديديم که دين سالاري مسلمانان صدر اسلام تا زماني بود که باورهاي ديني و وحدت اعتقادي و فکري آنان محفوظ مانده بود و وقتي محور عقيدتي و ايماني که وحدت بخش و انسجام آور است، ضعيف شد مسلمانان نيز شوکت و قدرت و هيبت شان را از دست دادند. ب) از جمله عواملي که در تحول جامعه مورد توجه قرار گرفته و مهم تلقي شده خصلت هاي اخلاقي اعضاء جامعه اعم از خصال حسنه و سيئه است از نظر قرآن تخلق به برخي از خصلت ها مي تواند آثار عيني در اجتماع داشته باشد و براي آنان عامل محرکه به شمار آيد. اساساً جامعه اي قابل بقاء است که افراد آن از نظر اخلاقي دچار فساد نشده باشند و در اين صورت است که هر قدر اخلاق حسنه در جامعه ترويج شود به همان ميزان دگرگوني و تغييرات اجتماعي نجات بخش و سعادت آفرين نصيب آحاد جامعه خواهد شد. از نظر قرآن محال است ملتي که از نظر اخلاقي فاسدند روي سعادت را ببينند لذا از فسق و فجوري که از ناحيه مترفين ترويج مي شود ياد مي کند و آن را مايه هلاکت ملت ها به حساب مي آورد. قوم و ملتي که به انواع و اقسام فحشا و منکرات از قبيل زنا، مشروبات و فيلم هاي مبتذل و محرک شهوات حيواني رو آورده است دچار دگرگوني مي شود اما تحول و دگرگوني که آنان را از عزت و شرافت و انسانيت دور مي کند و به سوي ورطه هلاک سوق مي دهد و چنين جامعه اي جز براي زندگي روزمره و جز براي شکم و دامن فکري ندارد اما متقابلاً جامعه اي که از اين امور دوري نموده و به اخلاق حسنه متخلق شده دچار دگرگوني اجتماعي مي شود که آنان را به عزت و سربلندي مي رساند هر يکي از اين دو دگرگوني تغيير اجتماعي است، اما هر کدام به سمت خاصي. ج) امر به معروف و نهي از منکر عامل اصلاح و ترک آن عامل فناء و اضمحلال جامعه است وقتي به اين تکليف ديني عمل شود مردم از پراکندگي به وحدت و از فساد اخلاقي به اصلاح آن تغيير وجهه مي دهد و قرآن در موارد متعددي به اين عامل مهم و به پا دارنده اجتماع اشاره کرده است و اساساً تا وقتي امر به خوبي ها و نهي از بدي ها در مملکتي رائج نشده باشد حرکت به سوي توسعه و تکامل اجتماعي يعني اعتلاء و عروج ايماني نه صرف پيشرفت در زمينه ماديات، معني پيدا نخواهد کرد، لذا قرآن کريم در آيه 104 سوره آل عمران دستور مي دهد که بايد از شما مسلمان ها يک قشري وظيفه اش امر به معروف و نهي از منکر باشد و يا مطابق تفسير ديگر از شما جامعه مسلمانان بايد يک جامعه آمر به معروف و ناهي از منکر ساخته بشود. د) جهاد يکي از دستورات دين اسلام است که براي دفاع از مصالح جامعه و حفظ و بقاي آن و نيز سرکوب دشمنان دين تشريع شده اساساً در تمام جوامع انساني دفاع از کيان جامعه به عنوان يک موضوع بسيار مهم مورد توجه قرار گرفته و براي آن سرمايه گذاري مي شود. در اسلام نيز اين نياز اجتماعي در قالب يک دستور ديني ارائه شده است و آياتي که در قرآن راجع به جهاد و قتال وارد شده است، به برآوردن همين نياز ترغيب مي نمايد و لذا جهاد موجب سربلندي و عزت اسلامي به شمار مي آيد و طبيعي است که عمل به اين دستور بدون پيش رفت و بدون داشتن ابزار و آلات نظامي ممکن نيست. پس خود دستور جهاد دستور به تحول نظامي و آموختن تاکتيک هاي نظامي هر عصري نيز مي باشد و همان طوري که عمل به اين دستور مايه عزت است ترک آن مايه زبوني و ذلت است زيرا هر ملتي ارزش هايي براي خود دارد که در سايه امنيت محفوظ و محترم مي ماند. قرآن مي فرمايد: «اگر نبود اين که خدا به وسيله بعضي از افراد مردم جلو بعضي از افراد ديگر را مي گيرد، زمين تباه مي شد». يعني اگر جهاد نبود فساد فراگير و زمين تباه مي شد. از آن چه گفته شد به اين نتيجه مي رسيم که تغيير و دگرگوني در جوامع بشري از نظر قرآن يک امر مسلم و پذيرفته شده مي باشد و لذا اصل تغيير را مسلم گرفته و عوامل دگرگوني ها را بيان مي کند و آن چه از بيان قرآن و برشمردن عوامل تغييرات اجتماعي استفاده مي شود اين است که منشاء اين دگرگوني ها هميشه منافع مادي نبوده و نيست بلکه تغييراتي هم در جوامع بشري پديد آمده که منشاء آن ايمان، اخلاق و دستورات ديني و مذهبي مردم بوده و اين امور از عمده عوامل تغييرات جوامع بشري به شمار مي رود همان طوري که در طرف مقابل طغيان، گناه، ظلم و اختلاف عوامل نابودي جوامع مي باشد. اما اقسام تغييرات اجتماعي از نظر قرآن تغييرات اجتماعي در يک تقسيم کلي به دو قسم منقسم مي شود: 1. دگرگوني هاي دروني که تابع اراده و خواست آحاد جامعه بوده و آنان هميشه و خصوصاً هنگام گرفتاري در چنگال بدبختي ها بايد به جستجوي نقطه هاي ضعف خويش رفته و آن را با آب بازگشت به سوي حق تعالي از دامان روح و جان خود بشويند و تولدي تازه پيدا کنند تا مبادا نقطه ها و عوامل شکست ها و بدبختي ها در زير پوشش هاي خودخواهي مکتوم بماند. بنابراين يکي از انواع دگرگوني ها از نظر قرآن دگرگوني دروني در زمينه هاي اعتقادي و فکري، فرهنگي و ايماني و اخلاقي است که بر حسب آن هر يک از احاد جامعه موظف است به انقلاب دروني دست بزند. 2. تغييرات و دگرگوني هاي بيروني که مربوط به اقوام و امت ها بوده و به هيات جمعي افراد جامعه ارتباط دارد، اين تغييرات داراي ابعاد مختلف و گسترده بوده، لذا هر جامعه بر حسب تلاش خويش ممکن است در يک يا چند زمينه موفق و در قسمت هاي ديگر موفق نباشد و نيز ممکن است جامعه در همه زمينه ها يعني اقتصادي، نظامي، فرهنگي و... پيروز و کامياب باشد. در اين ميان آن چه مهم است اين است که قرآن و اسلام بر اساس يکي از پايه هاي جامعه شناسي و جهان بيني خود هر گونه تغيير اجتماعي ملت ها را معلول دگرگوني دروني افراد آن جامعه مي داند و مي گويد در پي همين دگرگوني هاي افراد است که پيروزي ها، شکست ها، موفقيت ها، ناکامي ها نصيب جوامع مي گردد. يعني خواست و اراده موزون افراد جامعه، آن را مستحق لطف يا مستوجب عذاب خدا مي نمايد. يعني تغييرات اجتماعي هر جامعه اي به تغييرات دروني افراد آن متکي بوده و هرگونه موفقيت و شکست در زمينه هاي مختلف از همين جا سرچشمه مي گيرد لذا جوامعي که براي تبرئه خويش هميشه به دنبال «عوامل بيروني» شکست ها مي گردند و همواره در هر امري عامل بدبختي خود را به گردن قدرت هاي خارجي مي اندازند سخت در اشتباه هستند زيرا اگر اين قدرت هاي جهنمي پايگاهي در درون يک جامعه نداشته باشند کاري از آنان ساخته نيست. پس مهم آن است که پايگاه هاي نظامي، فرهنگي، اقتصادي آنان را در درون جامعه خود درهم بکوبيم و هر گونه راه نفوذ آنان را سدّ کنيم زيرا «خدا هرگز سرنوشت قومي را دگرگون نمي کند تا خود دگرگون کند». و به گفته اقبال لاهوري: «خدا آن ملتي را سروري داد ـ که تقديرش به دست خويش بنوشت ـ به آن ملت سروکاري ندارد که دهقانش براي ديگري کشت». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image