تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه
اگر سخن از مقایسه بین اسلام و مسیحت و سردمداران آن بعد از رحلت پیامبران شان باشد در این خصوص باید گفت که بعد از رحلت رسول خدا(ص) جنگهایی که توسط سردمداران مسلمان انجام گرفته اند به یک هزارم جنگهای مسیحیان و خشونت آنان نمیرسد، افزون بر آن این جنگها از طرف انسانهای غیر مسئول حادث شده و اکثرا برای قدرت و کشور کشایی بوده چون حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود منحرف شد و به دست نا اهلان افتاد و فقط حدود چند سال حکومت امام علی (ع) حکومت اسلامی بود که آن هم از طرف قدرت های شیطانی مورد هجوم قرار گرفت و به نتیجه نرسید. اما حکام بنی امیه و بنی عباس را نمی توان به عنوان مجری اسلام و احکام آن پذیرفت ولی در عین حال بیشتر از این جنگها تهاجمی و برای کشتن انسانهای غیر مسلمان نبوده بلکه حالت دفاعی داشته اند. اما مسیحیان بر خلاف آنچه که تبلیغ می شود، در عملکرد شان بیشترین، بزرگترین و خونریزترین جنگها را در تاریخ به نام خود ثبت کردهاند. اگر تاریخ مسیحیان در سراسر دنیا مورد توجه قرار گیرد سردمداران و منادیان این آیین به انواع مختلف برای توسعه طلبی و سود جویی به کشورهای دیگر تجاوز نموده و مدتها آنها را به عنوان مستعمره تحت سلطه خود درآورده و بر مردم آنها ظلمهای فراوان و طاقت فرسایی روا داشته و از خشونتها و شکنجههای مختلف استفاده کردهاند. تجاوزات نظامی و اقتصادی دولتهای مسیحی انگلیس، فرانسه، پرتقال، ایتالیا، اسپانیا و در عصر حاضر آمریکا، به کشورهای مختلف مثل الجزایر، لیبی، مصر، فلسطین، عراق، هندوستان، افغانستان، ایران، کشورهای آمریکا و آفریقای جنوبی ووو برای کسانی که کمترین اطلاعی از تاریخ این کشورها داشته باشند، پوشیده نیست. جنگهای جهانی اول و دوم بزرگترین جنگهای تاریخ بشریت است که تاریخ مسیحیت آنها را به خود اختصاص داده است. استفاده از بمبهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی جاپان خشونتبار ترین عملی است که به وسیله مسیحیان انجام گرفته است. و نیز خشونتی که در جنگهای صلیبی از طرف مسیحیان بر مسلمانان روا داشته شده بی نظیر میباشد. هرچند ما در صدد توجیه ظلمها و جنگهای برخی حاکمان کشورهای اسلامی که از حیث کمیت و کیفیت به یک هزارم جنگها و خشونتهای مسیحیان نمیرسد، نمیباشیم بلکه آنها در جای خود با موازین و تعالیم اسلام منافات دارند ولی درعین حال برخی از جنگهایی که در صدر اسلام و یا در برخی از کشورهای اسلامی تحقق پیدا کرده است همگی دفاعی بوده و از قداست انسانی و معنوی برخوردار بوده اند. افزون بر اینها تولید جنگ افزارها و تسلیحات نظامی از توپ و تانک و هواپیماهای جنگی و اسلحههای سبک و سنگین و بمبهای اتمی و نیتروژنی و شیمایی و مکروبی و نیز تولید مواد مخدر شیمیایی به انواع گوناگون و حمایت ازشرکتهای آن و اشاعه تروریزم دولتی در سطح جهان از ابتکارات و اختراعات مسیحیان میباشد و از وظایف هدفمند سران مسیحیت به شمار میآیند. آیا تولید این وسایل و تکنولوژی آن، جز خشونت چیزی دیگری میتواند باشد؟ بعد از این فهرست و کلیات در باره جنگ افروزی و خشونت مسیحیان لازم به نظر میآید که به برخی از عملکردهای مصداقی آنان به عنوان نمونه اشاره شود: 1. تعصب مذهبی در مسیحیت مسیحیان از نظر دینی و مذهبی بسیار متعصّب اند و روش و برخورد آنان در قبال پیروان مذاهب و ادیان دیگر به نژادپرستي قوم يهود شباهت دارد. آنان مخالف سرسخت غير مسيحيان هستند، چنانچه در کشورهای غربی این تعصّب آنان به خصوص نسبت به اسلام با کشیدن کاریکاتورهای شرم آور پیامبر اسلام(ص) و ممنوعیت حجاب در ادارات دولتی و مدارس و دانشگاهها برای زنان مسلمان و متهم ساختن مسلمانان به خشونت از طرف شخص پاپ و ترویج ابتذال و فحشاء و منکرات در میان مسلمانان کاملا در عرصه عمل به نمایش گذاشته شده است. و نیز حمایت از دشمنان اسلام مانند سلمان رشدی و امثال او در راستای همین تعصب و خصومت آنان با مسلمانان می باشد. 2. اعمال مسيحيان نسبت به دشمنان خود حوادث تاريخي مسيحيّت بيانگر اين نكته است كه آنان هيچگاه به دستور حضرت مسيح -عليه السلام- مبني بر محبّت و دوستي نسبت به دشمنان و حتی دیگران، عمل نكردهاند. «در سال 1415 ميلادي، پاپ نيكلاي پنجم فرمان داد كه هر شخص مظنون به انجام آداب مذهبي يهود، به محكمة انگيزيسيون جلب شود و بدين ترتيب، 300 هزار يهودي قتل عام شدند و بقيه به ايتاليا گريختند و از آنجا نيز مجبور به مهاجرت به تركيه شدند. در كتاب تاريخ يهود آمده است: با به قدرت رسيدن اولين امپراتور مسيحي به نام «كنستانتين» فشار به يهوديان شروع شد. يهوديت، كه هنوز از مخاطرات و مظالم بتپرستان بابل نفس راحتي نكشيده بود، بار ديگر گرفتار همان بتپرستانی شد، كه به لباس جديد مسیحیت در آمده بودند، آنها بر طبق معتقدات ملّي و رسوم اجدادي، يهوديان را به چشم برده و اسير و مغلوب مينگريست. بدين سان، قدرت جديد در مسيحيّت كوشش كرد تا آثار باقي ماندهی فرهنگ يهود در يهوديه را نابود سازد. در جوامع مسيحي، هميشه احساسات ضد يهود وجود داشته است. از اين رو، هيچ گاه يك پارچگي و تفاهم و محبّت بين آن دو پديد نيامد. جوليوس كرنيستون در اين باره ميگويد، «يهوديان، كه در ابتدا دوست داشتند به بهاي انكار ملّيت خويش با همسايگان خود يكي شوند، به تدريج، دريافتند كه از خود گذشتگي ايشان بيهوده است؛ زيرا يگانگي از يك طرف معنا ندارد، بلكه طرف مقابل نيز بايد به آن راغب باشد.» 3. رفتار مسیحیان با مسلمانان مسيحيان همين رفتار كينهتوزانه و بلكه شديدتر از اين را نسبت به مسلمانان نيز اعمال مينمودند كه مهمترين آن، جنگهاي صليبي ميان اروپاييان و مسلمانان بر سر تصاحب «بيت المقدس» بود. عامل اصلي اين جنگهاي خونين، اربابان كليسا و رهبران مسيحي بودند كه ميخواستند ضربهی مهلك خود را بر پيكر اسلام و مسلمانان وارد سازند. اين مطلب را، حتّي نويسندگان غربي، معترف هستند. آبر ماله ميگويد: فرو آدو بويون، فرماندة صليبيون، در گزارش خود به پاپ، چنين تصريح ميكند: «اگر ميخواهيد بدانيد با دشمنان (مسلمانان) كه در بيتالمقدس به دست ما افتادند، چه معاملهاي شد، همين قدر بدانيد كه كسان ما در رواق سليمان و در معبد، در لجّهاي از خون مسلمانان، ميتاختند و خون تا زانوي مركب ميرسيد!» تقريباً ده هزار مسلمان در معبد، قتل عام شد و هر كس در آنجا راه ميرفت، تا بند پايش را خون ميگرفت. از كفّار (مسلمانان)،هيچ كساني جان به در نبرد و حتي زن و اطفال خردسال را هم معاف ننمودند. ويل دورانت، از كساني كه شاهد ماجراي اسف انگيز جنگهاي صليبي بوده است، نقل ميكند: در كوچهها، تودههايي از كلّه، دست و پاهاي مقتولان ديده ميشد؛ و مركبها، در ميان اجساد مقتولان و لاشة اسبان راه میرفتند. زنان را با ضرب دشنه ميكشتند. ساق پاي اطفال شيرخوار را گرفته و به جبر آنها را از پستان مادرشان، جدا ميساختند و به بالاي ديوار پرتاب ميكردند و يا با كوفتن آنها بر ستونها، گردنشان را ميشكستند. در نتيجه، هفتادهزار نفر مسلمان را، كه در شهر مانده بودند، به هلاكت رساندند. گوستاو لوبون، مستشرق مسيحي، دربارة اعمال وحشتناك سپاه صليب چنين ميگويد: «در گذرها و ميدانهاي بيتالمقدس، از سرها و دستها و پاها، تلهايي تشكيل يافته، از روي آنها عبور ميكردند. مجروحين را در آتش ميسوزانيدند. ده هزار نفوسي كه به «مسجد عمر» پناه برده بودند. تمام آنها را طعمهی شمشير قرار دادند. در هيكل سليمان (معبد قديم)، خون به قدري جاري بود كه لاشههاي مقتولين، در آن غوطهور بودند. اعضاي جدا شده مثل دست و پا و غيره و نيز بدنهاي بدون اعضا آن قدر جمع شده و روي هم ريخته بودند كه هيچ نميشد آنها را از هم تميز داد. حتي سپاهياني كه مباشر چنين قتل عامي بودند، از بخار خون زياد، فوقالعاده در زحمت بودند.» 4. اعمال مسيحيان نسبت به همکیشان خود از سال 1134 ـ 1834م. در حدود هفت سال، توسط محاكم تفتيش عقايد مسیحیت، دهها هزار نفر صرفاً به اتهام ارتداد و تخطّي از دين رسمي، در آتش سوزانده شدند و يا پس از شكنجههاي هولناك به قتل رسيدند و اموالشان مصادره گرديد. در اين دوره، تعصّبات خشك و كور مذهبي، به شدت اعمال ميشد. افراد ملزم ميشدند كه عقيده و مذهب خاص داشته باشند. دوران قرون وسطا، دوران قتل و شكنجه میباشد که از طرف مسیحیان بر مسیحیان اعمال میشد؛ كسي كه به داشتن عقيدهی خلاف مظنون بود، به قتل ميرسيد. نتيجهی طبيعي اين سختگيريهاي مذهبي، اين بود كه به محض دميدن فجر آزادي و گشايش روزنهاي، عليه اين طرز تفكّر، آزادي مذهبي به عنوان مهمترين دستاورد مبارزه براي حقوق انسان در اعلامية حقوق بشر و شهروند فرانسه (1789) مطرح گرديد. كليسا ابتدا سخت با آزادي مذهب مخالف بود. پاپ ششم طي پيامي در 10 مارچ1791م. آزادي مذهبي را به «حقوق وحشتناك» توصيف كرد. كاردينال پي اسقف پواتيه در سال1853م. به ناپلئون سوّم نوشت: «متأسفم كه دولت شما همچنان از اعلامية حقوق بشر الهام ميگيرد كه چيزي جز نفي حقوق خدا را در بر ندارد.» آلبر ماله دربارة تفتيش عقايد در كشور فرانسه مينويسد: «مدت هجده سال جنوب فرانسه به آتش و خون كشيده شد، ولي بدعت از آن جا بر نيفتاد. مأموران هر چه ميخواستند، ميكردند و به همه كس به مجرّد سوء ظن، امر به توقيف ميدادند. محاكمات، كه در بدو امر علني بود، مخفي شد. متهم با متهم كننده مواجه نميگرديد و حتي نام او را نميدانست و وكيل مدافع هم نداشت و اگر انكار ميكرد، به شكنجه از او اقرار ميگرفتند. در صورتي كه تا آن زمان، روحانيان در امر قضاء به شكنجه متوسل نشده بودند. هرگاه متهم به ميل يا به زور، بعد از اقرار به ارتداد خود توبه میکرد، به عقوبتي محكوم ميشد، امّا اگر زير بار توبه نميرفت يا اينكه سابقاً از ارتداد توبه كرده و توبهی خود را شكسته بود، حكمش آن بود كه زنده طعمهی آتش شود. در عهد «سِن لويي» يكي از كساني كه در شامپاني مأمور تفتيش عقايد بود، يك بار امر داد كه 183 نفر مرتد را زنده سوزانيدند. ديوان تفتيش عقايد مدتهاي متمادي در جنوب فرانسه برقرار بود و در ايتاليا نيز مدتها دوام داشت، امّا در آلمان هر چند وقت يك بار ايجاد ميشد و باز متوقّف ميگرديد. 5. مسیحی گردانیدن ملتها با زور مسیحیان آمریکایی معتقد اند که خداوند برای آمریکا مقرر نموده که جهان را به سوی آزادی رهبری و هدایت کند. این اعتقاد پیامبرگونه را «جان اوسولیوان» در سال 1845م. که مهاجرین مسیحی وارد قاره آمریکا شدند ارائه داد. و بدین روی آنان تجاوزات شان را علیه سرخپوستان و سرزمینهای ایشان و به خدمت گرفتن بردگان را توجیه کردند و اشغال تکزاس، نیومکسیکو، کالیفرنیا، لویزیانا، فلوریدا و مناطق زیاد دیگر را با همین دلیل توجیه کردند. برای تکمیل این غارت و چپاول، با پایان قرن نوزدهم، آمریکاییها اقدام به استعمار ملل دیگر نمودند و در این زمینه آلاسکا، سپس هاوایی و گوام و فلیپین و پورتوریکو را به استعمار خویش در آوردند. این رسالت صلیبی مسیحیان که در سال 1819م. آغاز شده بود بعد از انجیلی نمودن جزایر هاوایی در مورد فلیپین نیز عملی گردید و رئیس جمهور وقت آمریکا به نام «مک نلی» چنین عنوان کرد:«آمریکا چیزهای لازم را به فلیپین یاد خواهد داد و باعث پیشرفت و ترقی آنها میشود، و آنها را به آیین مسیحیت در خواهد آورد چرا که مسیح برای آنها نیز مرد!» «ترومن» رئیس جمهور دیگر آمریکا گفته است که جنگ جهانی دوم جنگ میان ایمان و مادی گری بود و «جنرال مک آرتور» پس از بمباران اتمی جاپان وارد این کشور شد و اعتقاد داشت که جاپان باید مسیحی شود. پس از آنچه که به صورت مختصر در مورد کارنامه مسیحیت از حیث صلح و خشونت در عرصه عملکرد بیان گردید این نتیجه به دست میآید که مسیحیان در واقع پیروان واقعی حضرت مسیح نمیباشند. همانگونه که از نظر اعتقادی در باره شخص حضرت مسیح راه انحراف و خلاف عقل را در پیش گرفته اند و تسلیم عقاید جعلی و کشف و شهودی پولس گردیده و معتقد به خدایی مسیح شدند، در عملکرد نیز حضرت مسیح(ع) را اسوه و پیشوای خود قرار نداده بلکه به تأسی از اجداد رومی و بت پرستان مسیحی خشونت و جنگ و خونریزی را از برنامه های اصلی خود قرار داده اند. و چون در قرنهای اخیر اقتصاد دنیا را قبضه نموده توانسته اند که در افکار افراد نا آگاه خود شان را طرفدار و حامی حقوق بشر قلمداد کنند و به جای آن مسلمانان را متهم به خشونت و تروریسم نموده و در این راستا با قدرت اقتصادی که دارند امثال بن لادنها و گروههای القاعده را به وجود آورده و با حمایت مالی و نظامی آنان را برای بدنام کردن اسلام و مسلمانان به کشورهای اسلامی گسیل داشته و سپس برای تأیید ادعای شان مبنی بر خشونت و جنگ افروزی مسلمانان به رخ جهانیان کشانده و نتیجه دلخواه خود را از این نقشهها میگیرند و سپس به بهانه نجات آنان به میل خود مسلمانان وارد کشورهای شان میشوند. اگر مسیحیان واقعا حامی حقوق بشر بودند نباید از رژیم صهیونیستی و کشتار بیرحمانه مسلمانان مظلوم فلسطین توسط آنان حمایت کنند در حالی که نه تنها اعمال خشونت بار و وحشتزای اسرائیل را محکوم نمیکنند بلکه آنان را برای انجام این وحشی گری و خشونت و خونریزی از کمکهای همه جانبه سیاسی و روانی و اقتصادی و نظامی خود بهره مند میسازند. در پایان توجه به این مطلب لازم است که به حکم عقل موظف هستيم که برای به دست آوردن دین حق عقايد و آموزه ادیان از جمله دین مسيحيت را با عقايد و آموزه هاي دين مبين اسلام بسنجيم و مقايسه کنيم تا بعد از آن بدست آوريم که کدام يکي بر ديگري مي چربد و کدام يکي بر طبق موازين عقل و عقلا مردم را به سوي سعادت و کمال دنيا و آخرت رهنمون مي شود. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.