سياست /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

با توجه به روایاتی که تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت را جایز نمی داند، تشکیل حکومت اسلامی چه ضرورت دارد؟


در پاسخ سؤال شما ابتدا به ادله عقلي و نقلي ضرورت تشکيل حکومت اسلامي در زمان غيبت اشاره مي کنيم و سپس رواياتي را که ممکن است از آن جايز نبودن تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت استفاده شود، مورد بررسي و ارزيابي قرار خواهيم داد. در مورد ادله ضرورت تشکيل حکومت در عصر غيبت بايد بگوييم در اسلام وجود حکومت به عنوان يکي از ضروري ترين نيازهاي جامعه مورد تصديق قرار گرفته و اين مسأله مستند به دلايل متعددي است.مهم ترين دلايل ضرورت تشکيل حکومت اسلامي عبارتند از:1. دليل عقلي؛ عقل، وجود حکومت را براي جلوگيري از هرج و مرج ناشي از تزاحم و تلاقي منافع انسان ها و پرهيز از هر گونه اختلاف و به منظور تأمين نظم اجتماعي لازم و ضروري مي شمارد. اجتماعي بودن انسان از يک سوء و طبع استخدام گر انسان که طالب برتري و به خدمت گرفتن ديگران در جهت منافع خويش است از سوي ديگر ضرورت وجود قانون و حکومت را براي جلوگيري از اختلاف، تشتت و هرج و مرج و ايجاد نظم و امنيت در جامعه، به اثبات مي رساند، و اين ضرورت مخصوص به زمان و مکان خاصي نيست و تمام زمان ها و مکان ها را در بر مي گيرد.و از آنجا که خداوند مسائل اجتماعي را به حال خود واگذار ننموده و اراده خداوند بر اين تعلّق گرفته که وسايل تکامل مادي و معنوي جامعه را فراهم کند و اين امر بدون وجود حکومت و دستگاه حاکمه صالح ميسر نيست، ضرورت حکومت اسلامي که در راستاي تأمين مصالح مادي و معنوي گام بردارد اثبات مي گردد. علاوه بر اين که ماهيت قوانين اسلام خود بيان گر ضرورت وجود حکومت اسلامي اسلامي است.نگاهي گذرا به احکام و قوانين اسلام همچون جهاد، دفاع، قضاوت و اجراي حدود و... حاکي از آن است اجرا و تحقق آنها بدون ايجاد حکومت ممکن نيست و اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهي از منکر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقررات و قوانين اجتماعي و جامع دارد، اين نشان مي دهد که اسلام يک تشکيلات همه جانبه و يک حکومت است اگر اسلام آمده است تا جلوي همه مکتب هاي باطل را بگيرد و تجاوز و طغيان طواغيت را در هم کوبد، چنين انگيزه اي، بدون حکومت و چنين هدفي، بدون سياست هرگز ممکن نيست».[1] بر اين اساس مرحوم امام فرمودند: «نهاد حکومت، آن قدر اهميت دارد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد، بلکه اسلام چيزي جز حکومت نيست و احکام شرعي، قوانيني است که يکي از شئون حکومت است بدين ترتيب، حاکميت اسلامي و بسط عدالت، مطلوب بالذات و احکام مطلوب بالعرض است و مقصود از آن ها اجراي حکومت است».[2]2. دليل نقلي؛ صرف نظر از دليل عقلي، ادله نقلي «آيات و روايات» نيز ضرورت وجود حکومت اسلامي را اثبات مي کند و اين آيات و روايات در حقيقت مؤيد دليل عقلي است که در اينجا به اختصار بدان اشاره مي کنيم.الف: آيات؛ از ميان آيات دال بر ضرورت تشکيل حکومت به ذکر دو نمونه بسنده مي کنيم1. «...وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْک وَالْحِکمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَکنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَالَمِينَ[3]». و خداوند حکومت و دانش را به او «حضرت داود» بخشيد و از آن چه مي خواست به او تعليم داد، و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيله بعضي ديگر دفع نمي کرد، زمين را فساد فرا مي گرفت، ولي خداوند نسبت به عالميان لطف و احسان دارد. جمله «و لولا دفع الله....» به خوبي نشان مي دهد که اگر حکومت مقتدر ونيرومندي نباشد و جلوي طاغيان و سرکشان را نگيرد، زمين پر از فساد مي شود به اين ترتيب حکومت عادلانه يکي از عطاياي بزرگ الهي است که جلو مفاسد ديني و اجتماعي را مي گيرد».[4] بنابراين، اين آيه شريفه ضرورت وجود حکومت را براي جلوگيري از مفاسد ديني و اجتماعي و برقراري امنيت به زيبايي ترسيم نموده است.2. «الَّذِينَ إِن مَّکنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ[5]». کساني که هر گاه در زمين به آن ها قدرت بخشيديم نماز را بر پا مي دارند و زکات مي دهند و امر به معروف و نهي از منکر مي کنند و براي خداوند سرانجام کارهاست. اين آيه نيز تلويحا مي رساند که بر پا داشتن نماز و اداي زکات و امر به معروف و نهي از منکر در قياسي گسترده و عام از طريق تشکيل حکومت ميسر است و لذا مؤمنان راستين را به اين صفت توصيف مي کند که آنها به هنگام قدرت يافتن و به حکومت رسيدن اين فرائض بزرگ الهي را بر پا مي دارند و اجرا مي کنند و از اينجا نقش حکومت در اصلاح جامعه از ديدگاه اسلام روشن مي شود».[6]ب: روايات؛ به دو نمونه از روايات، در اين زمينه اشاره مي کنيمحضرت علي ـ عليه السلام ـ ضرورت تشکيل حکومت را در پاسخ شعار خوارج که مي گفتند «لا حکم الاّ لله اين گونه بيان فرمودند: کلمة حقّ يراد بها باطل نعم انه لا حکم الاّ لله و لکن هولاء يقولون لا امرة الاّ لله و انه لابّد للناس من امير برّ اوفاجر».[7] سخن حقي است که از آن اراده باطل شده، آري درست است، فرماني جز فرمان خدا نيست، ولي اينها مي گويند زمامداري جز براي خدا نيست، در حالي که مردم به زمامداري نيک يا بد، نيازمندند. اين سخن حضرت به خوبي نشانگر ضرورت حکومت است و اين که جامعه نمي تواند بدون حکومت و حاکم به حيات خويش ادامه دهد و دچار هرج و مرج مي گردد و حتي حاکم بد از جامعه بدون حکومت که با هرج و مرج رو به روست، بهتر است.هم چنين در روايت ديگري حضرت بعد از ذکر آياتي از قرآن از جمله آيه 24 سوره انفال و آيه 179 سوره بقره فرمودند: «و في هذا اوضح دليل علي انه لابد للامة من امام يقومه بامرهم فيأمرهم وينهاهم و يقيم فيهم الحدود و يجاهد العدّو و يقسم الغنائم و يفرض الفرائض و يعرّفهم ابواب ما فيه صلاحهم و يحذّرهم ما فيه مضارّهم اذ کان الامر و النهي احد اسباب بقاء الخلق والاّ سقطت الرغبة و الرهبة و لم يرتدع و لفسد التدبير و کان ذلک سببا لهلاک العباد».[8] در اين «آيات» روشن ترين دليل است بر اين که براي امت لازم است امامي باشد که امر آنها را بر پا کند و امر و نهي کند و حدود را اقامه کند و با دشمنان بجنگد و غنائم را تقسيم نموده و واجبات را بر پا نمايد و آنچه در آن صلاح آنهاست به آنها بشناساند و از چيزهايي که ضرر آنها در آن است بر حذر دارد، چون امر و نهي يکي از اسباب بقاي مردم است و الاّ رغبت و ترس از بين رفته و هيچ کس از گناه باز نمي ايستد و نظام جامعه فاسد مي شود و اين سبب هلاک بندگان مي گردد».اين روايت نيز همچون روايت قبل به روشني ضرورت وجود حکومت و حاکم عادلي که احکام اسلام را به پا دارد، را ترسيم نموده است.با تبيين ادله عقلي و نقلي ضرورت تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت اکنون به بررسي و ارزيابي رواياتي مي پردازيم که از آنها ممکن است جايز نبودن تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت استفاده شود و به عنوان مانعي براي ادّله ضرورت تشکيل حکومت تلّقي گردد در ارزيابي اين دسته از روايات بايد بگوييم، اين روايات از نظر مضمون متفاوت هستند و به چند گروه تقسيم مي شوند.1. رواياتي که به طور مطلق هر نوع قيام و اقدام براي تشکيل حکومت را محکوم نموده و پرچمدار آن را طاغوت مي داند مانند روايتي که امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: «کل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عزوّجل».[9] هر پرچمي که قبل از قيام امام زمان ـ عليه السلام ـ بر افراشته شود پس صاحب آن طاغوت و پرستش کننده غير خداوند عزوجل است اين روايات دلالت بر جايز نبودن تشکيل حکومت و قيام براي آن ندارد زيرا به لحاظ اصل مناسبت حکم موضوع قيام کننده و پرچمدار محکوم به طاغوت بودن و پرستنده غير خداست که مردم را به سوي خويش و راه غير از راه خدا و رسول و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ فراخواند و دعوت او تناسبي با دعوت طواغيت و پرستنده هاي غير خدا داشته باشد امّا اگر چنين قيام و يا پرچمي براي مبارزه با طاغوت و استقرار حاکميت خدا و اطاعت از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اهل بيتش باشد بدون ترديد مشمول اين روايات نخواهد بود».[10] از اين رو اطلاق اين قبيل روايات از آنجا که مخالف با خطوط کلي قرآن و سنت معصومين ـ عليهم السلام ـ و ضرورت عقلي است قابل پذيرش نمي باشد و اين همه آيات و رواياتي که ما در جهاد و امر به معروف و نهي از منکر و احياي کلمه دين و اقامه حدود الهي داريم و اينها مخصوص زمان خاصي نيست، نشان مي هد که جلوگيري از احياي دين، سخن نادرست و قابل پذيرش نيست، اگر در عصر غيبت حکومت ديني نباشد، لازمه اش حاکميت قوانين غير ديني و افراد ناصالح بر مردم مسلمان است که هيچ گاه خداوند و رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به چنين چيزي راضي نيستند».[11]2. رواياتي که قيام هاي پيش از ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ را محکوم به شکست مي داند. مانند روايتي که از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده که فرمودند: «ما خرج و لا يخرج منّا اهل البيت الي قيام قائمنا احدا ليدفع ظلما او ينعش حقا الا اصطلمته البليّة و کان قيامه زيادة في مکروهنا و شيعتنا».[12] خارج نشد و خارج نمي شود از ما اهل بيت پيش از قيام قائم ما کسي براي دفع ظلمي يا گرفتن حقي، مگر آنکه به مصيبت و بلّيه دچار مي شود و قيام او سبب زياد شدن درد و رنج ما و شيعيان ما مي گردد.اين روايات نيز اولا مربوط به قيام هايي است که شرايط آن محقق نشده که محکوم به شکست است و شامل قيام هايي که شرايط آن مهيا مي باشد، نمي شود، زيرا در غير اين صورت بايد بپذيريم که حتي با وجود شرايط و مهيّا بودن آن نيز قيام مبارزه بر عليه ظلم وتشکيل حکومت ديني جايز نباشد که اين همان گونه که گفته شد با خطوط کلي آيات و سنت معصومين ـ عليهم السلام ـ سازگار نيست.ثانيا: مضمون اين روايات اخبار امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ به فراهم نبودن شرايط قيام و تشکيل حکومت ديني در آن شرايط بود. از اين رو اين روايات حمل بر ارشاد و رهنمودهايي شده که ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ براي جلوگيري از مشارکت يارانشان در فتنه ها و درگيري هاي بي ثمر و افتادن در معرکه هاي نافرجام بيان فرمود.[13] قيام و شهادت ناگوار زيد و يحيي و عدم موفقيت آنها شاهدي گويا بر اين مسأله بود.3. رواياتي که از مشارکت شيعيان در قيام کساني که از ائمه ـ عليهم السلام ـ پيروي نمي کنند، نهي نموده است در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ چنين نقل شده که فرمودند: «... ان اتاکم آت منا فا نظروا علي اي شي تخرجون و لا تقولوا خرج زيد فانّ زيدا کان عالما و کان صدوقا و لم يدعوکم الي نفسه و انما دعاکم الي الرضا من آل محمد (ص) و لو ظهر لوفي بما دعاکم اليه انما خرج الي سلطان مجتمع لينقضه، فالخارج منّا اليوم الي ايّ شي يدعوکم الي الرضا من آل محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فنحن نشهدکم انّا لسنا نرضي به و هو يعصينا اليوم و ليس معه احد و هو اذا کانت الرايات و الالوية اجدر ان لا يسمع منّا...».[14] اگر کسي نزد شما از سوي ما آمد پس اين گونه بنگريد که بر چه چيزي قيام کرده اند و ديگران را به زيد قياس نکنيد زيرا زيد عالمي درستکار بود و شما را به خود دعوت نکرد او شما را به رضا از خاندان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دعوت کرد و اگر پيروز مي شد به وعده اش وفا مي کرد و شما را به سوي ما مي خواند زيد بر عليه سلطاني قيام کرد که مردم را دور خودجمع کرده تا حکومت او را نابود کند. پس کسي که خارج مي شود به سوي چه چيزي مي خواند شما را، شما را به رضاي خاندان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دعوت مي کند پس ما شاهد مي گيريم شما را که ما راضي به آن نيستيم در حالي که امروز که ياري ندارد از ما اطاعت نمي کند و نافرماني ما را مي کند تا چه رسد به روزي که پرچم ها براي او بسته شود».اين گروه از روايات به خوبي بيان گر مخالفت با قيام هايي است که اهداف آنها حاکميت احکام اسلام نبوده و تنها به نام اهل بيت ـ عليهم السلام ـ شکل مي گيرد، از اين رو اگر قيام براي از بين بردن قدرت و حاکميت طواغيت باشد و براي دعوت به امامت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و استقرار حاکميت احکام اسلام انجام پذيرد آن گونه که در قيام زيد بود و شرايط آن فراهم باشد مورد تأييد و رضايت ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ است.4. رواياتي که مفاد آن انتظار فرج و ملازمت خانه و مترصد وقوع علائم ظهور و منع از مشارکت در هر قيامي است که قبل از تحقق اين علائم باشد. مانند روايتي از حضرت علي ـ عليه السلام ـ که فرمودند: «الزموا الارض و اصبروا علي البلاء و لا تحرکّوا بايديکم و سيوفکم في هوي السنتکم و لا تستعجلوا بمالم يعجل الله کلم...».[15] ملازم زمين باشيد (قيام نکنيد) و بر بلاها و مصيبت ها صبر کند و با دست ها و شمشيرهايتان درخواست زبانتان حرکت نکنيد و در آنچه خداوند در آن براي شما تعجيل نکرده عجله نکنيد و روايتي از امام باقر ـ عليه السلام ـ که فرمودند: «الزم الارض و لا تحرک يدا و لا رجلا حتي تري علامات اذکرها لک...».[16] ملازم زمين باشد و دست و پايت را براي قيام حرکت نده تا علاماتي که براي تو ذکر مي کنم ببيني سپس حضرت علامت هاي خروج حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ را بر شمردند.اين گروه از روايات بيان گر قيام هايي است که مربوط به قيام حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ است و شيعيان را از عجله کردن و هر قيامي را به عنوان قيام موعود تلقي کردن باز مي دارد. و هيچ گونه دلالتي بر نهي از قيام و تشکيل حکومت اسلامي به منظور اجراي احکام اسلام و زمينه سازي براي قيام حضرت ندارد و چنين قيام هايي مورد نظر اين روايات نيست.با تحليل مفاد مجموع اين روايات مي توان به نتايج کلي زير دست يافت؛الف: به مدعيان امامت که بدون اذن امام معصوم ـ عليهم السلام ـ قيام مي کنند و مردم را به اطاعت از خود نه خدا و پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امام ـ عليه السلام ـ دعوت مي نمايند، نبايد کمک کرد و چنين قيام هايي محکوم است.ب: هر قيامي که مدعي عنوان مهدويت باشد، محکوم است.ج: قيام هايي که بدون بررسي شرايط و زمينه هاي موفقيت، شکل مي گيرد، محکوم به شکست است اگر چه هدف قيام صحيح و مقدس باشد.د: از تعجيل و شتاب در قيام حضرت و هر قيامي را به عنوان قيام موعود تلقي کردن بايد پرهيز نمود و تا تحقق نشانه ها و علائم و زمان مقرّر آن صبر نمود.بنابراين با بررسي و ارزيابي اين روايات روشن مي شود که اين روايات هيچ گونه دلالتي بر جايز نبودن تشکيل حکومت اسلامي در عصر غيبت به طور کلي نداشته و ناظر به موارد خاصي همچون فقدان شرايط وزمينه هاي قيام و تشکيل حکومت و انگيزه هاي نادرست و غير الهي و مدعيان مهدويت مي باشد. از اين رو نمي توان بر اساس اين روايات جايز نبودن تشکيل حکومت در عصر غيبت را به طور عام و کلي استفاده نمود و ادله عقلي و نقلي ضروري بودن تشکيل حکومت اسلامي را به واسطه اين روايات کنار گذاشت، بلکه همان گونه که اشاره شد ضرورت تشکيل حکومت اسلامي مستند به ادله عقلي و نقلي روشن است و اين روايات تنها ناظر به موارد خاص است.معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:1ـ پيام قرآن، آيت الله مکارم شيرازي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1377ش، ج10، ص17 تا 30.2ـ فقه سياسي، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، امير کبير، 1377ش، ج2، ص189 تا 194.3ـ ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، آيت الله جوادي آملي، قم، مرکز نشر اسراء، 1379ش، ص372 تا 375. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image