شب قدر و سرنوشت /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

ضمن تشکر از توضیحات شما دقیقا بخش آخر پرسش بنده بود که شما بسیار کلی و مبهم به آن پاسخ دادید.اولا قطعی کردن تقدیر یک ساله چطور با علم امام به سرنوشت ما منافات ندارد توضیح دهید.ثانیا دیگر پس از این تقدیر یکساله هیچ کاری نمیتوان کرد و آن را تغییر داد؟ثالثا اگر خدا تقدیر میکند امام چکاره است و آیا این شرک نیست که تقدیر به امام نسبت داده شود؟رابعا فایده شب قدر در رابطه با تقدیر برایم روشن نشد که خب اگر امام میداند دیگر شب قدر برای چیست یا اثر واضحش چیست؟


1 - تقدیر قطعی وجود ندارد. اگر چه تقدیر بمنزله پرسش و امتحان الهی است و عملکرد انسان موجب پاداش یا عقاب است. اگر فقر یا ثروتی در این سال پیش رو برای شخصی تعیین شده اول اینکه میتواند آنرا تغییر دهد. دوم اینکه برخورد شخص با این پیشامد و حسن اختیار او درهنگامه و پیشامد فقر و ثروت ، تعیین کننده پاداش یا مجازات اوست. نه اینکه اگر شخصی فقیر بود لاجرم و بر اثر جبر به فلان کار مشخص دست میزند . راه هدایت و گمراهی در پاسخ شخص به آن پیشامد مقدر مشخص اند. 2 - مستندی بر ادعای محال بودن اثرگذاری در تقدیر نداریم . اگر چه صریح روایات ، برگشت و تغییر قضا و تقدیر و حتی مواردی که عینیت و قضا یافته را هم قابل برگشت و تغییر دانسته اند. 3 - صریح اعتقادات ما اینکه مشیت معصومین علیه السلام چیزی جز مشیت الهی نیست و اینکه موثر اصلی خدای متعال است .4 - مستندی در شرع مقدس نیست که علم معصومین علیهم السلام بر انتخاب و اختیار ما حاکم باشد و ما مجبور تصور شویم. شما گاهی در اثر تسلط و آگاهی به سطح فهم و درک و تلاش و... افراد از تصمیمهای قطعیشان اگر آگاه باشید ، نمیتوان مدعی تصرف وجودی در آن شخص شوید.مطلب زیر نیز مفید است و تقدیم میگردد : اراده ی تکوینی خداوند متعال در عالم خلقت ، از طریق قانون علّیّت جاری می شود. لذا قضاء الهی به این معنی است که خداوند متعال برای هر حادثه ای علّت تامّه ای قرار داده است ، که با وجود آن علّت تامّه ، تحقّق آن حادثه حتمی و اجتناب ناپذیر است ؛ کما اینکه با فراهم نبودن آن علّت تامّه ، عدم تحقّق آن حادثه حتمی می شود ؛ و هر دو طرف این قضیّه، قضای الهی است ؛ یعنی به اراده و خواست خداست. لذا چیزی از قضای الهی خارج نیست و نمی تواند هم خارج باشد. خداوند متعال ، دعا ، صدقه ، صله ی رحم ، تلاش و کوشش اختیاری انسان و ... را نیز علل ناقصه ی برخی امور مادّی قرار داده است ؛ یعنی خداوند متعال اراده نموده که این گونه افعال اختیاری انسانها ، جزئی از علّت تامّه ی برخی امور باشند. لذا با وجود این امور به تنهایی ، تحقّق معلول آنها حتمی نمی شود ؛ ولی بدون وجود آنها عدم تحقّقش حتمی می گردد ؛ چون وجود علّت ناقصه کافی برای تحقّق شی ء نیست و معلول فقط با علّت تامّه موجود می گردد ، ولی عدم وجود علّت ناقصه کافی برای عدم تحقّق معلول می باشد ؛ چرا که با نبود علّت ناقصه ، علّت تامّه نیز وجود نخواهد داشت. پس در جایی که دعا یا صدقه یا صله رحم و امثال آنها جزء علل چیزی هستند ، اگر دیگر اجزاء علّت تامّه تماماً فراهم باشند و دعا یا صدقه یا صله رحم نیز به آنها اضافه شوند ،‌ علّت تامّه محقّق خواهد شد ؛ و با تحقّق یافتن علّت تامّه ، پیدایش معلول ضروری خواهد گشت. در چنین موردی در مرتبه ی قدر (مرتبه ی علل ناقصه ) گفته می شود که دعا یا صدقه یا صله رحم قضاء‌ حتمی را برگردانده است. چون اگر دعا یا صدقه یا صله رحم و امثال آنها وارد عمل نمی شدند ، علّت تامّه ی حادثه درست نمی شد ؛ لذا آن پدیده نیز رخ نمی داد. یعنی در آن صورت علّت تامّه ی عدم پیدایش آن امر مهیّا است ؛ لذا عدم پیدایش آن امر خود از مصادیق قضاء شمرده می شود. چون قضاء نسبت شیء به علّت تامّه است. در این صورت گفته می شود دعا یا صدقه یا صله رحم یا قربانی یا نذر و امثال آن ، یک قضاء حتمی خدا را برگرداند است به یک قضا‌ء حتمی دیگر خدا.مثلا اگر قبولی کسی در امتحان دارای سه علت ناقصه باشد مثل خوب درس خواندن ، شرکت در امتحان و طلب قبولی از خدا ، و آن کس دو علّت اوّل را فراهم نماید ولی دعا نکند ، رد شدن او حتمی می شود؛ چون علّت رد شدن او فراهم است. پس ردّی او در این حال قضاء حتمی خداست. ولی اگر این شخص دعا کند، این قضاء حتمی برمی گردد و قبولی او حتمی می شود ؛ که آن نیز قضاء دیگر خداست. بنا براین ، آنجا که دعا یا صدقه یا نذر و امثال آنها جزء علّت تحقّق امری هستند، اگر علل دیگر آن فراهم باشند و دعا یا صدقه یا نذر و ... هم به آنها ملحق شود ، آن امر محقق می گردد ؛ و اگر در این صورت دعا یا صدقه یا نذر و ... به آن علل ملحق نگردد ، آن امر هم محقق نمی شود. امّا اگر در امری، دعا یا صدقه یا نذر و ... ، جزء علل نباشد ، در آن صورت دعا یا صدقه یا نذر و ... تأثیری در قضاء آن امر نخواهند داشت. همچنین آنجا که فقط دعا یا صدقه یا نذر خود شخص جزء علل یک چیز است نه دعا یا صدقه ی دیگران ، در آن موارد نیز تنها دعا یا صدقه یا نذر خود شخص مؤثر خواهد بود نه دعا یا صدقه یا نذر دیگری. البته در موردی هم که دعا یا صدقه یا نذر و ... جزء علّت مقصود نیستند باز مطلوبیّت دارند. چرا که دعا یا صدقه به تنهایی نیز علل اموری در وجود آدمی هستند. برای مثال باعث غلبه بر نفس یا لطافت باطن می شوند. و اساساً دعا یا صدقه و امثال این امور از همین راه است که علل امور دیگر نیز واقع می شوند ؛ یعنی یا موجب ایجاد قابلیّت در شخص شده علّت قابلی را مهیّا می کنند یا باعث ترقّی وجود شخص شده وجود ملکوتی او را در سلسله ی علل امور قرار می دهند ، یا باعث مسانخت او با ملائکه شده از قوای آنها برای رسیدن به مقصود مدد می جویند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image