شبهات جوانان شیعه /

تخمین زمان مطالعه: 44 دقیقه

پاسخ سوالاتی که در کتاب الخراش آمده چیست؟


پاسخ به برخی از سوالهای مهم کتاب سوالاتی که باعث هدایت جوانان شیعه شد 2 این پست و پست پیشین در پاسخ به سوالات الخراشی است که در کتاب سوالاتی که باعث هدایت جوانان شیعه شد اورده است.او در کتاب خویش 178 سوال مطرح کرده که در اینجا به بعضی از مهمترین انها جواب داده میشود.21- آیا پیامبر ص بر خاک حسینی که امروز شیعه بر آن سجده میکنند سجده کرده است؟! اگر بگویند: آری، ما میگوییم: به پروردگار کعبه سوگند میخوریم که این دورغ است! و اگر بگویند که بر تربت حسینی سجده نکرده است، ما میگوییم: اگر چنین است پس آیا شما از پیامبر ص راه یافته ترید؟و باید دانست که روایتهایشان میگوید که جبرئیل ؛ یک مشت از خاک کربلاء را برای پیامبر آورد. (22) شیعه ادعا میکنند که اصحاب پیامبر ص بعد از وفات او مرتد شدهاند و برگشتند، پرسش این است که آیا اصحاب پیامبر ص قبل از وفات پیامبر «شیعه اثنا عشری بودند» سپس بعد از مرگ پیامبر ص سنّی شدند؟ یا اینکه قبل وفات پیامبر سنّی بودند سپس شیعه شدند؟چون منقلب شدن و برگشتن یعنی منتقل شدن از یک حالت به حالتی دیگر .....؟! (25) شما میگویید علّت پنهان شدن امام دوزادهمتان در غار ترس از ستمگران است، پس وقتی این خطر با به قدرت رسیدن حکومتهای شیعه مانند عبیدیها و بویهیه و صفویها و اینک دولت فعلی ایران رفع شد چرا او ظهور نکرد؟!و چرا الآن او بیرون نمیآید در صورتی که حکومت شیعی ایران میتواند او را حمایت کند؟! و میلیونها شیعه شب و روز خود را فدای او مینمایند و منتظر او هستند!! (26) پیامبر ص وقتی از مکه به مدینه هجرت کرد ابوبکر را همراه با خودش برد و او را نجات داد، و از طرفی علی را در معرض خطر و نابودی قرار داد و از او خواست در جایش بخوابد ... پس اگر علی امام و وصی و خلیفه منصوب از سوی خدا بوده است آیا چنین کسی در معرض مرگ قرار داده میشود و جان ابوبکر که اگر بمیرد برای امامت ضرری نیست نجات داده میشود ..... و سوال اینجاست که کدام یک سزاوارتر است که خاری به پایش نخورد و در معرض مرگ قرار نگیرد؟ و اگر بگویید که علی غیب میدانست، پس خوابیدن او بر بستر پیامبر چه فضیلت و شاهکار میتواند باشد؟! (29) الکلینی در الکافی باب مستقلی به این عنوان آورده است (زنان از زمین ارث نمیبرند)، و در این مورد از ابی جعفر ؛ روایت کرده است که گفت: «النساء لا یرثن من الأرض ولا من العقار شیئاً». «زنان از زمین سهمیه ارث ندارند».و طوسی در تهذیب از مسیر نقل کرده که گفت: «سألت أبا عبد الله ؛ عن النساء ما لهن من المیراث؟ فقال: لهن قیمة الطوب والبناء والخشب والقصب فأما الأرض والعقار فلا میراث لهن فیهما». «از أبا عبدالله ؛ در مورد حق ارث زنان پرسیدم؟ او گفت: قیمت خشت و بنا و چوب و نی به زنان داده میشود ولی از زمین ارث نمیبرند»، و محمد بن مسلم از ابی جعفر ؛ روایت است که گفت: «النساء لا یرثن من الأرض ولا من العقار شیئاً». «زنان از زمین ارث نمیبرند»، و عبدالملک بن اعین از ابو جعفر یا از ابو عبدالله علیهما السلام روایت میکند که گفت: «لیس للنساء من الدور والعقار شیئًا». «زنان از خانه، ملک، و زمین سهمیه ارث ندارند» در این روایت فاطمه یا کسی دیگر استثناء نشده است. پس بنابراین طبق روایات مذهب شیعه فاطمه حق ندارد که خواهان ارث از پیامبر ص باشد.و همچنین همه داراییهای پیامبر از آن امام است، محمد بن یحیی از احمد بن محمد و از عمرو بن شمر، از جابر از ابی جعفر ؛ روایت میکند که گفت: پیامبر خدا ص فرمود: «خلق الله آدم وأقطعه الدنیا قطیعة، فما کان لآدم ؛ فلرسول الله ص وما کان لرسول الله فهو للأئمة من آل محمد». «خداوند آدم را آفرید و دنیا را به عنوان ملک به او داد، پس آنچه از آدم ؛ بوده است به پیامبر خدا تعلق دارد و آنچه از آنِ پیامبر خدا است به ائمه ال محمد تعلق دارد».و طبق عقیده شیعه اولین امام بعد از پیامبر خدا علی t میباشد، بنابراین علی به مطالبه زمین فدک مستحقتر است نه فاطمه، و علی چنین نکرد، بلکه او گفت: اگر بخواهم راه رسیدن به عسل ناب و گندم و پارچههای ابریشمی را بلدم، ولی هرگز چنین نیست که هوای نفس من بر من غالب آید و آز و طمع مرا به انتخاب خوراکیها بکشاند، در حالی که شاید در حجاز و یمامه افرادی هستند که یک تکه نان گیرشان نمیآید و هرگز سیر نشدهاند». (32) حدیث کساء شامل چهار نفر از خانواده علی میشود که تطهیر شامل آنها میگردد.پس دلیل شامل کردن دیگران در تطهیر و عصمت چیست؟! (34) مسجد الاقصی در زمان عمر آزاد شد، سپس در زمان رهبر سنّی مذهب صلاحالدین ایوبّی : آزاد گردید. شیعه چه دستاوردهایی در طول تاریخ داشتهاند؟! آیا یک وجب از زمین را فتح کردهاند، و آیا دشمنی از دشمنان اسلام و مسلمین را عقب راندهاند؟ (38) شیعه معتقدند که ائمه در پهلوی مادرانشان هستند و از ران راست متولد میشوند!! آیا مگر محمد ص که برترین پیامبران و والاترین انسانها بود، در شکم مادرش نبود و از رحم او بیرون نیامد؟! (41) اگر کسی بخواهد شیعه شود، باید از میان مذاهب مختلف و زیاد شیعه کدام را انتخاب کند؟! امامیه و اسماعیلیه و نصیریه و زیدیه و دروز .... الخ همه مدعی هستند که مذهبشان مذهب اهل بیت است، و همه با صحابه دشمن هستند، و همه امامت علی بن ابی طالب معتقدند و بر این باورند که او خلیفه بلافصل پیامبر است، پس کدام یک را باید انتخاب کرد؟!! (43) چرا پیامبر ص وقتی که فرزندش ابراهیم ؛ وفات یافت به سر و صورتش نزد؟! و چرا وقتی فاطمه ک وفات یافت علی به سر و صورتش نزد؟! (44) بسیاری از علمای شیعه به خصوص در ایران زبان عربی را بلد نیستند، پس چگونه احکام را از کتاب خدا و سنّت پیامبرش استنباط میکنند؟! با اینکه دانستن زبان عربی یکی از ضرورتهای علما است. پاسخ به سوالات جواب سوال 21 : شیعه و سنی اتفاق دارند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر زمین سجده میکرده و میفرموده است :أعطیت خمسا لم یعطهن أحد قبلی ... وجعلت لی الأرض مسجدا وطهورا .صحیح البخاری ، البخاری ، ج 1 ، ص 86 .پنچ چیز به من داده شده است که به هیچ کس قبل از من داده نشده است ... زمین برای من محل سجده و پاک کننده قرار داده شده است .و نیز از ابو وائل نقل شده است که میگفت :رأیت النبی ( ص ) إذا سجد وضع جبهته وأنفه على الأرض .أحکام القرآن ، الجصاص ، ج 3 ، ص 36 ، و مسند احمد ، ج 4 ، ص 315 ، 317 .پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را دیدم که وقتی سجده میکرد ، پیشانی و بینیاش را بر زمین مینهاد .و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نیز به تبعیت از آن حضرت ، جز بر زمین بر چیز دیگری سجده نمیکردند :وعن أبی عبیدة أن ابن مسعود کان لا یصلی أو لا یسجد إلا على الأرض . رواه الطبرانی فی الکبیر .مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 2 ، ص 57 .از ابن عباس نقل شده است که میگفت :أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم سجد على الحجر .پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بر سنگ سجده میکرد .این روایت را حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج 3 ، ص473 نقل و آن را تصحیح میکند و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک صحت آن را تأیید میکند اما اینکه چرا شیعیان بر روی خاک کربلا سجده میکنند : اولا: سجده بر تربت حسینى نمایانگر حالتى از حالت هاى سجود بر زمین است و اجماع مسلمین بر صحت سجود بر زمین و خاک آن موجود است و توجیهى براى مستثنى ساختن تربت حسین علیه السلام وجود ندارد. ثانیا: ائمه اهل بیت علیهم السلام سجود بر تربت حسینى را تاکید مى کردند و امام على بن الحسین علیه السلام نخستین کسى بود که بر آن سجده کرد و همه ائمه اهل بیت علیهم السلام بر آن سجده مى کردند و تاکید مى نمودند بر «مستحب بودن سجده کردن بر آن»، چنانکه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که «سجود بر تربت اباعبداللَّه حجاب هاى هفت گانه را مى شکافدتربت حسین عبارت از خاک کربلاست که با آب مخلوط و در قالب هایى گذاشته مى شود تا خشک شود و سپس در جاى پیشانى براى سجده کردن بر آن قرار داده مى شود. ثالثا: و نیز دلالت هاى بزرگى در سجود بر تربت سیدالشهداء علیه السلام وجود دارد که بر انسان آگاه پنهان نمى ماند دلالت تاریخى: بعضى ها کوشیدند تا نشانه هاى روز غدیر را که در آن با حضرت على به خلافت بیعت شد نابود سازند. و عاشورا در روزگار بنى امیه بود و تو چه مى دانى که بنى امیه چه بوده اند؟ در واقع تربت حسینى مدرک تاریخى زنده اى است که شواهد جنایتى را که حکومت اموى در روز دهم محرم مرتکب شده اند به همراه خود دارد و اگر دستگاه هاى ستمگر در طول تاریخ شیوه هاى مختلف را براى از بین بردن قضیه کربلا بکار گرفته اند. چنانکه ادامه کار آنان تا به امروز باقى است، ائمه اهل بیت علیهم السلام در ذهن امت و در ضمیر نسل ها، حالت دریافت و ارتباط با قضیه حسین علیه السلام را از خلال احیا و مرثیه خوانى و گریه و زیارت، محکم ساخته اند و در این مسیر تاکید بر تربت حسینى نیز جاى مى گیرد. دلالت جهادى: تربت حسینى یکى از راه هاى شعله ور ساختن روحیه انقلابى و جهادى در احساس عمیق توده هاى مردم مسلمان است و این چیزى است که همه امت اسلامى به آن نیاز دارد. خصوصا اینکه ما در دوره اى زندگى مى کنیم که حرکت اسلامى با انواع جنگ ها روبرو مى باشد و بکارگیرى این تربت بکارگیرى مشتى خاک جامد نیست. بلکه بکارگیرى آمیخته اى متحرک از مفاهیم انقلاب و ارزش هاى جهادى و نداى انقلابى و مفهوم شهادت طلبى است که زمانه با همه ى تداومش و نیز نظامهاى حاکم با همه امکاناتش نمى تواند این دلالت ها را نابود سازد که تربت حسینى عقیده و جهاد و انقلاب و حرکت و شهادت طلبى است.و البته این روایات ما نیست ، بلکه روایات کتب شماست.حال سوال ما از شما ایا پیامبر با فرش تیمم میکرده که بخواهد روی ان سجده کند ؟ جواب سوال 22 : برادر عزیز شیعه هیچوقت همچین ادعایی نکرده است ، بلکه این شخصیتهای مهم صدر اسلام هستند که اینگونه میگویند. دقت فرمایید :از قول عائشه، ام المومنین آمده که:لما قبض رسول الله إرتدت العرب قاطبة و اشرأبت النفاق.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که از دنیا رفت، تمام عرب مرتد شدند و نفاق، سراسر کشورهای و شهرهای اسلامی را فرا گرفت.البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج6، ص336 - تاریخ دمشق لإبن عساکر، ج30، ص314 - السنن الکبرى للبیهقی، ج8، ص200شوکانی میگوید:این روایت صحیح است. بیهقی و عبد الرزاق میگویند صحیح است.یامن در قیامت کنار حوض ایستاده ام و می بینم تعدادی از صحابه می آیند و مانع ورود اینها به حوض می شوند و اینها را می بَرند. سؤال می کنم: اینها را کجا می برید؟ جواب آمد: قسم به خدا! این صحابه را به آتش و جهنم می بریم. پرسیدم: مگر اینها چه کرده اند؟ جواب آمد: اینها بعد از رحلت تو، مرتد شدند و به دوران جاهلیت برگشتند. می بینم که از این صحابه، جز تعداد اندکی از جهنم خلاصی نمی یابند.صحیح البخاری، ج7، ص208اگر اهل سنت چنین روایتی را در کتاب کافی یا بحار الانوار دیده بودند، هفت آسمان را بر سر شیعه ویران می کردند و می گفتند شما در حق صحابه جسارت کردید. حالا همین اهل سنت بیایند این را جواب بدهند. چرا می نویسند: ای کاش بخاری چنین حدیثی را مطرح نمی کرد.چرا سایت هایشان می نویسند: یکی از اشتباهات صحیح بخاری و مسلم، ذکر حدیث حوض است.مردانه بیائید جواب بدهید. با ای کاش گفتن، مسأله را درست نمی شود.همل النعم، از نظر ادبیات عرب، به آن دسته از گله - گوسفند یا شتری یا ... - می گویند که از انبوه گله عقب می مانند یا جدا می شوند و وقتی متوجه می شوند که گله و چوپان رفته اند و در بیابان سرگردان مانده اند. عرب، به این بخش جدا و سرگردان مانده از گله، همل النعم میگوید.تمام شارحین صحیح بخاری گفته اند: مراد، قِلّت افرادی است که وارد بهشت می شوند.شما که از روایات ما ایراد می گیرید، این روایت را که از خودتان است را هم جواب بدهید.یکی دو روایت هم نیست، بلکه حدود 27 روایت در صحیح بخاری و مسلم است که در رابطه با حوض و گرفتاری اصحاب در جهنم آمده است. ارتداد صحابه و نفرین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را آورده اند. در رابطه با اینها، چه می فرمایید؟! هر جوابی که به اینها دادید، همان جواب را هم ما به شما می دهیم.آیا این روایات، عقیده عجیب اهل سنت به عدالت و قداست و عصمت صحابه را زیر سوال نمی برد؟البته خود خدا هم در مورد تذکر جدی داده است :و محمّد(ص) نیست جز پیامبری از رسول خدا که قبل از او نیز پیامبرانی آمده اند. پس اگر از دنیا برود یا کشته بشود، شما به قهقرا و جاهلیت بر می گردید و همانا هر کس مرتد شود، به خدا زیانی نمی رساند و خداوند شاکران را پاداش خواهد داد. (سوره آل عمران آیه 144 (اما شیعه هیچوقت نگفته مه همه مرتد شدند ، بلکه میگوید بیشتر اصحاب مرتد شدند.در اینجا باز شما در اسلام ابوسفیانی هم کمی تعقل کنید.اما سوال ما از شما اواخر عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و در مسجد، برای نماز جمعه، خطبه می خواند. همین صحابه ای که شما از او دفاع می کنید و شیعه را متهم می کنید که میگوید اینها در حق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خیانت کردند، این آیه در حق آنان نازل شده است و شما این را برای ما تفسیر بفرمایید: و إذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا إلیها و ترکوک قائما قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة و الله خیر الرازقین (سوره جمعه/آیه11(در حین خطبه خواندن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، صحابه دیدند که صدای غافله تجارت، با ساز و تنبور دهل آمد که مثلا فلان کالا را آورده اند. سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را رها کردند و به دنبال لهو و تجارت رفت. آیا این، نوعی خیانت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست؟ آیا آنهایی که در مسجد بودند، کفار و مسیحیان و یهودیان بودند؟ یا همین صحابه بودند؟ بخاری در صحیح، ج6، ص63 نقل میکند: جابر بن عبد الله انصاری میگوید که مسجد مملو از جمعیت بود و غیر از 12 نفر، کسی پای خطبه نماز جمعه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نماند.شما این عبارت بخاری را میخواهید برای ما توجیه کنید یا تکذیب ؟ جواب سوال 25 : البته این یک بهتان بزرگ است علیه شیعه ؛ شیعه هیچوقت ادعا نکرده است که امام زمان به خاطر ترس از منافقین در غار پنهان شده است ، بلکه این ادمهای پست هستند که این را به شیعه نسبت میدهند. همانند این بهتان که امام زمان در سرداب شده و در انجا ظهور خواهد کرد.حال شما هر کتابی را بخوانید در ان نوشته شده است که از کنار کعبه ظهور خواهد کرد.و چکیده عقیده شیعه راجع به راز غیبت امام زمان این است که در قائم سنتی از موسی و سنتی از یوسف و سنتی از عیسی و سنتی از محمد است.سنت او از موسی در این است که بیمناک و نگران است ؛ سنت از یوسف ان است که همانند ناشناخته بودنش در میان برادرانش است و سنت از عیسی هم سیاحت و گردشگری اوست و سنت او از محمد هم جهاد او میباشد.اما اینکه مثلا چرا در زمان صفوی یا هم اکنون در کشور ایران که زمینه مساعد است ظهور نمیکند :دوست عزیز امام زمان منحصر به شیعه نیست بلکه متعلق به تمام ادیان میباشد ، هر چند در جزئیات ان تعغیراتی داده اند.مثلا در روایات زیادی از اهل سنت داریم کهعبدالله از پیغمبر(ص) روایت نموده که فرمود: دنیا سپرى نخواهد شد تا اینکه مردى از اهل بیت من که نامش نام من است برعرب حکومت کند.عن عبدالله قال،قال رسول الله(ص) :لا تذهب الدنیا حتى یملک العرب رجل من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى ــ صحیح ترمذى ج 9 باب ماجاء فى المهدى ص 74ــ کتاب ینابیع المودة تألیف شیخ سلیمان ط سال 1308 ج 2 ص 180 کتاب البیان فى اخبار صاحب الزمان تألیف محمدبن یوسف شافعى ط نجف ص 57 کتاب نورالابصار ص 171 ــ مشکوة المصابیح ص 370. ترمذى این حدیث را درصحیح خودنقل نموده سپس مى گوید: این حدیث صحیح است و در مورد مهدى، على و ابوسعید و ام سلمه وابوهریره روایت دارند. على بن ابیطالب(ع) از پیغمبر روایت کرده که فرمود: اگر از عالم جز روزى باقى نمانده باشد، خدا مردى از اهل بیت مرا خواهد برانگیخت تا دنیا را پرازعدل و داد کند چنانکه از ستم پرشده است على رضى الله عنه عن النبی(ص) قال: لولم یبق من الدهر الایوم واحد لبعث الله رجلا من اهل بیتى یملاءها عدلا کما ملئت جوراً ــ صحیح ابى داود ج 2 کتاب المهدى ص 207ــ البیان ص 59ــ کتاب نورالابصار تألیف شبلنجى ص 156ــ الصواعق المحرقة تألیف ابن حجر ط قاهره ص 161ــ کتاب فصول المهمة تألیف ابن صباغ ط نجف ص 275ــ کتاب اسعاف الراغبین تألیف محمدالصبان. ام سلمه مى گوید از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: مهدى موعود ازعترت من واولاد فاطمه مى باشدام سلمة قالت سمعت رسول الله(ص) یقول: المهدى من عترتى من ولد فاطمة ــ صحیح ابى داود ج 2 کتاب المهدى ص 207ــ ابوداود دراین باب 11 حدیث نقل کرده است ــ صحیح ابن ماجه باب خروج المهدى ج 2 ص519ــ الصواعق ص 161ــ البیان ص 64 ــ مشکوة المصابیح تألیف محمدبن عبدالله خطیب ط دهلى ص 370. ابوسعید مى گوید: پیغمبر(ص) فرمود: مهدى ما بلند پیشانى و باریک بینى است . زمین را پراز عدل وداد مى کند چنانکه از ظلم و بیدادگرى پرشده است،مدت هفت سال حکومت مى کند صحیح ابى داود ج 2 کتاب المهدى ص 208ــ فصول المهمه ص 275ــ نورالابصار ط مصر ص 170ــ ینابیع المودة ج 1 ص 161 على از پیغمبر(ص) نقل کرده که فرمود: مهدى موعود از اهل بیت من مى باشد. خدا اسباب قیامش را دریک شب فراهم مى سازد .صحیح ابن ماجه ج 2 باب خروج المهدى ص 519. دراین باب 7 حدیث ذکر شده است ــ الصواعق المحرقة ص 161.پس امام زمان در موقعی ظهور خواهد کرد که تمامی مردم برای ظهور او اماده باشند نه حکومت ایران یا ... جواب سوال 26 : در مورد یار غار پیامبر حتی در نزد خود اهل سنت هم شک جدی وجود دارد. مثلایار غار حضرت پیامبرـ صلى الله علیه و سلّم ـ ابن بکر ـ عبداللّه بن بکر بن اریقط ـ همان راهنما و دلیل پیامبرـ صلى الله علیه و سلّم ـ بوده و نه حضرت ابوبکر. (البدایة و النهایة 3: 176 )و این تشابه و تقارب إسمى سبب شده که آنرا اشتباه ابوبکر بدانیم.چون اولاً: ابوبکر در هیچ کجا به این فضیلت اعتراف نکرده است، در حالیکه در روز سقیفه به کمتر از آن اشاره کرد. نحن عشیرة رسول اللّه و اوسط العرب أنسابا و لیست قبیلة من قبائل العرب الا و لقریش فیها ولاده (البدایة و النهایة 6: 205 ) ثانیاً: به گفته عسقلانى، از تابعین کسانى بودند که منکر ارتباط داشتن آیة غار با ابوبکر بودند; همانند ابوجعفر مؤمن طاق (لسان المیزان 5: 115 )ثالثاً: حضرت عائشه تصریح دارد که هرگز آیه اى در حق ما نازل نشده استلم ینزل اللّه فینا شیئاً من القرآن. (صحیح بخارى 6: 42 ـ تاریخ ابن الاثیر 3: 199 ـ البدایة و النهایة 8: 96 ـ الاغانی 16: 90 )رابعاً: معروف است که ابوبکر در مدینه به استقبال پیامبرـ صلى الله علیه و سلّم ـ آمد و این بدان معناست که ابوبکر همراه پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلّم ـ نبوده است.خامساً: وجود حدیث صحیح دال بر اینکه به هنگام هجرت به غار، حضرت تنها بود (البدایة و النهایة 6: 205 ) سادساً: آن قیافه شناس فقط آثار و جاى پاى پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلّم ـ را دید و هرگز سخن از ابوبکر به میان نیاوردو از یحیى بن معین تشکیک در آن فهمیده مى شود.( فتوح البلدان 1: 64 )سابعاً: طبق روایت بخارى و دیگران، ابوبکر جزء اولین گروه از مهاجرین بوده و قبل از پیامبر ـ صلى الله علیه و سلّم ـ وارد مدینه شده و در نماز جماعت گروه اول از مهاجرین شرکت مى کرد (صحیح بخارى 1: 128، کتاب الاذان ج 4 ص 240، کتاب الاحکام باب إستقضاء الموالی و استعمالهم، سنن البیهقى 3: 89، فتح البارى 13: 179 ج 7: 261 و 307 ) یا از گفته بعضی از بزرگان اهل سنت که گفته اند پیامبر ابوبکر را به خاطر ترس از اینکه ابوبکر او را دیده و با خود برده است تا به منافقان خبر ندهد ( فرار او در جنگهای صدر اسلام ) چرا ما مقام حضرت علی را که از ابتدای کودکی با پیامبر بوده نادیده گرفته و فقط چند ساعت همنشینی ابوبکر با پیامبر در غار را میبینیم ؟ (شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید ج 13 ، ص 258- 260، باب القول فی اسلام أبی بکر و علی و خصائص کل منه )اما با توجه به اینکه فرار ابوبکر و عمر در جنگهای صدر اسلام مسلم است ایا نمی شود متوجه شد که پیامبر ابوبکر را به خاطر اینکه ابوبکر پیامبر را دید و پیامبر هم به خاطر ترس از اینکه ابوبکر در اثر شکنجه یا ... جای پیامبر را به کفار نگوید و نگوید پیامبر از کدام راه رفت ؛ با خود برده است. ؟ پسسوال ما از شما اینجاست که چرا در سوره فتح ایه 10 و توبه ایه 10 ارامش و تسکین بر پیامبر و مومنین نازل شده است ؛ اما در اینجا یعنی سوره توبه فقط بر پیامبر ؟ مگر نه اینکه شما میگویید ابوبکر به خاطر جان پیامبر ناراحت بوده است پس چرا سکینه بر او نیز نازل نشده است ؟لطفا توجیه ابن تیمیه ای نشود.اما اینکه چرا پیامبر ان شب حضرت علی را میخواست به کشتن دهد : دوست عزیز ایا تا به حال از خود سوال کرده ای که اگر حضرت علی ان شب در جای پیامبر نمیخوابید ، چه کسی جز او میتوانست این کار را انجام دهد؟ ایا ابوبکر یا عمر یا عثمان همچین جرئتی داشتند ؟ یا نه اصلا چرا پیامبر حضرت علی را میخواست در جنگ خندق به کشتن دهد یا جنگ خیبر یا ...اصلا به این مسائل فکر کرده اید؟ پس ما میبینیم تا زمانی که پیامبر در میان امت اسلامی میباشد حفظ جان پیامبر از حفظ جان جتنشین بسیار مهمتر میباشد.و اما کشته شدن حضرت در ان شب احتمالش بسیار زیاد بود و اگر باز هم فرض محال بگیریم که پیامبر میدانست که حضرت علی کشته نمیشود ؛ شما دلیلی دارید که حضرت علی را پیامبر از این واقعه خبر کرده باشد.اصلا نه شما بگویید که ایا اگر ابوبکر یا عمر حتی پیامبر به انها میگفت شما امشب کشته نمیشوید انها باز هم جرعت خوابیدن داشتند ؟ مثلا ابوبکر در هیچ جنگی حتی یک پشه هم از روی دوش پیامبر نپرانده و برای همین است که ابن تیمیه این توجیه زیبا را میکند :جنگ باید گاهی با دعاست ؛ همانطور که گاهی با دست صورت می گیرد ؛ رسول خدا صلی الله علیه ( وآله ) وسلم فرموده اند : آیا غیر این است که شما با دعا و نیایش واخلاص ضعیفانتان روزی داده شده و یاری می شوید ؟ منهاج السنة ، ج4 ، ص 482. لابد ابوبکر با این دعاهایی که در زمان جنگ میکرده ، چندین لشکر دشمن را شکست داده و باید تمامی پیروزیهای رسول خدا در جنگهای بدر ، خیبر ، خندق ، حنین و ... به نام ابوبکر نوشت ؛ چرا که او بوده است که در گوشهای دور از میدان نبرد می نشسته و برای شکست دشمن دعا می کرده !!! و باز در جای دیگر با تحریف در معنای «شجاعت » میگوید : إذا کانت الشجاعة المطلوبة من الأئمة شجاعة القلب، فلا ریب أن أبا بکر کان أشجع من عمر، وعمر أشجع من عثمان وعلی وطلحة والزبیر، وکان یوم بدر مع النبی فی العریش . منهاج السنة ، ج 8 ، ج 79 . اگر شجاعت مورد نیاز رهبران ، شجاعت قلبی باشد ، پس شکی در این نیست که ابو بکر از عمر شجاع تر بوده و عمر نیز از عثمان و علی و طلحه و زبیر شجاع تر بود ؛ و او در روز بدر همراه با رسول خدا در خیمه نشسته بود!!! پس در این صورت ، شجاعت بر دو قسم است : 1. شجاعت به معنایی که همه عرب ها از شجاعت میفهمد ؛ 2. شجاعت به معنایی که ابن تیمیه فهمیده که همان قوت قلب باشد ! حال سؤال ما از ابن تیمیه این است که اگر ابوبکر شجاعت به معنای قوت قلب را بیش از همه داشته است ، چرا در جنگ خیبر ، احد و حنین فرار کرده است ؟ آیا قوت قلب با پشت کردن به دشمن ، قابل جمع است ؟ جواب سوال 29 : البته من این سوال را خیلی وقت پیش در وبلاگم جواب داده ام .اما اینجا شما سوال را با ظاهری شک برانگیز تر بیان کرده اید.که من مجبور به جواب دادن شدم.جواب این سوال در پست زیر موجود میباشد :http://shiaanswering.blogfa.com/post-7.aspx جواب سوال 32 : البته همین مقدار که شما اعتراف کنید حدیث کسا شامل 4 نفر از خانواده علی میباشد برای ما نمیخواهید توجیهات ابن تیمیه ای بیاورید کافی است.پس در اینجا شما اعتراف کردید که این ایه در مورد زنان پیامبر نمیباشد.اما در مورد وارد کردن 8 نفر دیگر به تطهیر : دوست گرامی پیامبر در احادیثی قبلا به این شبهات جواب داده است :آقای خوارزمی - أخطب الخواطب که ذهبی دربارۀ او میگوید:کان اماما واعظا و کان علامة فی التاریخ.- به سندش نقل میکند از ابو سلیمان از پیامبر اکرم که فرمود:... کأنه کوکب دری بینهم ... هؤلاء حججی على عبادی و هم أوصیاؤک و المهدی منهم، الثائر من قاتل عترتک و عزتی و جلالی إنه المنتقم من أعدائی و الممد لأولیائی.وقتی به معراج رفتم، به سمت راست عرش نگاه کردم. دیدم چیزی نوشته شده است و نگاه کردم، دیدم نام علی و فاطمه و حسن و حسین و ... تا آقا ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء). وقتی نام حضرت مهدی را دیدم، همانند ستارۀ درخشان در میان نام ائمه (علیهم السلام) میدرخشد. عرض کردم: خدایا! اینها چه کسانی هستند؟ خدای عالم فرمود: این دوازده نفر، حجتهای من بر بندگانم و اوصیاء تو هستند. مهدی هم از جزء اینهاست. مهدی کسی است که از قاتلین عترت تو انتقام میگیرید. قسم به عزت و جلالم! مهدی است که از دشمنان من انتقام میگیرد و به دوستان من عزت میدهد.مقتل الحسین الخوارزمی، ص95آقای جوینی - که از اساتید برجسته ذهبی است و از او تعبیر به امام میکند - در کتاب فرائد السمطین، ج2، ص132 نقل می کند:یک نفر یهودی آمد خدمت نبی مکرم و گفت:یا رسول الله! حضرت موسی، وصی داشت، حضرت عیسی، وصی داشت، اوصیای تو چه کسانی هستند؟ رسول اکرم فرمود:إن وصیی علی بن أبی طالب و بعده سبطای الحسن و الحسین، تتلوه تسعة أئمة من صلب الحسین. قال: یا محمد! فسمهم لی؟ قال: إذا مضى الحسین فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه جعفر، فإذا مضى جعفر فابنه موسى، فإذا مضى موسى فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه الحسن، فإذا مضى الحسن فابنه الحجة محمد المهدی، فهؤلاء إثنا عشر.وصی من، علی بن ابی طالب و بعد از او، دو نوه من حسن و حسین هستند و نه نفر از نسل حسین. آن یهودی گفت: این نه نفر را برای ما نام ببر؟ حضرت فرمود: وقتی حسین از دنیا برود، فرزندش علی، ... ، وقتی امام عسکری از دنیا رود، فرزندش مهدی، امام است.و در کتابهای متعدد، نام ائمه از زبان نبی مکرم آمده است.آقای ذهبی - از استوانههای علمی اهل سنت - می گوید:أما أهلیة الإمام أمیر المؤمنین و ولدیه الحسن و الحسین علیهم السلام للإمامة و الخلافة فهی واضحة لا تحتاج إلى بیان.اینکه امیرالمؤمنین و حسن و حسین، شایسته خلافت بودند، احتیاجی به گفتن و توضیح ندارد.وقتی به امام سجاد علیه السلام میرسد، میگوید:من سادة العلماء العالمین، یصلح للامامة.صلاحیت برای امامت داشت.نسبت به امام باقر می گوید:سید امام فقیه یصلح للخلافة.کسی بود آقا، امام، فقیه و صلاحیت برای امامت داشت.نسبت به امام صادق می گوید کبیر الشأن و مرد باعظمتی بود:من أئمة العلم، کان أولی بالأمر من أبی جعفر المنصور.از پیشوایان علم بوده و اولویتش برای خلافت از منصور دوانیقی بیشتر بود.و همچنین نسبت به آقا امام کاظم علیه السلام می گوید:و کان ولده ولد امام صادق (علیه السلام کبیر القدر جید العلم أولی بالخلافة من هارون.از هارون برای خلافت بیشتر اهلیت داشت.و همچنین نسبت به آقا امام رضا (علیه السلام) و امام جوادعلیه السلام سیر اعلام النبلاء، ج13، ص120 و ج4، ص398و دهها مصادر دیگر از بزرگان اهل سنت مانند ابن حجر، ابن خلکان و دیگران که شرح حال ائمه (علیهم السلام) را آوردهاند، همه با صراحت گفتهاند:ائمۀ شیعه، صلاحیت برای خلافت و امامت را داشتند و کوچکترین نقطه ضعفی در زندگی اینها نبوده است.این گفته به ذهبی یا ابن حجر و ... ختم نمیشود ، حتی کسانی هم که با اهل بیت عناد داشته اند مثل ابن تیمیه این سخنان را بیان کرده اند.پس ما در چیزی که تطهیر انان را خدشه دار کند از طرف براردان اهل سنت نمیبینیم.جواب سوال 34 : البته این کم لطفی شماست که قران را مطالعه نمیکنید وگرنه در قران به وضوح اهداف پیامبران بیان شده است .یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا. (أحزاب/45)وَ دَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُنِیرًا (أحزاب/46(ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارت دهنده و انزار دهنده فرستادیم و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او قرار دادیم و چراغی فروزان و روشنی بخش.ما میبینیم که در اینجا صراحتا اهداف نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را معرفی میکند. نمیگوید تو را به عنوان فاتح بلاد و کشورها فرستادیم، بلکه میگوید دعوت کننده فرستادیم.نکته دیگر اینکه، روش پیامبران و دعوتشان بر اساس اخلاق خوش و منطق بوده است، نه شمشیر و زور:ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل/125(یعنی مردم را با حکمت و اخلاق و موعظه نیکو به سوی خداوند دعوت کن.در آیه دیگری میگوید:لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ (بقره/256(یا در آیه دیگر میگوید:فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ (شورى/48(ای پیامبر! اگر مردم از تو روی میگردانند، ما تو را حافظ آنها قرار ندادیم، بلکه تنها رسالت تو فقط ابلاغ است.نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در طول این 23 نبوت خود، تمام جنگهای ایشان، همه دفاعی بوده نه ابتدائی و تهاجمی. حتی قرآن صراحتا میگوید:وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَ لَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (بقره/190(با آنهایی بجنگید که با شما میجنگند.نگفته که برای فتح فلان کشور لشکرکشی کنید. لذا میبینیم که در این 83 جنگ و سریهای که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام داد، محققان أهل سنت بر این باورند که تمام کشتههای جنگها و سریههای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به هزار نفر نمیرسد.دقت کنید که سیره پیامبر هیچوقت تهاجم نبوده است ، بلکه اگر کسانی پیمانشان را نقض میکردند و در صدد نیرنگ با مسلمان در می امدند پیامبر اغازگر حمله بود مثل جنگ یهودیان بنی نضیرو پیامبر تنها کاری که میکردند پیام های دعوت برای سران کشورها میفرستادند ، مانند , پیام دعوت به امپراطوری روم ، هرقل ؛ پیام دعوت به پادشاه حبشه ، نجاشی ؛ پیام دعوت به اسلام برای امپراطوری ایران ؛ خسرو پرویزو شما اگر میبینید از صحابه حضرت علی در بعضی از این فتوحات شرکت میکردند مجبور بودند ، و حضرت علی هم در این فتوحات نه شرکت کرد نه منصبی را انگونه ک بعضی از اهل سنت میگویند پذیرفت. تنها کاری که انجام میدادند مشورت بود که ان هم بر هر مسلمانی واجب است و حتی به یهودیان نیز با حضرت مشورت میکردند.حال شما که به فتوحات اینقدر افتخار میکنید ایا به رفتار فاتحان نیز در فتوحات افتخار میکنید . مثلادر سال 98 هجری در جنگ با مردم گرگان و بهشهر، وقتی درگیر شدند، ایرانیها از آنها امان خواستند به شرطی که کشته نشوند. امان داده شدند، ولی وقتی فاتحان وارد شهر شدند، همه را کشتند غیر از یک نفر.تاریخ طبری، ج5، ص294افرادی را که در استرآباد بودند، 14 هزار نفر بودند و 13999 نفر را کشتند و زنانشان را به اسیری و اموال را به غنیمت بردند.جالب اینکه یزید بن محلب، از فرماندهان فتح گرگان بوده، میگوید:ثم إن یزید لما صالح أهل طبرستان قصد لجرجان فأعطى الله عهدا لئن ظفر بهم أن لا یقلع عنهم و لا یرفع عنهم السیف حتى یطحن بدمائهم و یختبز من ذلک الطحین و یأکل منه.سوگند یاد کرده بود که از مردم منطقه، به قدری باید بکشد و خون بریزد که از خون انسانها آسیاب بچرخد و گندم آرد شود و از آن آرد نان بپزد و بخورد و اگر اینطور نشود به عهدش عمل نکرده است.تاریخ طبری، ج5، ص300او که هدفش گسترش اسلام بوده، میخواهد اینهمه آدم بکشد.مسلمه، برادر هشام بن عبدالملک است. اینها وقتی ارمنستان را فتح کردند، وارد یکی از شهرهای آنجا شدند. اهالی آن شهر امان خواستند و گفتند اگر به ما امان بدهید، ما حاضریم اسلام بیاوریم یا جزیه بدهیم. فرمانده به آنها امان داد و وقتی تسلیم شدند:و سأل مسلمة أهل حیزان الصلح فأبوا علیه، فقاتلهم وجد فی قتالهم، فطلبوا الصلح و الأمان، فحلف لهم ألا یقتل منهم رجلا و لا کلبا، فنزلوا، فقتل الجمیع إلا رجلا واحدا و کلبا و رأى أن هذا سائغا له، و أن الحرب خدعة.تمام مردم شهر را جز یک نفر و یک سگ را به عنوان نمونه زنده نگه داشتند.آیا این است رأفت اسلامی؟!!! آیا این بود گسترش آن اسلامی که سراسر رأفت است و افتخار نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که:وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم/4)وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ (أنبیاء/107)آیا به همین دلائل نیست که بعضی از مستشرقین، دین اسلام را دین متکی به شمشیر و زور معرفی میکنند. اصلا این حرفها را رها کنیم . و بیایم ببینیم رفتار سران سنی گشورهای عرب در این زمینه چگونه بوده است. ایا اصلا انها از مظلوم در برابر ظالم دفاع کرده اند تا برسد به فتح یک وجب خاک مصر گذرگاه رفح را به روی غزه میبندد تا فاجعه انسانی تکمیلتر شود ؛ ایران کشتی دو هزار تنی حامل کمکهای انسان دوستانه برای مردم غزه میفرستد.مصر وعربستان صلح عربی با اسرائیل را بیان میکنند ؛ ایران میگوید این غده چرکین باید از روی نقشه جهان محو شود.ایران پس از پیروزی انقلاب شیعه سفارت اسرائیل را تعطیل میکند ؛ سران عربستان با کسانی که میگویند عزیز پسر خداست رقص عربی میکنند.ایران وقتی حزب الله در مقابل کفر ایستاده است تمامی سعی خود را در کمک رساندن مادی و معنوی به لبنان میکند ؛ عربستان میگوید هرگونه دعا برای پیروزی حزب الله حرام است و حزب الله باید نام خود را تعغیر دهد.البته انها نمیدانند که پس از لبنان نوبت به خودشان میرسد.ایران شیعی میگوید قران گفته اگر خون یک نفر به ناحق به زمین برسد مثل این است که خون همه به ناحق به زمین ریخته است .پس اگر خونی به ناحق در لبنان و غزه و فلسطین به زمین بریزد والله که همه مسولیم ؛ اما میبینیم که عملاً مصر، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی را سه عضو مثلثی اند که طرح حمله به غزه را طراحی و به اجرا در میآورند. ایران شیعی در برابر امریکا و اسرائیل که هدفشان براندازی مسلمانی است می غرد ؛ سران عرب با یک تشر اسرائیل و امریکا سوراخ موش را به ملیاردها دلار میخرند.سران حماس و حزب الله ایران و رهبرش را محبوب میدانند ؛ ولی سران خائن بعضی از کشورهای عرب را ملعون میدانند اما در مورد فتوحات شیعه : شیعه در اینجا به سیره پیامبر عمل کرده است و بیشتر جنگهای مربوط به انها دفاعی بوده است. در اینجا به یک مورد از فتوحات زمان حاضر کشورهای عربی نیز اشاره ای میکنیم. تا بفهمیم که انها یک پیرو واقعی از پیامبر یا عمر هستند.مثل 8 سال جنگ عراق علیه ایران که عربها !! فقط 25 ملیارد دلار در ان سالها به عراق برای سرنگونی ایران کمک کردند ، تا فتوحاتی داشته باشند و همانند سیره پیامبر ؟!!؟؟ عمل کرده باشند. حال سوال ما از شما خوب مگر نه اینکه شما میگوید ابوبکر و عمر هم ادامه دهندگان را پیامبر میباشند.پس چرا در این زمینه خلفای شما از سنت رسول خدا و قران سرپیچی کرده اند.دقت فرمایید جواب خنده دار ابن تیمیه در اینجا بازگو نشود که حضرت علی هم نعوذ به الله در 17 مورد از نص قران مخالفت کرده است. جواب سوال 38 : این نیز یکی از مزخرفات و بهتانهای زشتی میباشد که به شیعه نسبت میدهند.صاحب این تهمتها و منتشر کننده انها هم کسی جز عبدالعزیز دهلوی نیست که در کتاب تحفه اثنا عشری اورده و انجا هرچه برازنده خود بوده است به شیعه نسبت داده است.و ناگفته نماند میر حامد حسین هم در کتاب عبقات الانوار جواب دندان شکنی به او داده است که پس از قرنها هنوز هم کسی جرعت نقد کتابش را ندارد.و این کتاب یکی از منابع اصلی مولف کتاب گرانسنگ شیعه به نام علامه امینی در کتاب الغدیر میباشد و مولف میگوید که اگر این کتاب نبود نمیتوانستم الغدیر را بنویسم.دوستان دقت داشته باشند که اگر غلوی پیدا کردند که با عقل و قران سازگاری نداشت بیشتر اینها در کتاب انوار النعمانیه است که برخی از علمای ما خواندن برخی از اثار نعمت الله جزایری را شرعا حرام اعلام کرده اند. حال سوال ما از شما : روایت شده است که جبرئیل به حضور پیامبر رسید و گفت: یا محمد! خدا به شما سلام مى رساند و مى گوید: «من از ابوبکر راضى هستم، از او بپرس که آیا او هم از من راضى است؟!»نظر شما درباره این حدیث چیست؟ یا: «ابوبکر و عمر در زمین، مانند جبرئیل در آسمان هستند!!»یا «ابوبکر و عمر دو سَرور پیران اهل بهشتند»یا امده : ر «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است »یا «سکینه به زبان عمر سخن مى گوید!» (عمر هر چه گوید، از جانب ملک و فرشته مى گوید)یا پیامبر فرمود: «اگر من به پیامبرى مبعوث نمى شدم، حتماً عمر مبعوث مى شد!» یا پیامبر فرمود: «هیچگاه وحى از من قطع نشد، مگر آنکه گمان بردم که به خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل شده است »، یعنى نبوت از من به آنها منتقل شده است!!!یا ... جواب سوال 41 : در اینجا فقط او یک ویژگی تشیع را اورده است و ان این است که معتقد به خلافت بلافصل حضرت علی بودن ؛ اما شیعه ویژگیهای بسیار مهم دیگری دارد .مثلاامامان شیعه 12 نفرند که خود رسول خدا بیان میکند :در کتابهای معتبر اهل سنت امده است که : جانشیان من پس از من دوازده نفرند و همه از قریش هستند . (صحیح بخاری ج1 ص 127 – صحیح مسلم ج6 ص3) یا امر مردم به خیر خواهد گذشت مادام که دوازده نفر بر آنها ولایت داشته باشند که همه آنها از قریش اند .(صحیح مسلم ج 3 ص 452)خوب حال این 12 نفر کیستند ؟باز هم در کتب معتبر اهل سنت نام اینها اورده شده است :وقتی به معراج رفتم، به سمت راست عرش نگاه کردم. دیدم چیزی نوشته شده است و نگاه کردم، دیدم نام علی و فاطمه و حسن و حسین و ... تا آقا ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء). وقتی نام حضرت مهدی را دیدم، همانند ستارۀ درخشان در میان نام ائمه علیهم السلام می‌درخشد. عرض کردم: خدایا! اینها چه کسانی هستند؟ خدای عالم فرمود: این دوازده نفر، حجت‌های من بر بندگانم و اوصیاء تو هستند. مهدی هم از جزء اینهاست. مهدی کسی است که از قاتلین عترت تو انتقام می‌گیرید. قسم به عزت و جلالم! مهدی است که از دشمنان من انتقام می‌گیرد و به دوستان من عزت می‌دهد.مقتل الحسین الخوارزمی، ص95آقای جوینی - که از اساتید برجسته ذهبی است و از او تعبیر به امام می‌کند - در کتاب فرائد السمطین، ج2، ص132 نقل می کند:یک نفر یهودی آمد خدمت نبی مکرم و گفت:یا رسول الله! حضرت موسی، وصی داشت، حضرت عیسی، وصی داشت، اوصیای تو چه کسانی هستند؟ رسول اکرم فرمود:إن وصیی علی بن أبی طالب و بعده سبطای الحسن و الحسین، تتلوه تسعة أئمة من صلب الحسین. قال: یا محمد! فسمهم لی؟ قال: إذا مضى الحسین فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه جعفر، فإذا مضى جعفر فابنه موسى، فإذا مضى موسى فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه الحسن، فإذا مضى الحسن فابنه الحجة محمد المهدی، فهؤلاء إثنا عشر.وصی من، علی بن ابی طالب و بعد از او، دو نوۀ من حسن و حسین هستند و نه نفر از نسل حسین. آن یهودی گفت: این نه نفر را برای ما نام ببر؟ حضرت فرمود: وقتی حسین از دنیا برود، فرزندش علی، ... ، وقتی امام عسکری از دنیا رود، فرزندش مهدی، امام است.و در کتاب‌های متعدد، نام ائمه از زبان نبی مکرم آمده است.پس شما در این زمینه باید از امر رسول خدا پیروی کنید. نه به فرقه هایی که از شیعه اصیل منشعب شدند و راه را گم کردند مثل :کیسانیه: معتقدان به امامت محمد حنفیه. زیدیه: معتقدان به امامت زید بن علی ناووسیه: قائلان به غیبت و مهدویت امام صادق ـ علیه السّلام ـ. فطحیه: کسانی که به امامت عبدالله افطح، فرزند امام صادق ـ علیه السّلام ـ قائل بودند. سمطیه: معتقدان به امامت محمد دیباج، فرزند دیگر امام صادق ـ علیه السّلام ـ. اسماعیله: کسانی که به امامت اسماعیل، فرزند امام صادق ـ علیه السّلام ـ معتقدند. طفیه: کسانی هستند که معتقدند امام صادق ـ علیه السّلام ـ به امامت موسی بن طفی وصیت کرده است. اقصمیه: کسانی که می گویند امام صادق ـ علیه السّلام ـ به امامت موسی بن عمران اقمص وصیت کرده است. یرمعیه: کسانی که می گویند: امام صادق ـ علیه السّلام ـ به امامت یرمع بن موسی وصیت کرده است. تمیمیه: گروهی که قائل هستند امام صادق ـ علیه السّلام ـ در امامت، شخصی به نام ابی جعده بوده است. یعقوبیه: منکران امامت موسی ین جعفر ـ علیه السّلام ـ که می گویند امامت در غیر فرزندان امام صادق ـ علیه السّلام ـ می تواند باشد؛ بزرگشان شخصی به نام ابو یعقوب بود. ممطوره: کسانی که در مورد امام کاظم ـ علیه السّلام ـ توقف کرده و گفتند ما نمی دانیم آن حضرت از دنیا رفته یا نه.واقفیه: کسانی که قائل اند امام کاظم ـ علیه السّلام ـ نمرده و تا قیامت نخواهد مرد.حال سوال ما از شما : اگر فرض کنیم یک شیعه بخواهد سنی شود چه باید کند . مثلا حنفی یا شافعی یا مالکی یا حنبلی یا ماتریدی و الی ماشالله کدامیک را انتخاب کند ؟ مثلا حنبلی ها بساطی برای خود دارند و مالکی ها بساط جداگانه و ...حتی در همایش ختم بخاری در زاهدان هم وقتی 4 فرقه اصلی اهل سنت امده بودند ، انها نماز جماعت را پشت سر هم نمیخواندند و هر فرقه برای خودش نماز جماعت میخواند !! حال سوال اینجاست که اینها در نماز خواندن هم که از اصول مسلم است با هم مشکل دارند ؛ پس تکلیف کسی که میخواهد سنی شود چیست ؟ جواب سوال 43 : به همان دلیل که شیعیان فقط در شهادت امام حسین بیشتر این کارها را میکنند و در شهادت بقیه حتی امام علی یا پیامبر هم اینقدر بی تابی نمیکنند.و دلیل کار هم معلوم است.حال ما چند روایت میاوریم که ایا پیامبر وقتی جبرئیل به او خبر داد امام حسین را در کربلا شهید میکنند آیا گریه و بی تابی کردند. و باز هم از بی تابی اسمان و زمین وقتی امام حسین شهید شد میگوییم.ام الفضل دختر حارث روزى حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شده عرضه داشت دیشب خواب وحشتناکى دیدم . آن حضرت فرمود : خواب خود را بگو . عرضه کرد خواب عجیبى است که از اظهار آن خوددارى مى کنم . فرمود : در عین حال باز هم خوابت را نقل کن . عرض کرد : در خواب دیدم مانند آن که قطعه از بدن شما جدا شد و در دامن من افتاد . رسول خدا فرمود : خواب بسیار خوبى دیدى . به زودى فاطمه (علیها السلام) فرزندى خواهد آورد و آن فرزند در دامن تو خواهد بود و چون حسین (علیه السلام) متولد شد آن حضرت در دامن من قرار گرفت .روزى همچنان که حسین (علیه السلامم) در دامن من بود به ر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شدم . حضرت نگاهى به حسین نمود و دیدگانش اشک آلود شد . عرضه داشتم پدر و مادرم فداى شما باد چرا گریستید ؟ فرمود : هم اکنون جبرئیل بر من نازل شد و خبر داد امت من به زودى همین فرزند مرا شهید مى کنند و خاکى از خاک سرخ رنگ او براى من آورد .حاکم نیشابوری بعد از نقل حدیث می گوید :هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه .المستدرک ، الحاکم النیسابوری ، ج 3 ، ص 176 – 177 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 196 – 197 و البدایة والنهایة ، ابن کثیر ، ج 6 ، ص 258 و .یااز ام سلمه روایت شده که گفت : حسن و حسین علیهما السّلام در خانه من و در برابر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به بازى مشغول بودند . در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت : اى محمد ! پس از رحلت تو ، امتت این فرزند را (و اشاره به حسین علیه السلام کرد) شهید مى کنند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گریست و حسین علیه السلام را به سینه چسبانید . سپس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تربتى را که جبرئیل از مرقد شریف حسین علیه السلام آورده بود در دست گرفت و بویید و فرمود : بوى کرب و بلا از آن به مشام مى رسد . آنگاه آن خاک را به دست ام سلمه سپرد و فرمود : اى ام سلمه ! مواظب باش و بدان که هر گاه این تربت مبدل به خون گردید ، فرزندم ، حسین (علیه السلام) به شهادت رسیده است . ام سلمه ، تربت را در شیشه اى ریخت و هر روز به آن تربت نگاه مى کرد و مى گفت : اى خاک ! روزى که به خون تبدیل گردى آن روز ، روز عظیمى خواهد بود.تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 300 – 301 و تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 408 – 409 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 192 – 193 و ترجمة الإمام الحسین (ع) ، ابن عساکر ، ص 252 – 253 و مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 9 ، ص 189 و ... حال بیاییم ببینیم زمین و اسمان پس از شهادت امام حسین چه کار کردند : آسمان خون گریه کرد : تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 433 و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 312 ، 313 و الثقات ، ابن حبان ، ج 5 ، ص 487 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 227 – 228 . نضره ازدیه گوید : هنگامى که حسین بن علی (علیهما السّلام) شهید شدند ، آسمان خون بارید و ما همچنان می دیدیم که تمام اشیاء و اسباب ما مملو از خون است . اشک ریختن آسمان : سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 312 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 225 – 226 . ابن سیرین گفت : آسمان برای هیچ کسی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهم السلام) گریه نکرده است . تاریک شدن دنیا : تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 431 – 432 و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 226 . خلف بن خلیفه از پدرش نقل می کند که گفت : زمانی که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ، آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستاره های آسمان ظاهر شدند ؛ تا جائی که ستاره جوزا در عصر دیده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت . تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 432 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 226 . دیوار دار الإماره خون گریه کرد : تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 433 – 434 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 229 . هنگامى که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در برابر ابن زیاد نهادند ، دیدم که از دیوارهاى دارالاماره خون جارى مى گشت . جاری شدن خون تازه از زیر سنگ ها : تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 305 و تهذیب الکمال ، المزی ، ج 6 ، ص 434 و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 3 ، ص 314 و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج 5 ، ص 16 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 14 ، ص 229 . ابو بکر بیهقى از معروف روایت کرده که ولید بن عبد الملک از زهرى پرسید سنگ هاى بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن على چه حالتى به خود گرفتند ، زهرى گفت : به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگى را که از زمین بر می داشتند در زیر او خون تازه می دیدند . پاسخ سوال 44 : این نیز یک دروغ است که با زیرکی خاصی بیان شده است.طلبه نخست باید زبان عربی را بخوبی بیاموزد و سپس یک دوره منطق بخواند و پس از آن در سه دوره ی کوتاه و متوسط و بلند مدت ، اصول فقه بیاموزد و در کنار آن ، سه دوره فقه استدلالی را هم به همین ترتیب بخواند و همزمان با اینها واحدهای مختصری هم از تاریخ اسلام و تفسیر قرآن و ... را پشت سر گذارد .و پس از این دوره ها ، بار دیگر ( در دوره ی اجتهادورزی ) همه ی مسائل هر دو رشته ی اصول فقه و فقه را _ که هزاران مسأله است _ از آغاز تا پایان بررسی کرده و با همه ی سرمایه ی علمی و ذهنی و استعدادی خود ، یک یک آنها را با دقت کندوکاو کند و نظر اجتهادی خویش را به دست آورد ( که گاهی بررسی تنها یک مسأله ، چند ماه فرصت می طلبد ) .اما ناآگاهان ، تنها خلاصه ی بخشی از زحمتهای فقیه را در یک جلد « رساله ی توضیح المسائل » می بینند و گمان می کنند این فقیه ، یک جلد کتاب نوشته است ! و نمی دانند که آن کتاب حاصل یک عمر کوشش علمی و موشکافی های اوست .و تازه این دریای بی ساحل فقه ، یکی از شاخه های علوم اسلامی است ! متخصص شدن در تفسیر قرآن و عقاید و عرفان نظری و تاریخ اسلام و ... ، هر کدام کم و بیش همین وضع را دارد و یک عمر کوشش می طلبد .از اینها گذشته اگر بخواهد صفات خوب اخلاقی را در خودت ملکه و عادت کند ، افزون بر دانش تئوریک اخلاق و عرفان عملی ، باید عمری را هم در این زمینه تلاش کند تا آیا بتواند یک گوشه از اخلاقیات انسانی و الهی را در خود زنده کند یا نه ! .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image