تاریخ پیدایش وهابیت /

تخمین زمان مطالعه: 29 دقیقه

تاریخ پیدایش وهابیت و برخورد جامعه اهل سنت با این پدیده چیست؟


بسم الله الرحمن الرحیم موضوع: تاریخ پیدایش وهابیت و برخورد جامعه اهل سنت با این پدیده استاد حسینی قزوینیموضوع بحث، تاریخ پیدایش وهابیت و برخورد جامعه اهل سنت با این پدیده است.یکی از نکاتی که در رابطه با هر یک از فِرَق اسلامی باید مورد بحث و بررسی دقیق قرار بگیرد، تاریخ و انگیزه پیدایش آن فرقه است.طبق روایت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) که فرمودند:تفترق أمتی علی ثلاث و سبعین فرقة، کلها فی النار إلا فرقة واحدة.أمت من به 73 فرقه متفرق خواهند شد و جز یک فرقه، تمام آن فِرَق، اهل آتش هستند.میزان الاعتدال للذهبی، ج2، ص430ـ لسان المیزان لإبن حجر، ج3، ص291 ـ تفسیر الرازی، ج1، ص3 ـ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص482 ـ الکامل لعبد الله بن عدی، ج6، ص166ظاهر قضیه این است که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) آینده را می‌دید و با علوم برگرفته از وحی، جامعه اسلامی را این‌چنین ترسیم می‌کند. نکته جالب اینجاست که فِرَق اسلامی مختلف، هر یک مدعی هستند که آنان فرقه ناجیه هستند و دیگر فِرَق، باطل هستند. اشاعره می‌گویند ما به حق هستیم و معتزله و ماتریدیه و اباضیه و سایر فِرَق، همه بر باطل هستند. معتزله می‌گویند که ما به حق هستیم و دیگر فِرَق، باطل هستند.در میان فِرَق فقهی، هم‌چنین ادعایی نبوده است. چون گرایش‌های فقهی ـ مانند حنفی و حنبلی و مالکی و شافعی و غیره ـ ، در محدوده مسائل اعتقادی، اظهار نظری ندارند و هر یک از این منتسبین به فِرَق فقهی، از پایگاه انتساب‌شان به فرقه کلامی سخن می‌گویند. یعنی الان در داخل کشور جمهوری اسلامی، در شرق کشور، از نظر فقهی، أکثریت با أحناف است، ولی در گرایش کلامی، ماتریدی هستند. در غرب کشور، از نظر فقهی، شافعی هستند، ولی در گرایش کلامی، عمدتا أشعری هستند. حتی صوفی‌هایی که در میان اهل سنت داخل کشور داریم، در شرق کشور، فرقه نقش‌بندیه حضور فعالی دارد و درغرب کشور، قادریه. لذا، شناختن این گرایش‌های کلامی و فقهی و رشته‌های تصوّف، برای ما که می‌خواهیم در رابطه با فِرَق بحث کنیم، از ضروریات است.آنچه که ضرورت دارد روی آن تحقیق عمیق بکنیم، پیدایش فرقه‌های اسلامی و تاریخ پیدایش آنهاست.در رابطه با وهابیت، عزیزان مستحضر هستند که امروز کشور عربستان سعودی، فعلا مهد تبلیغ فرقه وهابیت است. یعنی تمام وهابیان سراسر جهان، خود را منتسب به وهابیت عربستان سعودی و الهام گیرنده از تبلیغات و مروّج مبانی اعتقادی و فکری آنها هستند و وهابیت امروز هم عمدتا منتسب به محمد بن عبد الوهاب هستند. اشتهارشان به وهابیت، به خاطر همان انتساب به محمد بن عبد الوهاب است.محمد بن عبد الوهاب ـ متوفای 1205 یا 1204 هجری ـ عمده تفکراتش را در سال 1150 و اندی آغاز کرد و اولین حکومت سیاسی‌اش را در سال 1157 هجری در منطقه نجد در حومه ریاض پایه‌ریزی کرد و پیمان نظامی و فرهنگی با محمد سعود ـ جدّ اعلای ملک فهد و ملک عبدالله ـ بست و به کمک مستشاران نظامی بریتانیا، این فرقه و تفکر وهابیت را گسترش داد. این کشت و کشتار و حمله‌هایی که به کشورهای همسایه داشتند، دولت عثمانی را عصبانی کرد و نامه شدید اللحنی به کشور مصر نوشت و لشکر مفصلی وارد عربستان سعودی کرد و در سال 1234 هجری، پرونده دولت وهابیت بسته شد و سران‌شان اعدام شدند و عده‌ای هم زندگی مخفیانه‌ای داشتند و به کشورهای همسایه پناهنده شدند و یکی از آنها عبد العزیز ـ پدر ملک فهد ـ بود که از کویت قیام کرد و با 20 سال مبارزه، در سال 1341 و 1342، دولت عربستان سعودی را دوباره تشکیل داد. الان هم آل سعود، به او منتسب هستند. این وضع کنونی وهابیت است.اما تاریخ وهابیت را نمی‌شود به یکی دو قرن قبل بسنده کرد و یا ریشه وهابیت را نمی‌شود در مبانی فکری محمد بن عبد الوهاب جستجو کرد. بلکه باید مقداری تاریخ را ورق بزنیم و به عقب برگردیم. می‌بینیم که محمد بن عبد الوهاب اگر در مسائل سیاسی و کشتار مسلمانان با محمد بن سعود و با جاسوسان انگلستان همدست بود، ولی از نظری مبانی فکری و اعتقادی، مروّج تفکرات ابن‌تیمیه ـ متوفای 728 هجری، اهل حرّان از اطراف دمشق سوریه ـ بود. تاریخ ابن‌تیمیه را که مطالعه می‌کنیم، باز می‌بینیم که ابن‌تیمیه، مبتکر این تفکر باطل ضد قرآنی و ضد اسلامی نبوده است و برای اولین بار در جامعه اسلامی، این مبانی فکری را ارائه نداد. گرچه خیلی از دانشمندان و اساتید ما، بر این باور هستند که مؤسس اولیه و بنیان‌گذار فکری وهابیت، ابن‌تیمیه بوده است، ولی بنده عقیده‌ام کاملا بر خلاف این بزرگواران است. اگر تاریخ را خوب مطالعه کنیم، می‌بینیم که ابن‌تیمیه نبود که برای اولین بار این تفکر را مثل حرمت زیارت قبور و حرمت زیارت قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) و حرمت توسل و شفاعت و بناء قبور و ...، مطرح کرد. از شخصیت‌های علمی حنابله، شاید دو سه قرن قبل از ابن‌تیمیه، همین تفکر را داشتند. مثلا شما تاریخ ابن بُطّه ـ از علمای بزرگ حنبلی و متوفای 387 هجری ـ را ببینید، همین مباحث را مطرح کرده است؛ حتی سفر برای زیارت قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) را سفر معصیت شمرده است و طبق نظر ایشان، نماز در این سفر، تمام است نه قصر، چون سفر معصیت است. باز هم اگر تاریخ را ورق بزنیم، می‌بینیم که قبل از ابن بُطّه، حسن بن علی بربهاری ـ از شخصیت‌های حنبلی و متوفای 329 هجری ـ ، این مسئله را قبل از ابن‌تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و ابن بُطّه مطرح کرده است. حتی این وقاحت را پیش برده و می‌گوید:نه تنها هر گونه مراسم عزاداری برای اهل بیت (علیهم السلام) حرام است، بلکه کسانی که اقامه ماتم برای اهل بیت (علیهم السلام) می‌کنند و نوحه‌سرائی می‌کنند، قتل‌شان واجب است.پس قضیه پیدایش وهابیت و این تفکر ضد اهل بیت (علیهم السلام)، مربوط به ابن‌تیمیه نیست. اگر بخواهیم بسنده کنیم و در همان‌جا مسئله را محور قرار بدهیم، ظاهرا با حقائق تاریخی تطبیق نمی‌کند.باز هم مقداری تاریخ را ورق می‌زنیم و به عقب برمی‌گردیم و می‌بینیم که قبل از بربهاری، حجاج بن یوسف ثقفی ـ متوفای 95 هجری و بزرگ جنایت‌کار تاریخ اسلام ـ است. بطوری‌که عمر بن عبد العزیز می‌گوید:اگر فردای قیامت، تمام ملت‌ها و أمت‌ها، جنایت‌‌کارترین فردشان را در یک کفّه قرار بدهند و ما هم حجاج را در یک کفّه دیگر، کفّه ما سنگین‌تر خواهد شد.این تفکری که وهابیت امروز دارند، همین تفکر را با یک محدوده کوچک، ایشان در همان قرن اول و دوم هجری مطرح می‌کند. وقتی به مدینه منوره می‌آید و می‌بیند که عده‌ای از مسلمانانِ شیفته نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، در اطراف قبر مطهر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) همانند پروانه دور شمع می‌چرخند و به قبر مطهر آن نازنینْ وجود و أشرف کائنات، ابراز علاقه و اظهار عشق می‌کنند، با صدای بلند می‌گوید:تبا لهم! إنما یطوفون بأعواد و رمة بالیة!به عبارت ساده‌تر: خاک بر سر این مردم که اطراف استخوان‌های پوسیده طواف می‌کنند.این تعبیر خیلی وقیحی است. شاید الان ما با توجه به این قضایایی که از وهابیت شنیده‌ایم، برای‌مان خیلی شگفت‌انگیز نباشد. اما هنوز یک قرن از حیات نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) نگذشته است و هنوز صدای نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) در مسجد النبی طنین‌افکن است و یک فرد وقیحی این را می‌گوید، خیلی ثقیل است و تصوّرش برای انسان سخت است. می‌گوید:هلا طافوا بقصر أمیر المؤمنین عبد الملک؟!اگر دنبال طواف هستند، چرا اطراف قصر عبد الملک طواف نمی‌کنند؟!شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج15، ص242این همان تفکری است که اگر کنار قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) مشرف شوید، می‌بینید که برای وهابیت، حضور مسلمانان در کنار قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) و اظهار عشق و علاقه‌شان قابل تحمل نیست و کسی ـ از شیعه، سنی، حنفی، مالکی و حتی حنبلی ـ جرأت نمی‌کند از ترس وهابیت، دست به طرف ضریح مطهر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) دراز کند. اینها عشق دارند که در کنار قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، با تمام وجود، علاقه و محبت و ارادت خود را نسبت به نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) ابراز کنند. ولی به مجرد این که دست دراز کنند، با شلاق‌های آن‌چنانی عوامل وهابیت مواجه هستند. این همان تفکر دیروز حجاج است.باز مقداری تاریخ را ورق بزنید. می‌بینید که مروان بن حکم‌ ـ متوفای 61 هجری ـ وقتی می‌بیند مردم روی قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) افتاده‌اند و روی همان خاک‌ها، اظهار عشق و ارادت می‌کنند، برایش قابل تحمل نیست و گردن یکی از آنها را می‌گیرد و محکم فشار می‌دهد و می‌گوید:أ تعلم ما تصنع؟ ... فإذن هو ابو ایوب الأنصاری.آیا می‌دانی چه می‌کنی؟ او ابو ایوب انصاری بود و به مروان نگاه می‌کند و می‌گوید از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: اگر افراد صالح و شایسته در مسند امور قرار گرفتند، غصه ندارد؛ غصه، روزی است که افراد نا صالحی در مسند امور اسلامی قرار بگیرند.یعنی ما باید برای اسلام گریه کنیم که هم‌چنین توئی و آدم‌های نالایقی در رأس امور جامعه اسلامی قرار گرفته‌اند.شما بیائید همین یک تکه از تاریخ را که برای ما مانده با وهابیت امروز مقایسه کنید.باز هم اگر تاریخ را ورق بزنید و به عقب برگردید، می‌بینید که مبتکر این تفکر باطل، نه حجاج است و نه مروان. می‌بینید که همین تفکر ضد اهل بیت (علیهم السلام)، از زبان یزید ـ جرثومه فساد و مایه ننگ اسلام ـ در می‌آید و وقتی چشم نحسش به سر امام حسین (علیه السلام) می‌افتد، می‌گوید:لیت أشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسلفأهلوا واستهلوا فرحا ثم قالوا یا یزید لا تسللعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحى نزلای‌کاش اجداد من که در بدر و احد کشته شدند، بودند و می‌گفتند که دستت درد نکند ای یزید، خوب انتقام ما را گرفتی.تاریخ الطبری، ج8، ص188اگر بخواهیم تفکر وهابیت را در یک جمله خلاصه کنیم، حذف اهل بیت (علیهم السلام) از فرهنگ اسلامی است. اگر شما تمام عقائد وهابیت را از الف تا آخر مطالعه کنید و به شما بگویند که تفکر وهابیت را در یک جمله خلاصه کن، حذف اهل بیت (علیهم السلام) از فرهنگ اسلامی است. اگر کتاب منهاج السنة ابن‌تیمیه را تا آخر مطالعه کنید، نتیجه مطالعات شما این خواهد شد. این هم برمی‌گردد به همان کاری که دودمان بنی‌امیه و شجره ملعونه در قرآن انجام دادند.تکه‌هایی در تاریخ و زوایای آن، پنهان و مخفی مانده است و ما مکلّف هستیم این تاریخ پنهان را بررسی کنیم و برای مردم بازگو کنیم. مردم، امروز شیفته این مطالب هستند و دل‌باخته این گمشده در زوایای تاریخ هستند.زمانی در شب 13 رجب در کنار بیت الله الحرام بودم و الحق، خدا می‌داند که آن شب برای من شیرین‌تر و لذیذتر بود. مخصوصا که ایرانی‌ها را می‌دیدم که در دست‌شان شیرینی و انواع شکلات بود و میان مردم تقسیم می‌کردند و از نماز مغرب و عشاء تا طلوع فجر، ایرانی‌ها شادی می‌کردند. جمعیتی هم در کنار رکن یمانی، روبروی آن شکاف ایستاده بودند و قطرات اشکی بود که می‌ریختند. نه مداح می‌خواست و نه روضه‌خوان و نه گوینده‌ای. من هم در کنار همان رکن، در حال خودم بودم. یکی از این آمرین بالمعروف، دستش را روی شانه من گذاشت و گفت:ما هذا الخرافات التی تعتقدوا الإیرانیون بأن علیا ولد فی جوف الکعبة؟ این خرافات چیست که ایرانی‌ها می‌گویند علی در داخل کعبه به دنیا آمده است؟گفتم: خرافه است؟ گفت: بله خرافه است. گفتم: حاکم نیشابوری از علمای بزرگ‌تان را می‌شناسی؟ گفت: بله، از أجلّای بزرگان ماست. گفتم: کتاب مستدرک الصحیحین او را قبول داری؟ گفت: بله. گفتم: ایشان در جلد3، صفحه 483 این تعبیر را دارد:فقد تواترت الاخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبة.اهل سنت، خبر متواتر را مانند آیه قرآن می‌دانند و می‌گویند اگر کسی منکر خبر متواتر باشد، مانند این است که منکر آیه قرآن است.آیا مدرکی بهتر از این می‌خواهی؟ چند موارد دیگر را هم گفتم و جا خورد. گفت: می‌شود برویم در گوشه‌ای با هم صحبت کنیم؟ گفتم: چشم. رفتیم همان روبروی حجر اسماعیل (علیه السلام) نشستیم و 10، 12 نفر از این دانشجویانی که عضو لَجْنه امر به معروف هستند، آمدند و سوالاتی را داشتند که شما قائل به تحریف قرآن هستید و به صحابه فحش می‌دهید و به عایشه جسارت می‌کنید و من جواب دادم و تلاش کردم که مستند با جلد و صفحه برای‌شان بگویم. تقریبا از ساعت 10:30 شب تا 03:30 نیمه شب، جلسه ما ادامه داشت. من گفتم: رفقا، من خسته شده‌ام و واقعا شانه‌هایم درد می‌کند. اگر اجازه بدهید، فردا شب، بحث‌مان را ادامه بدهیم. خداحافظی کردم و رفتم و فردا شب در طواف بودم و دیدم یکی از اینها آمد و مرا پیدا کرد و گفت: فلانی! دیشب که آن روایت را از مستدرک الصحیحین گفتی، ما رفتیم و گشتیم و پیدا نکردیم. شاید چاپی که شما نقل کردید، با چاپی که ما در کتاب‌خانه داریم، فرق دارد؟ گفتم: مستدرک ما 4 جلدی است و چاپ بیروت و با تحقیق دکتر مرعشلی. گفت: نه، چاپ ما 3 جلدی است. به او گفتم: برادر عزیز! می‌شود از شما یک تقاضا بکنم. گفت: بفرما. گفتم: هتلی که ما سکونت داریم، شاید بیشتر از دو دقیقه تا اینجا فاصله نداشته باشد، برویم آنجا و من کامپیوتر دارم و برنامه نرم‌افزاری را از مکه خریده‌ام و بیاورم و نشان بدهم. شاید من اشتباه کرده‌ام، شما ما را راهنمائی کنید.ـ کشاندن اینها در قضایا، فوت و فنّی می‌خواهد ـآمد و حدود دو ساعت و خُرده‌ای با ایشان صحبت کردیم. آخرین جمله‌ای که ایشان به من گفت، این بود: فلانی! من تأسف می‌خورم که این همه آثار در تاریخ هست، ولی ما بی‌خبر ماندیم. خدا می‌داند این جمله ایشان، به قدری برای من لذت‌بخش و شیرین بود که تمام سختی آن سفر را از بدن من بیرون کرد.لذا، دوستان، همان تعبیر آقا امام رضا (علیه السلام) را زمزمه می‌کنیم:فإن الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا.عیون أخبار الرضا (ع) للشیخ الصدوق، ج2، ص275 ـ معانی الأخبار للشیخ الصدوق، ص180تکه‌هایی در گوشه‌های تاریخ است که با آن تلاش مذبوحانه‌‌ای که کردند تا مخفی نگه‌دارند و نگذارند این قضایا در تاریخ ثبت شود، ولی از کرامات و معجزه اهل بیت (علیهم السلام) است که مانده است. از جمله اینها، این قضیه است که وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به مدینه می‌رسد، حاکم مدینه، عمرو بن عاص است و نامه را در بالای منبر که می‌خواند، نمی‌تواند خودش را از خوشحالی کنترل کند و بی‌اختیار، نامه را به طرف قبر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) پرت می‌کند و می‌گوید:یا محمد! یوم بیوم بدر.شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج4، ص72ببینید! خیلی درد است! خب! صحابه و مهاجرین و انصار نشسته‌اند. هنوز بیش از 50 سال از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نگذشته است. آنهایی که 30 ساله بودند، 80 ساله شده و آنهایی که 20 ساله بودند، 70 ساله شده‌اند.همه اعتراض کردند: آقای امیر، این چه حرفی است که می‌زنی؟! گفت: معذرت می‌خواهم، حواصم پرت شد.نه، حواصت پرت نشد. آنچه که در نهان داشتی، ناخودآگاه ابراز کردی. اگر مقداری دیگر، ورق‌های تاریخ را ورق بزنیم و به دوران معاویه نگاهی بکنیم، می‌بینیم همان مطالبی که امروز از زبان وهابیت می‌شنویم، عبارت دیگر و پیشرفته و متطوّر همان کلمات معاویه است که وقتی با مغیرة بن شعبه بحث می‌کند، می‌گوید:خلیفه اول آمد و رفت و جز نامی از او نماند. خلیفه سوم مظلومانه کشته شد و رفت. ولی هر روز می‌بینم که در کنار نام خدا، نام پیامبر بالای مأذنه‌ها برده می‌شود:لا والله إلا دفنا دفنا.مادامی که نام پیامبر را دفن نکنم، آرام نمی‌نشینم.موفقیات زبیربن بکار، ص576 ـ مروج الذهب مسعودی، ج3، ص454این نکاتی است که در تاریخ برای ما ثبت شده و مانده است. اینها در تاریخ مانده است.وقتی صدای مؤذن را می‌‌شنود، می‌گوید:لله أبوک یا ابن عبد الله لقد کنت عالی الهمة، ما رضیت لنفسک الا ان یقرن اسمک باسم رب العالمین.عجب آدم بلند همتی بودی پسر عبد الله ـ پیامبر ـ و به کمتر از این قناعت نکردی و راضی نشدی جز این که اسمت در کنار نام خدا بیاید.شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج10، ص101این نشان می‌دهد که قضیه حذف اهل بیت (علیهم السلام) از قاموس و فرهنگ اسلام، توسط محمد بن عبد الوهاب و ابن‌تیمیه و ابن بُطّه و بربهاری و حجاج نیست، بلکه برمی‌گردد به همان دهه‌های نخستین صدر اسلام.آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) تعبیری دارد و می‌فرماید:و الله! لود معاویة، أنه ما بقی من بنی هاشم نافخ ضرمة.قسم به خدا! معاویه می‌خواهد از هیچ خانه بنی‌هاشم، دود برنخیزد.شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج5، ص22تمام کتاب‌های لغت اهل سنت هم آورده‌اند؛ مانند غریب الحدیث ابن قتیبه، ج1، ص367 می‌گوید:این کنایه‌ از این است که هیچ اثری از این دودمان نماند.النهایة فی غریب الحدیث لإبن الأثیر، ج3، ص86 ـ لسان العرب لإبن منظور، ج12، ص355مسئله این است که توطئه حذف اهل بیت (علیهم السلام) از فرهنگ اسلام، در همان صدر اسلام توسط دودمان بنی‌أمیه و شجره ملعونه در قرآن پایه‌ریزی شده است و امروز در عصر اطلاعات، وهابیت مجری همان طرح دودمان بنی‌أمیه هستند مبنی بر حذف اهل بیت (علیهم السلام) از فرهنگ اسلام.اگر دوستان عنایت کنند، من می‌خواهم در اینجا مسئله را فراتر از این ببرم. مسئله حذف اهل بیت (علیهم السلام) از قاموس و فرهنگ اسلامی، شاید هدف نهایی اینها نبوده است، بلکه اینها می‌خواستند از طریق حذف اهل بیت (علیهم السلام) از فرهنگ اسلام، خود اسلام را زیر سوال ببرند و خود نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) را از جامعه حذف کنند و برای این هم شاهد دارم.اینها دیدند که علنا نمی‌توانند با نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) مبارزه کنند و به مردم بگویند که نام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را نبرید و او و قرآن را کنار بگذارید. آمدند دیدند که اهل بیت (علیهم السلام)، نماد راستین و واقعی اسلام و بازگو کننده فرهنگ نبی مکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) هستند، لذا آمدند با اهل بیت (علیهم السلام) مبارزه کردند و خواستند اهل بیت (علیهم السلام) را از جامعه حذف کنند و به تبع آن، نام نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) از جامعه حذف شود. آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) به صراحت بیان می‌کند و إبن أبی الحدید در شرح نهج البلاغة، جلد20، صفحه298 صراحت دارد:أللهم إنی استعدیک على قریش، فإنهم أضمروا لرسولک صلى الله علیه و آله ضروبا من الشر و الغدر، فعجزوا عنها و حلت بینهم و بینها، فکانت الوجبة بی و الدائرة على، أللهم احفظ حسنا و حسینا.خدایا! مرا در برابر قریش، یاری فرما. اینها توطئه نابودی نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) را در سر می‌پروراندند و نتوانستند آن را درباره نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) پیاده کنند، خدایا! تو بین توطئه قریش و نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) حائل شدی. انتقام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را از منِ علی گرفتند و تمام آنچه را که می‌خواستند روی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پیاده کنند، روی من پیاده کردند. (امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستش را بلند می‌کند و می‌گوید:) خدایا! حسنین مرا از دست قریش محافظت فرما.هم‌چنین در عبارت دیگری می‌فرماید:ما لی و لقریش؟ إنما وترتهم بأمر الله و أمر رسوله، أفهذا جزاء من أطاع الله؟قریش از جان منِ علی چه می‌خواند؟ اگر سران آنها را به خاک مذلّت افکنده‌ام و بزرگان‌شان را در بدر و أحد و حنین کشتم، به امر خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است. آیا این نتیجه اطاعت از خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است؟شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج20، ص328اینها در زوایای تاریخ مانده است و با زبان بی‌زبانی داد می‌زند که مسئله چیست.بنا بر این که اعترافات مستر همفر صحیح باشد، جاسوس انگلیسی، چند پیشنهاد به او می‌کند و دو تا از این پیشنهادها، خیلی جالب و شنیدنی است دوستان. به محمد بن عبد الوهاب ـ موسس وهابیت ـ می‌گوید:شما، بعضی از آیات قرآن را حذف کن و برخی آیات دیگر را هم بر آن بیفزا و مردم را از رفتن به زیارت بیت الله الحرام منع کن و تلاش کن خانه خدا را ویران و نابود کنی.این دو، جزء 12 پیشنهادی است که می‌کند و 10 پیشنهاد را می‌پذیرد و نسبت به این دو، به جاسوس انگلیسی می‌گوید که شدنی نیست و جامعه قبول نمی‌کند. اگر من بخواهم چیزی از قرآن را کم کنم یا اضافه کنم، جامعه قبول نمی‌کند. نمی‌گوید خلاف شرع است و چیزی نیست که خلاف اسلام و عقیده من است، می‌گوید که جامعه نمی‌پذیرد. هم‌چنین نابودی بیت الله الحرام، امروز در جامعه، پیاده شدنی نیست. شما این را مقایسه کنید با همان طرحی که در صدر اسلام برای مبارزه با اسلام و حذف اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) از فرهنگ اسلامی بوده است. هیچ فرقی نیست و در حقیقت دو روی یک سکه هستند. یعنی آمدند همان تفکر صدر اسلام و همان مبارزات 21 ساله قریش علیه اسلام و نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) را با غالبی جدید و عوام پسند و مدرنیته کردن، به خورد مردم می‌دهند.شیخ عبد الله بن جبرین، جزء مفتیان و شخصیت شماره دو عربستان سعودی است و عبد الرحمان برّاج که از شخصیت‌های برجسته عربستان سعودی است، اینها فتاوای متعددی علیه شیعه و اهل بیت (علیهم السلام) داده‌اند. از جمله فتاوا این است که می‌گویند:رفتن به حرم امامان، نوعی بت‌پرستی است و حرم امامان شیعه در امروز، نماد واقعی بت لات و عُزّا است. همان‌طوری که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) با بت‌پرستی و این بت‌ها مبارزه کرد، امروز هم باید ما مسلمانان ـ وهابیت ـ برای نابودی مظاهر شرک و بت‌‌پرستی قیام کنند.لذا، بعد از تخریب حرم مطهر عسکریین (علیهما السلام) اینها به همدیگر تبریک گفتند و الان هم این تبریک‌ها در سایت‌های اینترنتی‌شان هست. حتی بعد از تخریب دوم حرمین عسکریین (علیهما السلام) اطلاعیه دادند بر این که باید حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و حضرت عباس (علیه السلام) و حضرت حضرت زینب (سلام الله علیها) ویران شوند. این‌همه سر و صدا ایجاد کردند و مراجع عظام تقلید وارد میدان شدند و حتی خود دولت جمهوری اسلامی ایران اطلاعیه داد و وزیر محترم اطلاعات به عربستان سعودی رفت و با اینها مذاکره کرد که این فتاوا چیست که شما صادر می‌کنید؟ از آن طرف، مدعی دوستی و رابطه دوستانه هستید و از این طرف هم با مقدسات شیعه، این‌طور مبارزه می‌کنید؟!کار اینها را شما بگذارید کنار کار متوکل عباسی و یزید بن معاویه و معاویه و حجاج بن یوسف ثقفی و مروان بن حکم و ببینید چه تفاوتی دارد؟ عین همان مسائل است. آنها در جامعه آن‌روزی، مطالب را به آن شکل ابراز کردند و اینها هم امروز به این شکل ابراز می‌کنند.غرض این بود که من خواستم برای عزیزان و سرورانم شمّه‌ای از تاریخ پیدایش وهابیت را با این زبان بیان کنم. شاید مقاله و مطلب زیاد خوانده باشید، ولی به این تحلیل که ما بیاییم حقیقتی از تاریخ پنهان را با زبان ساده بیان کنیم و یک نگاه عمیق و واقعی به تاریخ وهابیت بکنیم، شاید کم شنیده باشید. اگر می‌خواهیم تاریخ وهابیت را خوب بررسی کنیم، باید از این زاویه جلو برویم و در این محور، نه یک جلسه، می‌شود ده‌ها و صدها جلسه صحبت کرد و ده‌ها کتاب تألیف کرد که ما بیاییم دانه دانه، مبانی فکری و اعتقادی وهابیت را تطبیق کنیم با آنچه که دودمان قریش و بنی‌أمیه در صدر اسلام انجام دادند. یعنی در حقیقت، همان خطی است که در صدر اسلام توسط قریش انجام گرفت و امروز هم وهابیت در امتدادش با این وضعیتی که در جامعه اسلامی مطرح می‌کنند، بیان می‌کنند و جز این، چیز دیگری نیست.ابن بخش اول عرض من بود. البته من این را با مقداری مفصل‌تر در کتاب وهابیت از منظر عقل و شرع آورده‌ام و روی سایت هم گذاشته‌ایم.نکته بعدی که عزیزان باید خوب دقت کنند و خیلی می‌توانیم از این بحث، کاربردی استفاده کنیم، عکس‌العمل اهل سنت در برابر این تفکر وهابیت بوده است. ما بارها به دوستان توصیه می‌کنیم که در نقد تفکر وهابیت، سراغ کتاب‌های شیعه نروید. بزرگان شیعه را در تیررس وهابیت قرار ندهید، چون نیازی نداریم و فائده‌ای هم ندارد.بزرگان اهل سنت و شخصیت‌های برجسته اینها و استوانه‌های علمی اینها مانند سُبْکی و ذهبی و ابن حجر، در برابر تفکر وهابیت، خوب ایستاده‌اند و شجاعانه وارد میدان شده‌اند. ابن حجر عسقلانی ـ متوفای 852 هجری که یک شخصیت بی‌نظیر جهان اهل سنت است و می‌گویند حافظ علی الإطلاق، انصراف به او دارد ـ در کتاب الدرر الکامنة، جلد1، صفحه 154 و 155 در شرح حال ابن‌تیمیه، با صراحت می‌گوید:جامعه اسلامی ـ یعنی جامعه اهل سنت ـ نسبت به ابن‌تیمیه، سه نظریه دارند:1. معتقدند که ابن‌تیمیه، مشبّهه بود.اهل سنت، مشبّهه را کافر می‌دانند. یعنی کسی که خدا را به مخلوق تشبیه کند. ابن‌تیمیه صراحت دارد که خدای عالم، دارای دست و پا و چشم و صورت است. مانند ابو یعلی که گفته بود خدای عالم همه چیز دارد و فقط دو چیز ندارد: ریش و عورت. در این فصل سوم کتاب ما (وهابیت از منظر عقل و شرع) تفکر وهابیت را نسبت به خدا آورده‌ام که اینها چه تصوّری از توحید دارند. اینهایی که ما را متهم به شرک می‌کنند، خودشان در مسائل توحیدی، مطالبی دارند که بزرگان اهل سنت، حتی احمد بن حنبلی که خود را منتسب به او می‌دانند، این نوع تفکر و اندیشه ـ تشبیه خداوند به مخلوقات و بشر ـ را کفر می‌داند. ابن‌تیمیه از بالای منبر در مسجد دمشق پایین می‌آید و می‌گوید:ای مردم! خدای عالم هر شب قبل از طلوع فجر، همان‌طوری که من از پله‌های منبر پایین می‌آیم، از عرش به آسمان دنیا می‌آید و در میان خلائق داد می‌زند:أیها الناس! هل من مستغفر أغفر له؟ هل من داع فأستجیب له؟... آیا حاجت‌مند و گرفتاری هست که گرفتاری‌اش را برطرف کنم؟ بعد از طلوع فجر هم به جای اولش برمی‌گردد.این روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم هم هست.صحیح البخاری، ج2، ص47 ـ صحیح مسلم، ج2، ص176 یکی از دوستان، یک فیلمی را برای من آورد و خیلی جالب بود. یکی از علمای بزرگ اهل سنت بود که می‌‌گفت:همین یک روایت، باعث شد که من از اهل سنت برگردم و شیعه بشوم. در صحیح‌ترین منابع اهل سنت است که خدای عالم، هر شب در نیمه شب، از عرش به آسمان دنیا می‌آید و کارهایی را انجام می‌دهد و طلوع فجر هم برمی‌گردد. اگر این روایت صحیح باشد، اگر خداوند یک‌بار به دنیا بیاید، تا ابد در زندان دنیا می‌ماند و دیگر نمی‌تواند برگردد.چرا؟ چون خداوند آمده روی زمین و می‌خواهد طلوع فجر برگردد. الان مثلا در مشهد، طلوع فجر است. چند لحظه دیگر، در شهری دیگر طلوع فجر است و همین‌طور طلوع فجر بر روی کره زمین می‌چرخد و هیچ لحظه‌ای از لحظات شبانه‌روز نیست، الا این که در یک نقطه کره زمین، طلوع فجر است و این طلوع فجر هم می‌چرخد. خداوند برای تمام مردم دنیا می‌خواهد این بساط را باز کند. اگر یک‌دفعه بیاید، دیگر نمی‌تواند برگردد. این آقایان، شعر گفته‌اند، ولی به فکر قافیه‌اش نبوده‌اند.گفت:فهمیدم که مذهبی که بر این‌چنین روایاتی مبتنی باشد، مذهب توحید نیست. این روایات، مخالف با فطرت و عقل است. مخالف با لیس کمثله شیء است و مخالف با و لم یکن له کفوا أحد است. این روایات را باید بکوبیم به دیوار.خب، ابن‌تیمیه صراحت دارد که در مورد روایات تجسیم: من تأول فهو کافر.هر کس تمام روایات یا آیاتی را که درباره جسمانیت خدا است، تأویل کند، کافر است.مثلا:یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْسوره فتح/آیه10یعنی دست خداوند و اگر کسی بگوید یعنی قدرت خداوند، او کافر است.و:وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّاسوره فجر/آیه22خداوند حرکت می‌کند پیشاپیش ملائکه‌ای که رژه می‌روند.هر کس بگوید منظور، امر خداست، خلاف شرع است و کافر است.2. عده‌ای می‌گویند که زندیق و ملحد و بی‌دین است. چون نسبت به نبی مکرم (صلی الله علیه و سلم) جسارت کرده و می‌گوید وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت:مات فات.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) هیچ خاصیت و فائده‌ای ندارد و حتی برای خودش هم دفعِ ضرری ندارد.یعنی همان حرفی است که حجاج گفت:عصای من، ارزشش از پیامبر بالاتر است، چون با این عصا می‌توانم یک مار یا عقربی را بکشم، ولی وجود پیامبر از کشتن مار و عقرب هم عاجز است.یکی از دوستان نقل می‌کرد که ما در کنار قبر مطهر نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) بودیم و یکی از این وهابی‌ها ما را مسخره می‌کرد که این‌همه توسل توسل، الان من گرسنه و تشنه هستم و شما از پیامبر بخواه که به من آب و نان دهد. آیا پیامبر هم‌چنین قدرتی داری؟ گفتم: من هم گرسنه‌ام است، شما لطف کن از خدا بخواه که به من آب بدهد. جواب مغالطه، مغالطه است.با دکتر غامدی ـ یکی از اساتید دانشگاه أم القرای مکه ـ بحث می‌کردیم و برای افطاری، ما را به منزلش دعوت کرده بود و به احترام ما هم تعدادی از اساتید دانشگاه أم القری را هم دعوت کرده بود و چند نفر از دانشجویان هم بودند. بحث ما روی توسل بود. ایشان گفت: پیامبر که از دنیا رفت، تمام شد رفت و ارتباطش با ما قطع شد و نه صدای ما را می‌شنود و نه ما را جواب می‌دهد. گفتم: شما، استاد دانشگاه هستید. تمام مسلمانان جهان در نمازی که می‌خوانند، می‌گویند:السلام علیک أیها النبی و رحمة الله و برکاته.حتی از هیئت عالی افتای عربستان سعودی سوال کردند:چون ما معتقدیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) صدای ما را نمی‌شوند، آیا می‌شود کسی به جای السلام علیک أیها النبی، بگوید السلام علی النبی؟آقای بن‌باز فتوا داده و امضاء کرده:السلام علیک أیها النبی گفتن در نماز، از واجبات است و نمی‌شود تغییر داد.گفتم: جناب دکتر! من از شما سوال می‌کنم: این همه مردم که سلامِ خطاب می‌دهند، نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) یا می‌شنود یا نمی‌شنود. اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نمی‌شنود، نستجیر بالله، این حماقت است. اگر پدر شما که در مدینه است و شما اینجا نشسته‌ای، به او سلام کنی، می‌گویند که آقای دکتر، اول ما خلق الله (عقل) خود را از دست داده است. اگر می‌شنود، پس حرف شما باطل است.مقداری ماند و گفت: ما یک روایتی داریم در صحیحین.گفتم: خب، استفاده می‌کنیم.گفت: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر کسی به من سلام بدهد، خداوند، روحم را به جسمم برمی‌گرداند و جواب سلام او را می‌دهم و دوباره سر جای خودم برمی‌گردم.گفتم: آقای دکتر! شما یک تحصیل‌کرده و استاد دانشگاه هستید. نباید از این عوام تبعیت کنی. ما به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سلام می‌دهیم و اگر بنا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هر سلام ما را که می‌شنود، روح مطهرش از آن عرش بیاید به جسمش و برگردد، این دیگر سلام نشد برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، زجر شد. چون در هر لحظه، هزاران نفر به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سلام می‌دهند و هزار بار روح پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌رود بالا و پایین می‌آید. آیا این درست است؟دید که خیلی خراب شد و دانشجویان خندیدند، مقداری فکر کرد و گفت: روایت دیگری هم داریم.گفتم: استفاده می‌کنیم.گفت: در روایت داریم که خداوند ملائکه‌ای را در روی کره زمین پخش کرده است و هر کس به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سلام می‌دهد، سلام اینها را جمع می‌کند و خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌رسانند و جوابش را هم می‌گیرند و به مردم می‌رسانند.گفتم: آقای دکتر! آن ملائکه‌ای که سلام مردم را می‌گیرند و به تریلی می‌زنند و خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌برند و دوباره جوابش را می‌آورند، آن ملائکه، عاجز نیستند و حاجت‌های مردم را هم با یک وانت، بار می‌زنند و خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌برند و قضای حوائج مردم را هم سوار یک سه‌چرخه کنند و به مردم برگردانند. اگر واقعا ملائکه، واسطه در سلام هستند، همین ملائکه واسطه هستند در قضای حوائج.دید که خیلی خراب شد، گفت: فلانی! الان وقت نماز عشاء است و بلند شویم وضوء بگیریم و برویم به مسجد. من هم گفتم: برویم.البته من مفصلِ این را در کتاب قصة الحوار الهادی آورده‌ام و عربی هم هست.3. عده‌ای هم می‌گویند که ابن‌تیمیه منافق است. چون نسبت به امیرالمؤمنین جسارت کرده است. ابن‌تیمیه می‌گوید که علی بن أبی طالب در 17 جا اشتباه کرد و خلاف قرآن فتوا داده است و در تمام جنگ‌هایی که داشت، برای رسیدن به ریاست جنگید و از مصادیق این آیه شریفه است:تِلْکَ الدَّارُ الْآَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (سوره قصص/آیه83)آیا بغض از این بالاتر؟ در صحیح مسلم آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:لا یحبه إلا مؤمن و لا یبغضه إلا منافق.صحیح مسلم، ج1، ص60البته ابن حجر به یکی دو مورد اشاره کرده است و قضیه، خیلی عمیق‌تر از این حرف‌هاست. ابن‌تیمیه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به قدری وقیحانه برخورد کرده است که مثلا می‌گوید:شیعه هم نمی‌تواند ثابت کند که علی مسلمان بوده است. یا:علی، علمی نداشت و شاگرد مکتب ابوبکر بوده و اگر چیزی هم یاد گرفته، از ابوبکر یاد گرفته است.یا:جناب عثمان، حافظ قرآن بود و بعضی از شب‌ها، تمام قرآن را در یک شب می‌خواند، ولی معلوم نیست که علی بن أبی طالب،‌ همه قرآن را بلد بود یا خیر.این است تفکر ابن‌تیمیه نسبت به آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام). چه بگوییم؟من از آقا امام رضا (علیه السلام) و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) که شاهد و ناظر همه ماست، عذر می‌خواهم، وقتی به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می‌رسد، با کمال وقاحت می‌گوید:و فی فاطمة شعبة من النفاق.التنبیه و الرد لحسن السقاف، ص7 ـ کلمة الرائد لمحمد زکی الدین ابراهیم، ج2، ص546 شما همین برنامه را مقایسه کنید با صدر اسلام که عرض کردم. زهرائی که آیه تطهیر، شهادت بر طهارت او داده است، سوره مستقلی به نام انسان در شأن او نازل شده است، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:فاطمة بضعة منی، یوذینی ما آذاها.صحیح مسلم، ج7، ص141یا فاطمه إن الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک.مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص154آن وقت بیاییم این‌طور نسبت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) حرف بزنیم؟!باید بگوییم:أ من الإنصاف یا بن الطلقاء؟!آیا این انصاف است؟!یکی از بحث‌هایی که ضرورت دارد روی آن بحث شود، واکنش و عکس‌العمل اهل سنت در برابر تفکر وهابیت است؛ چه در برابر ابن‌تیمیه و چه در برابر محمد بن عبد الوهاب .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image