باب سوم : در آنچه از وقت زوال تا غروب آفتاب قیام به آن باید نمود و آن در ضمن مقدمه اى و چند فصل سمت تفصیل مى یابد /

تخمین زمان مطالعه: 89 دقیقه

باب سوم : در آنچه از وقت زوال تا غروب آفتاب قیام به آن باید نمود و آن در ضمن مقدمه اى و چند فصل سمت تفصیل مى یابد. مقدمه : در فضیلت ساعت زوال شمس


باب سوم : در آنچه از وقت زوال تا غروب آفتاب قیام به آن باید نمود و آن در ضمن مقدمه اى و چند فصل سمت تفصیل مى یابد. مقدمه : در فضیلت ساعت زوال شمس روایت کرده است رئیس المحدثین در کتاب ((من لا یحضره الفقیه )) از حضرت رسالت (صلى الله علیه و آله ) که آن حضرت به لفظ درربار گوهر نثار فرموده اند: اذا زالت الشمس فتحت ابواب السماء و ابواب الجنان ، و استجیب الدعاء، فطوبى لمن رفع له عمل صالح . مفاد کلام معجز نظام آنکه : ((هر گاه آفتاب زوال کند یعنى از وسط السماء به جانب مغرب میل کند درهاى آسمانها و بهشتها گشاده مى شود، و دعاهاى داعیان به معرض اجابت مى رسد، پس خوشا به حال آن کسى که در این وقت عمل صالحى از براى او به سوى آسمان برده شود)). و نیز روایت کرده است شیخ بزرگوار مشارالیه در کتاب مذکور معتمد علیه از حضرت پیغمبر - علیه و على آله صلوات الله الملک الاکبر - که فرموده اند: ان الشمس عندالزوال لها حلقة تدخل فیها، فاذا دخلت فیها زالت الشمس فیسبح کل شى ء دون العرش بحمد ربى عزوجل ، و هى الساعة التى یصلى على فیها ربى جل جلاله ، و فرض على و على امتى فیها الصلاة ، و قال : ((اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل ))(151) و هى الساعة التى یؤ تى بجهنم یوم القیامة . فما من یؤ من یوافق تلک الساعة ان یکون ساجدا او راکعا او قائما الا حرم الله جسده على النار. خلاصه کلام معجز انتظام سید انام - علیه و على آله الصلاة و السلام - آنکه : ((به درستى که چون آفتاب به حد زوال رسد او را حلقه ایست که در آن داخل شود، و چون در آن حلقه در آید زوال شود پس در این هنگام جمیع اشیائى که تحت عرش اند به تسبیح و تقدیس و تمجید پروردگار من که عزیز و بزرگ است در آیند، و این آن ساعتى است که پروردگار من جل جلاله بر من صلوات مى فرستد، و بر من و بر امت من در این وقت نماز واجب گردانیده است و گفته که : ((اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل )). یعنى : بر پاى دار نماز را در وقت زوال تا نیمه از شب . و این آن ساعتى است که در روز قیامت جهنم را در آن وقت مى آورند پس هر آن مؤ منى که درین وقت به سجود و رکوع و قیام مشغول باشد حرام گرداند خداى تعالى جسد او را بر آتش دوزخ )). توضیح : تفسیر مفردات حدیث فوق مناسب نمود توضیح از الفاظ که این حدیث شریف متضمن آنست و محتاج به بیانست . ((الحلقة )) به سکون لام است ، و در کلام عرب حلقه به فتح لام نیامده است مگر حلقه موى که جمع حالق است مانند فجره که جمع فاجر است . و مى تواند بود که حضرت رسالت (صلى الله علیه و آله ) از لفظ حلقه اراده دایره نصف النهار کرده ، از جهت سهولت افهام تعبیر از آن به حلقه نموده باشند. و لفظ ((دون )) در قول حضرت که دون العرش است به معنى تحت العرش است . و لفظ ((هى )) در وهى الساعة التى یصلى على فیها ربى جل جلاله عاید است به آنچه از سوق کلام به حیطه فهم در مى آید یعنى وقت زوال که دلوک شمس عبارت از آنست . و وجه اینکه زوال را دلوک نامیده اند این مى تواند بود که چون مردم مى خواهند معلوم کنند که زوال شده است نگاه به آفتاب مى کنند و از نگاه کردن به آفتاب چشم ایشان خیره و تیره مى شود پس در آن وقت چشم خود را به دست مى مالند که از آن خیرگى و تیرگى بر آید، از این جهت دلوک گفته باشند، پس اضافه به ادنى ملابسه باشد. و ((غسق اللیل )) مراد از آن نصف شب است نه ظلمت اول شب چنانچه بعض اهل لغت گفته اند. و روایت کرده است ثقة الاسلام در کتاب ((کافى )) به سند صحیح از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (علیه السلام ) که آن حضرت فرموده اند: فیما بین دلوک الشمس الى غسق اللیل اربع صلوات - الى اءن قال - و غسق اللیل النتصافه . یعنى : ((در ما بین دلوک شمس که عبارت از زوال است تا غسق لیل که مراد از آن نصف شب است چهار نماز واجب است - تا آنکه آنحضرت (علیه السلام ) تصریح نموده فرموند: - و غسق اللیل انتصافه )) و مصدر که از لفظ آن اشتقاق یافته در کلام حضرت (صلى الله علیه و آله ) ((ان یکون ساجدا او راکعا او قائما)) با معمولش که یکون است فاعل فعل است که یوافق باشد، و اسم اشاره که تلک است مفعول آنست ، و جمله فعل و فاعل و مفعول صفت مؤ من است . تبصره : در فضیلت اول وقت و راه شناخت آن سزاوار آنست که مى باید در اول وقت مبادرت به سوى نماز واقع شود خواه نماز واجبى باشد و خواه سنتى مگر آنچه استثنا کرده شده است ، زیرا که از حضرت به حق ناطق امام جعفر صادق (علیه السلام ) روایت شده است که : ((فضل اول وقت بر آخر وقت مثل آخرت است بر دنیا)) و هم از آنحضرت - صلوات الله و سلامه علیه - روایت شده که فرموده اند: اول الوقت رضوان الله ، و آخره عفوالله . یعنى : ((نماز در اول وقت سبب خشنودى خداست ، و در آخر وقت به محض رحمت و عفو مقبول درگاه الهى مى شود.)) مترجم گوید: ((و در کتابى که منسوب است به امام الورى حضرت امام رضا - علیه التحیة و الثنا - به نظر رسیده که آن حضرت فرموده اند که : ((هر نماز را دو وقت است : اول وقت و آخر وقت . اول وقت رضوان خداست ، و آخر وقت عفو خدا)). و روایت است که : ((هر نماز را سه وقت است : اول و اوسط و آخر. اول رضوان است ، و اوسط عفو، و آخر غفران )). و اول وقت افضل است و جایز نیست که آخر وقت را وقت نماز گردانند بلکه آخر وقت از براى مریض و مسافر است ، و عالم (علیه السلام )(152) فرموده که : ((گاه باشد که شخصى در وقتى نماز کند که آن وقت که فوت شده باشد از او بهتر باشد براى او از اهل و مال )) یعنى بسا باشد که اشتغال رجال به اهل و مال موجب تاخیر نماز شود و حال آنکه ثواب اول وقت که از او فوت شود زیاده بر اهل و مال بوده باشد. و فرموده که : ((چون آفتاب زوال کند درهاى آسمان گشاده شود پس دوست ندارم که احدى بر من سبقت نماید در طاعت براى آنکه مى خواهم که صحیفه من اول صحیفه اى باشد که در او عمل صالح بالا برند)). و فرموده که : ((چون وقت نماز در آید و فارغ باشید، ایمن مباشید از حدوث حادثه اى که مانع شود از نماز، و در تعجیل آن سعى کنید))، قال الله تعالى : ((الذین هم على صلواتهم یحافظون (153))) یعنى : آنانى که محافظت کنندگانند بر اوقات نماز و در اول وقت اداى نماز مى کنند)). و فرموده که : ((اول وقت افضل است ، و آخر وقت از براى بیماران است )). پس وقت آخر براى ضعیفان رخصت است و براى اهل قوت و فراغت رحمت ، براى آنکه خداى تعالى فرایض را بر نهجى فرض نموده که هر یک از ضعفا را قدرت اداى آن باشد تا ضعیف ترین مردمان تواند بجاى آورد، چنانچه در ((هدى )) فرموده که : فما استیسر من الهدى (154) یعنى آنچه میسر شود از هدى ، پس ضعیف الحال که قدرت بر گوسفندى زیاده ندارد با توانگران که بر اضعاف آن قادرند یکسانند در اینکه زیاده بر گوسفندى بر ایشان واجب نیست . و نیز فرموده که : فاتقوا الله مااستطعتم (155) یعنى : حذر کنید از عذاب و سخط الهى آن مقدار که استطاعت داشته باشید، یعنى آن مقدار که ضعیف ترین مردمان را استطاعت باشد. پس در فرایض میان خلق تفاوت نهاد و بناى فرایض را بر قدرت ناتوان ترین بندگان گذاشت براى مهربانى بر ناتوانان که معذورند و بر اهل قوت به تبعیت ناتوانان )). تا اینجا بود عبارت نسخه شریفه . پس بهتر و خوشتر آنست که چون وقت نماز داخل شود مى باید که بنده از جمیع مهمات دنیا اعراض نموده متوجه کارسازى عبادت پروردگار خود شود. و باید که هیچ مؤ من را از نماز اول وقت مشغول نسازد چه نماز در اول وقت گزاردن چنانچه معلوم شد ثواب عظیم دارد بتخصیص (156) نماز صبح و مغرب . و تاخیر نماز اول به غایت مکروه است مگر در چند جا که تاخیر نماز از اول وقت سنت است - و الله اعلم )). و ظاهر آنست که ادراک فضیلت نماز در اول وقت به اشتغال مقدمات آنست در اول وقت مثل آنکه چون وقت نماز در آید مکلف بلا توقف و تاخیر متوجه طهارت شود، و طهارت کرده شروع در نماز کند، به اینقدر فضیلت اول وقت را در مى یابد، و لازم نیست که ادراک فضیلت در اول وقت موقوف بوده باشد به دخول نماز در اول وقت بلافاصله ، بلکه اشتغال به مقدمات آن مثل داخل شدن در نماز است چنانچه شیخ شهید - نورالله مرقده - فرموده است . و اما آنچه متضمن آنست بعض از روایات مثل آن روایاتى که ظاهرش ‍ مفید خلاف کلام شیخ است - همچنانکه روایت شده است از ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین -: ما و قر الصلاة من اخر الطهارة حتى یدخل وقتها. یعنى ((توقیر و تعظیم نماز نکرده است کسى که تاخیر طهارت کند تا آنکه وقت آن در آید)). کنایه از آنکه توقیر نماز نکرده است کسى که پیش از آمدن وقت نماز طهارت نکرده باشد و موقوف علیه آنرا بجا نیاورده در انتظار آن نباشد تا آنکه چون وقت نماز در آید بلافاصله داخل نماز شود - ظفر نیافتم بر آنکه روایت مذکوره را سندى باشد که محل اعتماد تواند بود. و بر تقدیرى که عمل نمودن به این روایت را مندرج سازیم در ضمن عمل کردن به روایتى که روایت کرده است ثقة الاسلام در کتاب ((کافى )) به سند حسن از امام به حق ناطق امام جعفر صادق (علیه السلام ) که آنحضرت فرموده اند که : من سمع شیئا من الثواب على شى ء فصنعه کان له اجره و ان لم یکن کما بلغه . خلاصه کلام امام (علیه السلام ) آنکه : ((هر کس بشنود ترتب چیزى را از ثواب بر عملى وجودا یا عدما یعنى به او برسد که اقدام به فلان عمل یا ترک فلان عمل ثواب دارد و به فعل آورد آنرا یا ترک نماید آنرا، بوده باشد مر او را ثواب آن اگر چه نبوده باشد آن بروجهى که به او رسیده ))(157). پس مضمون به صدق مقرون حدیث مذکور به ما ضرر نمى رساند به واسطه آنکه حدیث مذکور دلالت مى کند که مشغولى به طهارت در اول وقت نماز مانع توقیر نماز است نه آنکه مانع ادراک فضیلت آنست زیرا که توقیر، امر دیگر است و فضیلت ، امر دیگر، فتدبر. و سزاوار آنست که انتظار نماز باید کشید و منتظر وقت آن باید بود چنانچه روایت شده است که حضرت رسالت (صلى الله علیه و آله ) انتظار داخل شدن وقت نماز مى کشیدند، و خطاب به بلال نموده مى فرموده اند که : ارحنا یا بلال ، یعنى ((اى بلال ما را آسایشى ببخش )) کنایه از آنکه در آر راحت را بر ما به سبب اعلام در آمدن وقت نماز، چنانچه آن حضرت - صلوات الله و سلامه علیه و آله - فرموده اند که : قرة عینى فى الصلاة ، یعنى ((خنکى دیده و روشنایى چشم من در نماز است )). راه شناخت زوال و وقت فضیلت نماز ظهر و عصر و بدانکه اول وقت زوال آنست که سایه شروع در زیادتى کند بعد از کم شدن ، یا آنکه سایه پیدا شود بعد از آنکه منعدم شده باشد، زیرا که هر چند که آفتاب مرتفع مى شود سایه کم مى شود تا آنکه در آن روز که آفتاب به غایت ارتفاع مى رسد سایه نیز در آن روز به غایت نقص و کوتاهى مى رسد، و گاه هست که سایه بالکلیة منعدم مى شود، و این در آن روز است که آفتاب به دایره نصف النهار یعنى به منتصف میانه مشرق و میانه مغرب رسد. و ظاهر است که آفتاب درین وقت نسبت به ساکنان اقالیم سبعه ، مختلفة الاوضاع خواهد بود، به این طریق که نسبت به سمت الراس ساکنان بعض اقالیم جنوبى خواهد بود و نسبت به سمت الراءس بعض دیگر، شمالى ، و نسبت به بعضى دیگر مماس سمت الراءس ایشان خواهد بود. پس نسبت به آن دو گروه که جنوبى و شمالى است در منتصف روز سایه بالکلیة منعدم نخواهد شد بلکه در آن وقت که منتهاى کوتاهى و کمى اوست ممتد به جانب شمالى یا به جانب جنوبى خواهد بود، و درین دو حالت که آفتاب از سمت الراءس ایشان جنوبى یا شمالى باشد شروع سایه در زیادتى ، اول وقت زوال خواهد بود نظر به حال بلد ایشان . و نسبت به گروه ثالث که مماس سمت الراس ایشان باشد سایه بالکلیة منعدم مى شود، پس نزد ایشان اول ظهور سایه بر روى زمین اول وقت زوال خواهد بود. و بباید دانست که سایه شاخص را پیش از آنکه زوال شود ((ظل )) مى نامند، و بعد از زوال ((فى ء))، از فاء یفى به معنى رجع یرجع ، به واسطه آنکه سایه آهسته آهسته رجوع مى کند به جائى که اول بار در آنجا بوده . و وقت فضیلت نماز ظهر مى کشد تا آنکه سایه شاخص بعد از زیادتى مساوى شاخص شود. و وقت فضیلت نماز عصر مى کشد تا آنکه سایه شاخص بعد از زیادتى دو برابر شاخص شود. و مستحب است تاخیر نمودن نماز ظهر و عصر را از اول وقت به مقدار آنکه نافله آنها گزارده شود، و کسى که نافله گزار نیست او را سزاوار نیست که از اول وقت فضیلت تاخیر نماز کند. و مشهور میان علما آنست که وقت نافله ظهر که آنرا اوابین (158) مى نامند از اول زوال آفتاب است تا آنکه سایه به مقدار دو قدم برسد که عبارت از آنست که سایه شاخص به مقدار دو سبع شاخص شود، زیرا که اغلب اوقات قامت هر شخصى به مقدار هفت قدم به قدم آن شخص است ، و چیزى را که قدم حقیقى نباشد، قیاس بر انسان کرده همین حکم داده اند. و وقت نافله عصر که آنرا نماز سبحه (159) مى گویند، بعد از فارغ شدن از نماز ظهر است تا آنکه سایه شاخص به مقدار چهار قدم برسد. و بعض علماء ما - رضوان الله علیهم - بر آنند که وقت نافله نماز ظهر و عصر ممتد است به امتداد وقت فضیلت ظهر و عصر. پس نافله ظهر را توان کرد تا آنکه سایه شاخص مثل شاخص شود، و نافله عصر را تا آنکه سایه شاخص دو برابر شاخص شود. و این قول پر دور نیست ، و در اخبار معتبره و آثار معتمده چیزى یافت مى شود که دلالت بر این قول مى کند بلکه ظاهر بعض اخبار بر توسعه زیاده بر این دلالت مى کند، چنانچه روایت کرده است شیخ الطایفه و امام الشیعه در کتاب ((تهذیب حدیث )) به سند صحیح از امام به حق ناطق امام جعفر صادق (علیه السلام ) که آنحضرت فرموده اند: صلاة التطوع بمنزلة الهدیة متى ما اوتى بها قبلت ، فقدم منها ما شئت ، و اخر ما شئت . خلاصه کلام بلاغت انتظام امام (علیه السلام ) آنکه : ((نماز تطوع که عبارتست از نماز سنتى به منزله هدیه است هر وقت که گزارده شود قبول است ، پس مقدم دار از آنها را آنچه خواهى ، و مؤ خر دار از آنها را آنچه خواهى )). نهایتش نمى دانم کسى را از علماء ما - قدس الله اءرواحهم - که قائل به این قول شده باشد، و به مدلول اطلاق این روایت وافى هدایت که توسعه در جواز تقدیم و تاخیر نوافل است عمل نموده باشد، و مذهب شده باشد. و مى تواند بود که مراد از لفظ تقدیم که درین حدیث وارد شده است ادا بوده باشد، و مراد از تاخیر، قضا - ((و الله اءعلم بمقاصد اولیائه )). مترجم گوید: ((و گاه باشد که به خاطر خطور کند که مراد از نماز تطوع که در این حدیث واقعست غیر نمازهاى سنتى موقته بوده باشد نه نمازهاى سنتى موقته که عبارت از نمازهاى سنتى شبانه روز بوده باشد، نهایتش درین کلام نظر است زیرا که قول امام (علیه السلام ) فقدم منها ما شئت و اخر ما شئت اشعار بر آن دارد که سخن از نمازهاى سنتى موقته است که تقدیم و تاخیر در آنها جاریست فافهم - و الله اعلم بحقیقة الامور)). و بباید دانست که مشهور میان علماء ما - قدس الله اءرواحهم - آنست که جایز نیست اعتماد کردن در دخول وقت بر ظن ، یعنى به گمان اینکه وقت نماز در آمده است اعتماد نماید مگر با عدم قدرت بر تحصیل علم به آن ، یعنى قدرت بر تحصیل علم به آن نداشته باشد، پس اعتماد نمودن در معرفت وقت نماز بر اخبار یک شخص عادل نیز جایز باشد، و اعتماد بر اذان شهر کردن نیز جایز نیست ، و اگر چه آن مؤ ذن عادل بوده باشد مگر آنکه عاجز باشد از به هم رسانیدن علم به وقت آن .(160) و ظاهر کلام محقق شیخ ابوالقاسم حلى صاحب ((شرایع )) در کتاب ((معتبر)) دلالت مى کند بر جواز تعویل و اعتماد بر قول مؤ ذن واحد اگر عادل بوده باشد. و اما اعتماد کردن بر اخبار عدلین و اذان ایشان ، ظاهر آنست که جایز باشد و اگر چه قدرت بر بهم رسانیدن علم به آن داشته باشد زیرا که علم شرعى به این قدر حاصل است و زیاده از این تکلف است . و سزاوار آنست کسى را که اعتناء به امر نوافل و اهتمام به ادراک فضیلت اول وقت نماز بوده باشد آنکه شاخصى را در فضاى خانه یا بر بام خانه خود مستقیم نصب نماید،(161) و باید که آن شاخص را در جاى مستوى و راست نصب کند به حیثیتى که به هیچ طرفى از اطراف مایل نباشد، و آن شاخص را مقسوم به هفت قسمت نموده باشد، پس هر گاه ملاحظه نماید که ظل به غایت نقصان منتهى شد، و سایه شروع در زیادتى کرد در شهرى که سایه بلکلیة منعدم نمى شود و چیزى از سایه شاخص مى ماند، یا آنکه سایه حادث گشت و پیدا شد در شهرى که سایه بالکلیة معدوم مى شود پس باید که شروع در نافله گزاردن زوال کند اگر از آنان باشد که حضرت عزت ایشان را توفیق استسعاد به سعادت قیام به نوافل کرامت نموده باشد، یا شروع در اداى نماز ظهر کند اگر از آن سعادت محروم باشد تا فضیلت اول وقت نماز را دریابد. پس باید که در اوقات نماز متفقد حال سایه مى بوده باشد که هرگاه سایه به مقدار دو سبع شاخص یا مثل شاخص برسد - بنا بر خلاف قوم چنانکه اشاره به آن کرده شد - بداند که وقت نافله ظهر گذشت شروع در نماز ظهر کند، اگر یک رکعت از نافله ظهر را در وقت در نیافته باشد، و اگر یک رکعت از نافله را در وقت در یافته باشد به نوعى که پیش از آنکه وقت نافله بدر رود سجده ثانى را از رکعت اول نافله تمام کرده باشد و اگر چه هنوز سر از سجده بر نداشته باشد بر خیزد و هفت رکعت مابقى را نیز ادا کند. و ظاهر آنست که آن شش ‍ رکعت دیگر درین وقت از نافله ظهر ادا بوده باشد زیرا که این هشت رکعت در حکم یک نماز است ، بعد از آن نماز ظهر را بجاى آورد. و باز به واسطه نماز عصر و نافله آن تفقد حال سایه مى نموده باشد، پس اگر چنانچه سایه به چهار سبع شاخص با به مقدار دو مثل شاخص نرسیده باشد باید که شروع در نافله گزاردن نماز عصر کند. و اگر سایه شاخص به چهار سبع یا به مقدار دو مثل شاخص رسیده باشد و او یک رکعت از نافله را در وقت دریافته باشد به نوعى که در نافله نماز ظهر گذشت نافله را تمام کند و بعد از آن نماز عصر را ادا نماید. و این حکم که یاد کرده شد در غیر نافله روز جمعه است ، و اما در نافله روز جمعه باید که چهار رکعت دیگر بر نافله ظهر و عصر افزاید که جمله بیست رکعت شود، و این بیست رکعت را به این طریق بجاى آورد که هیجده رکعت را به سه دفعه قبل از زوال بگزارد در وقت ارتفاع آفتاب و در وقت انبساط آن و در وقت قیام آن نزد زوال ، و دو رکعت دیگر را بعد از زوال بجاى آورد، و التوفیق منه سبحانه . فصل اول : در آداب و تعقیبات نماز ظهر باید دانست که اول چیزى که در نزد تحقق زوال به فعل باید آورد آنست که تبرک جوئى به آنچه روایت کرده است رئیس المحدثین در کتاب ((من لا یحضره الفقیه )) که امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (علیه السلام ) تعلیم محمد بن مسلم داده و فرموده که : محافظت کن بر چنانکه محافظت مى کنى بر چشمهاى خود، و آن اینست : سبحان الله و لا اله الاالله ، و الحمد لله الذى لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فى الملک ، و لم یکن له ولى من الذل و کبره تکبیرا. پاک و منزه مى دانم خدا را، معبودى جز او نیست ، و سپاس خدائى را راست که همسر و فرزندى نگرفته ، و براى او شریکى در ملک و سلطنت نیست ، و سرپرستى از جهت پستى و زبونى براى او نیست ، و او را بزرگ دار بزرگداشتى شایسته . بعد از آن مبادرت به سوى وضو نموده وضو بساز، و شروع در دو رکعت نافله زوال کن ، و در رکعت اول تکبیرات سبعه افتتاحیه را با ادعیه آن به طریقى که درباب اول سبق ذکر یافت بجاى آر، و بعد از آن استغاذه از شیطان نموده شروع در قرائت کن ، و بعد از فاتحه سوره قل هو الله احد بخوان و در رکعت دوم بعد از فاتحه سوره قل یا ایها الکافرون ، چنانچه ثقة الاسلام در کتاب ((کافى )) به سند حسن روایت کرده است . پس سلام ده و بعد از سلام تکبیرات ثلاث که در اول تعقیب است بجاى آر، و بعد از آن تسبیح فاطمه زهرا صلوات الله علیها بگوى ، پس این دعا بخوان : اللهم انى ضعیف فقو فى رضاک ضعفى ، و خذ الى الخیر بناصیتى ، و اجعل الایمان منتهى رضاى ، و بارک لى فیما قسمت لى ، و بلغنى برحمتک کل الذى ارجو منک ، واجعل لى ودا و سرورا للمؤ منین و عهدا عندک . خداوندا من ضعیفم پس ضعف مرا در راه رضاى خود قوى ساز، و موى پیشانیم را بگیر و مرا به سوى خیر بگردان ((کنایه از آنکه دل مرا پیوسته به سوى خیرات و طاعات متوجه ساز)) و ایمان را آخرین درجه خشنودیم قرار ده ، و برایم در آنچه که روزیم کرده اى برکت نه ، و به رحمتت مرا به آنچه که از سوى تو امیدوارم برسان ، و برایم دوستى و سرورى براى مؤ منین قرار ده ((بطوریکه مرا دوست دارند و با دیدن من مسرور شوند.)) و نیز پیمانى در نزد خودت قرار ده ((که همان اداء شهادتین باشد)). پس دو رکعت دیگر نافله زوال بگزار به طریقى که ذکر شد سواى شش تکبیر افتتاحیه و ادعیه آن ، پس دو رکعت دیگر را نیز به این طریق بجاى آر، و بعد از هر دو رکعت ازین شش ‍ رکعت آنچه میسر باشد از تعقیب نماز و دعائى که بعد از دو رکعت اول مذکور شد بخوان . پس بعد از آنکه شش رکعت نماز نافله زوال با توابعش به عمل آوردى بر خیز و از براى نماز ظهر اذان بگوى ، و میان اذان و اقامت فصل کن به دو رکعت نماز به همان طریق ، و این دو رکعت نماز که بعد از اذان ظهر بجا مى آورى رکعت هفتم و هشتم از نافله زوال است . بعد از آنکه نافله ظهر تمام گزارده شد و هشت رکعت نماز بجاى آمد بر خیز و اقامت بگوى و بعد از اقامت تبرک به این دعا بجوى : اللهم رب هذه الدعوة التامة ، و الصلاة القائمة ، بلغ محمدا (صلى الله علیه و آله ) الدرجة و الوسیلة ، و الفضل و الفضیلة . بالله استفتح و بالله استنجح ، و بمحمد (صلى الله علیه و آله ) اتوجه . اللهم صلى على محمد و آله ، واجعلنى بهم عندک وجیها فى الدنیا و الاخرة ، و من المقربین . خداوندا، اى صاحب این دعوت کامل ، و نماز برپا شده ، محمد (صلى الله علیه و آله ) را به درجه بهشتى و مقام شفاعت و فضل و فضیلت برسان . به یارى خدا شروع مى کنم ، ((یا پیروزى مى طلبم ))، و با یارى خداوند رستگارى مى جویم و به محمد (صلى الله علیه و آله ) سوى خداوند روى مى آورم ، خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست ، و مرا به سبب ایشان در دنیا و آخرت آبرومند، و از مقربان درگاهت قرار ده . بعد از آن مشغول به نماز ظهر شو، و مراعات کن در آن آنچه در نماز صبح مراعات آن نمودى از اعمال و اقوال مگر درقرائت که قرائت را در نماز ظهر آهسته باید کرد ماعداى بسملة (162) چه جهر در بسلمه کردن در نمازهاى اخفاتى سنت است . و در رکعت اولى بعد از فاتحه سوره سبح اسم ربک الاعلى یا سوره و الشمس ، یا از سوره ها سوره اى که در طول مشابه این دو سوره بوده باشد بخوان چنانچه روایت کرده است شیخ الطایفه در کتاب ((تهذیب الاحکام )) به سند صحیح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق علیه الصلاة و السلام من الملک العلام الخالق . و بعد از آن بر خیز از تشهد اول . و مراعات کن در حالت برخاستن از براى رکعت دوم نماز صبح چنانکه در نماز صبح سبق ذکر یافت ، و بخوان سوره فاتحه را، و مخیرى در آن که اگر خواهى الحمد بخوانى و اگر خواهى تسبیحات اربعه را که : سبحان الله و الحمد لله و لا اله الاالله و الله اکبر باشد؛ سه مرتبه بگوئى و استغفرالله را در آخر آن زیاده کنى . پس از آن دستها را تا محاذى گوشها بر داشته تکبیر از براى رکوع بجاى آر، و بعد از آن رکوع و سجود را بر قیاس گذشته بعمل آر، و پس از آن تکبیرات ثلاث تعقیب را بگوى ، پس از آن باید گفت : ((لا اله الا الله الها واحدا و نحن له مسلمون )) - تا آخر، چنانچه در تعقیب نماز صبح گذشت (163). بعد از آن تسبیح فاطمه زهرا ((علیها السلام )) بگوى ، و بعد از تسبیح بخوان آنچه خواهى از ادعیه اى که در تعقیب نماز صبح سبق ذکر یافته است غیر آنچه مخصوص به تعقیب نماز صبح باشد، و ادعیه اى که متضمن ذکر دخول در صباح است مانند ادعیه ثلاثه اخیره است که در تعقیب صبح گذشت (164). بعد از آن باید گفت : یا من اظهر الجمیل ، و ستر القبیح ، یا من لم یؤ اخذ بالجریرة ، و لم یهتک الستر، یا کریم الصفح ، یا عظیم المن ، یا حسن التجاوز، یا واسع المغفرة ، یا باسط الیدین بالرحمة ، یا سامع کل نجوى و یا منتهى کل شکوى ، یا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها، یا رباه یا رباه یا رباه ، یا سیداه یا سیداه یا سیداه ، یا غایة رغبتاه ، یا ذاالجلال و الاکرام ، اساءلک بحق محمد و على و فاطمة و الحسن و الحسین و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و الحسن و محمد صاحب الزمان سلام الله علیهم اجمعین ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تکشف کربى ، و تغفر ذنبى ، و تنفس همى ، و تفرج غمى ، و تصلح شاءنى فى دینى و دنیاى ، و ان تدخلنى الجنة ، و لا تشوه خلقى بالنار، و لا تفعل بى ما انا اهله ، برحمتک یا ارحم الراحمین . اى که نیکى ها را آشکار کرده اى ، و زشتیها را پوشانده اى ، اى آن که بندگان را به گناهشان نمى گیرى ((و در کیفرشان شتاب نمى کنى تا شاید توبه کنند)) و پرده گناهشان نمى درى ، اى که کریمانه از خطاى بندگان روى گردانى ، اى که بخششهاى بزرگ نمایى ، اى که به نیکى از گناه بندگان در گذرى ، اى که آمرزشت وسیع است ، اى که آغوش رحمت باز کرده اى ، اى شنواى هر نجوایى ، واى که تمام شکایتها به تو منتهى مى شود، اى که پیش از استحقاق نعمت بخشنده اى ، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! سرورا! سرورا! سرورا! اى آخرین مرز رغبتم ، اى صاحب جلال و کرامت . بحق محمد و على و و فاطمه و حسن و حسین و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و محمد صاحب الزمان - درود خدا بر همه آنان باد - از تو مى خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستى ، و غمم را بزدایى ، و گناهم ببخشى ، و غصه ام را ببرى ، و اندوهم برطرف سازى ، و کار مرا در دین و دنیایم اصلاح کنى ، و در بهشت داخلم نمایى ، و خلقتم را به آتش دوزخ زشت نسازى ، و آنچه را من سزاوارم و اهل آنم بر سرم نیاورى ، برحمت خودت اى مهربانترین مهربانان و بعد از آن باید گفت : یا سامع کل صوت ، یا جامع کل فوت ، یا بارى النفوس بعد الموت ، یا باعث یا وارث ، یا اله الالهة ، یا جبار الجبابرة ، یا مالک الدنیا و الاخرة ، یا رب الارباب ، و یا سید السادات ، یا ملک الملوک ، یا بطاش ذاالبطش الشدید، یا مبدى یا معید، یا فعالا لما یرید، یا محصى عدد الانفاس و نقل الاقدام ، یا من السر عنده علانیة . اى شنواى هر صدایى ، اى گرد آوردنده هر از دست رفته اى ، اى زنده سازنده جانها پس از مرگ ، اى برانگیزنده ((مردگان ))، اى ارث برنده ((از کسانیکه در روى زمین زندگى کرده که هر چه داشته ، گذاشته اند و مرده اند))، اى خداى خدایان ، اى جبار جباران ، اى مالک دنیا و آخرت ، اى ارباب اربابها، اى سرور سروران ، اى شاه شاهان ، اى نیرومندى که با نیرومندى هرچه تمامتر گنهکاران را به چنگ آورى ، اى ایجاد کننده ، اى بازگرداننده ، اى که هر کار خواهى مى کنى ، اى حسابدان شمار نفسها و حرکت قدمها، اى که پنهان به نزدت آشکار است . اسالک بحق خیرتک من خلقک ، و بحقهم الذى اوجبت لهم على نفسک ، ان تصلى على محمد و اهل بیته ، و ان تمن على الساعة بفکاک رقبتى من النار، و ان تنجز لولیک و ابن نبیک ، الداعى الیک باذنک ، و امینک فى ارضک ، و عینک فى عبادک ، و حجتک على خلقک علیه صلواتک و برکاتک وعده . به حق برگزیدگان تو از میان بندگانت ، و بآن حقى که از آنان بر خود واجب کرده اى ، از تو مى خواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستى ، و با آزاد ساختنم الساعة از آتش ‍ دوزخ بر من منت نهى ، و وعده اى را که به ولى خودت و فرزند پیامبرت - همو که باذن تو مردم را به سویت فراخواند، وامین تو در زمینت ، و چشم تو در میان بندگانت ، و حجت تو بر بندگانت است که درود و برکات تو بر او باد - داده اى به انجام رسانى . اللهم ایده بنصرک ، و قو اصحابه و صبرهم ، و اجعل لهم من لدنک سلطانا نصیرا، و عجل فرجه ، و مکنه من اعدائک واعداء رسولک ، یا ارحم الراحمین . خداوندا با نصرت خود تاییدش نما، و یارانش را نیرو و پایدارى عطا کن ، و از نزد خود تسلط و قدرت یارى بخشى برایشان قرار ده ، و فرجش را نزدیک گردان ، و او را بر دشمنان خودت و دشمنان پیامبرت پیروزى و غلبه ده اى مهربانترین مهربانان . و بعد از آن باید گفت : اللهم رب السماوات السبع ، و رب الارضین السبع ، و ما فیهن و ما بینهن و ماتحتهن و رب العرش العظیم ، و رب جبرئیل و میکائیل و اسرافیل ، و رب السبع المثانى و القرآن العظیم ، و رب محمد خاتم النبیین ، صل على محمد و آله ، و اساءلک باسمک الاعظم الذى به تقوم السماوات و الارض ، و به تحیى الموتى ، و ترزق الاحیاء، و تفرث بین المجتمع ، و تجمع بین المتفرق ، و به احصیت عدد الاجال ، و وزن الجبال ، و کیل البحار، اساءلک یا من هو کذلک ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تفعل بى کذا و کذا. خداوندا، اى پروردگار آسمانهاى هفتگانه ، و زمینهاى هفتگانه ، و آنچه که در آنها و بین آنها و زیر آنهاست ، و اى پروردگار عرش بزرگ ، و اى پروردگار جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و اى پروردگار سبع مثانى (165) و قرآن بزرگ ، و اى پروردگار محمد خاتم پیامبران ، بر محمد و آل او درود فرست ، و به آن نام بزرگت که آسمانها و زمین به آن بر پاست ، و به آن مردگان را زنده مى کنى ، و زندگان را روزى مى دهى ، و میان جمع شده ها جدایى مى افکنى ، و میان پراکنده ها اجتماع برقرار مى سازى ، و به آن تعداد اجلها و وزن کوهها و آب دریاها را بشمار مى آورى ، از تو درخواست کنم ، از تو درخواست مى کنم -اى که چنین هستى - که بر محمد و آل محمد درود فرستى و برایم چنین و چنان کنى . بعد از آن حاجت خود را بخواه ، و پس از آن دو سجده شکر بجاى آر و بگوى در اثناء آن و بعد از آن آنچه درباب اول گذشت . فصل دوم : در آداب و تعقیبات نماز عصر بعد از آنکه فارغ شدى از نماز ظهر و آنچه متعلق به آنست برخیز از براى گزاردن نافله عصر، و تکبیر احرام براى دو رکعت اول نافله عصر بگوى بغیر تکبیرات ششگانه افتتاحیه زیرا که تکبیرات مذکوره گفته نمى شود در نوافل مرتبه بر قول مشهور مگر در پنج نماز: در اول نافله زوال ، و در اول نافله مغرب ، و در وتیره ، و در اول نافله نماز شب ، و در مفرده وتر، اینست آنچه بعض از اصحاب - قدس الله ارواحهم - گفته اند، نهایتش اظهر استحباب گفتن تکبیرات افتتاحیه است در جمیع نمازها خواه فرض باشد و خواه سنت ، چنانچه شیخ ما شیخ شهید در کتاب ((ذکرى )) بیان فرموده است از براى مطلق بودن روایات . و بخوان در نافله عصر هر سوره را که خواهى ، و اولى آنست که در نافله عصر و در غیر آن از نوافل دیگر، سوره هایى را که از ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - ترغیب در خواندن آن شده است بخوانى . و مى باید که اختیار سوره اى کنى که به سبب خواندن آن وقت نماز فوت نشود، و بدرستى که روایت شده است از امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر - صلوات الله علیه - که آنحضرت فرموده اند: من قرا سورة الصف فى فرائضه و نوافله صفه الله مع ملائکة و انبیائه المرسلین . یعنى هر کس سوره صف (166) را در نماز واجبى و سنتى بخواند خداى تعالى آنکس را داخل صفهاى ملائکه و انبیاء مرسلین گرداند)). و هم از آنحضرت روایت شده است که : من ادمن قراءة سورة ((ق )) فى فرائضه و نوافله وسع الله علیه رزقه و اعطاه کتابه بیمینه ، و حاسبه حسابا یسیرا. ((یعنى هر کس مداومت نماید به خواندن سوره ((ق )) در نماز واجبى و سنتى خود هر آینه حضرت عزت - عمت عطیاته - روزى او را گشاده گرداند، و در موقف عرصات نامه اعمال او را به دست راست او دهد، و حساب او را به آسانى و سهولت گذراند.)) و هم از آنحضرت روایت شده است که : اکثرو تلاوة سورة الحاقة فى الفرائض و النوافل ، لان ذلک من الایمان بالله و رسوله ، ولن یسلب قاریها دینه حتى یموت . یعنى ((بسیار تلاوت کنید سوره حاقه را در فرایض و نوافل ، چه بسیار خواندن آن در نمازها از علامات ایمانست به خداى تعالى و رسول او، و هیچ چیز سلب ایمان از قارى آن نکند تا آنکه فوت شود، یعنى با ایمان از دنیا رحلت کند)). و بعد از فارغ شدن از دو رکعت اول نماز نافله عصر بگوى : اللهم انه لا اله الا انت ، الحى القیوم ، العلى العظیم ، الحلیم الکریم ، الخالق الرازق ، المحیى الممیت ، البدى البدیع ، لک الحمد و لک المن ، و لک الکرم ، و لک الجود، و لک الامر وحدک لا شریک لک ، یا واحد یا احد یا صمد، یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد، و لم یتخذ صاحبة و لا ولدا، صل على محمد و آله ، و افعل بى کذا و کذا.(167) خداوندا حقیقت اینست که معبودى جز تو نیست که زنده و پاینده و برتر و بزرگ و بردبار و بزرگوار و آفریننده و روزى دهنده و زنده کننده و میراننده و ایجاد کننده آفریدگان از نیستى به هستى و آفریننده بى مثالى . سپاس و ستایش و بخشش و جود و کرم و اختیار امور از آن توست ، تو تنهایى و شریکى براى تو نیست ، اى یکتا و یگانه ، اى تنها و بى نیاز، اى که نه بزایى و نه زائیده شده اى ، و احدى همتاى تو نیست ، و همسر و فرزندى نگرفته اى ، بر محمد و آل او درود فرست و برایم چنین و چنان کن . بعد از آن برخیز و دو رکعت دیگر را بگزار، و بعد از آن بگوى : ((اللهم رب السماوات السبع تا آخر))(168). بعد از آن دو رکعت دیگر را بعمل آر، و پس از آن بگوى : اللهم انى ادعوک بمادعاک به عبدک یونس ، اذذهب مغاضبا فظن ان لن تقدر علیه ، فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت ، سبحانک انى کنت من الظالمین ، فاستجبت له و نجیته من الغم و کذلک تنجى المؤ منین ، فانه دعاک و هو عبدک ، و انا ادعوک و انا عبدک ، و سالک و هو عبدک ، و انا اساءلک و انا عبدک ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تستجیب لى کما استجیب له . خداوندا تو را مى خوانم به همان چیزى که بنده ات یونس تو را خواند آنگاه که با حالت خشم از میان قوم خود بیرون رفت و پنداشت که تو بر او تنگ نمى گیرى ، پس ((چون در شکم ماهى قرار گرفت )) در آن تاریکیها صدا زد که معبودى جز تو نیست ، تو را منزه مى دانم همانا من از ستمکاران بوده ام ، پس تو دعاى او را مستجاب کردى و ازاندوهش ‍ رهانیدى ؛ و همانطور که او تو را خواند و بنده تو بود، من نیز تو را مى خوانم و بنده توام ، و نیز از تو درخواست کرد در حالیکه بنده تو بود، من نیز از تو در خواست مى کنم در حالیکه بنده توام ، که بر محمد و آل محمد درود فرستى ، و دعایم را مستجاب کنى همانگونه که دعاى او را مستجاب فرمودى . و ادعوک بمادعاک به ایوب اذمسه الضر، فدعاک انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمین ، فاستجبت له و کشفت ما به من ضر، و آتیته اهله و مثلهم معهم فانه دعاک و هو عبدک ، و انا ادعوک و انا عبدک ، و سالک و هو عبدک ، و انا اساءلک و انا عبدک ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تفرج عنى کما فرجت عنه ، و ان تستجیب لى کما استجبت له . و تو را مى خوانم به همان چیزى که بنده ات ایوب تو را خواند آنگاه که گرفتارى و پریشانحالى بدو رسید پس تو را خواند که : براستى مشکلات و گرفتارى به من رسیده و تو مهربانترین مهربانانى ، پس دعاى او را مستجاب و گرفتاریش را برطرف ساختى ، و اهل و خانواده اش را دو برابر به وى باز گردانیدى ؛ و همانطور که او تو را خواند و بنده تو بود، من نیز تو را مى خوانم و بنده توام ، و از تو درخواست کرد در حالیکه بنده تو بود، من نیز از تو درخواست کنم در حالیکه بنده توام ، که بر محمد و آل محمد درود فرستى ، و گره از کارم بگشایى چنانکه از کار او گشودى ، و دعایم را مستجاب کنى همانطور که دعاى او را مستجاب فرمودى . و ادعوک بما دعاک به یوسف ، اذ فرقت بینه و بین اهله ، و اذ هو فى السجن ، فانه دعاک و هو عبدک ، و انا ادعوک و انا عبدک ، و ساءلک و هو عبدک ، و انا اساءلک و انا عبدک ، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تفرج عنى کما فرجت عنه ، و ان تستجیب لى کما استجبت له ، فصل على محمد و آل محمد، و افعل بى کذا و کذا. و تو را مى خوانم به همان چیزى که یوسف تو را خواند آنگاه که بین او و اهلش جدایى افکندى ، آنگه که او در زندان بسر مى برد، پس همانگونه که او تو را خواند و بنده تو بود، من نیز تو را مى خوانم و بنده توام ، واز تو نیز درخواست نمود در حالیکه بنده تو بود، من نیز از تو درخواست مى کنم در حالیکه بنده توام ، که بر محمد و آل محمد درود فرستى ، و گره از کارم بگشایى چنانکه از کار او گشودى ، و دعایم را مستجاب کنى همانگونه که دعاى او را مستجاب فرمودى ، پس بر محمد و آل محمد درود فرست ، و برایم چنین و چنان کن . و حاجت خود را بیان کن . بعد از آن دو رکعت دیگر را بجاى آر، و بگوى بعد از آنکه فارغ شدى از آن : ((یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح )) تا آخر دعا چنانچه گذشت (169 ). و بعد از آنکه از دعا فارغ شدى به واسطه نماز عصر اذان بگوى ، و فصل کن میان اذان و اقامت به سجده اى ، و بخوان آنچه خواندى در میان اذان و اقامت نماز صبح و نماز ظهر. پس از آن مشغول به نماز عصر شو و جمیع آداب که در نماز ظهر مرعى داشته اى در اینجا نیز مرعى دار، و در رکعت اول سوره اذا جاء نصر الله یا سوره الهیکم التکاثر یا هر سوره اى که در کوتاهى مثل اینها بوده باشد بخوان ، چنانچه روایت کرده است شیخ الطائفة و امام الشیعة در کتاب ((تهذیب الاحکام )) به سند صحیح از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (علیه السلام ). و بعد از فارغ شدن از نماز عصر بخوان همان تعقیبى را که بعد از نماز ظهر خواندى سواى آن چیزى که مخصوص به تعقیب نماز ظهر باشد. و بگوى بعد از آن ، آن چیزى را که مخصوص است به نماز عصر، و آن اینست : استغفرالله الذى لا اله الا هو الحى القیوم ، الرحمن الرحیم ، ذاالجلال و الاکرام ، و اساءله ان یتوب على توبة عبد ذلیل خاضع فقیر بائس مستکین مستجیر، لا یملک لنفسه ضرا و لا نفعا، و لا موتا و لا حیاة و لا نشورا. اللهم انى اعوذبک من نفس لا تشبع ، و من قلب لا یخشع ، و من علم لا ینفع ، و من صلاة لا ترفع ، و من دعاء لا یسمع . اللهم انى اساءلک الیسر بعد العسر، و الفرج بعد الکرب ، و الرخاء بعد الشدة . اللهم ما بنا من نعمة فمنک وحدک لا شریک لک ، لا اله الا انت ، استغفرک و اتوب الیک . آمرزش مى طلبم از خدایى که معبودى جز او نیست ، زنده است و پاینده ، رحمتش عام و خاص را فرا گرفته ، همان خدایى که صاحب جلال و اکرام است ، و از او درخواست مى کنم که توبه مرا که توبه بنده اى ذلیل و سرشکسته و فقیر و تهیدست و نیازمند و پناهنده است و مالک هیچ گونه سود و زیان و مرگ و زندگى و برانگیخته شدن از قبر براى خودش نیست بپذیرد. خداوندا به تو پناه مى آورم از نفسى که سیر نشود، و از دلى که خشوع نیابد، و از دانشى که سود نبخشد، و از نمازى که بالا نرود ((پذیرفته نشود)) و از دعایى که شنیده نشود ((به هدف اجابت نرسد)). خداوندا آسانى را پس از سختى ، و گشایش را پس از گرفتارى ، و آسایش را پس از شدت و رنج از تو خواهانم . خداوندا هر نعمتى که در اختیار ماست از جانب توست ، تو یگانه اى ، معبودى جز تو نیست و شریکى ندارى ، از تو آمرزش مى طلبم و بسوى تو باز مى گردم . و سنت است که بعد از نماز عصر هفتاد بار استغفار کنى ، و ده بار سوره انا انزلناه بخوانى ، چه روایت شده است از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (علیه السلام ) که آنحضرت فرموده اند: من استغفر بعد صلاة العصر سبعین مرة غفرالله له سبعمائة ذنب یعنى : ((هر کس بعد از نماز عصر هفتاد بار استغفار کند خداى تعالى در عوض آن هفتصد گناه او را بیامرزد.)) و از ابى جعفر ثانى اءعنى امام محمد جواد (علیه السلام ) روایت شده که آنحضرت فرموده اند: من قراء انا انزلناه فى لیلة القدر عشر مرات بعد العصر مرت له على مثل اعمال الخلائق فى ذلک الیوم . یعنى : ((هر کس سوره انا انزلناه فى لیلة القدر را بعد از نماز عصر ده بار بخواند، ثبت شود در نامه اعمال آنکس آن قرائت مثل ثواب اعمالى که از خلایق در آن روز صادر شده باشد)). مترجم گوید: ((مصنف - طاب ثراه - در حاشیه گفته است که : عبارت حدیث که : مرت له على مثل اعمال الخلائق فى ذلک الیوم به معنى مرت القراءة المذکورة مشتملة على مثل ثواب الاعمال المسنونة الواقعة من الخلائق فى ذلک الیوم است ، یعنى برو مى گذرد قرائت سوره مذکوره ، در حالتى که مشتمل باشد بر مثل ثواب اعمال سنتى که از خلایق در آنروز واقع شده باشد. و واجب است که استثنا کنیم ثواب خواندن ده بار سوره مذکوره را از اعمال خلایق چنانچه مخفى نیست . پس معنى چنین باشد که : کسى که بعد از نماز عصر ده مرتبه انا انزلناه فى لیلة القدر بخواند برو مى گذرد روز قیامت عمل مذکور مثل اعمال سنتى جمیع خلایق ، یعنى اعمالى که غیر از عمل مذکور باشد - و الله اءعلم )). بعد از آن دو سجده شکر کن و بخوان در آن و بعد از آن دعاهائى را که در سجده شکر سبق ذکر یافت (170). و باید که آخر دعاهائى که درین سجده خواهى خواند این دعا باشد که : اللهم انى وجهت وجهى الیک ، و اقبلت بدعائى علیک ، راجیا اجابتک ، طامعا فى مغفرتک ، طالبا ما اویت به على نفسک ، مستنجزا وعدک ، اذ تقول : ادعونى استجب لکم (171)، فصل على محمد و آل محمد و اقبل الى بوجهک ، و ارحمنى و استجب دعائى ، یا اله العالمین . خداوندا روى دل سوى تو کردم ، و با دعایم رو به تو آوردم ، در حالیکه امیدوار به اجابت و آزمند آمرزش و جویاى وعده اى که بر عهده خویش قرار داده اى و خواهان عملى شدن و عده ات هستم ، زیرا که خود مى فرمایى : ((مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را))، پس بر محمد و آل محمد درود فرست ، و با روى گرامیت به من روى آور، و به من رحم آر، و دعایم را مستجاب کن اى معبود عالمیان . توضیح : تفسیر مفردات دعاهاى مذکور مناسب نمود بیان آن چیزى که درین دو فصل واقع است و محتاج به بیان است . ((خذ الى الخیر بناصیتى )) یعنى مایل گردان دل مرا به سوى اعمال خیرات ، و موفق دار مرا بر قیام وظایف طاعات ، چنانچه کسى را موى پیش سر گرفته به سوى کارى مى کشیده باشند، و این کلام بر سبیل استعاره است . ((یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح )) روایت شده است در تاویل آن از امام بحق ناطق امام جعفر صادق (علیه السلام ) که آنحضرت فرموده اند: ما من مؤ من الا و له مثال فى العرش ، فاذا الشتغل بالرکوع و السجود و نحوهما فعل مثاله مثل فعله ، فعند ذلک تراه الملائکة فیصلون و یستغفرون له ، و اذا اشتغل العبد بمعصیة ارخى الله تعالى على مثاله سترا لئلا تطلع الملائکة علیها، فهذا تاویل ((یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح )). یعنى ((نیست هیچ مؤ منى که نبوده باشد او را مثالى در زیر عرش که هر گاه آن مؤ من اشتغال نماید به رکوع و سجود و غیر ذلک از عبادات دیگر، آن مثال نیز مشغول به آن فعل شود که آن مؤ من مى کند، پس چون ملائکه آن مثال را مشغول به آن فعل مى بینند آن مؤ من را دعا مى کنند و از براى او استغفار مى نمایند و آمرزش مى طلبند، و هر گاه آن بنده مشتغل شود به فعل معصیتى ، حضرت عزت پرده بر روى آن مثال کشد تا آنکه ملائکة را اطلاع بر آن فعل قبیحى که از آن مؤ من صدور مى یابد حاصل نشود، فهذا تاویل یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح )) و نعم ماقیل : فغانى باده پنهان خور که یار از غایت رحمت نمى خواهد که کردار گنهکاران شود پیدا ((یا من لم یؤ اخذ بالجریرة )) تفسیر جریره در آخر تعقیب صبح سبق ذکر یافت ، ومراد آنست که تعجیل نمى کند عقوبت معصیت را در دنیا از غایت حلم و نهایت کرم که شاید بنده گناهکار توبه و استغفار کند و از کردار ناسزاوار خود پشیمان شود، و به سبب آن از عقوبت کردگار خلاصى یابد. و ((الصفح )) به معنى در گذشتن از گناهست . و ((النجوى )) کلام آهسته را گویند که عبارت از سر گوشى باشد. و ((تنفس همى )) یعنى : راحت ده مرا ازین هم ، و زایل کن آنرا از من . و ((لا تشوه خلقى بالنار)) به شین نقطه دار و واو مشدده ، یعنى : قبیح مگردان خلقت و هیات مرا به سبب سوختن آن به آتش . ((یا جامع کل فوت )) یعنى جمع کننده همه اموات . و فقره بعد ازین که ((یا بارى النفوس )) باشد یعنى : اى خالق نفوس و اعاده کننده آنها، به منزله مفسر فقره اولى است . ((یا بطاش ذا البطش الشدید)) بطش به معنى گرفتن به عنف و تعدى است . و سطوة را نیز بطشه مى گویند. و ممکن است که بطاش را برین معنى حمل نمایند. و ذا البطش را بر معنى اول . ((خیرتک من خلقک )) معنى خیره در آخر تعقیب صبح ذکر یافت . ((و رب السبع المثانى )) و آن سوره فاتحه است ، و از جهت تسمیه آن به سبع المثانى وجوه چندیست که ذکر کرده ایم آنرا در تفسیرى که موسوم به ((عروة الوثقى )) است ، و از آن جمله آنکه : در هر نماز واجبى دوبار خوانده مى شود. و اگر کسى گوید: پس چه مى گوئى در نماز میت که فرض است و در آن یک بار هم خوانده نمى شود، پس کلیة صادق نباشد. جواب گوئیم که : نماز جنازه در نزد ما نمازى است مجازى ، و مراد به نماز میت دعاى بر میت است زیرا که نماز آنست که مشتمل بر طهارت و فاتحة الکتاب باشد، چنانچه حضرت رسالت (صلى الله علیه و آله ) فرموده اند که : ((لا صلاة الا بطهور، و لا صلاة الا بفاتحة الکتاب )). یعنى ((نیست نمازى صحیح و مقبول مگر آنکه بجا آورنده آن به طهارت باشد، و نیست نمازى صحیح و مقبول مگر آنکه در آن فاتحة الکتاب خوانده شود)). مترجم گوید: ((مصنف - طاب ثراه - در حاشیه گفته است که : اما آنچه شیخ طبرسى - نورالله مرقده - در ((مجمع البیان )) ذکر نموده است از وجه تسمیه سوره مذکوره به سبع المثانى به آنکه در هر نماز واجبى و سنتى دوبار خوانده مى شود، و بر او اعتراض کرده اند که در نماز وتر که یک رکعت است سوره مذکوره زیاده از یک بار خوانده نمى شود، پس کلیة حق نباشد که این سوره در هر نماز مثنى مى شود، جواب آنرا ان شاء الله تعالى در مبحث صلاة وتر خواهى شنید(172) - و التوفیق منه سبحانه )). و از جمله وجوه تسمیه سبع المثانى آنکه : هفت آیه است مشتمل بر ثناى حق سبحانه و تعالى ، چه اسما و صفات حق تعالى دو قسم است : یکى آنکه دلالت مى کند بر عظمت و قدرت او، دوم آنکه دلالت مى کند بر رحمت و راءفت او، و این سوره مشتمل است بر هر دو قسم . و از جمله وجوه آنکه : دوبار نازل شده است یک بار در مکه معظمه در وقتى که نماز واجب شد، و یک بار دیگر در مدینه منوره در وقتى که تحویل قبله از جانب بیت المقدس به جانب کعبه شد. و اعتراض وارد نمى شود بر اینکه اگر کسى گوید که : تسمیه آن به سبع المثانى در مکه شده است پیش از نزول آن در مرتبه ثانى که در مدینه شده است ، زیرا که قول خداى تعالى که : و لقد آتیناک سبعا من المثانى در سوره حجر است و سوره مکى است ؛ به آنکه در جواب گوئیم که : چون الله تعالى مى دانست که مرتبه دیگر در مدینه نازل خواهد ساخت جایز باشد گفتن سبع المثانى به اعتبار تحقق آن در علم الهى . ((البدى البدیع )) مراد به بدى آنکه الله تعالى موجد و مبدى ما سواى خود است از کتم عدم به صحراى وجود. و مراد به بدیع ، مبدع و خالق خلایق است نه بر مثال سابق ، یعنى خلق خلایق و ابداع ایشان را بر وجهى نکرده که پیشتر از آن بوده باشد، بلکه این خلق را اختراع نموده است ، زیرا که مبدع کسى را گویند که چیزى بسازد که مثل آن چیز هرگز ندیده باشد. و در تعقیب صبح جائى که تفسیر فقره ((حجرت الاعادى عنى ببدیع السماوات و الارض )) شده سبق ذکر یافت ، و در آنجا ذکر کردیم که بعضى توقف کرده اند در فعیل که به معنى مفعل آمده باشد و لهذا بدیع را در آنجا از قبیل وصف به حال متعلق گرفته اند. و مخفى نخواهد بود که چون بدیع در اینجا به غیر اضافه واقع شده است بلا توقف به معنى مفعل مى توان گرفت ، و ورود آن در ادعیه ماءثوره که از ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - نقل شده و در نود و نه نام بارى تعالى اقوى دلیل است بر ثبوت آن اگر چه بر خلاف ضابط اهل لغت باشد. ((اذ ذهب مغاضبا)) مراد - و الله اعلم - آنست که حضرت یونس - على نبینا و علیه السلام - از میان قوم خود هجرت کرد در حالتى که غضبناک بود بر ایشان زیرا که مدتى مدید دعوت ایشان به سوى ایمان کرده بود و ایشان قبول قول او نکردند و ایمان نیاوردند. ((فظن ان لن تقدر علیه )) ظن اینجا به معنى علم است . و لن تقدر علیه یعنى روزى او را تنگ نمى کنى بر او(173). چه قدر به معنى ضیق و تنگى است چنانکه در وجه تسمیه لیلة القدر ذکر کرده اند که در شب قدر آن مقدار ملائکه از آسمان بر زمین فرود مى آیند که روى زمین برایشان تنگى مى کند. و منه قوله تعالى و اما اذا ما ابتلیه ربه فقدر علیه رزقه . معنى آیه - و الله اعلم - آن است که : ((اما چون انسان را بیازماید پروردگار او به درویشى و سختى پس تنگى سازد بر او روزى را(174))). چه فقدر علیه رزقه به معنى ضیق علیه است . و مراد از آیه سابقه آنکه : یونس (علیه السلام ) به یقین مى دانست که ما روزى او را بى آنکه بر او تنگ سازیم به او مى رسانیم خواه در میان قوم باشد و خواه از ایشان هجرت کند. ((و البائس )) کسى را گویند که حاجتمندى او به نهایت باشد، و همچنین ((المستکین )) نیز به معنى شدید الحاجة است . فصل سوم : در دعاهاى ساعت پنجم و ششم و هفتم روز بدان بدرستى که روز را به دوازده ساعت تقسیم کرده اند و هر یک از ساعات را به یکى از ائمه اثنا عشر - علیهم صلوات الله الملک الاکبر - نسبت داده اند، و از براى هر ساعتى دعایى مخصوص ذکر کرده اند، و ما ذکر کردیم ادعیه ساعات چهارگانه را که منسوب بوده به ائمه اربعه ((علیهم السلام ))، و حال ذکر مى کنیم در اینجا ساعت پنجم را، و آن از زوال آفتاب است تا آن زمان که از زوال به قدر چهار رکعت نماز بگذرد، و منسوب است به امام الباطن و الظاهر امام محمد باقر (علیه السلام )، و این دعا مخصوص آنست . و بهتر آنست که این دعا را بعد از رکعت چهارم از نافله زوال بخوانى ، و دعا اینست : اللهم انت الله الذى لا اله الا هو الحى القیوم ، لا تاءخذه سنة و لا نوم ، هو الله الذى لا اله الا هو، عالم الغیب و الشهادة ، هو الرحمن الرحیم ، هو الاول و الاخر، و الظاهر و الباطن ، و هو بکل شى ء علیم ، فالق الاصباح ، و جاعل اللیل سکنا، و الشمس و القمر حسبانا، ذلک تقدیر العزیز العلیم . خداوندا تو همان خدایى هستى که جز او معبودى نیست ، خدائى که زنده است و پاینده ، چرت و خواب فرایش نگیرد، او خدایى است که معبودى جز او نیست ، داناى نهان و آشکار است ، بخشاینده و مهربان است ، اول و آخر و ظاهر و باطن اوست ، و به هر چیزى داناست ، شکافنده صبح است ، و قرار دهنده است شب را موجب آسایش ، و خورشید و ماه را جهت حفظ حساب ، این تقدیر خداوند چیره و داناست . یا غالبا غیر مغلوب ، و یا شاهدا لا یغیب ، یا قریب یا مجیب ، ذلکم الله ربى لا اله الا هو، علیه توکلت و الیه انیب . اتذلل الیک تذلل الطالبین ، و اخضع بین یدیک خضوع الراغبین ، و اساءلک سؤ ال الفقیر المسکین ، و اساءلک تضرعا و خفیة (175)، انک لا تحب المعتدین ، و وادعوک خوفا و طمعا، ان رحمتک قریب من المحسنین ، و اتوسل الیک بخیرتک و صفوتک من العالمین ، الذى جاء بالصدق و صدق المرسلین ، محمد عبدک و رسولک النذیر المبین ، و بولیک و عبدک على بن ابى طالب امیر المؤ منین ، و بالامام محمد بن على باقر علم الاولین و الاخرین ، و العالم بتاءویل الکتاب المستبین . اى غالبى که مغلوب نگردى ، و اى شاهدى که پنهان نشوى ، اى نزدیک ، اى پاسخگو، اینست پروردگار من که معبودى جز او نیست ، بر او توکل کردم و بسویش باز مى گردم . ((خداوندا)) همچون طالبان بسویت اظهار خوارى مى کنم ، و در حضورت همچون راغبان اظهار کوچکى مى نمایم ، و چون فقیرى درمانده و زمینگیر از تو درخواست مى کنم ، و با حالت زارى و پنهانى از تو درخواست کرده مى خوانمت که تو متجاوزین را دوست ندارى . و از روى ترس و طمع تو را مى خوانم که رحمت تو به نیکوکاران نزدیک است ، و دست به دامان تو مى شوم به منتخب و برگزیده تو از میان جهانیان ، همان که راستى آورده و پیامبران گذشته را تصدیق نموده یعنى محمد بنده و رسول تو که هشدار دهنده اى آشکار است ، و به ولى و بنده ات على بن ابیطالب امیر المؤ منین ، و به امام محمد بن على که شکافنده علوم اولین و آخرین و داناى به تاویل کتاب مستبین ((روشن )) است . و اساءلک بمکانهم عندک ، و اقدمهم امامى و بین یدى حوائجى ، ان توز عنى شکر ما اولیتنى من نعمک ، و تجعل لى فرجا و مخرجا من کل کرب و غم ، و ترزقنى من حیث احتسب و من حیث لا احتسب ، و تیسر لى من فضلک ما تغنینى به عن کل مطلب ، و اقذف فى قلبى رجاک ، و اقطع رجائى ممن سواک ، حتى لا ارجو الا ایاک ، انک تجیب الداعى اذا دعاک ، و تغیث الملهوف اذا ناداک ، و انت ارحم الراحمین . و به مقام و منزلتشان نزد تو از تو در خواست مى کنم و ایشان را در پیش خود و حوائجم باز مى دارم که توفیق سپاس نعمتهایى را که به من ارزانى داشته اى به من بخشى ، و از هر گرفتارى و غمى فرج و راه گریز برایم قرار دهى ، و از جائى که گمان داشته یا گمان ندارم به من روزى دهى ، و از فضل خویش چندان دارائیم بخشى که مرا از هر طلبى بى نیاز سازى ، و امید خویش در دلم انداز، و امیدم را از هر کس جز خودت ببر، تا جائى که جز به تو امید نبندم ، که تو خواننده را پاسخ گوئى چون تو را بخواند، و غم دیده را فریاد رسى چون تو را صدا زند، و تو از هر مهربانى مهربان ترى . و اما ساعت ششم : - بعد از گذشتن مقدار چهار رکعت از زوال است تا نماز ظهر، و آن منسوب است به امام به حق ناطق امام جعفر صادق (علیه السلام )، و این دعا مخصوص ‍ آنست ، و بهتر آنست که بعد از رکعت ششم از نافله زوال بخوانى ، و دعا اینست : اللهم انت انزلت الغیث برحمتک ، و علمت الغیب بمشیتک ، و دبرت الامور بحکمتک ، و ذللت الصعاب بعزتک ، و اعجزت العقول عن علم کیفیتک ، و حجبت الابصار عن ادراک صفتک ، والاوهام عن حقیقة معرفتک ، و اضطررت الافهام الى الاقرار بوحدانیتک . خداوندا تو باران را به رحمت خویش فرستادى ، و با مشیت خودت غیب را دانستى . و با حکمتت به تدبیر امور پرداختى ، و حیوانات چموش را به عزتت رام ساخته اى ، و خردها را از پى بردن به چگونگى خودت ناتوان ساختى ، و دیده ها را از ادراک صفتت ، و اوهام را از حقیقت شناختت در پرده داشتى ، و افهام را به اقرار به یگانگى خویش وادار نمودى . یا من یرحم العبرة ، و تقیل العثرة ، لک العزة و القدرة ، لا یعزب عنک فى الارض و لا فى السماء مثقال ذرة ، اتوسل الیک بالنبى الامى محمد رسولک العربى المکى المدنى الهاشمى الذى اخر جتنا به من الظلمات الى النور، و بامیر المؤ منین على بن ابى طالب (علیه السلام ) الذى شرحت بولایة الصدور، و بالامام جعفر بن محمد الصادق فى الاخبار، المؤ تمن على مکنون الاسرار، صلى الله علیه و على اهل بیته بالعشى و الابکار. این که به سرشک دیده ها و گریه هاى گلوگیر رحمت مى آورى ، و از لغزشها چشم مى پوشى ، عزت و قدرت از آن توست ، کوچکترین ذره اى در زمین و آسمان از نظر تو پنهان نیست ، دست توسل به دامان تو دراز مى کنم به نبى امى ، محمد رسول تو آن رسول عرب مکى مدنى هاشمى ، همو که بدست او ما را از تاریکیها به سوى نور بیرون آوردى ، و به امیر مؤ منان على بن ابى طالب (علیه السلام ) همو که با ولایتش سینه ها را گشاده ساختى ، و به امام جعفر بن محمد (علیه السلام ) که در اخبار راستگو، و بر اسرار پوشیده امین است ، روزان و شبان درود خدا بر او و بر خاندانش باد. اللهم انى اساءلک بهم ، و استشفع بمکانهم لدیک ، واقدمهم امامى و بین یدى حوائجى ، فاعطنى الفرج الهنى ، و المخرج الوحى ، و الصنع القریب و الامان من الفزع فى الیوم العصیب ، و ان تغفر لى موبقات الذنوب ، و تستر على فاضحات العیوب ، فانت الرب و انا المربوب ، و انا الطالب و انت المطلوب ، و انت الذى بذکرک تطمئن القلوب ، و انت الذى تقذف بالحق ، و انت علام الغیوب ، یا اکرم الاکرمین ، و یا خیر الفاضلین ، و یا احکم الحاکمین و ((یا)) ارحم الراحمین . خداوندا به حق آنان از تو درخواست مى کنم ، و به مقام و منزلتشان به نزد تو شفاعت مى جویم ، و آنان را پیشاپیش خود و حوائجم وا مى دارم ، پس فرجى بى رنج ، و گشایشى سریع ، و احسانى قریب ، و امانى از ترس و نگرانى در روزى بسیار سخت ((روز قیامت )) به من ببخش ، ((و از تو مى خواهم )) که گناهان مهلک مرا بیامرزى ، و بر عیوب رسوا سازم پرده پوشى کنى ، که تو پروردگارى ، و من دست پرورده توام ، و من طالبم و تو مطلوبى ، و تو همانى که به یاد تو دلها آرامش یابد، و تو همانى که حق را القاء مى کنى ، و تو داناى غیبهائى ، اى گرامى ترین گرامى ها، و اى بهترین بخشندگان ، و اى حاکمترین حکم کنندگان ؛ و اى مهربانترین مهربانان . و اما ساعت هفتم : - از وقت نماز ظهر است تا گذشتن مقدار چهار رکعت قبل از عصر، و آن منسوب است به امام به حق عالم امام موسى کاظم (علیه السلام )، و دعاى آن اینست : اللهم انت المرجو اذا اشتد الامر، و انت المدعو اذا مس الضر، و مجیب الملهوف المضطر، و المنجى من ظلمات البر و البحر، و من له الخلق و الامر، و العالم بوساوس الصدور، و المطلع على خفى السر، یا غایة کل نجوى ، و منتهى کل شکوى ، یا من له الحمد فى الاخرة و الاولى ، یا من خلق الارض و السماوات العلى ، الرحمن على العرش استوى ، له ما فى السموات و ما فى الارض و ما بینهما و ما تحت الثرى ، و ان تجهر بالقول فانه یعلم السر و اخفى ، الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنى . خداوندا تو مورد امیدى چون کار سخت شود؛ و تو خوانده شوى چون زیان روى آورد، و پاسخگوى غمدیده درمانده اى ، ورهایى بخش از تاریکیهاى خشکى و دریایى ، و همانى که خلق و امر به دست اوست ، و داناى به وسواس دلهایى ، و آگاه از اسرار پنهانى ، اى نهایت هر راز، و اى منتهاى هر شکوا، اى که سپاس در دنیا و آخرت از آن توست ، اى که زمین و آسمانهاى بر افراشته را آفریده اى . خداى رحمن بر عرش استیلا دارد، آنچه در آسمانها و زمین و میان آنها و در اعماق زمین است همه از آن اوست ، و اگر سخن بلند گویى او پنهان و پنهان تر همه را مى داند، خداوند که هیچ معبودى جز او نیست ، نامهاى نیکو از آن اوست . اساءلک بمحمد خاتم النبیین خیرتک من خلقک ، و المؤ تمن على ادآء رسالتک ، و بامیر المؤ منین على بن ابى طالب (علیه السلام ) الذى جعلت ولایته مفروضة مع ولایتک ، و محبته مقرونة برضاک و محبتک ، و بالامام الکاظم موسى بن جعفر (علیه السلام ) الذى ساءلک ان تفرغه لعبادتک ، و تخلیه لطاعتک ، فاءجبت دعوته ، ان تصلى على محمد و آله ، صلاة تقضى بها عنى واجب حقوقهم ، و ترضى بها فى اداء فروضهم ، و اتوسل الیک بهم و استشفع بمنزلتهم ، و قد قدمتهم امامى و بین یدى حوائجى ، ان تجرینى على جمیل عوائدک ، و تمنحنى جزیل فوایدک ، و تاءخذ بسمعى و بصرى و سرى و ناصیتى و قلبى و عزیمتى و لبى الى ما تعیننى به على هواک ، و تقربنى من اسباب رضاک ، و توجب لى نوافل فضلک ، و تستدیم لى منائح طولک ، یا ارحم الراحمین . به محمد خاتم پیامبران که برگزیده تو از میان آفریدگانت ، و مورد اعتماد برادرى رسالت توست ، و به امیرالمؤ منین (علیه السلام ) همو که ولایتش را در کنار ولایت خود واجب دانسته ، و دوستى وى را مقرون رضایت و محبت خویش ساخته اى ، و به امام کاظم موسى بن جعفر (علیه السلام ) همو که از تو خواست که فراغتى برایش جهت عبادت خویش ‍ فراهم سازى ، و به جهت طاعت خودت تنهایش گذارى ، و تو نیز دعایش را مستجاب فرمودى ، از تو مى خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستى ، درودى که بدان سبب حقوق واجب ایشان را از سوى من ادا کنى ، و خودت نیز به سبب اداى حق واجبشان خشنود گردى ، و به حق آنان دست توسل به سوى تو دراز مى کنم ، و به مقام و منزلتشان شفاعت مى جویم ، و آنان را پیشاپیش خود و حوائجم وا مى دارم که مرا بر همان حالت بهره ورى از نیکیهایت جریان دهى ، و از بهره هاى خویش به من ارزانى دارى و گوش و چشم و نهان و آشکار و توجه و دل و عزم و خردم همه را به سوى آن چیزى بگردانى که به سبب آن در راه دلخواهت یاریم مى کنى ، و به اسباب رضایت نزدیکم مى سازى ، و بخششهاى اضافى و فراوانت را برایم لازم مى دارى ، و احسانهاى ارزانى داشته ات را برایم ادامه مى دهى ، اى مهربانترین مهربانان . توضیح : تفسیر مفردات دعاهاى مذکور ((فالق الاصباح )) یعنى : شکافنده عمود صبح از ظلمت شب . ((و جاعل اللیل سکنا)) سکنا - به فتح اول و دوم - یعنى : موجب سکون و راحت از تعب . ((و الشمس و القمر حسبانا)). یعنى : دانسته مى شود و به حساب در مى آید به دوران آفتاب و ماه ازمنه و سنین . ((و الیه انیب )) به نون و یاء به دو نقطه زیرین و باء به یک نقطه - صیغه متکلم است ، یعنى : رجوع مى کنم به تو به سوى پروردگار. ((واقذف فى قلبى رجاک )) اقذف - به قاف و ذال نقطه دار - ماءخوذ از قذف به معنى رمى است ، یعنى : بینداز در دل من رجاء خود را، و امید وار گردان مرا به کرم و لطف خود، ((و)) مرا ناامید مگردان که ناامیدى از کرم تو موجب کفر است . ((یا من یرحم العبرة )) - به فتح عین بى نقطه و اسکان باء به یک نقطه - به معنى اشک چشم است ؛ یا به معنى تردید گریه است در سینه که از غلبه گریه و اضطراب بهم مى رسد. ((لا یعزب )) - به عین بى نقطه وزاء نقطه دار بر وزن یقعد به معنى لا یغیب است یعنى چیزى از تو غایب نمى شود. ((فاعطنى الفرج الهنى )) یعنى : اعطا کن مرا فرجى که نبوده باشد در آن تعبى . ((و المخرج الوحى )) - به حاء بى نقطه و تشدید یاء به دو نقطه زیرین - به معنى سریع است ، یعنى : اعطا کن مرا مخرج سریع . ((و الصنع القریب )) - به صاد بى نقطه مضمومه و نون ساکنه - به معنى احسان است . ((فى الیوم العصیب )) - به عین و صاد بى نقطه و یاء به دو نقطه زیرین و باء به یک نقطه - به معنى شدید است و صعب . ((موبقات الذنوب )) - به باء به یک نقطه وقاف - به معنى مهلکات است ، که مراد به آن مهلکات گناهان باشد. و اضافه موبقات به ذنوب از قبیل اضافه صفت است به موصوف . ((ان تجرینى على جمیل عوائدک )) تجرینى ، به جیم وراء بى نقطه است . و عواید - به عین بى نقطه - جمیع عایده است به معنى احسان ، یعنى : جارى گردانى مرا بر آنچه عادت فرموده اى مرا بر آن از لطف و احسان خود. ((و تمنحنى )) به معنى تعطینى است از منحه و آن به معنى عطیه است . ((و توجب لى نوافل فضلک )) جمع نافله است ، و این نیز به معنى عطیه است . ((و منایح طولک )) منایح - به نون و یاء به دو نقطه زیرین جمع منحه است ، و منحه عطا و احسان را گویند چنانچه گذشت . و طول - به فتح طاء - مراد به آن احسان است . فصل چهارم : در دعاهاى ساعت هشتم و نهم و دهم و اما ساعت هشتم : از گذشتن چهار رکعت پیش از عصر است تا وقت نماز عصر، و آن منسوب است به ثامن ائمه هدى على بن موسى الرضا علیه التحیة و الثنا و دعاى آن اینست : اللهم انت الکاشف للملمات ، و الکافى للمهمات ، و المفرج للکربات و السامع للاصوات ، و المخرج من الظلمات ، و المجیب للدعوات ، الراحم للعبرات ، جبار الارض و السموات ، یا ولى یا مولى ، یا على یا اعلى ، یا کریم یا کریم ، یا من له الاسم الاعظم ، یا من علم الانسان ما لم یعلم ، فاطر السموات و الارض ، و هو یطعم و لا یطعم ؛ خداوندا تو زداینده مصائب ، و کفایت کننده مهمات ، و بر طرف کننده غمها، و شنونده صداها ((دعاها))، و بیرون آورنده از تاریکیها، و پاسخگوى دعاها، و رحمت آورنده بر اشکها، و جبار زمین و آسمانهایى . اى دوست و سرپرست اى ارباب ، اى بند پایه ، اى برتر، اى بزرگوار، اى گرانمایه ، اى که اسم اعظم از آن توست ، اى که به انسان آنچه را نمى دانست آموختى ، خالق آسمانها و زمین ، اى که مى خورانى و خورانده نشوى . اساءلک بحمد المصطفى من الخلق ، المبعوث بالحق ؛ و بامیرالمؤ منین الذى اولیته فالفیته شاکرا، و ابتلیته فوجدته صابرا؛ و بالامام الرضا على بن موسى ، الذى اوفى بعهدک ، و وثق بوعدک ، و اعرض عن الدنیا و قد اقبلت الیه ، و رغب عن زینتها و قدر غبت فیه ، ان تصلى على محمد و آل محمد، فقد توسلت بهم الیک ، و قدمتهم امامى و بین یدى حوائجى ، ان تهدینى الى سبل مرضاتک ، و تیسر لى اسباب طاعتک ، و توفقنى لابتغاء الزلفة بموالاة اولیائک ، و ادراک الحظوة من معاداة اعدائک ، و تعیننى على اداء فروضک ، و استعمال سنتک ؛ و توقفنى على المحجة المؤ دیة الى العتق من عذابک ، و الفوز برحمتک یا ارحم الراحمین . به محمد که برگزیده از میان خلق و برانگیخته شده به حق است . و به امیر مؤ منان همو که نعمتش دادى و سپاسگزارش یافتى : و گرفتارش نمودى و صابرش دیدى و به امام رضا على بن موسى ، همو که به عهدت وفا نمود، و به وعده ات اطمینان کرد، و چون دنیا به او رو آورد بدان پشت کرد، و با اینکه زینتش بدو مایل بود از آن روى گرداند، از تو مى خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستى که من بوسیله ایشان دست توسل به دامان تو زده ، و آنان را پیشاپیش خود و حوائجم واداشته ام که مرا به راه خشنودیت ره نمایى ، و اسباب طاعت خود را برایم میسر کنى ، و براى نزدیکى به تو با دوستى اولیائت و براى رسیدن به هدف دشمنى با دشمنانت توفیقم دهى ، و مرا بر انجام واجبات و بکارگیرى سنت خودت یاریم کنى ، و بر راهى که به آزادى از عذاب و دستیابى به رحمتت مى انجامد ثابت قدم بدارى ، اى مهربانترین مهربانان . و اما ساعت نهم : از نماز عصر است تا گذشتن دو ساعت ، و آن منسوب است به حضرت امام محمد جواد (علیه السلام )، و دعاى آن اینست : اللهم یا خالق الانوار، و مقدر اللیل و النهار، تعلم ما تحمل کل انثى ، و ما تغیض الارحام و ما تزداد، و کل شى ء عندک بمقدار؛ اذا تفاقم امر طرح علیک ، و اذا غلقت الابواب قرع باب فضلک ، و اذا ضاقت الحاجات فزع الى سعة طولک ، و اذا النقطع الامل من الخلق اتصل بک ، و اذا وقع الیاس من الناس وقف الرجاء علیک . خداوندا اى خالق نورها، و اى اندازه دهنده شب و روز، تو مى دانى آنچه را که هر زنى در رحم دارد، و آنچه را که مدت حملش در رحم ها کم و زیاد مى شود و هر چیز نزد تو به مقدار معینى است ؛ چون کارى سخت گردد به نزد تو افکنده شود، و چون همه درها بسته شود درب فضل تو را زنند، و چون نیازها شدت گیرد به احسان وسیع تر پناه آورند، و چون امیدها از خلق ببرد به تو پیوندد، و چون نومیدى از مردم حاصل آید امیدها به تو بسته شود. اساءلک بحق النبى الاواب ، الذى انزلت علیه الکتاب ، و نصرته على الاحزاب ، و هدیتنابه الى دار الماب ؛ و بامیرالؤ منین على بن ابى طالب الکریم النصاب ، المتصدق بخاتمه فى المحراب ؛ و بالامام الفاضل محمد بن على (علیه السلام )، الذى سئل فوفقته لرد الجواب ، و امتحن فعضدته بالتوفیق و الصواب ، صلى الله علیه و على اهل بیته الاطهار، ان تجعل موالاتى لهم عصمة من النار، و محجة الى دار القرار، فقد توسلت بهم الیک ، و قدمتهم امامى و بین یدى حوائجى ، و ان تعصمنى من التعرض لمواقف سخطک ، و توفقنى لسلوک سبیل محبتک و مرضاتک ، یا ارحم الراحمین . به حق نبى اواب (176) همو که کتاب را بر او فرستادى ، و بر احزاب دشمن یاریش دادى ، و ما را بدست او به خانه آخرت ره نمودى ، و به امیر مؤ منان على بن ابیطالب آن گرامى نژاد که در محراب عبادت انگشتر خویش صدقه داد، و به امام بخشنده محمد بن على (علیه السلام ) همو که از وى پرسش شد و توفیق پاسخش دادى ، و مورد آزمایش قرار گرفت و با توفیق و درستى نیرومندش ساختى درود خدا بر او و خاندان پاکش باد - از تو مى خواهم که دوستى مرا نسبت بایشان موجب نگهداریم از آتش دوزخ و راهى بسوى خانه همیشگى قرار دهى که من بواسطه آنان دست توسل به سوى تو دراز نموده و آنان را پیشاپیش خود و حوائجم وا داشته ام ، و اینکه مرا از افتادن در معرض خشمت نگهدارى ، و در جهت پویش راه محبت و رضایت توفیقم بخشى ، اى مهربانترین مهربانان . و اما ساعت دهم بعد از گذشتن دو ساعت از نماز عصر است تا نزدیک زرد شدن آفتاب ، و آن منسوب است به امام الرضى المرضى امام على نقى (علیه السلام )، و دعاى آن اینست : اللهم انت الولى الحمید، الغفور الودود، المبدى المعید، ذوالعرش المجید، و البطش الشدید، فعال لما یرید، یا من هو اقرب الى من حبل الورید، یا من هو على کل شى ء شهید، یا من لا یتعاظمه غفران الذنوب ، و لا یکبر علیه الصفح عن العیوب . خداوندا تو ولى ستوده ، آمرزنده و مهربان ، آفریننده و بازگرداننده ، صاحب عرش با عظمت ، و نیرومندى شدید، و انجام دهنده هر آنچه خواهى هستى . اى که به من از رگ گردن نزدیکترى ، اى که بر هر چیز آگاه و گواهى ، اى که آمرزش گناهان برایت بزرگ نیاید، و گذشت از عیبها بر تو سخت نباشد. اساءلک بجلالک ، و بنور وجهک الذى ملا ارکان عرشک ، و بقدرتک التى قدرت بها على خلقک ، و برحمتک التى وسعت کل شى ء، و بقوتک التى ضعف لها کل قوى ، و بعزتک التى ذل لها کل عزیز، و بمشیتک التى ضعف فیها کل کبیر، و برسولک الذى رحمت به العباد، و هدیت به الى سبل الرشاد؛ و بامیرالمؤ منین على بن ابى طالب (علیه السلام ) اول من آمن برسولک و صدق ، و الذى و فى بماعاهد علیه و تصدق ؛ و بالامام البر على بن محمد (علیه السلام ) الذى کفیته حیلة الاعداء، و اریتهم عجیب الایة اذ توسلوا به فى الدعاء، ان تصلى على محمد و آل محمد، فقد استشفعت بهم الیک ، و قدمتهم امامى و بین یدى حوائجى ، و ان تجعلنى من کفایتک فى حرز حریز، و من کلائتک تحت عز عزیز، و توز عنى شکر الائک و مننک ، و توفقنى للاعتراف بایادیک و نعمک یا ارحم الراحمین . به جلالت و به نور وجهت که ارکان عرش تو را فرا گرفته ، و به قدرتت که بدان بر آفریدگانت نیرومند گشته اى ، و به رحمتت که هر چیز را فرا گرفته ، و به نیرویت که هر نیرومندى در برابرش ناتوان است ، و به عزتت که هر عزیزى در برابرش خوار و ذلیل است ، و به مشیتت که هر بزرگى در برابرش ناتوان است و به رسولت که بواسطه او بر بندگان رحمت آورده اى ، و بدست او به راه راست ره نموده اى ، و به امیر مؤ منان على بن ابى طالب (علیه السلام ) نخستین کسى که به رسول تو گروید و تصدیق او نمود، و به آنچه عهد بسته بود وفا کرده و تصدیق نمود، و به امام نیکوکار على بن محمد (علیه السلام ) همو که نیرنک دشمنان را ازو باز داشتى ، و چون در دعا بدو متوسل شدند نشانه اى شگفت را به آنان نمودى از تو مى خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستى که من بواسطه ایشان بسوى تو شفاعت جستم ، و آنان را پیشاپیش خود و حوائجم واداشتم ، و اینکه در دژ محکمى از مراقبت و کفایت خویش ، و در زیر سایه عز عزیزترى تحت حفظ و حمایت خود قرارم دهى ، و سپاس نعمتها و بخششهایت را به من ارزانى دارى ، و به اعتراف به داده ها و نعمتهایت توفیقم بخشى ، اى مهربانترین مهربانان . توضیح : تفسیر مفردات دعاهاى مذکور ((الکاشف للملمات )) به ضم میم اول و تشدید میم دوم و کسر لام در میان دو میم ، به معنى سختیها و مصایب است . ((الراحم للعبرات )) به فتح عین بى نقطه و باء به یک نقطه ، جمع عبره است - به سکون با - از آن اشک چشم است چنانچه عنقریب مذکور شد. ((جبار الارض والسموات )) جبار درین مقام به معنى قهار متسلط است ، به غیر از حضرت عزت دیگرى بدین صفت موصوف نمى شود مگر به عنوان مذمت و خوارى . ((یطعم و لا یطعم )) یعنى : روزى همه به دست قدرت اوست و او مرزوق کسى نیست . ((الذى اولیته )) به معنى انعمت علیه است یعنى آنکسى که تو او را شایسته انعام کردى . ((الى سبل )) به ضم سین بى نقطه و باء به یک نقطه . جمع سبیل است و آن به معنى جاده و طریق است . ((لابتغاء الزلفة )) یعنى از براى طلب قرب . و زلفة - به زاء نقطه دار و لام ساکنه - به معنى قرب و نزدیکى است . ((و ادراک الحظوة )) به حاء بى نقطه مفتوحه و ظاء نقطه دار ساکنه ، به معنى رسیدن به مطلب و مرام است . ((و توقفنى على المحجة )) به میم و حاء بى نقطه و جیم ، به معنى جاده و طریق است ، یعنى : استاده گردانى مرا بر طریق مستقیم و جاده قویم . ((و ما تغیض الارحام )) یعنى آنچه نقص مى پذیرد مدت حمل آن . و ماءخوذ است از قول عرب : غاض الماء گاهى که آب کم مى شود. ((بحق النبى الاواب )) مراد به او آب - به تشدید واو - به معنى کثیرالرجوع است . و وصف آنحضرت (صلى الله علیه و آله ) به این صفت یا از جهت کثرت رجوع آنحضرت است به سوى تسبیح و تقدیس ، یا به واسطه رجوع آنحضرت است (صلى الله علیه و آله ) به سوى وقتى که نه پیغمبر مرسلى و نه ملک مقربى را در آن وقت با آنحضرت مصاحبت و مؤ انست مى گنجد، چنانچه آنحضرت - صلوات الله علیه و سلامه - به زبان معجز بیان فرموده اند که : لى مع الله وقت لا یسعنى فیه نبى مرسل و لا ملک مقرب . یعنى : ((مرا با پروردگار وقتى است که نمى گنجد با من در آن وقت مصابحت هیچ نبى مرسلى و ملک مقربى )). ((الکریم النصاب )) به نون و صاد بى نقطه ، به معنى اصل است . ((الذى سئل فوفقته لرد الجواب )) درین کلام بلاغت انتظام اشاره است به آنچه نقل کرده اند از خاصه و عامه که روزى مامون عباسى با موکب خلافت خود سوار شده قصد شکار داشت ناگاه گذارش به بعضى کوچه هاى بغداد افتاد که ابو جعفر ثانى امام محمد تقى با جمعى از کودکان ایستاده بود، چون کودکان را رسیدن ماءمون معلوم شد از سر راه به یک طرف گریختند و جواد (علیه السلام ) بر جاى خود توقف فرمود. پس چون ماءمون به حضرت امام (علیه السلام ) رسید گفت که : تو چرا با کودکان دیگر از سر راه نرفتى وبا ایشان در گریختن موافقت نکرى ؟ آنحضرت جواب دادند که : راه تنگ نیست که به رفتن خود آن را بر تو گشاده گردانم ، و نیز مرا در خدمت خلافت جریمه اى نیست که باعث خوف و فرار من شود که بگریزم ، و ظن من نیز به تو آنست که بى جریمه آزار کسى نکنى . ماءمون را از صورت و سیرت و تکلم و فصاحت آنحضرت شگفت آمد و از آنجا گذشت ، و چون از شهر بیرون رفت بازى را بر طایرى انداخت و آن باز مدتى غایب شد و چون باز آمد در منقار، ماهى خرد داشت ، مامون از مشاهده آن حال بغایت متعجب گشته آن ماهى را به دست گرفته مراجعت نمود و به آن کوچه رسید، بار دیگر کودکان از سر راه دور شدند و امام جواد به دستور اول بجاى خود ایستاده بود، مامون آن ماهى را به مشت گرفته پیش آن حضرت آمد و از امام پرسید که در دست من چیست ؟ حضرت فرمودند که : ابر وقت آب بر داشتن از دریا ماهى ریزه با آب برداشته و در وقت افتادن آن ماهى ، باز ملک آن را در هوا ربوده صید خود کرده است ، و حالا ملک به آن ماهى امتحان سلاله نبوت و دودمان رسالت مى نماید. چون مامون این سخن شنید مدهوش و حیران گشته از امام (علیه السلام ) سؤ ال کرد که تو چه کسى ؟ آن حضرت در جواب فرمود که : من محمد بن على بن موسى الرضاام ((علیهم السلام ))، پس چون مامون را معلوم شد که امام محمد جواد (علیه السلام ) است از اسب پیاده شده حضرت را در کنار کشید و سر مبارک آنحضرت را بوسه داد و نهایت تذلل و خشوع نظر به حضرت امام (علیه السلام ) بجاى آورد، و بعد از چند گاه دختر خود ام الفضل را در حباله نکاح آنحضرت در آورد، و آنحضرت را در آن وقت از عمر شریف یازده سال گذشته بود، و به روایتى ده سال . و این سؤ ال و جواب بعد از فوت حضرت امام رضا (علیه السلام ) واقع شده . ((و امتحن فعضدته بالتوفیق و الصواب )) عضدته - به عین بى نقطه و ضاد نقطه دار - به معنى قوت است اى قویته . و درین فقره اشاره است به آنچه در اکثر کتب تواریخ مذکور و در السنه خاص و عام مشهوره است که : چون مامون اراده نمود که دختر ام الفضل را به عقد حضرت امام (علیه السلام ) در آورد عباسیان را از این عقد عقده اى در دل بهم رسید، و در پى آن شدند که تزویج مذکور واقع نشود. با علماى آن زمان مشورت نموده به عرض مامون رسانیدند که امام (علیه السلام ) کوچک سال است و هنوز از فقه و معرفت چیزى نیاموخته ، باید که امر تزویج موقوف باشد تا آنحضرت تحصیل علوم کند و در همه ابواب کامل شود، بعد از آن آنچه راى خلیفه بر آن قرار گیرد چنان کند. مامون در جواب گفت که : ایشان سلاله نبوت و دودمان معدن رسالت و مؤ ید من عندالله اند، علم ایشان لدنى است نه کسبى ، که ایشان را احتیاج به کسب و تحصیل باشد، اگر شما را درین باب شبهه اى باشد امتحان کنید و از او سؤ ال مسئله نمایید تا حقیقت حال او بر شما ظاهر گردد و صدق مقاله من به ثبوت رسد. بعد از آن مامون فرمود که به جهت ایقاع عقد، مجلس عظیمى آراستند و امام (علیه السلام ) را بر مسند پهلوى خود بنشاند، و هر یک از علما و فضلا را در موضعى مناسب ، رخصت جلوس ارزانى داشت ، بعد از آن به اشارت مامون و اجازت امام ربع مسکون ، یحیى بن اکثم از آن جناب پرسید که یابن رسول الله چه مى فرمائید در باب محرمى که به قتل صیدى اقدام نموده باشد، او را چه باید کرد و چه کفاره باید داد؟ پس آنحضرت در مقام جواب او در آمده فرمودند که : باید دید که این شخص که قتل صید کرده آیا این قتل ازو در حل به وجود آمده یا در حرم ، این صید حلال بوده یا حرام ، آن شخص عالم بوده یا جاهل ، از روى خطا به فعل آمده یا از روى عمد، آزاد بوده یا بنده ، این صید اول او بوده یا صیدى دیگر قبل از این کرده ، این صید برى بوده یا بحرى ، از پرندگان بوده یا از چرندگان ، از صغار صید بوده یا از کبار؟ پس از شنیدن این کلام درر فرجام یحیى بن اکثم ، ابکم شده از غایت حیرت مصداق فبهت الذى کفر(177) سراسیمه و مضطر گشته ندانست که چه جواب گوید، و عجز او بر اهل مجلس ظاهر گشت . مامون گفت : الحمد لله على هذه النعمة و التوفیق لى فى الراى . پس حضرت بنابر التماس مامون و یحیى جمیع شقوق مسئله را بیان فرمود، آنگاه مامون در اقرباء خود نگریسته ، گفت : اعترفتم الان ما کنتم تنکر و نه جمیعا؟ همه معترف گشتند. بعد از آن مامون بر پاى خاست و خطبه ادا نمود و گفت : گواه باشید که من دختر خود ام الفضل را تزویج نمودم و در حباله نکاح محمدبن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب (علیه السلام ) در آوردم به صداق سنت ، به خدا قسم اگر این اسامى بر صخره صلدا خوانده شود که از هم بپاشد و شق شود هر آینه منشق شود و از هم بپاشد. و مخفى نخواهد بود که هر یک از این دو فقره دعا را به هر یک از این دو حکایت که ذکر یافت حمل نمایند جایز است . ((لایکبر علیه )) به باء به یک نقطه مضمومه ، به معنى صعب و دشوار است . اى لا یصعب . ((الذى کفیته حیلة الاعداء)) درین کلام اشاره است به آنچه اصحاب سیر و تواریخ از خاصه و عامه نقل کرده اند که : متوکل بعض از ساحران را گفت : اگر توانید شعبده اى سازید که امام على نقى (علیه السلام ) را خجل و منفعل گرادانید من شما را هزار دینار کپکى (178) بدهم . مشعبدان گفتند: اگر نانهاى تنک و سبک بر سر سفره نهى و امام (علیه السلام ) را بر آن سفره نشانى ما شعبده اى بر انگیزیم که او را منفعل گردانیم . پس متوکل فرمود تا سفره گسترانیدند و نانهاى تنک بر آن گذاشتند و آن حضرت را بر آن سفره حاضر کردند، و متوکل و اهل مجلس او جمیع بر سفره نشستند و مشعبد نیز بر جاى نشست . چون دست به طعام آوردند حضرت امام (علیه السلام ) دست به جانب یکى از نانها دراز کرد آن نان به شعبده از سفره برخاسته به جانب سقف خانه بالارفت ، پس آنحضرت متوجه نان دیگر شد آن نیز طیران نمود. متوکل و اهل مجلس ازین حال خندیدند. رنگ آن حضرت متغیر گردید پس نظر بر جانب صورت شیرى که در یکى از بساط آن منزل تصویر کرده بودند نموده گفت : بگیر این دشمن خدا و رسول را و فى الحال به قدرت الهى و کرامات اهل بیت حضرت رسالت پناهى آن شیر به حرکت در آمده از جاى خود برجست و آن مشعبد را از هم بر دریده فرو برد و باز به صورت اول چنانکه بود عود نمود. متوکل و جمیع اهل آن محفل از مشاهده این معجزه ترسان و هراسان شدند و بیهوش گشتند. چون متوکل به هوش آمد عذر بسیار از آن خلاصه ابرار خواست و قسم یاد کرد که من نگفته بودم . حضرت عذر آن غدار را دانسته قبول نموده از مجلس شریف خود رجعت فرمود - علیه و على آبائه صلوات الله الملک المعبود. ((و اریتهم عجیب الایة اذ توسلوا به فى الدعاء)) مراد به آیه عجیبه ، معجزه ایست که از حضرت هادى علیه السلام به ظهور رسیده و آن چنانست که بعض از مشایخ ما رضوان الله علیهم ذکر آن کرده اند که این فقره اشاره به آنست که : متوکل اراده کرد که به حضرت هادى (علیه السلام ) اهانتى و استخفافى رساند، در روزى که هوا در نهایت حرارت و گرمى بود فرمود تا منادى کردند که : خلیفه اراده سوارى فلان موضع دارد و حکم چنان صادر شده که غیر جناب ایشان کسى دیگر سواره نباشد و جمیع مردم از اشراف و اعیان از بنى هاشم و غیر ایشان در ملازمت پیاده مى رفته باشند. و قصد خلیفه به این امر احتقارشاءن امام (علیه السلام ) بود، و اینکه حکم به پیاده رفتن جمیع مردم کرده بود به واسطه اینکه گمان نکنند که مقصود احتقار شاءن آن رفیع الشاءن - علیه صلوات الله الملک المنان - است بلکه این امر نسبت به جمیع بزرگان است . چون راه دور بود و هوا در نهایت حرارت ، آنحضرت غرق عرق گشته بسیار مانده شده هر دم تکیه بر یکى از خادمان خود مى نمودند. در این اثنا یکى از منافقان را نظر به حضرت افتاد که بسیار مانده و آزرده اند، خواست که از جانب متوکل معذرت گوید، گفت : یا حضرت این مشقت و تعب مخصوص شما نیست ، و خلیفه قصد آزار و اهانت شما نکرده ، بلکه جمیع مردم به این تعب گرفتارند. حضرت امام (علیه السلام ) به آن شخص گفت که : به خدا قسم ناقه صالح نزد خداى تعالى عزیزتر از من نبود، و این آیه را از قرآن بر زبان معجز بیان جارى ساختند: تمتعوا فى دارکم ثلثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب (179). همچنانکه حضرت فرموده بودند در شب چهارم از آن سوارى ، غلامان متوکل اتفاق کرده در وقتى که متوکل در مجلس نشسته بود بر سر او ریختند و به ضرب تیغ او را پاره پاره کردند، و آن مردى که از جانب متوکل عذر مى گفت به خدمت حضرت آمده توبه و بازگشت از معاصى نموده در سلک شیعیان و پیروان آن بر گزیده ملک منان منتظم گردید. اینست کلام بعض مشایخ عظام و مخفى نخواهد بود که این فقره که : ((توسلوا به فى الدعاء)) باشد مناسبت به این حکایت ندارد، چه آنچه مناسب این مقام است آنست که مى یابد توسل جسته باشند به آنحضرت که دعا کند از جهت ایشان براى بعض از امور مثل طلب باران ، و آنحضرت دعا کرده باشند و به اجابت رسیده باشد چنانچه مطلب ایشانست ، چنانچه از حضرت امام رضا - علیه التحیه و الثناء - نیز این قسم چیزى با مامون واقع شده که مامون از امام ربع مسکون امام رضا (علیه السلام ) دعا نمود و حضرت دعا کردند و دعاى ایشان مستجاب شد، و رئیس المحدثین در کتاب ((عیون اخبار الرضا)) نقل آن حکایت کرده است - و الله اعلم بحقایق الاءمور. ((من کلاء تک )) اى من حفظک و حمایتک . فصل پنجم : دعاى ساعت یازدهم و دوازدهم روز و اما ساعت یازدهم : پیش از زردى آفتاب است به اندک زمانى تا وقت زرد شدن آن ، و این ساعت منسوب است به امام حسن عسکرى (علیه السلام )، و دعاى آن اینست : اللهم انک منزل القرآن ، و خالق الانس و الجان ، و جاعل الشمس و القمر بحسبان ، المبتدى بالطول و الامتنان ، و المبدى للفضل و الاحسان ، و ضامن الرزق لجمیع الحیوان ، لک المحامد و الممادح ، و منک العوائد و المنایح ، و الیک یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح ، و انت العالم بما تخفى الصدور و الجوانح . خداوندا تو فرو فرستنده قرآن ، و خالق انس و جان ، و قرار دهنده خورشید و ماه از روى حساب ، و ابتدا کننده به بخشش و امتنان ، و آغاز کننده به فضل و احسان ، و ضامن روزى همه حیوانات هستى ، تمامى ستایشها و مدحها ویژه توست ، و همه احسانها و بخششها از سوى توست ، و سخن پاک ((شهادتین )) و عمل شایسته بسوى تو بالا مى آیند، و تو به رازهایى که در میان قفسه سینه ها و استخوانهاى پهلوها نهان است دانایى . اساءلک بمحمد (صلى الله علیه و آله ) رسولک الى الکافة ، و امینک المبعوث بالرحمة و الرافة ، و بامیر المؤ منین على بن ابى طالب (علیه السلام ) المفترض طاعته على القریب و البعید، المؤ ید بنصرک فى کل موقف مشهود، و بالامام الحسن بن على علیهماالسلام الذى طرح للسباع فخلصته من مرابضها، و امتحن بالدواب الصعاب فذللت له مراکبها، ان تصلى على محمد و آل محمد، فقد توسلت بهم الیک ، و قدمتهم امامى و بین یدى حوائجى ، و ان ترحمنى بالتوفیق لترک معاصیک ما ابقیتنى ، و تعیننى على التمسک بطاعتک ما احییتنى ، و ان تختم لى بالخیرات اذا توفیتنى ، و تفضل على بالمیاسرة اذا حاسبتنى ، و تهب لى العفو اذا کاشفتنى ، و لا تکلنى الى نفسى فاضل ، و لا تحوجنى الى غیرک فاذل ، و لا تحملنى ما لا طاقة لى به فاضعف ، و لا تبتلینى بمالاصبرلى علیه فاعجز، و اجرنى على جمیع عوایدک عندى ، و لا تؤ اخذنى بسوء فعلى ، و لا تسلط على من لا یرحمنى ، برحمتک یا ارحم الراحمین . به محمد (صلى الله علیه و آله ) که فرستاده توست به سوى جمیع مردم ؛ و امین توست که به رحمت و راءفت بر انگیخته شده ، و به امیر المؤ منان على ابن ابى طالب (علیه السلام ) که طاعتش بر دور و نزدیک واجب گشته ، و در هر میدان کارزارى به یارى تو مؤ ید بوده ، و به امام حسن بن على ، همو که درندگان افکنده شد و تو از آن بیشه خلاصش نمودى ، و با اسبان چموش مورد آزمایش قرار گرفت و تو آنها را در برابرش رام ساختى ؛ از تو مى خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستى ، که بواسطه ایشان دست توسل به دامنت زده ، و آنان را در پیشاپیش خود و حوائجم وا داشته ام ، و اینکه با توفیق ترک معصیت در طول زندگانیم بر من رحمت کنى ، و تا زنده ام بر تمسک به طاعتت یاریم دهى ، و چون مرا بمیرانى کارم را با خیرات به پایان برى ، و سهولت در حساب را به هنگام حسابرسى به من ببخشى ، و چون به مجادله با من برخیزى عفو خود را شامل حالم سازى ؛ و مرا به خودم وانگذارى که گمراه شوم . و به غیر خودت نیازمندم نسازى که خوار گردم ، و آنچه را که تاب تحملش را ندارم بر دوشم ننهى که ناتوان گردم ، و بدانچه صبر بر آن نتوانم گرفتارم نسازى که عاجزمانم ، و بر همان احسانهاى گذشته ات جریانم ده ، و مرا به زشتى کردارم مگیر، و آنکس را که به من رحم نکند بر من مسلط مساز، برحمتت اى مهربانترین مهربانان . و اما ساعت دوازدهم : از وقت زردى آفتاب است تا غروب آن . و این ساعت منسوب است به حضرت صاحب العصر و زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف ، و دعاى آن اینست : اللهم یا خالق السقف الموفوع ، و المهاد الموضوع ، و رازق العاصى و المطیع ، الذى لیس له من دونه ولى ولا شفیع . اساءلک باسمک التى اذا سمیت بها على طوارق العسر عادت یسرا، و اذا وضعت على الجبال کانت هباء منثورا، و اذا ارفعت الى السماء تفتحت لها المغالق ، و اذا هبت الى ظلمات الارض اتسعت لها المضائق ، و اذا دعیت بها الموتى النتشرت من اللحود، و اذا نودیت بها المعدومات خرجت الى الوجود، و اذا ذکرت على القلوب و جلت خشوعا، و اذات قرعت الاسماع فاضت العیون دموعا. خداوندا اى آفریننده آسمان برافراشته و زمین هموار، و روزى بخش گنهکار و فرمانبر همو که جز تو سرپرست و واسطه اى ندارد، از تو مى خواهم به آن اسامیت که چون براى حل مشکلات بدانها نامیده شوى آسان گردند، و چون به آسمان بالایش برند درهاى بسته آن باز گردد، و چون تاریکیهاى زمین فرود آید، تنگناهایش گشاده گردد، و چون مردگان بدان خوانده شوند از گورها بر آیند، و چون نیستى ها بدان صدا شوند به عرصه وجود پا نهند، و چون بر دلها یاد شود از روى فروتنى به لرزه آیند، و چون بر گوشها طنین اندازد دیدگان اشک بارند. اساءلک بمحمد رسولک المؤ ید بالمعجزات ، المبعوث بمحکم الایات ، و بامیر المؤ منین على بن ابى طالب علیه السلام الذى اخترته لمؤ اخاته و وصیته ، و اصطفیته لمصافاته و مصاهرته ، و بصاحب الزمان المهدى الذى تجمع على طاعته الاراء المتفرقة ، و تؤ لف به بین الاهواء المختلفة ، و تستخلص به حقوق اولیائک ، و تنتقم به من شرار اعدائک ، و تملا به الارض عدلا و احسانا، و توسع على العباد بظهوره فضلا و امتنانا، و تعید الحق الى مکانه عزیزا حمیدا، و ترجع الدین على یدیه غضا جدیدا، ان تصلى على محمد و آل محمد، فقد استشفعت بهم الیک ، و قدمتهم امامى و بین یدى حوائجى ، و ان توز عنى شکر نعمتک فى التوفیق لمعرفته ، و الهدایة الى طاعته ، و تزیدنى قوة فى التمسک بعصمته ، و الاقتداء بسنته ، و الکون فى زمرته ، انک سمیع الدعاء، برحمتک یا ارحم الراحمین . و به محمد رسول تو که با معجزات تایید، و به آیات محکمات مبعوث شده ، و به امیر مؤ منان على بن ابى طالب ، همو که وى را براى برادرى و وصایت او اختیار کردى ، و بجهت دوستى و دامادیش بر گزیدى ، و به صاحب زمان مهدى ، همو که آراء و عقاید پراکنده را بر فرمانش گرد آورى ، و بواسطه او میان خواسته هاى گوناگون الفت نهى ، و بدست وى حقوق دوستانت را بازستانى ، و از بدترین دشمنانت انتقام گیرى ، و بسبب او زمین را از عدل و احسان سرشار نمایى ، و با ظهورش فضل و بخشش را بر بندگان فرا گیر سازى ، و حق را عزیز و ستوده به جایگاهش باز گردانى ، و دین را بر دست با کفایت وى تر و تازه سازى ، از تو مى خواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستى که من بواسطه آنان بدر گاه تو شفاعت جسته ، و آنان را پیشاپیش خود و حوائجم واداشته ام ، و اینکه سپاس نعمتت را در توفیق یافتن به شناخت او و هدایت شدن به طاعتش به من ارزانى دارى ، و نیرویم را در در چنگ زدن به عصمتش و اقتداء به سنتش و بودن در گروهش افزون سازى ، که همانا تو دعا را مى شنوى ، به رحمتت اى مهربانترین مهربانان . توضیح : تفسیر مفردات دعاهاى مذکور ((جاعل الشمس و القمر بحسبان )) یعنى مقدر گرداننده اى سیر هر کدام از شمس و قمر را در بروج و منازل به حساب معین که سر موئى از آن تجاوز نتوانند نمود. ((لک المحامد و الممادح )) یعنى جمیع محامد و ممادح راجع است به سوى تو، وفى الحقیقة محمود و ممدوح توئى ،، از براى آنکه توئى بخشنده هر قدرت و اختیار براى هر محمود و هر ممدوح . ((و منک العوائد و المنایح )) عواید - به عین بى نقطه - جمع عایده است که عبارت است از تعطف و احسان . و تفسیر منایح در آخر دعاى ساعت هفتم سمت گزارش یافت (180). ((الیک یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح )) تفسیر کرده اند صعود به جانب معبود را به قبول آن از بندگان ، و آیه وافى هدایه اى که این فقره اشاره به آنست در قرآن چنین است : ((الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه (181))). ضمیر ((یرفعه )) یا راجع است به سوى ((عمل صالح )) یعنى عمل صالح در معرض قبول در مى آید کما هو المراد فى هذا الدعاء. یا راجع است به سوى کلم طیب ، به این معنى که عمل صالح رفع کلمه طیبه مى کند. و بعضى گفته اند که این از باب قلب است ، یعنى کلمه طیبه رفع عمل صالح مى کند. و مراد از کلمه طیبه شهادتان است . ((بما تخفى الصدور و الجوانح )) جوانح - به جیم و نون - استخوانهاى پهلوى نزدیک به سینه است . ((الذى طرح للسباع فخلصته من مرابضها)) طرح به صیغه مجهول است ؛ و ومرابض - به باء به یک نقطه و ضاد نقطه دار - مواضع استقرار درندگان را گویند که شیر و پلنگ و ببر را در آنجا نگاه مى دارند. و این فقره اشاره است به آنچه ارباب سیر و تواریخ از خاصه و عامه نقل کرده اند که : خلیفه عباسى را در سامره برکه عظیمى پر از درندگان بوده ، و هر کس را که خلیفه غضب مى کرد و در آن برکه مى انداختند فى الفور او را از هم مى دریدند، و آن برکه را برکة السباع مى نامیدند. خلیفه روزى غلامان خود را فرمود که : شبى از شبها فرصت یافته امام حسن عسکرى (علیه السلام ) را در آن برکه اندازند، خادمان به گفته او عمل نموده شبى امام (علیه السلام ) را در برکه انداختند. چون روز شد و احوال امام (علیه السلام ) معلوم کردند دیدند که آنحضرت به نماز قیام نموده اند و درندگان از چهار طرف آنحضرت در نهایت تذلل و فروتنى دستها بر زمین فرش کرده سر در پیش انداخته اند. خلیفه از کرده خود منفعل شده ، امر کرد که امام (علیه السلام ) را از آنجا بیرون آوردند. ((و امتحن بالدواب الصعاب )) امتحن مبنى بر مفعول است . و درین فقره نیز اشاره است به آنچه در سیر و تواریخ مذکور، و در السنه وافواه مشهور است که : خلیفه را استر چموشى بود که هیچکس را قدرت بر لجام کردن و زین نهادن و سوار شدن او نبود. روزى حضرت عسکرى (علیه السلام ) به رسم زیارت به دیدن خلیفه آمد، خلیفه روى به امام (علیه السلام ) کرده گفت : یا ابامحمد التماس دارم که شما این استر را لجام کنید و زین بر او گذارید. حضرت فى الحال از جاى خود برخاسته دست مبارک خود را بر کفل استر مالیدند، در حال استر به عرق افتاد به نوعى که از هر موى آن استر قطره عرقى روان گردید و در نهایت تذلل و فروتنى شد. حضرت در دم لجام بر سرش کرد و زین بر پشت او نهاد و سوار شده در میان سراى خلیفه به هر طرف گردانید و دوانید، بعد از آن فرود آمد. خلیفه تعجب بسیار نموده از شرمندگى که او را حاصل شده بود آن استر را به امام (علیه السلام ) بخشید. ((و تفضل على بالمیاسرة اذا حاسبتنى )) تفضل ، فعل مضارع است که در اصل تتفضل بوده ، تاء اول را حذف کرده اند. والمیاسرة - به یاء دو نقطه زیرین و سین بى نقطه - مفاعله است از یسر و فراخى ، و مراد اینجا مسامحه نمودن است در حساب . ((و لا تحملنى ما لا طاقة لى به )) یعنى : بار مکن مرا چیزى که من قدرت بر آن نداشته باشم از عقوبات آتش که مافوق طاقت بشر است . و اگر طلب عدم تکلیف بمالایطاق اراده شود پس مراد به آن اینست که : آنچه در آن شدت و صعوبت زایده بوده باشد. یا آنکه از قبیل بسط کلام است با محبوب ، پس ضرر نمى کند واقع بودن مضمون آن طلب آنرا از ملک منان همچنانکه در آیه کریمه ربنا لا تؤ اخذنا ان نسینا او اخطاءنا(182) واقع است ، چه گاه هست که از انسان طلب امرى که حاصل است او را واقع مى شود و مقصود بسط کلام و پهن ساختن سخن است با محبوب ، و خود را در معرض احتیاج و افتقار او در آوردن چنانچه از آیه مذکوره ظاهر است . ((و المهاد الموضوع )) مهاد - به کسر میم - عبارت از فرش است ، و مراد اینجا کره ارض است . ((المبعوث بمحکم الایات )) مراد به آیات محکم آنست که خالى از اجمال باشد، و متشابه در مقابل محکم است . ((غضا جدیدا)) غض - به غین نقطه دار و ضاد نقطه دار مشدده - به معنى ترو تازه است ، و ((جدیدا)) به منزله تفسیر آنست . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image