دموکراسی /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

آیا متفکرین و فیلسوفان سیاسی حامی نظریه دموکراسی، به دموکراسی غالبا نگاهی تکلیف گرایانه داشته اند و به دموکراسی به مثابه هدف می نگریستند و یا با نگاهی نتیجه گرایانه به آن نظر داشتند و به آن به عنوان وسیله می نگرستند؟


تقسیم بندیها ونگاههاى مختلفى نسبت به دموکراسى وجود دارد . در تقسیم بندیهاى ارائه شده ، نوع اول تقسیم بندى جنابعالى یعنى دموکراسى به مثابه هدف مشاهده مى شود که البته فقط بعضى از نظریه پردازان به ان پرداخته اند ، ولى نوع دوم یعنى دموکراسى به مثابه وسیله در تقسیم بندى هاى رایج وجود ندارد واین در صورتى است که ما تنها به بررسى دموکراسى بپردازیم . تقسیم بندیهاى مختلفى از قبیل : کلاسیک ومعاصر ، لیبرال ، مشارکتى ، سوسیالیستى و . . . ارائه شده است . انچه در تلقى دموکراتیک منظور است این است که دموکراسى ، ایین نظرى در حوزه سیاست لیبرال است که البته در مدلهاى مختلفى به صورت عملى نیز پیاده شده است . نگاههاى مختلفى به دموکراسى وجود دارد برخى دموکراسى را نهادهاى تجهیز شده اى مى دانند که نهادهاى اجتماعى را از خطر دیکتاتورى حفظ مى کند ، عده دیگرى از متفکرین به ان به عنوان نظامهاى نخبه گرا و رقابتى مى نگرند ودموکراسى را به مثابه روش مى انگارند وهمانگونه که جنابعالى اشاره نمودید تعدادى از نظریه پردازان نیز دموکراسى رابه علت رشد وتکامل وهماهنگ بودنش به مثابه هدف مى انگارند . انچه که در پاسخ به سوال شما مد نظر ماست این است که دموکراسى مانند هر اموزه دیگرى در معرض تفاسیر وداوریهاى مختلفى قرار گرفته است که این امر ناظر به فهم افراد وبرداشتهاى مختلف انها در مورد دموکراسى مى باشد ، اما همانگونه که عرض شد این درحالى است که ما صرفا به ارزیابى خود دموکراسى بپردازیم بله در این نگاه ودر نگاه برخى از متفکرین ، دموکراسى به مثابه هدف انگاشته شده است اما اگر دموکراسى را جزئى از لیبرال دموکراسى بدانیم به این معنا که بدون ان فرهنگ لیبرال ناقص خواهد بود ویا به بیانى بهتر دموکراسى را شیوه نظرى وعملى فرهنگ لیبرال در ساحت سیاست بدانیم پاسخ به سوال شما متفاوت خواهد بود ، لذا ما در ادامه ، این پرسش را از منظر لیبرال دموکراسى بررسى خواهیم کرد : اگر تفسیر ما از نظریه ى لیبرال دموکراسى بر اساس نظریات بزرگان نظریه ى لیبرال دموکراسى باشد چنین تقسیم بندى بر اساس هدف یا وسیله بودن در آرا بزرگان این حوزه وجود ندارد اما اگر بخواهیم بر اساس سنت تفسیرى به ارائه چنین تفسیرى تن در دهیم به نظر مى رسد قسمت اول پرسش شما یعنى دموکراسى به مثابه هدف صحیح تر باشد . به طور کلى نظریه پردازان لیبرال دموکراسى قائل به نظامى از ارزش ها در حوزه ى سیاست ، اخلاق وجامعه هستند که اولا بر اساس فلسفه اومانیستى به شدت انسان محورند وثانیا مشروعیت این ارزشها ذاتى و البته بر اساس توافق عمومى است . براى مثال در مورد اصل آزادى مى توان این گونه استدلال نمود که بر مبناى یک استدلال عمومى ، زیستن در یک جامعه ى آزاد ودر سطح پایین تر ، یک انسان آزاد بهتر از زیستن دریک جامعه ى بسته و انسانى تحت انقیاد است . این مسئله توسط عقل و اخلاق نیز مورد توافق قرار مى گیرد . به طور کلى خواهان آن هستیم که بیان کنیم نظریه ى لیبرال دمکراسى نیز تابع شرایط گفتمانى و تاریخى خاص است . براى مثال از منظر طرفداران نظریه جان لاک ، قدرت دولت و انباشتگى قدرت در دست دولت مى تواند براى جامعه ى لیبرال دمکرات خطرات زیادى داشته باشد . با توجه به این مثال ، به روشنى این محدودیت گفتمانى و تاریخى را درنهادینه شدن این نظریات در مى یابیم . لیبرال دمکراسى براساس این مطلب ، بر روى چگونگى جلو گیرى از چنین انباشت قدرتى متمر کز میشود همانطورکه منتسکیو بحث تفکیک قوا را به خاطر جلوگیرى از انباشت قدرت مطرح مى کند . اساسا این سنت لیبرال قائل به دولت محدود است چیزى که در قرن 20 توسط نظریه پردازان سیاسى در قالب مفهوم دولت فعال به چالش کشیده مى شود . خواست ما ارائه ى این دید به شماست که نظریه ى لیبرال دمکراسى قرائتى است خاص غرب و براساس فلسفه اومانیستى است و نظریات لیبرال دمکراسى به صورت تاریخى ودر حول مفاهیم پایه اى آن از قبیل آزادى ، تساهل و تسامح و . . . تکوین مى یابد حال آن چه که جنابعالى مطرح نمودید یعنى ارزیابى این نظریه بر اساس هدف اساسا قابل درک نیست یا در بیانى بهتر در نظریه ى لیبرال دمکراسى هیچ کدام از نظریه پردازان لیبرال دمکراسى این تقسیم بندى را به عنوان مساله اصلى خود قلمداد نمى کنند وبه ان نمى پردازند بر عکس مفاهیمى مانند قدرت مشروع دولت ، اجبار ، آزادى ، تسامح وتساهل و . . . مفاهیم و موضوعات اساسى هستند که نظریه پردازان لیبرال ، پیرامون آن ها به بحث پرداخته اند و نظام معنایى لیبرال دمکراسى حول آن ها بسط یافته است . آن چه که خواهان آن هستیم تا براى شما آشکار سازیم این است که لیبرال دمکراسى تکامل تدریجى و تاریخى و منطبق با شرایط گفتمانى و تاریخى همین مفاهیم و موضوعات اساسى است البته به وسیله نوابغ و بزرگان این عرصه . وبرهمین اساس است که ما شاهد شکل گیرى سنت لیبرال دمکراسى از آغاز تا کنون هستیم این در حا لى است که آنچه که جنابعالى بر روى آن اصرار دارید در حوزه ى فهم ها و تفسیرهاى بیرونى از نظریه ى لیبرال دمکراسى قرار مى گیرد وبه این سوال جنابعالى در هیچ کدام از متون مرجع نظریه پردازان اصلى لیبرال دمکراسى پرداخته نشده است . اما اگر بخواهیم بر اساس سنت تفسیرى و بر اساس تفسیرى بیرونى به سوال شما پاسخ دهیم تفسیر نخست شما یعنى لیبرال دمکراسى به مثابه هدف را مى توان به نوعى پذیرفت و تفسیر نمود چرا که برا ى مثال مى توان هدف مشترک تمام نظریه پردازان لیبرال را پایبندى واستوارى تمامى نهادهاى حکومت و جامعه به مفاهیمى مثل تساهل و تسامح وآزادى وبرابرى و عدم دخالت دولت در ساحت خصوصى افراد جامعه دانست وتمامى نظریه پردازان لیبرال دمکراسى خود را مکلف به دفاع از از چنین جامعه وچنین مفاهیمى میدانند هر چند که در چگونگى ایجاد و دفاع از چنین جامعه اى ، میان آن ها اختلاف نظر وجود دارد . اما بر این گمانیم که قسمت دوم سوال جنابعالى یعنى دمکراسى به مثابه وسیله به طور کلى قابل پذیرش و دفاع نیست بر خلاف تفسیر نخست شما که بر اساس روش هرمنوتیکى وتفسیرى قابل ارز یابى و بررسى است . به طور کلى لیبرال دمکراسى نظامى از ارزشهاى مبتنى بر اومانیسم و روان شناسى انسان هاست . ارزشها و فضیلت هایى که در ذات خود واز طریق اخلاق اثبات مى گردند و این نظام ارزشى ومعنایى ، در تفسیرى دیگر ، نظامى است که نسبت به دیگر نظامهاى موجود در دنیا از ارزشها و فضیلت هاى مشروعتر وبرتر برخوردار است ، که البته این مدعا در حال حاضربه شدت از سوى اسلام به عنوان اصلى ترین نظام رقیب لیبرال دمکراسى به چالش کشیده شده است . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image