ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

وجه تشابه کمونيست و وهابيت چيست؟


ويژگيهاي مکتب وهابيت را به اجمال ميتوان در موارد زير خلاصه کرد: 1. دعوت به تجسيم از افتخارات اسلام تنزيه حق تعالي از هر نوع جسم و جسمانيات بوده و شعار مسلمانان ليس کمثله شيء است. امّا متأسفانه توحيد مورد نظر وهابيت توحيد جسماني است که سرانجام خداوند را بر عرش نشانده و احيانا گاهي از آن مرحله نيز پايين تر مي دانند. 2. کاستن از مقامات انبياء و اولياي الهي پيامبر و اولياي الهي گراميترين و عزيزترين مخلوق، روي زمين ميباشند، قرآن و روايات بر مقامات معنوي آنان گواهي ميدهند و اينکه مرده و زنده آنان يکسان بوده و هم چنين ارتباط آنان با امت اسلامي برقرار ميباشد. در مکتب وهابيت پيامبر و اولياي پاک الهي به صورت انسان عادي در ميآيد که پس از مرگ رابطه آنان با امّت خود گسسته شده و کمترين سودي به حال امّت ندارد. و تبرک به آثار نبي را به شدت ممنوع ميشمارد در حالي که مسلمانان پيوسته به حجر الاسود و لمس آن، و بوسيدن پرده کعبه و در و ديوار آن تبرک ميجويند اين تناقضي است بين عقايد آنها و عمل مسلمانان. 3. تکفير مسلمين پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه وآله و سلم ـ با تلاشهاي بي وقفه خود پيوند اخوّت در ميان مناديان توحيد پديدآورد و همگان را در مقابل کفر جهاني بسيج کرد، ولي متأسفانه اين وحدت کلمه به وسيله پايه گذار مکتب وهابيت در هم شکست از ديدگاه آنان در زير آسمان، افتخارمدال اسلام تنها نصيب گروهي ميشود که مکتب وهابيت را دربست بپذيرند و در غير اين صورت از دايره اسلام بيرون ميروند و مهمترين اهداف آنها از اين قرار است: 1. مسخ اسلام و وانمود کردن آن به عنوان دين بي تحرک که مفادي جز نماز و روزه ندارد. 2. تلاش براي کاهش عظمت رسول اعظم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در نظر مسلمانان و تلقين به مردم که محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مرده است بعد از مرگ هيچ ارزش و شخصيتي ندارد. 3. تضعيف آنچه موجب گردآمدن مسلمانان اطراف رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميباشد مانند توسل و استغاثه و زيارت و تبرّک به قبر شريفش و مشابه آن. 4. ايجاد عداوت و اختلاف ميان مسلمانان و اين که مخالفان آراي محمد بن عبدالوهاب کافر و منحرف بوده و قتل آنها و غارت اموال شان جايز است. 5. تأسيس فرقه تهديدآميز براي نشر اين افکار و تعقيب مخالفان و توسل به زور و قساوت. به اعتقاد وهابيان نماز نزد قبور انبياء و صلحا و نذر و امثال آنها مخالف توحيد و موجب شرک است سفر به قصد زيارت قبر پيغمبر نيز همين حکم را دارد آنان به رويت و جهت داشتن خداوند اعتقاد دارند و معتقد هستند که ذات احديت به آسمان دنيا فرود ميآيد. عصمت انبياء را قبل از بعثت نفي ميکنند. اما مجموع نظريات کمونيسم را نيز در سه بخش ميتوان خلاصه کرد: 1. ماترياليسم ديالک تيک يا مادي گري فلسفي که در اين بخش مجموع نظريات مارکس که عقايد کمونيستها بر نظريات او مبتني است درباره جهان هستي و قوانين حاکم بر آن مورد بررسي قرار ميگيرد. 2. ماترياليسم تاريخي يا ماديگري تاريخي که در اين بخش نظريات وي در باره تحول و حرکت جامعهها و عامل محرک آن مطرح است. 3. ماديگري اقتصادي، مارکس از مجموعه جهان بيني و نظريات خود در طبيعت و جامعه برداشت اقتصادي دارد وي ايدئولوژي مکتب خود را در اين بخش بيشتر نشان ميدهد. از ويژگيهاي مکتب فلسفي مارکس التقاطي بودن آن است يعني افکار مختلفي را از چند مکتب جمع کرده و به آنها وحدت و انسجام بخشيده و به صورت مکتب خاص در آورده است. مارکس ماديگري به معني اصالت ماده و نفي هر نوع موجود غير مادي را از فلاسفه قرن 18 گرفته و چيزي بر آن نيفزوده است و بيشتر مرهون فيلسوفي مادي بنام «فوير باخ» ميباشد و ديالک تيک را از هگل فيلسوف آلماني اخذ کرده و با تلفيق اين دو مکتب (ماديگري ديالک تيک) مکتبي را بنام ماترليسم ديالک تيک پايه گذاري نموده و در هيچ کدام از اين دو قسمت فکر تازه عرضه نکرده است. وجوه تشابه وهابيت با کمونيسم با توجه به اين که وهابيت فرقهاي است که به خداوند و انبياء و قرآن و معاد لااقل در ظاهر معتقد است .اما کمونيسم مکتبي است ماديگري محض و به هيچ چيزي از امور غيبي و معنوي اعتقاد ندارند، ولي در عين حال برخي شباهتهايي در بين اين دو مکتب مشاهده ميشود: 1. يکي از اين وجوه اين است که شيخ « محمد بن عبدالوهاب» مبتکر و آورنده عقائد «وهابيان» نيست، بلکه قرنها قبل از او اين عقائد به صورتهاي گوناگون از افرادي مانند « ابن تميمه و شاگرد او «ابن القيم» اظهار شده ولي به صورت مذهب تازهاي در نيامده بود. هم چنين مارکس نيز بناي ايدئولوژي خود را بر اساس جهان بيني ديگران تأسيس نموده و خود هرگز چندان اصل محکمي را کشف و پايه ريزي نکرده است. 2. وجه تشابه ديگر اين دو مکتب اين است که هر دو جريان سياسي است و عوامل سياسي در به وجود آمدن آنها نقش اساسي داشته است. 3. وجه سوم تشابه، اين است که مارکس نسبت به متکفران عصر خود پرخاشگر بود و هم چنين محمد بن عبدالوهاب براي نشر افکار خود از قساوت و زور استفاده ميکردند. 4. وجه چهارم تشابه، ارتباط هر دو مکتب با انگليسيها بوده. 5. وجه پنجم تشابه، هر دو مکتب دوري از مقدسات و معنويت و قبول جسمانيت و اصيل دانستن ماديگري است. 6. وجه ششم، تناقض ميان عقائد و عمل هر دو مکتب است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image