رمز سعادت ۱۳ /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

گفتگوی با دانشجوی اهل سنت


با پاسخ دادن به سوال زیر، (در قسمت نظرات) از جوایز ارزنده ای بهره مند شوید: آیا پیامبر اکرم برای پس از خود خلیفه ای معرفی کرده اند؟ در ادامه گفتگویی را در رابطه با موضوع سوال تقدیم می کنیم. دانشجو:       در بحث گذشته، به زیبایی ثابت فرمودید که پیامبر اکرم صلی الله علیه، در واقعه غدیر علی رضی الله عنه را به عنوان «ولی» پس از خود معرفی فرمودند و نشان دادید که ولی، جز اولی به تصرف و امام، معنی دیگری ندارد. اما ای کاش پیامبر اکرم صلی الله علیه، با لفظی واضح تر بیان می فرمودند که دیگر احتیاج به تفسیر و توضیح نداشته باشد. دکتر:            به نظر شما، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله چه لفظی بکار می بردند، تا دیگر توضیح، لازم نداشته باشد؟ دانشجو:       اگر ایشان می فرمودند که «خلیفه» پس از من علی است، جای هیچ شکی باقی نمی ماند که شیعه بر حق است. دکتر:            اتفاقا، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این خواهش شما را انجام داده اند!! بنده طبق رویه قبل، همه مطالب را از کتب اهل تسنن، خدمتتان عرض می کنم. درکتاب کنز العمال(1) از قول امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که: «وقتی آیه «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (2) نازل شد پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) به من فرمودند: خداوند به من امر فرموده که نزدیکانم را انذار نمایم،... پس پیمانه ای از طعام آماده کن و در آن ران گوسفندی قرار بده و برای ما ظرفی از شیر قرار ده، سپس بنی عبدالمطلب را دعوت کن تا با آنان سخن بگویم و آنچه بدان امر شده ام را ابلاغ نمایم. پس دستور حضرت را انجام داده، و سپس آنان را (که حدود 40 نفر بودند) دعوت کردم که در بین آنان، عموهای پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) مثل ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب وجود داشتند. وقتی آنها جمع شدند، حضرت از من خواستند که طعامی که آماده کرده بودم را بیاورم؛ پس آن را آوردم و آن را در میان گذاشتم، پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) تکه ای از گوشت را با دندان خود کنده و در کاسه انداخته و فرمودند با نام خداوند آن را بخورید. پس آنان از آن خورده تا سیر شدند و به خدا قسم قبلا میزان خوراک هر کدام آنان به اندازه کل غذایی بود که آماده کرده بودم. سپس فرمود ای علی آنان را سیراب کن. پس من آن جام بزرگ را آوردم، از آن نوشیده تا سیراب شدند و به خدا قسم هر کدام از آنان، قبلا به اندازه کل آنرا می نو شید. پس هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) خواستند صحبت فرمایند، ابولهب بر ایشان سبقت گرفته (پس از دیدن معجزه پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) گفت رفیقتان شما را سحر کرده، پس مردم متفرق شده پیامبر با ایشان صحبت نفرموده و چون فردا شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) فرمودند: ای علی این مرد بر من سبقت گرفته و مردم قبل از صحبت من متفرق شدند، پس دوباره غذا و نوشیدنی آماده کن. پس من آماده و آنان را جمع کردم. پس از سیر شدن، پیامبر اکرم صلی الله علیه (وآله) فرمودند: ای فرزندان عبد المطلب به خدا قسم من هیچ جوانی را در عرب نمی شناسم، که برای قومش چیزی بهتر از من آورده باشد. من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده ام و خداوند مرا امر کرده که شما را به سوی آن دعوت کنم. پس چه کسی وزیر و کمک کننده من در این امر خواهد بود؟ من که کم سن ترین آنان بودم، عرض کردم، ای پیامبر خدا من وزیر شما در این راه خواهم بود. پس گردن مرا گرفته فرمود: «إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا» ، به درستی که این برادر و وصی و خلیفه من در بین شماست؛ پس دستورات او را بشنوید و اطاعت نمایید. پس مردم برخواستند، در حالی که می خندیدند و می گفتند: ای ابوطالب به تو امر می کند که از علی اطاعت کنی» همانطور که ملاحظه می کنید، در این واقعه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله صراحتا حضرت علی علیه السلام را بعنوان جانشین خود معرفی می کنند و به همگان دستور می دهند از ایشان، تبعیت و اطاعت بنمایند. این دستور ایشان برای هر قلب سلیم و هر فکر بدون تعصبی، اتمام حجت کننده می باشد. دانشجو:       بسیار عجیب است!! بنده چند وقت پیش، به کتاب تفسیر طبری مراجعه نموده بودم این حدیث را در آنجا خواندم، ولی این بخش حدیث را به شکل دیگری مطرح کرده بودند. در آنجا از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه، آورده که می فرماید: «فَأیُّکُمْ یُؤَازِرُنی عَلى هَذَا الأمْرِ، عَلى أنْ یَکُونَ أخِی» و کَذَا و کَذَا؟ قال: فأحجم القوم عنها جمیعا، و قلت و إنی لأحدثهم سنا، و أرمصهم عینا، و أعظمهم بطنا، و أخمشهم ساقا، أنا یا نبیّ الله أکون وزیرک، فأخذ برقبتی، ثم قال: "إن هذا اخی"و کذا و کذا، "فاسمعوا له و أطیعوا» (3) ملاحظه می فرمایید که صحبتی از خلافت و وصایت نیست! حضرت می پرسند چه کسی مرا کمک می کند تا برادر من باشد، علی رضی الله عنه می گوید من، و پیامبر اکرم صلی الله علیه، ایشان را به عنوان برادر خود، معرفی می نمایند. دکتر:            کاش این مطلب را نمی فرمودید، چون باعث تاسف و ناراحتی هر انسان آزاده ای می شود. واقعیت این است که، جناب طبری در کتاب الامم و الملوک (تاریخ) خود، حدیث ذکر شده از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، بر خلاف بالا، این گونه نقل می کند: «فأیکم یؤازرنی على هذا الأمر على أن یکون أخی و وصیی و خلیفتی فیکم؟ قال فأحجم القوم عنها جمیعا و قلت و إنی لأحدثهم سنا و أرمصهم عینا و أعظمهم بطنا و أحمشهم ساقا، أنا یا نبی الله أکون وزیرک علیه فأخذ برقبتی ثم قال إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا» (4) یعنی چه کسی مرا کمک می کند تا برادر، وصی و جانشین من باشد؟ حضرت علی علیه السلام اعلام آمادگی کرده، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ایشا ن را به عنوان برادر، جانشین و خلیفه لازم الاتباع معرفی می فرمایند. آقای طبری پس از چاپ کتاب تاریخش فهمیده که این حدیث خط بطلانی بر خلفای قبل از امیرالمومنین علیه السلام کشیده، مکتب خلافت را ابطال می کند، لذا در کتاب تفسیرش؛ تمام حدیث را نقل کرده؛ ولی این بخش اصلی حدیث را که اثبات کننده خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام است، با کمال تاسف، حذف کرده و بجای کلمات «وصی» و «خلیفه»، «کذا و کذا» گذاشته است. پس از ایشان، این حرکت زشت تحریف حقایق، برای جلوگیری از آگاهی افراد حقیقت طلب ادامه یافت. ابن کثیر نیز در کتاب تاریخش، پس از نقل تمام حدیث یوم الدار، بجای کلمات «وصی» و «خلیفه»، «کذا و کذا» آورده و در پاورقی، منبع حدیث را از تفسیر طبری (19/40) بیان می نماید.(5) و همین حدیث تحریف شده را در کتاب تفسیر و سیره نبوی خود؛ می آورد. و سپس محمد حسین هیکل، عهده دار سنگر تحریف شده و در چاپ اول کتاب خود «حیات محمد» جمله «فانت أخی و وصیی و...» را حذف می نماید. و در چاپ های بعدی؛ تمام حدیث را حذف می کند!!!(6) دانشجو:       انسان حقیقتا از این گونه برخوردها شرمنده می شود. آیا واقعا، با جانشین کردن «کذا و کذا» حدیث از معنا، تهی می شود؟ دکتر:            این طور نیست. اتفاقا ادامه حدیث هم به نوعی، متضمن بخش حذف شده هست؛ چرا که در آخر حدیث کفار به ابوطالب می گویند: «ای ابوطالب به تو امر می کند که باید از علی اطاعت کنی». در واقع «کذا و کذا» اثبات کننده مقامی برای امیرالمومنین است که باعث می شود که تبعیت ایشان بر پدرشان واجب شود، و این مقام جز خلافت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیست که سبب می گردد، به جای اطاعت فرزند از پدر، تبعیت پدر از فرزند واجب شود. دانشجو:       در صحیح بخاری از ابن عباس نقل شده است، که پیامبر اکرم صلی الله علیه (بدون اینکه اشاره ای به بحث خلافت بنمایند) نزدیکان را دعوت به اسلام می فرمایند و ابولهب به پیامبر اکرم جسارتی کرده، در جواب به او سوره «تبت یدا ...» نازل شد. آیا این حدیث، با شأن نزولی که حاوی خلافت علی رضی الله عنه است تضادی ندارد؟ دکتر:            روایت بخاری حجیتی ندارد؛ زیرا در سال سوم بعثت، ابن عباس یا به دنیا نیامده بود و یا طفلی بیش نبود. همانطور که قسطلانی در ارشاد الساری و عسقلانی در فتح الباری گفته اند.(7) دانشجو:       بعضی از دانشمندان اهل تسنن، رجال راوی این حدیث را غیرمعتبر دانسته اند. دکتر:            تمام راویان این حدیث، بر طبق نظر اهل تسنن ثقه هستند بجز عبدالغفار ابن القاسم که گروهی(نه همه) او را تضعیف کرده اند. علت ضعیف دانستن وی، از این منشأ می گیرد که وی نسبت به وقایع زمان عثمان انتقاداتی داشته و لذا به او گمان تشیع داشته اند. اما اولا، صرف شیعه بودن دلیل ضعف نمی شود؛ زیرا ابن حجر عسقلانی در مقدمه فتح الباری در شرح بخاری گفته است: «ان التشیع بل الرفض لا یضر بالوثاقة»، یعنی شیعه بودن ضرری به وثوق و اعتماد به فرد، نمی زند؛ ولی متاسفانه بعضی از اهل تسنن، وقتی دلیلی برای انکار فضائل امیرالمومنین علیه السلام، نمی یابند، متوسل به جعلی بودن حدیث به علت شیعه بودن راوی آن، می شوند.(8) ثانیا، بعضی از دانشمندان اهل تسنن نیز او را قبول دارند، مثل حافظ ابن حجر و دیگران که از او مدح کرده اند. و ثالثا، بعضی از رجال روایت کننده در صحاح سته در مورد ابوبکر و عمر انتقاداتی داشته اند. لذا انتقاد از عثمان، دلیل ضعف نمی شود.(9) رابعا، حدیث الدار با کمی تفاوت، از طرق کاملا معتبر نقل شده است: کتاب مسند احمد (جزء1، ص111) حدیث الدار را از اسودبن عامر از شریک از اعمش از منهال از عباد از عبدالله اسدی نقل کرده که همگی از راویانی هستند که بخاری و مسلم بدانان اعتماد و از آنها حدیث نقل کرده اند.(10) و حافظ هیثمی رجال آن را ثقه می داند.(11) دانشجو:      «انت اخی و وصیی و خلیفتی فی اهلی» یعنی ای علی تو وصی و جانشین من در بین اهلم هستی. از این عبارت، خلافت علی رضی الله عنه بر تمام مسلمین، اثبات نمی شود. دکتر:            «یا علی! أنت تبرء ذمتی، و أنت خلیفتی على أمتی.» یعنی ای علی تو ذمه مرا بری می کنی و تو جانشین من در بین امتم هستی.(13) دانشجو:      فرمودید که مسند احمد، حدیث الدار را از راویانی که مورد اعتماد بخاری و مسلم بوده اند، نقل کرده است؛ پس چطور خود مسلم و بخاری این حدیث را نقل نکرده اند؟ دکتر:            «فأیّکم یؤازرنی على هذا الأمر على أنْ یکون أخی؟ («وصیی و خلیفتی» حذف شده) فأحجم القوم فقلت و أنا أحدثهم سنّاً، أنا یا نبیّ اللّه ، («إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم، فاسمعوا له و اطیعوا» حذف شده است) فقام القوم یضحکون» (14) یعنی کدام یک از شما مرا کمک می کند تا برادر من! باشد، من که کم سن ترین آنان بودم گفتم من ای پیامبر خدا؛ پس مردم در حالی که می خندیدند، برخواستند؛ ملاحظه می کنید که چون نویسنده، با وصایت و خلافت امیرالمومنین علیه السلام، و اطاعت مردم از ایشان پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، مخالف است، قسمت های اصلی حدیث را حذف کرده است. و بالاخره کاربرد کلمات مبهم، مثل کلمات «لأفعلنَّ و لأفعلنَّ» به جای «لأحرقنّ» توسط ابن عبد البر(15) که کلام عمر، هنگام هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را تغییر داده و به جای جمله (اگر از خانه بیرون نیایید) «خانه را آتش می زنم»، کلمه «کاری می کنم» را جایگزین کرده تا از زشتی آن بکاهد. دانشجو:      تحریف حقایق، عمل بسیار زشتی است و هر انسان طالب حقیقت و آزاداندیشی این عمل را محکوم می نماید؛ ولی این را نباید به حساب همه نویسندگان اهل تسنن گذاشت. دکتر:            صحیح بخاری و مسلم؛ یک کتاب فرعی و دست چندم شما نیستند، بلکه معتبرترین کتاب های اهل تسنن هستند. و اصولا کتمان حقایق، یک روش مقبول و متداول در اهل سنت شده است. شما متن ذیل را مطالعه بفرمایید تا متوجه شوید رهبران فکری شما تا چه حد اهتمام به اطلاع رسانی ناقص دارند، آنگاه خود قضاوت فرمایید. ذهبی از بزرگان اهل تسنن، در هنگام دفاع از شافعی، به مناسبت انتقادهایی که بین مالکی و شافعی رد و بدل شده بود، چنین می نویسد: «کلام بزرگانی که در رده هم هستند، اگر ثابت شود که از روی هوی و عصبیت است، باید توجهی بدان نشده، بلکه پوشیده گردد و روایت نشود. همانطور که از بازگو کردن بسیاری از منازعات و جنگ هایی که بین صحابه (که خداوند از همه آنان راضی باشد) اتفاق افتاده خودداری می کنیم. ما دائما با این منازعات که اکثرا ضعیف و بعضی دروغ هستند، در کتاب ها برخورد می کنیم؛ پس شایسته است که پوشیده شده؛ بلکه از بین برده شود تا قلبها صاف و مملو از محبت و رضایت نسبت به صحابه بشود. و پوشاندن این مطالب بر همه مردم و علما واجب است...»(16) و صاحب صواعق المحرقه (صفحه223) می نویسد: «غزالی گوید: بر واعظ و غیر واعظ حرام است که مقتل امام حسین و حکایات کربلا و مشاجرات میان صحابه را برای مردم نقل کند. چون این قضایا مردم را به بغض صحابه و طعن به آنها وا می دارد؛ در حالی که آنها اعلام الدین هستند.» دانشجو:      جناب دکتر، با تشکر از مطالب بسیار مفیدتان، به عنوان آخرین سوال، علت اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه، در همان نخستین روز، بحث خلافت و جانشینی را مطرح کردند، چه بود؟ دکتر:            در بحث غدیر عرض کردیم که اهمیت خلافت و ولایت آنقدر زیاد است که خداوند متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: «اگر آن را تبلیغ نکنی رسالت الهی را (هیچ) انجام نداده ای»(17) و بعد از انتخاب امیرالمومنین در روز غدیر فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و از دینتان راضی شدم»(18) رسالت با ولایت تکمیل می شود؛ زیرا اگر ولایت نباشد، کل رسالت از بین می رود. لذا همزمانی اعلام رسالت، با اعلام ولایت باعث می شود که بر همگان اتمام حجت گردد که برای حفظ اسلام، همانطور که نیاز به رسول هست، احتیاج به خلیفه ای هست که از جانب خداوند انتخاب و با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هماهنگی کامل داشته باشد. دانشجو:      از این که به سوالاتم بطور منطقی و مستند پاسخ فرمودید، بسیار ممنونم. تا مذاکره بعدی شما را به خداوند متعال می سپارم، خدا نگهدار. دکتر:            از گفتگوی با شما لذت بردم. خداوند متعال حافظ شما باشد.   پاورقی ها (1) [کنز العمال ] [13: 131 , ح 36419 ط. مؤسسة الرسالة ]  شواهد التنزیل جزئ 22 ص18- الکامل فی التاریخ ابن اثیرجزئ1ص259  المختصر فی اخبار البشر ابوالفدا جزئ1ص 76 تاریخ ابی الفدائ جزئ1ص194 اللباب فی علوم الکتاب جزئ 15 ص193 مراح لبید لکشف معنى القرآن المجید، ج 2، ص : 161 الانتصارالعاملی ج6ص299: المراجعات ص:204 تاریخ الطبری: 2/319 ـ 321 ط دار المعارف بمصر، الکامل فی التاریخ لابن الأثیر الشافعی: 2/62 و63 ط دار صادر فی بیروت، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: 13/210 و244 وصححه ط مصر بتحقیق محمد أبو الفضل، السیرة الحلبیة للحلبی الشافعی: 1/311 ط البهیة بمصر، و منتخب کنز العمال بهامش مسند أحمد: 5/41 و42 ط المیمنیة بمصر، شواهد التنزیل للحسکانی: 1/371 ح 514 و580 ط بیروت، کنز العمال: 15/115 ح334 ط2 بحیدر آباد، ترجمة الامام علی بن أبی طالب من تاریخ دمشق لابن عساکر الشافعی: 1/85 ح139 و140 و141 ط1 بیروت وص99 ح137 و138 و139 ط2 بیروت، التفسیر المنیر لمعالم التنزیل للجاوی: 2/118 ط3 مصطفى الحلبی، تفسیر الخازن لعلاء الدین الشافعی: 3/371 و390 ط مصر. (2) الشعراء: 214ا (3) تفسیر طبری:ج19ص419 (4) تاریخ الأمم والملوک محمد بن جریر الطبری أبو جعفر -جزئ 1ص543 (5) تفسیر ابن کثیر ج6ص169 (6)حیات محمد ص104به نقل ازالغدیر 3-303 (7)اسئله العقایدیه حرف ح: حدیث الدار (8)مثل کتاب سیره جزئ2ص498علی محمد علی الصلابی (9) ) تعجیل المنفعة: 297.الکامل ـ لابن عدی ـ 7 : 18.به نقل از تشیید المراجعات میلانی ج3 (10)المراجعات ص207 (11)مجمع الزوائد 8-302به نقل از تشیید المراجعات میلانی ج 3            (12)المراجعات 211 (13) نسائی نیزکه صاحب یکی از صحاح سته است درخصائص خود نقل می کند : أن النبی (ص) قال لعلی: أنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی یعنی ای علی توجانشین من در تمام مومنین بعد من هستی به نقل از شبهای پیشاور مجلس پنجم (14) الوفا بأحوال المصطفى 1 : 185.به نقل از تشیید المراجعات میلانی ج 3 (15) الاستیعاب 3 : 975. به نقل از تشیید المراجعات میلانی ج 3 (16) ) سیر أعلام النبلاء 10 : 92 ـ 94 به نقل از تشیید المراجعات میلانی ج 3 (17)مائده -67 (18)مائده -3 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image