نیاز هر روزه ما به «ولایت فقیه» /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

«ولایت فقیه» در نظام سیاسی ایران، «دکترین حکومتی» به حساب می آید به این معنا که نظام سیاسی برای تحقق حاکمیت اسلام شکل گرفته و این حاکمیت بدون حضور ولی فقیه در صدر آن ناممکن و بی مفهوم است از این رو به میزانی که بر حیات سیاسی و اجتماعی ما این دکترین سایه افکنده، هدف نظام سیاسی و در نتیجه هدف ما از انقلاب اسلامی محقق شده است.


«ولایت فقیه» در نظام سیاسی ایران، «دکترین حکومتی» به حساب می آید به این معنا که نظام سیاسی برای تحقق حاکمیت اسلام شکل گرفته و این حاکمیت بدون حضور ولی فقیه در صدر آن ناممکن و بی مفهوم است از این رو به میزانی که بر حیات سیاسی و اجتماعی ما این دکترین سایه افکنده، هدف نظام سیاسی و در نتیجه هدف ما از انقلاب اسلامی محقق شده است. تمرکز دشمنان روی حذف ولایت فقیه نیز دقیقا از همین منظر صورت می گیرد چرا که آنان به درستی می دانند که این دکترین فلسفه وجودی نظام جمهوری اسلامی و وجه اصلی تمایز آن با نظام های مادی و الحادی دنیاست. آنان امروز بیش از گذشته حذف ولایت فقیه را در دستور کار قرار داده اند چرا که نقش محوری آن در حفظ نظام دینی و انقلاب اسلامی را در صحنه های مختلف تجربه کرده اند. ولایت فقیه اصالتا یک بحث کلامی است هرچند از ابعاد فقهی و روایی این موضوع نیز قابل دیدن می باشد. بحث کلامی به این معنا که ما از طریق استدلال های عقلی به لزوم ولایت فقیه در عصر غیبت می رسیم اما این استدلال های عقلی مستندات فراوانی در کتاب و سنت دارند. ترکیب مباحث استدلالی با آیات و روایات منجر به تولد «علم کلام» شد. با این وصف، ولایت فقیه پیش از هر چیز یک بحث کلامی است کما اینکه امامت، رسالت و نبوت اولا بحثی کلامی به حساب می آیند. بعضی ها از منظر فقه به این دکترین نگاه کرده و آن را در ذیل فقه قرار داده اند. اگر ولایت فقیه صرفا از منظر فقه دیده شود ممکن است در حوزه «امور حسبیه» - به معنای سرپرستی ایتام، مهجورین، صغار، مال بلاصاحب و ... - محدود گردد آنگاه عده ای عناصر روشنفکر که اساسا دیندار بودن آنان محل تردید جدی است پا به میدان می گذارند و مغلطه می کنند که مگر مردم صغیر، یتیم و یا مهجور هستند یا مگر مسایل جامعه امروز به چند موضوع کوچک نظیر سرپرستی مال بلاصاحب محدود می شود که نظام ولایت فقیه بتواند پاسخگوی آن باشد. این در حالی است که براساس نظر حضرت امام خمینی که از متن موثق ترین آثار فقهی، کلامی و اصولی برخاسته، ولایت فقیه می تواند مادام که یک حکم مسلم فقهی را برخلاف مصلحت جامعه بداند، متوقف گرداند. حکم ولایت فقیه در این امور - از منظر امام راحل - نه یک حکم ثانویه بلکه در عداد احکام اولیه است. جالب این است همان هایی که ولایت فقیه را تفسیری فقهی می کنند و سپس آن را ناتوان در اداره امور اجتماعی قلمداد می کنند، شعار می دهند که ولایت فقیه باید در چارچوب قوانین جاری عمل کند و اقدام آن برای شکستن بن بست های اجتماعی - که با متن اصل 110 قانون اساسی هم انطباق دارد - را بر نمی تابند و آن را اقدامی فرا قانونی و غیرقابل قبول معرفی می نمایند حالا بگذریم که قانون اساسی خود - چه قبل و چه بعد از بازنگری - جایگاهی «بن بست شکن» را برای ولایت فقیه قایل گردیده است. ولایت فقیه بعنوان یک بحث کلامی جنبه اعتقادی دارد مانند توحید و نبوت و طبعا یکی از فروع نیست که هویتی تقلیدی داشته باشد از این روست که حضرت امام خمینی - قدس سره- حفظ آن را از نماز و روزه واجب تر می داند. ولایت فقیه در قامت و زمره اصول وقتی فهمیده شد، به کانون عشق و محبت مومنین راه می یابد کما اینکه پیامبری یک پیامبر وقتی به اثبات رسید، محل عشق و التجا و توسل مومنین واقع می شود آنگاه آن می شود که پیامبر می فرماید: «علی مثال کعبه است که ناس باید به او رو کند نه اینکه او به سمت ناس راه افتد». این چنین ولایت فقیهی در جامعه هر بن بستی را با پنجه تدبیر برمی دارد و این ولایت فقیه است که درخشان ترین پدیده سیاسی در عالم سیاست به حساب می آید و عرضه درست آن به جوامع انسانی آن را در کانون توجهات و مطالعه و مطالبه جهانی قرار می دهد راستی برای معرفی این «در نادر» چه کرده ایم دستگاههای فرهنگی ما - بخصوص در خارج- برای معرفی آن چه کرده اند؟ آیا وقت آن فرا نرسیده است که آثار اجتماعی و فردی، داخلی و خارجی، اخروی و دنیوی، علمی و عملی، عینی و تجربی، طبیعی و ماوراء الطبیعی و... ولایت فقیه برای دنیا ارائه و تبیین گردد و در قالب هیات های رسمی و غیررسمی برای محافل آکادمیک، سیاسی و اجتماعی معرفی شود. ولایت فقیه از منظر کلامی، ولایت عقل، تدبیر، فطرت و عاطفه است و از این رو ولایت فقیه محل تلاقی همه ظرفیت های انسانی یک جامعه است همانگونه که امام معصوم اینگونه است مگر در روایت نداریم که در دوره امامت امام مهدی(عج) علوم شکوفا شده و عقول کامل می گردند آیا قرار است امام زمان به جای بقیه بیندیشد یا بقیه را به اندیشه وامی دارد. شعبه ای از این شکوفایی در عصر نائبی که او آن را ولایت بخشیده حتماً محقق می گردد و مگر نه این است که امروز به چشم می بینیم که سرعت پیشرفت های علمی ایران 13 برابر متوسط سرعت علمی دنیاست. با این وصف ولایت فقیه در نظام سیاسی ایران یک چشمه فیاض و معنابخش است حال هر چه به این ولایت نزدیکتر باشیم و هر چه در انطباق رفتاری خود با این ولایت کوشش بیشتری بکنیم، نفع بیشتری برده ایم و چه کوته فکرند کسانی که چنین انطباقی را نشانه «بلوغ ناشدگی» می پندارند و از آن فاصله می گیرند و یا استناد پی در پی به سخن و پسند ولایت را خرج بی جا کردن از ولی فقیه به حساب می آورند صد البته ولی فقیه چون نقطه تعاطی و تلاقی تفکرات و آمال مومنین و صالحین است، ره بند اندیشه نیست و تعدد و تفاوت را نعمت و حتی «هدیه ای الهی» می داند و آن را پاس می دارد مگر نه اینکه بارها شنیده ایم که در طول 22 سال رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای-دامت برکاته- هیچ قطع مراوده ای از سوی او رخ نداده و هیچکس مهربانتر و سینه گشاده تر از او را سراغ ندارد و خود او در اوج فتنه با لطافت فرمودند: «وقتی عده ای خود اصرار دارند که از کشتی نظام پیاده شوند، از ما چه کاری برمی آید.» بارها این ولایت، توده را سیراب کرده و به میدان آورده و در این فضا «فلان شخص» رأی میلیونها ایرانی را کسب کرده و به مقامی رسیده و دچار توهم گردیده که «مردم به من و برنامه من رأی داده اند» و گمان کرده اند که وقت آن است که به «نمایندگی از مردم» از نظام ولایت فقیه مطالبه داشته باشند و «ولی» را به پذیرش رأی پرخطای خود وادارند! اما در همان وقت هم که اوج خامی درباره این «تحفه الهی»- تعبیر امام درباره ولایت فقیه- اتفاق افتاده و ناسپاسی کوران کرده است این ولی فقیه بوده که آن مقام را در کوران و بهمن حادثه حفظ کرده است و وااسفا که مدتی بعد از جدا شدن فرد از آن «موقعیت ظاهراً اجتماعی» متوجه معنا و مفهوم ولایت فقیه شده که در گرما گرم حادثه متوجه «لطف نگهدارنده ولی» نبوده است. ولایت فقیه برای محدود کردن این و آن نیست ولی فقیه برای آزاد کردن این و آن است اما فرد باید اول از خود آزاد شود تا به آزادی برون برسد. ولی فقیه، محدودیت نیست یک سرمایه بسیار بزرگ برای حرکت به جلو است مگر نه این است که تنها با این سرمایه بود که ملت بزرگ ایران راه را به سلامت طی کرد. ولایت فقیه بعنوان یک بحث عالی کلامی باید جایگاه برجسته ای در نظام علمی کشور داشته باشد این اختصاصی به حوزه علوم انسانی ندارد کما اینکه مباحث توحید-، نبوت و عدل و درک آن لازمه «مسلمانی» است نه لازمه تحصیل در علوم انسانی و از این رو سیستم علمی ما در سطوح بالا و میانی باید بحث کلامی در این خصوص را دنبال کند و صدالبته این بحث کلامی چون تبدیل به نظام سیاسی شده است نیاز به ظرافت های خاص خود را دارد. هیچ اشکالی ندارد که در متون علمی و مراکز آموزشی ما مجالی هم به مخالفان این بحث داده شود اما البته پیش از آن باید پاسخ شبهات پیرامون این موضوع تهیه و در دسترس اساتید و معلمان قرار بگیرد. ولایت فقیه اینک از منظر علمی و عملی قابلیت بحث جدی دارد و به گمان این نگارنده بحثی مطبوع تر از ولایت فقیه در میان سلسله بحث های سیاسی-اجتماعی وجود ندارد باید این پدیده بزرگ را که در اقصا نقاط عالم قلوب اهل ایمان را بخود معطوف کرده است، مورد بحث جدی قرار دهیم. چه اتفاقی در عالم افتاده که وقتی این «ولی فقیه» به قم سفر می کند، آنکس که توانی دارد بر جای نمی ماند و در پشت موکب او به راه می افتد؟ این چه پدیده ای است که هزاران عالم فرزانه و پیرعرصه زهد با شتاب به دیدار ولی فقیه می روند و آن را «حسن الثواب» می دانند و حال آنکه این اسوه های زهد و تقوا هیچ رغبتی به دنیا ندارند؟ این ولی فقیه از جنس حکومت هایی که بشر در طول 200-300 سال اخیر تجربه کرده است، نیست که اگر بود بعد از چندی از چشم ها می افتاد این ولایت تالیف زمین و آسمان و دین و دنیا و آخرت و عالم و عامی است. باید اعتراف کنیم که شناخت ما از این پدیده، فوق العاده اندک است. پس بیائیم دست به کار شویم. (منبع : نیاز هر روزه ما به «ولایت فقیه»، سعدالله زارعیء، روزنامه کیهان،23/8/89،ص14) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image