تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
سياست و حكومت انبياء (عليهمالسلام)، هميشه پاك بوده و هرگز به دو قسم پاك و ناپاك تقسيم نشده است؛ چون آن ذوات مقدّس، اگر چه بشر بودند: ”قل إنّما أنا بشرٌ مثلكم“(2)، ولي به دليل مؤيّد بودن آنان به وحي الهي: ”يوحي إليّ“(3)، سياست آنان هميشه حق بوده است؛ امّا اين سياست، هرگاه غصب شود، ناپاك گرديده است دوگونه بودنِ (پاك و ناپاك) سياست و حكومت را نميتوان دليل بر انفكاك دين از سياست دانست؛ زيرا هر چه كه به عالم مُلك آمده، اگر با عصمت همراه نباشد، ممكن است صاف باشد و ممكن است مشوب شود؛ مانند «عبادات» كه در حال معراج، هرگز ريابردار نيست، ولي نماز و زكات و… در دنيا ممكن است دوگونه باشد و حكومت نيز چنين است. بنابراين نبايد توقع داشت كه عالم مُلك مانند عالم ملكوت منزّه از هر عيب و نقص باشد. همچنين ممكن است شخص يا گروهي، جزء كارگزاران يك حكومت ديني به رهبري پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) يا امام (عليهالسلام) باشند و از تبهكاري پرهيز نكنند و اين، آسيبي به طهارت اصل حكومتِ مستند به معصوم (عليهالسلام) نميرساند. امّا اينكه گفته شد حكومت و زمامداري رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (سلاماللهعليه) ناشي از بيعت و انتخاب مردم بوده، ناصوابي آن با سير در آيات قرآن كريم و بررسي سيره آن بزرگان روشن ميگردد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، رسالت خود را با دعوت به توحيد و نبوت و معاد آغاز كرد و از مردم اطاعت خواست و سپس به مدينه رفت و به دستور خداوند، حكومت تشكيل داد و جهادهاي دفاعي و ابتدايي داشت و به يهوديان و مسيحيان و به امپراطوري روم و ايران نامه نوشت كه: «أَسْلِمْ تَسْلِمْ»(4) و همه را به اطاعت از دين خدا خواند و اكثريت حجاز، پس از فتح مكّه اسلام را پذيرفتند نه پيش از آن؛ و لذا اين موارد، ربطي به بيعت و انتخاب مردم ندارد. در آيه كريمه ”اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الأمر منكم“(5)، اگر مقصود از «اطيعو الرسول» همان اطاعت از سخن رسالت كه از سوي خدا آمده است باشد، ديگر لازم نبود كه كلمه «اطيعوا» تكرار شود؛ زيرا اطاعت از رسول، همان اطاعت از خداست و نيز نميتوان گفت كه منظور از «اطيعو الرسول» سنّت و حديث قدسي است؛ چرا كه اطاعت از خدا، اعم از قرآن و سنت و حديث قدسي است و شامل همه آنها ميشود. آيه ”النبي أولي بالمؤمنين من أنفسهم“(6) نيز ولايت تعييني آن حضرت را بر جان مؤمنين بيان ميكند كه شامل نواميس و به طريق اولي، شامل مال آنان نيز ميشود و فرمايش آن حضرت در غدير خم: «يا ايها الناس من وليكم و اولي بكم من انفسكم؟… من كنت مولاه فعلي مولاه»(7)، خود شاهد «ولايتِ حكومتي» است كه از سوي دين تعيين شده است. نكته اساسي درباره اسلام آن است كه قلمرو اسلام، تمام شؤون بشري را در بر ميگيرد و اگر چه بر اساس اصالت روح و عظمت آخرت نسبت به دنيا، سهم مهمي از رهآورد وحي الهي به تعليم كتاب و حكمت و تزكيه معنوي براي سلامت انسان در قيامت اختصاص دارد، ليكن حكومت، سياست، معيشت، قضا و داوري و ديگر مسائل انسان دنيايي هرگز از سوي خداوند اهمال نشده و آن را از منطقه دين خارج ندانسته و به منابع غير ديني واگذار ننموده است. آيات جهاد، دفاع، قضا، تنظيم اقتصاد، تحكيم سياست داخلي و بينالمللي، و احكام سياسي راجع به رابطه مسلمين با اهل كتاب و يا كافران غير كتابي، و همچنين نصوص روايي متنوّع و متعدّد، سند گوياي واصِب و جامع بودن دين است. از اين رهگذر، روشن ميگردد كه آنچه به طور اصالت در سنت و سيرت اولياء معصوم الهي (عليهمالسلام) متجلّي شده اين است كه قيام و جهاد ايشان، نه به عنوان يك انسان آزاده و فرزانه دادگر و خردمندِ دادخواه، و نه بر اساس تشخيص شخصي خود، بلكه به عنوان يك دستور ديني كه در متن قرآن و سنت معصومين (عليهمالسلام) تجلّي يافت و در اركان اصيل اسلام ناب محمّدي (صلي الله عليه و آله و سلم) جا گرفت و در سيرت اولياي الهي و پيروان آنان ـ به عنوان يك مسلمان راستين كه تمام برنامههاي حيات و ممات خود را از دين خدا ميگيرد ـ صورت پذيرفته است. چه فرق بسيار عميقي است ميان تفكّر سكولاريزم و جداانگاري دين از سياست و توجيه نارواي سنّت اولياي الهي (عليهمالسلام) به كار خردمندانه شخصي آنان، و تعمّق و نگاه ژرفِ جامعنگر دين اسلام نسبت به همه شؤون دنيا و آخرت و استنباط وظيفه ديني از سنت اولياي مجاهد و اصفياي نستوه؛ چنانكه از آيات قرآن كريم مانند ”ولقد أرسلنا موسي باياتنا أن أخرج قومك من الظلمات إلي النور وذكّرهم بايام الله إنّ في ذلك لايات لكل صبار شكور“(8) چنين استفاده ميشود كه مبارزه مستمر موساي كليم (عليهالسلام) و همراهان وي با آل فرعون طاغي، به استناد وحي خداوند بود نه به صرف تشخيص خردمندانه خود موساي كليم (عليهالسلام). غرض آنكه؛ دستور قرآن كريم درباره مقاتله با سردمداران استكبار كه به هيچ پيمان و سوگند و تعهّد و قطعنامه و مانند آن اعتنا نداشته و ندارند: ”فقاتلوا أئمّة الكفر انّهم لا أيمان لهم“(9) و فرمان قرآن كريم به قتال سران ستم و پرچمداران شرك و طغيان: ”قاتلوهم حتي لا تكون فتنة ويكون الدين كله لله“(10) و نظائر آن، نه خارج از منطقه دين است كه خود مسلمانان فرزانه چنين كرده باشند ـ بدون آنكه جزء وظيفه ديني آنان باشد ـ و نه جزء كارهاي امضائي شرع است كه مسبوق به بناء عقلاء باشد و آنگاه دليل نقلي، آن را امضاء كرده باشد؛ بلكه محورهاي اصليِ بَذْل نَفْس و نَفيس در راه خدا، از تأسيسات وحي و از ابتكارات دين الهي است. (1) سوره فتح، آيه 18. (2) سوره فصلت، آيه 6.(3) سوره اعراف، آيه 203.(4) بحار؛ ج 20، ص 386، ح 8.(5) سوره نساء، آيه 59.(6) سوره أحزاب، آيه 6.(7) كافي؛ ج 1، ص 295، ح 3. (8) سوره ابراهيم (عليهالسلام)، آيه 5.(9) سوره توبه، آيه 12.(10) سوره بقره، آيه 193. مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه ، ص 336 ـ 340) .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.