نقش اراده در خودسازی  /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

نقش اراده در خودسازی؟


دوست گرامی. به سوال بسیار مهمی اشاره کرده اید. اراده نقش بسیار مهم و محوری در خودسازی دارد. در این زمینه به مواردی اشاره می کنیم که پاسخ گوی سوال شما است.جایگاه اراده:اگر چه هدف نهایی خودسازی و سلوک، قرب به خداوند و معرفت شهودی خدای متعال است، ولی رسیدن به این هدف جز از طریق زندگی ارادی و اختیاری امکان پذیر نیست. محور اصلی خودسازی و راه کمال انسان هم زندگی و عمل ارادی است. در حقیقت اراده و عمل است که انسان را می سازد و در نهایت وحدت اراده انسان با اراده خداوند است که انسان را به آخرین منزل عرفان، یعنی مقام توحید و فناء فی الله پیش می برد.در مباحث نظری آمده است که معیار اصلی انسانیت انسان اراده است، به همین خاطر موضوع اراده برای انسان اهمیت ویژه ای دارد. اهل معرفت وقتی می خواهند انسان را تعریف کنند می گویند انسان مظهر جامع جمیع صفات و کمالات الهی است اما به خصوص اراده و قدرت و علم خداوند در انسان ظهور خاصی دارد که در هیچ یک از مخلوقات و مظاهر دیده نمی شود. بنابراین یکی از مهمترین عواملی که انسان را از سایر مخلوقات و حیوانات ممتاز می سازد اراده است. کارهای خداوند ارادی است، یعنی کاملا از روی عقل و حکمت و مصلحت است، خدای متعال تحت فشار هیچ نیرویی تصمیم نمی گیرد و عمل نمی کند، انسان نیز مظهر چنین اراده ای است، یعنی می تواند در مقابل امیال غریزی خود بایستد و تنها به فرمان عقل عمل و زندگی کند، اما سایر حیوانات چنین اراده ای ندارند و کاملا تسلیم امیال غریزی هستند. هدف داری و تلاش برای رسیدن به هدف ارکان اصلی اراده هستند، بنابراین انسان با اراده کسی است که اولا هدف دارد و ثانیا برای رسیدن به هدف تمام تلاش خود را انجام می دهد و ثالثا اسیر هوا و هوس و غرایز نیست.هویت انسانی:به طور کلی انسان دارای دو هویت بشری و انسانی است. هویت بشری یعنی زندگی و عملکردن بر اساس میل و غریزه، یعنی وقتی گرسنه شد، غذا می خورد و هنگامی که خوابش گرفت می خوابد و هر وقت دوست داشت سخن می گوید و هر چیزی که دلش خواست می بیند و می شنود و مانند آن. اما کسی که در مسیر خودسازی انسانی است و هویت انسانی اش شکوفا شده است اینطور نیست که هر وقت میلش کشید این کارها را انجام دهد، انسان های واقعی بر اساس عقل و منطق و بینش و دانش خود تصمیم می گیرند و عمل می کنند، گاهی انسان گرسنه است اما عقل و دین به او می گوید، الان نباید بخوری مانند زمانی که باید روزه بگیرد و مشغول انجام اطاعت الهی باشد یا غذایی که جلوی او گذاشته اند شبهه ناک است و مانند آن. در این موقعیت ها طبیعت و هویت بشری او اقتضا می کند که غذا بخورد اما هویت انسانی او به او می گوید: در عین حال که گرسنه ای نباید غذا بخوری و آب بنوشی، باید صبر کنی. انسان واقعی هر زمان که میلش بکشد نمی خوابد و سخن نمی گوید، به هر کجا که دلش بخواهد نگاه نمی کند و هر سخنی را گوش نمی دهد، هر کتابی را نمی خواند، هر جا که دلش بخواهد نمی رود و با هر کسی دوست نمی شود، او همه این کارها را بر اساس انتخاب و اختیار انجام می دهد، از تسلط و حکومت غریزه آزاد است، آزادانه و آگاهانه تصمیم می گیرد و عمل می کند، اما کسی که خودسازی نکرده و مانند اغلب آدمیان، بشر است، تحت حکومت نفس و شهوت و غضب تصمیم می گیرد و عمل می کند. او تابع میل است، هر وقت میلش بکشد، کار می کند و هر وقت میل نداشته باشد، بر خلاف عقل عمل می کند، هر چیزی را که دوست داشته باشد می خورد و کاری ندارد که حلال است یا حرام. با هر کسی که دلش بخواهد رابطه برقرار می کند و دوست می شود و کاری ندارد که بر صراط مستقیم است یا نه و مانند آن. تابع هوای نفس است و اصلا تمام زندگی اش نفسانی است و هر کار دلش بخواهد انجام می دهد و کاری ندارد که خدا راضی است یا نه. از نظر منطقی جنس حیوان انواعی دارد، یک نوع آن شیر است و یک نوع آن فیل است و یک نوع هم اسب و شتر است و یک نوع آن هم بشر است. بشریت نوعی از حیوانیت است. امروز اکثر مردم دنیا بشری زندگی می کنند و تابع هوای نفس خود و اسیر غرایز هستند، انسان در این دنیا نیامده است تا زندگی بشری را تجربه کند، برای شکوفا شدن حیوانیت به دنیا نیامده است، برای این آمده تا انسان شود، تا از بشریت ارتقا پیدا کند و انسانیت یابد. تفاوت عمده بشر و انسان در اراده داشتن و نداشتن است. بشر یعنی کسی که از خودش اراده انسانی ندارد و مانند سایر حیوانات تحت حکومت شهوت و غضب زندگی می کند، غربی های سکولار و لیبرال امروزه اینطوری زندگی می کنند، در فرهنگ آن ها نفس حاکم است و غریزه فرمان می دهد، عقلی هم که آنها از آن دم می زنند، عقل ابزاری است که در اختیار نفس است. اما انسان واقعی یعنی کسی که اراده آزاد دارد، یعنی کسی که آگاهی دارد و بر اساس آگاهی و آزادی تصمیم می گیرد و زندگی خود را با اختیار به پیش می برد.اسلام از انسان می خواهد که انسان شود و اراده قوی داشته باشد و زندگی اش را انسانی کند. احکام نورانی اسلام انسان ساز است، یعنی اراده انسانی را احیا می کند. تمام دین و آموزه های عقلانی و وحیانی آن برای این است که انسانیت و اراده انسانی را شکوفا نماید و آدمی را از بشریت و حیوانیت نجات دهد. اصولا خودسازی برای همین است، برای این است که انسان اراده پیدا کند، از مرتبه بشریت ارتقا پیدا کند و به مقام انسانیت برسد. تمام دستورات دینی چه احکامی و چه اخلاقی برای این است که انسان تربیت کند، تمام انبیای الهی آمده اند تا انسانیت انسان را آشکار کنند، تا آدمی را از حیوانیت و بشریت نجات دهند. کمال انسان به این است که انسان واقعی شود. بیشتر مردم دنیا فقط صورت انسانی دارند، حقیقت آنها از انسانیت تهی است. این همه جرم و جنایت و جنگ و خون ریزی که انجام می شود و در طول تاریخ اتفاق افتاده است، حاصل امیال و هویت بشری انسان است، وگرنه انسان واقعی که مجرم و جنایت کار نمی شود. کسی که تابع عقل و فطرت است، جنگ و خون ریزی به راه نمی اندازد، ماموریت انسان در این دنیا این است که از طریق عمل به آموزه های دینی و اسلامی انسان شود. یعنی علاوه بر صورت انسانی، صیرت انسانی پیدا کند. جهاد اکبر، یعنی در درون انسان یک نبرد دائمی میان هویت بشری و هویت انسانی انسان همیشه درگیر است. همواره این دو در تضاد و کشمکش هستند، انسان می خواهد تابع عقل و منطق و فطرت خود باشد اما بشریت و حیوانیت او را وادار می کند تا از هوای نفس و شهوت و غضب و غریزه پیروی کند. انسان واقعی کسی است که در این جهاد اکبر پیروز شود و بر نفس خود غلبه نماید و از عقل و منطق تبعیت کند. انسانی که در مسیر کمال است، صاحب اراده است، صاحب اختیار است، اما اکثر مردم اینطور نیستد، اراده ندارند، اختیار ندارند و اسیر غرایز خود هستند. قدرتی برای مبارزه با نفس ندارند و شکست خوردگان جهاد اکبراند. خودسازی و تزکیه نفس، به انسان کمک می کند تا اراده پیدا کند، و از اسارت نفس رها شود و زندگی انسانی داشته باشد. قدرت واقعی انسان در قوت اراده ظاهر می شود. کسی که اراده قوی و تاثیر گذار دارد، انسان بزرگی است و صاحبان اراده های ضعیف کوچک و حقیر هستند. همت که اوج اقتدار عارف است، همان قوت اراده است که در او ظاهر می شود. ولایت تکوینی و اقتدار عملی و قدرت تسلط به طبیعت و کرامت که در اولیای الهی ظهور می کند، همه از شئونات اراده انسانی است. مرتاضان هندی از طریق قدرت اراده می توانند کارهای خارق عادت انجام دهند. آنها با انجام کارهای سخت و ریاضت های دشوار اراده خود را قوی می کنند و توانایی تسلط بر طبیعت را پیدا می نمایند. البته این راه مشروع نیست و راه مشروع آن این است که انسان از طریق عمل به شریعت و یاری طریقت اسلامی به این قدرت دست یابد. انسان مظهر علم و قدرت و اراده خداوند است و همین مظهریت است که او را از سایر موجودات و جان داران ممتاز می سازد و انسان کامل کسی است که مظهر فعلی اراده الهی شده باشد. کمال انسان به شکوفایی اراده الهی در او است. معیار انسانیت:معیار انسانیت، تسلط انسان بر خود است ، بر نفس خود، بر اعصاب خود، بر غرائز خود، بر شهوات خود، به طوری که هر کاری که از انسان صادر می شود بحکم عقل و اراده باشد نه به حکم میل. فرق است میان میل و اراده. میل در انسان یک کشش است، یک جاذبه است، جنبه بیرونی دارد یعنی رابطه ای است بین انسان و شیئی خارجی که آن شیء انسان را به سوی خودش می کشد، مثل آدم گرسنه که میل به غذا دارد، این میل یک جاذبه است که انسان را به طرف خود می کشد، یا مثلا تمایل جنسی یک جاذبه است، یک میل است که انسان را بسوی خود می کشد. حتی خواب هم همینطور است، خواب انسان را بسوی خودش می کشاند، انسان به سوی آن حالتی که نامش خواب است کشیده می شود. میل به جاه و مقام، شهوت جاه و مقام، انسان را به سوی خودش می کشاند و امثال اینها.ولی اراده بیشتر جنبه درونی دارد. بر عکس میل است، انسان را از کشش امیال آزاد می کند. یعنی امیال را در اختیار انسان قرار میدهد. هر طور که اراده می کند، کار می کند نه هر طور که میلش بکشد. تابع تصمیم و فکر بودن غیر از تابع میل بودن است. این، نوعی تسلط بر امیال است. اگر توجه کرده باشید، علمای اخلاق، اخلاقیون قدیم ما بیشتر تکیه شان روی مسئله اراده بوده است. اراده حاکم بر میل های انسان. می گفتند معیار و میزان انسانیت، اراده است.حیوان، موجودی است تابع جبر غریزه که همان میل ها باشد ولی انسان موجودی است که می تواند به حکم اراده و به حکم اختیار از جبر غریزه آزاد باشد، می تواند اراده بکند که بر ضد میل خودش رفتار و عمل بکند. پس آن کسی انسان است که بر خودش مسلط باشد و به هر اندازه که انسان بر خودش مسلط نباشد، از انسانیت بدور است. درباره تسلط بر نفس اماره در اسلام تأکید فراوان شده است. عامل شکوفایی:انسان دارای قدرت های عجیب نهفته ای است . آدمیت نه به ثروت است ، نه به زیبایی ، نه منزل ، نه ماشین ، این موجود دوپا ، یک شخصیت طبیعی دارد ، همراه با یک دنیا امکانات بالقوه که در وجودش نهفته است . اگر این امکانات به ظهور برسد ، ارزشش و مقامش از فرشتگان نیز فراتر می رود و به آن جا می رسد که در وهم ناید . به تعبیر زیبای علی (ع) ، اتزعم انک جرم صغیر- و فیک انطوی العالم الاکبر. ای انسان گمان نکن که جرم کوچکی هستی ، در تو جهانی بزرگ نهاده شده است . ظهور این امکانات روحی و معنوی بستگی به اراده ی خود انسان دارد و اراده مجری آن چیزی است که عقل آن را صحیح می داند . به راستی اگر انسان « چه باید کرد » را بداند ، اما به داناییش عمل نکند ، هرگز به مطلوبش نایل خواهد شد؟ . همانطور که اگر در کشوری مترقی ترین قوانین از طرف مجلس قانونگذاری به تصویب برسد، اما این قوانین در حد مکتوبات و نوشته ها باقی بماند ، هرگز هیچ امری در آن مملکت اصلاح نخواهد شد و آن جامعه هیچ گاه به سعادت نخواهد رسید . همانگونه که دولت مجری قانون در یک کشور است، اراده نیز در کشور وجود انسان مجری فرمان عقل و خداوند است . با نیروی اراده است که فرد می تواند به اهدافش دست یابد ، وگرنه همواره انسان در هاله ای از گمان و وهم به سر خواهد برد ؛ دقیقا مانند کسی که دوست دارد قهرمان شود، ولی برای رسیدن به آن هیچ تلاشی نمی کند و تنها به این که در خیال ، خود را قهرمان ببیند ، اکتفا می کند ، چنین آدمی لذت قدرت را هیچ گاه درک نخواهد کرد .اراده ، قوه و نیرویی است وابسته به عقل و فطرت، بر خلاف تمایلات که وابسته به طبیعت انسان می باشد . میل ، جاذبه ای است که انسان را به سوی نیازهایش می کشاند و هر اندازه که شدیدتر باشد ، اختیار از انسان بیشتر سلب می شود ، مانند میل به غذا ، چای ، سیگار و در اینجا انسان در اختیار نیرویی بیرونی از خود است . هر قدر میل ها در انسان شدیدتر باشد ، آزادی او محدودتر و اسارتش افزونتر خواهد شد . در حالی که اراده به عکس یک نیروی درونی است و موجب رها شدن از هر چیز خارجی که قصد تملک و اسارت انسان را دارد، می باشد .انسان با اراده، خودش را از تأثیر نیروهای خارجی ، آزاد و مستقل می کند . هر قدر اراده ، قویتر باشد ، دایره ی اختیار انسان وسیع تر است، هنگامی که هوس ها و خواهش ها به انسان فشار می آورد و عقل حکم خلافی صادر می کند ، این اراده است که هوس ها را پس می زند و به حکم عقل عمل می کند ، اینجاست که وقتی « عقده های هیجانی مثل غرائز جنسی ، ترس ، جاه طلبی تحت اطاعت و انقیاد اراده درمی آیند نفس به تدریج قوی تر می گردد .قوت و کمال روح انسان به قوت اراده است. پس داشتن اراده به انسان قدرت می دهد . آدم با اراده ، با قدرت است چون تحت نفوذ محرکات یا عقده ها قرار نمی گیرد و خود شخصا راه صحیح را برمی گزیند . نقل شده که روزی حضرت رسول (ص) از راهی در مدینه دیدند ، در حالی که سنگی را به علامت وزنه برداری برمی داشتند و هر یک به دیگری افتخار می کرد که وزنه بزرگتری را برداشته است پیامبر اکرم ص ایستادند و فرمودند که آیا دلتان می خواهد که من داور این مسابقه باشم . همه خوشحال شدند و پذیرفتند . فرمودند بسیار خوب ، اما احتیاجی نیست که سنگ بردارید . سنگ برنداشته من برایتان معیار می دهم که کدام یک از شما قوی تر هستید . فرمود: آن کسی که نفسش او را ترغیب کند به سوی یک گناهی و میل گناهی در او باشد، ولی در مقابل آن میل گناه ایستادگی کند، او از همه قوی تر است . البته این داستان ، قدرت عضلات را نفی نمی کند ، و در جای خودش خوب است ، اما بالاتر از قدرت عضلانی قدرت اراده است. قدرت اراده این است که انسان در مقابل خواسته های نفسش ایستادگی و مقاومت بکند و بتواند با تلاش به اهداف عقلانی خود برسد .از نظر اسلام گناهکار ، دارای شخصیتی ضعیف ، زبون ، کم جنبه ، و ناتوان و بی اراده است، ولی آن کس که اطاعت خدا را برگزیده چون صاحب اراده است و به منبع قدرت متکی است ، دارای قوت و استقامت فوق العاده ای می باشد و این قدرت فوق العاده است که موجب می گردد تا انسان در مسیر گناه قدم نگذارد . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image