روش خودسازی  /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

روش خودسازی


عالمان اخلاق در بیان روش خودسازی به سه مرحله علم، حال و عمل اشاره کرده اند. منظور آنها از "علم" دانستن ارزش و مقام انسان، توانایی ها و استعداد، نقاط قوت و ضعف، کمال و سعادت نفس، اجناس فضایل و رزایل خلقی و طریق اصلاح نقص ها و راهکار درمان امراض روحانی است خودشناسی. دانستنی که باعث "حال" می شود؛ یعنی باعث می شود که انسان طالب کمال، مشتاق خودسازی و طی مراحل کمال و قرب الهی گردد؛ انگیزه ایجاد می کند تا در طی این مسیر جدی باشد و سختی های سلوک و مجاهده با نفس را راحت تر تحمل کند.  سپس علم و حال، روی هم زمینه وارد شدن چنین انسانی به مرحله "عمل" را فراهم می کند و در این مقطع می کوشد تا با انجام برنامه های عملی خودسازی، تا نهایت سیر و سلوک و وصول به کمال و قرب الهی حرکت کند. مطلبی که ما در این نگاشته به عنوان روش خودسازی پیشنهاد می کنیم نیز در حقیقت برآمده از همان روشی است که عالمان اخلاقی گذشته پیشنهاد کرده اند، ولی با بیانی تازه تر و شفاف تر. گفتنی است که: عالمان اخلاقی گذشته در این مسیر زحمت های فراوانی کشیده اند و تحقیقات گسترده ای کرده اند که جای بسی امتنان است، ولی بر ما است که در این زمان بکوشیم وارث خلف آنها باشیم، تحقیقات آنها را گسترش دهیم و روش هایی را پیشنهاد کنیم که برای نسل امروز مفید تر باشد. برنامه و روش پیشنهادی برای خودسازی و طی مسیر کمال به شرح زیر است:   اول. خودش را بشناسد: اولین و مهمترین عامل غفلت انسان از خودسازی و فقدان تلاش کافی در جهت رشد و شکوفایی، این است که اولا، با حقیقت مجرد و مقام و موقعیت خود در هستی آشنا نیست، ارزش والای نفس انسانی خویش را نمی شناسد، از توانایی های عظیمی که خدای متعال در نهاد او قرار داده، مطلع نیست و ثانیا، نسبت به ضعف ها و کاستی های وجود خود آگاهی کافی ندارد.  اگر آدمی ارزش های وجودی خود را باز شناسد، مقصود از زندگی را بداند و به ضعف های خود واقف گردد، انگیزه بسیاری برای خودسازی خواهد داشت، تلاش فراوانی در این مسیر خواهد کرد و از سختی های آن نخواهد رنجید. کمال انسان در عرفان خداوند است، ولی راه این وصول با خودشناسی آغاز می شود. «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ کسی که خود را شناخت به حقیقت خدای خویش را شناخته است.» بنابراین مقصود از خودشناسی ای که به عنوان مقدمه و اولین مرحله خودسازی محسوب می شود، چند چیز است. 1- اولا باید بداند که او روح است نه جسم، مجرد است نه مادی. البته بدن دارد و بدن مادی است، ولی او به عنوان یک انسان بدن و ماده نیست. انسان موجودی فرامادی و مجرد است و زندگی جاودانه دارد. این اعتقاد مبتنی بر اعتقاد به خداوند و ماورای ماده و معاد است و بدون چنین اعتقادی نمی توان به حیات جاودانه انسان معتقد بود. 2- در مرتبه بعد باید بداند که انسان به خاطر داشتن بعد مجردی که از آن سخن گفته شد، مخلوق کامل و جامع خداوند و مظهر تمام اسما و صفات الهی است و به همین دلیل شایستگی مقام خلافت الهی شده است. اگر انسان ارزش های وجودی خویش را بشناسد و جایگاه رفیع خود را در آفرینش به عنوان خلیفه خدا در زمین شناسایی کند و به توانایی های وسیعی که خداوند در نهاد او برای رسیدن به اوج قله انسانیت و کمال که همان تحقق خلافت و ولایت الهی است، قرار داده واقف باشد و بداند که در زندگی خود کاری و هدفی جز به فعلیت رساندن همین مظهریت و جامعیت ندارد و کمال و سعادت او در دنیا و آخرت نیز در گرو همین مظهریت او نسبت به کمالات الاهی و قرب به خداوند است، انگیزه و شوق فراوانی برای خودسازی در وجود او شکل خواهد گرفت، زیرا هدف خودسازی، شکوفا نمودن این توانایی ها و رسیدن به جایگاه شایسته انسان در آفرینش است. 3- به ضعف ها، نقص ها، کمبود ها، بیماری های روحی، اسارت ها و اموری که مانع رشد آدمی می شود و او را از خدای متعال دور می کند، آگاهی کامل داشته باشد، زیرا یکی از عرصه های مهم خودسازی رفع موانع و یا به عبارتی مبارزه با ضعف ها و نقص ها است، خودشناسی در این مقطع به معنای آگاهی نسبت به اموری است که در حقیقت موانع اصلی عقب ماندگی انسان در این مسیر هستند. اموری که شناخت آنها، مستقیما زمینه اقدام عملی طالب کمال را برای ورود به مرحله خودسازی فراهم می آورد.      دوم. از گذشته خود پشیمان و تصمیم جدی بر اصلاح خود داشته باشد: یکی از مقاطع مهم خودسازی این است که انسان از راهی که تاکنون رفته پشیمان شود و تصمیم به بازگشت و اصلاح مسیر زندگی و حرکت خود بگیرد. به این مقطع در اصطلاح علم اخلاق توبه می گویند. اگر کسی در اثر خودشناسی و بیداری از خواب غفلت، به این نتیجه رسید که زندگی گذشته اش صحیح نبوده، راه را به درستی انتخاب نکرده، اخلاق، اعمال و رفتارش پسندیده نبوده، آداب عبودیت و بندگی خداوند را به شایستگی رعایت نکرده و در اثر آن شخصیت اش ضعیف، ناتوان و حقیر شده است، باید در این مرحله از گذشته خود نادم و پشیمان باشد و به صورت جدی تصمیم بر اصلاح خود داشته باشد، در غیر این صورت انگیزه و توان کافی برای پیمودن این راه نخواهد داشت و موفق نخواهد بود. در کتاب های اخلاقی این مرحله تحت عنوان توبه مطرح شده است. توبه یعنی پشیمان شدن از گذشته و تصمیم جدی برای بازگشت به سوی خداوند و اصلاح خود. منظور از خداوند در اخلاق، ذات هستی است که منبع تمام خوبی ها، ارزش ها، قدرت ها و عظمت است. ذاتی که به انسان قدرت، توان و عظمت می دهد. توبه یعنی بازگشت از ضعف، حقارت، ناتوانی، رزالت و پستی گناه، به سوی قوت، قدرت، توانایی، عظمت، فضیلت و قرب به خداوند. خداوند شیفته بازگشت بندگان به سوی او و مشتاق پیوستن آنها به او پس از بریدن و جدا شدن است. میزان شوق پروردگار به آشتی بندگان با او و وصل پس از فصل در حدیثی شادی بخش چنین بیان شده است: «ان الله تعالی اشد فرحا بتوبه عبده من رجل اضل راحلته و زاده فی لیله ظلما فوجدها؛ شادمانی خداوند از بازگشت بنده اش بیش از شادی کسی است که مرکب و توشه خود را شبی تاریک (در بیابان) گم کرده و سپس آن را می یابد.»[1] این تعبیر نشان می دهد که توبه، در واقع مرکب و توشه انسان به سوی سعدت و کمال است. انسان با این زاد و توشه، بیابان تیره و ظلمانی گناه و نافرمانی را پشت سر می گذارد و به منزل کمال و نور و رحمت گام می گذارد. توبه بر خلاف تصور برخی افراد، یک حرکت آنی، جهشی و دفعی نیست، فرایند خاصی باید طی شود تا انسان از خواب غفلت بیدار گردد، خودش را بدرستی بشناسد، از گذشته خود پشیمان شود، تصمیم بر اصلاح زندگی خود بگیرد و بکوشد با برنامه ریزی و تحمل شرایط سخت از خود گذشتن و به خدا رسیدن، آن هم در طی زمان بسیاری از عمر خویش، به سوی خدا بازگردد و ضعف و ناتوانی خود را بدل به قدرت و توانایی نماید، از حقارت و پستی به عظمت و بزرگی برسد و محبوب خداوند گردد. قرآن کریم می فرماید: «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین؛ بدرستی که خداوند توبه کنندگان و تطهیر کنندگان را دوست دارد.» زیرا آنها در مسیر محبوبیت خداوند حرکت می کنند، و در هر کجای این راه که باشند و با هر قدمی که در این مسیر برمی دارند، به همان میزان به خداوند نزدیک می شوند. بنابراین نمی توان توبه را مقطع خاصی از راه دانست، تمام تلاش انسان در مسیر خودسازی، به نوعی توبه و بازگشت به خداوند است، اگر چه اصل پشیمان شدن و تصمیم بر ترگ گذشته و برنامه ریزی برای آینده، مقطعی خواهد بود.   سوم. با تکنیک های اصلاح نفس آشنا باشد: بدون شک هر کاری که انسان انجام می دهد، دارای روش و تکنیک های خاصی است که بدون آشنایی با آنها انجام آن کار امکان پذیر نخواهد بود. اصلاح نفس بیشتر شبیه به درمان بیماری ها توسط پزشک است. هر بیماری از راه خاصی درمان می شود و داروی مخصوصی را می طلبد. اصلاح نفس انسان نیز روشمند است و تکنیک های خاص خود را دارد. به طور مثال اگر بخواهیم صفتی را در خود اصلاح کنیم و رذیلتی را تبدیل به فضیلت نماییم، علمای اخلاق گفته اند: راهکار آن عمل به ضد است و بعد لازم است آنقدر آن عمل را تکرار کنیم تا فضیلت جایگزین رزیلت شود و در نفس به صورت ملکه راسخه درآید. همچنین اگر بخواهیم عادتی را تغیر دهیم باید راهکار آن را بدانیم. به طور مثال اگر بخواهیم با عادت پرخوری و یا پرخوابی مبارزه کنیم، باید روش آن را بدانیم و به تدریج خود را به کم خوری و کم خوابی عادت دهیم وگرنه موفقیت آمیز نخواهد بود. ما از دو طریق می توانیم با این روش ها آشنا شویم، یکی مطالعه کتاب های اخلاقی است که در آنها برای هر بیماری اخلاقی راهکار درمانی خاصی پیشنهاد شده است و دیگری مطالعه در خود و تجربه عملی است. البته در این راستا مطالعه سرگذشت انسان های بزرگ، آشنایی با شرح حال ایشان و تجربه هایی که آنها در این مسیر داشته اند نیز بسیار موثر خواهد بود.   چهارم. برای اصلاح خودش برنامه داشته باشد: هیچ کاری بدون نظم و برنامه ریزی موفقیت آمیز نخواهد بود. اسلام برای مسئله نظم در زندگی اهمیت فوق العاده ای قایل شده است. تمامی بزرگان دین و علم، بدون استثنا موفقیت خود را مدیون نظم و برنامه ریزی هستند. موفقیت در خودسازی نیز از این قاعده مستثنا نیست. نظم و برنامه داشتن و التزام عملی به برنامه، اصولی ترین روشی است که باید مد نظر قرار داد. در گذشته عالمان اخلاقی برای مریدان و پیروان خود هر یک به فراخور حال، درستورالعمل خاصی صادر می کردند. وجود دستورالعمل های اخلاقی و توصیه نامه ها در همین راستا قرار داشت. منتهی نکته مهمی که درخود تامل بسیار است، تنظیم برنامه و دستورالعملی است که شامل و فراگیر باشد. برنامه خودسازی باید تحت تاثیر الگوی رشد و توسعه انسانی تنظیم شود وگرنه به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. بر اساس این الگو انسان در چهار عرصه تقویت شناخت و آگاهی، تقویت اراده آزاد، تقویت اخلاق اجتماعی و تقویت معنویت، رشد می کند. برنامه خودسازی در صورتی موفقیت آمیز خواهد بود که به تمام جنبه های رشد انسان توجه داشته باشد. بنابراین طالب کمال باید در برنامه ای که برای خود در جهت خودسازی تنظیم می کند، به طور کلی به چهار موضوع بپردازد. 1- کسب دانش و آگاهی و جهل زدایی. اولین و اساسی ترین مولفه یک برنامه خوب خودسازی، توجه به سیر مطالعاتی و تحصیل دانش و تفکر و تامل در خود، هستی، دین، معاد، زندگی و اخلاق است. اولین حرکتی که انسان برای رشد خود می کند، قدمی است که به سوی مدرسه و مکتب برمی دارد. گل وجود آدمی با آب حیات علم و دانش آبیاری و شکوفا می شود، حرکت صعودی انسان با مطالعه آغاز می شود و با تفکر و مشاهده حقیقت به نتیجه می رسد. 2- تقویت اراده، تحصیل آزادی و مبارزه با اسارت ها و اموری که مانع رشد انسان هستند، مانند پرخوری، پرخوابی، دلبستگی ها، وابستگی ها و مانند آن. 3- حضور فعال در جامعه، معاشرت با دیگران و مبارزه با ضعف ها و کاستی هایی که در روابط اجتماعی خود دارد و همچنین شکوفا نمودن توانایی های اجتماعی از مولفه های مهم برنامه خودسازی است. صفات شخصیتی منفی مانند تکبر، عجب، بخل و حسادت که هم روابط با انسان های دیگر را تخریب می کند و هم به شخصیت خود انسان آسیب جدی وارد می نماید، در این عرصه پدید می آید و در همین عرصه نیز قابل درمان و تبدیل به صفات شخصیتی مفید و مثبت مانند تواضع، سخاوت و خیر خواهی خواهد بود. 4- تقویت دین داری و ارتباط معنوی با خداوند، که عمدتا در انجام واجبات و ترک گناهان و همچنین توجه به مستحبات و مکروهات خلاصه می شود. دین داری و معنویت از مهمترین مولفه های یک برنامه خودسازی کامل است. در این قسمت داشتن برنامه های عبادی و معنوی مانند نماز و دعا و زیارت و توسل و تلاوت قرآن کریم یک ضرورت قطعی است.   پنجم. مراقبه داشته باشد: مراقبه که بخشی از برنامه مرابطه با نفس است در حقیقت ضامن اجرایی تمام برنامه های خودسازی در تمامی عرصه ها است. از مهمترین کارهایی که انسان برای رشد شخصیت خود انجام می دهد، این است که در همه حال مراقب افکار، احوال و اعمال خود باشد و هیچگاه از خویشتن خویش غفلت نکند. تقریبا تمامی عالمان اخلاقی در کتب خویش به روش مراقبه و محاسبه نفس، پرداخته اند و آن را به عنوان روشی بی بدیل برای خودسازی معرفی نموده اند. در جامع السعادات مرحوم نراقی این بخش از خودسازی را تحت عنوان مرابطه با نفس( ارتباط با خود) مطرح می کند و به تفصیل درباره مراحل آن که عبارت است از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه سخن می گوید.[2] علت اینکه بحث مراقبه بیشتر نمود پیدا کرده است این است که از میان این مراحل مشارطه و محاسبه و سایر مراحل، در مقطع خاصی انجام می شود، ولی مراقبه یک عمل دائمی است و در تمامی لحظات جریان دارد.   پی نوشت: [1]-  اصول کافی، ج 2، باب التوبه، ص 435، ح 8. [2]- جامع السعادات، ج 3، ص 93. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image