تخمین زمان مطالعه: 2 دقیقه
در برخی از منابع روایی معتبر و کهن گزارشی بدین مضمون آمده است:«روزی امام سجاد(ع) به قصد حج از مدینه به سمت مکه حرکت فرمود و در بیابانی که در مسیر بود با راهزنى برخورد کرد. راهزن از امام(ع) خواست تا از مَرکبش پیاده شود. امام(ع) فرمود: چه میخواهی؟! گفت: میخواهم تو را بکشم و هر چه دارى ببرم! فرمود: من دارایی خودم را رضایتمندانه با تو تقسیم میکنم تا حلالت باشد! راهزن نپذیرفت. امام(ع) فرمود: پس اندکی برایم واگذار تا به مقصد برسم(و باقی را بردار)! راهزن این پیشنهاد را هم نپذیرفت. امام(ع) به او گفت: خدایت کجاست؟! راهزن(با تمسخر) پاسخ داد: خواب است! اینجا بود که ناگهان دو شیر درنده ظاهر شدند و یکی سرش را گرفت و دیگری دو پایش را! امام به او فرمود: گمان کردی که خدایت خواب است و رفتارت را زیر نظر ندارد؟![1]در سند این روایت:1. احمد بن عبدون معروف به ابن حاشر: استاد و مورد اعتماد نجاشی است.[2]2. علی بن محمد بن زبیر قرشی: نام او در مشیخه دو کتاب تهذیب و استبصار دیده میشود، اما سخنی در تأیید و رد او وجود ندارد.[3]3. علی بن حسن بن فضال: مورد اعتماد است.[4]4. عباس بن عامر: ثقه و مورد اعتماد است.[5]5. احمد بن رزق غمشانی: ثقه و مورد اعتماد است.[6]6. یحیی بن العلاء: ثقه و مورد اعتماد است.[7]از دیدگاه دانش رجال، سند این روایت، قابل پذیرش بوده و از لحاظ محتوا نیز منافاتی با آموزههای اسلامی ندارد. .
اسلام کوئست
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.