شواهدی محکم بر اراده ولایت از حدیث غدیر /

تخمین زمان مطالعه: 91 دقیقه

آیا شواهدی محکم بر اراده ولایت از حدیث غدیر استفاده می شود؟


درست است که از کلمه مولی معانی مختلفی اراده و استفاده شده است ؛ اما با توجه به قرائن مقامیه و مقالیه‌ای که در کلام آن حضرت وجود دارد ، برای اهل انصاف جای تردید نمی‌گذارد که مراد از کلمه مولی ، ولایت و اولویت آن حضرت به تصرف در امور مسلمانان بوده نه صرف محبت و دوستی ، و شواهدی قوی آن را تایید می‌کند.شاهد اول : مقارنه ولایت رسول خدا و ولایت امیر مؤمنان علیهما السلام :رسول خدا صلی الله علیه وآله قبل از جمله « من کنت مولاه فعلی مولاه » از مردم اقرار گرفت که آیا من از خود شما به شما سزاوارتر نیستم ؟ « ألست أولی بکم من انفسکم » . وقتی همه مردم سخن آن حضرت را تصدیق کردند ، بلا فاصله بعد از آن فرمود : پس هرکس من مولای او هستم ، علی نیز مولای او است .بسیاری از روایات غدیر که از طریق اهل سنت نقل شده ، جمله « الست أولی بالمؤمنین من انفسهم » را به همراه دارد که ما در مقاله « تواتر حدیث غدیر » به این روایات اشاره و صحت آن‌ها را ثابت کرده‌ایم . ولی در این جا فقط به شش روایت بسنده می‌کنیم :۱ . در روایت ابن ماجه آمده است که آن حضرت فرمود :فقال أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُ أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَهَذَا وَلِیُّ من أنا مَوْلَاهُ ... .فرمود: آیا من از جان مؤمنان به آنان بر تر نیستم؟ گفتند: آری چنین است، فرمود: آیا من نسبت به هر مؤمنی بر جان او برتر نیستم؟ گفتند: آری چنین است، فرمود: این علی رهبر و سر پرست هر کسی است که من مولای او هستم.....ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای۲۷۵ هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج ۱ ، ص ۴۳ ، ح۱۱۶ ، فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار الفکر - بیروت .محمد ناصر البانی نیز بعد از نقل روایت می‌گوید : این روایت را ابن ماجه نقل کرده است و سند آن نیز صحیح است. أخرجه ابن ماجه ( ۱۲۱ ) . قلت : و إسناده صحیح .ألبانی ، محمّد ناصر ، سلسه الأحادیث الصحیحه‌ ، ج ۴ ، ص ۲۴۹ ، طبق برنامه المکتبه الشامله .۲ . در روایت احمد بن حنبل این چنین آمده است :... فقال لِلنَّاسِ أَتَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا نعم یا رَسُولَ اللَّهِ قال من کنت مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ ...آیا می‌دانید که من سزاوارتر به مؤمنان از خود آنها مى باشم ؟ همگى فرمایش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را تصدیق کردند و به همین دلیل بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «من کنت مولاه فهذا مولاه» .أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشیبانی (متوفای۲۴۱هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ج ۴ ، ص ۳۷۰ ، ح۱۹۳۲۱ ، ناشر : مؤسسه قرطبه – مصر .البانی بعد از نقل این روایت می‌گوید :أخرجه أحمد ( ۴ / ۳۷۰ ) و ابن حبان فی " صحیحه " ( ۲۲۰۵ - موارد الظمآن ) و ابن أبی عاصم ( ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ ) و الطبرانی ( ۴۹۶۸ ) و الضیاء فی " المختاره " ( رقم -۵۲۷ بتحقیقی )قلت : و إسناده صحیح على شرط البخاری . و قال الهیثمی فی " المجمع " ( ۹ / ۱۰۴) : " رواه أحمد و رجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفه و هو ثقه " .این روایت را احمد ، ابن حبان در صحیحش ، إبن أبی عاصم ، طبرانی ، مقدسی در المختاره نقل کرده‌‌اند .سپس می‌گوید :این روایت بر طبق شرائطی که بخاری برای صحت حدیث قائل است ، صحیح است . هیثمی در مجمع الزوائد گفته است: احمد آن را نقل کرده است و راویان همان راویان صحیح بخاری هستند ؛ غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد استالبانی ، محمد ناصر ، السلسله الصحیحه ، ج ۴ ، ص ۲۴۹ ، طبق برنامه المکتبه الشامله .۳ . در روایت حاکم نیشابوری آمده است که آن حضرت از مردم این گونه اعتراف گرفت :یا أیها الناس من أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا الله و رسوله أعلم . [قال] : ألست أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا : بلى قال من کنت مولاه فعلی مولاه .اى مردم ! چه کسى از جان و مال شما ، از خود شما سزاوارتر است ؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داناتر است ، سپس فرمود : آیا من از خود شما سزاوارتر نیستم ؟ همگی تأیید کردند . آنگاه فرمود : «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می‌گوید : هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .سند این حدیث صحیح است اگر چه بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند.و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک سخن وی را تأیید می‌کند .الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ) المستدرک علی الصحیحین مع تضمینات الذهبی فی التلخیص ، ج۳ ، ص۶۱۳ ، ح۶۲۷۲ ، ناشر : دار الکتب العلمیه ـ بیروت ، ط ۱ـ ۱۴۱۱هـ ـ ۱۹۹۰م .۴ . در روایت بزار آمده است که رسول خدا فرمود :ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم قالوا بلى یا رسول الله قال فأخذ بید علی فقال من کنت مولاه فهذا مولاه .مگر نه این که من از جان مؤمنان سزاوارتر از خود آن ها هستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند . در این هنگام دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود : «من کنت مولاه فعلىّ مولاه » .البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای۲۹۲ هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج ۳ ، ص ۳۵ ، ح۷۸۶ ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسه علوم القرآن ، مکتبه العلوم والحکم - بیروت ، المدینه الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۹هـ .هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید : رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفه وهو ثقه .این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج ۹ ، ص ۱۰۵ ، ناشر : دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهره ، بیروت – ۱۴۰۷هـ .۵ . طبرانی در المعجم الکبیر می‌نویسد :حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمی وَزَکَرِیَّا بن یحیى السَّاجیُّ قَالا ثنا نَصْرُ بن عبد الرحمن الْوَشَّاءُ ح وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بن الْقَاسِمِ بن مُسَاوِرٍ الْجَوْهَرِیُّ ثنا سَعِیدُ بن سُلَیْمَانَ الْوَاسِطِیُّ قَالا ثنا زَیْدُ بن الْحَسَنِ الأَنْمَاطِیُّ ثنا مَعْرُوفُ بن خَرَّبُوذَ عن أبی الطُّفَیْلِ عن حُذَیْفَهَ بن أُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قال لَمَّا صَدَرَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم من حَجَّهِ الْوَدَاعِ نهى أَصْحَابَهُ عن شَجَرَاتٍ بِالْبَطْحَاءِ مُتَقَارِبَاتٍ أَنْ یَنْزِلُوا تَحْتَهُنَّ ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِنَّ فَقُمَّ ما تَحْتَهُنَّ مِنَ الشَّوْکِ وَعَمَدَ إِلَیْهِنَّ فَصَلَّى تَحْتَهُنَّ ثُمَّ قام فقال یا أَیُّهَا الناس إنی قد نَبَّأَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ أَنَّهُ لم یُعَمَّرْ نَبِیٌّ إِلا نِصْفَ عُمْرِ الذی یَلِیهِ من قَبْلِهِ وَإِنِّی لاظن أَنِّی یُوشِکُ أَنْ أدعی فَأُجِیبَ وَإِنِّی مسؤول «مسئول» وَإِنَّکُمْ مسؤولون «مسئولون» فَمَاذَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ قالوا نَشْهَدُ أَنَّکَ قد بَلَّغْتَ وجهدت «وجاهدت» وَنَصَحْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ خَیْرًا فقال أَلَیْسَ تَشْهَدُونَ ان لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَأَنَّ جَنَّتَهُ حَقٌّ وَنَارَهُ حَقٌّ وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَأَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فیها وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ من فی الْقُبُورِ قالوا بَلَى نَشْهَدُ بِذَلِکَ قال اللَّهُمَّ أشهد ثُمَّ قال أَیُّهَا الناس إِنَّ اللَّهَ مَوْلایَ وأنا مولى الْمُؤْمِنِینَ وأنا أَوْلَى بِهِمْ من أَنْفُسِهِمْ فَمَنْ کنت مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ یَعْنِی عَلِیًّا اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاهُ وَعَادِ من عَادَاهُ ... .بعد از مراجعت رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع دستور داد تا زیر درختان را از خار و خاشاک پاک کنند سپس نماز به جا آورد و در خطبه اش فرمود: ای مردم اجل من نزدیک شده است و باید دعوت را اجابت نمایم، من وشما مورد باز خواست قرار خواهیم گرفت، اگر از شما پرسیده شود چه جوابی دارید؟ گفتند: پاسخ خواهیم داد که تو رسالتت را به انجام رساندی و دلسوز بودی، خدا تو را جزای خیر دهد، آنگاه فرمود: آیا شهادت به وحدانیت خدا و بندگی و رسالت من وحق بودن بهشت و جهنم و مرگ وقیامت و زنده شدن مردگان می دهید؟ گفتند: آری شهادت می دهیم، فرمود: ای مردم، خدا مولای من و من مولای مؤمنین و از خودشان بر جانشان سزاوارترم، پس هر کس من مولای او هستم علی مولای او است، خدایا دوست بدار آنکه اورا دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد...الطبرانی ، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای۳۶۰هـ) ، المعجم الکبیر ، ج ۳ ، ص ۱۸۰ ، ح۳۰۵۲ ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی ، ناشر : مکتبه الزهراء - الموصل ، الطبعه : الثانیه ، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م .این روایت از نظر سندی هیچ مشکلی ندارد ؛ و تعجب از ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه است که با توجه به نگارش کتابش بر ضد شیعه ، در باره این حدیث می‌گوید : طبرانی و دیگران آن را با سند صحیح نقل کرده‌اند و گفته اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم خطبه خواند و در ضمن سخنانش فرمود : ای مردم خدا مولای من و من مولای مؤمنان و از جانشان به خودشان سزاوارترم ، پس هر کس ولایت مرا به پذیرد علی بعد از من مولای او است .الطبرانی وغیره بسند صحیح أنه صلى الله علیه وسلم خطب بغدیر خم تحت شجرات فقال ( أیها الناس إنه قد نبأنی اللطیف الخبیر أنه لم یعمر نبی إلا نصف عمر الذی یلیه من قبله ... ثم قال : یا أیها الناس إن الله مولای وأنا مولى المؤمنین وأنا أولى بهم من أنفسهم فمن کنت مولاه فهذا مولاه یعنی علیا .الهیثمی ، أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای۹۷۳هـ ، الصواعق المحرقه على أهل الرفض والضلال والزندقه ، ج ۱ ، ص ۱۰۹ ، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط ، ناشر : مؤسسه الرساله - لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م .۶ . در روایت ابن حجر آمده است :قال : « ألستم تشهدون أن الله تبارک وتعالى ربکم ؟ » قالوا : بلى . قال صلى الله علیه وسلم : « ألستم تشهدون أن الله ورسوله أولى بکم من أنفسکم وأن الله تعالى ورسوله أولیاؤکم ؟ » . فقالوا : بلى . قال : « فمن کان الله ورسوله مولاه فإن هذا مولاه ... .آیا شما گواهی می دهید که خدا پروردگار شما است؟ گفتند: آری، فرمود: آیا گواهی می دهید که خد و رسولش بر جان مؤمنان سزاوار ترند؟ گفتند: آری، فرمود: پس هر کس خدا و رسولش مولا و سرپرست او است این علی هم مولا وسرپرست او است.ابن حجر بعد از نقل این روایت می‌گوید :( هذا إسناد صحیح ) ، وحدیث غدیر خم قد أخرج النسائی من روایه أبی الطفیل عن زید بن أرقم ، وعلی ، وجماعه من الصحابه رضی الله عنهم ، وفی هذا زیاده لیست هناک ، وأصل الحدیث أخرجه الترمذی أیضا .سند این روایت صحیح است . حدیث غدیر خم را نسائی از طریق أبو طفیل از زید بن أرقم و نیز از علی علیه السلام و گروهی از صحابه نقل کرده‌ است . و در این نقل اضافاتی است که در نقلهای دیگر نیست، و اصل حدیث را ترمذی نیز نقل کرده است .العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ) ، المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه ، ج ۱۶ ، ص۱۴۲ ، ح۳۹۴۳ ، تحقیق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری ، ناشر : دار العاصمه/ دار الغیث - السعودیه ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۹هـ .استفاده از فای تفریع در این روایت « فمن کان الله و رسوله مولاه فإن هذا مولاه» به صراحت این مطلب را ثابت می‌کند که ولایت امیر مؤمنان همان ولایت رسول خدا است و مسلمانان همان طور که وظیفه دارند از فرمان‌های رسول خدا در همه حال اطاعت نمایند‌ ، واجب است که ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را نیز بپذیرند و از او اطاعت کنند .اگر معنای کلمه «مولی» در جمله « فمن کان الله ورسوله مولاه فإن هذا مولاه » با معنای کلمه «اولی» در جمله «ألستم تشهدون أن الله ورسوله أولى بکم من أنفسکم» چیز دیگری باشد ، لازم می‌آید که انسجام و تناسب دو جمله بهم بخورد و این بر خلاف فصاحت و بلاغت خواهد بود .با این توضیح ، بطلان اشکال برخی از علمای اهل سنت که ادعا می‌کنند مقدمه حدیث ؛ یعنی جمله «الست أولی بالمؤمنین من أنفسهم» صحت ندارد و اکثر روات آن را نقل نکرده‌اند ‌نیز روشن می‌شود . همانگونه که سعد الدین تفتازانی در جواب حدیث غدیر گفته است:والجواب منع تواتر الخبر فإن ذلک من مکابرات الشیعه کیف وقد قدح فی صحته کثیر من أهل الحدیث ولم ینقله المحققون منهم کالبخاری ومسلم والواقدی وأکثر من رواه لم یرو المقدمه التی جعلت دلیلا على أن المراد بالمولى الأولى .متواتر بودن حدیث غدیر صحت ندارد و از دروغگوئی‌های شیعه است ؛ زیرا بیشتر محدثان در صحت آن تردید کرده و اهل تحقیق از آنان مانند بخاری و مسلم و واقدی آن را نقل نکرده‌اند وبیشتر راویان هم بدون مقدمه آن که آن را دلیل بر اراده اولی از مولی گرفته اند نقل کرده‌اند .التفتازانی ، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای ۷۹۱هـ) ، شرح المقاصد فی علم الکلام ، ج ۲ ، ص ۲۹۰ ، ناشر : دار المعارف النعمانیه - باکستان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۱هـ - ۱۹۸۱م .در پاسخ جناب تفتازانی باید گفت : چنانچه گذشت بسیاری از بزرگان اهل سنت مقدمه حدیث را نقل کرده و بر صحت آن تصریح کرده‌اند .تفسیر« النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم » از نگاه مفسران اهل سنت :سؤال رسول خدا صلی الله علیه وآله از مردم با این جمله «ألست أولی بکم» و اعتراف گرفتن از آنان ، همان أولویت و ولایتی را ثابت می‌کند که خداوند در آیه «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم (احزاب/۶) ؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» برای رسول خدا صلی الله علیه وآله ثابت نموده و صاحب اختیاری آن حضرت را نسبت به تمامی مؤمنان گوشزد فرموده است .اولویت در این آیه به این معنی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله هر تصرفی را که به خواهد و هر تدبیری را که صلاح بداند می‌تواند در حق مسلمین انجام دهد و مسلمانان وظیفه دارند که از او در تمام امور اطاعت نمایند ؛ چنانچه مفسران بزرگ اهل سنت از این آیه همین مطلب را استنباط کرده‌اند که نام چند تن از آن‌ها را ذکر می کنیم:۱ . محمد بن جریر طبری (متوفای ۳۱۰هـ) :طبری ، مفسر مشهور اهل سنت در باره این آیه می‌نویسد :النبی أولى بالمؤمنین ... یقول تعالى ذکره النبی محمد أولى بالمؤمنین یقول أحق بالمؤمنین به من أنفسهم أن یحکم فیهم بما یشاء من حکم فیجوز ذلک علیهم .کما حدثنی یونس قال أخبرنا بن وهب قال قال بن زید النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم کما أنت أولى بعبدک ما قضى فیهم من أمر جاز کما کلما قضیت على عبدک جاز .در این آیه: النبی اولی بالمؤمنین ... خداوند پیامبر را سزاوارتر از مؤمنان بر جانشان دانسته و او را شایسته تر می داند تا آنچه لازم می داند در حق آنان انجام دهد.الطبری ، محمد بن جریر بن یزید بن خالد أبو جعفر ، جامع البیان عن تأویل آی القرآن ، ج ۲۱ ، ص ۱۲۲ ، ناشر : دار الفکر - بیروت – ۱۴۰۵هـ .۲ . ابن کثیر دمشقی سلفی (متوفای۷۷۴هـ) :و در تفسیر این آیه می‌نویسد :النبی أولى بالمؤمنین ... قد علم تعالى شفقه رسوله صلى الله علیه وسلم على أمته ونصحه لهم فجعله أولى بهم من أنفسهم وحکمه فیهم کان مقدما على اختیارهم لأنفسهم کما قال تعالى «فلا وربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی أنفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما » .خداوند مهربانی و دلسوزی رسولش را در باره امتش می داند و لذا او را سزاوارتر از خود آنان می داند و فرمان او را در حق آنان مقدم دانسته است.القرشی الدمشقی ، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای۷۷۴هـ) ، تفسیر القرآن العظیم ، ج ۳ ، ص ۴۶۸ ، ناشر : دار الفکر - بیروت – ۱۴۰۱هـ .۳ . ظهیر الدین بغوی (متوفای۵۱۶هـ) :بغوی شافعی که از او با عنوان «محیی السنه» یاد می‌کنند ، در تفسیر آیه می‌گوید :قوله عز وجل «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» یعنی من بعضهم ببعض فی نفوذ حکمه فیهم ووجوب طاعته علیهم وقال ابن عباس وعطاء یعنی إذا دعاهم النبی صلى الله علیه وسلم ودعتهم أنفسهم إلى شیء کانت طاعه النبی صلى الله علیه وسلم أولى بهم من أنفسهم قال ابن زید النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم فیما قضى فیهم کما أنت أولى بعبدک فیما قضیت علیه وقیل هو أولى بهم فی الحمل على الجهاد وبذل النفس دونه .فرمان رسول خدا بر افراد امت از فرمان بعضی از آنان نسبت به دیگری نافذترو اطاعتش بر همگان واجب است، ابن عباس و عطاء گفته اند: معنای آیه این است که چون رسول خدا آنان را به کاری فرا خواند و نفس آنان به چیزی دیگر پس اطاعت رسول بر آنان واجب و مقدم است، ابن زید گفته است: اولویت رسول خدا در قضاوت و حکم او است همانگونه که دستور ارباب نسبت به بنده اش تقدم و اولویت دارد، و گفته شده است: اولویت دفاع و تقدیم جانشان در راه او است. البغوی ، ظهیر الدین أبو محمد الحسین ابن مسعود الفراء ، تفسیر البغوی ، ج ۳ ، ص ۵۰۷ ، تحقیق : خالد عبد الرحمن العک ، ناشر : دار المعرفه - بیروت .۴ . قاضی عیاض (متوفای ۵۴۴هـ) :وی در کتاب مشهور الشفاء «أولی بالمؤمنین» را این گونه تفسیر می‌کند :قال أهل التفسیر : أولى بالمؤمنین من أنفسهم : أی ما أنفذه فیهم من أمر فهو ماض علیهم کما یمضی حکم السید على عبده .مفسران اولویت رسول خدا را در نفوذ فرمانش مانند اطاعت برده از اربابش دانسته اند.القاضی عیاض ، أبو الفضل عیاض بن موسى بن عیاض الیحصبی السبتی ، کتاب الشفا ، ج ۱ ، ص ۴۹ .۵ . عبد الرحمن بن جوزی (متوفای ۵۹۷ هـ) :وی در تفسیر این آیه می‌نویسد :قوله تعالى « النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم » أی احق فله أن یحکم فیهم بما یشاء قال ابن عباس إذا دعاهم إلى شئ ودعتهم أنفسهم إلى شئ کانت طاعته أولى من طاعه أنفسهم وهذا صحیح فان أنفسهم تدعوهم إلى ما فیه هلاکهم والرسول یدعوهم إلى ما فیه نجاتهم .این سخن خداوند که فرموده است: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم، به معنای سزاوارتر است، یعنی رسول خدا هرگونه که به خواهد می‌تواند در باره آنان فرمان دهد، ابن عباس گفته است: اگر رسول خدا مردم را به چیزی و نفس آنان به چیزی دیگر فرمان داد پیروی رسول مقدم و اولی است، سپس می‌گوید: این سخنی است صحیح، چرا که نفس مردم آنان را به چیزی می خواند که هلاکت و نابودی در آن است ولی رسول خدا به آنچه در آن نجات است دعوت می‌کند.إبن الجوزی ، عبد الرحمن بن علی بن محمد ، زاد المسیر فی علم التفسیر ، ج ۶ ، ص ۳۵۲ ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت ، الطبعه : الثالثه ، ۱۴۰۴هـ .۶ . أبو القاسم زمخشری (متوفای ۵۳۸هـ) :زمخشری مفسر و أدیب پرآوازه اهل سنت در تفسیر آیه می‌نویسد :«النَّبِىُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ ( فی کل شیء من أمور الدین والدنیا ) منْ أَنفُسِهِمْ » ولهذا أطلق ولم یقید ، فیجب علیهم أن یکون أحبّ إلیهم من أنفسهم ، وحکمه أنفذ علیهم من حکمها ، وحقه آثر لدیهم من حقوقها ، وشفقتهم علیه أقدم من شفقتهم علیها ، وأن یبدلوها دونه ویجعلوها فداءه إذا أعضل خطب ، ووقاءه إذا لقحت حرب ، وأن لا یتبعوا ما تدعوهم إلیه نفوسهم ولا ما تصرفهم عنه ، ویتبعوا کل ما دعاهم إلیه رسول الله صلى الله علیه وسلم وصرفهم عنه ، لأنّ کل ما دعا إلیه فهو إرشاد لهم إلى نیل النجاه والظفر بسعاده الدارین وما صرفهم عنه ، فأخذ بحجزهم لئلا یتهافتوا فیما یرمی بهم إلى الشقاوه وعذاب النار .رسول خدا در تمام مسائل مربوط به دنیا و آخرت مردم بر آنان اولویت دارد، به همین جهت هم بدون هیچگونه قیدی بیان شده است، بنا بر این بر امت واجب است که رسول خدا محبوب تر از خودشان نزد آنان باشد و دستور و حکم او نافذتر و حقوق او برتر و مهربانی به او مقدم و جانشان را نثارش نمایند و در هنگام جنگ او را محافظت کنند و از خواهشهای نفسانی و آنچه که آنان را از وی دور کند پیروی نکنند و از هر آنچه که آنان را به او فرا خواند متابعت نمایند زیرا او آنان را به سعادت دنیا و آخرت دعوت می‌کند و از عذاب آتش دور می‌نماید.الزمخشری الخوارزمی ، أبو القاسم محمود بن عمر ، الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل ، ج ۳ ، ص ۵۳۱ ، تحقیق : عبد الرزاق المهدی ، بیروت ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی .۷ . أبی البرکات نسفی (متوفای ۷۱۰هـ) :نسفی می‌گوید :«النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» أى أحق بهم فى کل شیء من أمور الدین والدنیا وحکمه أنفذ علیهم من حکمها فعلیهم ان یبذلوها دونه ویجعلوها فداءه .پیامبر اولی به مؤمنان از جان آنان است معنای آن این است که در همه چیز از امور دنیا و آخرت بر آنان تقدم و برتری دارد و دستور و حکم او نافذتر است، پس بر آنان واجب است جانشان را فدای او کنند.النسفی ، أبی البرکات عبد الله ابن أحمد بن محمود ، تفسیر النسفی ، ج ۳ ، ص ۲۹۷ .۸ . أبی حیان اندلسی (متوفای ۷۴۵هـ) :وی در تفسیر آیه می‌گوید : «أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ» : أی فی کل شیء ، ولم یقید . فیجب أن یکون أحب إلیهم من أنفسهم ، وحکمه أنفذ علیهم من حکمها ، وحقوقه آثر ، إلى غیر ذلک مما یجب علیهم فی حقه .پیامبر بر مؤمنان در همه چیز بدون هیچ تقییدی برتری دارد، پس واجب است از جانشان نزد آن محبوب تر و حکمش نافذتر وحقوقش رعایت بیشتری داشته باشد.أبی حیان الأندلسی ، محمد بن یوسف ، تفسیر البحر المحیط ، ج ۷ ، ص ۲۹۷ ، تحقیق : الشیخ عادل أحمد عبد الموجود - الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق ۱) د.زکریا عبد المجید النوقی ۲) د.أحمد النجولی الجمل ، ناشر : دار الکتب العلمیه - لبنان/ بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۲۲هـ -۲۰۰۱م .۹ . ابن قیم الجوزیه (متوفای ۷۵۱هـ) :زرعی دمشقی ، معروف به ابن قیم جوزی ، ادیب ، مفسر ، فقیه ، متکلم و محدث مشهور حنبلی که از شاگردان ابن تیمیه و ناشر افکار او به شمار می‌رود ، در کتاب زاد المهاجر در تفسیر این آیه می‌نویسد :وقال تعالى «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» وهو دلیل على ان من لم یکن الرسول اولى به من نفسه فلیس من المؤمنین وهذه الاولویه تتضمن امورا :منها : ان یکون احب إلى العبد من نفسه لان الاولویه اصلها الحب ونفس العبد احب له من غیره ومع هذا یجب ان یکون الرسول اولى به منها واحب الیه منها فبذلک یحصل له اسم الایمان .ویلزم من هذه الاولویه والمحبه کمال الانقیاد والطاعه والرضا والتسلیم وسائر لوازم المحبه من الرضا بحکمه والتسلیم لامره وایثاره على ما سواه .ومنها ان لایکون للعبد حکم على نفسه اصلا بل الحکم على نفسه للرسول صلى الله علیه وسلم یحکم علیها اعظم من حکم السید على عبده أو الوالد على ولده فلیس له فی نفسه تصرف قط الا ما تصرف فیه الرسول الذی هو اولى به منها النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم، دلیل بر این است که هر کس پیامبر خدا را بر خودش مقدم نداند مؤمن نیست و این اولویت مستلزم چند امر است:۱ . باید رسول خدا را از خودش بیشتر دوست داشته باشد، چون اولویت و برتری دادن اساس آن به محبت و دوستی است و طبیعی است که هر کس نفس خودش را بیش از دیگران دوست دارد و وقتی که رسول خدا را در دوست داشتن بر خودش مقدم بداند مؤمن بودن هم تحقق پیدا می‌کند، و نشان پیروی و رضایت و تسلیم در برابر فرمان او خواهد بود.۲ . خودش را در برابر رسول خدا چیزی نداند بلکه دستور او را مهمتر از فرمان ارباب به بنده اش یا پدر نسبت به فرزندش بداند، و هیچگونه حقی برای خودش در برابر فرمان رسول خدا قائل نباشد.الزرعی ، محمد بن أبی بکر أیوب أبو عبد الله (معروف به ابن قیم الجوزیه) ، الرساله التبوکیه زاد المهاجر إلى ربه ، ج ۱ ، ص ۲۹ ، تحقیق : د. محمد جمیل غازی ، ناشر : مکتبه المدنی - جده .۱۰ . ملا علی قاری (متوفای ۱۰۱۴هـ) :ملا علی هروی مشهور به قاری می‌گوید :«أولى بالمؤمنین من أنفسهم» أی أولى فی کل شیء من أمور الدین والدنیا ، ولذا أطلق ولم یقید فیجب علیهم أن یکون أحب إلیهم من أنفسهم وحکمه أنفذ علیهم من حکمها ، وحقه آثر لدیهم من حقوقها وشفقتهم علیه أقدم من شفقتهم علیها .رسول خدا در همه امور اعم از دین و دنیا برتر است، به همین جهت هم مطلق آمده است و هیچ قیدی در آن نیست، پس واجب است که نبی را از خودشان بیشتر دوست داشته باشند و حکم او را در حق خویش نافذ وحقوق او را مقدم بر حقوق خویش و محبت به او را بر بر محبت خودشان اولی قرار دهند.ملا علی القاری ، علی بن سلطان محمد ، مرقاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح ، ج ۶ ، ص ۲۹۷ ، تحقیق : جمال عیتانی ، ناشر : دار الکتب العلمیه - لبنان/ بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۲۲هـ - ۲۰۰۱م .۱۱ . شوکانی (متوفای ۱۲۵۰هـ) :محمد بن علی شوکانی آیه را این گونه تفسیر می‌کند :«النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» أى هو أحق بهم فى کل أمور الدین والدنیا وأولى بهم من أنفسهم فضلا عن أن یکون أولى بهم من غیرهم فیجب علیهم أن یؤثروه بما أراده من أموالهم وإن کانوا محتاجین إلیها ویجب علیهم أن یحبوه زیاده علی حبهم أنفسهم ویجب علیهم أن یقدموا حکمه علیهم على حکمهم لأنفسهم .وبالجمله فإذا دعاهم النبى صلى الله علیه وسلم لشىء ودعتهم أنفسهم إلى غیره وجب علیهم أن یقدموا مادعاهم إلیه ویؤخروا مادعتهم أنفسهم إلیه ویجب علیهم أن یطیعوه فوق طاعتهم لأنفسهم ویقدموا طاعته على ماتمیل إلیه أنفسهم وتطلبه خواطرهم .پیامبر بر جان مؤمنان از خودشان اولی است به این معنی است که سزاوارتر است نسبت به آنان در تمام امور دین و دنیا چه برسد به این که اولی از دیگران به آنان باشد پس واجب است که در بذل مال اگر چه خودشان نیازمند باشند او را مقدم بدارند و او را بیش از خودشان دوست داشته باشند و حکم او را مهمتر از هر حکمی بدانند.پس اگر پیامبر فرمانی داد و نفسشان فرمانی دیگر باید فرمان او را ترجیح دهند و حتی بیشتر از قدرتشان باید از وی اطاعت نمایند.الشوکانی ، محمد بن علی بن محمد ، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه والدرایه من علم التفسیر ، ج ۴ ، ص ۲۶۱ ، ناشر : دار الفکر - بیروت .۱۲ . حسن خان فتوحی (متوفای۱۳۰۷هـ) :وی می‌گوید : قال تعالى «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم» فإذا دعاهم لشیء ودعتهم أنفسهم إلى غیره وجب علیهم أن یقدموا ما دعاهم إلیه ویؤخروا ما دعتهم أنفسهم إلیه ویجب علیهم أن یطیعوه فوق طاعتهم لأنفسهم ویقدموا طاعته على ما تمیل إلیه أنفسهم وتطلبه خواطرهم .اگر نفس مؤمنان آنان را به کاری فرمان دهد و رسول خدا به فرمانی دیگر واجب است امر او را برتر بدانند وبیشتر از توانشان او را اطاعت نمایند.الفتوحی ، السید محمد صدیق حسن خان ، حسن الأسوه بما ثبت من الله ورسوله فی النسوه ، ج ۱ ، ص ۱۸۲ ، تحقیق : الدکتور- مصطفى الخن/ ومحی الدین ستو ناشر : مؤسسه الرساله – بیروت ، الطبعه : الخامسه ، ۱۴۰۶هـ/ ۱۹۸۵م .از مجموع سخنان بزرگان از مفسران اهل سنت به این نتیجه می‌رسیم که اولویت در این آیه به این معنی است که پیروی و اطاعت از رسول خدا بر همه مسلمانان واجب است و آن حضرت می‌تواند در تمام امور مسلمانان تصرف نماید و در اداره امور آن‌ها از خودشان سزاوارتر است .رسول خدا صلی الله علیه و آله در واقعه غدیر خم همین حقیقت را برای مردم بیان فرمود و بر اثبات آن از مردم اقرار گرفت و سپس همان اولویتی را که بر مردم به حکم قرآن داشت برای امیر مؤمنان علیه السلام نیز اعلام و ثابت کرد .پس با قدرت و قوت باید بگوئیم که عصاره و نتیجه فرمایش رسول خدا این است که‌ همان ولایتی را که خداوند در قرآن کریم برای من ثابت فرموده است و شما را موظف به اطاعت کرده است‌ ، همان ولایت برای امیرمؤمنان علیه السلام نیز ثابت است و شما وظیفه دارید که از او نیز اطاعت کرده و ولایت او را به پذیرید .شاهد دوم : نزول آیه بلاغ قبل از قضیه غدیر :بعد از خاتمه یافتن حجه الوداع ، رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه بازگشت به مدینه این آیه و پیام الهی را از جبرئیل در یافت نمود:یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ . المائده / ۶۷ .اى پیامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده اى . و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مى دارد . آرى ، خدا گروه کافران را هدایت نمى کند .خداوند در این آیه فرمان ابلاغ امر مهمی را می‌دهد که از نظر اهمیت همتراز با اصل رسالت آن حضرت است که اگر انجام نمی‌داد ، اصل رسالت آن حضرت از جانب خداوند زیر سؤال می‌رفت .روایاتی در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد که ثابت می‌کند ، این آیه قبل از واقعه غدیر و در باره ولایت امیر مؤمنان علیه السلام نازل شده است :۱ . إبن أبی حاتم (متوفای ۳۲۷ هـ) از أبو سعید خدری :حدثنا ابى ثنا عثمان بن حرزاد ، ثنا اسماعیل بن زکریا ، ثنا علی بن عابس عن الاعمش ابنی الحجاب ، عن عطیه العوفی عن ابى سعید الخدری قال : نزلت هذه الایه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی بن ابى طالب .این آیه در شان علی بن ابی طالب نازل شده است.إبی أبی حاتم الرازی ، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس ، تفسیر ابن أبی حاتم ، ج ۴ ، ص ۱۱۷۲ ، ح۶۶۰۹ ، تحقیق : أسعد محمد الطیب ، ناشر : المکتبه العصریه - صیدا .تصحیح روایات تفسیر ابن ابی حاتم :وی در مقدمه تفسیر خود ، تمام روایات کتابش را در تفسیر آیات ، صحیح‌ترین روایت‌های ممکن می‌داند :فتحریت اخراج ذلک باصح الاخبار اسنادا ، واشبهها متنا ، فاذا وجدت التفسیر عن رسول الله صلى الله علیه وسلم - لم اذکر معه احدا من الصحابه ممن اتى بمثل ذلک ، واذا وجدته عن الصحابه فان کانوا متفقین ذکرته عن اعلاهم درجه باصح الاسانید ، وسمیت موافقیهم بحذف الاسناد .صحیح ترین اخبار را از جهت سند و متن انتخاب کردم ؛ پس اگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنی در تفسیر دیدم و صحابه نیز سخنی داشته‌اند سخن رسول را ترجیح دادم ، و اگر از صحابه سخنی در تفسیر نقل کردم صحیح‌ترین آن را از جهت رتبه و درجه نقل کردم و نام موافقان آن را با حذف سند آورده‌ام .إبی أبی حاتم الرازی ، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس ، تفسیر ابن أبی حاتم ، ج ۱ ، ص۱۴ ، ح۶۶۰۹ ، تحقیق : أسعد محمد الطیب ، ناشر : المکتبه العصریه - صیدا .ابن تیمیه (متوفای ۷۲۸هـ) تفاسیر اهل سنت از جمله تفسیر ابن أبی حاتم را جزء تفاسیری می‌داند که روایات آن در تفسیر قابل اعتماد و آنان را زبان راستگوی اسلام می داند :أئمه أهل التفسیر الذین ینقلونها بالأسانید المعروفه کتفسیر ابن جریج وسعید بن أبی عروبه وعبد الرزاق وعبد بن حمید و أحمد وإسحاق وتفسیر بقی بن مخلد وابن جریر الطبری ومحمد بن أسلم الطوسی وابن أبی حاتم وأبی بکر بن المنذر وغیرهم من العلماء الأکابر الذین لهم فی الإسلام لسان صدق و تفاسیرهم متضمنه للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیر .پیشوایان از مفسران که تفسیرشان را با سندهای شناخته شده نوشته اند مانند: ابن جریح، سعید بن ابی عروه، عبد الرزاق ، عبد بن حمید ، احمد ، اسحاق ، بقی بن مخلد ، ابن جریر طبری ، محمد بن اسلم طوسی ، ابن ابی حاتم و ابوبکر بن منذر وغیر آنان از دانشمندان و بزرگانی که زبان راستگوی اسلام بودند و محتوای تفاسیرشان مورد اعتماد است.إبن تیمیه الحرانی ، أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم ، منهاج السنه النبویه ، ج ۷ ، ص ۱۷۹ ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسه قرطبه ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶هـ .بنابراین ، ابن أبی حاتم که به گفته ابن تیمیه ، زبان راستگوی اسلام است ، این روایت را «اصح الأسانید» می‌داند ؛ از این رو نباید در اعتبار آن تردید کرد .۲ . حاکم حسکانی (متوفای ق ۵) از عبد الله بن عباس :حدثنی محمد بن القاسم بن أحمد فی تفسیره قال : حدثنا أبو جعفر محمد بن علی الفقیه ، قال : حدثنا أبی قال : حدثنا سعد بن عبد الله قال : حدثنا أحمد بن عبد الله البرقی ، عن أبیه ، عن خلف بن عمار الأسدی عن أبی الحسن العبدی عن الأعمش ، عن عبایه بن ربعی : عن عبد الله بن عباس عن النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) [ وساق ] حدیث المعراج إلى أن قال : وإنی لم أبعث نبیا إلا جعلت له وزیرا ، وإنک رسول الله وإن علیا وزیرک .قال ابن عباس : فهبط رسول الله فکره أن یحدث الناس بشئ منها إذ کانوا حدیثی عهد بالجاهلیه حتى مضى [ من ] ذلک سته أیام ، فأنزل الله تعالى : ( فلعلک تارک بعض ما یوحى إلیک ) فاحتمل رسول الله [ صلى الله علیه وآله وسلم ] حتى کان یوم الثامن عشر ، أنزل الله علیه ( یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک ) ثم إن رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) أمر بلالا حتى یؤذن فی الناس أن لا یبقى غدا أحد إلا خرج إلى غدیر خم ، فخرج رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) والناس من الغد ، فقال : یا أیها الناس إن الله أرسلنی إلیکم برساله وإنی ضقت بها ذرعا مخافه أن تتهمونی وتکذبونی حتى عاتبنی ربی فیها بوعید أنزله علی بعد وعید ، ثم أخذ بید علی بن أبی طالب فرفعها حتى رأى الناس بیاض إبطیهما [ إبطهما " خ " ] ثم قال : أیها الناس الله مولای وأنا مولاکم فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله . وأنزل الله : ( الیوم أکملت لکم دینکم ) .خداوند در حدیث معراج به پیامبرش فرمود : من پیامبری مبعوث نمی‌کنم مگر آنکه جانشینی برای وی قرار می دهم و تو ای رسول من جانشین تو علی است .ابن عباس می‌گوید : رسول خدا به زمین بازگشت ؛ ولی از ذکر این قضیه به دلیل این که مردم به تازگی از جاهلیت عبور کرده بودند ، اکراه داشت تا آنکه شش روز گذشت ، آیه نازل شد که : تو شاید برخی از آنچه را که بر تو نازل می‌شود ترک کنی و ابلاغ نکنی ، رسول خدا صبر کرد تا این که روز هجدهم فرا رسید، خداوند این آیه را نازل فرمود: ای رسول آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است ابلاغ کن، رسول خدا به بلال دستور داد تا به همه مردم ابلاغ کند که فردا همه در غدیر خم جمع شوند، رسول خدا و مردم همه به طرف غدیر خم حرکت کردند.در این سرزمین خطاب به مردم فرمود : ای مردم خداوند به من ماموریتی داده است که از ابلاغ آن بیم دارم ، چرا که می ترسم مرا متهم کنید و آن را نپذیرید ، تا آنجا که خداوند مرا سرزنش و تهدید فرموده است ، سپس دست علی را گرفت و بلند کرد بگونه ای که سفیدی زیر بغل او دیده می شد ، آنگاه فرمود : ای مردم خدا مولای من و من مولای شما هستم ، پس هر کس من مولای او هستم علی مولای او است ، خداوندا دوست بدار آنکه علی را بر ولایتش دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد ، و یاری کن آنکه او را یاری نماید ، و ذلیل فرما آنکه ذلت او را به خواهد ، سپس این آیه نازل شد : امروز دین شما را کامل نمودم .الحاکم الحسکانی ، عبید الله بن محمد الحنفی النیسابوری ، شواهد التنزیل ، ج ۱ ص ۲۵۸ ، ح۲۵۰ ، تحقیق : الشیخ محمد باقر المحمودی ، ناشر : مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافه ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۰ م .۳ . ثعلبی (متوفای ۴۲۷ هـ) از عبد الله بن عباس :روى أبو محمد عبداللّه بن محمد القاینی نا أبو الحسن محمد بن عثمان النصیبی نا : أبو بکر محمد ابن الحسن السبیعی نا علی بن محمد الدّهان ، والحسین بن إبراهیم الجصاص قالانا الحسن بن الحکم نا الحسن بن الحسین بن حیان عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس فی قوله «یا أیها الرسول بلغ» قال : نزلت فی علی ( رضی الله عنه ) أمر النبی صلى الله علیه وسلم أن یبلغ فیه فأخذ ( علیه السلام ) بید علی ، وقال : ( من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم والِ من والاه وعادِ من عاداه ) .ابن عباس گفته است : آیه بلاغ در باره علی نازل شده است ، رسول خد صلی الله علیه و آله مامور شد تا آن را به مردم ابلاغ کند ، دست علی را گرفت و فرمود : هر کس من مولا و پیشوای او هستم علی مولای او است، خداوندا دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد.الثعلبی النیسابوری ، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم ، الکشف والبیان (تفسیر الثعلبی ) ، ج ۴ ، ص ۹۲ ، تحقیق : الإمام أبی محمد بن عاشور ، مراجعه وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۲۲هـ-۲۰۰۲م .۴ . ثعلبی از امام باقر علیه السلام :وقال أبو جعفر محمد بن علی : معناه : بلّغ ما أنزل إلیک فی فضل علی بن أبی طالب ، فلما نزلت الآیه أخذ ( علیه السلام ) بید علی ، فقال : «من کنت مولاه فعلی مولاه».امام باقر علیه السلام فرموده است: معنای آیه چنین است: آنچه در برتری علی بر تو نازل شده است ابلاغ کن، پس از نزول آیه دست علی را گرفت و فرمود: هر کس من مولا و رهبر او هستم علی مولای او است.تفسیر الثعلبی ، ج ۴ ، ص ۹۲ .۵ . واحدی نیسابوری (متوفای۴۶۸هـ) از أبی سعید خدری :واحدی نیسابوری می‌نویسد :أخبرنا أبو سعید محمد بن علی الصفار قال : أخبرنا الحسن بن أحمد المخلدی قال : أخبرنا محمد بن حمدون بن خالد قال : حدثنا محمد بن إبراهیم الخلوتی قال : حدثنا الحسن ابن حماد سجاده قال : حدثنا علی بن عابس ، عن الأعمش وأبی حجاف ، عن عطیه ، عن أبی سعید الخدری قال : نزلت هذه الآیه - یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک - یوم غدیر خم فی علی بن أبی طالب رضی الله عنه .ابو سعید خدری گفته است : این آیه : « ای پیامبر آنچه که از طرف خداوند بر تو نازل شده است ابلاغ کن» در غدیر خم و در باره علی بن ابی طالب نازل شده است.الواحدی النیسابوری ، أبی الحسن علی بن أحمد ، أسباب نزول الآیات ، ص ۱۳۵ ، ناشر : مؤسسه الحلبی وشرکاه للنشر والتوزیع – القاهره ، ۱۳۸۸ - ۱۹۶۸ م .با توجه به این نقل از کتاب اسباب النزول نیسابوری ، بی مناسبت نخواهد بود که به فلسفه نگارش آن از زبان خودش نیز نیم نگاهی داشته باشیم .تصحیح اسانید اسباب النزول :وأما الیوم فکل أحد یخترع شیئا ویختلق إفکا وکذبا ملقیا زمامه إلى الجهاله ، غیر مفکر فی الوعید للجاهل بسبب الآیه وذلک الذی حدا بی إلى إملاء هذا الکتاب الجامع للأسباب ، لینتهى إلیه طالبو هذا الشأن والمتکلمون فی نزول القرآن ، فیعرفوا الصدق ویستغنوا عن التمویه والکذب ، ویجدوا فی تحفظه بعد السماع والطلب .امروز هر کسی سخنی جعل می‌کند و دروغی را در شان نزول آیات می بافد که نتیجه آن جز جهالت و نادانی نیست و در عاقبت این کار اندیشه نمی‌شود ، به همین جهت کتابی را نوشتم که شان نزول‌ها را در خود جمع کرده باشد تا جویندگان و دوست داران شان نزول‌ها راستی ها را در یابند و دروغ‌ها را بشناسند و گمشده خویش را در یابند .الواحدی النیسابوری ، أبی الحسن علی بن أحمد ، أسباب نزول الآیات ، ص ۵ ، ناشر : مؤسسه الحلبی وشرکاه للنشر والتوزیع – القاهره ، ۱۳۸۸ - ۱۹۶۸ م .۶ . ابن عساکر (متوفای ۵۷۱هـ) از أبی سعید خدری :ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق می‌نویسد :أخبرنا أبو بکر وجیه بن طاهر أنا أبو حامد الأزهری أنا أبو محمد المخلدی أنا أبو بکر محمد بن حمدون نا محمد بن إبراهیم الحلوانی نا الحسن بن حماد سجاده نا علی بن عابس عن الأعمش وأبی الجحاف عن عطیه عن أبی سعید الخدری قال نزلت هذه الایه ( یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک) على رسول الله صلى الله علیه وسلم یوم غدیر خم فی علی بن أبی طالب .از ابوسعید خدری نقل است که گفت: آیه بلاغ در غدیر خم در باره علی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد.ابن عساکر الشافعی ، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله ، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل ، ج ۴۲ ، ص ۲۳۷ ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری ، ناشر : دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵ م .بررسی سند روایت ابن عساکر:أخبرنا أبو بکر وجیه بن طاهر أنا أبو حامد الأزهری أنا أبو محمد المخلدی أنا أبو بکر محمد بن حمدون نا محمد بن إبراهیم الحلوانی نا الحسن بن حماد سجاده نا علی بن عابس عن الأعمش وأبی الجحاف عن عطیه عن أبی سعید الخدری .أبوبکر وجیه بن طاهر (۵۴۱هـ) :الشیخ العالم العدل مسند خراسان أبو بکر أخو زاهر الشحامی النیسابوری من بیت العداله والروایه .اولین راوی با عنوان استاد ، دانشمند ، عادل ، و از خاندان عدالت و روایت توصیف شده است . الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای ۷۴۸ هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج ۲۰ ، ص ۱۰۹ ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسه الرساله - بیروت ، الطبعه : التاسعه ، ۱۴۱۳هـ.أبوحامد الأزهری (۴۶۳هـ) :الأزهری العدل المسند الصدوق أبو حامد أحمد بن الحسن بن محمد ابن الحسن بن أزهر الأزهری النیسابوری الشروطی من أولاد المحدثین سمع من أبی محمد المخلدی وأبی سعید بن حمدون وأبی الحسین الخفاف وله أصول متقنه .ازهری با وصف عادل ، راستگو ، وصاحب کتابهایی استوار شهرت یافته است.سیر أعلام النبلاء ، ج ۱۸ ، ص ۲۵۴ .أبو محمد المخلدی (۳۸۷هـ) :المخلدی الامام الصدوق المسند أبو محمد الحسن بن أحمد بن محمد بن الحسن بن علی بن مخلد بن شیبان المخلدی النیسابوری العدل شیخ العداله وبقیه اهل البیوتات .مخلدی پیشوایی راستگو و استاد در عدالت در بین دیگر خاندانها بود.سیر أعلام النبلاء ، ج ۱۶ ، ص ۵۳۹ .أبوبکر محمد بن حمدون خالد (۳۲۰هـ) :محمد بن حمدون بن خالد بن یزید الحافظ الکبیر أبو بکر النیسابوری أحد الأثبات .محمد بن حمدون بن خالد بن یزید حافظ بزرگ و یکی از استوانه ها است.الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای ۷۴۸ هـ) ، تذکره الحفاظ ، ج ۳ ، ص ۸۰۷ ، رقم : ۷۹۶ ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى .محمد بن حمدون ابن خالد الحافظ الثبت المجود ... قال الحاکم کان من الثقات الاثبات الجوالین فی الاقطار عاش سبعا وثمانین سنه وقال أبو یعلى الخلیلی حافظ کبیر .حاکم در باره وی گفته است: محمد بن حمدون بن خالد از معتمدین و از گردشگران بود که هشتاد و هفت سال عمر کرد، ابو یعلی خلیلی گفته است: او حافظی بزرگ بود. سیر أعلام النبلاء ، ج ۱۵ ، ص ۶۰ .محمد بن ابراهیم الحلوانی :ذهبی در باره او می‌گوید :محمد بن إبراهیم . أبو بکر الحلوانیّ قاضی بلخ . حدَّث ببغداد فی أواخر عمره عن : أبی جعفر النفیلیّ ، وأحمد بن عبد الملک بن واقد الحرّانیّ . وعنه : إسماعیل الصّفّار ، وعثمان بن السّمّاک ، وحمزه العقبیّ . وثّقه الخطیب .محمدبن ابراهیم حلوانی در بلخ قاضی بود و در اواخر عمرش در بغداد حدیث می گفت، وخطیب او را توثیق کرده است.الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای ۷۴۸ هـ) ، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج ۲۰ ، ص ۲۷۹ ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م .و ابن جوزی (متوفای ۵۹۷هـ) می‌گوید :محمد بن إبراهیم بن عبد الحمید أبو بکر الحلوانی قاضی بلخ ، سکن بغداد ... وکان ثقه .ابو بکر حلوانی سمت قضاوت در بلخ داشت در بغداد ساکن شد و ثقه بود.إبن جوزی ، عبد الرحمن بن علی بن محمد أبو الفرج ، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم ، ج ۱۲ ، ص ۲۷۹ ، ناشر : دار صادر - بیروت الطبعه : الأولى ، ۱۳۵۸.حسن بن حماد سجاده (۲۴۱هـ) :ذهبی (متوفای ۷۴۸ هـ) در باره او می‌گوید:الحسن بن حماد بن کسیب أبو علی الحضرمی سجاده عن أبی خالد الأحمر وابن المبارک والمحاربی وعنه أبو داود وابن ماجه وأبو یعلى وابن صاعد ثقه صاحب سنه توفی ۲۴۱ د س ق .حسن بن حماد ثقه که در بغداد در سال ۲۴۱ در گذشت.الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب السته ، ج ۱ ، ص ۳۲۳ ، رقم : ۱۰۲۴ ، ، تحقیق : محمد عوامه ، ناشر : دار القبله للثقافه الإسلامیه ، مؤسسه علو - جده ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۳ - ۱۹۹۲ .الحسن بن حماد بن کسیب بالمهمله وموحده مصغر الحضرمی أبو علی البغدادی یلقب سجاده صدوق من العاشره مات سنه إحدى وأربعین د س ق .حسن بن حماد راستگو و از طبقه دهم بود که در سال ۴۱ در گذشت.العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ) ، تقریب التهذیب ، ج ۱ ، ص ۱۶۰ ، رقم : ۱۲۳۰ ، تحقیق : محمد عوامه ، ناشر : دار الرشید - سوریا ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶ .علی بن عابس :عده‌ای از علمای اهل سنت روایات او را معتبر دانسته‌اند ؛ چنانچه دارقطنی می‌نویسد :و[سألته] عن علی بن عابس فقال کوفی یعتبر به .از علی بن عابس در باره وی سؤال کردم: گفت: حسن بن حماد اهل کوفه و عدالتش مورد تایید است .الدارقطنی البغدادی ، علی بن عمر أبو الحسن (متوفای ۳۸۵هـ) ، سؤالات البرقانی ، ج ۱ ، ص ۵۲ ، رقم : ۳۶۴ ، تحقیق : د. عبدالرحیم محمد أحمد القشقری ، ناشر : کتب خانه جمیلی - باکستان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۴هـ .جمله «یعتبر به» از الفاظ تعدیل است ؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی این جمله را در مرتبه سوم از مراتب تعدیل قرار داده است :وأدناها [أی أدنى مراتب التعدیل] ما أشعر بالقرب من أسهل التجریح، کشیخ ویروی حدیثه ویعتبر به ونحو ذلک، وبین ذلک مراتب لا تخفى».نازلترین درجه تعدیل راوی استفاده از تعابیری است همچون: شیخ، حدیثش روایت می‌شود و به حدیثش توجه می‌شود و امثال ذالک که البته هر یک از اینها رتبه و درجه ای را می رساند.العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ) ، نزهه النظر: ص۱۴۱ ، مکتبه ابن تیمیه ـ القاهره .و حلبی نیز در قفو الأثر می‌نویسد :وأدناها ما أشعر بالقرب من أسهل التجریح کشیخ ویروى حدیثه ویعتبر به .پائین ترین این الفاظ آن چیزی است که اعلان به قرب راوی و محدث در بدست آوردن اعتبار که ساده ترین روش مجروح دانستن نیز هست می‌کند مانند: شیخ، حدیثش روایت می‌شود و به او اعتنا می‌شود.الحلبی الحنفی ، رضی الدین محمد بن إبراهیم (متوفای ۹۷۱هـ) ، قفو الأثر فی صفوه علوم الأثر ، ج ۱ ، ص ۱۱۶ ، تحقیق : عبد الفتاح أبو غده ، ناشر : مکتبه المطبوعات الإسلامیه - حلب الطبعه : الثانیه ، ۱۴۰۸هـ .بنابراین ، دلیلی برای تضعیف علی بن عابس وجود ندارد و صرف این که روایاتی در فضائل امیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده است ، نمی‌تواند دلیل قابل قبولی برای تضعیف وی باشد .سلیمان الأعمش :سلیمان الأعمش از روات بخاری و مسلم است و در وثاقت وی تردیدی نیست .أبی الحجاف :ذهبی در باره او می‌نویسد :داود بن أبی عوف أبو الجحاف البرجمی مولاهم الکوفی عن أبی حازم الأشجعی وشهر وعنه السفیانان وعلی بن عابس وثقه أحمد ویحیى وقال أبو حاتم صالح الحدیث قلیله .ابو الجحاف اهل کوفه است و احمد ویحیی او را توثیق کرده‌اند و ابو حاتم گفته است: صلاحیت نقل روایت را دارد.الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای ۷۴۸ هـ) ، الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب السته ، ج ۱ ، ص ۳۸۱ ، رقم :‌ ۱۴۵۷ ، تحقیق : محمد عوامه ، ناشر : دار القبله للثقافه الإسلامیه ، مؤسسه علو - جده ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۳ – ۱۹۹۲ م . عطیه العوفی :ابن حجر عسقلانی در ترجمه او می‌نویسد :وقال بن سعد خرج عطیه مع بن الأشعث فکتب الحجاج إلى محمد بن القاسم أن یعرضه على سب علی فإن لم یفعل فاضربه أربعمائه سوط واحلق لحیته فاستدعاه فأبى أن یسب فأمضى حکم الحجاج فیه ثم خرج إلى خراسان فلم یزل بها حتى ولی عمر بن هبیره العراق فقدمها فلم یزل بها إلى أن توفی سنه ۱۱۱ وکان ثقه إن شاء الله وله أحادیث صالحه.عطیه با پسر اشعث در کوفه خروج کرد، حجاج به محمد بن قاسم در نامه ای دستور داد تا او را بر دشنام دادن به علی(علیه السلام) وادار نماید که اگر سرپیچی کرد چهار صد تازیانه بر وی بزند و ریشش را بتراشد، محمد بن قاسم او را احضار کرد و فرمان را گوشزد نمود اما عطیه نپذیرفت و لذا دستور حجاج را اجرا کرد، عطیه از کوفه هجرت کرد و به خراسان رفت و تا زمانی که عمربن هبیره والی بغداد شد در خراسان ماند سپس به عراق بازگشت تا در سال ۱۱۱ از دنیا رفت، عطیه فردی مورد اعتماد بود و احادیث شایسته ای دارد.العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ) ، تهذیب التهذیب ، ج ۷ ، ص ۲۰۱ ، ناشر : دار الفکر - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م .ترمذی بعد از نقل روایتی که در سند آن عطیه عوفی وجود دارد می‌گوید :هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ .این حدیثی است حسن و صحیح.الترمذی السلمی ، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای۲۷۹هـ) ، الجامع الصحیح سنن الترمذی ، ج ۴ ، ص ۶۷۰ ، ح ۲۵۲۲ ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .و أبو الحسن عجلی در باره عطیه می‌گوید : عطیه العوفی کوفى تابعی ثقه ولیس بالقوی .عطیه عوفی کوفی از تابعان وثقه است اگر چه قوی نیست.معرفه الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم ، ج ۲ ، ص ۱۴۰ ، رقم :‌ ۱۲۵۵ ، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح العجلی الکوفی نزیل طرابلس الغرب (متوفای۲۶۱هـ ، ناشر : مکتبه الدار - المدینه المنوره - السعودیه - ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵ ، الطبعه : الأولى ، تحقیق : عبد العلیم عبد العظیم البستوی .و ملا علی قاری در باره او می‌گوید : عطیه بن سعد العوفی ، وهو من أجلاء التابعین .عطیه از بزرگان تابعان است.ملا علی القاری ، علی بن سلطان محمد (متوفای۱۰۱۴هـ) ، شرح مسند أبی حنیفه ، ج ۱ ، ص ۲۹۲ ، ناشر : دار الکتب العلمیه ـ بیروت .نتیجه : سند روایت صحیح و روات آن‌همگی موثق هستند .جمع بندی بحث سندی ، و قاعده : یقوی بعضها بعضا :با چشم پوشی از صحت سند روایت ابن عساکر و ... حتی اگر فرض کنیم که سند همه این روایات ضعیف باشد ، بازهم نمی‌توانیم از حجیت آن دست برداریم ؛ زیرا بر مبنای قواعد علم رجال اهل سنت ، اگر سند روایت از سه عدد گذشت ، و اگر همه آن‌ها ضعیف باشند ، یکدیگر را تقویت کرده و حجت می‌شود ؛ چنانچه العینی در عمده القاری به نقل از نووی می‌نویسد :وقال النووی فی ( شرح المهذب ) : إن الحدیث إذا روی من طرق ومفرداتها ضعاف یحتج به ، على أنا نقول : قد شهد لمذهبنا عده أحادیث من الصحابه بطرق مختلفه کثیره یقوی بعضها بعضا ، وإن کان کل واحد ضعیفا .نووی در شرح مذهب گفته : اگر روایتی با سند‌های مختلف نقل شود ؛ ولی بعضی از روات آن ضعیف باشند ؛ بازهم به آن احتجاج می‌شود ، علاوه بر این که ما می‌گوییم : تعدادی احادیث از صحابه و از راه‌های گوناگونی نقل شده است که بعضی از آن بعضی دیگر را تقویت می کنند ؛ اگرچه هریک از آن احادیث ضعیف باشند .العینی ، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای ۸۵۵هـ) ، عمده القاری شرح صحیح البخاری ، ج ۳ ، ص ۳۰۷ ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .و ابن تیمیه حرّانی در مجموع فتاوی می‌نویسد :تعدد الطرق وکثرتها یقوى بعضها بعضا حتى قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا فکیف إذا کانوا علماء عدولا ولکن کثر فی حدیثهم الغلط .زیادی و تعدد راه‌های نقل حدیث بعضی بعض دیگر را تقویت می‌کند که خود زمینه علم به آن را فراهم می‌کند ؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند ؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی که تمام راویان آن افراد عادلی باشند که خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد .ابن تیمیه الحرانی ، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای ۷۲۸ هـ) ، کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیه ، ج ۱۸ ، ص ۲۶ ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی ، ناشر : مکتبه ابن تیمیه ، الطبعه : الثانیه .و محمد ناصر البانی در ارواء الغلیل بعد از نقل طرق یک روایت می‌گوید :وجمله القول : أن الحدیث طرقه کلها لا تخلو من ضعف ولکنه ضعف یسیر إذ لیس فی شئ منها من اتهم بکذب وإنما العله الارسال أو سوء الحفظ ومن المقرر فی " علم المصطلح " أن الطرق یقوی بعضها بعضا إذا لم یکن فیها متهم .خلاصه آن که : تمام سند‌های این حدیث بدون ضعف نیست ؛ اگر چه ضعف مهمی نیست ؛ زیرا کسی که متهم به دروغ باشد ، در طرق حدیث وجود ندارد و علت ضعف یا ارسال آن است و یا کم حافظه بودن راوی . از مسائل ثابت شده در علم رجال این است که سند های متعدد درصورتی که در سلسله سند فرد متهمی نباشد یکدیگر را تقویت می کنند .البانی ، محمد ناصر ، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل ، ج ۱ ، ص ۱۶۰ ، تحقیق : إشراف : زهیر الشاویش ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت - لبنان ، الطبعه : الثانیه ، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵ م .در نتیجه ، حتی اگر سند تمامی این روایات ضعیف نیز باشد‌ ، بازهم حجت و قابل استدلال هستند .شاهد سوم : نزول آیه اکمال ، بعد از قضیه غدیر :یکی از قرائنی که ثابت می‌کند مراد رسول خدا صلی الله علیه وآله از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت آن حضرت بوده ،‌ نزول آیه إکمال است که خداوند می‌فرماید :الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا . المائده / ۳ .امروز ، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم .نزول این آیه کریمه بعد از خطبه غدیر ، دلیل واضحی است بر این که مراد رسول خدا صلی الله علیه و آله اثبات ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام بعد از خودش بوده است ؛ زیرا چیزی در خطبه غدیر دیده نمی‌شود که صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را داشته باشد ؛ جز ولایت امیر مؤمنان علیه السلام .بنابراین آیا اعلام محبت و دوستی امیر مؤمنان علیه السلام می‌تواند إکمال دین و إتمام نعمت پروردگار لقب بگیرد ؟ مگر دوست داشتن مؤمنان نخستین بار بود که اعلام می‌شد ؟روایات صحیح السندی در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد که ثابت می‌کند ، این آیه بعد از إتمام خطبه غدیر ، نازل شده است که ما فقط به یک روایت اشاره می‌کنیم :خطیب بغدادی در ترجمه حبشون بن موسی می‌نویسد :أنبأنا عبد الله بن علی بن محمد بن بشران أنبأنا علی بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال حدثنا علی بن سعید الرملی حدثنا ضمره بن ربیعه القرشی عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبی هریره قال :من صام یوم ثمان عشره من ذی الحجه کتب له صیام ستین شهرا وهو یوم غدیر خم لما أخذ النبی صلى الله علیه وسلم بید علی بن أبی طالب فقال ألست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه .فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لک یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى کل مسلم فأنزل الله الیوم أکملت لکم دینکم .اشتهر هذا الحدیث من روایه حبشون وکان یقال إنه تفرد به وقد تابعه علیه أحمد بن عبد الله بن النیری فرواه عن علی بن سعید أخبرنیه الأزهری حدثنا محمد بن عبد الله بن أخی میمی حدثنا أحمد بن عبد الله بن أحمد بن العباس بن سالم بن مهران المعروف بابن النیری إملاء حدثنا علی بن سعید الشامی حدثنا ضمره بن ربیعه عن بن شوذب عن مطر عن شهر بن حوشب عن أبی هریره قال من صام یوم ثمانیه عشر من ذی الحجه وذکر مثل ما تقدم أو نحوه .ومن صام یوم سبعه وعشرین من رجب کتب له صیام ستین شهرا وهو أول یوم نزل جبریل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وسلم بالرساله .از ابوهریره نقل شده است که گفت : کسی که روز هجدهم ذی حجه را روزه بگیرد ثواب روزه شصت ماه برای وی نوشته می‌شود ، این روز ، روز غدیر خم است ، روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود : آیا من رهبر مؤمنان نیستم ؟ گفتند : چرا ای رسول خدا. فرمود : هر کس من مولای او هستم علی مولای او است .عمر گفت : تبریک ، تبریک ای پسر ابوطالب ، تو اکنون مولای من و مولای هر مسلمانی ، سپس این آیه نازل شد : امروز دین شما را کامل کردم .این روایت را حبشون بن موسی نقل کرده است که گفته می‌شود تنها راوی او است سپس دیگران از او تبعیت نموده و با سند آن را نقل کرده‌اند .الخطیب البغدادی ، أحمد بن علی أبو بکر (متوفای ۴۶۳هـ) ، تاریخ بغداد ، ج ۸ ، ص ۲۸۹ ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت .همین روایت را الشجری الجرجانی (متوفای۴۹۹ هـ) در کتاب الأمالی با همین سند در سه جای از کتابش نقل کرده است :الشجری الجرجانی ، المرشد بالله یحیى بن الحسین بن إسماعیل الحسنی ، کتاب الأمالی وهی المعروفه بالأمالی الخمیسیه ، ج ۱ ، ص ۱۹۲ ، و ج۱ ، ص ۳۴۳ ، و ج۲ ، ص۱۰۲ ، تحقیق : محمد حسن اسماعیل ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۲۲ هـ - ۲۰۰۱م .بررسی سند روایت :عبد الله بن علی بن محمد بن بشران :وی استاد خطیب بغدادی و ثقه است ؛ چنانچه در باره او گفته است : کتبت عنه وکان سماعه صحیحاً .از عبد الله بن علی بن محمد بن بشران روایاتی را نوشته ام و شنیده های او صحیح بود.تاریخ بغداد ، ج ۱۰ ، ص ۱۴ ، رقم : ۵۱۳۰ .علی بن عمر الحافظ :علی بن عمر ، همان دار قطنی معروف و صاحب سنن است که در وثاقت او تردیدی نیست ؛ چنانچه ذهبی در باره او می‌گوید‌ :قال أبو بکر الخطیب کان الدارقطنی فرید عصره وقریع دهره ونسیج وحده وامام وقته انتهى الیه علو الاثر والمعرفه بعلل الحدیث واسماء الرجال مع الصدق والثقه و صحه الإعتقاد و الاضطلاع من علوم سوى الحدیث منها القراءات .دار قطنی یگانه روزگار و پهلوان میدان بود و مانندی نداشت اوپیشوای زمانش بود، دانش و معرفت اسباب شناسائی حدیث و شناخت نامهای راویان به او ختم می شد، راستگو و مورد اعتماد و دارای اعتقادی صحیح بود و در دیگر علوم غیر از حدیث مانند دانش قراآت نیز قوی بود.الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای۷۴۸هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج ۱۶ ، ص ۴۵۲ ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسه الرساله - بیروت ، الطبعه : التاسعه ، ۱۴۱۳هـ .أبو نصر حبشون بن موسى بن أیوب الخلال :خطیب بغدادی در باره او می‌گوید : وکان ثقه یسکن باب البصره .حبشون مورد اعتماد بود و در باب البصره سکونت داشت. تاریخ بغداد ، ج ۸ ، ص ۲۸۹.و بعد از نقل روایت إکمال نیز روایت دیگری را نقل کرده و می‌گوید :الأزهری أنبأنا علی بن عمر الحافظ قال حبشون بن موسى بن أیوب الخلال صدوق ... .علی بن عمر الحافظ گفته است: حبشون بن موسی راستگو است. تاریخ بغداد ، ج ۸ ، ص ۴۳۹۱ .علی بن سعید الرملی :۵۸۳۹ [ ۵۸۵۷ ] علی بن أبی حمله شیخ ضمره بن ربیعه ما علمت به بأسا ولا رأیت أحدا الآن تکلم فیه وهو صالح الأمر ولم یخرج له أحد من أصحاب الکتب السته مع ثقته .علی بن ابی حمله بزرگ قبیله ضمره است، من در او ایرادی نمی بینم وکسی را هم ندیده ام که در باره او سخنی گفته باشد، او کارهایش خوب بود ولی با این که ثقه است صاحبان کتب سته از وی روایت نقل نکرده‌اند.الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای ۷۴۸ هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، ج ۵ ، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴ ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۹۹۵م .وإذا کان ثقه ولم یتکلم فیه أحد فکیف نذکره فی الضعفاءعلی بن سعید رملی ثقه است و کسی در باره وی سخنی نگفته است ، پس چرا باید نام وی را در ردیف افراد ضعیف بیاوریم؟.العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ) لسان المیزان ، ج ۴ ، ص ۲۲۷ ، تحقیق : دائره المعرف النظامیه - الهند ، ناشر : مؤسسه الأعلمی للمطبوعات - بیروت ، الطبعه : الثالثه ، ۱۴۰۶هـ – ۱۹۸۶م .ضمره بن ربیعه القرشی :من الثقات المأمونین رجل صالح صالح الحدیث لم یکن بالشام رجل یشبههاز افراد مورد وثوق و اعتماد ضمره بن ربیعه قرشی است و وی انسانی صالح و حدیثش هم خوب است که در شام مانند او نبود.الشیبانی ، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای۲۴۱هـ) ، العلل ومعرفه الرجال ، ج ۲ ، ص ۳۶۶ ، تحقیق : وصی الله بن محمد عباس ، ناشر : المکتب الإسلامی ، دار الخانی - بیروت ، الریاض ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۸ - ۱۹۸۸ .عبد الله بن شوذب :عبد الله بن شوذب الخراسانی أبو عبد الرحمن سکن البصره ثم الشام صدوق عابد من السابعه .عبد الله بن شوذب خراسانی ساکن بصره بود سپس به شام رفت ، انسانی راستگو و اهل عبادت و از طبقه هفتم از محدثین است.العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ) ، تقریب التهذیب ، ج ۱ ، ص ۳۳۸۶ ، رقم : ۳۳۸۷ ، تحقیق : محمد عوامه ، ناشر : دار الرشید - سوریا ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶ م .مطر الوراق :مطر الوراق . الإمام الزاهد الصادق أبو رجاء بن طهمان الخراسانی نزیل البصره مولى علباء بن أحمر الیشکری کان من العلماء العاملین وکان یکتب المصاحف ویتقن ذلکمطر الوراق پیشوای زاهد راستگو، اصل او خراسانی است و ساکن بصره شد، وی از دانشمندان شایسته و از نویسندگان قرآن بود که به درستی آن را انجام می داد. سیر أعلام النبلاء ، ج ۵ ، ص ۴۵۲ .فمطر من رجال مسلم حسن الحدیث .مسلم در کتاب صحیحش از او نقل روایت دارد و از رجال این کتاب است، و روایاتش نیکو است.میزان الاعتدال فی نقد الرجال ، ج ۶ ، ص ۴۴۵ .شهر بن حوشب :شهر بن حوشب از روات صحیح مسلم است و در وثاقت وی تردید نیست ؛ چنانچه ذهبی در تاریخ الإسلام در باره او می‌گوید :قال حرب الکرمانی : قلت لأحمد بن حنبل : شهر بن حوشب ، فوثقه وقال : ما أحسن حدیثه . وقال حنبل : سمعت أبا عبد الله یقول : شهر لیس به بأس . قال الترمذی : قال محمد یعنی البخاری : شهر حسن الحدیث ، وقوى أمره .شهر بن حوشب مشکلی ندارد و حدیثش نیکو وکارش استوار بود.تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج ۶ ، ص ۳۸۷ .ترمذی در سنن خود بعد از نقل روایتی که در سند آن شهر بن حوشب وجود دارد ، می‌نویسد :وَسَأَلْتُ مُحَمَّدَ بن إسماعیل عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ فَوَثَّقَهُ وقال إنما یَتَکَلَّمُ فیه بن عَوْنٍ ثُمَّ رَوَى بن عَوْنٍ عن هِلَالِ بن أبی زَیْنَبَ عن شَهْرِ بن حَوْشَبٍ قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ .بخاری شهر بن حوشب را توثیق کرد و روایت وی را حسن وصحیح دانسته اند.الترمذی السلمی ، محمد بن عیسى أبو عیسى (متوفای ۲۷۹هـ) ، سنن الترمذی ، ج ۴ ، ص ۴۳۴ ، ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .عجلی در معرفه‌ الثقات می‌نویسد : شهر بن حوشب شامی تابعی ثقه .شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان و ثقه بود .العجلی ، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ) ، معرفه الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم ، ج ۱ ، ص ۴۶۱ ، رقم : ۷۴۱ ، تحقیق : عبد العلیم عبد العظیم البستوی ، ناشر : مکتبه الدار - المدینه المنوره - السعودیه ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵م .نتیجه : سند روایت صحیح و روات آن همگی از ثقات هستند و ثابت می‌کند که روز غدیر ، روز اکمال دین و اتمام نعمت پروردگار بوده است .شاهد چهارم : تبریک و تهنیت مردم به امیر مؤمنان علیه السلام :بعد از آن که رسول خدا امیر مؤمنان علیه السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود انتخاب و آن را اعلام کرد ، مردم یکی یکی آمدند و به امیر مؤمنان این مقام و منصب جدید را تبریک گفتند . طبیعی است که اگر آن حضرت منصب و سمت جدیدی پیدا نکرده بود و تنها تأکید بر محبت و دوستی و نصرت مطرح بود ، شایستگی تبریک و تهنیت نداشت .طبق روایات صحیح السندی که در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد ، خلیفه دوم از کسانی است که خود را به امیر المؤمنین علیه السلام رساند و به آن حضرت منصب جدیدش را تبریک گفت.غزالی ، دانشمند شهیر قرن ششم در باره تبریک و تهنیت خلیفه دوم و پیمانی که در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش کرد ، می‌نویسد :واجمع الجماهیر على متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع وهو یقول : « من کنت مولاه فعلی مولاه » فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولى کل مولى فهذا تسلیم ورضى وتحکیم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الریاسه وحمل عمود الخلافه وعقود النبوه وخفقان الهوى فی قعقعه الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الأمصار وسقاهم کأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول : فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا.از خطبه‌های رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) خطبه غدیر خم است که همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند . رسول خدا فرمود : هر کس من مولا و سرپرست او هستم ، علی مولا و سرپرست او است . عمر پس از این فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به علی (علیه السلام) این گونه تبریک گفت :«تبریک ، تبریک، ای ابوالحسن ، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولای دیگری هستی.»این سخن عمر حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی (علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب علی (علیه السلام) به رهبری امت دارد ؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها ، عمر تحت تأثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلی تغییر داد و با لشکر کشی‌ها ، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌های دیگر ، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد و از مصادیق این سخن شد : (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله اى کردند..الغزالی ، أبو حامد محمد بن محمد ، سر العالمین وکشف ما فی الدارین ، ج ۱ ، ص ۱۸ ، باب فی ترتیب الخلافه والمملکه ، تحقیق : محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت / لبنان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۲۴هـ ۲۰۰۳م .ذهبی در تاریخ الإسلام با سند صحیح نقل می‌کند :وقال حماد بن سلمه ، عن علی بن زید ، وأبی هارون ، عن عدی بن ثابت ، عن البراء قال : کنا مع رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تحت شجرتین ، ونودی فی الناس : الصلاه جامعه ، ودعا رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) علیاً فأخذ بیده ، وأقامه عن یمینه ، فقال : ألست أولى بکل مؤمن من نفسه قالوا : بلى ، فقال : فإن هذا مولى من أنا مولاه ، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه . فلقیه عمر بن الخطاب فقال : هنیئاً لک یا علی ، أصبحت وأمسیت مولى کل مؤمن ومؤمنه .ورواه عبد الرزاق ، عن معمر ، عن علی بن زید .براء می‌گوید: با رسول خدا زیر درخت نشسته بودیم، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نیستم؟ گفتند: آری، فرمود: علی مولای کسی است که من مولای او هستم، خداوندا دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمربن خطاب گفت: مبارک باشد بر تو ای علی ، تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان مؤمن هستی.تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر والأعلام ، ج ۳ ، ص ۶۳۳ .علاوه بر روایت صحیح السندی که از خطیب بغدادی در بحث آیه إکمال گذشت‌ ، روایات صحیح السند زیادی در کتاب‌های اهل سنت وجود دارد که بیعت خلیفه دوم را در روز غدیر ثابت می‌کند ؛ از جمله ابن عساکر شافعی در تاریخ مدینه دمشق با سند صحیح قضیه تبریک گفتن خلیفه دوم را نقل می‌کند :أبو بکر محمد بن عبد الباقی‌ ، أنا أبو الحسن علی بن إبراهیم بن عیسى المقرىء الباقلانی قراءه علیه وأنا حاضر ، نا أبو بکر بن مالک إملاء ، نا بن صالح الهاشمی ، نا هدبه بن خالد ، حدثنی حماد بن سلمه ، عن علی بن زید بن جدعان ، عن عدی بن ثابت وأبی هارون العبدی ، عن البراء بن عازب قال : کنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلم فی حجه الوداع فکسح لرسول الله صلى الله علیه وسلم تحت شجرتین ونودی فی الناس إن الصلاه جامعه فدعا علیا وأخذ بیده فأقامه عن یمینه فقال ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم قالوا بلى قال ألست أولى بکل مؤمن من نفسه قالوا بلى وفی أحد الحدیثین ألیس أزواجی أمهاتکم قالوا بلى قال هذا ولی وأنا مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه .فقال له عمر هنیئا لک یا علی أصبحت مولای ومولى کل مؤمنبراء بن عاذب می‌گوید : در حجه الوداع همراه رسول خدا بودیم، زیر درختها را تمیز کردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد ، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود : آیا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نیستم ؟ گفتند: آری ، فرمود : آیا همسران من مادران شما نیستند ؟ گفتند : آری ، فرمود : این علی رهبر است و من رهبر او هستم، خداوندا دوست بدار آنکه علی را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمرگفت: مبارک باشد بر تو ای علی ، تو اکنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستی.ابن عساکر الشافعی ، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ) ،‌ تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل ، ج ۴۲ ، ص ۲۲۱ ، تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری ، ناشر : دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵ .بررسی سند روایت :محمد بن عبد الباقی ( ۵۳۵هـ) :ومحمد بن عبد الباقی بن محمد القاضی أبو بکر الأنصاری البغدادی الحنبلی البزاز مسند العراق ویعرف بقاضی المارستان حضر أبا إسحاق البرمکى وسمع من علی بن عیسى الباقلانی وابی محمد الجوهری وابی الطیب الطبرى وطائفه وتفقه على القاضی أبی یعلى وبرع فی الحساب والهندسه وشارک فی علوم کثیره وانتهى إلیه علو الإسناد فی زمانه توفى فی رجب وله ثلاث وتسعون سنه وخمسه أشهر .قال ابن السمعانی ما رأیت أجمع للفنون منه نظر فی کل علم وسمعته یقول تبت من کل علم تعلمته إلا الحدیث وعلمه .محمد بن عبد الباقی مشهور و معروف است به قاضی مارستان، وی در درس ابو اسحاق برمکی شرکت کرد و از علی بن عیس باقلانی و ابو محمد جوهری و ابو الطیب طبری و گروهی دیگر حدیث شنید و استفاده برد، و فقه را نزد ابو یعلی و در حساب و هندسه سرآمد شد و در رشته های علمی زیادی نکته ها آموخت و در زمان خودش همه چیز به او ختم می شد، سر انجام در سن ۹۳ سالگی در ماه رجب از دنیا رفت.سمعانی گفته است : کسی را که جامع فنون علمی باشد غیر از او ندیدم ، از وی شنیدم که می گفت: از همه آموخته هایم توبه کردم مگر از حدیث و دانش حدیث.الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان أبو عبد الله (متوفای ۷۴۸ هـ) ، العبر فی خبر من غبر ، ج ۴ ، ص ۹۶ ، تحقیق : د. صلاح الدین المنجد ، ناشر : مطبعه حکومه الکویت - الکویت ، الطبعه : الثانی ، ۱۹۸۴ .العکری الحنبلی می‌‌گوید :وقال ابن الخشاب کان مع تفرده بعلم الحساب والفرائض وافتنانه فی علوم عدیده صدوقا ثبتا فی الروایه متحریا فیها .ابن خشاب درباره وی می‌گوید: با این که محمد بن عبد الباقی در دانش ریاضیات و ارث منحصر به فرد بود و در علوم دیگر هم صاحب رای بود ، در علم روایت و حدیث نیز متبحر و راستگو و استوار بود.العکری الحنبلی ، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای ۱۰۸۹هـ) ، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، ج ۴ ، ص ۱۰۹ ، تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط ، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن کثیر - دمشق ، الطبعه : الأولی ، ۱۴۰۶هـ .و أبو الفرج بن جوزی می‌گوید‌ : وکان فهماً ثبتاً ، حجه متقناً فی علوم کثیره ، متفرداً فی علم الفرائض .محمد بن عبد الباقی درکی استوار داشت و در دانشهای فراوانی الگو بود، و در ارث منحصر به فرد بود.ابن الجوزی ، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ هـ) ، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم ، ج ۱۸ ، ص ۱۴ ، ناشر : دار صادر - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۳۵۸ .علی بن ابراهیم بن عیسی (۴۴۸هـ) :الباقلانی الشیخ الإمام الصادق أبو الحسن علی بن إبراهیم بن عیسى البغدادی الباقلانی المقرئ سمع أبا بکر بن مالک القطیعی وحسینک بن علی التمیمی ومحمد ابن إسماعیل الوراق قال الخطیب کتبنا عنه وکان لا بأس به .استاد و پیشوای راستگو علی بن ابراهیم بن عیسی از ابوبکر قطیعی و حسینک تمیمی و محمد وراق حدیث شنید، خطیب در باره وی گفته است: از علی بن عیسی روایت نوشته ام و ایرادی در وی نیست.سیر أعلام النبلاء ، ج ۱۷ ، ص ۶۶۲ ، رقم : ۴۵۴ .أبوبکر بن مالک القطیعی (۲۷۴ ـ۳۶۸هـ):۱۴۳ - القطیعی * الشیخ العالم المحدث ، مسند الوقت ، أبو بکر ، أحمد بن جعفر بن حمدان بن مالک بن شبیب البغدادی القطیعی الحنبلی ، راوی " مسند الامام أحمد " و " الزهد " و " الفضائل " ، له .وقال السلمی سألت الدارقطنی عنه فقال ثقه زاهد قدیم سمعت انه مجاب الدعوه .ابوبکر بن مالک قطیعی، استاد، دانشمند و محدث بود، و ی راوی مسند احمد و کتاب زهد و فضائل است.سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۱۶ ، ص ۲۱۱ .و خطیب بغدادی در باره او می‌گوید :سمعت أبا بکر البرقانی وسئل عن ابن مالک فقال : کان شیخا صالحا . وحدثنی البرقانی . قال کنت شدید التنقیر عن حال ابن مالک ؟ حتى ثبت عندی أنه صدوق لا یشک فی سماعه .از ابوبکر برقانی در باره ابوبکر بن مالک قطیعی سؤال شد: گفت: او استاد و شایسته بود. اگر چه از وی متنفر بودم ولی برای من ثابت شد که او راستگو بود و در شنیده هایش شک و شبهه ای نیست.تاریخ بغداد ، ج ۴ ، ص ۲۹۴ .فضل بن صالح (۳۰۰هـ) :الفضل بن صالح بن على بن عیسى بن جعفر بن أبى جعفر المنصور یکنى أبا العباس حدث عن هدبه بن خالد وعبد الأعلى بن حماد ویعقوب بن حمید بن کاسب وهدبه بن عبد الوهاب المروزی روى عنه الحسین بن عیاش القطان وإسماعیل بن على الخطبی وأبو القاسم الطبرانی وأحمد بن جعفر بن مالک القطیعی وعیسى بن حامد الرخجی وغیرهم وکان ثقهفضل بن صالح از افرادی نقل حدیث دارد و ثقه است. تاریخ بغداد ، ج ۱۲ ، ص ۳۷۴ ، رقم : ۶۸۲۱ .هدبه بن خالد (۲۳۵هـ) : از روات بخاری ، مسلم و أبو داودحماد بن سلمه (۱۶۷هـ) : از روات صحیح مسلم و بخاری تعلیقاً .علی بن زید بن جدعان (۱۳۱هـ) : از روات صحیح مسلم و بقیه صحاح سته و بخاری در أدب المفرد .عدی بن ثابت (۱۱۶هـ) : از روات بخاری ، مسلم و بقیه صحاح سته .أبی هارون العبدی (۱۳۴هـ) : از روات بخاری ، ترمذی ، إبن ماجه .طبق قواعد رجالی اهل سنت ، هر کس که در صحیح بخاری و مسلم روایتی نقل کرده باشد ، وثاقت و عدالتش قطعی است ؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری می‌نویسد :وقد نقل بن دقیق العید عن بن المفضل وکان شیخ والده انه کان یقول فیمن خرج له فی الصحیحین هذا جاز القنطره .ابن دقیق العید از ابن مفضل که استاد پدرش بوده است نقل حدیث دارد که می گفت: کسی که در طریق راویان بخاری باشد از پل عبور کرده است.العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ) ، فتح الباری شرح صحیح البخاری ، ج ۱۳ ، ص ۴۵۷ ، تحقیق : محب الدین الخطیب ، ناشر : دار المعرفه - بیروت .و ابن تیمیه حرّانی در باره صحیح بخاری و مسلم می‌گوید :ولکن جمهور متون الصحیحین متفق علیها بین أئمه الحدیث تلقوها بالقبول وأجمعوا علیها وهم یعلمون علما قطعیا أن النبى قالها .محتوای صحیح بخاری و مسلم در بین پیشوایان حدیث پذیرفته شده و مورد قبول است ، و همگان بر این مطلب اجماع دارند که به طور قطع و یقین احادیث موجود در این دو کتاب از رسول خدا است .الحرانی ، أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیه أبو العباس (متوفای۷۲۸هـ) ، قاعده جلیله فی التوسل والوسیله ، ج ۱ ، ص ۸۷ ، ناشر : المکتب الإسلامی - بیروت تحقیق : زهیر الشاویش ، ۱۳۹۰هـ – ۱۹۷۰م.بنا بر این حدیث مورد بحث ما سند آن از حماد بن سلمه تا براء بن عازب ، همان سند روایت ابن ماجه قزوینی از براء بن عازب در باره غدیر است که محمد ناصر البانی در السلسله الصحیحه ، آن را تصحیح کرده است .ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای۲۷۵ هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج ۱ ، ص ۴۳ ، ح۱۱۶ ، فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار الفکر - بیروت .الألبانی ، محمّد ناصر ، صحیح ابن ماجه ، ج ۱ ، ص ۲۶ ، ح۱۱۳ ، طبق برنامه المکتبه‌ الشامله .نتیجه : تبریک گفتن مردم و به ویژه خلیفه دوم ثابت می‌کند که منظور رسول خدا صلی الله علیه وآله از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و إمامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ایشان ؛ چرا که اگر مقصود صرف دوست داشتن بود ، نیازی به تبریک گفتن نداشت . ضمن این که خلیفه دوم می‌گوید که « أصبحت مولای ومولى کل مولى ؛ تو از امروز مولای ما شدی» ؛ در حالی که دوست داشتن تمام مؤمان از واجباتی است که قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود .شاهد پنجم : استدلال امیرمؤمنان به حدیث غدیر :از چیزهایی که ثابت می‌کند مراد رسول خدا صلی الله علیه وآله ولایت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه صرف محبت و دوستی ، احتجاج و استدلال امیر مؤمنان به حدیث غدیر است . امیر مؤمنان در رحبه کوفه در مقام رد کسانی که خلافت وی را قبول نداشتند ، صحابه را جمع و حدیث غدیر را به آن‌ها یادآوری کرد . این قضیه با سند‌های صحیح نقل شده است . از آن جایی که ما این مطلب را پیش از این به صورت مفصل در مقاله «احتجاج امیر مؤمنان علیه السلام به حدیث غدیر» بررسی کرده‌ایم ، در این جا به یک روایت اکتفا می‌کنیم :احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح نقل می‌کند :حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى حَدَّثَنَا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَأَبُو نُعَیْمٍ الْمَعْنَى قَالاَ حَدَّثَنَا فِطْرٌ عَنْ أَبِى الطُّفَیْلِ قَالَ جَمَعَ عَلِىٌّ النَّاسَ فِى الرَّحَبَهِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَنْشُدُ اللَّهَ کُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ لَمَّا قَامَ . فَقَامَ ثَلاَثُونَ مِنَ النَّاسِ - وَقَالَ أَبُو نُعَیْمٍ فَقَامَ نَاسٌ کَثِیرٌ - فَشَهِدُوا حِینَ أَخَذَهُ بِیَدِهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ « أَتَعْلَمُونَ أَنِّى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ». قَالُوا نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ « مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ». قَالَ فَخَرَجْتُ وَکَأَنَّ فِى نَفْسِى شَیْئاً فَلَقِیتُ زَیْدَ بْنَ أَرْقَمَ فَقُلْتُ لَهُ إِنِّى سَمِعْتُ عَلِیًّا یَقُولُ کَذَا وَکَذَا. قَالَ فَمَا تُنْکِرُ قَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ ذَلِکَ لَهُ .حضرت على علیه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : شما را به خدا سوگند، هر مرد مسلمانى که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنى را که در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است ، از جا برخیزد و شهادت دهد. سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعیم گفته است که افراد بسیارى شهادت دادند ـ و اعلام کردند آن هنگام که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست امیر المؤمنین على علیه السّلام را به دست مبارک خود گرفت خطاب به مردم فرمود : آیا می‌دانید که من شایسته‌تر به مؤمنان از خود آنها مى باشم ؟ همگى فرمایش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را تصدیق کردند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود :هر کس من مولای او هستم ،‌ این [علی] مولای او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .ابو طفیل گفت : از میان جمع در حالى بیرون رفتم که در خودم احساس ناراحتى مى کردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به دیدار «زید بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنین و چنان شنیدم و ناراحت شدم ! «زید» گفت : آنچه را که شنیدى انکار مکن ! زیرا آنچه تو امروز شنیده ای من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده ام !أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشیبانی (متوفای۲۴۱هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج ۴ ، ص ۳۷۰ ، ح ۱۹۸۲۳ ، ناشر : مؤسسه قرطبه – مصر .هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید : رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفه وهو ثقه .این روایت را احمد نقل کرده و راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ؛ غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای۸۰۷ هـ ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج ۹ ، ص ۱۰۴ ، ناشر : دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهره ، بیروت – ۱۴۰۷ .محمد ناصر البانی بعد از نقل روایت می‌گوید :أخرجه أحمد ( ۴ / ۳۷۰ ) و ابن حبان فی " صحیحه " ( ۲۲۰۵ - موارد الظمآن ) و ابن أبی عاصم ( ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ ) و الطبرانی ( ۴۹۶۸ ) و الضیاء فی " المختاره " ( رقم -۵۲۷ بتحقیقی ) .قلت : و إسناده صحیح على شرط البخاری .این روایت بنا بر نقل بخاری سند آن صحیح است.البانی ، محمد ناصر ، السلسله الصحیحه ، ج ۴ ، ص ۲۴۹ ، طبق برنامه المکتبه الشامله .در تأیید این مطلب می‌توان به گفتگو و استدلال امیر مؤمنان علیه السلام با طلحه در جنگ جمل استناد جست .حاکم نیشابوری در المستدرک می‌نویسد :أخبرنی الولید وأبو بکر بن قریش ثنا الحسن بن سفیان ثنا محمد بن عبده ثنا الحسن بن الحسین ثنا رفاعه بن إیاس الضبی عن أبیه عن جده قال کنا مع علی یوم الجمل فبعث إلى طلحه بن عبید الله أن القنی فأتاه طلحه فقال نشدتک الله هل سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من ولاه وعاد من عاداه قال نعم قال فلم تقاتلنی قال لم أذکر قال فانصرف طلحه .رفاعه بن ایاس الضبی از جدش که در جنگ جمل حضور داشته است نقل می‌کند که گفت: علی در پیامی برای طلحه در خواست دیدار با وی را نمود، پس از آمدن طلحه به وی گفت: تو را به خدا سوگند، آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی که فرمود: کسی که من مولای او هستم علی مولای او است، خداوندا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار دشمن او را؟ گفت: آری، فرمود: پس چرا با من می جنگی؟ گفت: آن را فراموش کرده ام .الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ) ، المستدرک على الصحیحین ، ج ۳ ، ص ۴۱۹ ، ح ۵۵۹۴ ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۱هـ - ۱۹۹۰م .اگر حدیث غدیر دلالتی بر حقانیت آن حضرت بر خلافت و امامت نداشت ، چرا امیر المؤمنین با طلحه و دیگران با حادثه غدیر احتجاج می‌کند؟ و چرا طلحه اعتراض نکرد و نگفت ما تو را دوست داریم ؛‌ ولی خلافتت را قبول نداریم، و با عذر خواهی گفت: فراموش کرده بودم؟.شاهد ششم : استدلال فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به حدیث غدیر :یکی از مواردی که ثابت می‌کند ، رسول خدا امیرمؤمنان علیه السلام را با عنوان خلیفه بعد از خودش انتخاب کرده است ، استدلال فاطمه زهرا سلام الله علیها به حدیث غدیر است. محمد بن عمر اصفهانی در نزهه الحفاظ می‌نویسد :حدثتنا فاطمه بنت علی بن موسى الرضى حدثتنی فاطمه وزینب وأم کلثوم بنات موسى بن جعفر قلن حدثتنا فاطمه بنت جعفر بن محمد الصادق قالت حدثتنی فاطمه بنت محمد بن علی حدثتنی فاطمه بنت علی بن الحسین حدثتنی فاطمه وسکینه ابنتا الحسین بن علی عن أم کلثوم بنت فاطمه بنت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عن فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم قالت : أنسیتم قول رسول الله صلى الله علیه وسلم یوم غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه وقوله علیه السلام لعلی أنت منی بمنزله هارون من موسى علیهما السلام) متفق علیه .وهذا الحدیث مسلسل من وجه آخر وهو أن کل واحده من الفواطم تروى عن عمه لها .فاطمه دختر علی بن موسی در حدیثی که همگی با نام فاطمه ذکر شده اند و به نقل از فاطمه یادگار پیامبر گرامی اسلام سلام الله علیهما که آن حضرت فرمود: آیا فراموش کرده اید فرمایش رسول خدا را در غدیر خم که فرمود: کسی که من مولای او هستم علی مولای او است، و نیز این فرمایش رسول خدا به علی که فرمود: تو برای من به منزله هارون نسبت به موسی هستی؟ این دو حدیث مورد اتفاق و اجماع است.این حدیث از جهت دیگری هم مورد عنایت است و آن وجود فواطم در سلسله سند آن است که هر کدام از آنان از عمه اش نقل کرده است.الأصبهانی المدینی ، محمد بن عمر أبو موسى (متوفای۵۸۱هـ)، نزهه الحفاظ ، ج ۱ ، ص ۱۰۲ ، تحقیق : عبد الرضى محمد عبد المحسن ، ناشر : مؤسسه الکتب الثقافیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶هـهمین روایت را علامه شمس الدین جزری در أسنی المطالب با سندی دیگر نقل کرده است .الجزری الشافعی ، أبی الخیر شمس الدین محمد بن محمد (متوفای ۸۳۳هـ) ، أسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن أبی طالب کرم الله وجهه ، ص۵۰ ـ ۵۱ ، تقدیم ، تحقیق و تعلیق :‌ الدکتور محمد هادی الأمینی ، ناشر : مکتبه الإمام امیر المؤمنین (علیه السّلام) العامه ، اصفهان ـ ایران .وی در مقدمه کتابش در باره روایاتی که در این کتاب نقل کرده است می‌گوید :وبعد فهذه احادیث مسنده مما تواتر وصح ، وحسن من أسنی مناقب الأسد الغالب مفرق الکتائب، و مظهر العجائب لیث بنی غالب امیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله تعالی وجهه ، ورضی الله عنه وأرضاه، اردفتها بمسلسلات من حدیث، و متصلات من روایته، وتحدیثه، وبأعلی أسناد صحیح الیه من القرآن والصحبه والخرقه التی اعتمد فیها اهل الولایه علیه نسأل الله أن یثبتنا علی ذلک ویقربنا به الیه .احادیث موجود در این کتاب همه مسند و متواتر وصحیح هستند ، که بیانگر مناقب و فضائل شیر همیشه پیروز و درهم کوبنده لشکرها ، مظهر عجایب ، شیر بنی غالب ، امیر مؤمنان علی بن ابوطالب است که آن را با احادیث مسلسل و پی در پی و روایات به هم پیوسته و با سند اعلی و صحیح و از قرآن و همراهی‌های او و معجزاتی که پیروان ولایت به آن اعتماد دارند جمع آوری کرده‌ام ، به امید آن که خداوند متعال ما را بر ولایت او ثابت قدم بدارد و ما را به او نزدیک فرماید . أسنی المطالب ، ص۴۵ .این استدلال ، دلیل واضحی است بر این که مراد رسول خدا از حدیث غدیر ، انتخاب امیر مؤمنان به عنوان خلیفه و جانشین بوده است ، نه صرف محبت و دوستی آن حضرت ؛ زیرا آن چه صحابه فراموش کرده بودند ولایت و امامت امیر مؤمنان بود ، نه محبت و دوستی او ؛ چون همه آن‌ها می‌دانستند که دوستی امیر المؤمنین نشانه ایمان و بغض او نشانه نفاق است. مسلم نیشابوری در صحیحش می‌نویسد :قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَبَرَأَ النَّسَمَهَ إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّیِّ صلى الله علیه وسلم إلی أَنْ لَا یُحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ .قسم به آنکه دانه را شکافت و انسان را آفرید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: تو را دوست ندارد مگر مؤمن، و تو را دشمن ندارد مگر منافق.النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای۲۶۱هـ) ، صحیح مسلم ، ج ۱ ، ص ۸۶ ،ح۷۸ ، بَاب الدَّلِیلِ على أَنَّ حُبَّ الْأَنْصَارِ وَعَلِیٍّ رضی الله عنه من الْإِیمَانِ وَعَلَامَاتِهِ وَبُغْضِهِمْ من عَلَامَاتِ النِّفَاقِ ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .بنابراین ، آن چه آن‌ها فراموش کرده بودند و فاطمه زهرا آن را یادآوری کرد ، ولایت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام بود نه صرف محبت و دوستی آن حضرت . که اگر محبت و دوستی او را نیز فراموش می‌کردند ، بدون تردید از زمره مؤمنان خارج می‌شدند که اگر چنین باشد ، عوارض بدتری خواهد داشت .نکته مهم در این روایت ، اهتمام ویژه خاندان رسالت در حفظ و پاسداری از غدیر است . آن هم در زمانی که دشمنان اهل بیت تمام توانشان را برای فراموشی غدیر به کار بسته بودند‌ و حتی اجازه نمی‌دادند کسی نام فرزندش را «علی» بگذارد ، خاندان رسالت با نقل مستمر و سینه به سینه خطبه غدیر در حفظ و پاسداری آن می‌کوشیدند .صدیقه شهیده نخستین کسی بود که با منطق محکم و با صلابت و استواری ستودنی از غدیر دفاع کرد و با اهدای جان عزیزش که جان پیامبر بود‌ ، راهگشای راه دفاع از ولایت شد و درس بزرگی به فرزندان و پیروان خود داد .البته این نخستین بار نبود که فاطمه زهرا ، حدیث غدیر را یادآوری می‌کرد ؛ بلکه در هر موقعیتی که پیش می‌آمد ، مردم را به یاد پیمانی که در غدیر بسته بودند ، می‌انداخت . از جمله هنگامی که خلیفه دوم و همراهانش قصد آتش زدن خانه فاطمه را داشت ، صدیقه شهیده پشت در آمد و خطاب به آن‌ها فرمودند :لَا عَهْدَ لِی بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْکُمْ تَرَکْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) جَنَازَهً بَیْنَ أَیْدِینَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَکُمْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ لَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً .هیچ قومى را نمى شناسم که بى وفاتر و بى عاطفه تر از شماها باشند ، جنازه رسول خدا را نزد ما گذاشته و سرگرم کار خود و به دست آوردن خلافت شدید ، نه مشورتى با ما نمودید و نه کمترین حقّى براى ما قائل شدید .تا این جای روایت را ابن قتیبه دینوری نیز در الإمامه والسیاسه (ج۱ ، ص۱۹ با تحقیق زینی) نقل کرده است ؛ اما از آن‌جا که ادامه آن به صلاح او و مذهبش نبوده ، به همین اندازه بسنده کرده است . مرحوم طبرسی ادامه سخن فاطمه زهرا سلام الله علیها را این گونه نقل می‌کند :کَأَنَّکُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلَاءَ لِیَقْطَعَ مِنْکُمْ بِذَلِکَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَکِنَّکُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ وَ اللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه .گویا شما هیچ اطّلاعى از فرمایش پیامبر در روز غدیر خم نداشتید ، به خدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولایت را محکم ساخت که جاى هر طمع و امیدى براى شما باقى نگذاشت ؛ ولى شما آن را رعایت نکرده و هر رابطه اى را با پیامبرتان قطع نمودید ، البتّه خداوند متعال میان ما و شما حکم خواهد فرمود .الطبرسی ، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفای ۵۴۸هـ) ، الاحتجاج ، ج ۱ ص ۱۰۵ ، تحقیق : تعلیق وملاحظات : السید محمد باقر الخرسان ، ناشر : دار النعمان للطباعه والنشر - النجف الأشرف ، ۱۳۸۶ - ۱۹۶۶ م .مجلسی ، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ) ، بحار الأنوار ، ج ۲۸ ص ۲۰۵ ، تحقیق : محمد الباقر البهبودی ، ناشر : مؤسسه الوفاء - بیروت - لبنان ، الطبعه : الثانیه المصححه ، ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م .آری ، دفاع از ولایت میراث گرانبهای صدیقه شهیده است ، فرزندان آن حضرت تمام تلاش خود را برای حفظ غدیر به کار برده و این میراث ارزشمند را به ما سپرده‌اند .شاهد هفتم : حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر :حدیث متواتر ثقلین ، از احادیثی است که ولایت و إمامت اهل بیت پیامبر و در رأس آن‌ها امیر مؤمنان علیه السلام را به طور مطلق ثابت می‌کند . رسول خدا در این روایت تمام مردم را ملزم به تمسک به قرآن و اهل بیت خود کرده و اهل بیت را ملازم و همراه همیشگی قرآن معرفی نموده است .وجود این حدیث در خطبه غدیر ، دلیل واضحی است بر این که مقصود رسول خدا صلی الله علیه وآله از حدیث غدیر ، زعامت و رهبری امیر مؤمنان علیه السلام بوده نه دوستی و محبت به آن حضرت ؛ زیرا این روایت دلالت می‌کند که تمام مردم بدون استثنا وظیفه دارند که از قرآن و عترت پیروی و به آن دو تمسک نمایند ؛ پس قرآن و عترت ، دو امام و پیشوای مردم هستند و همه مسلمانان باید تابع فرمان‌های آن دو باشند .نسائی در خصائص امیر مؤمنان علیه السلام می‌نویسد :عن أبی الطُّفَیْلِ عن زَیْدِ بن أَرْقَمَ قال لَمَّا رَجَعَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم عن حَجَّهِ الْوَدَاعِ وَنَزَلَ بِغَدِیرِ خُمٍّ أَمَرَ بِدَوْحَاتٍ فَقُمِّمْنَ ثُمَّ قال کَأَنِّی دُعِیتُ فَأَجَبْتُ إنِّی قد تَرَکْتُ فِیکُمْ الثَّقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ من الآخَرِ کِتَابَ اللَّهِ عز وجل وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حتى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ثُمَّ قال إنَّ اللَّهَ عز وجل مَوْلاَیَ وأنا وَلِیُّ کل مُؤْمِنٍ ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ رضی الله عنه فقال من کنت وَلِیَّهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ اللَّهُمَّ وَالِ من وَالاَهُ وَعَادِ من عَادَاهُ فقلت لِزَیْدٍ سَمِعْتُهُ من رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فقال ما کان فی الدَّوْحَاتِ أَحَدٌ إِلاَّ رَآهُ بِعَیْنَیْهِ وَسَمِعَهُ بِأُذُنَیْهِ .هنگامى که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از حجّه الوداع بازمى گشت ، در محل غدیر خم منزل کرد و به درختان چندى که در آن نزدیکى بود اشاره کرد . اصحاب بلا فاصله زیر آن درخت‌ها را تمیز کرده و سایبانى براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تشکیل دادند . حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در زیر آن سایبان قرار گرفت و خطاب به حاضران فرمود :روزگار من به پایان رسیده و مرا به سوى خدا و عنایات حضرت او دعوت کرده اند ، دعوت او را اجابت کرده ام . اینک ، دو اثر گرانبها در میان شما به جاى مى گذارم که یکى از آن دو ، مهمتر از دیگرى است و آن دو اثر گرانبار ، کتاب خدا و عترت و اهل بیت من است ؛ اینک بنگرید تا پس از رحلت من با آن‌ها چگونه رفتار خواهید کرد . بدیهى است این دو یادگار از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر با من ملاقات نمایند . سپس فرمود :«انّ اللّه مولاى و انا ولىّ کلّ مؤمن»سپس دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود : «من کنت ولیّه فهذا ولیّه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه»ابو طفیل می‌گوید : از زید پرسیدم : آیا تو از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله این جملات را شنیده اى ؟ زید در پاسخ گفت : آرى ! همه آن ها که در اطراف درختان حضور داشتند آن حضرت را دیدند و سخن ایشان را شنیدند.النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن (متوفای۳۰۳ هـ) ، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، ج ۱ ، ص ۹۶ ، ح۷۹ ، تحقیق : أحمد میرین البلوشی ، ناشر : مکتبه المعلا - الکویت الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۶ هـ .حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می‌گوید : هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله .این حدیث با شرائطی که بخاری و مسلم در صحت روایت قائل هستند ، صحیح است ؛ ولی آن‌را نقل نکرده‌اند .الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ) المستدرک علی الصحیحن ، ج۳ ص۱۱۸ ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، الناشر : دار الکتب العلمیه ـ بیروت، ط۱، ۱۴۱۱هـ ـ ۱۹۹۰م .ابن کثیر دمشقی سلفی (متوفای۷۷۴هـ) بعد از نقل روایت می‌گوید‌ :قال شیخنا أبو عبد الله الذهبی وهذا حدیث صحیح .ابن کثیر الدمشقی ، إسماعیل بن عمر القرشی أبو الفداء ، البدایه والنهایه ، ج ۵ ، ص ۲۰۹ ، ناشر : مکتبه المعارف – بیروت .استاد ما ابو عبد الله ذهبی گفته است این حدیث صحیح است .طبق این روایت ، رسول خدا در میان امتش ، دو جانشین قرار داده است ، یکی خلیفه صامت ؛ یعنی همان قرآن و دیگری خلیفه ناطق به حق که عترت و اهل بیت علیهم السلام باشند . سپس به مردم دستور داده است که نصرت و یاری خود را از امیر مؤمنان دریغ نکرده و همواره با کسی باشند که او همیشه با قرآن است .شاهد هشتم : اهتمام خدا و رسول او (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حدیث غدیر :اهتمام ویژه خداوند و رسول گرامی به خطبه غدیر ، دلیل روشنی است بر این که مراد از ولایت در حدیث ، امامت و خلافت امیر مؤمنان علیه السلام بوده ، نه صرف محبت و دوستی آن حضرت .خداوند کریم ، عنایت فراوانی به غدیر خم داشت ، زمانی فرمان ابلاغ ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را صادر کرد که جمعیتی بالغ بر یکصد هزار نفر ، رسول خدا را همراهی می‌کردند و سپس بعد از اتمام ماجرای غدیر خم با نزول آیه إکمال ، ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را اکمال دین و اتمام نعمت خود معرفی کرد و رضایت خود را از اسلامی اعلام نمود که همراه با ولایت امیر مؤمنان علیه السلام باشد .رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز در زمانی فرمان رسول خدا را ابلاغ کرد که گرمای شدید هوا آن قدر آزاردهنده بود که مردم مجبور می‌شدند ، از نصف عبا به عنوان سایه و از نصف دیگر برای زیر انداز استفاده کنند . در چنین وضعیتی دستور داد که جلورفتگان بازگردند و صبر کردند تا عقب ماندگان نیز برسند .این اهمیت فراوان نشانگر این است که صرف محبت و دوستی امیر مؤمنان مطرح نبوده و تنها کدورت عده‌ای نمی‌تواند منشأ ایراد چنین خطبه‌ای در هوای چنان آزاردهنده‌ای باشد .اعلان ولایت در جمع گسترده مسلمانان :حجه الوداع ، نخستین و تنها حجی بود که رسول خدا بعد از مهاجرت به مدینه انجام می‌داد . آن حضرت قبل از عزیمت به مکه ، به تمام مسلمانان اعلام کرد که خود را برای انجام فریضه حج آماده کنند ، حتی به اسماء بنت عمیس که تازه فرزندش را به دنیا آورده بود نیز دستور داد که غسل نموده و همراه دیگر مسلمانان عازم حج شود .أبو عبد الرحمن نسائی (متوفای۳۰۳ هـ) در سنن کبرای خود می‌نویسد :عن جابر بن عبد الله قال أقام رسول الله صلى الله علیه وسلم تسع سنین الحج ثم أذن فی الناس بالحج فلم یبق أحد یقدر على أن یأتی راکبا أو راجلا إلا قدم فتدارک الناس لیخرجوا معه حتى إذا جاء ذا الحلیفه وولدت أسماء بنت عمیس محمد بن أبی بکر فأرسلت إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال اغتسلی واستثفری بثوب ثم أهلی ففعلت.جابر می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در طول ۹ سال حضور در مدینه هر سال به زیارت خانه خدا مشرف می شد و در آخرین سال از عمر شریفش نیز فرمان سفر حج از طرف آن حضرت صادر شد، همه مردم بعضی سواره و بعضی پیاده آماده سفر شدند، و در میقات (ذو الحلیفه) حاضر شدند، اسماء دختر عمیس فرزندش محمد بن ابوبکر را به دنیا آورد، کسی را نزد رسول خدا فرستاد تا وظیفه اش را بداند، دستور داد تا غسل کند وخودش را به پوشاند و همراه شود. النسائی ، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن ، السنن الکبرى ، ج ۲ ، ص ۳۵۵ ، ح۳۷۴۲ ، تحقیق : د.عبد الغفار سلیمان البنداری ، سید کسروی حسن ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱ .و بیهقی می‌نویسد :أخبرنا السید أبو الحسن العلوی أنبأ عبد الله بن محمد بن شعیب المهرانی ثنا أحمد بن حفص بن عبد الله حدثنی أبی حدثنی إبراهیم بن طهمان عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر بن عبد الله الأنصاری أنه قال قام رسول الله صلى الله علیه وسلم بالمدینه تسع حجج لم یحج ثم أذن فی الناس بالحج قال فاجتمع بالمدینه بشر کثیر فخرج رسول الله صلى الله علیه وسلم لخمس بقین من ذی القعده أو لأربع فلما کان بذی الحلیفه صلى ثم استوى على راحلته فلما أخذت به فی البیداء لبى وأهللنا لا ننوی إلا الحج .این حدیث اندک تغییری با حدیث قبل دارد که از ترجمه آن صرف نظرشد.البیهقی ، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى أبو بکر (متوفای ۴۵۸هـ) ، سنن البیهقی الکبرى ، ج ۵ ، ص ۶ ، ۸۶۰۸ ، ناشر : مکتبه دار الباز - مکه المکرمه ، تحقیق : محمد عبد القادر عطا ، ۱۴۱۴ - ۱۹۹۴ .جمعیت حاضر در حج آن سال را تا ۱۲۴ هزار نفر ذکر نیز کرده‌اند ؛ چنانچه شاه ولی الله دهلوی می‌نویسد :ثم خرج إلى الحج وحضر معه نحو من مائه ألف وأربعه وعشرون ألفا .هنگام حرکت رسول الله برای زیارت خانه خدا ۱۲۴ هزار نفر همراه آن حضرت بود.الدهلوی ، الإمام أحمد المعروف بشاه ولی الله ابن عبد الرحیم (متوفای ۱۱۷۶هـ) ، حجه الله البالغه ، ج ۱ ، ص ۸۷۶ ، ناشر : دار الکتب الحدیثه - مکتبه المثنى - القاهره - بغداد ، تحقیق : سید سابق .با این که در هر سفر فقط یکی از زنان خود را می‌برد ، اما در این سفر به تمامی اهل و عیال خود دستور داد تا وی را همراهی نمایند .همین جمعیت انبوه ، به همراه رسول خدا به مدینه بازگشتند و در غدیر خم حاضر بودند .گرمای شدید هوا :شدت گرمی هوا به حدی بود که مردم نیمی از عبای خود را روی سر و نیمی را زیر پا انداخته بودند .سعد الدین تفتازانی در شرح المقاصد می‌نویسد :وکان یوما صائفا حتى أن الرجل لیضع رداءه تحت قدمیه من شده الحر .روزی صاف و آفتابی و گرم بود که از شدت گرما عبا ها را زیر پا هایشان انداختند.التفتازانی ، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای ۷۹۱هـ) ، شرح المقاصد فی علم الکلام ، ج ۲ ، ص ۲۹۰ ، ناشر : دار المعارف النعمانیه - باکستان ، الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۱هـ - ۱۹۸۱م .در روایت زید بن أرقم آمده است که ما تا کنون چنین روز گرمی را ندیده بودیم :أخبرنی محمد بن علی الشیبانی بالکوفه ثنا أحمد بن حازم الغفاری ثنا أبو نعیم ثنا کامل أبو العلاء قال سمعت حبیب بن أبی ثابت یخبر عن یحیى بن جعده عن زید بن أرقم رضی الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى انتهینا إلى غدیر خم فأمر بدوح فکسح فی یوم ما أتى علینا یوم کان أشد حرا منه فحمد الله وأثنى علیه وقال یا أیها الناس أنه لم یبعث نبی قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذی کان قبله وإنی أوشک أن أدعى فأجیب وإنی تارک فیکم ما لن تضلوا بعده کتاب الله عز وجل ثم قام فأخذ بید علی رضی الله عنه فقال یا أیها الناس من أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا الله ورسوله أعلم . [قال] : ألست أولى بکم من أنفسکم ؟ قالوا : بلى قال من کنت مولاه فعلی مولاه .یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت کرده است که همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به راه خویش ادامه مى دادیم تا به غدیر خم رسیدیم . در آن جا درختى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آن درخت اشاره کرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز به اندازه اى هوا گرم بود که ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز ندیده بودیم .در آنجا بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایراد خطبه پرداخت . و پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هیچ پیغمبرى مبعوث نمى شود مگر آنکه نیمى از مقدار زندگى پیغمبر پیشین خود را عهده دار مى شود ؛ طولى نمى کشد که دعوت الهى را اجابت مى کنم و دو اثر گران بار (یا گرانبها) در میان شما به جاى مى گذارم که اگر از خواسته و رویه آنان پیروى نمایید ، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهید شد: یکى کتاب خداست و دیگرى عترت من است .سپس دست على علیه السّلام را گرفت و خطاب به مردم فرمود: اى مردم ! چه کسى از جان و مال شما ، از خود شما سزاوارتر است ؟ گفتند : خدا و رسول خدا داناتر و اولی به جان و مال است آنگاه فرمود :«من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت می‌گوید : هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .این حدیث سندش صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نقل نکرده‌اند.و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک سخن وی را تأیید می‌کند .الحاکم النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای ۴۰۵ هـ) المستدرک علی الصحیحین مع تضمینات الذهبی فی التلخیص ، ج۳ ، ص۶۱۳ ، ح۶۲۷۲ ، ناشر : دار الکتب العلمیه ـ بیروت ، ط ۱ـ ۱۴۱۱هـ ـ ۱۹۹۰م ..آیا امکان دارد که رسول خدا چنین جمعیت عظیمی را در چنین هوای گرمی ، نگه‌دارد و فقط این نکته را یادآوری کند که ای مردم هرکس من و خدا دوست او هستیم ، علی دوست او است ؟ ! آیا اینگونه سخن گفتن با شأن ومقام آن حضرت سازگاری دارد؟ و آیا عقل چنین اجازه‌ای را می‌دهد ؟شاهد نُهم : جمله « اللهم وال من والاه وعاد من عاداه » :رسول خدا پس از آن که امیر مؤمنان علیه السلام را به جانشینی خود برگزید ، از آن‌جایی که پیش بینی می‌کرد صحابه سخن او را نپذیرند و با او دشمنی کنند و از طرف دیگر می‌دانست که امیر مؤمنان علیه السلام برای اداره امور مملکت نیاز به یاورانی دارد که او را یاری نمایند ؛ از این رو برای ترغیب مردم به یاری امیر مؤمنان و نیز تذکر این مطلب که دشمنی با علی دشمنی با خداوند است ، دست به دعا برداشت و این چنین دعا فرمود :خدایا دوست بدار هر که او را (علی را) دوست بدارد ، و دشمن باش با کسی که با او دشمن باشد ، و یاری کن هر که او را یاری کند ...اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وأحب من أحبه وأبغض من أبغضه وانصر من نصره واخذل من خذله .البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای۲۹۲ هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج ۳ ، ص ۳۵ ، ح۷۸۶ ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسه علوم القرآن ، مکتبه العلوم والحکم - بیروت ، المدینه الطبعه : الأولى ، ۱۴۰۹هـ .هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفه وهو ثقه .این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج ۹ ، ص ۱۰۵ ، ناشر : دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهره ، بیروت – ۱۴۰۷هـ .به عبارت دیگر رسول خدا بعد از آن که امیر مؤمنان را به جانشینی خود برگزید ، برای تثبیت این امر مهم و عملی شدن آن ، مردم را ترغیب کرد که او را در اجرای این امر و اداره امور مملکت یاری نمایند که اگر چنین کنند ، خداوند آن‌ها را یاری خواهد کرد و از طرف دیگر به منافقان فهماند که اگر با او مخالفت کنند و قصد دشمنی با او را داشته باشند ، در حقیقت با خداوند مخالفت کرده و با او دشمنی کرده‌اند .چنین دعائی جز با مقام امامت و خلافت سازگاری ندارد ؛ زیرا اگر فقط دوستی و محبت امیر المؤمنین علیه السلام مطرح بود ، معنا نداشت که این همه تأکید نماید ؛ تا جایی که دوستی او را دوستی خدا و دشمنی با او را دشمنی با خدا اعلام نماید .الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن أبی طالب علیهما السلاموالسلام علی عباد الله الصالحین .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image