کلام /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

ارتباط انسان شناسي با معاد چيست؟


ما انسانها با اينكه خود را از جمله جانداران بحساب مي آوريم ولي به اين امر اذعان داريم كه خصوصيتي در نهاد ما نهفته است كه ما را از ساير جانداران متمايز مي كند اموري چون تعقّل، استدلال، ايمان و محبت از جمله اموري محسوب مي شوند كه انسان را از ديگر موجودات عالم جدا كرده است. با دقت نظر به اين گونه امور در مي يابيم كه در وجود انسان يك حقيقتي وجود دارد كه او را از ديگر جانداران متمايز كرده است و اين حقيقت امري است كاملاً متفاوت با بدن جسماني او، كه از آن به «من» تعبير مي شود. در مباحث انسان شناسي محور مباحث در حقيقت ، انسان است و اينكه حقيقت انسان چيست و چه ويژگيهايي اين موجود ناشناخته دارد. يكي از مباحث مهم و ريشه اي در مباحث انسان شناسي مسأله وجود روح و يا همان نفس است كه هويت و شخصيت و حقيقت انساني وابسته به اوست كه حتي اگر سلولهاي بدن مادي و جسماني او بعد از چند سالي به طور کلي تغيير كنند در آن حقیقت «من» تغييري رخ نمي دهد و انسان با وجدان در مي يابد كه آن منِ چند سال گذشته همين است كه الآن آنرا درك مي كند. آنچه كه در بحث معاد بدان پرداخته مي شود اين است كه هر فردي كه در اين عالم به وجود مي آيد همين فرد در قيامت زنده مي شود و تا ابد زنده خواهد بود. اين مسأله در صورتی قابل طرح است كه ما در بحث انسان شناسي پذيرفته باشيم كه براي انسان حقيقتي جاودانه ای وجود دارد كه از آن تعبير به روح يا نفس مي شود. روی این اساس بحث معاد شناسي مبتني بر مباحث انسان شناسي است. توضيح مطلب: در بحث معاد عنوان مي شود كه در انسان حقيقتي وجود دارد كه با از بين رفتن بدن مادي و متلاشي شدن آن، او از بين نمي رود و در قيامت مجدداً به بدن متلاشي شده تعلق مي گيرد و زنده مي گردد پس بين انسان دنیایی و انسان آخرتي «اين همانی» برقرار است. (اين مطلبي است كه مفصّل در مباحث معاد مطرح مي شود.) بايد گفت در صورتي ما مي توانيم بين اين انسان (موجود در دنيا) و آن انسان (زنده شدة در آخرت) وحدت را تعقل كنيم كه يك عنصر مشتركي بين اين دو وجود داشته باشد و اين عنصر مشترك چيزي نيست جز همان شخصيت و منِ هر انساني كه با تبديل و تبّدل در جهات جسماني و مادي او هيچ تغييري در او راه ندارد. در حقيقت قوام مباحث معاد بر اين است كه انسان داراي روحي باشد كه مستقل از بدن، بقاء داشته باشد و دوباره به بدن تعلق بگيرد و آنرا زنده كند. پس براي تحقق معاد سه چيز لازم است. 1. اثبات اينكه در انسان چيزي غير از بدن وجود دارد. 2. آن چيز مستقل از بدن مي تواند باقي بماند. 3. انسانيت انسان به همين حقيقت اوست. دقيقاً اين امور سه گانه در مبحث انسان شناسي مطرح مي شود و هر كسي معتقد به معاد است در آنجا هر سه مطلب را بايد اثبات كند. نتيجه مطالب فوق اين است كه: وابستگي مباحث معاد به مباحث انسان شناختي به گونه اي است كه پذيرش هر رأي و نظري پيرامون انسان در مباحث انسان شناسي معلوم مي كند كه در مباحث معاد بر چه مسلك و طريقي است، اگر كسي در مباحث انسان شناختي ديدگاهش نسبت به انسان به گونه اي است كه اصلاً براي انسان قائل به وجود روح نيست (همچون مكاتب مادي) يا اگر قائل به وجود روح است ولي آنرا مستقل از بدن مادي نمي داند و با فناء بدن، روح را نيز فاني بداند براي چنين كسي معاد معناي حقيقي پيدا نمي كند و غالباً هم منكر معاد مي شود ولي اگر در آن مباحث كسي، قائل به وجود روح آنهم به نحو جاودان و مستقل از بدن باشد، در مبحث معاد به اين نتيجه خواهد رسيد كه انسان، معادي دارد و در مقام اثبات معاد بر مي آيد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image