ارزش «نمی دانم» برای استاد /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

اعتراف به جهل برای جلوگیری از غرور علمی چگونه است ؟


غرور علمی یکی از بزرگترین شهامتها، اعتراف به «جهل» است. اگر چیزی را نمی دانیم، بدون توجیه و تاویل، و شیره مالیدن سر خلق اللّه، بدون چرب زبانی و سالوس بازی و پشت هم اندازی، صریح و باشجاعت، بگوئیم: «نمی دانم»! این، مشکلتر از به خاک رساندن پشت حریف در کشتی است و بیش از شکست دادن دشمن در میدان رزم، نیرو می طلبد؛ زیرا اینجا ما با دشمنی، نیرومند، به نام «نفس» دست به گریبانیم که در خانه دلمان جا دارد. هرچیزی آفتی دارد، و آفتِ علم، «غرور» است. غرور علمی، انسان را از اعتراف به جهل و نادانی باز می دارد. از رسول خدا بشنویم: یا أ باذر! إ ذا سُئِلْتَ عَنْ عِلمٍ لا تَعْلَمُهُ فَقُلْ: لا أ عْلَمُهُ، تَنْجُ مِنْ تَبِعَتِهِ، وَلاتُفْتِ بِما لا عِلْمَ لَکَ بِهِ، تَنْجُ مِنْ عَذابِ اللّهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ .( بحارالأنوار ج : 74 ص : 78)«... ای ابوذر! وقتی از چیزی سؤ ال شد که نمی دانی، بگو: «نمی دانم». که هم از پیامدهای ناجور آنچه نمی دانی نجات یابی، و هم از عذاب خداوند در قیامت!...» آری... این، شجاعت و قهرمانی می خواهد. دلیری فقط در تیغ کشیدن و تیر انداختن نیست. میدان رزم، فقط جبهه بیرونی جنگ با دشمن رویاروی، نیست. «نفس» نیز حریفی است که برای مبارزه، «حریف» می طلبد. پیامبر اسلام، عبور می کرد. به جمعیتی که پیرامون یک قهرمان جمع شده و به تماشای وزنه بردای و زورآزمایی او ایستاده بودند، برخورد. فرمود: «قهرمان کسی است که بر «نفس» خود غالب شود!» اعتراف به جهل، یکی از این میدانهاست که قدرت و غلبه و شجاعت انسان، آزموده می شود. سفارش حضرت علی(ع) به همگان آن است که: اگر از آنها درباره چیزی که نمی دانند سؤال شد، در کمال شهامت به جهل خود اعتراف کنند و از گفتن نمی دانم خودداری نورزند(1) و هنگامی که چیزی را نمی دانند، از آموختن ابا نکنند: لایستحینَّ أحد منکم إذا سئل عمّا لایعلم ان یقول لا أعلم، و لایستحیّن أحد إذا لم یعلم الشی ء أن یتعلمه(2) آن حضرت(ع) جاهلی را که از آموختن استنکاف نمی ورزد، از ارکان چهارگانه قوام دین و دنیا می دانند(3) و متعلّم علی سبیل نجات را در کنار عالم ربانی تجلیل می کنند.(4) سؤال جاهلان از عالمان یکی از بهترین راههای رفع جهل است که مورد تأکید قرآن کریم نیز می باشد: فاسألوا أهل الذّکر ان کنتم لاتعلمون(5) لذا خداوند سبحان پیش از آنکه از جاهلان پیمان تعلّم بگیرد، از اهل علم تعهد تعلیم اخذ کرده: ما أخذ الله علی أهل الجهل ان یتعلّموا حتی أخذ علی أهل العلم ان یعلِّموا(6) و دانش آنها را دینی بر عهده آنان قرار داده است که باید ادا گردد: معرفة العلم دَیْنٌ یدان به(7) و بر همین مبنا، انبیاء(ع) را به عنوان آموزگاران جامعه بشری به سوی آنها ارسال نموده است: ... یعلّمهم الکتاب و الحکمة(8) امیرالمؤمنین(ع) یکی از وظایف اصلی کارگزاران دستگاه حکومتی خویش را تعلیم جاهلان می داند: علّم الجاهل(9) زیرا سؤال جاهل و تعلیم عالم به منزله مذکر و مؤنث اند که از نکاح آن دو، علم متولد می شود البته به این شرط که پرسش مسائل به خاطر فهم مطلب باشد (نه از روی بهانه جویی) که در این صورت جاهل متعلم نظیر عالم خواهد بود: سل تفقها و لاتسأل تعنتا، فانّ الجاهل المتعلم شبیه بالعالم(10) و چون ظرف دانش، جان مجرد انسانی است که با افزایش مظروف، گنجایش آن افزوده می گردد: کل وعاء یضیق بما جعل فیه الاّ وعاء العلم فانه یتّسع(11) لذا طلب علم محدود به هیچ زمانی نخواهد بود: اطلبوا العلم من المهد الی اللحد(12) چه این که منحصر به هیچ زمینی نخواهد بود: اطلبوا العلم ولو بالصین(13) و عطش جوینده دانش هرگز فرونخواهد نشست: مفهومان لایشبعان: طالب علم و طالب دنیا(14) و هیچ گاه یک انسان دانشمند مجاز نخواهد بود که ادعا کند به غایت علم دست یافته است و چنانچه کسی چنین پندار باطلی را در سر بپروراند نهایت جهل خود را اظهار کرده است: من ادّعی من العلم غایته فقد اظهر من جهله نهایته(15) خسارت علم بدون عملدر اسلام، آنچه تکلیف آور است. «دانایی» و «توانایی» است. هرچه انسان بیشتر «بداند» و «بتواند»، مسؤ ولیتش ‍ سنگینتر است. «علم» و «قدرت»، زمینه مسؤ ولیت انسان مسلمان است. اگر «دانش»، دست انسان را نگیرد و به «نجات» نرساند، وبال گردن است و مایه بدفرجامی. خسارت، از آنِ کسی است که چیزی نمی داند. خسران زده تر، کسی است که می داند ولی عمل نمی کند. حکیمی را پرسیدند: عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت: به درخت بی ثمر. (گلستان سعدی) آنچه بیشتر مایه رسوایی و خسران است، مربوط به آخرت است. از زبان پیامبر بزرگ بشنویم: یا اءباذر: یَطْلُعُ قَوْمٌ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ عَلی قَوْمٍ مِنْ اءهْلِ النّارِ فَیَقُولونَ: ما اَدْخَلَکُمُ النّارَ وَقَدْ دَخَلْنَا الْجَنَّةَ بَتَاءْدِیبِکُمْ وَ تَعْلِیمِکُمْ؟ فَیَقُولُون: إ نّا کُنّا نَاءمُرُ لِالخَیْرِ وَلا نَفْعَلُهُ«ای ابوذر!. در قیامت، گروهی از بهشتیان به اهل دوزخ رو کرده، می پرسند: ما به کمک تعلیمها و آموزشهای شما و در سایه تاءدیب و تربیت شما به بهشت وارد شدیم. شما خودتان چرا به دوزخ افتادید؟ می گویند: ما به خیر دعوت می کردیم. ولی خودمان عمل نمی کردیم.» آیا این خسارت نیست که انسان، دارویی برای درمان بیماران یا مشعلی برای هدایت دیگران تهیه کند، ولی خود در کام مرض بمیرد یا در دام ظلمت بماند؟! هم ندانستن عیب است، هم به دانسته عمل نکردن. رسول خدا «ص» ادامه می دهد: یا أ باذر! إ نَّ حُقُوقَ اللّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ أ عْظَمُ مِنْ أ نْ یَقُومَ بِهَا الْعِبادُ، وَإ نَّ نِعَمَ اللّهِ أ کْثَرُ مِنْ أ نْ یُحْصِیَها الْعِبادُ، وَلکِنْ أ مْسُوا وأ صبِحُوا تائِبِینَ.یا أ باذر! إ نَّکَ فِی مَمَرِّ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ فِی اَّجالٍ مَنْقُوصَةٍ وَأ عْمالٍ مَحْفُوظَةٍ وَالْمَوْتُ یَاءْتِی بَغْتةً. وَمَنْ یَزْرَعْ خَیْرا یُوشِکُ أ نْ یَحصُدَ خَیْرا وَمَنْ یَزْرَعْ شَرّا یُوشِکُ أ نْ یَحْصُدَ نَدامَةً. وَلِکُلِّ زارِعٍ مِثْلَ ما زَرَعَ، لا یَسبِقُ بَطِی ءٌ لِحْظَةً وَلا یُدْرِکُ حَرِیصٌ ما لَمْ یُقَدَّرْ لَهُ وَمَنْ اءُعْطِیَ خَیْرا فاللّهُ أ عْطاهُ وَمَنْ وُقِیَ شَرّا فَاللّهُ وَقاه«ای ابوذر!... حقوق پروردگار، بیش از آن است که بندگانش بتوانند ادا کنند. نعمتهای خدا، افزونتر از آن است که بندگان، قدرت شمارش آن را داشته باشند. ای ابوذر!.. تو، در گذشت شب و روز، در حالی به سر می بری که اَجَلها کم می شود، کارها دقیقاً محفوظ است، مرگ هم ناگهان می رسد. هر زارع و کشتکاری، آنچه را کاشته درو می کند (گندم از گندم بروید، جو ز جو...) در این جا سخن را با مناجات عارفانه حکیم متألّه حضرت آیت الله جوادی آملی که به منزله نگین خاتم این مقالت است خاتمه می دهیم: پروردگارا ما را دانشی ده که نور باشد نه نار، و علمی بخش که از شرق قلب و عقل برآید، نه در مغرب غرور و غلول فرو نشیند، فهمی ده که به مقدار میسور به اسمای حسنای تو باریابد نه زیر بار اوهام و خرافات ناتوان و خمیده گردد؛ فکری ده که با درک صحیح هو الاوّل والآخر(16) آغاز و انجامی محمود و مسعود فراهم سازد، نه زیر او زار خود و دیگران رنجورانه زمینگیر شده و بین راه بماند که: المنبت الذی لا سفرا قطع و لا ظهرا أبقی(17) پی نوشتها:(1)زیرا گفتن نمی دانم نیمی از دانش است: قول لا اعلم نصف العلم (غرر الحکم و درر الکلم).(2)همان، کلمات قصار، ش82.(3) همان، ش372.(4) همان، ش147.(5) نحل، 43.(6) نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی، کلمات قصار، ش478.(7) همان، ش147.(8) جمعه/ 4 و آل عمران/ 164.(9) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 67.(10) همان، کلمات قصار، ش320.(11) همان، ش205.(12) نهج الفصاحة(13) همان.(14) نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی، کلمات قصار، ش457.(15) غرر الحکم و دررالکلم.(16) حدید / 3.(17) اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، باب اقتصاد در عبادت، ح1. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image