کمترین انتقاد به کوچکترین کار رهبری!  /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

سایت حجت‌الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی‌ها گاهی پرسش و پاسخی را مطرح می‌کند که در شناخت رفتار سیاسی مجمع روحانیون مبارز در فتنه سال ۸۸ موثر است. بازخوانی آن کمک می‌کند به اینکه مردم بدانند با چه پدیده‌ای روبه‌رو هستند تا بتوانند در مورد بی‌مهری آنان به نظام، امام و رهبری منصفانه و عادلانه داوری نمایند. اخیرا آیت‌الله مهدوی‌کنی در مصاحبه با نشریه‌ای در مورد جایگاه ولایت فقیه فرمودند:


سایت حجت‌الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی‌ها گاهی پرسش و پاسخی را مطرح می‌کند که در شناخت رفتار سیاسی مجمع روحانیون مبارز در فتنه سال 88 موثر است. بازخوانی آن کمک می‌کند به اینکه مردم بدانند با چه پدیده‌ای روبه‌رو هستند تا بتوانند در مورد بی‌مهری آنان به نظام، امام و رهبری منصفانه و عادلانه داوری نمایند. اخیرا آیت‌الله مهدوی‌کنی در مصاحبه با نشریه‌ای در مورد جایگاه ولایت فقیه فرمودند: آقای آقازاده قبل از انتخابات 88 پیش من آمد و گفت: «شما با آقای میرحسین موسوی مخالفت نکن و سکوت کن.» من گفتم: «ایشان به آقای خامنه‌ای اعتقاد ولایی ندارد. ولایت آقای خامنه‌ای مثل ولایت بوش و مائوتسه تونگ نیست. مردم آنجا هم آنها را رهبر می‌دانند، ولی ما آقای خامنه‌ای را به معنای عام و آنچه که در دنیا مرسوم است، رهبر نمی‌دانیم بلکه می‌گوییم ایشان نایب امام زمان «عج» است و نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. آقای میرحسین به این اعتقاد ندارد. ممکن است بگوید رهبری را در قانون اساسی قبول دارد، ولی این برای ما کافی نیست. آقای آقازاده گفت: «در زمان امام ایشان را قبول نداشت، چون امام رهبر بود ولی الان که ایشان رهبر شده‌‌اند، ‌قبولشان دارد.» گفتم: «خیر، این نوع رهبری را که ما می‌گوییم،‌ایشان قبول ندارد.» گفت: «دارد». گفتم: «ندارد و خواهی دید.» انتخابات که تمام شد و آن اوضاع که پیش آمد، به ایشان گفتم: «دیدی آقا را قبول ندارد. ایشان اگر مقام ولایت و مقام رهبری را قبول داشت، نتیجه انتخابات را می‌پذیرفت.» (1) مبتنی بر این اظهارات سایت حجت‌الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی‌ها پرسش و پاسخی را به شرح زیر طراحی کرد: نظر شما در مورد این صحبت‌های آقای مهدوی‌کنی چیست: «ولایت در نظام ما تقدسی دارد که افرادی که می‌خواهند به میدان بیایند، باید آن را قبول داشته باشند و تنها اعتقاد به اینکه ایشان حاکم هستند و رئیس و رهبر، کافی نیست. آقای میرحسین به آقای خامنه‌ای اعتقاد ولایی ندارد.» حجت‌الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی‌ها در پاسخ به این پرسش می‌گویند: «این نگاه برخاسته از نظر فقیهانی است که به ولایت مطلقه فقیه فتوا داده‌اند مانند حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و دیگران، چه اینکه براساس این فتوا ولایت فقهاء به علت نیابت آنان از امام زمان (عج) است و مقلدین این دسته از فقها قهرا برای نایبان آن حضرات قداستی را قائلند، ولیکن هنگامی که این موضوع وارد قانون اساسی کشور می‌گردد و میثاق تمام آحاد کشور می‌شود تنها التزام عملی لازم است و اعتقاد قلبی لازم نیست زیرا تمام آحاد کشور مقلد فقیهانی نیستند که به ولایت مطلقه فقیه نظر داده‌اند و تمام افراد کشور مسلمان نیستند تا مقلد باشند در صورتی که تمام آحاد کشور چه غیر مسلمان وچه مسلمان، چه مقلد و چه غیر مقلد، چه مقلدین فقهایی که با حضرت امام همنظر باشند یا مقلدین فقیهانی باشند که فتوا به ولایت مطلقه فقیه نداده‌اند و حتی خود رهبر، همه باید ملتزم به تمام اصول قانون اساسی و از جمله اصول مربوط به رهبری باشند. تا اینجای قانون اساسی و اصول آن و از جمله اصول مربوط به رهبری محل اختلاف نیست و همه باید در عمل ملتزم به آن باشند و اما قداستی که آیت‌الله مهدوی مطرح کرده‌اند نمی‌دانم چه نیازی به طرح این مسائل هست و چرا با طرح این‌گونه مسائل سعی می‌کنند موضوع رهبری را هرچه بیشتر از زمین دور کنند و به آسمان ببرند تا کسی جرات نکند کمترین انتقادی به کوچکترین کار رهبری بکند. پس مشکل در اصول قانون اساسی نیست، مهم تفسیری است که از قانون اساسی و اصول آن می‌شود. بعضی از مفسرین تمام قانون اساسی را خلاصه در بعضی از اصول آن می دانند و تمام اسلام و جمهوری اسلامی را خلاصه در اصول مربوط به ولایت فقیه کرده‌اند.» (2) چند اشکال طلبگی به این پاسخ وارد است که در زیر به آن اشاره می‌شود. 1- از بیان آقای موسوی خوئینی‌ها کشف می‌شود ایشان اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه آن‌گونه که امام (ره) در فلسفه سیاسی خود تبیین کردند ندارند. قبلا هم جسته و گریخته از ایشان شنیده بودیم که ایشان به این موضوع تفوه کردند و دیدگاه فقهی امام (ره) را در مورد ولایت فقیه بر نمی‌تافتند اما مستند آن را جایی ندیده بودیم. اینکه ایشان تکیه کرده‌اند به نظر فقیهانی که دیدگاه متفاوت و یا متضاد با نظر امام (ره) دارند، در این مورد قابل تامل است. به طور طبیعی از این پاسخ فهمیده می‌شود آقای میر حسین موسوی نه مقلد امام (ره) بوده است و نه اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه دارد و اصل 57 قانون اساسی را هم به لحاظ اعتقاد عملی بر نمی‌تابد. 2- آ‌قای خوئینی‌ها اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه را بر نمی‌تابد اما التزام عملی به آن را می‌پذیرد. باید سئوال کرد آیا رفتاری که در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از ایشان و مجمع روحانیون مبارز در مورد عدم پذیرش رای ملت و داوری نهادهای فیصله بخش بویژه حکم ولایت فقیه در این مورد، مصداق التزام عملی به ولایت فقیه بود؟ 3- آقای خوئینی‌ها می‌گوید کسانی که می‌گویند ولایت فقیه نایب امام زمان (عج) است و نوعی تقدس برای آن قائل هستند می‌خواهند موضوع رهبری را از زمین دور کنند به آسمان ببرند تا کسی جرات نکند کمترین انتقادی به کوچکترین کار رهبری بکند. آیا فقیهانی همچون امام به ولایت مطلقه فقیه باور دارند واقعا می‌خواستند موضوع رهبری را آن طور که آقای خوئینی‌ها جلوه دهند از زمین به آسمان ببرند که کسی انتقادی به رهبری نکند. 4- آیا آنچه که آقای موسوی و مجمع روحانیون مبارز در آشوب‌های سال 88 از دو روز مانده به انتخابات تا 9 دی ماه 88 مرتکب شدند مصداق «کمترین انتقاد به کوچکترین کار رهبری» بود؟ آیا عدم پذیرش رای ملت بویژه رای محرومین در روستاها و شهرهای کوچک و تکیه بر رای اشراف در شهرهای بزرگ و زدن زیر قاعده اکثریت و دموکراسی برای این است که آقایان معتقد به ولایت مطلقه فقیه نیستند و ولی فقیه را نایب امام زمان (عج) نمی‌دانند. آیا صغری و کبری و نتیجه این استدلال با هم می‌خواند؟ آیا روز سی خرداد 88 روز اعلام جنگ منافقین با امام و مردم در سال 60 مجمع روحانیون اعلام راهپیمایی بکند به عنوان اعتراض به نتایج انتخابات و کلید آشوب‌های بعدی علیه ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب را بزند، التزام عملی به قانون اساسی است؟! آیا آقای کروبی عضو برجسته مجمع روحانیون مبارز به بهانه کاندیداتوری خود از گوگوش تا سروش و از منافقین و سلطنت‌طلب‌ها را پشت سر خود جمع کند برای لشکرکشی علیه آرای ملت و برنتافتن رای ملت، «کمترین انتقاد به کوچکترین کار رهبری» است؟! آیا در روز قدس، روز 13 آبان و ‌روز 16 آذر یک مشت اشرار سیاسی را به خیابان‌ها بریزید تا شعار دهند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، شعار به نفع آمریکا بدهند و عکس امام را پاره کنند، این کمترین انتقاد به کوچکترین کار رهبری است؟! آیا در عاشورای سال 88 به دسته‌جات سینه‌زنی حمله کنند و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دهند و آقای موسوی این جماعت را «مردان خداجوی» بنامد و شما و دوستانتان هم سکوت کنید، نشانه التزام به قانون اساسی و از مصادیق کمترین انتقاد به کوچکترین کار رهبری است؟! آیا عبور از خطوط قرمز نظام و همگرایی با منافقین و سلطنت‌طلبان و دشمنان خونخوار امام، رهبری و نظام و فریاد زشت‌ترین اهانت‌ها به مقدسات مردم و نظام را از مصادیق «انتقاد» از رهبری آن هم از جنس کمترین می‌دانید؟ اگر بخواهید یک انتقاد بزرگ از نظام بکنید چه خواهید کرد؟! بدون شک این یک ظلم و ستم آشکار است و خداوند از آن نمی‌گذرد. 5- آقای خوئینی‌ها می‌گوید مشکل از قانون اساسی نیست. مشکل از تفسیری است که از قانون اساسی می‌شود. سئوال ما از جناب ایشان و مجمع روحانیون مبارز این است که شما براساس چه تفسیری از قانون اساسی شعارهای موهن علیه اصل ولایت فقیه را در روز عاشورا از «مردان خدا جوی»! خودتان پذیرفتید؟ شما براساس چه تفسیری از قانون اساسی اجازه دادید عکس مبارک امام را در 16 آذر در دانشگاه، منافقین پاره کنند و به آتش بکشند؟ شما براساس چه تفسیری از قانون اساسی رای ملت را که امام (ره) می‌فرماید میزان است ، در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برنتافتید؟ شما براساس چه تفسیری از قانون اساسی وزیر ارشاد دولت اصلاحات را فرستادید به لندن در بی‌بی‌سی و روزنامه‌نگاران شبکه زنجیره‌ای خود را در دوران اصلاحات فرستادید به آمریکا و اروپاتا هر چه می‌خواهند به ملت اهانت کنند و چاقوی دشمنان قسم خورده نظام را برای بریدن گلوی ملت تیز کنند؟ جناب آقای خوئینی‌ها این ستم تاریخی را که در غائله سال 88 از سوی شما و دوستانتان بر ملت رفت چگونه می‌توان توجیه کرد؛ مردم چشمم به خون آغشته گشت در کجا این ظلم بر انسان کنند آیا رهبری نظام را به جرم صیانت از رای ملت، مردم را به خاطر اینکه به کسی غیر از نامزد مورد علاقه شما رای دادند، با رفتن به زیر پرچم نبرد نرم دشمن، باید این‌گونه نقد کرد؟ اگر امروز پاسخی برای ملت نداشته باشید فردای قیامت هم در محضر خداوند بزرگ پاسخی نخواهید داشت. 6- ظاهرا آقای خوئینی‌ها متوجه این ستم به ملت و رهبری شده‌اند لذا در پایان پاسخ خود به سئوال یاد شده برای فراموش کردن این ظلم و قانع شدن وجدان خود می‌گویند: «سئوال من از آیت‌الله مهدوی کنی این است که آیا همان‌قدر که برای قداست ولایت تاکید دارند همان‌قدر بر حقوق بازداشت‌شدگان (در حوادث فتنه سال 88) و زندانیان حساسیت دارند؟ آیا اخبار رفتار با بازداشت شدگان به گوش ایشان رسیده است؟ از این پاسخ معلوم می‌شود به حراج گذاشتن امنیت ملی کشور تا سر حد «بغی» و به تاراج بردن همه ارزش‌ها و آ‌رمان‌های انقلاب در نظر آقای خوئینی‌ها اهمیتش کمتر از حقوق بازداشت شدگان حوادث سال 88 است. جمع جبری کسانی که در فتنه 88 دستگیر شدند و اکنون در زندان هستند- شاید کمتر از 50 نفر باشد- ارزش حقوق این 50 نفر (بخوانید حق براندازی) در نگاه آقای خوئینی‌ها بالاتر از نادیده گرفتن حق کل ملت ایران است که باید در امنیت و نهایت کرامت زندگی کنند. این درد را ما باید کجا ببریم که مکانیسم تغذیه فکری برخی خواص در کشور به این حد فرو کاهیده که کمترین عقلانیت معطوف به عدل و انصاف برآن مترتب نیست. بر فرض در بازداشت‌ها بر کسی ظلم شده باشد آیا این مجوزی برای ظلم به کل ملت و نظام و رهبری است؟! پی نوشتها: 1- خبرگزاری فارس 13/9/90 2- وب سایت موسوی‌خوئینی‌ها «آهنگ راه» 20 آذر 90 (کمترین انتقاد به کوچکترین کار رهبری! ،کاظم انبارلویی، مشرق، ۲۸ آذر ۱۳۹۰) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image