آزادی بیان-آزادی در اسلام /

تخمین زمان مطالعه: 57 دقیقه

پیشگفتار[۱] آزادی بیان یکی از مهمترین و با ارزش ترین حقوق و خواسته های جامعه اسلامی ایران است . علی رغم گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق ابعاد وسیعی از این موهبت الهی در سطوح مختلف جامعه و نمایان بودن مظاهر گوناگون آن ، به نظر می رسد این واژه از جهات متعددی دچار ابهام بوده و موجبات برداشت های نادرست و متضاد و حتی کاربردهای منافی با فلسفه و ضرورت آن را ، فراهم نموده است .


پیشگفتار[1] آزادی بیان یکی از مهمترین و با ارزش ترین حقوق و خواسته های جامعه اسلامی ایران است . علی رغم گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق ابعاد وسیعی از این موهبت الهی در سطوح مختلف جامعه و نمایان بودن مظاهر گوناگون آن ، به نظر می رسد این واژه از جهات متعددی دچار ابهام بوده و موجبات برداشت های نادرست و متضاد و حتی کاربردهای منافی با فلسفه و ضرورت آن را ، فراهم نموده است . موضوعی که در صورت عدم توجه کافی می تواند آفات متعددی برای منافع و مصالح جامعه اسلامی به دنبال داشته و تحقق همه جانبه استراتژی «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» , به عنوان یکی از ضرورت های کنونی را با مخاطره رو برو سازد . از این رو توجه جدی به شناخت صحیح آزادی بیان , مبانی و محدودهای آن از اهمیت به سزائی برخوردار است . هدف نوشتار حاضر تبیین و پاسخگویی به این پرسش هایی نظیر اینکه « آزادی بیان چیست ؟ فلسفه و ضرورت آن کدام است ؟ از چه جایگاهی در اسلام و نظام اسلامی برخوردار می باشد ؟ در صدر اسلام سیره پیامبر اعظم (ص) و امام علی (ع) در برخورد با اعتراضات و اظهار عقاید مخالف چگونه بود ؟ آیا برای این آزادی حد و مرزی هست یا نه؟ آیا هر کس هر چه بخواهد، می تواند بگوید؟ و هر نظر و اندیشه یا هنر، رمان و... را می تواند آزادانه پخش کند؟ آیا توهین به مقدسات و عقاید یک جامعه به بهانه آزادی بیان پذیرفتنی است ؟ شرایط لازم برای کارآمدی و صیانت از آزادی بیان چیست ؟ » , می باشد که تلاش می نماید با توجه به آموزه های اصیل اسلامی و سیره معصومین (ع) , آراء و نظریات اندیشمندان اسلامی و غربی و منابع حقوق اساسی , پاسخ های مناسب را ارائه دهد. یکم . تعریف آزادی بیان تعاریف متعددی از آزادى بیان(Freedom of speech) ارائه گردیده ، در یک تعریف آزادی بیان عبارت است از «آزادى افراد در بیان عقیده و ایراد نطق و خطابه بدون ترس از دخالت دولت».[2] و در تعریفی دیگر « آزادی بیان یکی از اقسام آزادی های حقوقی است که در مجموعه حقوق بشر مورد توجه قرار می گیرد. بدین معنا که افراد گذشته از اینکه به خاطر داشتن عقیده مخالف، چه در امور دینی و چه در امور سیاسی، نباید مورد تعقیب قرار گیرند، باید بتوانند عملاً عقیده خود را ابراز نمایند و برای اثبات و احیانا به دست آوردن همفکران دیگر، درباره آن تبلیغ کنند.»[3] دوم . فلسفه و ضرورت آزادی بیان«بیان» یکی از ابزارهای مهم ارتباطی و حامل اندیشه و فرهنگ بشر بین نسل ها و جوامع مختلف است . بیان از آیات مقدس الهی است که خداوند ازآن به عنوان نعمتی که بلافاصله بعد از خلقت انسان بدو آموخته ، یاد می کند : «خَلَقَ الْإِنسَانَ ، عَلَّمَهُ الْبَیانَ»[4] بیان هر فرد نمایان گر هویت فکری و شخصیت انسانی و وسیله ای برای طرح افکار، ارزش ها، آرمان ها، عواطف و احساسات اوست . طرح و تعارض اندیشه های مختلف از نظر علمی و سیاسی موجب رشد علم و افکار جوامع بشری است و می تواند منافع زیادی را برای فرد و اجتماع در برداشته باشد. چنانکه سلب این آزادی موجب رکود افکار و علوم بشری بوده و حرکت تکاملی جامعه و افراد را مختل خواهد ساخت ؛ ممنوع کردن انسان از این نعمت الهی بزرگترین تجاوز به طبیعی ترین و فطری ترین حق انسانی او می باشد. از این جاست که آزادی بیان به عنوان یکی از مهمترین و زیباترین جلوه های اندیش مندی پا به عرصه ظهور می نهد. در طول تاریخ همواره آزادی بیان یکی از اصلی ترین عوامل موفقیت و استمرار نهضت های الهی است. چنانکه شهید مطهری آزادی بیان را به عنوان یگانه راه نجات اسلام در طول تاریخ و نظام جمهوری اسلامی در آینده می داند: «هر کس می باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد... اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف های شان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینة سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد می کند.»[5] اسلام برای آزادی بیان اصالت و قداست ممتازی قائل شده ، آن را به رسمیت شناخته و از آن به عنوان ابزاری برای شکوفایی اندیشه و رشد و تعالی مادی و معنوی بشر یاد می کند .الف . آزادی بیان در قرآن آیات فراوانى از قرآن کریم در مورد تعقل، تفقه، گفت وگو به طریق احسن ، گزینش بهترین سخن ، امر به معروف و نهی از منکر ، مشورت ، نقل دیدگاههای مخالفین و موافقین و... وارد شده است که هر یک نمونه روشنى از آزادى بیان شمرده مى شوند: 1 . برهان طلبی ؛ قرآن در برخورد با مخالفان، آنان را به «بیان» دلایل خود فرا مى خواند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»[6] 2 . نهی از کتمان حقیقت ؛ خداوند در موارد متعدد ، کسانی را که از روی هوس یا ترس و طمع ، به کتمان حق و خودسانسوری روی می آورند را نکوهش کرده و خواستار تبیین حقایق است ؛« لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون[7]َ ؛ چرا حق را با باطل می پوشانید و آگاهانه به کتمان حق روی می آورید .» مسلماً لزوم بیان حق و ممنوعیت کتمان ، با آزادی بیان در تلازم است و گرنه جایی برای نکوهش از کتمان و لزوم بیان باقی نخواهد ماند.3 . گزینش بهترین ؛ خداوند به کسانی که پس از شنیدن سخنان مختلف بهترین را بر می گزینند ، مژده هدایت و برخورداری از تعقل را می دهد : «... فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ[8] ؛ پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند. این دسته کسانى هستند که خداوندآنان را هدایت نموده و راه درست را نشان آنان داده است. اینان صاحبان خرد و اندیشه اند.» تنها در فضای آزادی اندیشه و بیان ، شنیدن سخنان و دیدگاههای مختلف و انتخاب بهترین امکان پذیر است ؛ اگر آزادی بیان نباشد، طبعاً گفته های مخالف امکان بروز ندارد تا مردم آن را شنیده ودست به مقایسه ، انتخاب و پیروی از بهترین نمایند. 4 . جدال احسن ؛ اسلام همواره پیروان خویش را به این مهم توجه داده است که در مناظره و رویاروئی های علمی خویش، مجادلة نیکو را در پیش بگیرد تا حقایق به صورت روشن و شفاف برای همگان آشکار شود. در این زمینه در قرآن کریم می خوانیم:«ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ ؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!»[9] و «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِی أَحْسَن ؛ با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید.»[10] تعبیر به «احسن»، تعبیر جامعی است که تمام روش های صحیح و مناسب مناظره و مباحثه را چه در لفظ و چه در محتوای سخن و چه در آهنگ گفتار و حرکات دیگر در بر می گیرد. بی شک، این ترغیب و تشویق در صورتی ارزشمند است که شریعت مقدس اسلام، به طرف مقابل، فرصت ابراز عقیده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و اندیشه خویش آزاد گذاشته باشد، و گرنه در صورت نبودی میدانی برای بیان واظهار عقیده، دستور به جدال احسن، بی معنا خواهد بود.[11]5 .مشورت ؛ از شواهد دیگر آزادی بیان در اسلام شورا و مشورت است « وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»[12] ، « وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ »[13] ؛ زیرا اگر آزادی بیان نباشد و برای مشورت دهندگان امنیت لازم وجود نداشته باشد مسأله دستور به مشورت بی فایده خواهد بود، بنابراین آزادی بیان نه تنها از نظر اسلام مانعی ندارد بلکه حق طبیعی و فطری انسان است.6. نقل آرا و نظر مخالفان ؛ یکی دیگر از شیوه های قرآن در مقام برخورد با آرا و اندیشه های مخالفان، این است که کفرآمیزترین سخن آنان را همراه با استدلال های شان نقل می کند و سپس به نقد و ایراد آن می پردازد. «قَالَ الَذیِنَ کَفَروُا...»، «قَالَ الَذِینَ اَشرَکوُا...» و تعبیر های مشابه آن، بیانگر این حقیقت و دلیل بسیار روشنی است براینکه نه تنها مخالفان در بیان عقیده و آرای خویش آزادند که مسلمانان به ثبت و ضبط دقیق نظرهای آنان که لازمة برخورد صحیح با افکار دیگران است، تشویق شده اند.[14] 7 . امربه معروف و نهی از منکر ؛. قرآن پیروان دین اسلام را از آن جهت «بهترین امت» می خواند که به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام داشته و ملزم به انجام دستورات دینی مرتبط با این موضوع هستند.« وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَى الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »[15] تاکید بر اصلاح جامعه ، جلوگیری از فساد مسلمانان و انحراف جامعه و نظام اسلامی از طریق امربه معروف و نهی از منکر، مبتنی برآن است که این دین، آزادی بیان را به عنوان اصلی مسلم پذیرفته باشد، تا زمینه مساعد برای اجرای این واجب فراهم شود، و گرنه این همه تأکید در مورد امر به معروف و نهی از منکر، بی معنا خواهد بود. ب. آزادی بیان در صدر اسلاماحادیث و روایات فراوانی در اهمیت نقد و انتقاد و ضرورت بیان حقایق رسیده است که حکایت از وجود و اهمیت آزادی بیان در صدر اسلام می کند ؛ با مراجعه به تاریخ زندگى پیشوایان دین مى توان دریافت که آنان نه در گفتار؛ بلکه در عمل هم، تا آنجا که به نظم عمومى و اخلاق جامعه آسیب نرساند در برابر افکار مخالف، اصل آزادى بیان را رعایت و ترغیب نموده اند.1. سیره پیامبر اعظم (ص)پیامبر گرامی اسلام همواره با سعه صدر در برابر آرا و اندیشه های مختلف، برخورد می نمود و اجازه مى داد صاحبان اندیشه ، دیدگاه ، انتقاد و اعتراض خود را بدون هیچ گونه ترس و نگرانی بیان کنند. خداوند در قرآن آن بزرگوار را شخصیتى مهربان، خوش قلب و مردم دار معرفى نموده و مى فرماید: «لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛[16] چنانچه سخت دل و تند خو بودى مردم از اطراف تو پراکنده مى شدند.» سعه صدر، گشاده رویى و اخلاق کریمانه از مهمترین عوامل موفقیت آن پیام آور وحى بود. استاد مطهری در این زمینه می گوید : « شما کى در تاریخ عالم دیده اید که در مملکتى که همه مردمش احساسات مذهبى دارندبه غیر مذهبى ها آن اندازه آزادى بدهند که بیایند در مسجد پیامبریا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آنطور که دلشان می خواهد بزنند،خدا را انکار کنند،منکر پیامبرى پیامبر شوند،نماز و حج و...را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم،اما معتقدان مذهب با نهایت احترام با آنها برخورد کنند.در تاریخ اسلام از این نمونه هاى درخشان فراوان می بینیم. و بدلیل همین آزادی ها بود که اسلام توانست باقى بماند.اگر درصدر اسلام در جواب کسیکه می آمد و می گفت من خدا را قبول ندارم،می گفتند بزنید و بکشید،امروز دیگر اسلامى وجود نداشت. اسلام باین دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکارمختلف مواجه شده است...»[17]تاریخ نویسان موارد بسیار متعددی از وجود آزادی بیان در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل نموده اند؛ به عنوان نمونه ، در جریان تقسیم غنائم جنگ «حنین» برخى از انصار اعتراض کردند و انتقاد خود را به وسیله سعد بن عباده به اطلاع پیامبر (ص) رساندند و حتی « مردى با تندى رو به پیامبر کرد و گفت: من امروز کارهاى شما را دقیقا مورد بررسى قرار دادم و دیدم در تقسیم غنایم راه عدالت در پیش نگرفتید! پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اگر عدالت و انصاف نزد من نیست پس نزد چه کسى است؟ خلیفه دوم از پیامبر صلى الله علیه و آله خواست تا اجازه دهد که او را تنبیه کند؛ اما حضرت فرمود رهایش کنید. آنگاه به سعد بن عباده که به نمایندگى از انصار، پیام گله آمیز را منتقل کرد فرمود: همه آنان را در یک نقطه جمع کن تا من جریان را براى آنها تشریح کنم... سخنان منطقى پیامبر، چنان در دل انصار جاى گرفت که همگى گفتند: اى رسول خدا! ما به قسمت خود راضى هستیم و کوچکترین گله اى نداریم.»[18] 2 . سیره امام على (ع) آن حضرت در دوران حکومت خویش بر آزادی مخالفان مذهبی و سیاسی در بیان نظرات ، انتقادات و مخالفت ها تاکید داشت . و می فرمود: « فلاتکلمونى بما تکلم به الجبابرة و لاتتحفظوا منى بما یتحفظ به عند اهل البادرة و لاتخالطونى بالمصانعة و لاتظنوا بى استثقالا فی حق قیل لى . . . ؛ آن سان که با جباران سخن مى گویند با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آن چه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مى دارند . هم چنین به چاپلوسى و تملق با من رفتار نکنید و مپندارید که گفتن حق بر من گران مى آید.»[19] و «فلاتکفوا عن مقاله بحق او مشورة بعدل ؛ از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خوددارى مکنید »[20] در سخنى دیگر فریاد و خروش برآوردن در برابر حاکم جائر را برترین جهاد می نامد: « و ما اعمال البرّ کلها والجهاد فى سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهى عن المنکر الا کنفثة فی بحر لجى و افضل من ذلک کله کلمة عدل عند امام جائر؛[21] تمام اعمال نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همچون قطره اى است در مقابل یک دریاى پهناور و اما از همه اینها مهم تر سخنى است که براى دفاع از عدالت در برابر پیشواى ستمگرى گفته مى شود .» آن امام همام، در بیان حقوق متقابل حاکم و مردم فرمود: «... و اما حقى علیکم فالوفاء بالبیعة والنصیحة فى المشهد والمغیب والاجابة حین ادعوکم والطاعة حین امرکم؛[22] و اما حقى که من بر گردن شما دارم آن است که در بیعت وفادار باشید و در آشکارا و نهان خیرخواهى را از دست ندهید و چون فرا مى خوانمتان به من پاسخ دهید و چون فرمان مى دهم فرمان برید .» نصیحت شامل پیشنهادهاى مفید و انتقادهاى سازنده می باشد که انجام آن نیازمند وجود آزادی بیان است. همچنین ایشان در عهدنامه حکومتى خویش به مالک اشتر فرمان مى هد: «و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم...؛ دلت را نسبت به توده مردم سرشار از مهربانى و لطف و محبت کن. مبادا چونان حیوان شکارى براى خوردن آنان لحظه شمارى کنى بخشى از وقت خود را براى کسانى که به تو نیاز دارند، اختصاص بده و شخصاً به امور آنان رسیدگى کن و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده، فروتن باش. سربازان و یاران و نگهبانان خود را از آنان دور کن تا سخنگوى آنان بتواند بدون اضطراب و لکنت زبان با تو گفتگو کند. من از رسول خدا (ص) بارها شنیدم که مى فرمود: هرگز امتى را گرامى نخوانند که در آن امت بى آن که بترسند و در گفتار درمانند، حق ناتوان را از زورمندان نستانند.» [23] بالاتر از آن به مالک سفارش مى کند : «ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک؛ از میان وزیران و معاونان آن کس را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر گوید و در آنچه که انجام مى دهى و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد کمتر یارى ات کند.»[24] امام على (ع)، در مدت حکومت خویش در برخورد با خوارج - علی رغم برخورد های بسیار سخیف و به دور از ادب آنان- تا جایى که تنها در چارچوب اظهار نظر بود ، آنان را آزاد می گذاشت، و در نهایت سعه صدر و خویشتن دارى عمل می نمود .[25]3 . خلیفه دوم این قضیه مشهور است که خلیفه دوم با آن که به سخت گیرى و ترس مردم از وى معروف است در آغاز خلافت به مردم چنین گفت: « اگر من از صراط حق و عدالت منحرف شدم شما مرا راست کنید.» یکى از افراد عادى، دست به شمشیر برد و فریاد زد:«اگر تو راست نشدى با این شمشیر کج، راستت مى کنیم.» کسى در آن جمع بر این فرد مسلمان خرده نگرفت و عتابش نکرد. خلیفه نیز نه تنها بر او سخت نگرفت؛ بلکه گفت: «خدا را شکر مى کنم که در میان مسلمانان کسى وجود دارد که او را به راه راست مى برد.» [26] وجود نمونه های فوق به خوبی مبین جایگاه ، ضرورت و تاکید اسلام بر آزادى بیان است که آموزه هاى اسلام با یک پیشینه طولانى برای بشریت به ارمغان آورده است. سوم . محدوده و قلمرو آزادی بیانپیرامون قلمرو و مرزهای آزاد بیان دیدگاههای مختلف و پرسش های متعددی مطرح است نظیر اینکه ؛ آیا اساساً آزادی بیان نیازمند محدوه و ضوابط مشخصی است ؟ انتقال فکر و عقیده به دیگران تا چه حد مى تواند آزاد باشد؟ حتى تا آنجا که قدرت تفکر را از دیگرى سلب و فکر و عقیده اى را بر او تحمیل و یا او را گمراه نماید؟ در شرایط نابرابر و عدم توازن فکرى، وقتى القاى عقیده به صورت غیر علمى و به دور از اختیار و به گونه اى انجام مى گیرد که امکان اعمال اراده و آزادى را از دیگرى سلب مى کند، آیا آزادى بیان و مطبوعات و احزاب و ادیان مى تواند قابل قبول باشد؟ ، در ادامه تلاش می نماییم پاسخ پرسش های فوق را با استفاده از آموزه های دینی ، دیدگاههای اندیشمندان اسلامی و غربی و حقوق اساسی پی گیری نماییم: الف . محدودیت های آزادی بیان از منظر اسلام1. آموزه های دینی و سیره معصومین (ع)از دیدگاه اسلام آزادی بیان قلمرو های خاصی داشته و رعایت آنها الزامی است. این قلمرو ها عبارتند از:1 - 1 . ممنوعیت توهین به مقدسات ؛ اگر هدف آزادی بیان را انتقال عقیده و تفکر به مخاطب در جهت رشد و ترقی فرد و جامعه بدانیم ، توهین به مقدسات دیگران و برخوردهای غیر منطقی، نه تنها کمکی به اثبات مدعا و مطلب نمی کند، بلکه تنفر، انزجار و واکنش طرف مقابل را نیز در پی خواهد داشت . بر همین اساس آموزه های اسلامی مسلمانان را از اهانت به مقدسات دیگران برحذر می دارد : «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّه...؛کسانى را که غیر خدا دعوت می کنند(کافران) ، دشنام ندهید؛ زیرا آنها نیز همین کار را با خدای شما خواهند کرد.»[27] حضرت علی(ع) وقتی در جنگ صفین شنید که یارانش، شامیان را دشنام می دهد فرمود: «من نمى پسندم که شما در این پیکار دشنام دهید، ولى اگر کردار زشت ایشان را وصف نمائید، و رفتار ناروایشان را یادآور شوید بهتر و رساتر است.»[28] اسلام توهین به مقدسات اسلامی را به هیچ عنوان ، تحمل نمی کند و برای توهین کننده ، مجازات های شدیدی را در نظر گرفته است.2 - 1 . ممنوعیت هتک افراد ؛حفظ آبرو ، کرامت و حیثیت انسان ها و پرهیز از هتک حرمت افراد جامعه یکی دیگر از محدودیت های آزادی بیان است ؛ از منظر آموزه های اسلامی آبروی مسلمان و حتی کافر ذمی محترم بوده و پاسداری از آن لازم می باشد . پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید:« هرکس پرده ای از روی آبروی برادر خود بردارد ، پرده هایی از آتش او را فرا می گیرد.»[29]3 - 1 . لزوم حفظ اصول و موازین اخلاقی ؛زندگی اجتماعی به هنجارها و ارزش‎های اخلاقی نیازمند است .از دیدگاه اسلام انسان نمی‎تواند با نادیده گرفتن اصول و موازین اخلاقی و ارزشهای حاکم بر جامعه اسلامی به استیفای حق آزادی بیان بپردازد. بنابراین انتشار هر گونه مطلبی که اصول و موازین اخلاقی جامعه را خدشه دار کند یا با انتشار مطالب یا تصاویر خلاف عفت عمومی ، به هنجارهای اخلاقی آسیب رساند، مخالف آزادی بیان می باشد ؛ از دیدگاه قرآن نمی توان هر غذای فکری را به جامعه تزریق کرد : « إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَه فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ؛ کسانی که دوست دارند زشتی‎ها را میان مؤمنان رواج دهند ، برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است. »[30]4- 1 . ممنوعیت توطئه و براندازی ؛ یکی دیگر از محدودیت های آزادی بیان آن است که هیچ شهروندی در پرتو نشر و تبلیغ افکار فردی و حزبی، اغراض فاسد سیاسی را دنبال نکند و هوای براندازی نظام حکومتی را در سر نپروراند ، و گرنه نظام اسلامی مجاز خواهد بود که از اظهار نظر و آزادی بیان این گونه افراد جلوگیری کند.ماجرای تخریب و سوزاندن مسجد ضرار به دستور پیامبر(ص) براین استدلال مبتنی بود که گروهی، با اهداف توطئه گرانه قصد داشتند از این مسجد کمین گاهی برای کافران و نقطه نفوذی برای بیگانکان فراهم آورد: «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى ؛ آنها که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان)، و (تقویت) کفر، و تفرقه افکنى میان مؤمنان، و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود، آنها سوگند یاد مى کنند که: «جز نیکى (و خدمت)، نظرى نداشته ایم!»[31]امام علی (ع) نیز در دوران حکومت خود، با دو گونه استفاده از آزادی بیان مواجه بود: عده ای از روی استفهام و یا به خیال خود از روی خیرخواهی، به مواردی از سیاست ها و عملکرد امام اعتراض داشتند و گروهی نیز با غرض ورزی و با مقاصدی شوم دست به این اقدام می زدند . آن امام بزرگوار در مقابل این اعتراضات، دو نوع برخورد متفاوت داشت؛ در بسیاری موارد که می دید شخص ِمعترض، بر اثر جهل و غفلت و کوته نظری، زبان به انتقاد از آن حضرت گشوده است، تلاش می کرد نخست، سخن او را بشنود و آنگاه، با بیانی متین مختصر و گاهی به طور مشروح، به اقناع او بپردازد و در پاره ای از اعتراضات هم که بوی توطئه و غرض ورزی، به مشامش می رسید و برای او روشن بود که معترض، با سؤال خود، قصد استفهام و یا نظر خیرخواهی ندارد، بلکه می خواهد تحریک احساسات کرده و به تضعیف پایه های حکومت بپردازد، نه تنها به انتقاد و اعتراض او هیچ توجهی نمی کرد، بل، با شدیدترین و کوبنده ترین سخن، با او برخورد کرده و آن گونه عرصه را بر او تنگ می کرد که مجال هر نوع تحرکی را از او سلب و او را از عمل خود پشیمان می ساخت. چنانکه به برج بن مُسهر طائی، آن هنگام که او صدای «لا حکم إلّا لله» بلند کرد، گفت: «اُسْکُتْ! قَبَّحَک الله یا أثرم! فوالله! لقد ظهر الحقُّ فَکنتَ فیه ضَئیلاً شَخْصُک خفیاً صوتُک، حتّی إذا نَعَرَ الباطلُ نَجَمْتَ نجومَ القرن الماعز؛ ای کسی که ـ در خرد، به قدری زشتی که گوییا ـ دندانهای پیشت افتاده است، خاموش شو!! خدا تو را زشت گرداند! به خدا سوگند! تو، وقتی که حق به میدان آمد و ظاهر شد، شخصی فرومایه و ضعیف بودی و صدایت پنهان بود، همین که باطل ـ سر برکشید و ـ فریاد کرد، مانند شاخ بز، آشکار شدی.»[32] در این صحنه، حضرت، به جای پرداختن به پاسخ بی حاصل به او، تنها با کلماتی درشت و تحقیرآمیز و کوبنده، او را که توطئه گری از گروه خوارج بود، بر جای خود نشاند.[33] توطئه های بعدی خوارج در براندازی حکومت اسلامی ، برخورد قاطع و نظامی آن امام (ع) را به دنبال داشت. 5 - 1 . ضرورت حفظ نظام جامعه و قانون ؛ حفظ نظام جامعه و پایبندی به قوانین ، ضرورتی دینی و عقلانی است ؛[34] از این رو، در قلمرو آزادی بیان ، هر نوع تخلف از مقررات که حفظ امنیت ، مصالح و منافع جامعه اسلامی به گونه ای، بر آن استوار است، ممنوع می باشد. محدودیت آزادی شهروندان در برابر مقررات، ویژه حکومت اسلامی نیست، بلکه مورد تأکید فراوان همه نظامهای حکومتی جهان است.[35] 2. اندیشمندان اسلامی بسیاری از اندیشمندان اسلامی در لابلای متون فقهی و اندیشه های دینی ، به تبیین ضوابط و محدوده آزادی بیان و اظهار عقیده پرداخته اند . در ادامه به بررسی دیدگاه برخی از متفکران معاصر پرداخته می شود :1-2 . امام خمینی (ره) در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) ، آزادی بیان و اظهار عقیده برای کلیه افراد، گروه ها و احزاب سیاسی مجاز است و اختصاصی به طرفداران نظام اسلامی ندارد.[36] در سخنی از ایشان، « در جمهوری اسلامی، اقلیت های مذهبی و حتی کمونیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند.»[37] آن چه که محدوده و قلمرو آزادی بیان را معین می کند همان «به خطر نیفتادن مصالح ملت»است. امام در پاسخ به این سؤال که: در مورد آزادی بیان و عقیده، شما چه حدودی را در نظر دارید؟ آیا فکر می کنید باید محدودیت هایی قائل شد یا نه؟ می فرماید : « اگر چنان چه مضرّ به حال ملت نباشد، بیان همه چیز آزاد است، چیزهایی آزاد نیست که مضرّ ِبه حال ملت ما باشد.»[38] و در پاسخ به این پرسش که آیا فکر می کنید که گروه های چپ و مارکسیست آزادی فعالیت خواهند داشت ؟ می فرماید: «اگر مضرِّ به حال ملت باشد جلوگیری می شود، اگر نباشد و فقط اظهار عقیده باشد مانعی ندارد همه مردم آزادند مگر حزبی که مخالف با مصلحت مملکت باشد.»[39] از دیدگاه امام ، مطبوعات می توانند با طرح نظرات افراد و گروه ها، به تقویب نظام همت گمارند، چرا که«امور سیاسی بی مباحثه به مقصد نمی رسد».[40] لسان مطبوعات باید لسان نصیحت[41]، لسان انتقاد باشد. مرز آزادی مطبوعات تضعیف جمهوری اسلامی، توطئه علیه انقلاب و انتقام[42] است. توجه به اهمیت رعایت مصالح مسلمانان و نظام جمهوری اسلامی، در گفتار و نوشتار امام راحل، جلوه ای خاص دارد، آنجا که در باب آزادی قلم و مطبوعات می فرماید: «آزادی قلم و آزادی بیان معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد. برخلاف انقلابی که مردم خون پایش داده اند، بنویسد. همچو آزادی صحیح نیست، قلم آزاد است که مسائل را بنویسد لکن نه این که توطئه برضد انقلاب بکند… ما برای مطبوعاتی احترام قائل هستیم که بفهمد آزادی بیان و آزادی قلم یعنی چه.»[43] و همچنین ؛ « آزادی بیان وقلم وعقیده برای همگان آزاد می‌باشد لکن مردم توطئه را هرگز اجازه نمی‌دهند»[44] رهبر کبیر انقلاب در جایی دیگر می فرماید : « روزنامه‌ها باید باکسی صورت مخاصمه نداشته باشند، بلکه صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند، انتقادها باید باشد زیرا جامعه تا انتقاد نشود اصلاح نمی‌‌شود.»[45] ؛ « در مملکت ما آزادی اندیشه هست،آزادی قلم هست،آزادی بیان هست ولی آزادی فسادکاری وتوطئه نیست»[46] ، از منظر حضرت امام(ره)، مهم ترین قیود آزادی بیان عبارت است از:1. آزادی تا مرز فساد؛ یعنی، آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایرة آن محدود به حدی می شود که سلامت معنوی جامعه حفظ شود. 2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری و مصالح جامعه؛ 3. آزادی تا مرز اضرار مردم؛ 4. آزادی تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامی.[47] 2-2 . استاد مطهری استاد شهید مطهری ارزش و جایگاه ویژه ای برای آزادی بیان قائل است تا آنجا که می‌فرماید: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می‌دهم که خیال نکنید راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها».[48] انسان باید آزاد باشد تا به رشد و تکامل برسد و این رشد و تکامل به سه چیز نیاز دارد: تربیت، امنیت و آزادی. از این روی، در بیان آزادی می گوید:آزادی نبود مانع است . انسان های آزاد، انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند. انسان هایی هستند که تن به وجود مانع نمی دهند بنابراین، کسی که به عنوان آزادی در راستای گسترش فساد و رذایل اخلاقی تلاش می ورزد، مخالف آزادی است. کسی که در راه نابودی ارزش های اجتماعی به تکاپو پردازد، گرچه آزادی را یدک بکشد، طرفدار آزادی نیست. کسی که فحشا و زشتی ها را گسترش دهد، با آزادی میانه ای ندارد، چون این تلاش ها در راستای رشد و تعالی و تکامل انسان نیست. از این منظر آزادیِ تکامل آفرین دارای ویژگی هایی نظیر ؛ 1 . آزادی انسان از اسارت طبیعت ، 2. آزادی انسانیتِ انسان از جنبه حیوانیت، 3. آزاد بودن انسان از محکومیت انسانهای دیگر، می باشد. [49] بر این اساس استاد درباره محدوده آزادی بیان بر دو موضوع تاکید دارند :الف. آزادی باید در مسیر تکامل باشد.ب. آزادی بیان به معنای عام آن به دور از فریب و گمراهی باشد.ازمنظر وی راى به آزادى فکر بدون راى به آزادى بیان، سخنى ناصواب و ناپخته است . به همین جهت ایشان پس از تبیین آزادى فکر به تبیین آزادى بیان و مطبوعات پرداخته و حدود آن را مشخص می نماید ؛ « امّا مسالة آزادی فکر به مسألة آزادی بیان نیز می‌انجامد. تجربه‌های گذشته نشان داده که هر وقت جامعه از آزادی فکری (ولو از روی سوء نیت) برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعة ما، محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پدید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح کنند و ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینة سالمی است که اسلام رشد می‌کند. من مکرّر گفته‌ام که هرگز از پیدایش افراد شکّاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متأثّر نمی‌شوم که خوشحال هم می‌شوم؛ زیرا کار این‌ها باعث می‌شود چهرة اسلام بیش‌تر نمایان شود. در سال‌های اخیر، کسروی، توده‌ای‌ها و... علیه اسلام سخنانی گفتند و واقعاً به طور غیر مستقیم به اسلام خدمت کردند؛ زیرا مسائلی که سال‌ها در اثر عدم اعتراض و تشکیک در پردة ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و عُلما به آشکار ساختن حقایق پرداختند. یک دین زنده هرگز از این حرف‌ها بیمی ندارد... ؛ البتّه باید توجّه کرد که برخورد آرا و عقاید، غیر از اغفال و اغوا است. اغفال یعنی کاری توام با دروغ و تبلیغات نادرست. بر همین مبنا است که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است؛ یعنی کتاب‌های ضدّ دین و ضدّ اسلام دو دسته‌اند: برخی بر یک منطق و تفکّر خاص استوارند، یعنی واقعاً کسی طرز تفکّر خود را عرضه می‌کند که در این‌جا محلّ آزادی بیان است و مبارزه با این‌ها باید در قالب ارشاد و هدایت و عرضة منطق صحیح باشد؛ امّا گاه مسألة دروغ و اغفال درمیان است؛ مثلاً اگر کسی آیه‌ای یا مطلبی تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواهش را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟ آزادی ابراز نظر عقیده یعنی آن چه واقعاً بدان معتقد است، بگوید نه این‌که به این نام دروغگویی کند و مثلاً زیر پوشش اسلام، افکار مارکسیستی را تبلیغ و مردم را اغوا کند. من به دانشکدة‌ الهیات گفته‌ام که باید یک کرسی به مارکسیسم اختصاص دهید؛ امّا نه این‌که استادی مسلمان آن را تدریس کند و با حقّه بازی، مارکسیسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد نماید؛ بلکه استادی که خودش واقعاً مارکسیست است باید بیاید. ما هم منطق خودمان را عرضه می‌کنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ امّا این که به نام آزادی بیان، افکار ضدّ دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.»[50] استاد در بحث از آزادی بیان و قلم، به حد و مرزهای آن اشاره می کند و از دو گونه کتاب و نوشته سخن به میان می آورد:«کتابهایی که با استدلال و منطق به موضوعی پرداخته و منطقی بحث کرده است. این کتابها، گاه با اسلام ناسازگاریهایی دارند و از آن جا که نویسندگان آنها، منطقی و اهل دلیل و استدلال و در کار خود صادق هستند، در راه برخورد با آنها ارشادی و در جهت راهنمایی است. اما گروهی ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند، آمارهای غیرواقعی بدهند و هزاران دروغ به نام آزادی مطرح کنند و حتی به کسانی بهتان بزنند و سند علیه آنها بسازند و .. اینجاست که مرزی روشن برای آزادی جلوه می کند و آزادی بیان محدود می گردد: حالا در این جا باید بگوییم چون کشور ما آزاد است، پس باید بگذاریم او حرفهای خودش را در میان مردم پخش کند و آیا اگر ما جلوی دروغ و اغفال را بگیریم، مرتکب سانسور شده ایم؟ حرف ما این است که دروغ و خیانت را باید سانسور کرد و نباید اجازه داد به نام آزادی فکر و عقیده آزادی دروغ در میان مردم رایج بشود.»[51] و البتّه این موضوع « منحصر در کتب نیست؛ بلکه همان طور که کتب ضلال هست، نطق و خطابه و فیلم ضلال هم هست که همگی مانند غذای مسموم می‌باشند و مقیاس ضلالتش از اثر و نتیجه‌ای که عاید روح بشر می‌شود، معلوم می‌گردد و هم خود افراد موظّفند غذای روح خود را کنترل کنند و هم مسئولین اجتماع از آن نظر که مدیر و مسئول جامعه‌اند، وظیفه دارند مراقب اغذیه روحی اجتماع باشند.»[52] به عنوان آزادی نمی توان بت فروشی، صلیب فروشی و گسترش عقائد خرافی را روا دانست و به عنوان آزادی از این گونه عقیده ها دفاع کرد؛ زیرا چنین اندیشه هایی ، سبب جمود و رکود اجتماعی می شود و انسان را از رشد و تکامل و ترقی باز می دارد.[53]بر این اساس شهید مطهری)ره) ضمن تاکید بر ضرورت آزادی بیان در جامعه معتقد است :1. آزادی بیان باید در مسیر هدایت ، رشد و تکامل فرد و جامعه باشد.2.ترویج فساد ، فحشا ، رذایل اخلاقی و نابودی ارزشهای اجتماعی مخالف آزادی بیان است.3 . آزادی بیان و تضارب آرا و عقاید، غیر از اغفال ، اغوا ، تحریف ، بهتان ، خیانت و دروغ - که به گمراهی و ضلالت منتهی می شوند- است. 4 . بیان کننده باید در بیان مطالب خویش صداقت داشته باشد. 5 . طرح نظرات مخالفین در مراکزعلمی و تخصصی در راستای آزادی بیان و تکامل جامعه می باشد. 6 . در مواجهه با سوء استفاده هایی که از آزادی بیان می شود ؛ هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند. 3 -2 . علامه جعفریعلامه محمد تقی جعفری ، معتقد است : « آزادی بیان در دیدگاه اسلام همراه با سفارش ها و توصیه هایی است که از آن کشف می شود هر آزادی بیان که به ضرر مادی یا معنوی انسانی مورد بهره برداری قرار بگیرد ، آزادی نا معقول خواهد بود .»[54] ؛ « فاجعه این است که از آن هنگام که آزادی مطلقِ بیان در جوامع تجویز شد ، هرکس هرچه به ذهنش آمد ، آن را از راه زبان و قلم و بیان بیرون ریخت . درست است که در میان امور بیان شده حقایقی نیز وجود داشت ، ولی آن قدر مطالبی احمقانه و خود محورانه بیرون آمد و به مغزهای سراسر دنیا سرازیر شد که رنگ اکثر قریب به اتفاق حقایق انسانی و اصول ارزشی ناشی از هستی شناسی مات شد.»[55]ایشان در پاسخ به این پرسش که آیا با تکیه بر اصل آزادی بیان می توان هر چیزی را به هر شکلی بیان کرد ، می گوید: ‌« فقط در دو صورت می توان قایل به آزادی مطلق شد ؛ اول آنجا که همه جامعه در حد افرادی چون ملاصدرا، مولوی، ابن سینا و... باشند که قدرت تشخیص کافی را در اختیار دارند ودوم اینکه، هرگوینده ای همه جامعه را همانند خانواده خود تلقی کند.» ؛ «اگر اعتلای فکری بشر به حدی رسیده بود که هم بیان کننده غیراز حق و واقعیت را ابراز نمی‌کرد و هم شنونده و مطالعه کننده و تحقیق کننده در آن بیان، از اطلاعات کافی و فکری نافذ برخوردار بود، هیچ مشکلی در آزادی بیان به طور مطلق وجود نمی‌داشت. ولی آیا واقعیت چنین است؟ آیا بیان کنندگان و شنوندگان و مطالعه کنندگان در جوامع مشرق زمین همگی در علم و فلسفه ابوریحان بیرونی و فارابی و ابن سینا و در معارف اسلامی محمد مهدی نراقی و شیخ مرتضی انصاری هستند؟ که هر چه بیان کنند روی محاسبه دقیق و معرفت باشد. آیا می‌توان از آزادی مطلق بیان بدون هیچ قید وشرطی دفاع نمود و آن را برای هر کسی و در هر محیط و شرایطی تجویز کرد؟ آری، می‌توان ولی یک شرط دارد و آن اینکه صاحبان این نظریه‌ها نخست قهوه خانه‌ها و سینماها و میکده‌ها و قمارخانه‌ها و همه اماکن عمومی و خصوصی از کودکستان‌ها و دبستان‌ها و دبیرستان‌ها و خیابان‌ها و هریک از خانه های شخصی مردم را دانشکده‌ها و آکادمی هایی تلقی کنند که در حدود شش میلیارد عضو به نام بشر را در خود جای داده است، سپس هر چه به ذهنشان خطور می‌کند، بگویند!»[56] علامه جعفری در نقد سخن معروف ولتر درباره آزادی بیان که: « من با این سخنی که تو می گویی ، مخالفم ، ولی حاضرم به خاطر اینکه تو این سخن را آزادانه بیان کنی ، زندگی خود را از دست بدهم .» چنین می گوید : « من نمی‌دانم ارزش جان ولتر برای خود او چقدر بوده است و باز نمی‌دانم که اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پایمال شدن حقوق انسان‌ها باشد که حق آزادی نیز یکی از آنهاست، آیا باز ولتر حاضر بود جان خود را از دست بدهد تا آن کوه آتشفشان ، مواد گداخته خود را بر مزرعه‌ روان‌ها و مغزهای بشر سرازیر کند و آنها را تباه سازد!؟»[57]همانگونه که مشاهده می شود علامه جعفری ضمن پذیرش آزادی بیان ، محدوه هایی منطقی همچون توجه به : 1. آثار و پیامدهای آزادی بیان در هدایت و تکامل انسان ، 2. شرایط و توانایی های علمی بیان کننده و مخاطب ، را ضروری می داند. 4 -2 . آیت الله خامنه ایاز دیدگاه مقام معظم رهبری یکی از اهداف و دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است ؛ « آزادى فکر و بیان هم یکى از ارزشهاى انقلاب بود. مردم مى خواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادى فکر، آزادى بیان و آزادى تصمیم گیرى هم نبود. مردم این را نمى خواستند؛ مى خواستند این آزادیها باشد.»[58] «آزادى باید به شکل منطقى و صحیح در جامعه تأمین شود؛ همان‌ آزادى‌یى که انقلاب اسلامى و نظام اسلامى پرچمش را در دنیاى اسلام بلند کرد؛ نه آزادى به شکل افراطى، تقلیدى و من‌درآوردى... ما به آزادى معتقدیم. اعتقاد ما به آزادى و تأمین حقوق‌ شهروندى در مسائل اجتماعى هم، ریشه‌دار و داراى مبناى دینى است.»[59] مقام معظم رهبرى در زمینه مرزهاى آزادى می فرماید: «در اسلام مرزهاى اخلاقى وجود دارد . در اسلام آزادى علاوه بر آن حدود مادى مرزهاى معنوى هم دارد . البته بله کسى که علیه منافع کشور و علیه سود کشور اقدامى بکند آزادى اش محدود مى شود این منطقى است اما مرزهاى معنوى هم دارد . اگر کسى عقیده گمراهى دارد، عیبى ندارد، وقتى مى گوییم عیبى ندارد یعنى پیش خدا و پیش انسان هاى مؤمن عیب دارد لیکن حکومت هیچ وظیفه اى در قبال او ندارد در جامعه مسلمان، یهودى و مسیحى و بقیه ادیان گوناگون هستند الآن در کشور ما هم هستند در زمان صدر اسلام هم بودند هیچ مانعى ندارد، اما اگر قرار باشد آن کسى که عقیده فاسد دارد به جان ذهن و دل افرادى که قدرت دفاع ندارند بیفتد و بخواهد آن ها را هم گمراه کند این براى آدم یک مرز است این جا آزادى محدود مى شود . از نظر اسلام اینگونه است یا مثلا بخواهند اشاعه فساد کنند، بخواهند فساد سیاسى و فساد جنسى و فساد فکرى به وجود بیاورند یا همین فیلسوف نماهایى که در گوشه و کنار هستند بخواهند درباره این که تحصیلات عالیه براى جوانان خوب نیست مقاله بنویسند بنا کنند عیوبش را ذکر کردن البته به احتمال قوى درصدى نود اثر نخواهد کرد اما ممکن است درصدى ده جوان تنبل اثر بکند نمى شود اجازه داد کسانى بنشینند با وسوسه و دروغ انسان ها را از تحصیل باز دارند . آزادى دروغ گویى نیست، آزادى شایعه پراکنى نیست . آزادى ارجاف نیست .»[60] در اسلام مبانى و ارزش هاى مسلم و ثابتى وجود دارد که ساختار آزادى را مشخص مى کند . به تعبیر مقام معظم رهبرى : «همین آزادى اجتماعى که این قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضایع کردن فراورده هاى ارزشمند معنوى یا مادى یک ملت به کار گرفته بشود، مضر است . . . ارزش ها و حقایق ثابت مسلم این آزادى را محدود مى کند .»[61] رهبر معظم انقلاب در پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه می فرمایند : «...آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان « هرج و مرج » و « دیکتاتوری » را شناسائی و تثبیت کنند ، دوران جدید آغاز شده است . آری ، نباید از « آزادی » ترسید و از « مناظره » گریخت و « نقد و انتقاد » را به کالای قاچاق و یا امری تش ریفاتی ، تبدیل کرد چنانچه نباید بجای مناظره ، به « جدال و مرا » ، گرفتار آمد و بجای آزادی ، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید. آن روز که سهم « آزادی ، سهم « اخلاق » و سهم « منطق » ، همه یکجا و در کنار یکدیگر ادا شود ، آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی در این جامعه است و کلید جنبش « تولید نرم افزار علمی و دینی » در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است . بی شک آزادیخواهی و مطالبه فرصتی برای اندیشیدن و برای بیان اندیشه توام با رعایت « ادب استفاده از آزادی » ، یک مطالبه اسلامی است و « آزاد ی تفکر ، قلم و بیان » نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است .و من عمیقا متاسفم که برخی میان مرداب « سکوت و جمود » با گرداب « هرزه گوئی و کفرگوئی » طریق سومی نمی شناسند و گمان می کنند که برای پرهیز از هر یک از این دو ، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم « فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود » و هم « فرهنگ آزادی بی مهار و خودخواهانه غربی » را نقد و اصلاح کند و فضائی بسازد که که در آن ، « آزادی بیان » ، مقید به « منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران » و نه به هیچ چی ز دیگری ، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف ، سکه رائج شود تا همه اندیشه ها درهمه حوزه ها فعال و برانگیخته گردند و « زاد و ولد فرهنگی » که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص ) و اهلبیت ایشان (علیهم السلام ) ، محصول « تضارب آرا و عقول » است ، عادت ثانوی نخبگان و اندیشه وران گردد. بویژه که فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهای دیگر ، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه ، ناممکن است . اما متاسفانه گروهی بدنبال سیاست زدگی و گروهی بدنبال سیاست زدائی ، دائما تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار ، می خواهند تا در این بلبشو ، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون ، بتوانند تاثیرگذار و جریان سازی باشند و سطح تفکر اجتماعی را پائین آورده و همه فرصت مل ی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیری های غلط و منحط قبیله ای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خرد و احساس ، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان و خردمندان ، برکنار و در حاشیه مانده و منزوی ، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائی ، جام عه به جلو نخواهد رفت و دعوی ها ، تکراری و ثابت و سطحی و نازل می گردد ، هیچ فکری تولید و حرف تازه ای گفته نمی شود ، عده ای مدام خود را تکرار می کنند و عده ای دیگر تنها غرب را ترجمه می کنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویش اند ، دچار انفعال و عقبگرد می شوند. چنانچه در نامه خود توجه کرده اید ، برای بیدار کردن عقل جمعی ، چاره ای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد با « حمایت حکومت اسلامی » و « هدایت علما و صاحبنظران » ، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه ، تمدن سازی و جامعه پردازی ، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. برای علاج بیماری ها و هتاکی ها و مهار هرج و مرج فرهنگی نیز بهترین راه ، همین است که آزادی بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام ، حمایت و نهادینه شود.»[62]از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، وجود اختلاف نظر و سلیقه در جامعه امری کاملاً طبیعی و مایه پیشرفت کشور است و طرح مطالبی که مخالف نظر مشهور باشد، اشکال ندارد، «به شرط آنکه نحوة مطرح کردن و پرداختن به آن علمی باشد». به نظر ایشان، بررسی همه مسائل از جمله مسائل سیاسی در فضای «آرام و با دید علمی»، امری کاملاً ضروری است. «ضدیت با نظم و جهت گیری آنارشیستی، شایسته محیط های دانشگاهی نیست و صددرصد مخالف لوازم و ضروریات محیطهای علمی است».[63]. حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین لزوم خودداری از طرح کشمکش های فکری در عرصه های عمومی می فرمایند: « اختلافات فکری ایرادی ندارد و بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه به آزادی بیان معتقدم اما اگر حرفها و مسائلی که محل طرح و استدلال و بحث درباره آنها مجامع تخصصی و کارشناسی است بصورت اغواگرانه در محافل عمومی مطرح شود، نمی توان این کار را آزادی بیان نامید.»[64] ب. محدودیت های آزادی بیان از منظر اندیشمندان غربیاندیشمندان غربی درباره حدود و قلمرو آزادى بیان بردو دسته اند: 1. آزادی مطلق ؛ عده اى بر این ایده اند که آزادى بیان، مطلق و بدون قید و شرط است. به نظر آنان ضررهاى ناشى از محدودیت آزادى بیان، به مراتب بیشتر از مفسده اى است که در آزادى کامل بیان وجود دارد . و «چون بشر آزاد آفریده شد، پس در عرصه سیاست هم آزاد مطلق است! ». روسو، متفکر مشهور فرانسوى مى گوید: «همه افراد بشر مساوى آفریده شده اند...کسى که از آزادى صرف نظر کند، از مقام آدمیت، از حقوق و حتى از وظایف بشرى صرف نظر نموده و هیچ چیزى نمى تواند این خسارت را جبران نماید .»[65] همو می گوید: «طبیعت، انسان را آزاده آفریده، ولى جامعه او را بنده گردانیده است . طبیعت، انسان را خوشبخت ایجاد کرده ولى جامعه او را بدبخت و بیچاره نموده است .»[66] همچنین ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر مقرر می‌دارد:« هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آنست که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.»طرفداران این دیدگاه میان آزادی فلسفی با آزادی سیاسی خلط نموده و از این موضوع مهم غافلندکه در آدمى تنها عقل حاکم نیست، بلکه هواهاى نفسانى نیز وجود دارد که اگر مراقبت نشود عقل به راحتى تسلیم توفان سهمگین خواهش هاى نفسانى و اسیر خودخواهى ها و زیاده طلبى ها مى گردد . تجربه نشان داده است آزادی مطلق نه تنها ابتلاها و نارسایى هاى فراوان براى بشر به ارمغان آورده، بلکه ارزش و شخصیت انسان ها را نیز مسخ نموده است . وانگهی اشکال مهم نظریه فوق این است که «از یک طرف می گویند فکر و عقل بشر باید آزاد باشد، و از طرف دیگر می گویند عقیده هم باید آزاد باشد؛ بت پرست هم باید در عقیدة خودش آزاد باشد... هر کس هر چه را که می پرستد، هر چیزی را به عنوان عقیده برای خودش انتخاب کرده باید آزاد باشد. و حال آنکه اینگونه عقائد ضد آزادی فکر است، همین عقاید است که دست و پای فکر را می بندد... خود اعلامیة حقوق بشرهمین اشتباه را کرده است. اساس فکر را این قرار داده است که حیثیت انسانی محترم است. بشر از آن جهت که بشر است محترم است. (ما هم قبول داریم) چون بشر محترم است، پس هر چه را خودش برای خودش انتخاب کرده محترم است؟ عجبا!‌ ممکن است بشر برای خودش زنجیر انتخاب کند و به دست و پای خودش ببندد... لازمة محترم شمردن بشر چیست؟‌آیا این است که ما بشر را هدایت بکنیم در راه ترقی و تکامل یا این است که بگوییم آقا! چون تو انسان هستی،... تو اختیار داری، هر چه را که خودت برای خودت بپسندی من هم... برایش احترام قائلم ولو آن را قبول ندارم و می دانم که دروغ و خرافه است و هزار عوارض بد دارد... »[67] 2. آزادی قانونمند ؛ عده ای از متفکران غربی معتقدند آزادى بیان باید مشروط و مقید باشد ؛ زیرا آزادى مطلق بیان به تخریب جوامع و فرهنگ ها خواهد انجامید. برای نمونه جان استوارت میل با تاکید بر رعایت شرایط آزادی بیان می گوید: «کسی نگفته است که اعمال باید به اندازه عقاید آزاد باشد، به عکس وقتی اوضاع و شرایطی که عقاید در آن ابراز می‎گردد، چنان باشد که اظهار عقیده را به صورت نوعی (تحریک) برای انجام کاری مخل مصالح مشروع دیگران در آورد، آن وقت حتی اظهار عقاید هم مصونیت خود را از دست می‎دهد.»[68] «منتسکیو» دانشمند فرانسوی در کتاب روح القوانین مى‌‌نویسد: «آزادى به انجام هر کارى که قانون اجازه داده است، مى‌گویند.»[69] ؛ « اگر شهروندی کاری کند که قوانین قدغن کرده اند دیگر آزادی ندارد ، زیرا همنوعان یا همه دیگر شهروندان نیز همین اختیار را خواهند داشت .»[70] برابر این دیدگاه آن گونه تلاش ها و تکاپوهاى سیاسى آزاد است، که قانون مجاز بداند و در هر حرکت و تلاشى که برخلاف قانون باشد، آزادى نیست. «اسپیونزا» نیز در رساله مذهبی ، سیاسی خویش می گوید : « شهروندان می توانند حق داوری کردن و بیان آشکار داوری های خویش را به شرط آنکه معارض با صلح نباشد ، حفظ کنند.»[71] «موریس دوورژه» دربارة چهارچوب «آزادی» در دموکراسی می نویسد: «آیا با اعطای آزادی به دشمنان آزادی، به آنها اجازه داده نمی شود که آزادی را در هم بکوبند... دموکراسی به مخالفان خود اجازه بیان عقایدشان را می دهد؛ ولی تا وقتی که این کار را در چارچوب روش های دموکراتیک انجام دهند».[72] ماده 4 اعلامیه حقوق بشر مصوب 126 اوت 1789 آزادی را چنین تعریف می نماید : « آزادی عبارتست از قدرت انجام هر گونه عملی که به دیگری لطمه وارد نیاورد.» در متن اعلامیه «حقوق بشر فرانسه»، نیز آزادی از اطلاق افتاده و مقید به حدود قانونی شده است: «آزادی آگاهی از افکار و عقاید از گران بهاترین حقوق بشر است. بنابراین هر یک از افراد کشور، می توانند آزادانه هر چه می خواهند بگویند، بنویسد و به چاپ برسانند؛ مگر مواردی که قانون معین کرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادی مزبور، مستلزم مسئولیت خواهد بود».[73] همچنین بخش 77 قانون اساسى دانمارک در تعریف آزادى بیان مى گوید: « هر شخصى حق دارد ایده و نظر خود را منتشر کند. بنویسد و بگوید. مشروط بر آنکه بتواند در دادگاه پاسخگو باشد.» و ماده ى 19 میثاق حقوق مدنى و سیاسى مصوب 1966مجمع عمومى سازمان ملل متحد نیز، با آن که آزادى بیان را به رسمیت شناخته، ولى به دولت ها اجازه داده است از طریق قانونى آزادى رسانه هاى گروهى را محدود کنند.[74] در ماده 18 میثاق بین الملی حقوق مدنی و سیاسی در بند 3 آمده است:« آزادی ابراز مذاهب یا معتقدات را نمی توان تابع محدودیت هایی نمود، مگر آن چه منحصراً به موجب قانون پیش بینی شده و برای حمایت از امنیت، نظم، سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق و آزادی های اساسی دیگران ضرورت داشته باشد.» نویسنده کتاب آزادی های عمومی و حقوق بشر معتقد است آن جا که فکر جنبه مجرمانه به خود بگیرد یعنی مخل نظم عمومی امنیت ملی، اخلاقی حسنه و حقوق و آزادی های دیگران شود، مطلقاً قابل تحمل و در خور احترام نخواهد بود.[75] بر این اساس می توان گفت آزادی بیان در حقوق بشر غرب محدود به دو شرط است :1 . منافات نداشتن با احترام به حقوق و حیثیت افراد .2 . منافات نداشتن با حفظ امنیت ملی , نظم سلامت و اخلاق عمومی .[76]بنابراین هیچ منطقی، آزادی لجام گسیخته و بدون حد و مرز را در هیچ عرصه ای ـ از جمله در عرصه «بیان» و امثال آن ـ تأیید نمی کند؛ لیکن آنچه در اینجا مهم است اصول و ارزش هایی است که می تواند دایرة آزادی ها را محدود کند و در این عرصه, بین اندیشة اسلامی و تفکر لیبرالی تفاوت بسیار است. ج . محدودیت های آزادی بیان از منظر قانون اساسی قانون اساسی جمهوری اسلامی بر اساس مبانی و آموزه های مترقی اسلام «آزادى و کرامت ابناى بشر را سرلوحه اهداف خود دانسته و راه رشد و تکامل انسان را می گشاید. »[77] و در اصول متعدد آزادی بیان را به رسمیت شناخته و به ضوابط و قلمرو آن پرداخته است : 1. در اصل سوم یکی از وظایف دولت را : « تأمین آزادیهاى سیاسى و اجتماعى در حدود قانون. » برشمرده است .2 . اصل نهم ؛ « در جمهورى اسلامى ایران آزادى و استقلال و وحدت و تمامیت ارضى کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملّت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامى حق ندارد به نام استفاده از آزادى به استقلال سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى و تمامیت ارضى ایران کمترین خدشهاى وارد کند و هیچ مقامى حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضى کشور آزادیهاى مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررّات، سلب کند.»3. اصل 24 ؛ « نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آن که مخل مبانى اسلام یا حقوق عمومى باشند. تفصیل آن را قانون معین می کند.»4. اصل 26 ؛ «احزاب، جمعیتها، انجمنهاى اسلامى و صنفى و انجمنهاى اسلامى یا اقلیتهاى دینى شناخته شده آزادند، مشروط بر اینکه اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند هیچ کس را نمى توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکى از آنها مجبور ساخت .» 5 . اصل 27 ؛ «تشکیل اجتماعات و راه پیمایى ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانى اسلام نباشد آزاد است .» 6 . اصل 175؛ «در صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران، آزادى بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامى و مصالح کشور باید تامین گردد.»بر اساس ماده 22 اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز , آزادی بیان به این حدود , مقید شده است ؛ 1. مغایر نبودن با اصول و ضوابط شریعت اسلامی .2 . عدم اهانت و حمله به مقدسات اسلامی و کرامت انبیا .3 . عدم اخلال در ارزش ها .4 . برهم نزدن ثبات جامعه و ایجاد نکردن تشتّت در جامعه .5 . عدم تزلزل در اعتقادات .6 . برانگیخته نساختن احساسات قومی و نژادی .[78]بنابراین اصل آزادی بیان هم در اسلام و هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی محترم می‎باشد البته این اصل دارای حدود و شرایطی است که رعایت آنها لازم است، زیرا اگر آزادی بیان به این معنا باشد که هر کس هر چه را صلاح دید، در جامعه مطرح کند، اعم از اینکه به حال جامعه مفید باشد یا مضر و یا سبب گمراهی , فساد , تباهی اخلاق , فتنه و آشوب شود , چنین آزادی بیانی قطعاً به زیان بشر است. د. محدودیت های آزادی بیان از نظر اثرگذاری همانگونه که از خلال مباحث فوق مشخص گردید تاثیر گذاری و سازندگی در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای فرد و تکامل جامعه ، از اهداف اصلی آزادی بیان بوده که تحقق این مهم ، نیازمند توجه به دو اصل مهم واساسی است که در صورت فقدان هریک از این اصول ، آزادی بیان آثاری منفی به دنبال خواهد داشت . این دو اصل عباتند از : 1 . اطلاعات کافی و توان علمی بیان کننده استفاده از آزادی بیان نیازمند داشتن اطلاعات کافی و معتبر پیرامون موضوع مورد بحث می باشد؛ چنانکه قرآن کریم می فرماید: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ کُلُّ أُوْلئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ؛ و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن ؛ زیرا گوش ، چشم و قلب ،همه مرد پرسش واقع خواهند شد.»[79] و « فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ؛ اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.»[80] به صورت منطقی همانگونه که همه نباید پیرامون مسائل پزشکی یا تجویز یک دارو اظهار نظر کنند ، و متخلف مجرم و قابل بازخواست است ، در بیان مسائل مربوط به علوم انسانی نیز که تعیین کننده سرنوشت انسانهاست ، آیا نمی توان قید و شرطی را در مورد صلاحیت و توانایی علمی بیان کننده در نظر گرفت؟ اگر کسی بدون تحقیق در ابعاد وجودی انسان ، مطلبی را بنویسد و بگوید و تکرار کند و حتی با جبر نامحسوس زیبایی سخن و قلم ، مغزهای مردم را با سخنانش شستشو بدهد ، آیا مسئول و مورد باز خواست نیست ؟ اگر با دادن اطلاعات نادرست و پخش اکاذیب و شایعه در جامعه ، آبروی اشخاص ، منافع ، مصالح و امنیت یک کشور را با خطر مواجه سازد ، چگونه خواهد بود؟2. فضای مناسب و اهلیت مخاطبحدود آزادی بیان در مجامع علمی با مجامع عمومی متفاوت است :1- 2 . آزادی بیان در مجامع علمی ، در چارچوب ضوابط علمی ( عرف رایج اهل علم ) آزاد است و هیچ منعی ندارد. به عنوان مثال ابراز عقیده غیر اسلامی و نقد آراء اسلامی در مجامع علمی و در حضور عالمان دین ، آزاد است . این آزادی عقیده ابراز عقیده در مجامع علمی نشان دهنده توانمندی و استحکام اندیشه اسلامی در رویارویی با دیگر آراء و آندیشه هاست . بر این اساس اگر کسی به مسایل اسلامی انتقاد دارد یا احساس می کند که بعضی مسایل اسلامی، امروزه جواب گوی عصر ونسل فعلی جامعه نیست. آزادی بیان اقتضا می کند که مسایل را نقادانه وبا دلیل وبرهان درجمع کارشناسان اسلامی و حوزه های علمیه طرح نماید . واگر کسی به مسایل پزشکی انتقاد داشت وحتی تز جدیدی برای ارائه دارد، جای طرح آن دانشگاه های علوم پزشکی در جمع کارشناسان همان رشته می باشد. 2- 2 . آزادی بیان در مجامع عمومی ، ابراز عقیده و طرح دیدگاهها در محیطهای عمومی که از نظر علمی و تخصصی حالتی نا متناسب با موضوع مورد بحث دارند ؛ با رعایت شرایط و ملاحظات متعددی امکان پذیر می باشد . به عنوان نمونه اظهار عقاید دینی در چنین مجامعی مبتنی بر عدم ترویج آراء و نظرات منافی اسلام و پرهیز از تحریف آرای اسلامی است . شرایط یاد شده ، متناسب با میزان بلوغ جوامع دینی از سوی عالمان بصیر دین در شرایط خاص زمانی و مکانی تعیین می شود .[81] اما اینکه گاهی مشاهده می شود برخی افراد ناآگاه یا با اغراضی خاص مسایلی را که فهم و ارزیابی آنها نیازمند تخصص و کارشناسی است، یا اینکه با منافع و امنیت ملی و مصالح عمومی جامعه مرتبط بوده و قابل انتشار نمی باشد ، را در مجامع عمومی بیان می کنند، این خود سوء استفاده از آزادی بیان است که با فلسفه و روح آن در تضاد می باشد. نتیجه گیریآزادى بیان به معنای آزادی افراد مختلف جامعه در اظهار عقیده و دیدگاههای خویش پیرامون مسائل مذهبی و سیاسی به عنوان یکی از مهمترین حقوق و ارزشهای اسلامی است که تاثیر بسیار شگرفی در رشد و شکوفایی استعدادهای فردی و تکامل مادی و معنوی جامعه و اصلاح ساختارهای مختلف آن به دنبال دارد. از این رو آموزه های اسلامی ،آیات متعدد قرآنی ، روایات و سیره معصومین (ع) از آن نه تنها به عنوان یک حق بلکه به عنوان یک مسئولیت و تکلیفی دینی نام برده و همگان را موظف به کاربرد این موهبت الهی می دانند. نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به تأسی ازاین آموزه های مترقی ، در اصول متعدد قانون اساسی این موهبت الهی را به عنوان یکی از حقوق مسلم مردم به رسمیت شناخته و سازکارهای اجرایی و صیانت از آن را درابعاد مختلف ترسیم نموده است . رهبران فکری و سیاسی نظام اسلامی نیز همواره بر ضرورت تحقق آن در سطوح مختلف جامعه تاکید داشته و دارند.از منظر آموزه های دینی ، منابع حقوق اساسی و بسیاری از متفکران جهان ، آزادی بیان زمانی توانایی ایفای کارکردهای مختلف خویش را دارد که در چهار چوب و محدوده ای از ضوابط و شرایط منطقی اجرا شود ؛ زیرا آزادی بی حدّ و حصر و بدون کنترل، آسیب ها و تباهی های گوناگونی را متوجه فرد و جامعه می کند ، مانند:1. تحریک و تهییج عموم به اعمال و افعال و یا خودداری هایی که مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظیر آنارشیسم)؛2. هتّاکی و فحّاشی به مقامات مذهبی، ملّی و سیاسی و افراد مردم؛3. انتشار اسرار خصوصی افراد و مقامات و نیز اسرار نظامی و مسائل امنیتی و اطلاعاتی کشور؛ 4. انتشار و القای اخبار نادرست و شایعه پراکنی و ایجاد اختلال در امنیت فکری جامعه. 5 . تخریب ارزشها و اصول اخلاقی جامعه ؛ 6 . ایجاد انحرافات فکری ، اغفال و گمراه نمودن افراد ؛ 7 . ضربه زدن به امنیت، استقلال و منافع و تضعیف همبستگی اجتماعی .مهمترین محدودیت هایی که در جهت صیانت از آزادی بیان در نظر گرفته شده , عبارتند از : ممنوعیت توهین به مقدسات اسلامی و هتک حرمت افراد ، ممنوعیت توطئه و براندازی ؛ لزوم حفظ اصول و ارزشهای دینی و موازین اخلاقی ؛ ضرورت حفظ نظام جامعه و پایبندی به ضوابط قانونی ؛ پرهیز از دامن زدن اختلافات قومی و مذهبی ؛ رعایت امنیت ، استقلال کشور ، منافع ملی و مصالح جامعه ؛ واجدیت اطلاعات کافی و توان علمی بیان کننده و اهلیت مخاطب ؛ طرح نظرات مخالفین در مراکزعلمی و تخصصی ؛ و بالآخره اینکه در مواجهه با سوء استفاده هایی که از آزادی بیان می شود ؛ هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند. - مأخذ : علیرضا محمدی , آزادی بیان ، سایت پرسمان http://www.porseman.org/[2] - على آقابخشى، فرهنگ علوم سیاسى، مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران، 1374، ش 985.[3] - ر.ک: درآمدی بر حقوق اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، تهران : سمت ، ص 269.[4] - سوره الرحمن ، آیات 3و 4 .[5] - مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 63.[6] - سوره بقره ، آیه 111.[7] - سوره آل عمران ، آیه 71 .[8] - سوره زمر ، آیه 18.[9] - سوره نحل، آیه 125.[10] - سوره عنکبوت، آیه 46.[11] - سید حسین اسحاقی ، آزادی در اسلام و غرب ، قم : مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما ، 1384 ، ص97.[12] - سوره آل عمران ، آیه 159 .[13] -سوره شوری ، آیه 38 .[14] - آزادی در اسلام و غرب ، پیشین ، ص 99.[15] - سوره آل عمران، آیه 104 .[16] - سوره آل عمران ، آیه 159.[17] -مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، 1359 ، ص 14.[18] - جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، قم : نشر دانش اسلامى، 1363، ج 2، صص 370ـ369 .[19] - نهج البلاغه، خطبه 216 .[20] - نهج البلاغه، خطبه 216 .[21] - نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 374 .[22] - نهج البلاغه، خطبه 216 .[23] - نهج البلاغه، نامه 53.[24] - نهج البلاغه، نامه 53.[25] - شرح ابن ابى الحدید، ج 2، ص 268 و272 .[26] - مصطفى ابراهیم الزلمى، حقوق الانسان فى الشریعة الاسلامیة و القانون الدولى، بیت الحکمة، العراق، 1998، ص24.[27] - سوره انعام، آیه 108.[28] - محمد دشتی ، ترجمه نهج البلاغه امام على علیه السلام ، خطبه 206، ص 252.[29] - بحارالانوار ، ج 72 ، ص 142 .[30] - سوره نور ، آیه 19.[31] - سوره توبه، آیه 107.[32] - نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص268، خ184؛[33] - انتقادگری و انتقادپذیری در حکومت علوی ، سید مهدی موسوی کاشمری ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 17 .[34] - حفظ نظام ، محمد حسین مهوری ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 20 و 21 .[35] - انبارلویی، محمد کاظم؛ آزادی بیان با کدام رویکرد؟ ؛ نشریه منشور (ضمیمه روزنامه رسالت)، 11/2/1384 .[36] - ر.ک : آزادی در اندیشه امام خمینی(ره) ، عبدالوهاب فراتی ، فصلنامه حکومت اسلامی .[37] - صحیفه نور ، ج3, ص48.[38] - همان, ج4, ص258.[39] - همان, ص258.[40] - همان, ج17, ص268 ـ 267.[41] - همان, ج20, ص37.[42] - همان, ج19, ص216.[43] - بیانات امام درجمع کارکنان روزنامه کیهان, 58/2/26.[44] - درجستجوی راه امام ازکلام امام دفتر17ص211.[45] - صحیفه نور، ج8 ، ص444 .[46] - صحیفه نور، ج5،ص432 .[47] - صحیفة نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ و ج 6، ص 270؛ و ج 22، ص 169 .[48] - مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی ، صص 81-82 .[49] - ر.ک: مرتضی مطهری ، نقدی بر مارکسیسم ، مجموعه آثار، ج 13، ص 781 ؛ پیرامون انقلاب اسلامی، ص 77 ؛ فلسفه تاریخ، ج 1، ص 286 ؛ حلّ پارادوکس آزادی در اندیشه شهید مطهری(ره) ،حسین سوزنچی ، مجله قبسات ، ش 30 و 31 .[50] - مرتضی مطهری ، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: چاپ هفدهم، 1372.[51] - مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 77.[52] - مرتضی مطهری، آزادی معنوی ، 1378، صص27 ـ 35 .[53] - حد و مرزهای آزادی ، علی اکبر رحمتی ، روزنامه رسالت ، 13/6/1385 .[54] - محمد تقی جعفری ، تحقیق در نظام حقوق جهانی بشر در اسلام ، تهران : دفتر خدمات حقوق بین الملل ، 1370 ، ج 1 ، ص 408 .[55] - آزادی از دیدگاه علامه جعفری ، کیهان فرهنگی ، ش154 ، مرداد 1378 ، ص 19 .[56] - رادمند، داوود؛ مبانی مشروعیت آزادی بیان و عقیده در آموزه‌های اسلام؛ نشریه انتخاب، 18/7/1379 .[57] - حقوق جهانی بشر ، ص 420 ؛ حکمت اصول سیاسی ، صص 376 -375 .[58] - بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه هاى نمازجمعه تهران ، 23/2/1379 . [59] - بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام ، 15/5/1382 .[60] - بیانات مقام معظم رهبرى در جمع دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس کیهان 14/6/77 .[61] - بیانات مقام معظم رهبرى در جمع دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس کیهان 14/6/77 .[62] - پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه ، 16 / 11 / 1381.[63] - ر.ک: روزنامه کیهان، 9/9/81، ص 2 .[64] - دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام با رهبر معظم انقلاب اسلامی ، 8/8/1384 .[65] - مقدمه قرارداد اجتماعى ص 13 .[66] - همان، ص 16 .[67] - مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی ، صص 100 ـ 99.[68] - رساله درباره آزادی، ص 147، جان استوارت میل، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، سال 63، چاپ سوم.[69] - منتسکیو، روح‌‌القوانین،‌ ترجمه على‌ اکبر مهتدی، ص 294 .[70] - عبدالرحمن عالم ، تاریخ فلسفه سیاسی غرب ، تهران ک وزارت امورخارجه ، 1377 ، ص 319 .[71] - ژولی سادا – ژاندرون ،تساهل ، ترجمه عباس باقری ، تهران : نشر نی ، ص 166 .[72] - موریس دوورژه ، جامعه شناسی سیاسی، ص 343 .[73] - مادة یازده قانون مزبور؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج 7، ص 30 .[74] - چشم اندازى بر حقوق بشر بین المللى از منظر اسلام ، سیدمصطفى میرمحمدى ، مجله حوزه و دانشگاه ، ش 36 .[75] - تشویق به اندیشمندی و تبیین آزادی بیان در چهارچوب قانون ، مریم آقایی - محمد روحانی مقدم ، مجموعه مقالات همایش نهضت تولید علم ، جنبش نرم افزاری و آزاد اندیشی منطقه ده دانشگاه آزاد اسلامی .[76] - مبانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و دیگر مکاتب , سید صادق حقیقت , علی میر موسوی , تهران : موسسه فرهنگی دانش و اندیبشه معاصر , 1381 , ص 258 .[77] - مقدمه قانون اساسی .[78] - مبانی حقوق بشر , پیشین , ص 258 .[79] - سوره اسراء ، آیه 36 .[80] - سوره انبیاء ، آیه 7 .[81] - آزادی در اسلام و غرب ، پیشین ، ص 109 . ( منبع : تحت عنوان آزادی بیان، علیرضا محمدی , سایت پرسمان http://www.porseman.org/ ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100104516) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image