تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

در مورد حديث نبوي (فاطمه بضعه مني فمن أبغضها أبغضني؛ فاطمه پاره تن من است هر کس او را غضبناک کند گويا من را غضبناک کرده است). در برخي منابع شيعه آمده است اين روايت (فاطمه پاره تن...) شأن بياني دارد و آن هم خواستگاري حضرت علي ـ عليه السلام ـ از دختر ابي جهل است. علل الشرايع، ابن بابويه، ص186 ـ 185، چاپ نجف. همين روايت را شيخ مجلسي نيز در کتابش جلاء العيون آورده است آيا اين موضوع صحت دارد؟


خلاصه روايت: مردي خدمت امام صادق ـ عليه السلام ـ مي آيد و از آن حضرت درباره تشييع و تدفين شبانه سئوال کرد، حضرت پس از ناراحتي شروع به بيان داستاني نمود که از اين قرار است: شقيي (عبارت روايت) از اشقيا پيش حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ آمده و خبر خواستگاري حضرت علي ـ عليه السلام ـ از دختر ابوجهل را به ايشان داد و پس از تأکيد آن حضرت سه بار اين مطلب را تکرار نمود، آن حضرت ناراحت شده و همراه فرزندان به منزل پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رفت. زماني که حضرت علي ـ عليه السلام ـ به منزل بازگشت و کسي را در خانه نديد و بسيار اندوهگين شد در حالي که نمي دانست قضيه از چه قرار است. از آنجايي که خجالت مي کشيد به خانه پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ برود وارد مسجد شده و مقداري نماز خواند سپس از خاک بالشي درست کرد و به خواب رفت. پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ وقتي بي قراري دخترش را مشاهده کرد به مسجد آمد و نماز خواند و بعد از تمام شدن هر نمازي براي او دعا کرد سپس به خانه بازگشت و وقتي فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ را بيدار يافت به او فرمود: دخترم برخيز، سپس همراه فرزندان به مسجد آمدند و پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حضرت علي ـ عليه السلام ـ را بيدار کرده و به او فرمود ابوبکر و عمر و طلحه را صدا بزن و پس از گرد آمدن آنان فرمود: اي علي! آيا نمي داني که فاطمه پاره تن من است و من از او هستم، هر کس او را اذيت کند مرا اذيت کرده است و هر کس مرا اذيت کند خدا را اذيت کرده و هر کس او را پس از مرگ من اذيت کند مانند اين است که در حال حيات من اذيت کرده است و هر کس او را در حال حيات من اذيت کند مانند اين است که او را پس از مرگ من اذيت کرده است. علي ـ عليه السلام ـ گفت: چرا يا رسول الله (از اين امور با خبرم) حضرت فرمود: پس چه چيزي باعث شد که آن کار را کردي؟! علي ـ عليه السلام ـ گفت: سوگند به کسي را که تو را به حق به پيامبر برگزيد آنچه به او رسيده هرگز از من سر نزده است و حتي فکر آن را هم به خود راه نداده ام. پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: راست گفتي، راست گفتي. پس فاطمه ـ سلام الله عليها ـ خوشحال شد و تبسمي کرد به طوري که دندان هايش ديده شد. پس يکي از آن دو نفر (ابوبکر و عمر) به ديگري گفت: جاي تعجب است، ما را در اين وقت براي چه خواسته بود؟! سپس پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دست علي ـ عليه السلام ـ را گرفت و بعد از آن هم علي و خانواده بزرگوارش را تا خانه شان همراهي نمود سپس خود به مسجد بازگشت و مشغول نماز شد. در ادامه روايت امام صادق ـ عليه السلام ـ به حوادث بعد از رحلت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اشاره کرده و پيش از طرح داستان دفن شبانه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ به حضور خليفه اول و دوم در خانه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ که سئوال در مورد آن بود در روزهاي آخر عمر آن حضرت و گوشزد کردن آن بزرگوار جريان آن شب را به آن دو ذکر مي نمايد. تحليل روايت 1. همان گونه در متن اين روايت آمده است امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ مسأله خواستگاري از دختر ابوجهل و در نتيجه آزردن حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ را به صراحت انکار مي کند و اين امر مورد پذيرش پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و سپس حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ قرار مي گيرد ولي متأسفانه بعضي از بي خبران يا مغرضان بدون توجه به متن روايت آن را سندي براي اشکال و ايراد بر حضرت امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ فرض کرده يا چه بسا آن را شاهد عدم عصمت امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ دانسته اند؟! 2. اگر قرار باشد اين روايت تفاوت يا تعارضي با مباني اعتقادي شيعه داشته باشد مسأله برخورد حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ مي باشد که سخن يک فرد مغرض او را به کاري عجولانه وا داشته است و اين امر با عظمت، آن حضرت و تناسبي با آيه تطهير که به اجماع تمام مسلمانان شامل حال حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ مي شود ندارد لذا اين روايات قابل پذيرش نيست همچنان که به اشکالات آن اشاره خواهد شد. 3. احضار سه نفر معين از بين تمام مسلمانان (در فرض صحت روايت) چندان مناسب به نظر نمي رسد مگر اين که حضرت بخواهد در مورد حوادث آينده تکليف آنان را معين کند يا چه بسا بيان کننده دست داشتن آن ها در سوء تفاهم به وجود آمده باشد؟! نقد روايت: از آنجايي که از گذشته هاي دور بعضي از اهل سنت در مقام نقض بر اعتقادات شيعه با ايراد و نقض بر امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ (که حتي مناسب شان اهل سنت که آن حضرت را خليفه چهارم مي دانند نمي باشد) اين روايت را مطرح نموده اند و البته در دوره اخير نيز به صورت گسترده توسط بعضي از عوامل استکبار (و نه اهل سنت واقعي) به خصوص در بعضي سايت هاي اينترنتي طرح گرديده است، علماي شيعه تحقيقات گسترده اي در مورد اين روايت داشته و اشکالات متعددي را نسبت به آن مطرح نموده اند که به بعضي از آنها اشاره مي شود: 1. طبق روايتي که شيخ صدوق (ره) در کتاب امالي خود آورده است امام صادق ـ عليه السلام ـ در ضمن بر شمردن تعدادي از انبياء و اولياء که نسبت هاي ناروايي از طرف مردم به آنها داده شده است به همين مسأله (خواستگاري از دختر ابوجهل) در مورد حضرت علي ـ عليه السلام ـ تصريح کرده و آن را از نسبت هاي ناروا مي داند. 2. قسمت اول اين حديث با اين مضمون از احاديث اهل سنت است و آن ها اين جريان را در بسياري از کتاب هاي حديثي خود آورده اند، ولي در کتب حديثي شيعه با جستجوي فراواني که انجام شده درجاي ديگري جز کتاب علل الشرايع وجود ندارد و حتي خود شيخ صدوق (ره) اين حديث را در کتاب هاي حديثي ديگرش نقل نکرده است. البته نقل مرحوم علامه مجلسي در بحار الأنوار و جلاء العيون علامه مجلسي هم از علل الشرايع مي باشد. 3. اشکال در سند روايت: الف: «احمد بن محمد بن يحيي» ناشناخته است. ب: در سلسله سند مرحوم شيخ صدوق به عمرو بن مقدام شخصي به نام «حکم بن مسکين (که البته در اين روايت اصلا نام بر او برده نشده است) قرار دارد که کسي او را «ثقة» و مورد اعتماد ندانسته است و به همين جهت کلا رواياتي که شيخ صدوق از «عمرو بن مقدام» (در هر کتابش) نقل مي کند ضعيف محسوب مي شود. ج: نام «زياد بن عبدالله» که يکي از راويان حديث است در هيچ کتاب رجالي عنوان نشده است. د: از مراجعه به روايات شيخ صدوق (ره) معلوم مي شود که معمولا علي بن احمد که اين روايت از او نقل شده است با پنج واسطه روايات خود را از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل مي کند در حالي که در سند اين روايت فقط دو نفر واسطه هستند و اين امر به معناي نامعلوم بودن بقيه سلسله سند مي باشد. از اينروي روايت به نوعي ارسال است و ارسال نيز علامت ضعف روايت است. 4. مرحوم سيد مرتضي آن را خبري باطل و مجعول دانسته و گفته است: کساني که آن را جعل کرده اند دشمنان علي ـ عليه السلام ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بوده اند، سپس به تفصيل به رد مضمون آن پرداخته است. 5. سيد بحر العلوم طي اشعاري، اين جريان را باطل دانسته و جاعلان آن را متهم دانسته است. 6. در دو جاي اين روايت وقتي سخن از همراه بردن فرزندان است مي گويد: حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ را به آغوش گرفته و دست ام کلثوم (حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ ) را گرفتند و حال آن که اين امر چندان با سن اين بزرگواران سازگاري ندارد چون معمولا بچه کوچکتر را به آغوش مي گيرند و دست بچه بزرگ تر را مي گيرند. نکته پاياني: با توجه به اشکالات مطرح شده به نظر مي رسد مضمون اين روايت و به خصوص قسمت اول آن نمي تواند قابل پذيرش باشد ولي يکي از علما توجيهي براي اين روايت (بر فرض صحت (که البته محال به نظر مي رسد) آورده است که ذکر مي شود: در فرض صحت اين خبر اين نکته بسيار مهم و قابل توجه است که گاهي براي روشن شدن مطلب مهمّي، واقعه اي اتفاق مي افتد تا اهميّت و ارزش مطلب بر همگان واضح و بر ملا گردد. از جمله اين واقعه است که براي نشان دادن مقام حضرت صديقه طاهره ـ سلام الله عليها ـ بايد اين امر اتفاق افتد و در هنگام شب پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ابوبکر و عمر را طلب کنند و خطاب به امير المومنين ـ عليه السلام ـ که همسر فاطمه زهراست، درباره رضايت و خوشنودي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ مطالبي بفرمايند که آن دو نفر حساب کار خود را داشته باشند و بدانند که رضايت فاطمه زهرا چقدر اهميّت دارد. و بعدها در هنگام عيادت حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ دختر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به آن شب اشاره کند و يادآوري نمايد که به خاطر داريد در آن شب پدرم در باره من چه فرمود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image