تربیت و مشاوره /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

من در مورد مساله خودارضايي تحقيق مي کنم، و تاکنون از نظر علمي 36 فايده براي اين عمل جستجو کردم. حداقل سودي که خودارضايي دارد اين است که مانع برقراري يک رابطه پرخطر جنسي مي گردد. مي تواند به وضعيت پايداري در سکس کمک کند. و... . لطفا راهنمايي کنيد.


مقدمه اگر بخواهيم مسأله اي را مطرح و در مورد فوائد آن بحث کنيم نبايد فقط از يک بُعد به آن مسأله بنگريم؛ بلکه بايد همه جوانب آن را در نظر بگيريم. براي مثال اگر يک شخص معتاد به مواد مخدر را در نظر بگيريم و يک بُعدي بخواهيم به او نظر بيفکنيم بايد بگوييم که او به دليل اينکه با اين مواد مخدر همه سختي ها و مشکلاتش را از ياد مي برد و درد پایش نیز خوب می‌شود؛ يا کسي که نياز مالي دارد و سرقت مي کند همه کارشان درست بوده! چرا؟ چون براي هر کدام از اين موارد مي توان يک فائده اي پيدا کرد. به بيان ديگر اگر قرار باشد يک بُعدي به مسائل بنگريم و بقيه بُعدها را در نظر نگيريم، هر کاري يک فائده اي دارد و لو بدترين کارها. ولي آيا اين گونه مسائل را مطرح کردن درست است؟ و اصولاً با يک بُعد نگري، آيا مي توان در مورد موضوعات به نتيجه درستي رسيد؟ اصلاً با اينگونه فکر کردن چيزي را مي توان يافت که صحيح نباشد؟ چگونه از يک بحث نتيجه درست بگيريم؟ اما راه نتيجه گيري صحيح به اين صورت است که بايد همه جوانب مسأله مورد نظر را مطرح کرد و بعد توجه کرد که کدام جهت ضررش بيشتر است. بنابراين و لو سود کوتاه مدتي داشته باشد، با اين سود کوتاه مدت، نمي توان آن ضرر زياد را فراموش کرد. يعني براي اينکه در کوتاه مدت نفعي عارض شخص شود نمي تواند دست به هر کاري بزند. پس براي نتيجه گيري درست، بايد با مد نظر قرار دادن همه جوانب، بحث را مطرح کرد. بايد توجه کرد، يکي از راهکارهايي که به ما در هر چه بيشتر و بهتر شناختن ضعف ها و قوت هاي يک ديدگاه کمک مي کند تجربه است. به بيان ديگر اگر از تجارب شخصي ديگران در زمينه مطرح شده استفاده کنيم خيلي بهتر به نتيجه مي رسيم. چرا که تجربه کسي که آن مسأله را به طور ملموس درک کرده هيچ وقت مثل کسي که فقط از نظر عقلي و با يک سري فرضيه هاي ساخته شده از پيش خود به بحث مي پردازد قابل مقايسه نيست. در همين راستا چند نمونه عيني را ذکر مي کنيم تا با مقايسه اين موارد با مواردي که در سوال مطرح شده، عيوب اين راهکار ها بيشتر مشخص شود. به همين منظور به تعدادي از نامه هاي کساني که به خودارضايي گرفتار بوده اند، به طور خلاصه اشاره مي کنيم: جواني هستم 23 ساله و محصل. از روزي که پا به دايره بلوغ گذاشتم به يک نوع انحراف جنسي مبتلا شده ام و بدبختانه هفت سال، آن را ادامه داده ام! اکنون به اين بلاي خانمان سوز مبتلا هستم و هر چه در ترک آن کوشيده ام نتيجه اي نگرفته ام. ضررهاي آن را علاوه بر اين که در کتابهاي فارسي مطالعه کرده ام در بدن خود نيز مشاهده مي کنم، چشمم ضعيف شده، ضعف اعصاب، کم خوني، لرزش بدن، لاغري، و پژمردگي مرا بيچاره کرده است! استعداد کافي داشتم و تحصيل مي کردم، اما اکنون استعدادم کم شده، و مطالب را درست درک نمي کنم؛ با فشار و سختي به تحصيل ادامه مي دهم. جواني هستم 17 ساله در تمام دوران ابتدائي ام شاگرد ممتاز بودم ولي به عللي در کلاس اول دبيرستان مبتلا به يک نوع انحراف شدم (خودارضايي). در عرض اين چهار سال مقدار فراواني از قواي فکري خود را از دست داده ام، به طوري که حس مي کنم قسمت هاي عمده بدن من، يعني قلب و اعصابم دچار خلل شده، و بدتر از همه اراده ام را نيز به مقدار زيادي از دست داده ام. دائماً احساس حقارت مي کنم. خيلي کم حرف مي زنم. ورزش نمي توانم بکنم. حتي به ميهماني هاي خانوادگي هم نمي روم. اينها تابلوي زنده و گوياي اين اختلال است که به خلاف مواردي که به عنوان فائده در سوال آمده، همه از ضررهاي اين مشکل، گله و شکايت مي کنند و راهي براي نجات از آن مي طلبند. علاوه بر اينها اگر ما نگاه دقيق تري به کشورها و جوامعي که خودارضايي در آنها آزاد است و شيوع نيز دارد، بياندازيم، متوجه مي شويم که روابط پر خطر جنسي، تجاوزها، سوء استفاده از زنان و دختران جوان و حتي کودکان، به هيچ وجه (به نسبت مدت ها پيش که در آن جوامع نيز اين رفتارها رواج نداشته) کمتر نشده است و بلکه هر روز به تعداد اين جنايات افزوده مي شود. پس چرا با اينکه خودارضايي مي کنند، اينگونه رفتارهاي نادرست در آنها شدت يافته است؟!. مطلبی که مخفي مانده، اين است که انسان با رفتارهاي جنسي، فقط به دنبال ارضاي جنسي نيست، بلکه بالاتر از آن به دنبال ارضاي نياز عاطفي خود است. لذا خودارضايي رفتاري است که فقط ارضاء جنسي به دنبال دارد، ولي خستگي عاطفي و عدم ارضاء آن را نتيجه مي دهد و اين همان امري است که باعث تشديد شدن رفتارهاي نادرست جنسي که در قبل مطرح شد و همچنين به دنبال آن به وجود آمدن آسيب هاي روحي و رواني شديد در جوامع مي باشد. همچنين بايد يک نکته اي که پزشکان مطلع نسبت به آن هشدار مي دهند را مورد توجه قرار داد و آن اين است که به شهادت مشاهدات فراوان و اعتراف صريح بسياري از مبتلايان، اين عمل اعتياد آور است، اعتيادي شديد و خانمان‌سوز که افراد را به دنبال خود مي کشاند و به اين آساني دست بردار نيست. ممکن است يک مرتبه استعمال فلان ماده مخدر ضرر زيادي نداشته باشد، ولي بايد توجه داشت خطر اعتياد در پيش است، اعتيادی که همه چيز انسان ممکن است در آن دفن شود. متخصصان اين فن درکتابهايي که در اين زمينه نوشته اند موضوع اعتياد آور بودن اين عمل شوم را صريحاً يادآور شده و جوانان را از آن برحذر داشته اند. اعتيادي که ريشه دار وکشنده است تا آن جا که گاه در يک روز چند بار دامان مرتکبين خود را آلوده مي سازد، وحتي طبق اعتراف صريح بعضي از مبتلايان گاهي کارشان به جايي مي رسد که تنها با تصور و فکر، بدون هيچ گونه عمل ديگري مايع مخصوص از آنها دفع مي گردد. آيا به راستي اين مشکلات که زندگي را فلج مي کند با فوائد زودگذر قابل مقايسه است؟ آيا اگر کسي در بياباني با گرماي زيادي روبرو شود، در همين حين سايه اي از ديواري که در حال فرو ريختن است بيابد، حاضر است براي چند لحظه کوتاه فرار از گرما، هستيش را فدا کند و از آن سايه استفاده کند؟ آيا مسأله استمنا و يا اگر بشود گفت فوايد استمنا اينگونه نيست؟ چرا به جاي حل مشکل، مشکلات بيشتري را براي خود درست کنيم؟ شهيد مطهري در اين مورد مي فرمايد: پس از قرن ها که عليه شهوت پرستي، به عنوان امري منافي اخلاق و عامل برهم زدن آرامش روحي و مخل به نظم اجتماعي و به عنوان نوعي انحراف و بيماري، توصيه و تبليغ شده بود؛ يک باره ورق برگشت و صفحه عوض شد. جلوگيري از شهوت و پايبند بودن به عفت و تقوا و تحمل قيود و حدود اخلاقي و اجتماعي عامل برهم زدن آرامش روحي و مخل به نظم اجتماعي شد. فريادها بلند شد محدوديت ها را برداريد تا ريشه مردم آزاري و کينه ها و عداوت ها کنده شود، عفت را از ميان برداريد تا دل ها آرام بگيرد و نظم اجتماعي برقرار گردد. آزادي مطلق اعلام کنيد تا بيماري هاي رواني رخت بربندد. نتيجه چه شد؟ آيا بيماري هاي اخلاقي و رواني معدوم شد؟ آرامش روحي جاي اضطراب و دلهره را گرفت؟ خير، متأسفانه نتيجه معکوس بخشيد، يک بدبختي بر بدبختي هاي پيشين افزود، تا آنجا که بعضي از پيشگامان آزادي جنسي که تيز هوشتر بودند سخن خود را به صورت تفسير و تأويل پس گرفتند و گفتند مقررات اجتماعي لازم است و غريزه را از تمتعات جنسي نمي توان بطور کامل ارضاء کرد. (فرويد يکي از اين افراد است). پس در هر حال بايد يک قيد و بندي انسان داشته باشد. چه بهتر که اين قيد و بند را پيش از دچار شدن به اين انحراف اخلاقي مراعات کند تا زندگي جسمي و رواني سالمتري داشته باشد. شايد اين سوال پيش بيايد که چرا انسان بايد يک قيود و حدودي را مراعات کند؟ در پاسخ اين سوال مي توان به سخن شهيد مطهري اشاره کرد که مي فرمايد يکي از مختصات و امتيازات انسان از حيوانات اين است که دو نوع ميل و تمنا در بشر ممکن است پيدا شود: 1. تمناي صادق 2. تمناي کاذب. تمناهاي صادق همان هايي است که مقتضاي طبيعت اصلي است. در وجود هر انساني طبيعت ميل به صيانت، به قدرت و تسلط، به امورجنسي، به غذا خوردن و امثال اينها هست، هر يک از اين ميل ها، هدف و حکمتي دارد. به علاوه همه اينها محدودند، ولي همه اينها ممکن است زمينه يک تمناي کاذب واقع شوند اشتهاي کاذبي که افراد در مورد خوردني ها پيدا مي کنند مشهور و معروف همه است. در بعضي از ميل ها و غرائز که غريزه جنسي از آنها است اين تمنا غالباً به صورت يک عطش روحي در مي آيد، يعني قناعت و پايان پذيري را در آن راه نيست. غريزه طبيعي را مي توان اشباع کرد اما تمناي کاذب خصوصاً اگر شکل عطش روحي به خود بگيرد اشباع پذير نيست. اشتباه کساني که براي جلوگيري از سرکوبي غرائز و به منظور رشد استعدادها، رژيم اخلاقي آزاد را باصطلاح پيشنهاد کردند ناشي از اين است که اين تفاوت شگرف انسان و حيوان را ناديده گرفتند و به اين جهت توجه نکردندکه ميل به بي نهايت در انسان نهفته است انسان چه درزمينه پول و اقتصاد و چه در زمينه سياست و حکومت و چه در امور جنسي اگر مساعدي براي پيشروي ببيند در هيچ حدي توقف نمي کند. در نتيجه به بهانه نياز به شهوت نمي تواند هر کاري را انجام بدهد. بلکه بايد غريزه را به طور طبيعي يعني از راهي که براي ارضاع آن گذاشته شده وارد شد و در مقابل بقيه سرکشي ها يک حدود و قيودي را به کار بست. نبايد فراموش کرد که اصل، در زندگي بشر اين است که راه اعتدال را در پيش بگيرد و در صراط مستقيم گام بردارد. همان گونه که به نيازهاي مادي و دنيوي اش مي پردازد نيازهاي روحي و فطري و اخروي را نيز در نظر بگيرد. در منابع اسلامي به اين مسأله توجه خاص شده و به مردم سفارش گرديده که در زندگي، حد اعتدال را در پيش گيرند؛ يعني بين نيازهاي جسمي و روحي تعادل برقرار کنند و تنها يک جهت را در نظر نداشته باشند. به همين منظور بايد توجه داشت که يکي از مسائلي که منع ديني را در پيش روي خود دارد خودارضايي است. اگر کسي بخواهد حد تعادل را مراعات کند بايد در همه مسائل نظر دين را مورد توجه قرار بدهد. نکته مهم ديگري که بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است که فرهنگ جامعه نيز بايستي مدنظر قرار داد. شايد يک رفتاري در يک فرهنگ به ظاهر مشکلی نداشته باشد، ولي در فرهنگ ديگري آسيب زا باشد. علاوه بر اين انساني که در اسلام مدنظر است بسيار متفاوت است از انساني که در ديدگاه هاي مادي مدنظر قرار داده مي شود، چرا که آنها فقط به ابعاد مادي انسان توجه دارند، بدون اينکه به جنبه هاي وجودي بالاتر او نيز توجه کنند، و خوشبختي و سعادت را در ارضاء همين نيازهاي مادي مي دانند و نه چيز ديگر!. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image